سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
پخش زنده حرم ها
پخش زنده حرم
کاربردی

به بهانه 10بهمن 1335 روز تاسیس ساواک 

روابط و همکاری ساواک و موساد در دوران پهلوی دوم

در دوران پهلوی دوم، اسرائیل به لحاظ موقعیت و وضعیت خاص خود، به ویژه فقدان عمق استراتژیک و آسیب پذیری ناشی از تهدیدات امنیتی و در راستای تحقق اصل راهبردی امنیتی خود مبنی بر برتری نظامی بر سایر کشورهای منطقه،نیاز بسیار شدیدی به ایجاد ارتباط امنیتی و اطلاعاتی با کشوری در منطقه داشت که به اتکای آن بتواند خواسته ها و اهداف خود را تأمین کند. ایران به عنوان یکی از کشورهای همجوار و همسایه با کشورهای عربی خاورمیانه و با برخورداری از تعداد قابل توجهی از اتباع یهودی،به ویژه آزادی عمل آنها در فعالیتهای مذهبی،فرهنگی،اقتصادی و نفوذ در نظام حکومت محمدرضا پهلوی،مناسب‌ترین مکانی بود که اسرائیل می‌توانست در آنجا به هر گونه فعالیت اطلاعاتی و عملیاتی به منظور تأمین امنیت خود دست یابد.

نقش موساد در ساختار و سازماندهی ساواک

این بستر به وسیله آمریکاییها و با کم رنگ شدن حضور سازمان سیا در ساواک فراهم شد. با سوق دادن ساواک به سمت موساد، سازمان اطلاعات جاسوسی اسرائیل جایگزین سازمان سیا در ساواک شد. بنابراین ،با توجه به نیاز شدید ساواک به آموزشها، تجهیزات و متخصصان موساد و تقویت ساختار آن ،موقعیت و زمینه مناسبی برای حضور و فعالیتهای مختلف موساد به وجود آمد. عملیات مشترک و همکاریهای موساد و ساواک از جنبه های مختلف قابل بررسی و ارزیابی است؛ اما در این مقاله تنها به نقش موساد در ساختار و سازماندهی ساواک ،مبادله اطلاعات ،تقویت ساواک از طریق آموزش ،تقویت ساواک از طریق تجهیزات و وسایل کمک آموزشی موساد و برگزاری کنفرانسهای چندجانبه می پردازیم. برای ایجاد ارتباط بین ساواک و سرویس اطلاعاتی اسرائیل دلایل متعددی وجود داشت: اول اینکه شاه و مشاوران وی به این نتیجه رسیدند که به منظور حفظ روابط ایران و اسرائیل ،سرویسهای اطلاعاتی هر دو کشور باید این روابط را اداره و کنترل کنند. به عقیده شاه ،روابط آشکار دیپلماتیک بین دو کشور به نفع ایران نبود و بهترین راه برای حفظ و اطمینان از روابط پنهانی این بود که وظیفه انجام ارتباط با اسرائیل به ساواک واگذار شود. دوم اینکه شاه و افسران ساواک بر این عقیده بودند که سازمان سیا تمرکز خود را بر رقابت با کا.گ.ب قرار داده و شکل گیری و فعالیت آن سازمان در زمینه جنگ سرد بوده است. چیزی که کارآموزان ساواک نیاز داشتند ،و شاه نیز آن را تأیید می کرد ،فعالیت در سطح منطقه ای برای جمع آوری اطلاعات و عملیات ضد جاسوسی بود؛ به ویژه "با توجه به تهدیدات انقلابیون عرب نسبت به رژیم شاه "موساد با ارائه تجربیات وسیعش در خاورمیانه ،کامل ترین و بهترین همکار برای ساواک محسوب می شد. سوم اینکه چند تن از رؤسای بخشهای مختلف ساواک از آموزش کادر ساواک به وسیله سیا ناراضی بودند. در نهایت ،افسران ساواک معتقد بودند که مهارتهای فنی ای که موساد در اختیار آنها خواهد گذاشت ،در کار آنها در برابر مخالفان داخلی و خارجی شاه بسیار ارزشمندتر از هر سازمان اطلاعاتی دیگر است. بر همین اساس ،در اوایل سال 1957 م/ 1336 ش شاه از سپهبد بختیار  نخستین رئیس ساواک  خواست تا مراتب علاقه مندی ایران را درخصوص همکاری اطلاعاتی با اسرائیل به مقامات آن کشور اعلام کند. به همین منظور ،بختیار مسافرتی به اسرائیل کرد و در آنجا ملاقاتی با ایسر هارل  رئیس سازمان موساد  به عمل آورد. هارل یکی از همکاران خود به نام یعقوب کاروز را که رئیس ایستگاه موساد در پاریس بود ،به بختیار معرفی کرد. از آن پس تمامی ارتباطات با ایران به وسیله کاروز انجام می گرفت. وی پس از ملاقاتهای متعدد با بختیار به تهران دعوت شد. مراودات مزبور به افتتاح یک مؤسسه بازرگانی وابسته در تهران در سال 1958 انجامید که سالهای سال به تمامی فعالیتهای اسرائیل در ایران رسماً پوشش می داد. در سالهای بعد ،جلسات متعددی بین مقامات امنیتی ایران و اسرائیل "در سطوح مختلف "برگزار و روابط دوستانه صمیمانه ای بین رؤسای ساواک و موساد برقرار شد. اما در این میان ،جلسه ای که با شرکت تیمور بختیار و ایسر هارل و دیگر مقامات مهم دو سازمان در سال 1339 تشکیل شد ،از اهمیت ویژه ای برخوردار است؛ زیرا رئیس موساد مسائل و پیشنهادهایی را مطرح کرد که ضمن ترمیم خط مشی همکاری آینده ساواک و موساد "زمینه های مناسبی برای تحرکات اطلاعاتی موساد فراهم می آورد. به لحاظ اهمیت فراوان این جلسه و امکان بررسی دیدگاه رئیس موساد و کمیته اطلاعاتی مشترک که در پی آن تشکیل شد "موضوعات مطرح شده در این جلسات براساس گزارش ساواک به طور کامل و به شرح زیر آورده می شود: طبق تصمیمات متخذه قبلی "روز دوشنبه 24 مرداد "جلسه کمیته هماهنگی رؤسای سازمانهای اطلاعاتی ایران و اسرائیل با حضور سپهبد بختیار ،آقایان هارل "کاروز "سرتیپ پاکروان و سرتیپ علوی کیا منعقد شد. آقای هارل اظهارات زیر را نمود: با توجه به وضع حساس دو کشور و شرایط بحرانی جهانی ،چنانچه در سیاست عالی و در فعالیت بین المللی دو کشور هماهنگی ایجاد شود ودرباره هدفهای کلی که بین دو کشور می باشد ،تبادل نظر ،مشورت و توافق به عمل آید ،بدون شک خواهیم توانست در صحنه بین المللی نقش مؤثری بازی کنیم و خطراتی که قابل توجه می باشد ،رفع سازیم. هرچند در دوران حکومت محمدرضا پهلوی ،سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) از سوی سازمان سیا پایه گذاری شد؛ اما ،بر اساس یک برنامه ریزی هدایت شده ،سازمان جاسوسی اسرائیل (موساد) جایگزین سازمان جاسوسی آمریکا شد و در واقع ،ساواک به توسط موساد در راستای تحقق اهداف اسرائیل ،تقویت و گسترش یافت.در اینجا آقای هارل تذکر داد که وضع جهان و خاورمیانه طوری است که پشتیبانی و حفظ منافع ایران از لحاظ اسرائیل جنبه حیاتی دارد و هر عملی که دولت اسرائیل به نفع ایران انجام می دهد ،در حقیقت قدمی است که به نفع خود اسرائیل برداشته شده است و بنابراین باید تصریح کرد که هر نوع کمک اسرائیل به ایران بدون توقع هیچ گونه عمل متقابلی از طرف دولت شاهنشاهی است و ما اکنون اصراری درباره مبادله نمایندگی سیاسی بین دو کشور نداریم. البته دولت اسرائیل امیدواراست که درآتی این منظورعملی بشود؛ ولی موضوع مزبور فعلاً مطرح نیست.







      

تولید فیلمی درباره نابودی رژیم  صهیونیستی
در رسانه ها آمده بود که در قدس اشغالی فیلمی به نام « عجمی - بیگانه » ساخته شده و نسبت به نابودی این رژیم در تاریخی به همین عدد هشدار می دهد. در نگاه اول ، ساخته شدن چنین فیلمی که در اصل نوعی اعتراف به شکست محسوب می شود در رژیمی متکبر و خودبزرگ بین بسیار عجیب است، اما با در نظر گرفتن پس زمینه و الگوی ساخت آن نمی توان آن را شگفت انگیز دانست. چه این که این گونه تمهیدات در جهان غرب جدید نیست.
یکی از کارکردهای رسانه های تصویری در دنیای امروز ، فضاسازی دروغین و جعلی از وضعیت دنیا است. این استفاده به وسیله رسانه ای قدرتمند چون سینما بیشتر صادق است. به طوری که طی یک قرن اخیر شاهد گسترش یک دستگاه سینمایی به نام هالیوود در آمریکا بوده ایم که باید اذعان داشت بخش زیادی از اقتدار آمریکا مدیون آن است.
یکی از موضوعاتی که در فیلم های هالیوودی به شکل پر رنگی ترسیم شده، هشدار نسبت به آسیب دیدن این کشور بوده است. سینمای ایالات متحده با چنین فیلم هایی ، حساسیت و انگیزه مردم خود را نسبت به آینده و موجودیت آن کشور افزایش می دهد.
این حیله به تازگی مورد تقلید دست اندرکاران رسانه ای رژیم صهیونیستی نیز قرار گرفته است. در این فیلم مستند «عجمی - بیگانه» این گونه تصویر شده که این کشور جعلی در یکصدمین سالگرد شکل گیری اش نابود می شود. بر اساس این فیلم به کارگردانی « اسکندر قطبی و یارون شانی دو فیلمساز فلسیطنی و اسراییلی » تا 38 سال دیگر فساد داخلی و ظلم و ستم در این رژیم به قدری فشار می آورد که از هم پاشیده و ساکنان آن آواره خواهند شد. جالب این است که در آن نشان داده می شود که پس از خارج شدن صهیونیست ها از سرزمین های اشغالی ، این مسلمانان و فلسطینی ها هستند که بر آنجا مسلط می شوند. این فیلم که از نظر سناریو، تصویربرداری، کارگردانی و مونتاژ، فیلمی خوب و حرفه‌ای است؛ از نظر داستانی اقدام به تطهیر چهره اسراییل کرده بطوریکه جانی را با قربانی در یک کفه ترازو و مساوی با یکدیگر نشان داده است.
بنابر اعلام منابع سینمایی معتبر خلاصه داستان این فیلم 50 دقیقه ای به این شرح است: «داستان این فیلم در سال 2048 و پس از نابودی رژیم صهیونیستی آغاز می شود و یک جوان، نوار ویدیویی پدربزرگش را می یابد که آن را در سال 2008، سالی که جامعه جعلی اسراییلی گرفتار بحران داخلی بود، ضبط کرده است. اعراب ساکن مناطق اشغالی نیز آواره در کشورهای مختلف هستند که مترصد بازگشت به آن سرزمین می باشند. با خارج شدن ساکنان قدس اشغالی آن ها جانشین صهیونیست ها می شوند. در بخشی از فیلم « عجمی - بیگانه » دفتری در برلین به نمایش در می آید که در آن سعی می شود میراث صهیونیستی مستند شود ، اما هیچ کس برای این دفتر اهمیتی قائل نمی شود. زیرا همه ایدئولوژی صهیونیستی را پایان یافته معرفی می کنند. تا آنجا که یک خاخام صهیونیست می گوید: تفکر صهیونیستی به مأموریت الهی خود پایان داده است. یکی از آوارگان رژیم صهیونیستی نیز به زبان می آورد:«مرگ اسرائیل به علت آسیب های موجود در نظام آموزشی، اختلافات داخلی، نفرت و خشم و کشتن یکدیگر است. «عجمی» و «الجبلیه» دو منطقه عرب‌نشین در یافا هستند که ساکنان آنها با خطر مواجه هستند. با این حال فیلم، شخصیت‌های عربی را بسیار نفرت‌انگیز نشان داده و به عنوان مثال کافیست به صحنه قتل یک مرد یهودی به دست یک فلسطینی با ضربات چاقو نگاه کنیم. در این صحنه، فرد یهودی که به چگونگی تربیت حیوانات توسط همسایگان عرب خود اعتراض می‌کند، به وحشیانه‌ترین شکل ممکن و با ضربات پیاپی چاقو به قتل می‌رسد. از سوی دیگر، فیلم، شخصیت یک جوان فلسطینی از نابلس را نشان می‌دهد که خیانتکار است و خیانت‌هاش منجر به کشته شدن دیگران می‌شود. وی در مقابل اندکی پول، آرمان خود را زیر پا گذاشته و به همه خیانت می‌کند. فیلم عجمی اصرار دارد تا قهرمانان عرب را به گونه‌ای نشان دهد که هیچ توجهی به فرزندانشان نداشته و تحت تاثیر مسائل خانوادگی قرار نمی‌گیرند؛ در حالیکه در جبهه مقابل وضعیت فرق دارد و خانواده سرباز یهودی که مفقود است،‌ از این موضوع رنج زیادی می‌کشند. سپس این سرباز به دست فلسطینی‌ها کشته می‌شود و بهانه‌ای به دست برادر سرباز می‌افتد تا با وحشیگری با اهالی منطقه عجمی رفتار کند. »
همچنانکه از این خلاصه بر می آید تأکید فیلم « عجمی - بیگانه » بر این است که این مشکلات درونی است که اسرائیل را به شکست می رساند ، نه مبارزات دشمنان خارجی آن. با این ادعا ، سعی دارد تا این رژیم را در مقابل دیگران بزرگ جلوه داده و مخالفانش را تحقیر کند. نکته دیگر این است که این فیلم ، با نشان دادن فلسطینی ها به عنوان ساکنان آینده آن سرزمین ، به بازتولید فلسطین هراسی می کوشد. به این ترتیب ، « عجمی - بیگانه » را باید یک ابزار تهییج آمیز برای تشویق نظامیان صهیونیست به کشتار بی رحمانه حق طلبان فلسطینی دانست.
"عجمی" به معنی بیگانه، نام محله ای است در یافای اسراییل که یک ترکیب فرهنگی- ملیتی- مذهبی عجیب و غریب در آن زندگی می کنند.در این محله یهودیان اسراییلی- مسلمانان عرب اسراییلی- فلسطینیهایی که از قبل از جنگ 19?8در آنجا ساکن بوده اند و مسیحیان عرب همه در کنارهم زندگی می کنند. عجمی ملقمه عجیبی از ترکیب فرهنگ هاست. خصوصا فرهنگ هایی که تا حدی در دشمنی با هم به سر می برند. بالطبع این تضاد فرهنگی برخوردها و چالشهایی را به همراه می آورد.دشمنی قومی و دینی ایجاد فقر و تباهی می کند.آدمها به جان هم می فتند و بدون اینکه بدانند چرا همدیگر را مثله می کنند. این فیلم بیش از هر چیز گویای نگرانی صهیونیست ها از موجودیت حکومت اشغالگر خود است. آن ها می دانند ، مردم جهان ، به خصوص در کشورهای اسلامی بیدارتر شده و جنبش های مقاومت ضد صهیونیستی رو به افزایش خواهد بود. فیلم هایی چون « عجمی - بیگانه »  که احتمالاً در سال های آینده نیز ساخته خواهند شد ، برآیند خواب های آشفته آن ها خواهد بود. در این میان برخی از شبه روشنفکران و هنرمندان صهیونیست وظیفه دارند به مردم خود درباره آینده ای که احتمال دارد برایشان پیش آید هشدار دهند و به این وسیله به میزان وحدت و یکدلی خود کمک کنند.
البته این فیلم را از یک نظر می توان نوعی القای امید به شهروندان رژیم صهیونیستی دانست. این که یک صهیونیست در فیلمش پیش بینی کرده که آن ها تا 38 سال دیگر بر سرزمین های اشغالی باقی خواهند بود هم نشان از خوش بینی و امیدواری آن هاست. چون با رفتار های ضد بشری این رژیم و افزایش تصاعدی نفرت جهانی نسبت به آن ، شاید اتفاقات دیگری در انتظار آن ها باشد.







      

تقیه یعنی در برخورد با  دشمنان آن‌گونه رفتار کند که جان و مال وآبروی خود و سایرمؤمنین را حفظ نماید، وآن در ضمن سه فصل بیان می‌شود:
فصل اول: در بیان آن‌ که چگونه تقیه، نصرت آن حضرت است.
فصل دوم: در بیان روایات وارده در فضیلت تقیه و نیز مذمت ترک آن.
فصل سوم: در اشارة اجمالی به موارد تقیه و کیفیت عمل به آن.
چگونه با تقیه امام زمان ـ علیه السلام ـ را یاری کنیم؟
چون بنابر آن‌چه در مطالب آینده معلوم خواهدشد، تقیه در موردی است که مؤمن به خاطر انجام کاری یا ترک کاری در معرض خطری باشد و آن خطر نسبت به آن حضرت، چه به وجود مبارک خود ایشان، یا به شیعیان و دوستان ایشان باشد، به سبب تقیه برطرف می‌شود
پس هرگاه مؤمن در موردی تقیه نمود، وجود مبارک امام ـ علیه السلام ـ را در دفع خطر و ضرر، هم نسبت به خود آن حضرت و هم به وابستگان و دوستان ایشان یاری کرده‌استاما نسبت به خود ایشان، مانند آن که در موردی باشد که گفتار و کردار مؤمن ـ ولو در امر حق باشد ـ موجب مسخره کردن دشمنان یا بی‌ادبی‌آن‌ها به امر الهی و دین حق یا نسبت به حضرت رسول ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ و ائمة طاهرین ـ علیهم السلام ـ شود، و موجب اهانت به فرمایشات و اخبار و سست و ضعیف نمودن آن‌ها گردد. اما نسبت به دوستان؛ مانند موردی که ترک تقیه موجب خطر و ضرر نسبت به خود انسان یا مال یا آبروی او، و یا نسبت به سائر مؤمنین ـ در این امور ـ باشد، که با تقیه نصرت آن حضرت را در این امور نموده است.







      

از جمله طرق یاری وجود مبارک  امام زمان ـ علیه السلام ـ امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر است، زیرا هرگاه امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر با شرایط آن انجام شود، آثار زیادی از نظر ظاهری و باطنی به دنبال دارد.
آثار ظاهری امربه ‌معروف و نهی‌ازمنکر
به وسیلة امربه‌معروف کسانی که واجبات و کارهای نیکو را ترک کرده‌اند، آن‌ها را به جا می‌آورند، ‌و با نهی‌ازمنکر کسانی که اهل معصیت و گناه هستند یا کلاً آن گناه را ترک می‌کنند، یا کمتر انجام می‌دهند، و یا موجب کمی جرأت آنان می‌شود. و فایده دیگر آن این است که دیگران تحت تأثیر قرارگرفته و بر ارتکاب گناهان و ترک واجبات جرأت پیدا نمی‌کنند. و این دو جهت موجب برقراری احکام و اقامة‌ واجبات می‌شود، و وسیلة نشر آن‌ها میان مردم می‌گردد. زیرا هرگاه عده‌ای کارهای نیکو و پسندیده راانجام دهند و بر آن مواظبت داشته باشند، عده‌ای دیگرهم فوراً و نا خودآگاه الگو گرفته و پیروی می‌کنند و برای عده‌ای دیگر هم یادآوری می‌شود. و در این آثار ظاهری نوعی نصرت و یاری امام زمان ـ علیه السلام ـ نهفته است. زیرا این‌ها از اموری است که راجع به وجود مبارک امام ـ علیه السلام ـ است، پس هرکس موفق در جهتی از آن جهات گردد، البته ایشان را نصرت و یاری نموده‌است.
آثار باطنی امر به معروف و نهی از منکر
این امر موجب نزول برکات و فیوضات الهی می‌شود، و سبب برطرف شدن بلاها و گرفتاری‌ها می‌گردد. که در این آثار باطنی نیز نوعی نصرت و یاری امام زمان ـ علیه السلام ـ نهفته است،‌ زیرا برکات و فیوضات الهی به یمن وجود مبارک امام ـ علیه السلام ـ به بندگان می‌رسد، پس هرکس باعث برطرف شدن موانع آن و سبب ظهور آن‌ها گردید، آن حضرت را در ظهور آثار وجود مبارکش نصرت و یاری کرده ‌است، و این که منسوبین و شیعیان آن حضرت از آن برکات بهره‌مند می‌شوند،‌ نوعی نصرت امام ـ علیه السلام ـ است. و اما در مورد برطرف شدن بلاها و گرفتاری‌ها، پس آن حضرت را در دفع ضرر دنیوی از دوستان ایشان، و نیز در دفع ضرر اخروی که به جهت ترک گناهان و انجام واجبات صورت می‌گیرد و در نتیجه از عذاب آخرت نجات می‌یابند، به نوعی یاری نموده است.







      

بنابر آن‌چه در معنای مرابطه بیان شد و از حدیث امام محمد  باقر ـ علیه السلام ـ و احادیث دیگر استفاده می‌شود، ظاهر می‌گردد که تقوا و آن‌چه بعد از آن ذکر کردیم ـ یعنی کیفیات سه گانه ـ همه از قسم دوم مرابطه محسوب می‌شوند، به این بیان که: افعال صادره از انسان در مقام ترتّب اجر و ثواب بر آن‌ها،‌ بر چهار قسم است:
قسم اول
کارهایی است که عنوان عبادت ندارند و از عبادت‌های متعارف شرعی شمرده نمی‌شوند، اگر کسی بخواهد بر انجام آن‌ها اجر و پاداش ببرد، باید در آن‌ها قصد عبادت کند، و آن‌ها را تحت یکی از عناوین عبادت‌ها وارد کند، مانندخوردن و آشامیدن و خوابیدن و همة کارهایی که مباح هستند، اگر هریک از این‌ها مقدمه کار مستحب یا واجبی قرار گرفتند و قصد عبادت در آن شد عبادت محسوب می‌شود، مانند آنکه چیزی را از جهت خواهش مؤمنی یا خشنود کردن او بخورد، یا به مقدار ضرورت چیزی را از جهت مقدمه انجام واجبات بخورد. در بعضی از موارد کار مباح فضل و شرافت تبعی دارد، که بدون قصد عبادت هم اجر و پاداش دارد، مانند خوردن و خوابیدن شخص عالم که از جهت شرافت علم شرف پیدا کرده است، یا خوابیدن در ماه مبارک رمضان که از جهت شرافت ماه رمضان فضیلت پیدا کرده و ثواب دارد.
قسم دوم
کارهائی است که عنوان عبادت دارد ولی اگر در آن‌ها قصد عبادت نشود از عبادت بودن خارج می‌شوند، مانند نماز و روزه و سایر عبادت‌ها که اگر هرکدام از آن‌ها بدون قصد قربت انجام شود عبادت شمرده نمی‌شود.
قسم سوم
کارهائی که خود آن کارها گرچه قصد قربت در آن نشود مطلوب و محبوب خداوند است، مانند احسان، که اگر از کافر هم صورت بگیرد پاداشی از طرف پروردگار بر آن مترتب می‌شود، یا در دنیا به او پاداش می‌دهد و یا در آخرت، گرچه با کم کردن عذاب او باشد. این قبیل کارها اگر از مؤمنی صورت بگیرد و قصد قربت هم در آن داشته باشد موجب کمال اجر و ثواب آن می‌گردد.
قسم چهارم
کارهایی است که در خارج و در واقع یک عمل بیشتر نیستند ولی به حسب قصد و نیت مصداق اعمال متعددی قرار گرفته‌اند، مثل احسانی که به مؤمن سید عالم مضطر کند و هریک از آن عناوین را قصد کند، که در این صورت اجر و پاداش هر کدام از آن‌ها را به طورکامل در می‌یابد، نظیر آن در بعضی از واجبات و مستحبات هم صورت می‌گیرد که در ضمن یک عمل بر اثر نیت، اعمال متعددی را قصد می‌کند، مانند غسل کردن که در ضمن یک غسل نیت غسل‌های متعددی کند، و اجر همة‌ آن‌ها به او داده می‌شود. بنابراین، آن‌چه در مورد نصرت و یاری امام زمان ـ علیه السلام ـ ذکر خواد شد هرگاه از کارهای مباح باشد اگر قصد نصرت و یاری امام ـ علیه السلام ـ در آن شود،‌ عنوان مرابطه پیدا می‌کند، و انجام دهنده فضیلت نصرت و مرابطه با آن حضرت را در می‌یابد. و اگر جمله عبادات باشد مانند تقوا و سایر واجبات الهی که بدون قصد نصرت امام ـ علیه السلام ـ هدکدام خودش عبادت است در این صورت اگر قصد نصرت و یاری هم بنماید اجر و ثواب عمل او چندین برابر می‌شود.  و اما اموری که اصل عبادت بودن آن‌ها در خارج به همان عنوان «نصرت امام» است، پس حکم آن‌ها در جهت مرابطه بودن و ترتّب فضل مرابطه بر آن‌ها، واضح است.







      

شاهد بر فضیلت این عمل روایتی است که کلینی ـ رحمة الله علیه ـ در «روضة کافی» از ابوعبدالله جعفی نقل کرده است که گفت: حضرت امام محمدباقر ـ علیه السلام ـ فرمود: «مرابطه (آمادگی و مسلح بودن در برابر دشمنان اسلام در مرزها) در نزد شما چند روز است؟ گفتم: چهل روز . فرمود: لکن مرابطة ما مرابطه‌ای است همیشگی و تا آخر دهر ادامه دارد، و هرکس مرابطه نماید در راه ما ـ یعنی برای یاری ما مرکبی را مهیا نماید برای او به اندازة دو برابر وزن آن ثواب و پاداش است، تا زمانی که آن را نگاه دارد،‌ و هرکس برای یاری ما اسلحه‌ای را مهیا کرده و نگاه دارد،‌ تا زمانی‌که آن اسلحه نزد او باشد برای او ثوابی به اندازة وزن آن است. آن‌گاه فرمود: از یک مرتبه و دو مرتبه و سه مرتبه و چهار مرتبه (شکست) بی‌تابی نکنید، به درستی که مَثَل ما و شما حکایت آن پیامبری است که در بنی اسرائیل بود، پس خداوند تبارک و تعالی به او وحی فرمود: قوم خود را به جهاد دعوت‌کن، زیرا که تو را یاری می‌کنم. پس آن‌ها را از هرکجا که بودند جمع نمود، و به اتفاق هم روی به سوی دشمن نهادند، هنوز شمشیر و نیزه به کار نبرده بودند که دشمنان بر آن‌ها غلبه کردند، و ایشان پا به فرار گذاشتند. دوباره حق تعالی به آن پیامبر وحی فرمود که: قوم خود را به سوی جهاد دعوت کن، به درستی که من شما را یاری می‌کنم. آن پیامبر قوم خود را جمع کرد و به طرف دشمن روانه ساخت،‌ این بار هم هنوز شمشیری به کار نبرده و نیزه‌ای نزده بودند شکست خورده و گریختند. سپس برای سومین بار خدواند به آن پیامبر وحی فرمود که قوم خود را برای جنگ با دشمن آماده‌کن که من شما را یاری خواهم کرد،‌ آن پیامبر چون قوم خود را دعوت به جهاد نمود، گفتند: تو وعدة نصرت به ما دادی و ما مغلوب شدیم. حق تعالی به آن پیغمبر وحی فرمودکه: اگر جهاد نکنید مستوجب آتش خواهید بود. عرض کرد: خدایا جهاد با کفار بهتر از آتش دوزخ است. پس قومش را به جهاد دعوت کرد، و سیصدوسیزده نفر از آن‌ها به عدد اهل بدر دعوت او را اجابت نمودند پس آن پیامبر با آن سیصدوسیزده نفر رو به سوی دشمن نهادند. هنوز شمشیر و نیزه به کار نبرده بودند که حق تعالی آن‌ها را نصرت و یاری فرمود و فتح نمودند، و بر دشمنان غالب شدند.»[ روضة کافی، ص 381، حدیث 576. ]  







      

مرابطه یعنی آمادگی و مسلح بودن در برابر دشمنان اسلام در مرزها.
کلینی ـ رحمة الله علیه ـ در کتاب «کافی» در ذیل این آیة شریفة: «‌اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا » [سورة آل عمران، آیه 200]  از امام صادق ـ علیه السلام ـ روایت کرده است که فرمود: «اِصبِرُوا عَلی الفَرائِضَ وَ صَابِرواعَلَی الْمَصائِبَ وَ رابِطُوا عَلَی الْاَئِمَّة»[ کافی، ج 2، ص 81، حدیث 2، تفسیر قمی: ج 1، ص 136، بحارالانوار، ج 220، حدیث 20، مکیال المکارم، ج 2، ص 482، حدیث 1745. ]  «بر سختی انجام واجبات صبرکنید، و یکدیگر را به پایداری در برابر مشکلات و مصائب امر کنید، و برای ائمه ـ علیهم السلام ـ مرابطه نمائید
مرابطه بر دو قسم است: قسم اول: آن که جمعی از مسلمانان در اطراف مرزهای کشورهای اسلامی برای حراست و پایداری از مرز و بوم و جلوگیری از حمله و هجوم دشمنان به سرزمین آنان، آماده باشند. و نصرت بودن این کیفیت واضح است، زیرا جلوگیری از شرارت دشمنان دین و حفظ کیان اسلام و مؤمنین از اموری است که به ‌وجود مبارک امام ـ علیه السلام ـ بازگشت می‌کند، و از شئون امامت است. پس کسی که در این جهت سعی و تلاش می‌کند امام ـ علیه السلام ـ خود را یاری نموده است، به این که زحمتی از دوش مبارک آن حضرت برداشته، و باعث پایداری عزت و شرف ایشان گشته است، زیرا پیروزی و غلبة مشرکین باعث از بین رفتن آثار ایشان، و پیروزی اهل ایمان باعث زنده کردن و نشر آثار امام ـ علیه السلام ـ می‌گردد.  و نیز آن حضرت را نسبت به بستگان و دوستانشان یاری نموده است. زیرا آ‌ن‌ها را از شرّ دشمنان از نظر جان و مال و آبرو و دیانت حفظ کرده است. قسم دوم: آن که مؤمن در هرحال منتظر فرج‌امام زمانش باشد، و درتسلیم واطاعت امراو و تحمل مصائب و سختی‌ها پایداری نماید. و خود را برای شرکت در آن قیام بزرگ از نظر قوی نظامی و لو فراهم کردن یک تیر آماده کند. امام صادق ـ علیه السلام ـ فرموده است: «لیعدّن أحدکم لخروج القائم ولو سهماً.»[ غیبت نعمانی، ص320. ]  «هریک از شما برای قیام قائم ـ علیه السلام ـ آمادگی پیدا کند، اگر چه با داشتن یک تیر باشد.» و تصمیم جدی داشته باشد که امام زمانش را در هنگام ظهور یاری کند.







      

مؤمن باسعی و کوشش در فراگرفتن علوم و معارف دینی، در حقیقت امام زمان ـ علیه السلام ـ را یاری نموده است، زیرا اولاً خود انسان از جمله کسانی است که هدایت او از شئون امام ـ علیه السلام ـ می‌باشد، پس همان طور که به هدایت دیگران، یاری امام ـ علیه السلام ـ حاصل می‌شود، فراهم آوردن وسائل هدایت خود و کوشش نمودن در این راه نیز یاری آن حضرت به حساب می‌آید.
ثانیاً: آموختن علوم دینی، مجهز شدن به ابزار هدایت و مقدمة‌ راهنمائی خلق است، و وقتی نور علم برای کسی پیدا شد از روشنائی آن دیگران هم بهره‌مند می‌شوند، ومی‌تواند جهالت خود را در پرتو آن برطرف کنند، به این وسیله یاری امام ـ علیه السلام ـ تحقق پیدا می‌کند.







      

یکی دیگر از راه‌های راهنمائی و هدایت دیگران، تألیف و تصنیف احادیث به همراه مطالب علمی و دلائل و براهین است. و این کیفیت نصرت، یعنی راهنمائی افراد نادان. با گستردگی که در اقسام آن ذکرشد، با همة بندگان امکان دارد. بنابراین، هر شخص به هر شکلی که برای او ممکن است، ‌باید در راهنمائی افراد گمراه و نادان تلاش کند، که این از بهترین عبادتها و باعث نزدیکی به پروردگار است، و مقصود از زنده کردن نفس درآیة شریفه: «وَ مَنْ أَحْیاها فَکَاَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً»[ سورة مائده، آیه 32. ] «هرکسی نفسی را زنده کند، گویا تمام مردم رازنده نموده است.‌» همین هدایت است، و در تأویل این آیة شریفة امام باقر ـ علیه السلام ـ فرموده است: «مراد راهنمائی اشخاص و نجات آن‌ها از ضلالت و گمراهی است»[ کافی، ج 4، ص 210، حدیث 2. ] و در احادیث، فضائل زیادی برای آن نقل شده است.[ برای اطلاع بیشتر از احادیثی که در این مورد نقل شده به کتاب شریف کافی، ج 2، ص210 مراجعه شود. ]
ولی این تکلیف بیشتر متوجه علماء است و این آیة کریمه: «ادْعُ إِلى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»[ سورة‌، نحل آیة 125. ] به این مطلب اشاره دارد که: علماء و دانشمندان باید اشخاص گمراه و نادن را به مقتضای حال آن‌ها، به یکی از وجوه سه گانه هدایت و راهنمائی فرمایند. وجه اول با بیان حقایق و اسرار نهفته در خلقت، آن‌ها را به صراط مستقیم هدایت کنند. وجه دوم با بیان آثار فوائد دنیوی و اخروی اعمال صالح و نیز مفاسد و خطرات اعمال زشت، نور هدایت در دل‌های آن‌ها ایجاد کند. وجه سوم با بیان روش‌های منطقی و استدلالی حق را اظهار کند، به شکلی که انکار آن ممکن نباشد، و کوشش وسوسه گران را از بین ببرد . این‌ها روش‌های مختلف راهنمائی و هدایت بود، ولکن نکتة مهم در این امر داشتن حسن نیت و خلوص است، تا آن غرض اصلی یعنی نصرت و یاری امام ـ علیه السلام ـ تحقق پیدا کند. زیرا می‌دانیم مسألة هدایت بندگان یکی ازشؤونات امام ـ علیه السلام ـ است، پس هرکس به توفیق الهی بتواند وسیلة هدایت گروهی شود، در واقع آن حضرت را در امر ترویج دین و تبلیغ آن یاری کرده‌ است، و با این عمل، نصرت الهی محقق شده است، و طبق وعده‌ای که فرموده:
«
إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ » خداوند او را یاری خواهدنمود.
همانطور که امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ در ضمن نامه‌ای که به مالک اشتر ـ بعد از این که او را به تقوا و پیروی از فرامین الهی سفارش نمودند ـ فرمودند:
«
خدا را با قلب و زبان و دست خود یاری‌کن، زیرا او ضامن شده هرکس او را یاری کند، یاریش فرماید، و هرکه او را عزیز بدارد، عزت و آبرو به او بخشد.»[ نهج البلاغه فیض، ص 991، نامة 53. ]







      

راهنمایی وهدایت افراد نادان و گمراه اعم است از آن که در اصول و معارف باشد یا در فروع و احکام،‌ و آن بر چند قسم است:
قسم اول
آن که به گفتار باشد، مثل این که نادان را آموزش دهد تا رفع جهالت از او شود، یا رغبت وتمایل در او ایجاد کند که با رفتن در محافل علمی جهالت و نادانی خود را برطرف کند.
قسم دوم
آن که اعمال و رفتارش به گونه‌ای باشد که افراد نادان هم به آن‌گونه اعمال تمایل پیدا کنند.
و این قسم بهترین نوع هدایت و راهنمائی است،‌ چنانچه در امر تقوا بیان شد.
قسم سوم
آن‌که به پرداختن مال باشد، مثل آن‌که با صرف مقداری از مال خود، آن‌ها را به طرف سلوک مذهبی متمایل کند، یا آن که در امر معاش آن‌ها کمک کند تا آن‌ها به آموختن احکام و دین اقدام نمایند، یا آن که مجلسی را جهت مذاکره علم منعقد نماید، و وسایل پذیرائی برای آن‌ها فراهم کرده، تا آن‌ها به آمدن تشویق شوند.
و تأیید بر این مطلب آن است که خداوند متعال سهمی از زکات را در مورد تألیف قلوب کفار مقرر نموده، تا آن‌ها به سوی اسلام رغبت پیدا کنند.[ اشاره به آیة زکات در سورة توبه می‌باشد. (آیه 60)، که این مطلب مفصلاً در کتب فقهی بیان شده است. ] و همچنین در روایات نقل شده‌است که: وقتی پیامبر ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ خواستند خویشان خود را به دین مبین اسلام دعوت کنند، به امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ فرمودند که طعامی مهیا کند،‌ و ایشان بعد از پذیرائی از آن‌ها، دعوت خود را اظهار نمود، و در حدیث است که تا سه روز این عمل را تکرار کرد.[ بحارالانوار، ج18، ص 181، حدیث 11]







      
<   <<   31   32   33   34   35   >>   >