در این هنگام غضب خداوند و خشم مهدی(ع) و سپاهیانش بر سفیانی و هم پیمانان وی فرو میبارد، نشانهها و معجزات الهی به دست مهدی(ع) آشکار میشود. سختی و تیره روزی به سفیانی و حامیان یهودی و رومیاش روی میآورد و به بدترین شکل شکست میخورند. سرانجام، سفیانی به دست یکی از سپاهیان امام مهدی(ع) دستگیر میشود و طبق نقل روایات، در کنار دریاچة طبریه یا در ناحیة ورودی قدس به هلاکت میرسد.
مسجدالأقصی، واقع در شهر مذهبی بیتالمقدس مسجدی است که از دیرباز تاکنون مورد توجه مسلمانان و دیگر ملتها میباشد. بیتالمقدس از جمله شهرهای مهم جهان است و به پرستشگاه انبیا معروف و نامهای دیگر ش اورشلیم و ایلیا است. مثلاً ناصر خسرو در سفرنامهاش مینویسد:
«بیتالمقدس را اهل شام و آن طرف «قدس» گویند، از اهل آن ولایات کسی که به حج نتواند رفتن در همان موسم به قدس حاضر شود، به موقف بایستد و قربانی عید کند چنانکه عادت است. سال باشد که زیاده از بیست هزار خلق در اوایل ماده ذی الحجّه آنجا حاضر شوند. قدس شهری است که بر سر کوهی نهاده و آب ندارد؛ مگر از باران و برستاتها چشمههای آبست امّا به شهر نیست و گرد شهر بارویی حصین است، از سنگ و گچ، دروازهها آهنین، نزدیک شهر هیچ درختی نیست و...»1 «مقدسی» جغرافیدان معروف قرن چهارم هجری در وصف این شهر مینویسد: «در میان شهرهای فلسطین بزرگتر از آن نیست. بسیاری از قصبهها از آن کوچکترند چون اصطخر، قاین، فرما.
نه سرد بسیار و نه گرم است...» و جغرافیدان مشهور دیگری نیز در کتاب مهم خود «ممالک و مسائل»، از این شهر وصف زیبایی نموده است. «بیتالمقدس، شهری بلند و خوش است بر سر کوهها و هر که خواهد آنجا رود به هر جانب که باشد، بیتالمقدس از موضع او بلندتر است...».2 در احادیث و روایات اسلامی نیز بر فضیلت این شهر تأکید شده است. امام علی(ع) فرمودند: «یک نماز در بیتالمقدس معادل هزار نماز است.»3 و از میمونه مولا\النبی بازگو کردهاند که گفت: یا رسول الله، ما را درباره بیتالمقدس فتوا دهید، فرمودند: «ارض محشر و منشر، آنجاست، بروید و نماز را در آن بگذارید و برای این نماز در آن، مثل هزار نماز در غیر آن است»، گفتم: اگر استطاعت آن را نداشته باشم، چه کنم؟ فرمودند: «روغن زیتی برای آن هدیه بنما که در چراغ آن بیفروزند، هر کس این کار را بکند، مثل آن است که به آنجا آمده است.»4 احادیث دیگری نیز در مورد این شهر در کتب حدیثی شیعه و اهل تسنن آمده که میتوان به کتب حدیثی همچون: «سفینـ[ البحار»، «من لایحضره الفقیه»، «صحیح بخاری» و «سنن سنائی» و... مراجعه نمود.
و در طول تاریخ دولتهای قدرتمند برای تصرف و فتح این شهر تلاشهای زیادی نمودهاند، دولتهای قدیم چون بابلیها، کلدانیها و... دولت روم، کشورهای اروپایی، انگلیس، فرانسه و اکنون رژیم صهیونیستی از این جملهاند.
نسبت بیتالمقدس و امام عصر(ع)
بیتالمقدس، معاصر ظهور امام زمان(ع) از چند جهت مورد توجّه قرار میگیرد. یکی از آن جهتها، وقوع نبردی بزرگ در آن، میان سرسختترین دشمن امام(ع) و آن حضرت است. از دشمنان آشکار در نهضت حضرت مهدی(ع) فردی به نام «سفیانی» است. وی جنایات خود را سه ماه پیش از ظهور از شام آغاز میکند و شش ماه بعد از ظهور در نبردی حوالی بیتالمقدس پروندة خونبار و سیاه وی برای همیشه بسته میشود. او دشمن سرسخت و رویاروی آن حضرت میباشد، هر چند که امام(ع) در حقیقت با نیروهای کافری که از سفیانی پشتیبانی میکنند روبروست. روایات تصریح کردهاند که خروج سفیانی از وعدههای حتمی خداوند است.
سفیانی پس از جنایات متعدد و خونباری که از شام تا عراق و حجاز انجام میدهد، با تجربة اوّلین شکست خود به سبب فرورفتن بخشی از سپاهیانش در بیابانی حوالی مکه ـ بیداء ـ پس از ظهور، به مدینه و سپس عراق روانه میشود.
روایات، در مورد جنگهای سفیانی با حضرت مهدی(ع) و یارانش، تنها به ذکر نبرد فتح قدس و آزادی فلسطین پرداختهاند که جنگ پایانی وی خواهد بود. نتیجة این جنگ شکست او و همة هم پیمانان یهودی و غربیاش میباشد.
فتح قدس به وسیلة امام(ع)
از روایات مربوط به این نبرد چنین برمیآید که سفیانی، با مشکلات زیادی روبرو میشود.
حضرت مهدی(ع) در آغاز نبرد درنگ میکند و مدتی در حومه دمشق میماند تا بزرگان و مؤمنان اهل شام؛ آنهایی که هنوز به آن حضرت نپیوستهاند، به او ملحق شوند. سپس حضرت از سفیانی میخواهد که جهت گفتوگو شخصاً با آن بزرگوار ملاقات کند. آنگاه یکدیگر را ملاقات میکنند. وی تحت تأثیر شخصیت حضرت مهدی(ع) قرار میگیرد و با آن حضرت بیعت میکند و تصمیم میگیرد دست از جنگ بردارد و منطقه را تسلیم امام(ع) نماید. امّا نزدیکان و پشتیبانان سفیانی وی را پس از آن سرزنش و نکوهش میکنند و او را از تصمیمش منصرف میسازند!
حضرت علی(ع) در روایتی دراینباره فرمود:
«وقتی سفیانی لشکری به سوی مهدی(ع) میفرستد در بیابان بیداء به هلاکت میرسند و این خبر به اهل شام میرسد. آنها به خلیفة خود میگویند، مهدی ظهور نموده است با او بیعت کن و به اطاعت وی در آی و گرنه تو را میکشیم. او عدهای را جهت بیعت نزد آن حضرت میفرستد و مهدی از سوی دیگر حرکت میکند تا در بیتالمقدس فرود آید».14
این روایتی است که اوج حرکت مردمی دوستداران حضرت مهدی(ع) و مخالفان سفیانی را نشان میدهد در همین نسخه آمده است:
«حضرت مهدی میگوید پسر عموی مرا نزد من آورید تا با وی سخن گویم پس او نزد حضرت آمده و به او گفتوگو میکند. پس از این گفتوگو، وی زمام امر را به امام(ع) تسلیم و با او بیعت میکند! امّا چون نزد یاران خود باز میگردد قبیله کلب ـ خاندان وی ـ او را نادم و پشیمان میکنند به همین جهت او برمیگردد و تقاضای فسخ پیمان میکند امام نیز بیعت وی را فسخ میکند. آنگاه سفیانی لشکریان خود را برای جنگ با امام بسیج میکند ولی امام(ع) او را شکست میدهد و خداوند رومیان را نیز به دست آن حضرت منهدم میسازد».15 به هر حال، سفیانی موفق نمیشود از این جوّ مردمی طرفی بربندد و از آن فرصتی که امام مهدی(ع) به وی میدهد استفاده کند و مسلمانان سرزمین شام هم موفق به ساقط نمودن حکومت سفیانی و ارتش او نمیشوند. از این رو وی و هم پیمانانش نیروهای خود را برای جنگی بزرگ آماده میکنند؛ جنگی که محورهای آن به گفتة روایات از عکّا تا صور و از آنجا تا انطاکیه در ساحل دریا و از دمشق تا طبریه و تا داخل قدس گسترش مییابد.
ظاهراً در همین مقطع زمانی است که حضرت مسیح(ع) از آسمان فرود آمده، به یاری امام عصر(ع) میپردازد.
در شماری از روایتها آمده است که محلّ فرود آمدن عیسی(ع) در قدس خواهد بود همچنین آن حضرت پشت سر امام مهدی(ع) نماز میگزارد و با تصریح به وزارت آن حضرت برتری جایگاه حضرت حجّت(ع) را بر خویش به نمایش میگذارند، همچنین هر سال به حج خانه خدا مشرف میشود و مسلمانان به همراهی وی به نبرد با یهود، روم و دجال میپردازند.16 حضور ایشان به نحوی است که حداکثر یاری رسانی به حضرت ولیّعصر(ع) را به دنبال دارد. در نماز چنانکه با فعالیتها و اقدامات تبلیغی زمینة گرایش خیل عظیم مسیحیان مؤمن و غیرمغرض را به ایشان فراهم میآورد:
در این هنگام غضب خداوند و خشم مهدی(ع) و سپاهیانش بر سفیانی و هم پیمانان وی فرو میبارد، نشانهها و معجزات الهی به دست مهدی(ع) آشکار میشود. سختی و تیره روزی به سفیانی و حامیان یهودی و رومیاش روی میآورد و به بدترین شکل شکست میخورند. سرانجام، سفیانی به دست یکی از سپاهیان امام مهدی(ع) دستگیر میشود و طبق نقل روایات، در کنار دریاچة طبریه یا در ناحیة ورودی قدس به هلاکت میرسد. در ادامة وقایع ظهور با وساطت حضرت مسیح(ع) میان سپاه امام و غربیان پیمان صلحی ده ساله منعقد میشود کهاندکی پس از آن، غربیان صلحنامه نقض میکنند و زمینة بروز فتحالمبین دوم اسلام و تکرار خاطرة صلح حدیبیّه را فراهم میآورند با این تفاوت که در اوّلی، اسلام بر شبه جزیرة عربستان حاکم شد و در دومی بر تمام زمین. تفصیل این اقدامات را میتوان در کتابهای «عصر ظهور» نوشتة آقای علی کورانی و نیز «شش ماه پایانی» نوشته آقای مجتبی السادة مطالعه کرد.
پینوشتها:
1. همو، ص 269،270، به نقل از ناصر خسرو قبادیانی، سفرنامه.
2. اصطخری، ابواسحاق ابراهیم، ممالک و مسالک، ترجمه: محمدبن اسعد بن عبدا...، به کوشش افشار، ایرج، انتشارات ادبی و تاریخی 1373 ص 69،70.
3. کمرهای حاج میرزا خلیل، بیتالمقدس و تحول قبله، به نقل از شیخ صدوق، من لایحضره ا لفقیه.
4. کمرهای، حاج میرزا خلیل، به نقل از: سنن، ابن ماجد، ص 429، سنن، بیهقی، ص 441.
5. حمیدی، سیدجعفر، تاریخ اورشلیم (بیتالمقدس) چاپ دوم انتشارات امیرکبیر، 1381، ص 18 و نیز کمرهای، بیتالمقدس و تحول قبله.
6. اسعدی، مرتضی، بیتالمقدس، دایر\المعارف اسلامی، تهران، چاپ اول 1367، ص 18.
7. انصاری اراکی، حاج شیخ محمدعلی، ص 2.
8. حمیدی، سیدجعفر، تاریخ اورشلیم، ص 240.
9. همو، ص 242ـ243.
10. اسعدی، مرتضی، بیتالمقدس، ص 93ـ94.
11. حمیدی، سیدجعفر، تاریخ اورشلیم، ص 225.
12. همو، ص 264
13. بخش اوّل مطلب با استفاده از مقاله خانم آمنه حاجتی تهیه شده است.
14. نسخة خطّی ابن حماد، ص 96.
15. همان، ص 97.
16. عصر ظهور، ص 342
قدر مسلم این است که قبل از اسلام و بعد از آن در میان تمام قومها و ادیان به زنها ظلمهای زیادی شده است و از آنان به عنوان یک وسیله برای شهوت و خوش گذرانی استفاده شده و هرگز به زن بعنوان یک انسان نگاه نشده گرچه زنان در تمام ادیان و قومها به میزان اطلاعات خود به مبارزه از حق و حقوق خود بپا خواستن و در قوم یهود هم زنهای نامی زیادی هست که از حق و حقوق خودشان و زنهای دیگر یهود دفاع کردن . قبل از هر چیزی اشاره ای کوتاهی به قوم یهود می کنم. قوم یهود در گذشته و حال نام های گوناگونی داشته است که از همه مشهورترین نام عبری است (عبری یا عبرانی) این کلمه از ریشه عبور و عبر گرفته شده است وجه تسمیه این است که گویند : ابراهیم جد اعلای این قوم که از شهر خود مهاجرت کرده چون از رودخانه فرات عبور کرد، این قوم عبری یا عبوری نام یافتند. در تاریخ انبیاء اولوالعزم آمده است که عبرانی از کلمه عابر گرفته شده که نام یکی از اجداد ابراهیم خلیل است و یا به معنای گذر از نهر یا مکانی است. یکی از مفسران اسلامی در وجه تسمیه یهود گفته است که : "یهود" به معنی "هدایت یافته" است و علت آن توبه قوم موسی از گوساله پرستی است و یا که به علت انتساب به "یهودا" فرزند بزرگ یعقوب "یهود" نامیده شدند. قوم یهود هم همچون عقاید و آداب شبیه اعراب قبل از اسلام بودند عبرانیان قبل از موسی مردمی خانه بدوش و آواره بودند که در بیابانها زندگی می کردند و به پرورش حیوان سرگرم بودند. و از خانواده های "کلان" تشکیل می شد. ارتباط نسب ابتدا از طریق زنان بوده. کودکان "کلان" مادران وارد می شدند. مادارن قرون متوالی از حق انتخاب نام فرزاند برخوردار بودند . زن در نزد والدین خود می ماند و شوهر موقتا" به دیدن وی می آمد. چادر به زن تعلق داشت . مرد حق داشت در نزد زن اقامت کند. پس از گذشت سالها که زن سالاری در این قوم رواج داشت کم کم نظام زن سالاری در هم ریخت وناتوانی زن در برابر قدرت طبقاتی جامعه شکل گرفت ودر خانواده زن موقعیت پیش خود را از دست داد و تابع مرد شد، و بدین ترتیب از دل ویرانه های جامعه مبتنی بر زن سالاری، جامعه مرد سالاری متولد شد. و تمام فرماندهی و زمام امور خانه را مرد بعهده گرفت و زن بصورت وسیله تولید مثل و بنده شهوت مرد قرار گرفت. و حتی زن جزو ثروت مرد به حساب می آمد. پدر می توانست فرزندان خود را محکوم و یا اعدام کند و یا به عنوان غلام و کنیز بفروشد. در یهودیت فرمان "یهوه" به زن چنین است : چشمت باید به شوهرت باشد، وی بر تو حکومت خواهد کرد" معتقدان به یهودیت سالهای دراز زن را مایه مصیبت و بدبختی می دانستند و وجود او از آنرو قابل تحمل بود و مردان در نماز خود تکرار می کردن "خدایا ترا سپاسگذارم که مرا کافر و زن نیافرید!" در قوم یهود پیامبری منحصر به مردان نبوده بلکه زنان نیز مقام نبوت داشته اند و همانگونه که انبیاء مرد بین اسرائیل پدر خوانده می شدند، زنان نیز که به پیامبری می رسیده اند مادر خوانده می شدند، پدر اسرائیل و مادر اسرائیل تعداد پیامبران زن اسرائیل هفت نفر بوده است:
1- ساره (همسر ابراهیم) گفته اند ساره مانند ابراهیم که مردان را به توحید دعوت میکرد، او نیز زنان را به خداوند یکتا فرا میخواند.
2- مریم (میریام خواهر موسی) وقتی که موسی بنی اسرائیل را از رود نیل گذراند او در جلوی قوم بسیار مسرور، مردم را به ستایش یهوه فرا خواند.
3- بوره (که قاضی نیز بوده است) به معنی زنبور عسل که مادر اسرائیل نامیده شده است. این زن در زیر درخت دبوره می نشست و برای قوم بنی اسرائیل قضاوت و داوری می کرد . بنی اسرائیل زنان را به قضاوت قبول داشتند . در عصر بوده پادشاه کنعان "یابین" بر اسرائیل حکومت میکرد. بوده از میان قوم خود مردی بنام "بالاق" را برانگیخت تا به همراهی او ده هزار سپاهی گردآورد و بر سیسرا فرمانده لشگر "یابین" حمله برد او بر شاه پیروز شد.
4- حنا (مادر سموئیل یا همون شموئل) زنی نازا بود و از خداوند تقاضای اولاد نمود و دعای او مورد اجابت قرار گرفت او به هنگام زائیدن سرودی به شکرانه این نعمت سرود که یکی از زیباترین سرودهای مذهبی بنی اسرائیل است.
5- اوی گائیل (همسر داود) یا ابی جایل او زنی زیبا و با هوش بود که در جنگ همراه داود بود و برای داود دو فرزند به دنیا آورد.
6- حلده (همسر شائوم) زن بدشکل و روسپی را در عبری گویند . این زن پیامبری مشهور بود که در زمان یوشا پادشاه اسرائیل (اورشلیم) مورد مشورت پادشاه و کاهنان قرار می گرفت.
7- استر (ملکه خشاریارشا) به زبان آکدی یعنی "ایشتار" یا ستراه این پیامبر دختر ابیجایل است که در دستگاه شاه بسیار نفوذ داشت ونکنه جالب این سان که قبر این ملکه یهودی در شهر همدان قرار دارد. از این رو رهبران مذهبی یهود، به وضع احکام جزائی سختی پناه بردند. خاخامهای یهود که متولیان رسمی دین موسی شده بودند و خود در رفاه و راحتی می زیستند، برای اجرای اخلاق قوانین و احکام جزائی شدیدی از قبیل سنگسار کردن زانی و زانیه و لاطی و ملوط و… وضع کردند. عدم بکارت عروس نشانی از بی عفتی بود ودخترسنگسار می شد.در دین یهود ازدواج عامل جدائی زن از خانواده است. ربودن دختران و کنیزان نوعی ازدواج محسوب میشود. اصل ازدواج بر مبنای خریدن دختر است که قیمت او به عنوان مهریه پرداخت می شود. رضایت پدر شرط اصلی ازدواج است. اگر پدر راضی به ازدواج دختر نباشد، تنها به گرفتن وجد نقد اکتفا میکند. اجازه ازدواج با اولیای دختر است و پدر ممکن است از گرفتن مهریه صرف نظر کند. اگر چه رضایت دختر در نظر گرفته می شود. مرد باید با بیوه برادر متوفای خود که فرزند ندارد، ازدواج کند. اولین فرزند زن متعلق به بردار متوفی خواهد بود. این ازدواج برای حفظ میراث برادر است. اگر کسی از گرفتن زن برادر خود ابا کند بزرگان و مشایخ قوم او را نصیحت و اگر قبول نکند باید او را رسوا سازند. تعدد زوجات در میان یهودیان رایج است. در میان یهودیان ازدواجها با خویشاند صورت می گیرد و با بیگانه ممنوع است. زن در خانه مطیع شوهر است و عبادات او نیز منوط با اجازه شوهر است.دختران یهود اگر ازدواج کرده باشند ارث نمی برند، و پسران دو برابر دختران ارث می برند، ارث در صورتی به دختر می رسد که متوفی فرزند پسر نداشته باشد. با توجه به مطالب مذکور دراین نوشته سعی شده است تا مطالبی در خصوص وضعیت زنان در قوم یهود و تفاوتهای زنان و مردان در این قوم در گذشته و همچنین مطالبی پیرامون حقوق زنان از نظر قوم یهود را از زاویه های مختلف ارائه شود.
در پی اهانت نفرتانگیز به قرآن شریف در آمریکا، حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیام مهمی به ملت ایران و امت بزرگ اسلام، حلقههای صهیونیستی درون دولت آمریکا را طراحان اصلی این توطئه مشمئزکننده خواندند و با تشریح اهداف پشت پرده کینهتوزیهای صهیونیستها نسبت به اسلام و قرآن تأکید کردند: دولت آمریکا برای اثبات ادعای خود درباره دخالت نداشتن در این توطئه، باید عوامل اصلی این جنایت بزرگ و بازیگران میدانی آن را به گونهای شایسته به مجازات برساند.
متن پیام ولی امر مسلمین جهان به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله العزیز الحکیم: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ1
ملت عزیز ایران ـ امت بزرگ اسلام!
اهانت جنونآمیز و نفرتانگیز و مُشمئزکننده به قرآن مجید در کشور آمریکا که در سایهی امنیت پلیسی آن کشور اتفاق افتاد، حادثهی تلخ و بزرگی است که نمیتوان آن را تنها در حدّ یک حرکت ابلهانه از سوی چند عنصر بیارزش و مزدور به حساب آورد. این یک اقدام محاسبهشده از سوی مراکزی است که از سالها پیش به این طرف، سیاست اسلامهراسی و اسلامستیزی را در دستور کار خود قرار داده و با صدها شیوه و هزاران ابزار تبلیغاتی و عملیاتی، به مبارزه با اسلام و قرآن پرداختهاند. این حلقهی دیگری از زنجیرهی ننگینی است که با خیانت سلمان رشدی مرتد آغاز شد و با حرکت کاریکاتوریست خبیث دانمارکی و دهها فیلم ضد اسلام ساختهشده در هالیوود ادامه یافت و اکنون به این نمایش نفرتانگیز رسیده است. پشت صحنهی این حرکات شرارتبار چیست و کیست؟
مطالعه ی این روند شرارت که در این سالها با عملیات جنایتبار در افغانستان و عراق و فلسطین و لبنان و پاکستان همراه بود، تردیدی باقی نمیگذارد که طرّاحی و اتاق فرمان آن در دستان سران نظام سلطه و اتاق فکرهای صهیونیستی است که از بیشترین نفوذ بر دولت آمریکا و سازمانهای امنیتی و نظامی آن و نیز بر دولت انگلیس و برخی دولتهای اروپائی برخوردارند. اینها همان کسانی اند که پژوهشهای حقیقت یاب مستقل روز به روز بیشتر انگشت اتهام در ماجرای حمله به برجها در 11 سپتامبر را به سوی آنان متوجه میکنند. آن ماجرا بهانه ی حمله به افغانستان و عراق را به رئیس جمهور جنایتکار وقت آمریکا داد و او اِعلان جنگ صلیبی کرد و همان شخص بنابر گزارشها، دیروز اعلام کرده است که این جنگ صلیبی با ورود کلیسا به صحنه، کامل شد.
هدف از اقدام نفرت انگیز اخیر آن است که از سوئی مقابله با اسلام و مسلمانان در جامعه ی مسیحی به سطوح همگانی مردم کشیده شود و با دخالت کلیسا و کشیش، رنگ مذهبی گرفته و پشتوانه ئی از تعصبات و تعلقات دینی بیابد، و از سوی دیگر ملتهای مسلمان را که از این جسارت بزرگ به خشم آمده و جریحه دار میشوند از مسائل و تحولات دنیای اسلام و خاورمیانه غافل سازد.
این اقدام کینه توزانه، نه آغاز یک جریان، بلکه یک مرحله از روند طولانی مدتِ اسلام ستیزی به سرکردگی صهیونیسم و رژیم آمریکا است. اینک همه ی سران استکبار و ائمة الکفر در برابر اسلام قرار گرفته اند. اسلام، دین آزادی و معنویت انسان، و قرآن کتاب رحمت و حِکمت و عدالت است؛ وظیفه ی همه ی آزادیخواهان جهان و همه ی ادیان ابراهیمی است که در کنار مسلمانان با سیاست پلید اسلام ستیزی با این شیوه های نفرتبار مقابله کنند. سران رژیم آمریکا نمیتوانند با سخنان فریبنده و میان تهی، خود را از اتهام همراهی با این پدیده ی زشت تبرئه کنند. سالهاست که مقدسات و همه ی حقوق و حرمت میلیونها مسلمان مظلوم در افغانستان و پاکستان، در عراق و لبنان و فلسطین زیر پا گذاشته شده است. صدها هزار کشته، دهها هزار زن و مرد اسیر و زیر شکنجه، هزاران کودک و زن ربوده شده و میلیونها معلول و آواره و بی خانمان، قربانی چه چیزی شده اند؟ و با همه ی این مظلومیتها، چرا در رسانه های جهانی غرب، مسلمانان را مظهر خشونت و قرآن و اسلام را خطری برای بشریت وانمود میکنند؟ چه کسی باور میکند که این توطئه ی گسترده بدون کمک و دخالت حلقه های صهیونیستیِ درونِ دولت آمریکا ممکن و عملی است؟!
برادران و خواهران مسلمان در ایران و سراسر جهان!
لازم میدانم این چند نکته را به همه متذکر گردم:
اولاً: این حادثه و حوادث پیش از آن به روشنی نشان میدهد که آنچه امروز آماج حمله ی نظام استکبار جهانی است، اصل اسلام عزیز و قرآن مجید است؛ صراحتِ مستکبران در دشمنی با جمهوری اسلامی ناشی از صراحت ایران اسلامی در مقابله با استکبار است و تظاهر آنان به دشمن نبودن با اسلام و دیگر مسلمانان، دروغی بزرگ و فریبی شیطانی است. آنان با اسلام و هر آنکس که بدان پایبند است و هر آنچه نشانه ی مسلمانی است دشمن اند.
ثانیاً: این سلسله ی کینه توزیها با اسلام و مسلمین، ناشی از آن است که از چند دهه پیش تاکنون نور اسلام از همیشه تابنده تر و نفوذ آن در دلها در جهان اسلام و حتی در غرب از همیشه بیشتر شده است. ناشی از آن است که اُمت اسلام از همیشه بیدارتر شده و ملتهای مسلمان اراده کرده اند زنجیرهای دو قرن استعمار و تجاوز مستکبران را پاره کنند. حادثه ی اهانت به قرآن و پیامبر عظیم الشأن صلی اله علیه و آله، با همه ی تلخی، در دل خود حامل بشارتی بزرگ است. خورشید پر فروغ قرآن روزبروز بلندتر و درخشنده تر خواهد شد.
ثالثاً: همه باید بدانیم که حادثه ی اخیر ربطی به کلیسا و مسیحیت ندارد و حرکات عروسکی چند کشیش ابله و مزدور را نباید به پای مسیحیان و مردان دینی آنان نوشت. ما مسلمانان هرگز به عمل مشابهی در مورد مقدسات ادیان دیگر دست نخواهیم زد. نزاع میان مسلمان و مسیحی در سطح عمومی، خواسته ی دشمنان و طراحان این نمایش دیوانه وار است و درس قرآن به ما، در نقطه ی مقابل آن قرار دارد.
و رابعاً: طرف مطالبه ی همه ی مسلمانان، امروز دولت آمریکا و سیاستمدارن آنند. آنها اگر در ادعای دخالت نداشتن خود صادقند باید عوامل اصلی این جنایت بزرگ و بازیگران میدانی آن را که دل یک و نیم میلیارد مسلمان را به درد آورده اند، به گونه ئی شایسته به مجازات برسانند.
و السلام علی عباد اله الصالحین
سیّدعلی خامنهای
22/شهریور/1389
1. الحجر، آیه 9: بیتردید ما این قرآن را به تدریج نازل کردهایم و قطعا نگهبان آن خواهیم بود.<\/h3>
در حاشیه: 1-فروش فیلم ثبت تایتانیک را هم جابجا کرد! (با فروشی حدود 2 میلیارد دلار و این را در نظر بگیرید که بودجه کل کشور ما حدود 370 میلیارد دلار است!) البته این را با توجه به هزینه بلیط سینما که اغلب آن نیز در رابطه با سینماهای دارای تکنولوژی سه بعدی بوده نیز می دانند. به هر حال اکنون جیمز کامرون صاحب پرفروش ترین فیلم های کره زمین است! در مقام پاسخ به بسیاری از منتقدان باید گفت: ما اگر می توانیم خود فیلمی بسازیم که آواتار در مقابلش هیچ باشد و گوینده عقاید ما (گرچه به نظرم آواتار تبلیغ عقاید ماست تا غرب!)2- در مراسم Golden Globe (فیلم های درام) موفق به دریافت جایزه بهترین فیلم و بهترین کارگردانی شد و در چند رشته دیگر از جمله موسیقی متن و ترانه نامزد شد. 3- بازی ویدئویی آن وارد بازار شده و به احتمال زیاد شاهد محصولات دیگری از آن نیز خواهیم بود. 4- در ایران و تا آن جا که شنیده ام رویکرد چندان مثبتی نسبت به فیلم وجود ندارد و بسیاری آن را فاقد جنبه های جذبی تایتانیک می بینند که البته از نظر من چنین نیست. لااقل می توانم دو بار دیگر این فیلم را تماماً ببینیم و این مسئله ای است که کم پیش می آید!5- جیمز کامرون برای ساخت ادامه فیلم و ایجاد سه گانه ای برای آن نیز ابراز تمایل کرده است (پیش از این در Terminator نشان داد که توانایی ساخت قسمت دومی دارای محتوا را برخلاف بسیاری دارد).6- نشریه دنیای تصویر با اشاره به برخی ویژگی های این فیلم از جمله جلوه های ویژه، ماجرای ماوراء زمینی، دیدن به شکل دو بعدی اعضای آکادمی، تنفر اعضا از ژانر علمی/تخیلی (تا به امروز هیچ فیلمی که داستان آن مربوط به فضا باشد نتوانسته اسکار ببرد) و استفاده از جلوه های ویژه به جای بازیگر واقعی، آواتار را دارای موانعی جدی برای کسب اسکار معرفی می کند. با این حال، باید دانست که جایزه Golden Globe نیز روی کاغذ و با منطق نباید به این فیلم تعلق می گرفت (بیشتر به فیلم های درام خالص تعلق می یافت) ولی این بار اوضاع فرق می کند! تلفیقی از درام و هیجان و انیمیشن را داریم که تفکیکش برای اعضای آکادمی هم چندان آسان نخواهد بود! باید منتظر مراسم ماند..البته به تازگی از سوی متخصصین و کاربران سایت یاهو نیز به عنوان بهترین فیلم نامزد اسکار برگزیده شده است. تیجه: و بالاخره پیش بینی منطقی دنیای تصویر درست از آب در آمد و آواتار موفق به کسب اسکار نشد و این فیلم Hurt Locker بود که اسکار را به خود تعلق داد. این هم پوستر فیلم:
شاید بتوان در میان ساختار فیلم نماد ها یا طرز بیان هایی را دید که فیلم های دیگری را به یاد می آورد؛ فیلم هایی مثل The Matrix (در خوابیدن انسان ها در یک دستگاه و انتقال ذهن شان به موجودی دیگر)، The Last Samurai و Dances With Wolves (بودن در مقابل یک عده انسان و سپس با آن ها)، Lord of the Rings (صحنه های نبرد) و حتی پوکوهونتاس (به نقل از نشریه دنیای تصویر که دلیل این را به دلیل ندیدن فیلم نمی توانم بیان کنم) و Shrek (ظاهر هیولا مانند در برابر انسان زیبا که در نهایت ظاهر اول انتخاب می شود) که در این میان ارجاع به فیلم آخرین سامورایی را پر رنگ تر می بینم. با این همه آنچه آواتار را از این گونه فیلم ها جدا و برتر می سازد حس انسانی بارزتری ست که در آن نهفته است که آن را با تمام وجود حس می کنید، حس همذات پنداری با صدمه دیدگان جنگ. اگر در آخرین سامورایی به سامورایی ها قداستی بیش از حد داده شد و کارهایی می کردند که چندان برای انسان معمولی قابل قبول نیست (مثل رفتار بخشایشی زنی که شوهرش به دست سرباز آمریکایی کشته شده بود در قبال وی)، در اینجا با ناوی ها روبرو هستیم که خود نیز اشکالات و اشتباهاتی دارند، دچار بحث های درونی می شوند، حسادت می ورزند، انتقام جویی می کنند و در عین حال زندگی خوبی دارند.. و این، ماجرا را باورپذیرتر می سازد.Avatar با وجود آنکه به ظاهر فیلمی تخیلی ست، دارای همه جنبه های واقع گرایی نیز هست. اگر فیلم Termintor کامرون بیشتر با جنبه تخیلی ماجرا به چشم آمد و یا در تایتانیک تنها به جلوه های واقعی پرداخته شد، با تلفیق این دو اکنون به این فیلم می رسیم که ترکیبی جامع تر و از جنبه جلب مخاطب نیز موفق تر خواهد بود؛ جوان تر ها را با جلوه های ویژه اش راضی خواهد کرد و دوستداران جدی سینما را با مفاهیم عمیق خود. جنگ و نابودی انسان ها و عواقب محتوم آن – و به طور کلی موجودات- سخن اصلی فیلم است، تا تلنگری به سیاستمدارانی باشد که بدون توجه به تاریخ و عقل و دیدن جان سایر انسان ها، تنها به منافع دنیوی خود چشم دوخته اند. گریه های نی تری بالای سر پدر یا پرنده اش در این باره صدایی بسیار طبیعی، حزن آلود و به یاد ماندنی است.ترکیب عقل و عشق شاید مسئله ای باشد که با کمی تعمق در فیلم عاید ذهن شود. اگر بسیاری بر این نکته نقد می کنند که چرا یک آمریکایی باید نجات دهنده این موجودات ضعیف تر و پسرفته تر (از نظر تکنولوژی) باشد، من می گویم که اصلاً چنین مسئله ای مطرح نیست! اگر جیک سالی یک آمریکایی غوطه ور در تکنولوژی و پیشرفت های بدیع بوده، وقتی یک قهرمان می شود که از دست آوردهایش همراه با اتکا به نیروهای غیبی و باورهای معنوی ناوی ها استفاده می کند و البته نکته نهفته در این ماجرا که اکثراً از آن غفلت کرده اند این است که آن فن آوری همراه با این معنویت است که قدرت می آفریند و در حقیقت اشاره کامرون به ترکیب این دو، که به عقیده ما مسلمان ها نیز همراه شدن علم و دین باعث پیشروی جسمی و روحی ست سازگار می باشد. تاثیری که فیلم در نهایت بر انسان می گذارد، هر چه که هست خوبست! باعث می شود بازتر و بهتر نگاه کنیم و تصمیم بگیریم، بهتر از آنی که هستیم باشیم و مهمتر از همه دیگران را نیز ببینیم.. (هرچند این اثر موقت باشد!) به نظرم کامرون در چند سالی که درگیر این پروژه بزرگ بوده عمر گذرای خود را با سپردن هدیه ای بزرگ به بشریت سپری کرده است. نوع کار وی نیز چنین است، به سختی وارد پروژه ای می شود اما اگر وارد شد، تمام وقت و ذهن خود را معطوف به آن می کند، کم فیلم می سازد اما ماندگار تر از تمام فیلم های دیگر. بدین ترتیب بسیاری از نقدهای غیر منصفانه در برابر فیلم را نمی پذیرم. اشکالات فیلم: به دو مورد مطرح شده در فیلم نقد اساسی دارم: اول اینکه چرا جیک را سربازی معرفی می کند که در ونزوئلا شرکت داشته؟ آیا این به معنای تبرئه و موجه نشان دادن جنگ در ونزوئلا (و سایر کشورهای مشابه) نیست؟ وگرنه روح حساس جیک سالی در همان جا نیز متحول می شد و به دفاع از مردم کشور بیگانه می پرداخت. در کنار این، بحث منجی خارجی نیز از مسائل مهم است که در ادامه و در کنار بحث نقدهای دیگر به آن خواهم پرداخت. نقد های دیگر: کمتر کسی در ایران را دیدم که آواتار را دیده باشد و از آن به خاطر مفاهیم عمیقش تعریف کند! با مراجعه به برخی سایت ها و وبلاگ ها هم مطلبی در این مورد به چشم نمی خورد و حتی در یک مجمع اینترنتی ایرانی نوشتاری با عنوان آواتار، توهین به انسانیت (البته عنوان آن دقیق در خاطرم نیست اما با همین مضمون بود) به چشم خورد! همچنین در جلسه نقد سریال های استراتژیک که با حضور دکتر حسن عباسی برگزار شد، اشاره نسبتاً کوتاهی به فیلم شد و ایشان در این باره بیان کردند که فیلم، با موضوعی کم مایه و تکراری چند واژه را دوباره هجّی می کند: اشاره به اینکه نجات بخش نهایی، از میان خود آمریکا ئی ها - و نه شرقی ها- خواهد بود و دوم اشاره به وجود ذهنی غیر ثابت که آن را با فلسفه علمای امروز نیز همسو می دیدند. در بحث اول (که مورد اشاره یکی از دوستان خواننده وبلاگ هم بود) باید چند نکته را گویا شوم. بله، این نشان آمریکا و هر کشور دیگری ست که فیلم می سازد، و چون آمریکا بزرگترین تولید کننده فیلم دنیاست (البته ظاهراً به تازگی هندی ها گوی رقابت را در تعداد تولید ربوده اند! البته با چه کیفیتی؟) باید هم در مدح خود بگوید! مگر کشور ما در فیلم های دفاع مقدسش آن همه رشادت را نشان نمی دهد؟ البته در رشادت های سربازان ما شکی نیست، منتها بحث من در مقدار این توانایی هاست که یک تن، ده ها نفر را می کشد و زخم بر نمی دارد (و البته به وعده خداوند در قرآن به مومنان برای برتری بر 10 یا دو برابر دشمنان را اعتقاد دارم). در مورد این که تلاش آمریکا برای نشان دادن منجی نهایی از میان غربیان و به خصوص افرادی که در مناطق صهیونیست نشین ظهور می کنند (مثال عینی آن؛ ماتریکس) تلاشی نسبتاً واضح است شکی نیست و این -متاسفانه- نشان از وابستگی شدید افکار قدرتمند (قدرت در اینجا به معنای سرمایه دار) این کشورها به افکار و آراء صهیونیست ها دارد. خوشبختانه در این فیلم به مرجع صهیونیستی جیک به هیچ نحو اشاره نمی شود! و البته باید دانست که جیمز کامرون ته زمینه های صهیونیستی اش را برای خود حفظ کرده است و چندی از اسامی استفاده شده در فیلم نیز عبری هستند. و البته باز هم نمی توان بر او خرده گرفت، چرا که مسلماً ما نیز در فیلم هایمان از اسامی مثل حسن ، علی، شهروز و ... استفاده می کنیم نه اسامی انگلیسی. روزنامه ال اسرواتوره رومانو، ارگان واتیکان، نوشته است: (آواتار که سم ورتینگتون در آن ایفای نقش میکند، به نوعی روح گرایی میپردازد که به پرستش طبیعت منتهی میشود.) پیش از این رادیو ای. پی واتیکان گفته بود: (فیلم با زیرکی به همه آن شبه دکترینهایی اشاره میکند که خواهان تبدیل اکولوژی به مذهب هزاره هستند.) من به این گفته اعتقاد ندارم و فضا و گویش فیلم را در جهت تقدیس ارتباطات معنوی (به طور کلی) با سعی بر دوری از اشاره مستقیم به مذهب خاص می بینم و هدف را، برقراری ارتباط با تمام پیروان ادیان مختلف. قضیه اشاره به درخت (و اینکه ظاهراً در یکی از فرق صهیونیستی به نام کابالا همه قوای خالق را در توالی لایه های یک درخت تصویر شده [به نقل از http://smostaghaci.persianblog.ir/post/352/] ) را شخصاً موضوعی انحرافی و جزئی می بینم که به پیام اصلی فیلم لطمه نمی زند و از اهداف انسان دوستانه و معنویت گرای آن کم نمی کند و در ذهن مخاطب عام نیز با در نظر گرفتن عدم وجود شناخت از چنین قومی، اشکال مهمی وارد نمی کند.اشاره شده به "ایوا" و اینکه با اعتقادات موحدان نیز منطبق است (و خدا را شکر که به این مورد ایرادی وارد نیامده چون مصداق همان روایت شبان و چوپان است و بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه) و همچنین اینکه پیدایش جدید جیک در تن آواتارش چیزی ورا و مخالف باور موحدان است؛ این امری ست که تنها در اختیار و قدرت خداوند قرار دارد. بنده، این نظر را قبول ندارم. به نظرم ظهور جدید جیک در غالب جدیدش تنها نمادی از زندگی دوباره در دنیاست. از آنجایی این را می گویم که "ناوی" ها نیز میرا هستند و انتقال جیک به بدن جدید به مفهوم زندگی جدید او در دنیای باقی (که در اختیار خداوند است) نمی باشد.در جلسه دکتر عباسی و در سایت منتقد برجسته کشور؛ آقای مستغاثی به این مطلب اشاره می شود که "ناوی" ها نشان از جن (دکتر عباسی) یا حلقه مفقود داروین (مستغاثی) دارند. با این دو نظر موافق نیستم، چرا که کامرون برای دوری جستن از اشارات مستقیم به هر موجود مورد اشاره ما، منطقه را سیاره (یا ماهی) در فاصله ای با چندین سال نوری از زمین فرض کرده است. البته بسیاری با دیدن فیلم و آوا ها و عقاید و نوع سلوک آنان به یاد بومیان جزیره آمریکا یا سرخپوست ها می افتند که یادآوری قابل قبول تری ست و به نظر می رسد اگر کامرون قصد داشته باشد گروهی را نیز یاد آور شود، آن، سرخپوستان باشند.در http://nahadsbmu.ir/article.aspx?gidview=5098 نوشته شده که برای اولین بار در فیلم های آمریکایی واژه "شهادت" بیان شده است: خلبان زن بالگرد که علیه سیاست های "شرکت" سر به شورش برداشته و به جِیک و دیگر بومیان پاندورا پیوسته است، پیش از عملیات نهایی و حمله به فوج بالگردهای مهاجم عینا واژه ی martyrdom را به کار برده، میگوید: (منو بگو که فکر می کردم با یه نقشه ی تاکتیکی بدون شهادت می شه پیروز شد!). البته این سایت شاید این واژه را در حد این افراد نمی داند اما باید یاد آور شد که مردن در راه خداوند و احساسات خدایی همان شهادت (دیدن و گواهی دادن به وجود خدا) ست و تنها مختص فرقه و مذهب خاصی نیست و حتی برای این موضوع باید از جیمز کامرون تشکر کرد! چرا که این واژه را در معنایی برای فدا کردن خود در راه زندگی پاک دیگران بیان می دارد و لا اقل این کلمه ی ارزشی را به انحراف نکشانده است. در کنار این، چون تنها عادت بینندگان به شنیدن و تصویر این کلمه در بیانیه های القاعده و یا فیلم هایی تروریستی از طرف مسلمانان بوده (و طبعاً تصویر ذهنی ناخوشایندی از آن ترسیم شده)، کاربرد درست تر آن جای خوشحالی دارد. البته از این نظر در نگرانی فرو می رویم که راه برای استفاده بیشتر از این کلمه در فیلم های آتی گشوده شود و استفاده ای ابزاری از آن به عمل آید.شخصاً تمام نقدهای وارده بر صهیونیستی و مرتد بودن فیلم را قبول ندارم و البته دلیل این امر هم اثر فیلم است. چرا که تا اثری در کار نباشد، موثری وجود ندارد و به وجود آمدن معلول، نشان علت است و علّت بی معلولِ مورد نظر، فاقد کارایی برای علت بودن در زمینه مورد بحث است، لااقل از نظر عملی، که بعید نیست که منظور نویسنده نیز چنین باشد اما تاثیر مهمتر از نظر است. اگر در میان هزار نفر بیننده عام (که اکثریت بینندگان فیلم را تشکیل می دهند) بپرسید: آیا در فیلم آثار و رگه های صهیونیستی دیدید یا نه؟ و 900 نفر پاسخ دادند که نه! و در نتیجه چنین شک و شبهه ای بی مورد است. البته این مسئله تشکیک در هر فیلم ساخت هالیوود به جعلی، بی محتوا و صهیونیستی بودن مختص ایران و کشورهای صهیونیست ستیز دنیاست ( به یاد بیاوریم سخنانی درباره صهیونیستی بودن کارتون تام و جری از زبان استاد محترم و مورد علاقه من "حسن بلخاری قهی" را). با بحث صهیونیست ستیزی که امری درست و به جاست کاری ندارم اما باید این را احساس کرد که نحوه تعامل ما با غرب و تولیدات آن نیز اندکی افراطی، تعصب گرایانه و پیش فرض محور شده است.
اصل مجازات خائنین، چه در میان فضائی ها، چه میان انسان ها بسیار جالب است. زیبایی های پاندورا برای جِیک جالب و عجیب است اما برای ما نیز یادآور وجود زیبایی های بسیاری در زمین است که به خاطر عادت کردن راحت از کنار آن ها می گذریم. چنان که پاندورا برای ما عجیب و جالب است، زمین نیز با نگاهی دقیق تر خواهد بود.در ابتدای ورود جیک حسادت جزئی فرمانده فضائی ها را می بینیم، حسّی طبیعی در میان انسان ها –اصولاً تنها تفاوت این موجودات با انسان ها رنگ پوستشان، دم داشتن، گوش هایی شبیه چهارپایان و زبان بیگانه شان است و هدف از نشان دادن چنین موجوداتی تنها کلّی تر بودن قضیه است- اما حسادت با مقابله منطقی جیک و نشان دادن وفاداری، احترام به توانایی ها و نشان دادن قدرت فروکش می کند. دقت کنیم به نحوه انتخاب رهبر جنگ (جِیک) که بر اساس قدرت بدنی و توانایی تصمیم گیری اوست و به یاد بیاورید آنچه در قرآن درباره انتخاب طالوت برای جنگ با جالوت عنوان شده.رنگ های سرد رنگ غالب در صورت موجودات ناوی (آبی)، پرنده های آن ها و در تمام فیلم است. اما در میان قبیله جوششی غیر متحرک نیز به چشم می خورد که از منبع انرژی آن ها (ایوا) ست. اصوالاً به نظر می رسد آنچه انسان ها به عنوان انرژی به دنبال آن هستند آنی است که گریس می گوید: شبکه ای از انرژی که همه آنان را به هم وصل می کند، نوعی وحدت وجودی..ببینید حتی با وجود اختلاف سلایق و نظرها هرگز دچار تفرقه درونی نمی شوند (بر خلاف انسان ها که هر کدام راه خود را دنبال می کند). در قرآن داریم: همه به یک گونه بودند اما اختلاف ورزیدند و خداوند در روز قیامت درباره آن ها قضاوت خواهد کرد. رئیس قبیله و همسر او لباس قرمز به تن دارند و پدر بزرگِ پدر بزرگِ نی تری با تصاحب بزرگ ترین پرنده شکارچی که برخلاف بقیه شکارچی ها رنگ قرمز و پر حرارتی دارد به بالا ترین مقام رسیده. به نظرم منظور کامرون در مسئله انرژی این است که منبع تمام انرژی ها از معنویات (خداوند یا همان ایوا) است. ظاهرِ اولیه تا حدودی ناخوشابند ناوی ها که در ابتدا به چشم می خورد کم کم و با دیدن عواطف موجود میان آن ها و مظلومیت شان در مواجهه با مارین ها (انسان ها)، باعث ایجاد حس همذات پنداری و همراهی با آن ها می شود. حسی که در طول فیلم باگذشت زمان به نفع آن ها اوج می گیرد؛ قضاوت های ناموجود اولیه یا موجود اشتباهی که در زندگی با دید باز به تدریج تصحیح می شوند. I see you نام ترانه نهایی فیلم و جمله ای ست که توسط جیک و نی تری در قبال یکدیگر بیان می شود؛ شاید بتوان جمله کوتاه I see (به معنای می فهمم) و I see you (می بینمت) را در رابطه ای تنگاتنگ و مشابه دید، اگر درست ببینیم، اگر چشمانمان را باز کنیم، حقیقت ها را دیده ایم و آن چیزی جز زیبایی نیست. جمله I see me through your eyes (من خود را از چشمان تو می بینم) ظرافت فوق العاده ای در معنا دارد.بیان کامرون در قداست بخشیدن به تمام موجودات است، اعتقاد ناوی ها به حضور موجودی برتر -که اشاره به خداوند است- و ارتباطی که آنان با تمام موجودات پست تر برقرار می کنند – و این در فیلم بسیار به چشم می خورد، از حس پشیمانی نی تری از کشتن موجوداتی شبیه سگ برای نجات جِیک – و چه زیبا بیان می شود که دلیل مردن آن ها وحشی بودنشان نیست، ورود انسان ها به قلمرو زندگی آن هاست، اما وقتی پای جان یک انسان که اشرف مخلوقات است در میان باشد، به ناچار انسان برگزیده می شود- تا انتخاب پرنده شکارچی برای آنان و ارتباط با درخت آرزوها- به نشانه وحدت وجودی تمام مخلوقات (فلسفه ملا صدرا و عارفان را مقایسه کنید). نی تری به ناچار و برای نجات جیک موجوداتی سگ مانند را که به او حمله کرده اند می کشد اما به پای آنان می رود و از روح آن ها عذرخواهی می کند که مجبور به چنین کاری شده، احترامی که او برای روح همه موجودات قائل است نشان از اهمیت دادن به هستی تمام موجودات زنده است، مسئله ای که در شکار هم بیان می شود و جیک نیز آن را کم کم یاد می گیرد. در جایی موجودات سگ مانند را می بینیم که در حال مراقبت از توله های خود هستند و این در قیاس با صحنه اول مواجهه جیک با آن ها بسیار تکان دهنده است. در قرآن داریم: زمین و آسمات و موجودات آنها مسخرّ شما هستند. اما همواره نحوه برخورد با موجودات و زمین مورد توجه بوده است و این به زیبایی در فیلم نشان داده می شود.آشنایی جِیک با نی تری باعث تحولی تدریجی در او می شود. لا اقل این بار، بر خلاف تایتانیک که علاقه ای (نمی خواهم این گونه احساسات سبک را عشق بنامم) ظاهری را نشان داد و جک محو صورت زیبای رز شد، جنبه عقلی و احساسی یک رابطه عاطفی در هم آمیخته می شود (نی تری محو شجاعت و به قول خودش قلب بزرگ جیک می شود یعنی سیرت او) و ارتباطی عمیق شکل می گیرد که با وجود سوء تفاهم هایی در میانه راه نیز ادامه می یابد – و در تایتانیک نیز شاهد این سوء تفاهم در پیدا کردن گردنبند در جیب جک بودیم. در واقع کامرون از برون گرایی یک رابطه عاطفی در تایتانیک به درون گرایی در آواتار رسیده است. نی تری در رؤیت اول که کامل هم نیست می خواهد جِیک را بکُشد. چه چیزی مانع او می شود؟ دانه درخت مقدس که بر روی تیر او می نشیند. می خواهد از جیک دور شود، چه چیزی باعث تغییر عقیده اش می شود؟ نشتن دوباره دانه های درخت بر تن جیک. شاید در این حوادث و با نگاه به حالات نی تری به وضوح در یابیم که دل او در حال کشش به سوی جیک است و این دانه ها را نشانه ای برای اطمینان قلبی اش در نظر می گیرد (چیزی شبیه استخاره میان ما). در حقیقت کامرون این بار برای بیان دلیل ایجاد محبت بین دو انسان پاک (نی تری و قومش را انسان هایی در نظر بگیرید با ظاهر و سنن متفاوت)، نشانه های الهی که بدون خواست دو فرد و تنها با پاکی قلب هایشان در راه قرار می گیرد را پیش می کشد که بسیار به اعتقادات قلبی ما مسلمان ها و نیز تمام انسان های معتقد به حضور نشانه ها نزدیک است، و البته با بیان نی تری و گواهی انسان های متوجه، این نشانه ها در زندگی همه ما حضور دارند. گرچه حتی پدر او که رئیس قبیله است به چنین چیزی اعتقاد ندارد و می گوید که دانه درخت مقدس در همه جا پراکنده است! اما نی تری که قلبش را پاک تر و چشم درونش را بازتر نگاه داشته قادر به دیدن این نشانه ها ست (لاَیاتٍ لِاُولِی الالباب: نشانه های روشنی برای خردمندان).حضور زن های قوی درفیلم های کامرون به امری طبیعی بدل شده و شاید تنها فیلمی از وی که در آن بخش زن ماجرا ضعیف است تایتانیک باشد (که البته در آن فیلم هم رُز به تدریج قدرتمند می شود). زن فیلم های کامرون مرد ساز است: در Terminator و در فیلم حاضر این را به وضوح می بینیم. آنان به شکلی عمل می کنند که در جریان همسر گزینی وارد عمل می شوند و خنثی نیستند..کشیدن دست جک در تایتانیک را به همراه کشیدن دست جیک ( و چقدر این دو اسم شبیهند!) توسط نی تری در آواتار. شخصاً عاشق صحنه هایی هستم که نی تری در حال ارائه اسم زن های مختلف به جیک برای انتخاب همسر است در حالیکه آرزو دارد جیک او را بر گزیند و با کوچکترین نشانه ابراز علاقه او به یکی از آن ها نگران می شود. اصلاً زن غیر مبارزی در فیلم نیست؛ گریس که رهبر گروه دانشمندان پروژه آواتار است، خلبان بالگرد (با بازی خوب میشله رودریگز) و مادر نی تری هم از این جمله اند. آموزش های نی تری به جیک را نگاه کنید، تماماً یادآور آموزش های مذهبی و عمیق اقوام شرقی ست..آنجا که جیک می آموزد به شکل یک عارف با تمام موجودات ارتباط برقرار کند یا با موجودی ماورائی که بزرگتر و قدرتمندتر از همه است ارتباط برقرار کند. در انتهای فیلم ظاهر انسانی جیک در برابر نی تری قرار می گیرد، اما اینجا دیگر عادت به جسم نیست که باعث علاقه است، این درون نادیدنی این دو ست که دیگری را می بیند و می فهمد و دوست دارد. صحنه نهایی که نی تری ماسک اکسیژن را برای نجات جیک -که تا به حال صورتش را ندیده!- روی صورتش قرار می دهد و از شوق او می گرید از به یاد ماندنی ترین صحنه های مفهومی ست که تا به حال دیده ام. این بار به مانند تایتانیک، فیلم با مرگ یکی از دو ضلع مثبت ماجرا به پایان نمی رسد..در جریان نابود کردن درختی کهنسال که مورد احترام قبیله است و از زیباترین و دردناک ترین صحنه های یک فیلم (برای برخی حاضرین در هواپیما و بالگردها هم چنین حسی را می آفریند)، نماد قدرت ظاهری انسان را می بینیم که قادر است در یک لحظه جهان را نابود کند. تخریب طبیعت توسط انسان..برای چه؟ برای قدرت بیشتر! قدرت از دید او چیست؟ ثروت، یعنی پول! اما آبا می داند که این درخت است که اکسیژنی تولید می کند که مایه زنده ماندن هم او ست؟ این همان خالی کردن زیر پای خود برای رسیدن به گنج است و ماندن همیشگی در چاه کنده شده و همان چیزی ست که کامرون در این سکانس های ماندگار و برای بیان هدف فیلم می گوید. ماندگاری قوم نی تری بر سر عقاید با وجود گریه برای از دست دادن درخت ندایی ست به آنان که فکر می کنند می توان اراده، ایمان و اعتقاد انسان ها را به مانند درختان نابود کرد. گرچه ناوی ها دچار یاسی در نتیجه از دست دادن اکثر موهبت هایشان شده اند اما حضور دوباره یک رهبر با روشن کردن راه و اندیشه درست، دوباره آن ها را به زندگی و مبارزه باز می گرداند.دعای جِیک با وجود عدم اعتقاد کامل به وجود ایوا، قدرتی خدایی را با حضور حیوانات دیگر پاندورا فراهم می آورد تا بیگانه ها را شکست دهند (از این لغت "بیگانه" که برای انسان ها به کار می برد خیلی خوشم آمد!)، گاهی آن ها که ظاهراً به ما شبیه ترند، در حقیقت بسیار از ما دورند.. اصولاً در فیلم، میان انسان ها همیشه نوعی عجله و وابستگی به تکنولوژی دیده می شود و در میان فضائی ها نوعی زندگی عرفانی همراه دعا که به آرامش درونی انجامیده است. شاید این اولین فیلمی باشد که در آن زندگی موجودات فضایی بسیار ابتدایی تر به نظر می رسد و این انسان است که در برابر آنان دارای تکنولوژی بسیار پیشرفته تری ست. اما از نظر فرهنگ و اعتقادات چه؟ کامرون می گوید که اگر از نظر تکنولوژی پیشرفته ترین باشیم و اعتقادات ما (همان انرژی اصلی که از آن غافل شده ایم) سست شوند، به هیچ نمی ارزد و به این ترتیب مادّیون را به شدت سرکوب می کند. البته این نگاه همیشگی او در قبال تکنولوژی کور انسانی بوده، که در تایتانیک با اشاره به سخن یکی از حاضرین در کشتی که مغرورانه گفت: حتی خدا هم نمی تواند این کشتی را غرق کند، و سپس با نمایش غرق شدن آن، تلنگری زد به انسان ضعیفی که خود را بیش از آنچه هست می بیند و بسیار از حقیقت ها به دور است و یا در Terminator که به عاقبتِ سپردن کارها به ماشین ها اشاره می کند. اصولاً یکی از اهداف همیشگی کامرون نشان دادن عجز آدمی در قبال مصنوعات ساخت خود اوست که او را به نابودی می کشاند (و البته خودش در حال استفاده از نوعی تکنولوژی پیشرفته در ساخت فیلم های سه بعدی ست! و باید گفت منظور او جنبه های تاریک و فکر نشده پیشرفت است). انسان مغرور فکر می کند بسیار قدرتمند است در حالی که در برابر طبیعت بسیار ضعیف است، در برابر یک طوفان، زمین لرزه یا برخورد یک شهاب که اینقدر از آن می ترسد چه می تواند بکند؟ دقت کنید به علاقه کامرون در به تصویر کشیدن اجسام عظیم ساخت بشر با موسیقی حماسی جیمز هورنر که در مورد حرکت کشتی تایتانیک نیز به چشم و گوش می رسید و در اینجا با آن هواپیما و سفینه ی غول پیکر.. و سپس.. نابودی آن ها! اشاره به مرگ و زندگیِ دوباره نیز در فیلم زیباست. وقتی همکار جیک تیر می خورد، قبیله او را زیر درخت آرزو ها می آورد و همه دسته جمعی برایش دعا می کنند (گرداگرد نشستن آن ها را ببینید و جمع شدن ما دور کعبه را)..فکر می کنید که او نجات می یابد اما می میرد.. معنای دعا و آرزوها چه زیبا بیان می شود که لزوماًَ به معنای برآورده شدن دقیق آن ها نیست و نی تری با دیدن برآورده نشدن دعایشان به این اشاره می کند که روح او در جایی بهتر؛ نزد "ایوا" که در حقیقت همان خدای قادر آن هاست خواهد بود (در هر برآورده نشدن آرزو و دعایی بهتری هست). نی تری می گوید که ما دو بار زندگی می کنیم (گرچه شاید Avatar با معنای تعریف شده اش که حلول روح در بدنی دیگر و زندگی در قالب جدید است به نوعی اعتقاد هندوها و بودائیان به Rebirth را تداعی کند اما ذکر عدد دو برای پیروان آیین پیامبران بسیار دقیق و درست است) و در ادامه نی تری می گوید که او (مُرده) جایی نرفته و نزد ایوا (خدای آن ها) زندگی جدیدی را آغاز می کند. جمله ای که جیک از قول او می گوید نیز هم علمی و هم در ارتباط با همین مطلب است: قانون بقای جرم و انرژی می گوید که انرژی در جهان ثابت است و تنها تبدیل می شود، پس روح هم می تواند پس از جسم به زندگی ادامه دهد. انتقال روح جیک به جسم جدیدش نیز روایتگر این است که در زندگی دنیا نیز ممکن است دو بار زندگی کنیم (یاد فیلم "تنها دو بار زندگی می کنیم می افتم)؛ اگر راهی اشتباه رفته و جبرانش کنیم، روحی جدید در ما دمیده شده و جسم نیز دیگر آن قدیمی نخواهد بود، چنانکه ابتدا روح و افکار جیک متحول می شود و در نهایت این جسم اوست که تحت تاثیر افکار جدید، جسمی جدید را بر می گزیند (مسلماً ظاهر یک انسان رسیده به حقیقت با انسان گمراه یکسان نخواهد بود). دقت کامرون در اینجا زیباست که جیک در ابتدا به شوق گام برداشتن دوباره بر زمین به دنیای جدید پا گذاشت و در نهایت پرواز را تجربه کرد! کشش داستان و فیلمنامه قوی کامرون باعث می شود با وجود طولانی بودن فیلم از آن خسته نشویم، گویی کامرون استاد این کار است، چنانکه در تایتانیک نیز چنین بود و این امری ست که کم برای فیلم های بیش از دو ساعت اتفاق می افتد.
نقد فیلم آواتار / تویسنده و کارگردان: James Cameron/ جمله فیلم: (به این دنیا وارد شو)/جمله – از دید من- : (انرژی واقعی در ارتباط با معنویات است)/ و "تنها دو بار زندگی می کنیم".نمره کلی من: 19.5/20
خلاصه فیلم: سال 2154 انسان ها سیاره- یا قمر- ای به نام پاندورا را یافته اند که ظاهراً دارای منابع انرژی گرانبهایی است اما برای رسیدن به آن بایستی از سد موجودات نسبتاً عظیمی که ظاهری شبیه انسان ها دارند بگذرند. به طور همزمان دو گروه، با دو روش متفاوت تلاش می کنند به این هدف دست یابند: گروهی با شبیه سازی موجودات ساکن سیاره و با هدف نزدیک شدن به آن ها و بدون درگیری و گروه دیگر با هدف حمله و تصاحب قدرتمندانه و سریع. جِیک، برادر یکی از افرادی که در طرح اول مشارکت داشته اما به تازگی کشته شده است، به دلیل شباهت ژنتیکی به او جانشین وی می شود. او که در طی جنگ های آمریکا دو پایش را از دست داده امیدوار است با بدن جدیدی که در قالب موجودات فضایی (ناوی) به دست آورده به روزهای خوش قدیم بازگردد و زندگی جدیدی را آغاز کند... نقد: اصولاً ماندگاری و دلنشینی فیلم ها به مضامین عمیق و بنیادین آن ها (فیلمنامه) در کنار بازی های درخشان باز می گردد و تا به حال فیلمی تنها آکنده از جلوه های ویژه و بدون محتوای عمیق (مثل Transformers) ماندگار نبوده است. ماندگاری و دلنشینی Avatar یا Terminator, Judgment day (که اتفاقاً هر دو نیز به کارگردانی کامرون هستند) نیز به همین دلایل است، علاوه بر اینکه به درستی از ظرفیت های اجرای جلوه های ویژه برای جلب حداکثری مخاطب بهره گرفته شده است. در نشریه دنیای تصویر (شماره 189) از قلم بیژن اشتری بیان شده بود که این فیلم بر خلاف بسیاری از همتایان خود داستانگویی و شخصیت پردازی را قربانی صحنه های اکشن نکرده و پایبندی کامرون به اصول سینمایی روایی ویژگی عمده ی فیلم های جیمز کامرون است که در آواتار نیز خودنمایی می کند.می توان گفت که بازگشت او پس از حدود دوازده سال دوری از ساخت فیلمی جدّی و بلند، بازگشتی شکوهمند است. نه تنها به خاطر ساخت فیلمی که حدود سیصد میلیون دلار –به یاد بیاورید تایتانیک دویست میلیون دلاری را که چقدر بر سر مخارجش اش غوغا شد!- هزینه داشته و قسمت بزرگی از آن را هم خود متقبل شده یا بردن جوایز متعدد، بلکه به سبب آشنایی با حال و روز جهان امروز (با وجودی که ایده فیلم سال هاست در ذهن او وجود دارد!) و دیروز و اشاراتی به گستردگی فهم تمام انسان ها. فکر می کنم آنقدر به لطائف ظریف در این فیلم برخوردم که توانایی به یاد آوردن همه را ندارم و نخواهم توانست همه نکات خطور کرده را به طور کامل بیان کنم! سوال ابتدایی این است که چرا مفاهیمی چنین انسانی با تمام قوانین و آموزه های دین ما و سایر ادیان الهی و حتی غیر الهی تطابق دارد؟ به نظرم این نشان از وحدت وجود و آفریدگاری واحد و فطرتی واحد است. اول بگویم که آواتار به چه معناست. خود کامرون گفته: دوست داشتم اسمی را انتخاب کنم که باعث بروز پرسش برای بیننده شود، چیزی باشد که هیچ ذهنیتی از آن نداشته باشد و با ذهن پاک به دیدن آن برود. در فیلم، Avatar جسمی ست برای انتقال جان انسان ها به موجودی فضایی برای همانند بودن با آن ها. نوعی انتقال ناقص روح صورت می گیرد و در بدن دیگری زنده می شوی. در بازی های کامپیوتری هم به شخصیتی که به جای او بازی می کنید آواتار شما می گویند که در تطابق زیادی با مفهوم مورد نظر است. با نقلی دقیق تر، "آواتار" به معنای حلول روح یک ربالنوع در قالب خاکی و انسانی و همچنین تجسد نیکی ها است. در فلسفه آیین هندو "آواتار" (Avatara) حکایت از تناسخ و تجسد روحی برتر در قالبی خاکی و زمینی دارد که با هدف انجام ماموریتی مهم از آسمان به قلمرو خاک هبوط کرده است. و اما در فیلم، انسان ها پس از ناامیدی از یافتن انرژی پایان ناپذیر در زمین، پا به فضا گذاشته اند و می خواهند به هر نحو ممکن آن را به دست آورند، این سخن کاملاً قابل باور – و نه قابل قبول- است و در فیلم ها و سریال های امروزی مثل Prison break نیز همین مسئله را به شکلی به روزتر می بینیم. اصولاً آنچه در مورد آینده زمین نیز بارها بیان شده این است که مسئله اصلی در سال های آینده، مسئله انرژی ست، پس رقابت ها و احتمالاً جنگ ها نیز بر سر آن خواهد بود. مقایسه کنید این را با لشگر کشی های آمریکا به کشورهای دیگر، یا کمی دور تر نیز اگر برویم، اولین لشگر کشی آمریکایی های آینده به سرزمین تازه کشف شده آمریکا –که Avatar نیز با اینکه سعی کرده اشاره به سرزمینی دیگر و موجوداتی دیگر داشته باشد تا به طور مستقیم به مسئله ای اشاره ای نکند اما باز یادآور حمله اروپاییان به سرخپوستان بومی قاره ی بعداً نامیده شده آمریکاست-. کامرون می گوید که انرژی حقیقتاً مطلوب انسان که آن را در تکه سنگ هایی با انرژی مادّی (آنبتانیوم) می جوید، در جای دیگری نهفته است. این را در طرز زندگی نی تری می بینیم، سلوک او در میان طبیعت زیبایشان از آرامش روحی او و انرژی نابی که به آن اعتقاد دارند حکایت دارد. گروهی که با هدف حمله و تخریب وارد عمل می شوند، مادّیون هستند؛ کسانی از روابط انسانی و احساسات عاطفی تهی شده اند و کشته شدن انسان ها و درختان برایشان یک امر گذرا برای رسیدن به هدف است ( و البته به درستی خودشان هم نمی دانند که هدف چیست!) و احترام به اعتقادات دیگران که برای خودشان مفهومی ندارد، خنده دار. اما آیا کسی که با اعتقادات قلبی اش بازی شود، آرام خواهد نشست؟ نی تری نشان می دهد که در صورت خیانت جِِیک به او و قومش حاضر است او را نیز طرد کند و این عظمت عشق و اعتقادی ریشه دار تر را نشان می دهد که درگیر احساسات کمرنگ تر نمی شود. کُلُنل که مسئول قسمت نظامی ماجراست با قصد انتقام وارد می شود، زیرا روز اول ورود به سیاره زخمی عمیق نصیبش شده و حال..آنجا را جهنم می داند و می خواهد به راستی جهنمش کند ( و این عقده های درون انسان را نشان می دهد).Jake sully به ظاهر قرار نیست وارد این ماجرا شود، اصلاً آماده نیست، در سوابق او به حضور در ماجرای ونزوئلا اشاره می شود که به طور ضمنی گویای حمله ای از سوی آمریکا به ونزوئلا در جریان مشکلات فعلی ست! -و لابد در کنار آن می توان ایران، کره شمالی، کوبا، پاکستان، افعانستان، عراق و ... را نیز نام برد-. تنها دلیل حضور او در اینجا شباهت او به برادر مقتولش، که قرار بوده در جریان تحقیقات شناسایی ناوی ها کمک کند است (در فیلم بیان نمی شود چرا برادرش کشته شده، تنها گفته می شود به دلیل داشتن یک سری مدارک و ظاهراً ما باید به این شک کنیم که هموراه برای آنان که به دنبال راه های مسالمت آمیز می گردند، از سوی گروه مقابل تهدید هست) اما او که ذهن نسبتاً پاکی دارد تنها کسی می شود که به حقیقت دیگران را درک می کند و می خواهد جلوی جنگ را بگیرد (این جا اشکالی اساسی بر فیلم را وارد می دانم که در ادامه یادآوری خواهم کرد). اما چه چیزی در ابتدا باعث قبول ورود او به جایی می شود که برای رسیدن به آن باید پنج سال یخ زده در سفینه بماند؟ بی پولی! در عین حال و در ادامه با ورود به Avatar خود در بیان دلیلش در شوق برای اتصال به بدن جدید به Grace می گوید: شاید این کاری ست که دکترم خواسته بود انجام دهم (و این احتمالاً امیدواری به زندگی و ایجاد هیجان و انگیزه است)؛ شوق اولیه او را در دویدن پس از مدت ها را ببینید.. در چرایی حمله به ناوی ها از زبان کلنل، باور حق بودن ارتش آمریکا پیش می آید و این نکته اشاره خوبی ست به اینکه انباشت ذهنی از فرضیات و داده های دیگران موجب تصمیم گیری های ناصحیح در مورد دیگران می شود، آنچنان که آمریکا برای مردم دنیا دشمن تعریف می کند (کلنل از ناوی ها برای افرادش هیولا می سازد و می گوید ما ترس را با ترس پاسخ می دهیم، همان جملاتی که بوش در قبال تروریسم می گفت.. در حقیقت اشاره ی به جای کامرون از زبان نی تری که به جیک می گوید اگر تو اشتباه نمی کردی لازم نبود آن ها (موجودات سگ مانند) بمیرند در اینجا و در قبال جرج بوش که صدام و طالبان را مجهز کرد و سپس در صدد بازپس گیری آن ها بر آمد، ستودنی ست). فیلم گرفتن جیک برای خاطرات روزانه، با این که به آن متمایل نیست موجب یادآوری اشتباهات گذشته و درس گرفتن است. او باید فردی دو جانبه باشد: هم برای انسان ها به منزله گشایشی در صفوف موجودات ناوی (حتی در میان انسان ها نیز تا جایی برای هر دو دسته با روش متفاوت کار می کند!) و هم برای موجودات بیگانه، فردی در حال تعلیم برای اثبات شایستگی و پیوستن به آنان. اما آیا می توان در دو (یا سه) جبهه متفاوت گام برداشت اگر این ها جنبه مشترکی با یکدیگر نداشته باشند؟ پاسخ این را در انتهای فیلم می بینیم: جسم انسانی رها می شود و جسم جدید، بیدار. در میان انسان هایی که در حال حمله به پاندورا هستند چند نفر هستند که علیه نظام حاکم عمل می کنند (نماد وجود هسته های امید در میان سیاهی) و تقریباً همه نیز به دست نیروهای خودی کشته می شوند (و در اینجاست که واژه شهادت را برای این افراد به کار می برد که بیراهه هم نیست).
به گزارش روابط عمومی موسسه نور قدس جوان میرتاج الدینی در ابتدای نشست به سالگرد پیروزی حزب الله اشاره کردند و بیان داشتند: این ایام چهارمین سالگرد پیروزی حزب الله است و این چند روز هم تجاوز محدود رژیم صهیونیستی به لبنان و ورود به روستای العدیسه را داشته که مقدمه یک جنگ جدید بوده یا شاید برنامه های دیگری داشتند.
رژیم صهیونیستی ذاتا یک رژیم تجاوزگر و اشغالگر است. رژیمی که ماهیت تجاوز و تهاجم به کشورهای منطقه را دارد. به قول سید حسن نصرالله، رژیم صهیونیستی بدون بهانه هم به کشورهای لبنان و فلسطین و سوریه و ... حمله میکند و اگر مقاومت نبود و پایداری نمیکرد همین روحیه تجاوز رژیم صهیونیستی به کشورهای دیگر را هم خواهیم داشت. دو خط آبی روی پرچم نمایانگر همین است. از رود نیل تا فرات، جزء اهداف اصلی این رژیم است.
ایشان در ادامه افزودند: رژیم صهیونیستی با پشتیبانی آمریکا این حملات و تجاوزات را انجام میدهد و اینطور نیست که مستقلا تصمیم بگیرد و یک تعامل درونی بین این دو است. در طول شصت سال هر قطعنامه ای علیه اسرائیل تصویب شده آمریکا وتو کرده و خیلی نادر اتفاق افتاده که مثل قطعنامه 192 که نسبت به حق العوده (حق بازگشت آوارگان فلسطینی)، آمریکا نتوانست مخالفت کند. مخصوصا بعد از آن، یکی دو نفر طرف سازمان ملل برای ارزیابی اوضاع داخلی فلسطین رفته بودند که به نفع فلسطینی ها گزارش تهیه کرده بودند مثل گزارش گلدستون که درباره کودک کشی صهیونیست ها در آن آمده بود.
معاون پارلمانی رئیس جمهور اضافه کرد: هر نوع تجاوز اسرائیل با چراغ سبز آمریکا بوده است. در جنگ 33 روزه که در کمیته فلسطین در مجلس ایران پیگیر آن بودیم، در لبنان گزارشی که میدانند این بود که حزب الله لبنان با سازمان امل و نبیه بری که رئیس مجلس لبنان است یک تقسیم کار کرده بودند که کارهای نظامی دست حزب الله و کارهای سیاسی دست نبیه بری بود. وزیر دفاع آمریکا هفته آخر جنگ لبنان آمده بود و با نبیه بری مذاکره کرده بودند. چون مقاومت حزب الله به جایی رسیده بود که می توانند بعضی از اراضی لبنان که در دست اسرائیل بود، آنها را برای آزاد سازی برای مذاکره بیاورند. از جمله اراضی شبعا بود. نبیه بری به وزیر جنگ آمریکا(رایس) گفته بود که من به شرطی مذاکره میکنم که مزارع شبعا هم جزء مذاکره باشد. اول نپذیرفتند ولی بعد با اسرائیل صحبت می کنند و توافق میکنند که روی آن بحث کنند و نبیه بری میگفت تازه من فهمیدم که اسرائیل میجنگد ولی تجاوزات بدون اجازه آمریکا نمیشود. مقاومت اسلامی است که تنها میتواند در مقابل تجاوزات اسرائیل بیاستد.
تاج الدینی در ادامه بیان داشت: بیداری اسلامی در کشورهای اسلامی و عربی و بیداری انسان های آزاده در جهان به یک محکومیت جهانی علیه اسرائیل تبدیل شده و قضیه اخیر که قضیه کشتی های آزادی برای غزه که نشان داد از تمام دنیا می آیند. الان اسرائیل هر اقدامی که انجام می دهد با دو حرکت روبروست :یکی با مقاومت در منطقه و دوم با محکومیت جهانی. الان در جریان اخیر یعنی تجاوز مرزی رژیم صهیونیستی به لبنان ارتش لبنان مقاومت کرد و قبلا ارتش در کنار حزب الله نبود و مقاومت اسلامی لبنان تنها می جنگید. اگر قبلا ارتش همکاری می کرد مزارع شبعا هم می توانست آزاد شود. صهیونیست می خواست جنگ دیگری را شروع کند و پای حزب الله را وسط بکشد ولی حزب الله با تدابیری که اندیشید اعلام کرد که ما در کنار ارتش لبنان هستیم و شروع کننده جنگ نشد. رژیم صهیونیستی همان روز اول اعلام کرده بود که می خواهد آتش بس کند تا بتواند افسر کشته شده خودشان را به عقب ببرد.در چنین شرایطی ما باید این رژیم را در یک محاصره سیاسی –اقتصادی قرار دهیم. فضا نسبت به گذشته خیلی فرق کرده است.
وی سپس به موضوع شرکت های صهیونیستی اشاره کرد و افزود: تلقی در مورد شرکت ها و کالا های صهیونیستی این است که کلیه کالا های رژیم صهیونیستی اعم از آنهایی که داخل خاک فلسطین اشغالی هستند یا آنهایی که در خارج از فلسطین اشغالی هستند کالاهایی صهیونیستی هستند و کلیه سود آنها مال رژیم صهیونیستی است.
تلقی دوم این است که شرکت هایی که سهام عمده شان مربوط به رژیم صهیونیستی است یعنی مثلا یک شرکتی آمریکایی یا اروپایی یا آسیایی است ولی یک سهام عمده ای از آن مال شرکت های صهیونیستی است .هر چند که صد در صد سهام مال رژیم صهیونیستی نباشد.
ایشان سپس به پیچیدگی های این مسئله اشاره کردند و افزودند: در این مسئله یک پیچیدگی وجود دارد و آن این است که شرکت های چند ملیتی که وجود دارد و شرکتهای مرتبط در حال ایجادند و شناسایی اینها به راحتی نیست. در کنفرانس اسلامی در دهه 60 یا 70 بود که کمیته تحریم کالاهای اسرائیلی راه اندازی شد و در ایران هم به قانون تبدیل شد که مشکلاتی داشت. یعنی کالاهای صهیونیستی را شناسایی میکردند و در یک سایت قرار می دادند. نقص این قانون این بوده و هست که این شرکتها اگر شناسایی میشد، فقط در دست دولت بود و در دست مردم قرار نمی گرفت و می گفتند تکلیفی نداریم که اطلاعات را در اختیار مردم بگذاریم و فقط همه شرکتهای دولتی و غیر دولتی حق ندارند از شرکتهای اسرائیلی کالایی خریداری کنند.
وی اضافه کرد: کمیته تحریم که جزء وزارت خارجه بود به کمیته انقلاب اسلامی مجلس وارد شد و نتیجه این شد که کمیته تحریم پیش نویس لایحه ای که همه ابعاد و جزئیات تحریم کالاهای صهیونیستی و شناسایی آنها و نحوه برخورد با مجموعه افرادی که احیانا بخواهند با شرکتهای صهیونیستی وارد معامله بشوند را تدوین کرد.
دولت سه جلد گزارش کامل از شرکتهایی که شناسایی شده اند به مجلس ارائه کرده و باید اینها به روز شود. در جمهوری اسلامی هیچ شرکتی دولتی یا غیر دولتی حق ندارد با یک شرکتی که صهیونیستی یا وابسته به صهیونیست است معامله کند.
ایشان سپس به نقش قوه قضائیه اشاره کردند: قوه قضائیه روی مصداق باید تصمیم گیری کند. قانون تحریم ناقص است. گاهی برای ادای تکلیف کارهایی انجام میدهند. ما باید طوری بحث کنیم که همه واقعیت ها را ببینیم. من از هیچ شرکتی اسم نمی آورم و می خواهم یک حکم کلی را بیاورم. تا شرکتی ثابت نشده که صهیونیستی است یا سهام عمده اش متعلق به صهیونیست است، ممکن است به صورت شایعه مطرح بشود که این شرکت صهیونیستی است اما دستگاه رسمی کشور اگر بخواهد این را بگوید باید به فکر چند هزار کارگری که کار میکنند باشد.
معاون پارلمانی رئیس جمهور اضافه کرد: یک سری شرکت هاست که کاملا مشخص است و ثبت شده که صهیونیستی است و نمی گذارند کالاهایش به ایران وارد شود. اما آنهایی که کاملا مشخص نیست چه کسی باید بگوید که اینها مال رژیم صهیونیستی است؟ آیا آنها حق دفاع از خودشان را دارند که بیایند بگویند ما وابسته به رژیم صهیونیستی نیستیم؟ و ما باید این حق را به آنها بدهیم یا باید حکم غیابی در مورد آنها صادر شود؟
وقتی میگویم قانون ناقص است در اینجا میگویم که باید وزارت امور خارجه و بازرگانی و قضاییه و یک رکن قضایی (چیزی که گفتم ناقص است) آن هم قضایی حقوقی بین المللی که آشنا به اقتصاد و حقوق و روابط بین اللمل باشد و دادستان عمومی باید پرونده هرکدام از آنهایی که مشکوک به صهیونیستی بودن است یا وابسته به آنهاست یا عمان که مجلس تصویب کرد که سهام عمده اش مال صهیونیست ها است، پرونده هایشان را آماده کند و دستگاه قضایی حکم کند. وقتی این حکم را کرد، همه احکام بعدی باز میشود. یعنی اگر یک شعبه ای در ایران دارد باید بلافاصله تعطیل شود و کارگرهای آن هم منتقل به شرکتهای دیگر شوند.
میرتاج الدینی در ادامه به فعالیت های انجام گرفته در این زمینه اشاره کرد: واردات و صادرات و معاملات با شرکتهای صهیونیستی در ایران ممنوع شده است. حتی اگر داروی ضروری باشد، دولت جلوی این کالا را اگر مربوط به شرکت صهیونیستی باشد میگیرد. مثلا در سال های گذشته یک شرکت غیر دولتی تعداد محدودی داروی ضد سرطان از یک شرکت در هلند که این داروها را از یک شرکت صهیونیستی گرفته بود خریداری کرده و ایران جلوی آن ها را گرفت. نسبت به شرکتهای جدید باید شناسایی به روز باشد و نسبت به شرکتهای مشکوک باید یک روند مخصوصی که قوه قضاییه هم حتما باشد، در پیش گرفت. لیست شرکتهای صهیونیستی مشخص در سایت ها زده شده است. قوه قضاییه باید شرکتهای مشکوک را پیگیری کند. به صراحه اعلام میکنم که قوانین موجود در مورد تحریم کالاهای صهیونیستی، همه ابعاد قضیه را ندیده اند. از جمله موارد مشکوک است که کسی نمی آید تحقیق کند که آیا این شرکتها صهیونیستی است یا خیر؟
ایشان در مورد سوالی پیرامون موتورولا و استفتاء اخیر رهبری بیان داشتند: در مورد موتورولا هم من پیگیری میکنم. قانون گفته به هیئت رئیسه مجلس گزارش دهند و من گفتم مردم هم باید مطلع شوند و این کالاها را نخرند و این نقص قانون بود. اگر مصداق روشن باشد حمک میدهند ولی مواردی که مشکوک است باید قوه قضاییه پا پیش بگذارد.
به گزارش ایرنا در ادامه این نشست حجت الاسلام دکتر" محمد جواد ادبی " معاون پژوهشی وزارت ارشاد در سخنانی در مورد مطالعات انجام شده در زمینه یهود شناسی افزود: امروز صهیونیسم با عرفان یهودیت فعالیت های خود را گسترش داده است. مثلث این نوع عرفان شامل شیطان گرایی، صهیونیسم و فراماسونی است. شیطان گرایی و ارائه کالاهای رژیم صهیونیستی زمینه ها را برای رشد صهیونیسم آماده می کند .
وی اظهار داشت یهودیت یکی از ادیان سامی است که با ادیان مسیحیت و اسلام اشتراکاتی را دارد و این بر اهمیت موضوع شناخت این دین می افزاید .
وی با بیان این نکته که اکنون صهیونیسم با اشاعه شیطان گرایی در میان جوانان به صورت هدفمند در حال پیاده کردن نیات خود است گفت: باید عمیق تر به مبانی شناختی دشمن پرداخت. اکنون روش اجرایی صهیونیسم بسیار دقیق شده است. ما وظیفه داریم با آسان ساختن عرفان اسلامی، شناخت اسلامی را وارد عرصه زندگی کرده و با زبان ساده و روش های زیبا به مقابله با تلاش های دشمنان بپردازیم .
ادبی تاکید کرد علاوه بر این که باید به فعالیت های اقتصادی صهیونیست ها در سطح جهان توجه شود باید به تاثیر گذاری روش هایی که صهیونیست ها برای تاثیرگذاری بر زندگی جوانان در پیش گرفته اند دقت شود. اکنون صهیونیسم در اقتصاد، فیلم و کتاب و در مباحث فرهنگی و غیره به صورت همه جانبه آرام آرام وارد عرصه های زندگی می شود .
در پایان نشست از نفرات برتر در مسابقه مقاله نویسی تقدیر و جوایزی به رسم یادبود اهدا گردید.
وارک گریفیث را می توان سینماگری مبتکر در خدمت صهیونیسم دانست ، زیرا با مقایسه اهداف ایدئولوژیک صاحبان سبک و اندیشه سینمایی بین سه ایدئولوژی - که قرن بیستم را به محل جولانگاه خود تبدیل کردند - به بررسی فیلمهای «وارک گریفیث» سینماگر مبتکر و پیشرو اهداف استعمار امریکا و صهیونیسم بینالملل میپردازند. تقسیم هنر صهیونیستی به دو دوره قبل از اعلام موجودیت رژیم صهیونیستی و بعد از آن جای تاکید دارد؛ زیرا اساسا در دوره اول، ایجاد زمینههای مرحله دوم تحقیق مییابد. و بعد از آن، مظلوم نمایی جای خود را به نمایش قدرت بلامنازع در فیلمهایی چون : «فهرست شیندلر» سرباز رایان، ماتریکس، ارباب حلقهها، بازگشت شاه و ...» میدهد.
فیلم 2012 به موضوع آخرالزمان و روز قیامت میپردازد. امریش در صحنه های دلهره آور و بسیار پرکشش 2012 نشان میدهد در 21 دسامبر سال 2012 (حدود سه سال دیگر)، زمین نابود خواهد شد. نمایش این فیلم از دو هفته پیش در آمریکا شروع و با استقبال تماشاگران مواجه شده است.به گزارش شیعه آنلاین به نقل از الف، کارگردان فیلم 2012 گفت به دلیل وجود سابقه فتوا در واکنش به توهین به مقدسات اسلامی، برخلاف نمادها و بناها از ادیان مختلف که در این فیلم خراب می شوند، از خراب کردن کعبه در این فیلم خودداری کرده است. جاناتان کرو؛ منتقد سینما در هالیوود درباره خراب نشدن نماد اسلام در فیلم 2012 نوشت: زمانیکه با رولند امریش(Roland Emmerich) کارگردان فیلم 2012 چند ماه پیش درباره فیلمش مصاحبه کردم، اولین سوالی که از او پرسیدم این بود که "چرا دوست داشتید در این فیلم، دنیا را نابود کنید؟" که او پاسخ داد: چون برای روایت یک داستان، موضوع خوب و جذابی بوده است. طی 15 سال گذشته، امریش داستانهای درخشانی را ماهرانه در مورد روز قیامت روایت کرده است که این روایتها در فیلمهایش با خلق صحنه های فوق العاده و جذابی از نابودی و ویرانی مکانها و یا شهرهای مختلف جهان همراه بوده است. او در فیلم "روز استقلال"، بیگانگانی را به تصویر کشید که کاخ سفید را تصرف کردند و یا در فیلم "گودزیلا" صحنه های جذابی از یک گودزیلا عظیم الجثه را که شهر نیویورک را ویران کرد، به تصویر کشید. یا در فیلم "روز پس از فردا" گردبادهای وحشتناکی را در لس آنجلس نشان داد که این شهر را به کلی از بین بردند. و اما در فیلم 2012، کارگردان تصمیم گرفته بود که طی فیلم مکانهای مشهور، مراکز مهم و بزرگترین و مشهورترین ساختمانهای جهان، حتی بناهای مذهبی فرو بریزند و ویران شوند. اما امریش در مورد کعبه؛ خانه خدا این کار را نکرد. او در این رابطه گفت: من می خواستم این صحنه را به تصویر بکشم اما باید اذعان کنم که همکار نویسنده ام هارالد کلوزر، به من گفت که او در رابطه با مجاز بودن به تصویر کشیده شدن ویرانی مکانهای مقدس مسلمانان فتوایی ندیده و نشنیده است. بنابراین من هم پذیرفتم و این صحنه را در فیلم به تصویر نکشیدیم. ما می دانیم که برای به تصویر کشیدن ویرانی نمادهای مقدس مسیحیان مشکلی نیست اما در مورد نمادهای مسلمانان باید فتوا در این رابطه وجود داشته باشد. بنابراین ما هم این کار را نکردیم. این تحلیلگر فیلم در هالیوود ادامه داد: پس از صدور فتوای امام خمینی علیه سلمان رشدی مبنی بر مرتد بودن این نویسنده انگلیسی به خاطر توهین به پیامبر اسلام در کتاب آیات شیطانی، فتوا در غرب مورد قبول غربی ها قرار گرفته است. آنها فتوا را با اعتبار دانسته اند و فتوا برایشان مهم به شمار می رود. با این حال امریش در ویرانی مراکز و نمادهای مهم دنیا در فیلم 2012 از جمله مجسمه حضرت مسیح در ریودوژانیرو یا خرابی کاخ سفید از خود تردیدی نشان نداد.فیلم 2012 به موضوع آخرالزمان و روز قیامت میپردازد. امریش در صحنه های دلهره آور و بسیار پرکشش 2012 نشان میدهد در 21 دسامبر سال 2012 (حدود سه سال دیگر)، زمین نابود خواهد شد. نمایش این فیلم از دو هفته پیش در آمریکا شروع و با استقبال تماشاگران مواجه شده است.
منبع : http://www.shia-online.ir/article.asp?id=8749