سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
پخش زنده حرم ها
پخش زنده حرم
کاربردی

قبلا چند قسمتی عکس و شرح در وبلاگم گذاشتم با عنوان "گورهای بدون فاتحه" از سنگ قبر جنایتکاران حکومت پهلوی، مارکسیست ها، منافقین و ... مدفون در همین بهشت زهرا (س) خودمان گذاشتم که حتی بر قبر برخی از آنان که کاملا مارکسیست و بی دین بوده اند، عنوان "شهید" و الفاظ قرآنی درج شده بود.

به حق چیزهای ندیده!
جنایتکاران شهید!
راستش این دفعه در برابر این تصاویر، چیزی نمی توانم بگویم.
چون همه آن چه را که نیاز به گفتن باشد، همگان می دانند و نیازی به توضیح واضحات نیست.
فقط چون دیدن این تصاویر برای خودم جالب آمد، گفتم شاید بد نباشد شما هم اینها را ببینید.

تصاویری از قبور سردمداران جنایتکار رژیم بعث عراق، مدفون در منطقه العوجه.
از "صدام حسین" و فرزندان خبیثش "عدی" و قصی" گرفته، تا جنایتکاری چون "علی حسن المجید" که فرمان بمباران شیمیایی حلبچه و قتل عام پنج هزار نفر از هموطنان خودش را صادر کرد.

با توجه به آیات و عبارات ارزشی نگاشته شده بر قبور، پیشاپیش از پیشگاه ملت غیور ایران و به خصوص خانواده معظم شهدا به خاطر انتشار این تصاویر، پوزش می طلبم.

 

 

 

 







      

به گزارش گروه بین الملل مشرق، گردهمایی بیلدربرگ از 9 تا 12 ژوئن (پنجشنبه 19 تا یکشنبه 22 خرداد) در هتل "سورتا هاوس" در "سنت موریتز" سوئیس برگزار شد که در آن موضوع تغییر حکومت سوریه و راه انداختن یک جنگ بزرگ در خاورمیانه مورد بحث قرار گرفت.
این هتل در ناحیه حنوب شرقی سوئیس بوده و امسال محل حضور پر هزینه ثروتمندترین افراد کره زمین و رهبران سیاسی بود که خود را انجمن اقتصادی و سیاسی جهان می نامند حال آنکه برخی معتقدند این نشست بیش از آنکه اقتصادی باشد، سیاسی است. این دسته از تحلیلگران معتقدند سران فراماسونری جهانی سه نشست سالانه برگزار می کنند که بخش اقتصادی آن در گردهمایی "داووس" بخش امنیتی آن در گردهمایی "مونیخ" و بخش سیاسی آن در گردهمایی "بیلدربرگ" برگزار می شود که بیلدربرگ از همه مخفیانه تر و بدون پوشش خبری است و تنها یکی از خروجی های آن، نشست سران "گروه هشت" است.

بیلدربرگ اگرچه مدتی است با حضور رسانه ها در مقابل در هتل مخالفت نمی کند اما در داخل محل برگزاری، رازهای بسیاری نهفته است.

هتل بسیار زیبا و مجلل "سورتا هاوس" که به شکل کاخ ساخته شده است، در دل طبیعت جای گرفته که چشم انداز بسیار زیبایی به سمت کوهستان و دریاچه دارد. این هتل یک کیلومتر و850 متر از سطح دریا ارتفاع دارد و در دو کیلومتری سنت موریتز مستقر است.

سوئیس بار دیگر برای چهارمین بار میزبان این گروه بود. . افراد این گروه مرموز امسال همراهانی نیز با خود داشتند. این در حالی رخ داد که همدست جنایتکار این گروه که «کمیسیون سه ضلعی» نام دارد در آمریکا نشستی برگزار کرد اما بیلدربرگ برای منحرف کردن رسانه ها، از برگزاری نشست در آمریکا اجتناب کرد. بنیاد (باشگاه) بیلدربرگ، بسیار محرمانه و انحصاری به فعالیت خود ادامه می دهد. برای اینکه در این بنیاد پذیرفته شوید، حتماً باید دارای یک بانک چند ملیتی، شرکت چند ملیتی و یا کشور چند ملیتی باشید. این بنیاد پیوسته مورد علاقه سوداگران قدرت، مغزهای متفکر اقتصادی و رهبران جهانی بوده است. آرزوی اعضای این گروه، نیل به هدف مشترک نهایی شان با «کمیسیون سه ضلعی» می باشد: یعنی حمله آمریکا به لیبی برای تشدید ناآرامی منطقه و نهایتاً حمله آمریکا به ایران و سوریه و لبنان به جانبداری از رژیم اسرائیل.

بیلدر برگ کلوپ

در طی سال‌های اخیر بیلدربرگی‌ها بسیار از تلاش کسانی که خود آنها را «ناسیونالیست‌های شیطان صفت» می‌خوانند و مانع از تشکیل «دولت واحد جهانی» توسط این گروه شده‌اند گله‌مند و شاکی هستند. این گروه می‌خواهد قیمت نفت تغییر پیدا کند تا بدین‌وسیله آن‌دسته از مردم آمریکا که مخالف تشکیل «حکومت واحد جهانی» هستند نهایتاً سر تسلیم خم کنند. آنها می‌خواهند در آینده جنگ‌ها را راه بیندازند تا به سود برسند و با «حکومت واحد جهانی» خود نهایتاً صلح را به وجود بیاورند؛ البته اگر در آن زمان بشود صلح ایجاد کرد. پیداست که سوئیس باید جایگاه مطلوب آنها باشد. چرا که سوئیس به دور از چالش‌های سیاسی سال‌هاست که خود را از نظر سیاسی بی‌طرف اعلام کرده است و این برای آنها یعنی جایگاه آرام برای جلسات‌شان.

به غیر از چند رسانه غیر مستقل در اروپا و آمریکا، هیچ رسانه ای در جهان اخبار و حواشی این جلسه بسیار مهم سری را تحت پوشش قرار نمی‌دهد. نیویورک تایمز، واشنگتن پست، لس‌آنجلس تایمز و امثالهم به هیچ وجه خود را در جریان این نشست سالیانه و فعالیت‌های این بنیاد مخوف قرار نمی‌دهند چرا که اعضای این روزنامه ها خود از شرکت‌کنندگان نشست‌های بیلدربرگ هستند.
طبق اخبار موثق ارسالی توسط عوامل "جیم تاکر" و "الکس جونز" خبرنگاران نفوذی به داخل گردهمایی بیلدربرگ 2011 میلادی، چند مورد بسیار حیاتی و مهم در برنامه کاری امسال گروه گنجانده شده است:
1- بهار عربی: بیلدربرگی‌ها بسیار از این نگرانند که مجلس نمایندگان آمریکا بزودی با ادامه حملات غیرقانونی نیروهای ناتو و سازمان ملل به لیبی مخالفت کنند. هم‌اکنون زمزمه‌هایی در مجلس نمایندگان بخصوص در میان جمهوریخواهان وجود دارد که نیروهای ناتو که مسبب شکل گیری جنگ داخلی در لیبی هستند عقب نشینی کنند. بیلدربرگی‌ها شدیداً خواستار یک جنگ بزرگ در خاورمیانه می‌باشند تا بدین‌وسیله در اثر جنگ و کشتارجمعی، کیسه‌ پول روانه جیب رؤسای تجاری این بنیاد شود. "ناتان روچیلد" کسی بود که علاوه بر سرمایه‌گذاری برای ارتش ناپلئون در نبرد واترلو برای ارتش حریف و دشمن او یعنی "دوک ولینگتون" هم سرمایه‌گذاری کرد. بنیاد روچیلد در جنگ‌های پروس، جزیره کریمه، تسخیر کانال سوئز توسط انگلیس علیه فرانسه، جنگ مکزیک، و جنگ‌هانی داخلی آمریکا سرمایه‌گذاری کرد.

2- سانسور اینترنتی: بیلدربرگ قویاً نگران تأثیر اینترنت بر حرکت‌های آزادی‌خواهانه جهان امروز است. بدین‌وسیله سعی شده که اخیراً بسته‌های پیشنهادی ارائه‌شده در کنگره آمریکا برای اختصاص سرمایه به منظور تنزل دادن اینترنت به محدودترین و پایین‌ترین سطح ممکن مورد توجه جدی قرار گیرد.

کمیسیون اروپا هم بتازگی به اِعمال قوانین شدید و سختگیرانه برای محدود کردن آزادی‌های فردی در اینترنت و نابودی فضای بی‌طرفی و دموکراسی چراغ سبز نشان داده است. در آمریکا هم رسانه‌هایی که حکم مرغ مقلد را دارند بظاهر مخالف مجموعه این قوانین که ACTA نام دارد هستند و در خفا دست در دست بیلدربرگی‌ها دارند چرا که خود از بیلدربرگی‌ها هستند. این قوانین، یعنی خفه‌کردن انسان‌های وارسته که براستی به نام و اعتقاد حفظ کپی‌رایت و مبارزه با تروریسم قصد دارند جلوی بیلدربرگ و دستان نامرئی مدعیان مالکیت کره زمین بایستند.

طرفداران جهانی‌شدن با وجود اینترنت مخالفتی ندارند چرا که برای آنها پولساز است. این افراد جایی با اینترنت مخالفت میکنند که آزادانه و شجاعانه دست آنها را رو کرده و با سیاست‌های جهانی‌شدن آنها مخالفت کند. در آینده شاهد ظهور وسیع همین نوابغ بیلدربرگی در عرضه سیاست خواهیم بود که از مردمان جهان می‌خواهند از اینترنت استفاده نکنند چون در حال تبدیل‌شدن به یک سلاح تروریستی برای نابودی نوع بشر است و باید برای سلامتی خود و کودکانشان سرشان را پایین بیندازند.

3- به درازا کشاندن بحران اقتصادی: بیلدربرگی‌ها سعی دارند تا میزان ورشکستگی‌های بانکی و مردمی را تا حد اعلا بالا ببرند. آنها کشورهای پرتغال، ایرلند، یونان و دیگر اعضای اتحادیه اروپا در درجه اول اهمیت قرار داده‌اند.

مغز شرور پنهان (بیلدربرگ) خواستار افزایش چشمگیر قیمت نفت و گاز و سقوط اقتصاد کشورهاست؛ کافی است به مرگ دلار، افزایش قیمت انرژی، و شلوغیها واعتراضات سراسر دنیا توجه کنید؛ آن‌وقت خواهید یافت بیلدربرگ چه می‌خواهد.

این بنیاد تصمیم دارد تا با نابودکردن درآمد و دارایی ملی کشورها، آشتی بیشتر قدرت و پول، و بهره‌وری از یک بحران اقتصادی یک دولت جهانی با یک ارز رایج و حکومت پلیسی بوجود آورد.

4- تعیین رئیس جدید صندوق بین‌المللی پول: این شخص در این گردهمایی مشخص شد. استانلی فیشر، رئیس بانک مرکزی رژیم صهیونیستی، پیش‌تر آمادگی خود را برای تصدی پست ریاست صندوق بین‌المللی پول اعلام کرده بود. مقامی که قبلاً دومینیک استراسکان آن را بر عهده داشت که خود نیز از دعوت‌شدگان چندساله جلسات بیلدربرگ بوده است. فیشر همچنین یکی از اعضای شورای مناسبات خارجه کمیسیون سه ضلعی است.

استراسکان پس از اتهام مبنی بر تجاوز به یک پیشخدمت هتل از این پست استعفا داد. بسیاری معتقدند که بیلدربرگ، طراح این داستان و عامل به جریان افتادن مجدد این پرونده پس از گذشت سال‌ها بوده تا بدین‌وسیله او را از این پست کنار بگذارد.

تا همین اواخر، رقابت میان فیشر، آگوستین کارستنس (رئیس بانک مرکزی مکزیک) و کریستین لگارد (وزیر دارایی فرانسه) وجود داشت اما باید دید رئیس انتخاب‌شده، نهایتاً کدامیک از این سه نفر خواهد بود.

5- افزایش جنگ و کشتار: منبع خبری جیم تاکر در جلسه بیلدربرگ گفته است که ایجاد جنگ در خاورمیانه یکی از مهمترین برنامه‌های بیلدربرگ است. این منبع گفته که بیلدربرگی‌ها بر این اعتقادند که جمعیت جهان بسیار زیاد شده و فقط جنگ می‌تواند تا حدودی این مشکل را چاره کند. وی به جیم تاکر گفته است که تمامی افراد عضو بیلدربرگ بصورت متحد‌الرأی بر این تصمیم استوار بوده و لزوم بروز جنگ را قطعی می‌دانند.

کشتار و ذبح انسان و دامن زدن به مرگ و میر در فرقه های ماسونی از جمله بیلدربرگ، جزء اصول اصلی است و عوامل این گروه ها موظفند، تا حد ممکن به جنگ و نسل کشی دامن بزنند تا جمعیت جهان کاهش یابد.

جیم تاکر به عصبانیت شدید بیلدربرگی‌ها اشاره کرده است که ناشی از حضور خبرنگاران و رسانه‌ها در محل نشست و بروز خبر از داخل به بیرون توسط عوامل شناخته‌نشده می‌باشد. او گفت که روبرت مردوخ، یهودی صهیونیست متنفذ رسانه‌های جهان، از طرف بیلدربرگ مأمور شده بود تا روزنامه‌های گاردین و آیریش‌تایمز را از پوشش خبری گردهمایی منصرف کند که موفق نشد.

منابع تاکر به وی گفته‌اند که بیلدربرگی‌ها بشدت از حضور رسانه‌ها و معترضان در جلوی هتل محل برگزاری گردهمایی شوکه شده‌اند.

بیلدر برگ کسینجر

حواشی گردهمایی امسال (2011)

1- مقامات سوئیسی مدعی بودند که احتمال بمب‌گذاری وجود داشته و به همین دلیل شاهراه ارتباطی به محل برگزاری گردهمایی را که از کنار روستایی در دامنه آلپ می‌گذرد تا دو ساعت مسدود کرده بودند.

2- در روز 9 و 10 ژوئن، "ماریو بورگزیو" عضو حزب لگانورد ایتالیا و کمیته آزادی‌های مدنی، عدالت و امور رفاهی پارلمان اروپا، خواستار ورود به گردهمایی و اعتراض به بیلدربرگ شد که سرانجام از سوی تیم محافظان گردهمایی بشدت مورد حمله قرار گرفته و با بینی شکسته بازداشت شد. بورگزیو طبق یک عمل قانونی خواستار ورود به سالن بوده و به همین دلیل از گارد امنیتی و پلیس سوئیس شکایت کرده است. سفارت ایتالیا در سوئیس هم خواستار بررسی اتفاقات شده است. بورگزیو خود در این مورد می‌گوید: "در اغاز پلیس سوئیس مرا بازداشت کرد و سپس گارد امنیتی با وحشیانه‌ترین حالت به من حمله کرد. بله، من به بیلدربرگی‌ها اعتراض میکنم چون بدون رضایت انسانهای این کره خاکی هر چه دل‌شان بخواهد می‌کنند و در مورد سرنوشت‌ها انسان‌ها تصمیم‌گیری می‌کنند. این بنیاد با مخفی‌کاری کارش را جلو می‌برد."

3- عده‌ای از نمایندگان مجلس سوئیس به رهبری "دومینیک بائتیگ" در مقابل محل برگزاری گردهمایی تجمع کردند و خواستار دستگیری چند تن از اعضای این محفل ماسونی از جمله هنری کسینجر، جرج دبلیو بوش، دیک چنی، و ریچارد پرل که از سوی دادگاه‌های بین المللی جنایتکار جنگی شناخته شده و تحت پیگرد هستند، شدند. کسینجر و پرل از مدعوین همیشگی بیلدربرگ هستند و کسینجر که یک یهودی صهیونیست سرشناس است معمولاً ریاست جلسات را بر عهده دارد. ریچارد پرل، یهودی صهیونیست و از اصلی‌ترین استراتژیست‌های سیاست خارجی و راهبردهای نظامی پنتاگون و طراح اصلی جنگ عراق و افغانستان و اشغال این دو کشور بود که اکنون به عنوان طراح سرنگونی حکومت سوریه مطرح است.

جرج دبلیو بوش در ماه فوریه به دلیل صدور حکم بین‌المللی مبنی بر دستگیری وی به علت جنایت در گوانتانامو به سوئیس پناه برد.

لوکاس رایمن، یکی از سیاستمداران سوئیسی اذعان داشت که «حزب مردم» مجلس سوئیس قویاً با اعمال صندوق بین المللی پول، بانک جهانی و بنیاد بیلدربرگ آشنا و با آنها مخالف است.

گفتنی است که بائتیگ شجاعانه گارد امنیتی محل برگزاری گردهمایی و بلدربرگی ها را متوجه عواقب اعمالشان و مخفی‌سازی‌های علیه حقوق بشر کرده است.

4- حضور جوانان همجنس‌باز در ساعات پذیرایی گردهمایی: منابع جیم تاکر از حضور مردان تن‌فروش همجنس‌باز در خلال ساعات پذایرایی از میهمانان گردهمایی خبر دادند. به گفته این منابع، این افراد پیش از حضور میهمانان، وارد تالار «ال پارادیزو» شده و همراه با متصدیان پخش مشروبات الکلی، نمایش‌ها و پذیرایی‌های مختلفی را در آنجا انجام داده‌اند که بسیار هم هزینه در بر داشت. یکی از متصدیان مشروبات الکلی، چاقوی کوچکی را که ابزار کار وی بوده همراه داشته است که به علت یافتن آن در جیب او، ساعت‌ها توسط تیم امنیتی مورد سؤال قرار گرفته است.

5- در روز 11 ژوئن، بیلدربرگی‌ها با خیل عظیمی از معترضان روبرو شدند. "اریخ اشمیت" مدیر اجرایی گوگل، "فرانکو برنابی" مدیر اجرایی تله‌کام ایتالیا، "یینگ فو" وزیر امور خارجه چین، "جاکوب والنبرگ" بانکدار و سرمایه‌دار میلیاردر سوئدی، "توماس اندرز" مدیر اجرایی ایرباس، سر "ریچارد لمبرت" مدیر بنیاد ارنست و یانگ، و "راری استوارت" نماینده محافظه‌‌کار مجلس انگلیس، زمان خروج از هتل همراه یکدیگر بودند و وقتی در حال ورود به مینی‌بوس برای ترک محل برگزاری گردهمایی بودند، با سیل عظیمی از اعتراض روبرو می‌شوند.

وقتی علی اصلان، از فعالان «جبهه ضد بیلدربرگ» خود را به نزدیکی توماس اندرز می‌رساند و از او می‌پرسد که چه در گردهمایی گذشت، اندرز پاسخ می دهد: "چیز بدی نبود، ما فقط برنامه‌ هامون رو بررسی کردیم!" و وقتی علی اصلان می‌گوید: "من متوجه نمی‌شوم؛ این‌همه سیاستمدار داخل اون سالن بودند. پس حتماً درباره چیزهای خیلی مهمی صحبت شده؛ چرا ما اجازه نداریم بدونیم اون تو چی گذشته؟"، توماس اندرز لبخندی زده و فقط میگوید: "من نمیتونم به شما بگم چی اون تو گذشته و شما هم نمیتونید بدونید".

 

بیلدر برگ

 

باشگاه بیلدربرگ: حکومت نامرئی جهان

«بیلدربرگ» یک سازمان جهانی مرموز است که محافل مختلف سیاسی به دیده مشکوک به آن نگریسته و بسیاری آن را «حکومت پنهان جهان» می‌دانند.

بررسی موشکافانه روند مناسبات بین المللی، پرده از ماهیت «بظاهر متفاوت» دولت‌های غربی برداشته و همه آنها را در یک «مسیر واحد» قرار می دهد. مسیری که در آن، سیاست و اقتصاد و اصول ارزش های یک دولت و کشور خاص مطرح نیست و موجودیت نظام های سیاسی، فقط در قالب این «واحد» قابل تعریف است. اگر اروپا و آمریکا اختلافات جزیی با هم دارند، در سیاست شعارهایی چون دموکراسی، آزادی، حقوق بشر؛ و در اقتصاد نئولیبرالیسم، آنها را به هم پیوند زده است. اگرچه این پیوند در خدمت توهین به دموکراسی، سلب آزادی، نقض حقوق بشر و استثمار جهان سوم قرار گرفته، اما دولت های غربی با بهره گیری از بلندگوهای تبلیغاتی خود و سانسور واقعیت ها، در مقابل آگاهی افکار عمومی نیز ایستاده اند. این همسویی و وحدت رویه، حکایت از یک معمار پشت پرده دارد که با «تعیین مسیر» و «تعریف اصول» می خواهد دنیا را بر محور خواسته هایش بچرخاند.

به راستی، این معمار کیست؟ چه شخص یا گروهی دستور روز جهان را مشخص می کنند؟ آیا امکان دارد که گروهی کوچک بر کل دنیا حکومت کند و تعیین سران کشورها در دست آن باشد؟ تعیین کننده قیمت نفت و طلا باشد؟

با در نظر گرفتن گروهی متشکل از بزرگترین سرمایه داران جهان، سران رسانه های پرمخاطب و تأثیرگذار دنیا، رهبران کشورهای صنعتی، افراد بانفوذ و تاثیرگذار در عرصه سیاست بین الملل و... تصور این «گروه معمار» چندان هم مشکل نیست.

«بیلدربرگ» یک سازمان جهانی مرموز است که محافل مختلف سیاسی به دیده مشکوک به آن نگریسته و بسیاری آن را «حکومت پنهان جهان» می دانند.

صهیونیست ها در راستای اهداف خود برای تسخیر جهان و تشکیل یک «حکومت واحد» تحت کنترل خود، پس از برنامه ریزی برای در دست گرفتن اهرم های سیاسی، اقتصادی و تبلیغاتی جهان، حال به این نتیجه رسیده بودند که باید این اهرم ها را در رأس یک هرم جمع کرده و از یک منبع فکری و ایدئولوژیک تغذیه کنند. «بیلدربرگ» این منبع ایدئولوژیک است که تقریباً هر سال یکبار رهبران سیاسی جهان، رؤسای شرکت های بزرگ و محافل مالی عظیم که بازوهای اقتصادی و بازرگانی دنیا را در انحصار دارند و نیز صاحب‌نظران عرصه های سیاسی، اجتماعی و تبلیغاتی را در یک نقطه جمع کرده و پشت درهای بسته دستور کار سال آینده جهان را تعیین می کند.

این نهاد تحت کنترل صهیونیست ها همه ابزارهای لازم را برای تحقق اهداف خود در اختیار دارد. با بهره گیری از رسانه ها و منابع عظیم مالی، قدرت و حکومت در کشورها را به افراد موردنظر خود می سپارد؛ با استفاده از اهرم هایی چون بانک جهانی، صندوق بین المللی پول، سازمان تجارت جهانی و مانند آنها، قیمت نفت و طلای سال را تعیین می کند. به واسطه بازوهای اجتماعی و حقوقی خود قوانینی را برای کشورها وضع می کند که جلو هرگونه تحرک علیه اهداف صهیونیسم را بگیرد.

براساس مدارک موجود، پیوند اروپا و آمریکا به وسیله ناتو، ایجاد بازار مشترک اروپا، روی کارآمدن کسانی چون کلینتون، بلر و بسیاری که هنوز نامشان در خفا مانده، استعفای مارگارت تاچر، وقوع جنگ خلیج فارس، تحول نهضت اروپا، تخریب وجهه ژان ماری لوپن ناسیونالیست در فرانسه، تحریم آرژانتین در جریان جنگ «فالک لند»، تقسیم آلمان به دو قسمت شرقی و غربی، همه و همه در جلسات بیلدربرگ تصمیم گیری شده اند.

بیلدربرگ به دنبال ایجاد یک دولت جهانی است. دولتی که اقتصاد و سیاست و حتی مذهب آن فقط یک بعد داشته باشد: صهیونیسم.

جلسات بیلدربرگ هر سال در یکی از هتل های پنج ستاره دنیا و تحت شدیدترین تدابیر امنیتی تشکیل می شود. از آنجایی که صهیونیسم، رمز موفقیت خود را «پنهان کاری» می داند، هیچ رسانه ای حق ورود به جلسات آن را ندارد. هتل مورد نظر 48 ساعت قبل از شروع اجلاس قُرق می شود. مأموران سیا و کشور برگزارکننده، در جای جای هتل مستقر می شوند. به آنها دستور داده می شود که هر جنبنده ای را در محدوده چند کیلومتری هتل تحت کنترل داشته و در صورت نیاز، افراد مشکوک را خلاص کنند.

کشور برگزارکننده اجلاس، از سوی منابع مالی بیلدربرگ برای رزرو هتل تغذیه می شود. اسامی دعوت شدگان به اجلاس کاملاً محرمانه می ماند و کشور میزبان برای دعوت شدگان ویزا هم صادر نمی کند تا نام آنها در جایی ثبت نشود. محتوای اجلاس کاملا محرمانه می ماند و هیچ یک از اعضا حق انتشار مطالب مطروحه در جریان نشست ها را ندارد.

تمامی ورود و خروج ها در جریان این نشست های چهار روزه تحت کنترل است. حتی میوه ها و مواد غذایی که برای شرکت کنندگان تهیه می شود، کاملاً بازرسی می شوند. سؤال منتقدان این است که «اگر هدف از برگزاری این اجلاس توطئه چینی علیه ملت ها و کشورها، استثمار جهان سوم، استحمار افکار عمومی، و پیشبرد اهداف شوم صهیونیسم نیست، چرا این اصل دموکراسی مبنی بر «بحث و تبادل نظر علنی در مورد مسائل» در بیلدربرگ رعایت نمی شود؟»

سال ها بود که حتی مکان و زمان برگزاری اجلاس بیلدربرگ نیز فاش نمی شد اما خبرنگاران جسوری هستند که سال ها به تعقیب بیلدربرگی‌ها پرداخته و به اسناد قابل توجهی در این مورد دست یافته اند.

از آنجایی که سران رسانه های بزرگ دنیا خود در خدمت بیلدربرگ هستند، این رسانه ها هیچ گاه اقدام به تشریح کارکرد این سازمان مخوف نکرده اند. «گوردن تتر» ستون نویس روزنامه انگلیسی «فایننشال تایمز» در سال 1974 میلادی در مطلبی فقط چند سؤال در مورد جلسات بیلدربرگ مطرح کرد، اما بلافاصله توسط گردانندگان روزنامه مذکور، از کار برکنار شد .

البته نباید فراموش کرد که این اطلاعات تمام آنچه در میان ایشان گذشته است نیست . البته بسیاری از اقدامات ایشان نیازی به داشتن جاسوس ندارد برای نمونه قطعا ایشان خواستار ادامه جنگ در منطقه هستند و از هر طریق ممکن به آن دامن خواهند زد.

به امید ظهور مولی و سرورمان حضرت حجت (عج) که صد البته نزدیک است.







      







      

بر اساس نوشته پشت بسته این بیسکویت، در تولید آن از "ژلاتین گاو" استفاده شده که بر اساس فتوای مراجع تقلید خوردن آن حرام است / این نوع بیسکویت به صورت کاملا رسمی و با مجوز وزارت بهداشت وارد جمهوری اسلامی ایران شده است.

به گزارش شیعه آنلاین، طی چند سال اخیر هر از چند گاهی خبری در رسانه های مختلف داخلی کشورمان منتشر می شود که از فروش محصولات و مأکولات حرام در فروشگاه های مختلف شهر تهران و گاهی دیگر شهرهای کشورمان حکایت دارد.

از جمله این محصولات و مأکولات که در گذشته خبر آن در رسانه های مختلف منتشر شده ماء الشعیرهای الکل دار، آدامس های جنسی و غیره بوده است.

اما این بار سخن ما در مورد یک نوع بیسکویت ساخت کشور تایلند است که به وفور در فروشگاه های مختلف تهران و دیگر شهرهای کشورمان دیده می شود و به فروش می رسد.

نام این بیسکویت «choco.pie» است. بر اساس نوشته پشت بسته این بیسکویت، در تولید آن از "ژلاتین گاو" استفاده شده که بر اساس فتوای مراجع تقلید خوردن آن حرام است.

نکته قابل توجه این است که این نوع بیسکویت به صورت کاملا رسمی و با مجوز وزارت بهداشت وارد جمهوری اسلامی ایران شده است.







      

«شکارچی شنبه» هشتمین فیلم سینمایی «پرویز شیخ طادی» است که مضمونی غریب و متفاوت را دستمایه قرار داده است. پرداختن به موضوع فلسطین و صهیونیسم، هرچند در سینمای ایران مسبوق به سابقه است، اما بسیار کم رنگ و حداقلی بوده است. سینمای ما بر خلاف سینمای غرب که دارای جریان فعال و پرهیمنه صهیونیستی است، هنوز در کشورمان چیزی به عنوان جریان سینمای ضدصهیونیستی نداریم. معدود فیلم هایی هم که با چنین رویکردی تولید شده اند، عمدتاً دارای نگاهی تکراری و مشابه هم هستند. این فیلم ها عموماً ملودرام هایی هستند که مسئله اشغال فلسطین و مظلومیت مردم آن دیار را در قالب ماجراهای خانوادگی و عشقی نمایش داده اند، اما «شیخ طادی» در فیلم جدید خود این موضوع را از زاویه ای کاملاً تازه و جدید به نمایش درآورده است.آنچه این فیلم را با سایر آثار در زمینه مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی متفاوت کرده، برخورداری از نگاه تهاجمی است، یعنی در فیلم های دیگری که دارای همین موضوع هستند، عمدتاً مظلومیت و ابراز همدلی با مظلومان محور بوده، اما در این فیلم، نفرت آگاهانه از صهیونیسم با تکیه بر منطق و عقلانیت و سند دامن زده می شود.آنچه در «شکارچی شنبه» تجلی یافته، مبانی اعتقادی و ایدئولوژیک صهیونیسم است. به عبارتی، این فیلم کوشش می کند تا نشان دهد که صهیونیست ها چگونه دین یهود را تحریف کرده و از شکل جعلی و خودساخته یهودیت به عنوان ابزاری برای مغزشویی شهروندان خود و تبدیل کردن آنها به عناصری جنایت پیشه استفاده می کنند. همچنین این فیلم نشان می دهد که خاخام های صهیونیست چطور با بهره جویی از نظام ایدئولوژیک خود، نژادپرستی، تجاوز و کشتار علیه مسلمانان و فلسطینی ها را توجیه می کنند.«شیخ طادی» درباره اینکه چطور شد که به ساخت این فیلم اقدام کرد، می گوید: «در سفری که به لبنان داشتم با دقت در رفتار یهودیان افراطی، متوجه وجود مشترکاتی میان طالبانیسم یهود و عقاید التقاطی وهابیت شدم. همین امر سبب شد تا فیلمنامه ای را با این موضوع به نگارش درآورم.» داستان فیلم به این شرح است که زنی یهودی پس از مرگ همسرش مجبور می شود کودک خود را که «بنیامین» نام دارد به پدربزرگ وی بسپارد؛ پدربزرگی که یک خاخام صهیونیست است و با توجیهات مذهبی سعی می کند، نسل کشی و قتل عام دیگر نژادها، از جمله فلسطینی ها را توجیه کند. کشتار فلسطینی ها برای او یک سرگرمی روزانه است و در همین حین این مرام را به نوه خود نیز تدریس می کند.رویکرد افشاگرانه و رسواکننده فیلم علیه لایه های پنهان جریان صهیونیسم، رنگی از خشونت را نیز به آن بخشیده است. بخشی از فیلم به صحنه های دلخراش قتل عام انسان ها و مردم عادی توسط صهیونیست ها اختصاص دارد. حتی برای اولین بار در سینمای ایران در این فیلم اقدام کودکان در کشتار همنوعان خود به نمایش درآمده است، اما این خشونت نمایی به هیچ وجه در راستای ایجاد جذابیت و اغوای مخاطب نیست، بلکه هدف و تأثیرش، آگاهی مخاطب نسبت به ماهیت و واقعیت صهیونیسم است. به بیانی دیگر، «شکارچی شنبه» را باید ورود به جعبه سیاه رژیم صهیونیستی و جریان صهیونیسم جهانی دانست. به خصوص این واقعیت که امروز در دل رژیم اشغالگر قدس، تلاش فراوانی برای تربیت نسل آتی این رژیم به عنوان افرادی جنایت پیشه و سنگ دل در حال انجام است.ضمن اینکه «شکارچی شنبه» تنها فیلم اکران شده ماه های اخیر سینمای ایران است که به خاطر برخورداری از رویکردی ضدصهیونیستی، با جو این روزهای جهان و به خصوص منطقه هماهنگ است. طی یک سال اخیر، یکی از انتقاداتی که به سینمای کشورمان وارد بوده این است که چرا شاهد نمایش عمومی هیچ فیلمی متناسب با «بیداری اسلامی» نیستیم؟ این درحالی است که ایران، منادی و حامی اصلی این جریان است و بنابراین سینمای کشورمان نیز نمی تواند و نباید در قبال خیزش اسلامی مردم کشورهای منطقه بی تفاوت بماند. به نظر می رسد که فیلم «شکارچی شنبه» می تواند تاحدودی این خلأ را پر کند.

پیش بینی سرنوشت رژیم صهیونیستی

در سکانس پایانی فیلم، «بنیامین» طبق آموزش هایی که در آدم کشی از پدربزرگش دیده عمل می کند و خود خاخام صهیونیست را به قتل می رساند؛ سکانسی که می توان آن را نوعی پیش بینی درباره سرنوشت رژیم صهیونیستی دانست. فیلم «شکارچی شنبه» با این صحنه به روشنی و صراحت، آینده در انتظار رژیم صهیونیستی را ترسیم کرده است. بنیامین، دست پرورده و به بیانی بهتر، حاصل و نتیجه مکتب صهیونیسم است. کشته شدن پدربزرگ به عنوان نماد مرام و اندیشه صهیونیستی توسط دست پرورده خودش، نشانگر این موضوع است که رژیم اشغالگر قدس در نتیجه اعمال و جنایات خودش روزی به قبرستان تاریخ خواهد پیوست. هرچند این فیلم دو سال پیش ساخته شد، اما چشم اندازی که در درونمایه آن ترسیم شده، امروز گویاتر از پیش است. امروز که شاید کمتر فرد آگاه نسبت به مسائل جهان باشد که منکر آینده مضمحل و فروپاشیده این رژیم شود. همچنانکه «لئون پانتا»، رئیس سابق سازمان سیا و وزیر دفاع آمریکا چند روز پیش اعتراف کرد که بیداری اسلامی، نسخه رژیم صهیونیستی را در هم خواهد پیچید.

ویژگی های شاخص فیلم

یکی از ویژگی های شاخص و منحصر به فرد فیلم «شکارچی شنبه» بازی خوب «علی نصیریان» در این فیلم است. نصیریان این بار یک تجربه کاملاً مجزا نسبت به نقش آفرینی های قبلی خود انجام داده است. او در این فیلم به عنوان یک خاخام صهیونیست بازی کرده و به خوبی توانسته، قساوت قلب و رفتار وحشیانه را بدون اینکه دچار اغراق و تصنع شود، اجرا کند. «محمد قهرمانی»، تهیه کننده «شکارچی شنبه» نقل کرده بود که وقتی به استاد نصیریان گفتیم که ممکن است بازی در این فیلم برای شما مشکلاتی را به بار آورد، این بازیگر گفته بود: «من عمر خود را کرده ام و از این مشکلات واهمه زیادی ندارم.» این تهیه کننده همچنین گفته بود که عده ای به عوامل تولید شکارچی شنبه هشدار داده بودند که ممکن است حتی در خطر ترور و شهادت قرار بگیرند، اما روحیه جهادی عوامل تولید فیلم مانع هرگونه اخلالی در این امر شد. در این فیلم، علاوه بر بازیگران ایرانی، تعدادی از بازیگرهای لبنانی نیز نقش آفرینی کرده اند. بازیگرانی چون «دارین خمسه»، «سیلوا آندرانسیان» و ... «آرسینه سوکیاسیان» هم یکی از هنرمندان مسیحی کشورمان است که برای اولین بار با بازی در این فیلم، وارد سینما شده است. وی چندی پیش در نشستی در خبرگزاری فارس درباره بازی خود در فیلم «شکارچی شنبه» گفته بود: «معتقدم شکارچی شنبه بر روابط درست انسانی اصرار دارد و به همین دلیل ایفای نقش در این کار را قبول کردم ... «شکارچی شنبه» خشونت ملزم و خوشایندی را داراست؛ این فیلم برای هشیاری به جامعه سیلی می زند که یادمان باشد ما نیاز به یک راهنما داریم و نباید تنها دشمن را تکذیب کرد، بلکه باید با در نظر گرفتن دشمن بیاموزیم که چگونه از حریم خود دفاع کنیم.» ساخت این فیلم علاوه بر داخل، در کشور لبنان نیز انجام گرفت. فیلم شکارچی شنبه همچنین شیوه های تبلیغاتی متفاوتی را انجام داد. یکی از اقدامات سازندگان این فیلم، برپا کردن یک چادر در راه پیمایی روز قدس امسال و حضور برخی از عوامل فیلم در آن بود که فیلم را به مردم و راه پیمایان معرفی می کردند.

بازتاب ها

تولید فیلم «شکارچی شنبه» بازتاب هایی را هم در رسانه های خارجی داشته است. یکی از شبکه های صهیونیستی پس از اکران این فیلم در جشنواره فیلم فجر با نمایش عکس «شیخ طادی» و «قهرمانی»؛ کارگردان و تهیه کننده این فیلم، آن دو را افرادی یهودستیز معرفی کرد. این در حالی است که در تیتراژ این فیلم تصریح شده که آن را به همه یهودیان آزاده جهان تقدیم می کنند. شبکه تلویزیونی الجزیره نیز درباره این فیلم گزارش داد: «فیلم شکارچی شنبه به بررسی اندیشه صهیونیستی و جنایات صهیونیست ها و یهودیان افراطی بر ضد مردم فلسطین می پردازد و این مسئله را بازگو می کند که چگونه صهیونیست ها به بهانه و حجت اجرای شریعت یهود، کشتار و قتل کودکان و انسان های بی گناه را حلال می کنند. این فیلم در خلال داستان کودکی که پدربزرگش سعی می کند تا وی را به گونه ای تربیت کند تا ریختن خون فلسطینیان و انسان های بی گناه به بهانه رضایت خداوند برایش راحت باشد، تلاش می کند تا از زمینه ها و اهداف اندیشه صهیونیستی پرده بردارد. شکارچی شنبه عمق اختلاف بین صهیونیست ها و یهودیان میانه رو را نشان می دهد و حاکی از سیطره علمای صهیونیست بر موسسه های دولتی در این رژیم و عمق فساد اخلاقی و مالی فراگیر و گسترده بین علمای صهیونیست در سایه احکام و قوانینی است که خود به وضع آن اقدام کرده و ادعا می کنند که از تورات است.»فیلم «شکارچی شنبه» با وجود قابلیت حضور در جشنواره های خارجی، اما به خاطر هویت افشاگرانه اش در قبال یهودیت صهیونیستی و تسلط یا نفوذ صهیونیست ها در جشنواره های خارجی، هنوز هم امکان حضور در جشنواره ها یا اکران عمومی در خارج از کشور را نیافته است. با این حال به نظر می رسد که فیلم اگر از راه های رسمی نمی تواند در سینماهای دیگر کشورها اکران شود، از طرق دیگری همچون قرار گرفتن روی اینترنت یا فروش به گروه های انقلابی و جهادی خارج از کشور می تواند راه به آن سوی مرزها بیابد.







      

 

"مسئله فلسطین برای ایرانی ها یک مسئله ملی است".

تصور نکنید این جمله هم از بیانات و سخنان مسئولان نظام جمهوری اسلامی است. از قضا این جمله اعتراف یکی از ضد انقلابیون فراری است که در مصاحبه چند سال قبل با تلویزیون صدای آمریکا VOA ناگزیر از بیانش گردید. به جز فرد یاد شده ، بسیاری دیگر از سرکردگان گروههای مختلف و همچنین رسانه های خارجی درسراسر دنیا حتی معاندین با انقلاب اسلامی، بارها بر اهمیت مسئله فلسطین و دشمنی با اسراییل و صهیونیسم در میان ملت ایران اذعان داشته اند.شاید این اعتراف از آن رو باشد که تنها چند ماهی پس از تاسیس رژیم جعلی صهیونیستی در سال 1327 ، نخستین تظاهرات ضد اسراییلی تاریخ در ایران و به دعوت آیت الله کاشانی انجام گرفت و نخستین گروه داوطلبان مبارزه با این رژیم اشغالگر برای اعزام به فلسطین در همان ایام و توسط نواب صفوی از جوانان ایرانی تشکیل شد.و اینکه نخستین رهبر و مبارز سیاسی که سخن از مبارزه با صهیونیسم به میان آورد، حضرت امام خمینی ( رحمه الله علیه) بود. امام عظیم الشان ملت ایران در نخستین اعلامیه خویش برای آغاز نهضت در آبان ماه 1341 پیش از هر موضوعی، خطر صهیونیسم را برای استقلال کشور و قبضه نمودن اقتصاد آن، گوشزد کردند. این در حالی بود که خطاب ایشان نسبت به شاه هنوز لحنی نصیحت گونه داشت و هنوز هم از آمریکا سخنی به میان نیاورده بودند. ملت مسلمان ایران از همان روزها،دشمن اصلی و دیرین خود را شناخت و پس از آن نیز با هدایت رهبرانی چون امام خمینی ، شاه و اربابان آمریکایی اش را نیز در خدمت امپراتوری جهانی صهیونیسم ارزیابی کرد.

از همین روی بود که از همان اوان پیروزی انقلاب اسلامی ، از سوی بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی، آخرین جمعه ماه مبارک رمضان ، به منظور همبستگی با مردم فلسطین و وحدت یکپارچه جهانی علیه رژیم صهیونیستی ، روز قدس نام گرفت و از همین رو بود ، تنها رژیمی که در هیچ عرصه ای هیچگاه از جانب مردم ایران به رسمیت شناخته نشد ، اسراییل بوده و هست. این به جز اسناد و مدارک صریح تاریخی است که مشخص می کند کانون های صهیونی و فرزند نامشروعشان یعنی اسراییل در طول تاریخ معاصر ایران چه ضربات مهلک سیاسی و اقتصادی و فرهنگی به این سرزمین وارد آورده و همواره سعی نمودند که حرث و نسل آن را به غارت ببرند و همه آنچه گفته شد ورای دلیل محکم دینی و اسلامی برای حمایت از مردم مسلمان فلسطین در مقابل غاصبان صهیونیست است.به نظر می آید همین مختصر کافی باشد که اهمیت استراتژیک مبارزه با صهیونیسم  و حمایت از آزادی قدس شریف و مردم فلسطین را در همه ابعاد سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی انقلاب و نظام اسلامی روشن سازد. در در جهت این استراتژی و در طول سالهای پس از انقلاب ، گام های بسیار اساسی و مهمی در عرصه های مختلف سیاسی و اقتصادی برداشته شد. به یاری خداوند تبارک و تعالی براثر همین گام های اساسی ، موقعیت امروز صهیونیست ها در اسراییل و کانون های گرداننده آن در سراسر جهان ، در مضمحل ترین نقطه تاریخی خود قرار گرفته است.

اما سوال اینجاست که میادین فرهنگی و به خصوص هنری و علی الخصوص سینمای ایران تا چه اندازه با این استراتژی محوری انقلاب و نظام همراه بوده اند؟ در طول این 33 سال و مدیریت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بنیاد سینمایی فارابی و همچنین جشنواره فیلم فجر ( که امسال 30 سالگی اش را برگزار می کند ) چند فیلم سینمایی با محتوا و ساختار ضد صهیونیستی جلوی دوربین و برپرده سینماها رفته است؟  این درحالی است که همان کانون های صهیونی هر سال صدها فیلم ضد اسلامی و ضد ایرانی و در جهت آرمان ها و اهداف ضد بشری خویش ساخته و به سراسر دنیا ارسال می کنند.به جز دو فیلم عبدالرضا نواب صفوی در سال 1375 به نام های "هفت سنگ" و "قاعده بازی" و همچنین یک فیلم حبیب کاوش در سال 1369 به نام "آتش پنهان" و شاید چند عنوان گمنام دیگر ، تنها اثر در خاطر مانده از این قسم فیلم ها که در طول 30 سال سینمای بعد از انقلاب به مقوله صهیونیسم و فلسطین پرداخت، فیلم "بازمانده" ساخته مرحوم سیف الله داد است که بخشی از چگونگی شکل گیری رژیم جعلی اسراییل را برپایه تروربسم بسیار خشن و اشغالگری وحشیانه به تصویر می کشید. از همین رو از سال 1375 ( سال اکران عمومی "بازمانده" ) تنها همین فیلم به مناسبت هایی ، ناگزیر از رسانه های ما پخش شده و می شود!و حالا پس از گذشت 15 سال ، فیلمی دیگر درباره پدیده شیطانی صهیونیسم روی پرده سینماهای ایران رفته است.( این درحالی است که طی این مدت صرفا درباره خود مقوله اسراییل و فلسطین دهها فیلم پرقدرت در غرب و حتی خود اسراییل ساخته شده که به انحاء مختلف و با رویکرد جدید سعی در فریب افکار عمومی جهان مبنی بر همزیستی مسالمت آمیز فلسطینی و اسراییلی و یا زیر علامت سوال بردن مبارزات ضد صهیونیستی داشته است از جمله "مونیخ" استیون اسپیلبرگ یا "حالا بهشت" هانی ابو اسد که جایزه اسکار هم گرفت !  و یا "منطقه آزاد" آموس گیتای )

 اما این بار پرویز شیخ طادی در فیلم "شکارچی شنبه" به مقوله‌ای اساسی‌تر و بنیادی‌تر از نگاه مرحوم سیف الله داد در اثر ماندگارش یعنی "بازمانده" می پردازد درباره ماهیت صهیونیسم و اساس نگاه شرک آمیز،سرمایه سالار، نژاد پرست و اشغالگرانه آن را ناشی از بنیادهای ایدئولوژیکی می داند که پایه های شبه مذهبی اش را بوجود آورده اند. آنچه که تاکنون در اغلب آثار داستانی و حتی مستندی که در این باب ساخته شده ، مورد غفلت واقع گردیده است.در واقع فیلم "شکارچی شنبه" در یک فضای تقریبا لا زمانی و لا مکانی، شکل گیری یک پدیده شیطانی را ( در یک اشل کوچکتر) از ابتدا مرور می‌کند. تبدیل پسر بچه ای معمولی به نام بنیامین به یک آدمکش خونخوار و بی رحم ، یک جراحی روح است که توسط همان ایدئولوژی شبه دینی صورت می گیرد که در فیلم "شکارچی شنبه" طی یک فرآیند آنالیز شده و قدم به قدم در مقابل چشمان مخاطب قرار می گیرد. اینکه این افراد قاتلین بالفطره ای نبودند و طی یک مغز شویی قرون وسطایی و توسط کانون های پنهان ( با اهداف و آرمان های صهیونی ) برای یک عملیات ضد بشری آماده و سمت و سو داده شدند ، چیزی است که پدیده صهیونیسم را از فرد و شخص و گروه و سازمان به یک تفکر و اندیشه شر و شیطانی ارتقاء داده که در هر شکل و لباسی می تواند خود را نشان دهد.

برای بیان همین موضوع ، فیلم "شکارچی شنبه " در یک فضای مابین قصه و ضد قصه ، مملو از نماد و نشانه و سمبل است. به این مفهوم که ابتدا به ساکن ، فیلم از یک قصه ظاهرا معمولی و سرراست آغاز می کند ؛ یک پدربزرگ برای مدت یکماه ، میزبان نوه یتیمش شده تا طی این مدت سعی کند وی را به سبک خویش تربیت کرده و آموزش دهد .ولی فیلم به تدریج از این فضا خارج شده و نمادگرایی و به اصطلاح نوعی سمبلیسم بر آن غلبه می کند.شاید بتوان گفت از جهاتی بیان اندیشه ها و تفکر و به تصویر کشیدن نگاه ایدئولوژیک مورد نظر کارگردان ، نیاز به این میزان نماد و نشانه و سمبل داشته اما همین قوت نمادگرایی فیلم ( که بعضا هم در فضای قصه نمی نشیند) ، آن را به فضاهای تجریدی و به نوعی انتزاعی سوق می دهد به گونه ای که عرصه ارتباط با مخاطب را به آشنایان با این نوع نمادگرایی محدود می گرداند. یادمان باشد در سینمای امروز دیری است که دوران سمبولیسم ورای قصه و سبک هایی از نوع سینمای تارکوفسکی و پاراجانف و مانند آنها به پایان رسیده و اساسا نمادها و نشانه ها به گونه ای درون بافت قصه تنیده می شوند تا برضمیر ناخودآگاه تماشاگر تاثیر گذارده و از هرگونه فاصله گذاری اش با فیلم ، جلوگیری نماید.

البته در یکی دو لحظه، به عمد یا غیر عمد خود کارگردان این فضا را می شکند( جایی که نیروی پلیس ظاهرا در مقابل برنامه شکار شنبه هانان ایستاده و با آوردن نام یکی از مسئولین وقت اسراییل و موضوع مذاکراتش با سازمان های بین المللی ، خواستار توقف شکار تا خاتمه مذاکرات می گردد!) و همین خود یک وصله ناجور در میان فضای نمادگرایانه و ضد تاریخی فیلم به نظر می رسد.اما آنچه پرویز شیخ طادی در فیلم "شکارچی شنبه" از عناصر و مایه های ایدئولوژی نشان می دهد که امروزه از پایه های شبه اعتقادی و شبه دینی صهیونیسم به شمار می آید، در واقع برای نخستین بار است که در یک فیلم سینمایی به تصویر کشیده می شوند. برخلاف آنچه مرحوم سیف الله داد در فیلم "بازمانده " روایت کرد که پیش از آن در برخی آثار مستند و سینمایی از جمله فیلمی به نام "کفر قاسم" البته در اشل کوچکتر و مختصرتر نیز حکایت شده بود. اگرچه نوع روایت قوی قصه در فضاسازی داستانی فیلم "بازمانده" و براساس ماجرایی مستند و تاریخی ، توانست اساس ماندگاری فیلم "بازمانده" را تشکیل دهد. اما به هر حال در آن فیلم اثری از علل و ریشه های نژادپرستی و اشغالگری و تروریسم در افکار و و اندیشه های صهیونی جستجو نمی شد . آنچه در فیلم "شکارچی شنبه " برای نخستین بار سعی شد که ورای تیغ سانسور رسانه های جهانی در معرض قضاوت مخاطب قرار گیرد.

اما یک موضوع اساسی از بخش های مهم ایدئولوژی کانون های امروز صهیونی از نگاه تیزبین نویسنده و کارگردان "شکارچی شنبه" پنهان مانده است. همان نکته ای که بازهم در معرض سانسور شدید رسانه های بین المللی است اگرچه خود آنها هیچ ابایی از اظهارش نداشته و آرمان های خود را بی پروا و از طریق بیش از 1500 شبکه رادیویی و تلویزیونی ماهواره ای به طور 24 ساعته بیان  می کنند. و آن موضوع صهیونیسم مسیحی است که امروزه بسیار وحشی تر و خشونت بارتر از صهیونیسم یهودی، آینده بشریت را نشانه رفته و به بهانه بازگشت مسیح موعود و با وعده جنگی دهشتناک به نام آرماگدون، سرانجامی مخوف برای آن در نظر گرفته است. فرقه ای که امروزه با عنوان اوانجلیسم ، سرنخ بسیاری از مراکز قدرت نظامی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی را به خصوص در ایالات متحده در دست داشته و با برپایی بیش از 110 هزار کلیسا ، نزدیک به یک سوم از جمعیت این کشور  را به خود جذب نموده تا در کمپ ها و اردوهای ویژه نظامی تحت عنوان "کمپ مسیح" آموزش دیده و برای جنگ آرماگدون حاضر شوند.

 در واقع تفکر مسیحیت صهیونیستی با پیشینه ای 3-4 قرنی از زمان انشقاق پروتستانتیزم ( و به قولی از زمان نخستین جنگ صلیبی و شکل گیری گروه شوالیه های معبد ) متولد شد و بیش از 3 قرن قبل از طرح رسمی صهیونیسم یهودی (در کنفرانس 1897 بال سوییس )، اندیشه صهیونیسم را در جهان مطرح ساخته بود .به این معنی که رسما اعلان داشتندبرای زمینه سازی بازگشت مسیح موعود ( که در برخی کتب و نوشته هایشان اساسا با حضرت عیسی بن مریم علیه السلام متفاوت تلقی گردیده و تحت عنوان مسیح بن داوود و از نسل عیسی مسیح و مریم مجدلیه خوانده می شود) بایستی قوم یهود را به سرزمین مقدس فلسطین کوچانده و اسراییل بزرگ را برپا سازند و پس از آن برای دفع شر ضد مسیح یا انتی کرایست جنگ آخرالزمان را تحت عنوان آرماگدون به راه اندازند تا در آن جنگ سپاه شرق را به سرکردگی مسلمانان ( به قول خودشان آنتی کرایست) نابود سازند. جنگی که در آن به نوشته رهبرانشان کره زمین نابود شده ، یهودیان باقیمانده به مسیح گرویده و مسیحیان نوتولد یافته نامیده می شوند و به پادشاهی مسیح، هزاره خوشبختی حاکمیت خویش بر کره زمین را آغاز می نمایند.این همان طرح و نقشه شومی است که تمامی تحرکات نظامی و سیاسی و فرهنگی و هنری یکی دو  دهه اخیر غرب و ایالات متحده را در خود خلاصه کرده است؛ اعم از قضیه یازده سپتامبر و لشکر کشی به خاورمیانه و خصوصا عراق ( که در باورهایشان بابل می خواتندش و تسخیرش را مقدمه جنگ آرماگدون می گویند آن هم در زمانی که پیش از آن به عنوان تاریخ جنگ آخرالزمان اعلام کرده بودند) ، جنگ 33 روزه و محاصره غزه و ...و بالاخره هالیوودی که به قول برخی کارشناسان غربی : آرایش آخرالزمانی گرفته است .

در فیلم "شکارچی شنبه" دین و مذهب مادر بنیامین به طور صریح اعلام نمی شود اگرچه در همان ابتدا هانان یعنی پدر بزرگ بنیامین او را تحقیر کرده که چرا با یک کافر مسیحی ازدواج نموده اما در جایی دیگر که همین هانان به مستخدمه فرانسوی اش ابراز علاقه می کند ، در پاسخ او که خود را مسیحی دانسته ، می گوید زن مهم نیست که دین داشته باشد! ( اگرچه در یهودیت ، هویت فرزند بنابر هویت مادر به رسمیت شناخته می شود) اما بنابر همین سخن هانان و نوع برخورد غریبه گونه اش با مادر بنیامین، می توان فرض کرد که او هم مسیحی بوده و در این مسیر به هر حال بنیامین که در کنار یک ناپدری مسیحی بزرگ شده ، یک یهودی مسیحی تربیت می شود که در آمریکا متولد و رشد کرده است(یعنی با همان مشخصه های اوانجلیست ها یا مسیحیان صهیونیست امروز ایالات متحده) و هموست که گام به گام توسط خاخام منحرف و مشرک و زرپرستی به نام هانان  آموزش می بیند، درست همان گونه که اجداد مسیحیان صهیونیست امروز یعنی شوالیه های معبد یا سرکردگان پروتستانتیزم بوسیله کانون های اشراف و اشرار یهود آموزش دیده و تربیت شدند. و حالا همین صهیونیست های مسیحی هستند که به قول خودشان از صهیونیست های یهودی هم عبور کرده اند ( البته در قساوت و ددمنشی و سبوعیت) همچنانکه در پایان فیلم "شکارچی شنبه" ، بنیامین با کشتن هانان از او هم عبور می کند!







      

داوید بن گوریون، رئیس مجمع ملی که در آن زمان رئیس آژانس یهود (سوخنوت) بود، منشور استقلال رژیم اشغالگر قدس را برای اولین بار قرائت کرد.شماره 16 مه 1948 روزنامه فلسطین پست که بعدها به اورشلیم پست تغییر نام داد. در تیتر اصلی نوشته شده بود : «کشور اسرائیل متولد شد»

«در سرزمین اسرائیل بود که ملت یهود به پا خاست و در همین سرزمین بود که چهره معنوی و ماهیت مذهبی و سیاسی این ملت شکل گرفت و از سیادت و حق حاکمیت ملی برخوردار گردید. در خاک سرزمین اسرائیل بود که یهودیان فرهنگ ملی و جهان شمول خویش را به وجود آوردند و تورات «کتاب کتابهای جاودانه» را برای جهانیان به ارمغان آوردند. با آن که ملت یهود از سرزمین خود با زور و اجبار رانده شد و در سرزمینهای بیگانه پراکنده گردید، انسان یهودی وابستگی و تعلق خود را به سرزمین اسراییل به دست فراموشی نسپرد و هیچگاه از نیایش و امید برای بازگشت دگر بار به میهن اجدادی و رسیدن دوباره به آزادی سیاسی باز نایستاد. به دلیل تعلقات تاریخی و سنتی، یهودیان در تمامی نسلهای خود در آرزوی بازگشت به سرزمین اسرائیل و استقرار دوباره در میهن باستانی خود بوده‌اند: و در نسلهای اخیر بازگشت همگانی یهودیان به سرزمین اسرائیل رخ داده‌است، که در چارچوب پیشگامان و پیش آهنگان و مبارزان، روح یهودی را به این سرزمین بازگردانده اند؛ زبان عبری احیا شده‌است، شهرها و روستاهائی را شالوده ریزی کرده و برپا ساخته‌اند، و کشوری شکل گرفته که بر اقتصاد و فرهنگ خود حاکم شده‌است، و در واقع موجودیت اجتماعی، فرهنگی و ملی سرزمین اسراییل را زنده کرده‌اند. این ملتی است که در اشتیاق صلح به سر می برد و از خود دفاع می‌کند و برکت پیشرفت برای زندگی همه ساکنان این سرزمین را بشارت می‌دهد و جان خود را در راه استقلال ملی خویش نثار می‌کند. در سال 1897 کنگره صیونی با فراخوانی تئودور (بنیامین زئب) هرتسل، که رویای شالوده ریزی کشور یهود را بشارت داده بود، برپا گردید، و حق ملت یهود را برای برپائی کیان ملی در سرزمین پدری خویش اعلام کرد. این حق در اعلامیه بالفور در تاریخ دوم نوامبر 1917 به رسمیت شناخته شد، و مجمع عمومی ملل متفق آن را تصویب کرد. این مجمع به رابطه تاریخی ملت یهود و سرزمین اسرائیل اعتبار بین المللی بخشید و تائید کرد که ملت یهود ازحق خویش برای بهره مند بودن از استقرار در خانه ملی خود برخوردار است. فاجعه «شوآه» (هولوکاست)، که طی آن میلیونها نفر از یهودیان اروپا کشته شدند، بار دیگر به روشنی و بدون هیچ تردیدی ثابت کرد که راهکار معضل ملت یهود که از نداشتن مام میهن و استقلال برای خود ناشی می‌شد، برپاسازی دوباره کشور یهودی در سرزمین اسرائیل است. کشور یهود باید به روی همه یهودیان گشوده باشد و به ملت یهود مقام و جایگاه یک ملت متساوی الحقوق با سایر ملل را اعطا کند. پناهندگان بازمانده از کشتار هولناک نازیها در اروپا و یهودیان در دیگر سرزمینها علیرغم همه سختیها و موانع و مخاطرات، از مهاجرت به سرزمین اسرائیل باز نایستادند و دمی از پیگیری حق خود در برخورداری از زندگی توام با احترام بشری و بهره مندی از آزادی در میهن خود فرو نماندند. در جنگ جهانی دوم، یهودیان بازگشته به سرزمین اسراییل، تمامی توان خود را در اختیار مبارزه ملتهای صلح خواه علیه نازیها قرار دادند، و در این راه بهترین فرزندان خود را قربانی کردند و به گردونه مبارزه با نازیها دست یاری دادند که از ثمرات این تکاپوی عظیم، همه ملل جامعه متحد جهانی بهره مند شدند. در 29 ماه نوامبر سال 1947 قطعنامه‌ای به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسید که مقرر می کند کشور یهودی باید در سرزمین اسرائیل برپا شود. در این قطعنامه از ساکنان سرزمین تاریخی اسرائیل خواسته شده که خود اقدامات لازم را برای اجرای مفاد این قطعنامه به عمل آورند. این قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل که در آن حق یهودیان برای برپائی دوباره کشور خود مورد تائید قرار گرفته، ابطال ناپذیر است. این حق مسلم ملت یهود است که مانند هر ملت دیگری از استقلال ملی برخوردار گردیده و دارای حاکمیت ملی خویش باشد. بنابراین ما، اعضای شورای مردمی، نمایندگان جامعه یهودی و جنبش صهیونیسم، همزمان با پایان گرفتن قیمومت بریتانیا براین خاک، در اینجا گرد آمده‌ایم و به برکت حق طبیعی و تاریخی مان، و با تکیه بر مصوبه مجمع عمومی سازمان ملل متحد، برپائی کشور مستقل یهودی در سرزمین اسرائیل را اعلام می ‌کنیم . ما تعیین می‌کنیم که از لحظه پایان گرفتن قیمومت بریتانیا، که امشب خواهد بود، از بامداد شنبه ششم ماه ایار سال پنج هزار و هفتصد و هشت عبری (پانزدهم ماه مه سال 1948 میلادی) و تا برپائی بنیادها و نهادهای حکومتی برگزیده مردم که امری واجب برای هر کشور است، و براساس قانون اساسی کشور که تصویب مجلس موسسان تدوین و تصویب خواهد شد، و این امر حداکثر تا اول اکتیر 1947 انجام خواهد گردید، مجمع ملی به مثابه شورای موقت کشوری عمل خواهد کرد، و نهاد اجرائی آن، امور ملت را اداره خواهد کرد، و به مثابه دولت موقت کشور یهودی؛ کشور اسراییل خواهد بود .درهای کشور اسراییل به روی مهاجرت و بازگشت یهودیان و گردآوری پراکندگان در سراسر جهان گشوده‌است. دولت اسرائیل برای آبادانی و عمران این سرزمین به سود همه ساکنان آن تلاش خواهد کرد. کشور اسراییل بر پایه اصول آزادی، عدالت و صلح که آرمان و خواست همه پیامبران یهود بوده‌است، برپا می‌شود. کشور اسرائیل تساوی حقوق اجتماعی و سیاسی کامل را برای همه ساکنان آن، بدون تفاوت میان پیروان مذاهب، نژادها و جنسیتهای مختلف رعایت می‌کند و آزادی مذهب، وجدان، زبان، آموزش و فرهنگ را محترم می‌شمارد. اسرائیل پاسدار اماکن مقدس همه ادیان خواهد بود و به اصول منشور جهانی ملل متحد وفادار خواهد ماند و برای اجرای قطعنامه 29 نوامبر 1947 تلاش خواهد کرد و به هدف تامین وحدت اقتصادی سراسر این سرزمین، اقدام خواهد کرد.ما سازمان ملل متحد را فرا می‌خوانیم به ملت یهود برای بنیان نهادن کشور خود دست یاری دهد و اسرائیل را بعنوان عضوی متساوی الحقوق با کشورهای دیگر بپذیرد. ما اعراب ساکن کشور اسرائیل را حتی در این روزهائی که در معرض هجوم خونین آنان قرار داریم - فرا می‌خوانیم صلح را رعایت کنند و به شکل گیری کشور جدید دست یاری دهند و ازحق شهروندی کامل بهره مند گردند و در همه نهادها و بنیادهای ملی و حکومتی دارای نمایندگان خویش باشند. ما دست صلح و حسن همجواری به سوی همه کشورهای همسایه و ملتهای آنها دراز می‌کنیم و آنان را به همکاری و همیاری با ملت مستقل یهود در سرزمین پدری او فرا می‌خوانیم. کشور اسرائیل حاضر است سهم خود را در تلاش مشترک برای پیشبرد سراسر کشورهای خاورمیانه ایفا کند.ما ملت یهود در سرزمینهای پراکندگی را فرا می خوانیم با مهاجرت خویش به کشور نو پای اسرائیل آن را تقویت کنند و برای آبادانی کشور یهودی دست یاری دهند و در پیکاری که به هدف اجرای آرمانهای دیرینه یهودیان به هدف باز رسیدن به نجات قوم اسرائیل جریان دارد سهیم گردند. با توکل به صخره اسرائیل (پروردگار یکتا)، ما گرد آمدگان در نشست مجمع موقت ملی در شهر تل آویو، امروز و در این شامگاه شنبه پنجم ماه ایار از سال پنج هزارو هفتصد و هشت عبری (چهاردهم ماه مه سال 1948 میلادی) با امضای خود شاهدی بر اعلامیه استقلال در خاک میهن خود هستیم».سرود هاتیک?ا توسط شاعر گالیسیایی نفتالی هرز ایمبر Naphtali Herz Imber   در زلوچی? اوکراین در سال 1878 نوشته شد. در کنگره صهیونیست اول در سال 1897 به عنوان سرود صهیونیسم تصویب شد.

ترجمه سرود ملی رژیم اشغالگر قدس به فارسی: "تا زمانی که از ژرفای قلب،/روح یک یهودی هنوز در حسرت و آرزو است،/و پیش به سوی "شرق"،/چشمی صهیون را می‌نگرد،/امیدمان هنوز از دست نرفته،/امید دوهزار ساله‌مان،/که ملتی آزاد باشیم در سرزمین مادری خود،/سرزمین صهیون و اورشلیم"







      

سازمانهای امنیتی رژیم صهیونیستی همواره نقش مهمی در تمام نبرد های این رژیم ایفا کرده اند . در نبرد لبنان نیز آنها نقش و حضور فعالی دارند . رژیم صهیونیستی تا کنون سازمان ها و گروه های ویژه ای را برای ترور مخالفان خود در نقاط مختلف دنیا تشکیل داده است . نگاهی به این سازمان های مخوف می تواند در شناسایی بهتر نیروهای مختلف نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی کمک مناسبی باشد . در متن زیر کوشیده ام به مهمترین این سازمانها نگاهی هر چند گذرا داشته باشیم :

1- هاشومیر ( نگهبان)

سازمان نظامی است که در سال 1909 در فلسطین تشکیل شد و افرادی چون یتسحاق تسفی ، اسرائیل گلعادی ، الکساندر زید و اسرائیل شوحط مسئولان این سازمان به شمار می آمدند . بیشتر اعضای این سازمان نظامی از حزب کار و از نخستین مهاجران روسی به رژیم صهیونیستی هستند . با این وجود ، هاشومیر با نظارت مستقیم حزب کار بر این سازمان مخالفت کرده است . هدف این سازمان تأمین امنیت شهرک های یهودی نشین و حمایت از آنها اعلام شده است .

2- بیتار

این کلمه برگرفته از عبارت عبری " برای یوسف ترومبلدور" به معنی " دوران ترومبلدور " و یا " پیمان ترومبلدور " است . بیتار سازمانی اصلاح طلبانه و متشکل از جوانان رژیم صهیونیستی است که یوسف ترومبلدور در سال 1923 آن را در هلند تأسیس کرد. هدف این سازمان آموزش اصول کشاورزی و علوم به جوانان یهود برای آماده ساختن آنها جهت زندگی در فلسطین بود . البته در آموزش این افراد روی آموزش نظامی و زبان عبری تأکید خاصی می شد . اعضای ای سازمان یک نوع ایدئولوژی متأثر از فاشیسم را آموزش می دیدند .اندیشه فاشیسم در آن زمان حاکم بر اروپا بود. به این جوانان تلقین می شد که انسان دو راه پیش رو دارد که سومی ندارد : " یا مرگ یا جنگ " بیتار مدام به اعضای خود یاد آور می شد که هر کشور دارای رسالت و اهداف خاص ، با زور شمشیر تشکیل شده است . در کل باید گفت که این سازمان افکار و اندیشه های جابوتنسکی از رهبران رژیم صهیونیستی را یدک می کشید .

3- نوتریم

کلمه عبری است و به معنی نگهبان و محافظ است . این سازمان عبارت است از پلیس احتیاط یهودی که نیروهای قیومیت انگلستان با همکاری هاگانا و برای قلع و قمع انتفاضه ملت فلسطین در 1936 الی 1939 تشکیل دادند و در این راستا صد ها یهودی در شهر ها و شهرکها به عضویت آن درآمدند و برای حمایت از شهرک های واقع در منطقه پست اردن اعزام شدند . نیروهای نوتریم ابتدا 1550 نفر بودند که حقوق و هزینه زندگی 750 نفر آنان را انگلستان و حقوق بقیه 1800 را رهیران شهرک های یهودی متکفل شده بودند. در ژوئن 1936 میلادی ، با توجه به شدت گرفتن تظاهرات فلسطینیان 1240 نیرویی که " نگهبانان ذخیره " نام داشتند ، به عضویت این سازمان درآمدند .

4- سپاه یهود

سپاه یهود تشکیلاتی نظامی و متشکل از داوطلبان یهودی است که در جریان جنگ جهانی اول در کنار نیروهای انگلیس و متفقین جنگیدند . گردان یهود شماره 38 که در میان سال های 1915 الی 1917 در آمریکا آن را تأسیس کردند و گردان 40 " که در فلسطین تشکیل شد" و گردان های یورش تفنگ های پادشاهی " نیروهای تشکیل دهنده این سازمان هستند . تعداد نیروهای همه این گردان ها مجموعاً 6400 نفر بود که همه آنها سپاه یهود نامیده می شدند . اندیشه تأسیس این سپاه از آنجا نشأت می گیرد که شهروندان رژیم صهیونیستی با توجه به قدرت استعماری " بالی برای تانیا " بر خود لازم می دانستند که برای رسیدن به هدف خود یعنی تأسیس وطنی ملی برای یهودیان به نیروهای انگلیسی کمک کنند .

5- لشکر یهود

یک سازمان نظامی یهودی است که در زبان عبری " هاهیل " نام دارد . این سازمان در سال 1944 به دستور حکومت برای تانیا و برای کمک به نیروهای متفقین در جریان جنگ جهانی دوم تشکیل شد . اما در اصل تشکیل لشکر یهود به سال 1939 یعنی در جریان جنگ جهانی دوم ، که رهبران شهرک های یهودی در فلسطین راه را برای رسیدن به آرزوی خود در تشکیل دولت با مساعدت متفقین هموار می دیدند ، باز می گردد . در همین سال حدود 130 هزار شهرک نشین یهودی در فلسطین برای جنگ با متحدین ، داوطلب شدند .

6- هاگانا

هاگانه کلمه عبری به معنی " دفاع " و سازمانی نظامی و متعلق به شهرک نشینان رژیم صهیونیستی است . این سازمان در سال 1920 میلادی به جای سازمان " هاشومیر " تشکیل شد . هاگانا ایتدا وابسته به اتحادیه کارگران و سپس حزب مابی و هستدروت بود ؛ در سال 1929 میلادی هاگانا در سرکوب انتفاضه فلسطسنیان مشارکت و به خانه ها و مستغلات عرب ها حمله کرد و راهپیمایی هایی رابرای تحریک شهروندان عرب و ارعاب آنها به راه انداخت .همچنین این سازمان در امر شهرک سازی به خصوص در ابداع شیوه " حصار و برج محافظت " برای شهرک های یهودی نشین مشارکت فعالی داشت و علاوه بر آن از زمان تأسیس ، همواره در راستای تأمین امنیت شهرک های یهودی تلاش کرده است . سال های انتفاضه فلسطینیان از 1936 الی 1939 شاهد همکاری گسترده هاگانا با نیروهای اشغالگر انگلیس بود و این همکاری با انتصاب چارلز وینجیت به عنوان افسر سازمان امنیت انگلستان در فلسطین در سال 1939 توسعه یافت . نامبرده بر ایجاد تیم های ویژه شبانه و گروهان های سیار و هماهنگی میان سازمان اطلاعات و امنیت انگلستان و بخش امنیتی هاگانا معروف به " شی " نظارت داشت . همچنین نیروهایی برای تانیا و هاگانا در تشکیل پلیس ویژه حفاظت از شهرک های یهودی همکاری داشتند و بیشتر اعضای آن از نیروهای هاگانا تشکیل شد . با پایان جنگ جهانی دوم نبرد جدیدی روی داد و هاگانا با همکاری " لیحی " و " اتسل " تاسیسات انگلیس و پل ها و خطوط راه آهن را تخریب کرد . این عملیات ها " جنبش مقاومت عبری " نامیده شدند . با برپایی دولت " اسرائیل " نیروهای هاگانا هسته های اصلی رژیم صهیونیستی را تشکیل دادند . رزیم صهیونیستی با داشتن تعداد زیادی سازمان ها و نهاد های امنیتی نتوانست در جنگ 33 روزه حتی یک وجب از خاک لبنان را اشغال نماید . طبق آخرین آمار منتشر شده توسط سازمان امنیت رژیم صهیونیستی بیش از 60 درصد اطلاعات ارسال شده از واحد های جاسوسی غلط بوده و این یکی از مهمترین دلایل شکست رژیم صهیونیستی در جنگ لبنان و همین طور غزه بوده است .         و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین







      

14. اعتصاب‌ غذا
‌تابستان‌ سال‌ 1975 میلادی، لبنان‌ صحنة‌ جنگ‌های‌ داخلی‌ شده‌ بود. همة‌ گروه‌ها و احزاب‌ درگیر بودند. آنان‌ به‌ جای‌ تلاش‌ برای‌ پایان‌ دادن‌ به‌ این‌ جنگ‌ها، به‌ دنبال‌ منافع‌ حزبی، طایفی‌ و گروهی‌ خود بودند و برای‌ این‌ آتش‌ هیزم‌ بیشتری‌ فراهم‌ می‌کردند. تعداد زیادی‌ کشته‌ و زخمی‌ شده‌ بودند. با تلاشهای‌ امام‌ صدر و برخی‌ دیگر چند بار آتش‌بس‌ برقرار شد اما بلافاصله‌ با کوچک‌ترین‌ بهانه‌ای‌ جنگ‌ را از نو آغاز می‌کردند. امام‌ موسی‌ صدر برای‌ اینکه‌ جنگ‌ را متوقف‌ کند دست‌ به‌ ابتکار و تاکتیک‌ جالبی‌ می‌زند. به‌ مسجد الصفا در بیروت‌ می‌رود و اعتصاب‌ غذا یا به‌ قول‌ لبنانیها « اعتصام‌ » می‌کند. اعلام‌ اعتصاب‌ غذای‌ امام‌ موسی‌ در بحبوبة‌ کشت‌ و کشتار، برای‌ ختم‌ خونریزی‌ لبنان‌ را به‌ لرزه‌ درآورد.
امام‌ صدر خود در این‌ باره‌ می‌گوید:
«‌علی‌ رغم‌ تمام‌ تلاشهای‌ من، هنوز بمباران‌ متوقف‌ و آرامش‌ برقرار نشده‌ و شرایط‌ روز به‌ روز بدتر می‌شود. بنابراین‌ ساعت‌ 2 بعدازظهر تصمیم‌ گرفتم‌ که‌ اعتصاب‌ غذا کنم‌ و روزه‌ بگیرم. توشة‌ من‌ کتاب‌ خدا و چند جرعه‌ آب‌ است. اینجا می‌مانم‌ تا شهادت‌ یا زمانی‌ که‌ کشور به‌ حالت‌ قبلی‌ خود برگردد. با مادر، همسر و فرزندان‌ خود خداحافظی‌ کرده‌ام‌ و به‌ اینجا آمده‌ام‌ تا نماز بخوانم‌ و دعا کنم، خدا این‌ کشور را نجات‌ دهد. من‌ با اعتصاب‌ غذای‌ خود می‌خواهم‌ ثابت‌ کنم‌ که‌ در لبنان‌ سلاح‌ دیگری‌ غیر از سلاح‌ تخریب‌ و خونریزی‌ وجود دارد. »
سپس‌ امام‌ موسی‌ صدر بیانیة‌ اعلام‌ اعتصاب‌ غذا را صادر می‌کنند. در قسمتی‌ از این‌ بیانیه‌ آمده‌ است:
« ... متأسفانه‌ در لبنان‌ سیاست‌ دیگر وسیله‌ نیست‌ بلکه‌ تبدیل‌ به‌ هدف‌ شده‌ است. افراد، جماعتها، احزاب‌ و شخصیتها بدان‌ وسیله‌ زندگی‌ خود را می‌گذرانند ... برادران‌ هموطن، من‌ دیگر چیزی‌ جز نفس‌ خود ندارم‌ که‌ عرضه‌ کنم‌ و آن‌ را نیز به‌ عنوان‌ قربانی‌ برای‌ وطن‌ تقدیم‌ می‌کنم... »
ایشان‌ سپس‌ طی‌ بیانیه‌ای‌ خواسته‌هایی‌ چنین‌ اعلام‌ می‌کند:
1. توقف‌ خونریزی‌ها و همة‌ فعالیت‌های‌ مسلحانه،
2. پایان‌ یافتن‌ بحران‌ خلأ‌ دولت‌ و تشکیل‌ دولتی‌ غیر حزبی‌ که‌ بتواند کشور را به‌ حالت‌ طبیعی‌ بازگرداند،
3. تشکیل‌ سه‌ هیئت‌ در کنار هیئت‌ دولت:
الف: برای‌ انجام‌ تحقیقی‌ جامع‌ برای‌ کشف‌ ریشه‌ها، فرآیندها و مسببین‌ جنگ‌
ب: برای‌ اجرای‌ طرح‌های‌ توسعه‌ و عمرانی‌ مناطق‌ محروم،
ج: اجرای‌ مصالحة‌ ملی‌ همه‌جانبه‌.
استقبال‌ از اقدام‌ امام‌ موسی‌ کم‌نظیر بود. گروه‌های‌ کثیری‌ از مردم‌ به‌ مسجد آمدند و در اعتصاب‌ غذا شرکت‌ کردند. عدة‌ زیادی‌ از بعلبک‌ و جنوب‌ لبنان‌ به‌ سمت‌ بیروت‌ آمدند. اما عده‌ای‌ که‌ پایان‌ جنگ‌ را به‌ نفع‌ خود نمی‌دیدند، ‌پنجمین‌ روز اعتصاب‌ غذا در مسجد الصفای‌ بیروت‌ خراب‌کاری‌ می‌کردند و از آنجا که‌ تجمع‌ مردم‌ را در مسجد و در اطراف‌ امام‌ موسی، به‌ مصلحت‌ خود نمی‌دیدند، فروش‌ بنزین‌ را قطع‌ کردند، تا جلوی‌ آمدن‌ مردم‌ را بگیرند. مرتب‌ از رادیوهای‌ خود اعلام‌ می‌کردند که‌ خیابان‌ها در اختیار تیراندازان‌ است‌ و هرکس‌ از خانه‌ خارج‌ شود، کشته‌ می‌شود. ولی‌ با همة‌ اینها هزاران‌ نفر به‌ مسجد آمدند و از برنامه‌های‌ امام‌ موسی‌ صدر حمایت‌ می‌کردند.
مسیحیت‌ نیز به‌ حرکت‌ در آمد، روز بعد از اعتصاب‌ غذا، برخی‌ از گروه‌های‌ ارمنی‌ از پیشنهادات‌ امام‌ موسی‌ صدر حمایت‌ کردند. روز دوم‌ تعدادی‌ از کشیش‌ها و پاتریارک‌ها در کلیساهای‌ خود اعتصاب‌ غذا کردند و تعدادی‌ از مسلمانها نیز به‌ آنها ملحق‌ شدند. امام‌ از نظر بدنی‌ در اثر اعتصاب‌ ضعیف‌ شده‌ بود و به‌ سختی‌ حرکت‌ می‌کرد. تعدادی‌ از خانم‌های‌ لبنانی‌ با پای‌ پیاده‌ و در آن‌ شرایط‌ نا امن‌ به‌ مسجد آمدند و به‌ اعتصاب‌ غذا پیوستند.
بزرگان‌ لبنان‌ و سیاستمداران‌ و روحانیون‌ از همة‌ گروه‌ها به‌ مسجد آمدند و اعلام‌ پشتیبانی‌ کردند. مفتی‌ حسن‌ خالد رهبر اهل‌ سنت‌ و عدة‌ زیادی‌ از رهبران‌ مسیحی‌ و همچنین‌ یاسر عرفات‌ و عده‌ای‌ از مسئولان‌ مقاومت‌ و حتی‌ وزیر امور خارجة‌ سوریه‌ و رئیس‌ جمهور و نخست‌ وزیر سابق‌ لبنان‌ همه‌ برای‌ اعلام‌ طرفداری، به‌ دیدار امام‌ موسی‌ صدر آمدند. دامنة‌ اعتراض‌ به‌ خون‌ریزی‌ بالا گرفت‌ و بالاخره‌ آتش‌بس‌ پذیرفته‌ شد و بالاخره‌ با انتخاب‌ رشید کرامی‌ به‌ نخست‌ وزیری، بیروت‌ روی‌ آرامش‌ را به‌ خود دید.
رشید کرامی، یاسر عرفات‌ و خدام، وزیر خارجة‌ وقت‌ سوریه‌ که‌ از طرف‌ حافظ‌ اسد برای‌ کمک‌ به‌ پایان‌ جنگ‌ به‌ لبنان‌ آمده‌ بود همگی‌ از امام‌ صدر خواستند به‌ اعتصاب‌ غذای‌ خود پایان‌ دهد.
اما حادثه‌ای‌ دیگر در شهر بعلبک‌ در حال‌ رخ‌ دادن‌ بود که‌ سبب‌ شد امام‌ به‌ اعتصاب‌ پایان‌ دهد. عده‌ای‌ به‌ چند روستای‌ مسیحی‌ نشین‌ در آن‌ منطقه‌ حمله‌ کرده‌ بودند و برای‌ اینکه‌ جنگ‌های‌ فرقه‌ای‌ را توسعه‌ دهند و مانع‌ آتش‌بس‌ شوند تعدادی‌ از مسیحیان‌ را کشته‌ بودند. آنان‌ قصد داشتند این‌ مسئله‌ را بهانه‌ای‌ برای‌ قتل‌ عام‌ مسلمانان‌ کنند. امام‌ موسی‌ صدر پس‌ از آتش‌بس‌ بلافاصله‌ اعتصاب‌ غذا را پایان‌ داد و سریعاً‌ به‌ بعلبک‌ رفت‌ و پس‌ از چهار روز کار مستمر و پیگیر بعلبک‌ را آرام‌ کرد. امام‌ صدر در آنجا جملة‌ معروفی‌ را بیان‌ کرد و گفت:
« ‌اگر در بیروت‌ پسر مرا بکشند، اجازه‌ نخواهم‌ داد که‌ در بعلبک‌ یک‌ مسیحی‌ بی‌گناه‌ کشته‌ شود. این‌ دو مسئله‌ هیچ‌ ارتباطی‌ با هم‌ ندارند.»
اینگونه‌ بود که‌ امام‌ صدر در نزد همه‌ « رجل‌ صلح‌ و آرامش‌ » نامیده‌ شد.

انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌
‌امام‌ موسی‌ صدر هرچند که‌ در ایران‌ حضور نداشت. اما تحولات‌ اجتماعی‌ ایران‌ را به‌ دقت‌ دنبال‌ می‌کرد. ایشان‌ در طول‌ 15 سال‌ از سال‌ 42 تا 57 که‌ انقلاب‌ ایران‌ به‌ ثمر نشست‌ لحظه‌ای‌ در کمک‌ انقلابیون، رهبری‌ و مبارزین‌ ایرانی‌ خارج‌ از کشور درنگ‌ نکرد و از تمامی‌ امکانات‌ خود حتی‌ آبروی‌ خود در این‌ راه‌ مایه‌ گذاشت. ایشان‌ هم‌ با حضرت‌ امام‌ ( ره‌ ) در ارتباط‌ بودند و هم‌ با شخصیت‌هایی‌ چون‌ شهید بهشتی، شهیدمطهری، شهید مفتح‌ و دیگران. همچنین‌ با دانشجویان‌ انقلابی‌ خارج‌ از کشور که‌ در قالب‌ انجمن‌های‌ اسلامی‌ فعالیت‌ می‌کردند مرتباً‌ در تماس‌ بودند.
پس‌ از دستگیری‌ حضرت‌ امام‌ ( ره‌ ) در خرداد 1342 نیز امام‌ موسی‌ صدر به‌ واتیکان‌ می‌رود و با وزیر خارجة‌ پاپ‌ دیدار می‌کند و به‌ طور منطقی‌ و مستدل‌ از روحانیت‌ و عملکرد آنان‌ دفاع‌ می‌کند و پس‌ از تبعید حضرت‌ امام‌ به‌ ترکیه‌ نیز امام‌ موسی‌ صدر به‌ اروپا و شمال‌ آفریقا سفر و با شخصیت‌های‌ مذهبی‌ و با نفوذ مسیحی‌ و شیوخ‌ الازهر دیدار می‌کند و می‌کوشد امنیت‌ حضرت‌ امام‌ ( ره‌ ) را در آنجا و سپس‌ در انتقال‌ به‌ نجف‌ تأمین‌ کند.
امام‌ موسی‌ صدر در سال‌ 1344 طی‌ سفری‌ به‌ ایران‌ از شهرهای‌ مختلفی‌ بازدید و با روحانیون‌ و علما دیدار می‌کند. امام‌ صدر در شیراز درمسجد حضرت‌ ولی‌ عصر ( عج‌ ) به‌ سخنرانی‌ می‌پردازد و مردم‌ را به‌ مبارزه‌ علیه‌ ظلم‌ و ستم‌ شاه‌ فرا می‌خواند.
در سال‌ 1347 امام‌ صدر طی‌ سفری‌ به‌ نجف‌ با مراجع‌ تقلید و حضرت‌ امام‌ دیدار می‌کند. دیدار ایشان‌ با امام‌ طولانی‌ و خصوصی‌ بود به‌ طوری‌ که‌ حساسیت‌ شدید ساواک‌ را برمی‌انگیزد.
در طول‌ تمام‌ سال‌های‌ مبارزه، امام‌ صدر و تشکیلات‌ زیر نظر ایشان‌ همواره‌ پناهگاه‌ و مأمن‌ مبارزین‌ بود. برخی‌ از این‌ افراد حتی‌ مخالف‌ امام‌ صدر بودند اما ایشان‌ با بردباری‌ و سعة‌ صدر فراوان‌ همة‌ مشکلات‌ را حل‌ می‌کردند. حتی‌ به‌ رئیس‌ جمهور وقت‌ سوریه، حافظ‌ اسد، اطلاع‌ داده‌ بود و او نیز به‌ همین‌ اعتبار کمک‌های‌ فراوانی‌ در اختیار مبارزین‌ قرار داد.
همچنین‌ امام‌ در مصاحبه‌ای‌ با روزنامة‌ المحرر در تاریخ‌ 1974 مبارزات‌ امام‌ خمینی‌ و مردم‌ ایران‌ را بر ضد شاه‌ به‌ گوش‌ جهان‌ عرب‌ می‌رساند. در نشست‌ یک‌ ساعته‌ای‌ که‌ با امیر عبدا، ولیعهد وقت‌ عربستان‌ سعودی‌ و پادشاه‌ کنونی‌ آن‌ کشور، داشت‌ سه‌ چهارم‌ از وقت‌ را به‌ تبیین‌ اهمیت‌ و جایگاه‌ انقلاب‌ اسلامی‌ پرداخت‌ و آنان‌ را پیش‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ به‌ داشتن‌ روابط‌ حسنه‌ و سازنده‌ با انقلاب‌ فراخواند.
در اردیبهشت‌ 57 نیز « لوسین‌ جرج‌ » خبرنگار روزنامة‌ لوموند فرانسه‌ را که‌ قبلاً‌ در حضور امام‌ صدر مسلمان‌ و شیعه‌ شده‌ بود، با هماهنگی‌ با بیت‌ امام‌ به‌ نجف‌ فرستاد تا مصاحبة‌ تاریخی‌ خود را با امام‌ خمینی‌ انجام‌ دهد. این‌ نخستین‌ مصاحبة‌ حضرت‌ امام‌ با روزنامه‌های‌ خارجی‌ بود که‌ با تدبیر امام‌ صدر صورت‌ گرفت.
امام‌ موسی‌ صدر در شهریور سال‌ 1357 و کمی‌ پیش‌ از سفر به‌ لیبی‌ مقاله‌ای‌ تحت‌ عنوان‌ « ندأ الانبیا » برای‌ روزنامة‌ لوموند فرانسه‌ نوشت‌ و انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ را ادامة‌ حرکت‌ انبیأ در تاریخ‌ نامید و از امام‌ خمینی‌ به‌ نام‌ « الامام‌ الاکبر » نام‌ برد.
ارتباط‌ امام‌ موسی‌ صدر و امام‌ راحل (ره‌) به‌ گونه‌ای‌ بود که‌ وقتی‌ حضرت‌ آیت‌الله موحد ابطحی‌ در نجف‌ از ایشان‌ سؤ‌ال‌ می‌کنند که‌ بر فرض‌ انقلاب‌ شما به‌ پیروزی‌ رسید، چه‌ کسی‌ را دارید که‌ بتوانید زمام‌ امور را به‌ او بسپرید، حضرت‌ امام‌ پاسخ‌ می‌دهند: ‌
«رفیق‌ خودت‌ آقاموسی. »
با تأسیس‌ مجلس‌ اعلای‌ اسلامی‌ شیعیان‌در لبنان‌ نیز، امام‌ خمینی‌ در پاسخ‌ برخی‌ فضلای‌ ایرانی‌ مقیم‌ نجف، امام‌ صدر را امید خود برای‌ ادارة‌ حکومت‌ پس‌ از شاه‌ نامید. در زمستان‌ 1350 و بر اساس‌ تقاضای‌ مراجع‌ وقت، امام‌ موسی‌ صدر دربارة‌ برخی‌ زندانیان‌ سیاسی‌ با شاه‌ گفتگو نمود، که‌ بعضی‌ از آنان‌ از جمله‌ حجت‌ الاسلام‌ و المسلمین‌ هاشمی‌ رفسنجانی، اندکی‌ بعد از زندان‌ آزاد شدند.
امام‌ موسی‌ صدر در تابستان‌ 1356، و با اقامة‌ نماز، تدفین‌ و برپایی‌ مراسم‌ چهلمین‌ روز شهادت‌ دکتر شریعتی‌ در بیروت، از سست‌ شدن‌ پیوند جوانان‌ تحصیل‌کرده‌ با روحانیت، جلوگیری‌ به‌ عمل‌ آورد.
در پی‌ شهادت‌ حاج‌ آقا مصطفی‌ خمینی‌ در پائیز سال‌ 1356، وی‌ پسر عموی‌ خود شهید آیت‌ا سید محمدباقر صدر را بر آن‌ داشت‌ تا بیش‌ از پیش‌ به‌ حمایت‌ از امام‌ خمینی‌ برخیزد. بدون‌ تردید بزرگ‌ترین‌ خدمت‌ امام‌ موسی‌ صدر به‌ انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ آن‌ بود که‌ در سالهای‌ 1356 تا 1357 و پس‌ از قریب‌ دو دهه‌ ترویج‌ ارزشهای‌ زیبای‌ اسلام‌ راستین‌ در لبنان، عموم‌ مردم، خصوصاً‌ شیعیان‌ و بالاخص‌ کادرهای‌ مقاومت‌ آن‌ کشور را با این‌ انقلاب‌ آشنا و مرتبط‌ نمود.

ربودن امام موسی صدر
امام موسی صدر، در سوم شهریور 1357 در آخرین مرحله از سفرهای دوره‌ای خود به کشورهای عربی و تلاش برای پایان دادن به جنگ داخلی لبنان و جلوگیری از تجاوزات اسرائیل، طی دعوت رسمی معمر قذافی به لیبی رفت و در روز نهم شهریور در آن کشور، ربوده شد و تاکنون در زندان‌های رژیم لیبی به سر می‌برد.
نگاهی به منظوم? فکری امام موسی صدر
سرچشمة‌ تمام‌ اقدامات‌ امام‌ صدر فکر و اندیشة‌ ایشان‌ است. عملکرد موفق‌ ایشان‌ طی‌ سال‌های‌ حضور در لبنان‌ نشان‌ دهندة‌ تفکر عمیق‌ و ذهن‌ خلاقی‌ است‌ که‌ برای‌ بسیاری‌ از مشکلات‌ جامعه‌ اندیشه‌ کرده‌ و راهکار و راه‌ حل‌ را یافته‌ است. بخشی‌ از این‌ اندیشه‌ در مقالات، سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های‌ ایشان‌ با رسانه‌های‌ مختلف‌ آمده‌ است‌ که‌ در اینجا به‌ بخشی‌ از آنها اشاره‌ می‌کنیم:
1. مجموعه‌ مقالات‌ دربارة‌ « اقتصاد در مکتب‌ اسلام‌ »
2. اسلام‌ و فرهنگ‌ قرن‌ بیستم‌
3. مقدمة‌ مفصلی‌ بر کتاب‌ « تاریخ‌ فلسفة‌ اسلامی‌ » نوشته‌ شرق‌شناس‌ مشهور، هانری‌ کربن‌
4. مقدمه‌ای‌ مبسوط‌ دربارة‌ حضرت‌ زهرا ( س‌ ) بر کتاب‌ سلیمان‌ کتانی، متفکر مسیحی‌ لبنان.
5. تقریرات‌ ایشان‌ بر درسهای‌ حضرت‌ آیت‌ا العظمی‌ محقق‌ داماد
6. مجموعه‌ سخنرانی‌ها و مقالات‌ دربارة‌ عاشورا
7. دو جلد تفسیر به‌ نامهای‌ « احادیث‌ السحر » و « دراسات‌ للحیات‌ »
8. مجموعه‌ سخنرانی‌ها دربارة‌ مقاومت‌ و مسئلة‌ فلسطین‌
9. اسلام‌ وتحول‌
10. اسلام‌ و تربیت‌ مدنی‌
11. اسلام‌ و زن‌
12. اسلام‌ و عبادات‌
13. معاملات‌ جدید در پرتو فقه‌ اسلامی‌
14. مقدمه‌ بر کتاب‌ « معنی‌ حدیث‌ الغدیر » نوشتة‌ آیت‌ا سید مرتضی‌ خسروشاهی‌
15. مقدمه‌ بر کتاب‌ « قرآن‌ کریم‌ و علوم‌ طبیعی‌ » نوشتة‌ مهندس‌ یوسف‌ مروه‌ و سخنرانیها و مصاحبه‌های‌ دیگر







      

8. ‌مرکز بررسی‌های‌ اسلامی‌
‌یکی‌ دیگر از حرکت‌های‌ مهم‌ و ماندگار امام‌ موسی‌ صدر، راه‌اندازی‌ مرکز فعال‌ دیگری‌ است‌ که‌ به‌ نام‌ « معهد الدراسات‌ الاسلامیه‌ » یا مرکز بررسی‌های‌ اسلامی‌ معروف‌ است. این‌ مرکز اسلامی‌ در تربیت‌ طلاب‌ علوم‌ دینی، اهتمام‌ فراوانی‌ دارد و علاوه‌ بر لبنان، عدة‌ زیادی‌ از کشورهای‌ آفریقایی، افغانستان، اندونزی‌ و چین، تایلند، ژاپن‌ و ... در آنجا درس‌ طلبگی‌ می‌خوانند. افراد بی‌شماری‌ نیز از این‌ مرکز فارغ‌ التحصیل‌ شده‌ و به‌ کشورها و شهرهای‌ خود ‌امام‌ موسی‌ صدر در مجلس‌ اعلای‌ شیعیان‌ ‌بازگشته‌اند.
هم‌اکنون‌ در بسیاری‌ از کشورهای‌ آفریقایی، تربیت‌ یافتگان‌ همین‌ حوزة‌ علمیه، معارف‌ اسلام‌ و مکتب‌ تشیع‌ را رواج‌ می‌دهند. شهید سید عباس‌ موسوی، دبیر کل‌ سابق‌ حزب‌ا لبنان، یک‌ نمونه‌ از پرورش‌ یافتگان‌ این‌ حوزة‌ علمیه‌ است. وی‌ به‌ تشویق‌ امام‌ موسی‌ صدر وارد این‌ مرکز شد و پس‌ از اتمام‌ دورة‌ کامل‌ آن‌ به‌ نجف‌ اشرف‌ هجرت‌ کرد. این‌ مدرسة‌ علوم‌ دینی‌ با معماری‌ زیبایی‌ ساخته‌ شده‌ و در کنار دریای‌ مدیترانه، در شهر صور قرار دارد. دارالایتام، سازمان‌ زنان، کلاس‌های‌ مبارزه‌ با بی‌سوادی، کودکستان، خانة‌ معلولین‌ و درماندگان، مدرسة‌ نمونة‌ دختران، باشگاه‌ ورزشی‌ جوانان‌ و مرکز علمی‌ تحقیقی‌ لبنان‌ نیز از دیگر اقدامات‌ امام‌ موسی‌ صدر است.
9. ‌مجلس‌ اعلای‌ شیعیان‌ ‌
مهمتر از همة‌ اینها تشکیل‌ مرکزی‌ برای‌ ساماندهی‌ امور کلی‌ شیعیان‌ برای‌ استفاده‌ از حقوق‌ طبیعی‌ و حراست‌ از شخصیت‌ انسانی‌ آنان‌ بود. در آن‌ زمان‌ همة‌ طوایف‌ موجود در لبنان‌ برای‌ خود مرکزیت‌ و دستگاه‌ رهبری‌ داشتند و بدین‌ وسیله‌ از حقوق‌ خویش‌ دفاع‌ می‌کردند. چنان‌ که‌ طایفة‌ اهل‌ تسنن‌ دارای‌ مجلسی‌ به‌ نام‌ « دارالفتوی‌ » بودند که‌ رهبری‌ آن‌ را « شیخ‌ حسن‌ خالد » به‌ عهده‌ داشت‌ و طایفة‌ دروزی‌ها برای‌ خود مرکز قانونی‌ داشتند و طایفة‌ دروزیها « شیخ‌ عقل‌ » از حقوق‌ آنان‌ پاسدارای‌ می‌کرد، مسیحیان‌ و سایر طوایف‌ نیز به‌ همین‌ منوال. در این‌ میان‌ تنها شیعیان‌ فاقد تشکیلات‌ و مرکزیتی‌ قانون‌ بودند و این‌ باعث‌ شده‌ بود حتی‌ از حقوق‌ بسیار ناچیزی‌ که‌ براساس‌ قانون‌ طایفگی‌ به‌ آنان‌ تعلق‌ می‌گرفت، محروم‌ بمانند.
امام‌ موسی‌ صدر برای‌ گرفتن‌ حقوق‌ قانون‌ شیعیان‌ رهسپار بیروت‌ می‌شود و مبارزة‌ وسیعی‌ را در این‌ خصوص‌ آغاز می‌کند. وی‌ تمام‌ نیروی‌ خود را به‌ کار می‌گیرد تا یک‌ مجلسی‌ قانونی‌ برای‌ شیعیان‌ آن‌ کشور تشکیل‌ دهد. در حرکت‌ نخست، موضوع‌ را به‌ طور جدی‌ با شخصیت‌های‌ بزرگ‌ سیاسی، محلی‌ و مذهبی‌ شیعه‌ و غیر شیعه‌ لبنان‌ در میان‌ می‌گذارد و هدف‌ خود را از تاسیس‌ این‌ مرکز برای‌ آنان‌ توضیح‌ می‌دهد. او در یکی‌ از این‌ نشست‌ها با حضور شخصیت‌های‌ مختلف‌ مسلمان‌ و مسیحی‌ طی‌ سخنرانی‌ مستدل‌ و مبسوطی‌ با عنوان‌ « علل‌ عقب‌ ماندگی‌ مسلمانان‌ » ابتدا به‌ علل‌ فرعی‌ اشاره‌ کرد و سپس‌ علت‌ اصلی‌ و منشأ عقب‌ ماندگی‌ را با استناد به‌ آیات‌ قرآن‌ و روایات‌ اهل‌ بیت‌ و براهین‌ عقلی، تنها در عدم‌ تشکیلات‌ منسجم‌ و عدم‌ تشکیل‌ حکومت‌ مقتدر قلمداد نمود. آنگاه‌ برای‌ احقاق‌ حقوق، سازماندهی‌ و ادارة‌ بهتر شیعیان‌ لبنان، به‌ تشکیل‌ مرکزی‌ مستقل‌ تأکید می‌کند.
اما در این‌ راه‌ با کارشکنی‌ها و مخالفت‌های‌ فراوانی‌ چه‌ از جانب‌ برخی‌ نادانان‌ و چه‌ برخی‌ که‌ با طرح‌ریزی‌ و هدفمندی‌ سعی‌ در ایجاد مانع‌ داشتند، رو به‌ رو می‌شود. به‌ هر رو تلاش‌های‌ پیگیر به‌ ثمر نشست. نمایندگان‌ شیعیان‌ در مجلس‌ شورای‌ لبنان، به‌ پیشنهاد امام‌ صدر طرحی‌ قانونی‌ را به‌ مجلس‌ تقدیم‌ کردند که‌ این‌ طرح‌ به‌ تصویب‌ مجلس‌ و امضای‌ رئیس‌ جمهوری‌ لبنان‌ رسید.
بر اساس‌ این‌ طرح‌ قانونی، شیعیان‌ توانستند مجلسی‌ را به‌ نام‌ « المجلس‌ الاسلامی‌ الشیعی‌ الاعلی‌ » برای‌ دفاع‌ از حقوق‌ خود تأسیس‌ کنند. پس‌ از گذراندن‌ مراحل‌ قانونی، مجلس‌ اعلای‌ شیعیان‌ در لبنان‌ با انتخاب‌ هیئتی‌ شرعی‌ متشکل‌ از نه‌ نفر از علمای‌ بزرگ‌ شیعه‌ و هیئتی‌ اجرایی‌ متشکل‌ از 12 نفر به‌ طور رسمی‌ و قانونی‌ شروع‌ به‌ فعالیت‌ کرد و امام‌ موسی‌ صدر به‌ عنوان‌ نخستین‌ رئیس‌ مجلس‌ اعلای‌ شیعیان‌ انتخاب‌ شد. پس‌ از آن‌ ایشان‌ در سخنانی‌ در جمع‌ اعضای‌ مجلس‌ اعلای‌ شیعیان‌ پس‌ از انتخاب‌ به‌ ریاست‌ مجلس‌ می‌گوید:
«‌این‌ برهة‌ زمانی‌ که‌ امروزه‌ در آن‌ به‌ سر می‌بریم، در سازماندهی‌ و به‌ تعبیری‌ دقیق‌تر، تلاش‌ برای‌ سازماندهی‌ شیعیان‌ لبنان‌ خلاصه‌ می‌شود.»
دربارة‌ مجلس‌ نیز می‌گوید: ‌
«من‌ مایلم‌ گوشزد کنم‌ که‌ این‌ مجلس‌ مطلقاً‌ در میان‌ مسلمانان‌ شکاف‌ ایجاد نخواهد کرد، بلکه‌ وحدت‌ کامل‌ از طریق‌ گفتگو و تفاهم‌ و یکدلی، ساده‌تر صورت‌ می‌گیرد و گفتگو جز در میان‌ نمایندگان‌ واقعی‌ امکانپذیر نیست‌ و مجلس‌ هم‌ راه‌ درست‌ نمایندگی‌ است. به‌ امید آنکه‌ این‌ حقیقت‌ بدون‌ هیچ‌ شک‌ و تردیدی‌ فهمیده‌ شود. با قلبی‌ گشاده‌ و آغوشی‌ باز برای‌ همکاری‌ این‌ مطلب‌ را اعلام‌ می‌کنیم‌ و آینده، خود بهترین‌ گواه‌ ما خواهد بود.»
اهداف‌ مجلس‌ اعلای‌ شیعیان‌
‌امام‌ موسی‌ صدر در سخنانی‌ اهداف‌ مجلس‌ را چنین‌ برمی‌شمرد:
1. اقدام‌ به‌ یک‌ موضع‌گیری‌ کامل‌ اسلامی‌ چه‌ از نظر فکری‌ و علمی‌ و چه‌ از نظر مبارزه‌ و جهاد
2. تنظیم‌ شئون‌ طایفه‌ای‌ شیعیان‌ و بهسازی‌ هرچه‌ بیشتر اجتماعی‌ و اقتصادی‌ آنان‌
3. اقدام‌ اساسی‌ برای‌ جلوگیری‌ از تفرقه‌ میان‌ مسلمانان‌ و سعی‌ فراوان‌ به‌ منظور وصول‌ به‌ وحدت‌ کامل‌
4. همکاری‌ با همة‌ طوایف‌ مذهبی‌ لبنان‌ و کوشش‌ برای‌ حفظ‌ وحدت‌ کشور
5. توجه‌ و مراقبت‌ نسبت‌ به‌ مسئولیت‌های‌ ملی‌ و وطنی‌ و حفاظت‌ از استقلال‌ و آزادی‌ لبنان‌ و پاسداری‌ از سرزمین‌ و مرزها و حدود کشور
6. مبارزه‌ای‌ پیگیر با جهل، فقر و تخلفات‌ و ستم‌ اجتماعی‌ و فساد اخلاقی‌
7. یاری‌ و مساعدت‌ و پشتیبانی‌ از مقاومت‌ فلسطین‌ و همکاری‌ با دولت‌های‌ مترقی‌ و برادران‌ عرب‌ به‌ منظور آزاد سازی‌ سرزمین‌های‌ غصب‌شده‌ به‌ دست‌ رژیم‌ اشغالگر قدس.
10. ‌حرکت‌ محرومین‌
‌امام‌ موسی‌ صدر برای‌ سازماندهی، پرورش‌ و آشنا ساختن‌ جوانان‌ به‌ جهان‌بینی‌ اسلامی‌ و بهره‌مندی‌ هرچه‌ بیشتر از این‌ نیرو برای‌ مبارزه‌ با ستم‌های‌ فرهنگی‌ و اقتصادی‌ و سیاسی‌ سازمانی‌ را به‌ نام‌ « حرکت‌ المحرومین‌ » تأسیس‌ می‌کند.
امام‌ صدر خود برای‌ نمایاندن‌ خطوط‌ کلی‌ این‌ حرکت‌ چنین‌ می‌گوید:
«‌حرکت‌ المحرومین‌ از ایمان‌ به‌ خدا و انسان‌ و آزادی‌ و کرامت‌ انسانی‌ سرچشمه‌ گرفته‌ است‌ و هر گونه‌ ستم‌ اجتماعی‌ و نظام‌ سیاسی‌ طایفی‌ را برطرف‌ نموده‌ و با استبداد و فئودالیسم‌ و سلطه‌ و تفرقه‌ به‌ مبارزه‌ برخاسته‌ است. حرکت‌ المحرومین‌ حرکتی‌ است‌ مردمی‌ که‌ برای‌ سیادت‌ و عظمت‌ وطن‌ و سلامت‌ کشور تلاش‌ و با استعمار و تجاوزات‌ و مطامعی‌ که‌ متوجه‌ لبنان‌ است، مبارزه‌ می‌کند.»
11. ‌جنبش‌ امل‌
‌فعالیت‌های‌ حرکت‌ محرومین‌ روز به‌ روز گسترده‌تر و استوارتر می‌شد. بخش‌های‌ اداری، تشکیلاتی، عقیدتی‌ و سیاسی‌ این‌ سازمان‌ کار خود را آغاز کرده‌ بودند. در آن‌ هنگام‌ گروه‌های‌ چپی‌ و راستی‌ ارتشی‌ برای‌ خود داشتند. از سوی‌ دیگر ارتش‌ لبنان‌ و همچنین‌ گروه‌های‌ نظامی‌ دیگر برای‌ حفظ‌ مرزهای‌ جنوبی‌ لبنان‌ در برابر تهاجم‌ و حملات‌ پی‌ در پی‌ اسرائیل‌ کاری‌ نمی‌کردند.
امام‌ موسی‌ صدر در یک‌ سخنرانی‌ در این‌ باره‌ می‌گوید: ‌
«دفاع‌ از وطن‌ تنها از وظایف‌ و مسئولیت‌های‌ دولت‌ نیست، بلکه‌ همة‌ افراد وظیفه‌ دارند از کشور، سرزمین‌ و خانه‌ خویش‌ دفاع‌ کنند و اگر حکومت، مسئولیت‌ دفاع‌ از مملکت‌ را انجام‌ نداد، ضرورت‌ دفاع‌ از گردن‌ ملت‌ ساقط‌ نخواهد شد.»
از همین‌ رو آموزش‌ نظامی‌ به‌ جوانان‌ آغاز شد. نخستین‌ گروه، هفتاد نفر از دانش‌ آموختگان‌ مدرسة‌ صنعتی‌ جبل‌ عامل‌ بودند. این‌ آموزش‌ها زیر نظر سازمان‌ فتح‌ فلسطینی‌ و در عین‌ البنیه‌ به‌ صورت‌ پنهانی‌ بود. این‌ آموزش‌ها به‌ مدت‌ هفت‌ ماه‌ مخفیانه‌ ادامه‌ داشت، تا اینکه‌ در یکی‌ از روزهای‌ به‌ هنگام‌ آموزش‌ ناگهان‌ مینی‌ در دست‌ یکی‌ از مربیان‌ منفجر شد. در این‌ حادثة‌ دلخراش‌ 27 نفر از اعضای‌ سازمان‌ شهید شدند. در پی‌ این‌ انفجار امام‌ صدر در یک‌ کنفرانس‌ مطبوعاتی‌ تولد سازمان‌ نظامی‌ امل‌ را اعلام‌ کرد.
12. ‌گفتگو، تفاهم‌ و همزیستی‌
‌مشی‌ و رویة‌ امام‌ موسی‌ صدر گفتگو است. وی‌ توانسته‌ است‌ با اجرای‌ این‌ فکر روابط‌ صمیمانه‌ و نزدیکی‌ با دیگر طوایف‌ و رهبران‌ آنان‌ برقرار کند. از این‌ طریق‌ شیعیان‌ لبنان‌ نیز برای‌ اولین‌ بار توانستند هم‌ پای‌ سایر طوایف‌ و مذاهب‌ در عرصه‌های‌ مختلف‌ اجتماعی، فرهنگی، علمی، سیاسی‌ و اقتصادی‌ تاثیر گذار و فعال‌ باشند.
امام‌ موسی‌ صدر برای‌ این‌ منظور با رهبران‌ مسیحیت‌ لبنان‌ اعم‌ از کاتولیک، ارتدوکس، پروتستان‌ و ارامنه‌ دیدار و گفتگو می‌کند. اعتماد آنان‌ به‌ ایشان‌ به‌ حدی‌ رسید که‌ خطبة‌ عید روزة‌ آنان‌ را در کلیسای‌ کبوشیین‌ بیروت، امام‌ موسی‌ صدر خواند.
رفتار امام موسی صدر با بستنی فروش مسیحی
همچنین‌ حمایت‌ امام‌ صدر از بستنی‌ فروش‌ مسیحی‌ باعث‌ شد که‌ مسیحیان‌ لبنان‌ وی‌ را مسیح‌ لبنان‌ بخوانند. مسئله‌ از این‌ قرار بود که‌ بستنی‌ فروش‌ مسیحی‌ به‌ نام‌ آنتیبا در شهر صور بود که‌ در کنار بستنی‌ فروش‌ مسلمانی‌ دکان‌ داشت. بستنی‌ فروش‌ مسلمان‌ به‌ مردم‌ می‌گفت‌ این‌ شخص‌ مسیحی‌ و نجس‌ است. از او بستنی‌ نخرید. آنتیبا نزد امام‌ موسی‌ صدر رفت‌ و آنچه‌ را اتفاق‌ افتاده‌ بود، بیان‌ کرد. پس‌ از آن‌ بود که‌ امام‌ صدر به‌ همراه‌ چندتن‌ دیگر به‌ مغازة‌ آنتیبا رفت، نشست‌ و کمی‌ بستنی‌ خورد. این‌ کار امام‌ چون‌ بمب‌ لبنان را تکان‌ داد.
‌امام‌ صدر و شیخ‌ محمدیعقوب‌ در حال‌ اقامة‌ نماز، بلافاصله‌ پس‌ از بمباران‌ جنوب‌ لبنان‌ توسط‌ هواپیماهای‌ اسرائیل‌ پاک‌ دانستن‌ اهل‌ کتاب‌ که‌ تا آن‌ زمان‌ بی‌سابقه‌ بود، سبب‌ شد توجه‌ همة‌ رهبران‌ مسیحی‌ به‌ سوی‌ ایشان‌ جلب‌ شود پس‌ از آن‌ بود که‌ در اواخر تابستان‌ 1341 مطران‌ گریگوار حداد به‌ شهر صور آمد، و از امام‌ صدر برای‌ عضویت‌ در هیئت‌ امنأ « جنبش‌ حرکت‌ اجتماعی‌ » دعوت‌ کرد و از اواخر سال‌ 1341 حضور گستردة‌ امام‌ موسی‌ صدر در کلیساها، دیرها و مجامع‌ دینی‌ و فرهنگی‌ مسیحیان‌ آغاز می‌شود.
نقش‌ امام‌ موسی‌ در حل‌ اختلافات‌ قومی‌ و قبیله‌ای‌ میان‌ مسیحیان‌ با یکدیگر و ایجاد صلح‌ و آشتی‌ نیز بسیار حائز اهمیت‌ است. ایشان‌ روابط‌ دوستانه‌ و همکاری‌ صمیمانه‌ای‌ با مطران‌ یوسف‌ الخوری، مطران‌ جورج‌ حداد، کاردینال‌ خریش‌ و برقرار می‌کند. سخنرانی‌های‌ تاریخی‌ امام‌ صدر در دیرالمخلص‌ واقع‌ در جنوب، و کلیسای‌ مارمارون‌ در شمال‌ لبنان‌ طی‌ سالهالی‌ 1341 و 1342، تاثیرات‌ معنوی‌ عمیقی‌ بر مسیحیان‌ آن‌ کشور بر جای‌ نهاد.
امام‌  موسی صدر در تابستان‌ سال‌ 1342 طی‌ سفری‌ دو ماهه‌ به‌ کشورهای‌ شمال‌ آفریقا، طرحی‌ نو برای‌ همفکری‌ مراکز اسلامی‌ مصر، الجزایر و مغرب‌ با حوزه‌های‌ علمیة‌ شیعه‌ لبنان‌ در انداخت. وی‌ در بهار سال‌ 1344، اولین‌ دورة‌ سلسله‌ گفتگوهای‌ اسلام‌ و مسیحیت‌ را با حضور بزرگان‌ این‌ دو دین‌ الهی، در مؤ‌سسة‌ فرهنگی‌ « الندوة‌ اللبنانیه‌ » به‌ راه‌ می‌اندازد. وی‌ پس‌ از جنگ‌ شش‌ روزة‌ اعراب‌ و اسرائیل‌ در سال‌ 1346 به‌ دیدار پاپ‌ رفت، و نشستی‌ که‌ در ابتدا نیم‌ ساعت‌ پیش‌بینی‌ شده‌ بود، به‌ تقاضای‌ پاپ‌ بیش‌ از دو ساعت‌ به‌ درازا کشید.
امام‌ موسی‌ صدر از سال‌ 1347 به‌ عضویت‌ مرکز اسلام‌شناسی‌ استراسبورگ‌ در آمد، و از رهگذر همفکری‌ و ارائة‌ سمینارهای‌ متعددی‌ در آن، انتشار آثار ذی‌ قیمت‌ چون‌ « مغز متفکر جهان‌ شیعه‌ » را زمینه‌ سازی‌ کرد.
امام‌ موسی‌ صدر در بهار سال‌ 1348 و بلافاصله‌ پس‌ از افتتاح‌ مجلس‌ اعلای‌ اسلامی‌ شیعیان، از شیخ‌ حسن‌ خالد مفتی‌ اهل‌ سنت‌ لبنان‌ دعوت‌ کرد، تا با همفکری‌ یکدیگر برای‌ توحید شعایر، اعیاد و فعالیتهای‌ اجتماعی‌ طوایف‌ اسلامی، تدبیری‌ بیندیشند. وی‌ در همین‌ خصوص‌ طرح‌ مدونی‌ را به‌ اجلاس‌ سال‌ 1349 « مجمع‌ بحوث‌ اسلامی‌ » در قاهره‌ ارائه‌ نمود، و متعاقب‌ آن‌ به‌ عضویت‌ دائم‌ این‌ مجمع‌ در می‌آید. امام‌ موسی‌ صدر در زمستان‌ سال‌ 1355 و در جمع‌ سردبیران‌ جراید بیروت، با پیش‌ بینی‌ صریح‌ حذف‌ فاصله‌ها و روند جهانی‌ شدن‌ در اواخر قرن‌ بیستم، قرن‌ بیستم‌ و یکم‌ را قرن‌ همزیستی‌ پیروان‌ ادیان، مذاهب، فرهنگ‌ها و تمدن‌های‌ گوناگون‌ می‌نامد، و بر رسالت‌ تاریخی‌ لبنان‌ برای‌ ارائة‌ الگویی‌ موفق‌ در این‌ زمینه‌ پای‌ می‌فشرد.
امام‌ موسی‌ صدر در اواسط‌ سال‌ 1357 موفق‌ گردید رهبران‌ مسلمان‌ و مسیحی‌ لبنان‌ را برای‌ برپایی‌ یک‌ جبهة‌ فراگیر ملی‌ متقاعد نماید، و در این‌ مسیر تا آنجا پیش‌ رفت‌ که‌ حتی‌ موعد تأسیس‌ و اولین‌ گردهمایی‌ آنان‌ را برای‌ پس‌ از بازگشت‌ خود از سفر لیبی‌ مشخص‌ کرد.
13. ‌حمایت‌ از فلسطین‌ و دفاع‌ در برابر اسرائیل‌
‌امام‌ موسی‌ صدر از سال‌ 1343 و یک‌ سال‌ پیش‌ از تأسیس‌ جنبش‌ فلسطینی‌ فتح، در پی‌ اندیشة‌ تبدیل‌ جامعة‌ مصرفی‌ لبنان‌ به‌ جامعه‌ای‌ مقاوم‌ در برابر تجاوزات‌ آیندة‌ رژیم‌ صهیونیستی‌ برآمد. وی‌ در بهار سال‌ 1344 گروهی‌ از جوانان‌ مؤ‌من‌ شیعه‌ را به‌ مصر اعزام‌ نمود، تا در دوره‌ای‌ شش‌ ماهه‌ فنون‌ نظامی‌ را فراگیرند. با بازگشت‌ این‌ جوانان‌ که‌ اولین‌ کادرهای‌ مقاومت‌ لبنان‌ بودند، عملیات‌ ایذایی‌ مشترک‌ رزمندگان‌ فلسطینی‌ لبنانی‌ در شمال‌ فلسطین‌ اشغالی‌ آغاز گردید. بخش‌ اعظم‌ نیروهای‌ رزمنده‌ از جوانان‌ شیعه‌ لبنان، و فرماندهی‌ عملیات‌ بر عهدة‌ رزمندگان‌ فلسطینی‌ بود. این‌ نوع‌ عملیات‌ مشترک‌ تا اوایل‌ سال‌ 1972 ادامه‌ یافت. اولین‌ شهید شیعه‌ در عملیات‌ ایذایی‌ بر علیه‌ رژیم‌ صهیونیستی، از جوانان‌ شهر مرزی‌ « ناقوره‌ » بود که‌ در سال‌ 1347 به‌ شهادت‌ رسید.
در پی‌ بمباران‌ شدید جنوب‌ لبنان‌ توسط‌ رژیم‌ صهیونیستی‌ در سال‌ 1349 و عدم‌ واکنش‌ مناسب‌ دولت‌ وقت، اعتصابی‌ بی‌سابقه‌ به‌ دعوت‌ امام‌ موسی‌ صدر لبنان‌ را فرا گرفت، به‌ گونه‌ای‌ که‌ دولت‌ وقت‌ را برآن‌ داشت‌ برای‌ بازسازی‌ مناطق‌ جنگی‌ و برپایی‌ پناهگاههای‌ مناسب‌ در آن، مجالس‌ جنوب‌ را تأسیس‌ نماید.
امام‌ موسی‌ صدر در سال‌ 1349 رهبران‌ مذهبی‌ مسلمانان‌ و مسیحیان‌ جنوب‌ لبنان‌ را در چارچوب‌ « کمیتة‌ دفاع‌ از جنوب‌ » گرد هم‌ می‌آورد، تا برای‌ مقاومت‌ در برابر تجاوزات‌ رژیم‌ صهیونیستی‌ چاره‌اندیشی‌ کنند.
از اوایل‌ سال‌ 1341 عملیات‌ ایذایی‌ جوانان‌ شیعه‌ در داخل‌ فلسطین‌ اشغالی‌ شکلی‌ مستقل‌ به‌ خود گرفت، هر چند تا سالها پس‌ از آن‌ نیز به‌ صلاحدید امام‌ صدر، افتخار آن‌ به‌ نام‌ « نیروهای‌ مخصوص‌ جنبش‌ فلسطینی‌ فتح‌ » ثبت‌ می‌گشت.
در شهریور سال‌ 1351 و کمتر از 24 ساعت‌ پس‌ از اشغال‌ 48 ساعته‌ دو روستایی‌ « قانای‌ جلی‌ » و « جویا » به‌ دست‌ سربازان‌ رژیم‌ صهیونستی، نشست‌ و از همان‌ روز امام‌ اولین‌ بذرهای‌ « مقاومت‌ لبنانی‌ » می‌کارد. یک‌ ماه‌ پس‌ از این‌ حادثه‌ و به‌ هنگام‌ تجاوز نیروهای‌ صهیونیستی‌ به‌ روستایی‌ در جنوب‌ لبنان، اولین‌ عملیات‌ غیر رسمی‌ مقاومت‌ لبنان‌ به‌ اجرا درآمد، که‌ حاصل‌ آن‌ چند کشته‌ و مجروح‌ اسرائیلی‌ بود. از پاییز سال‌ 1351 آموزش‌ نظامی‌ جوانان‌ شیعه‌ شتاب‌ بیشتری‌ گرفت. اولین‌ شهید مقاومت‌ لبنان‌ « فلاح‌ شرف‌الدین‌ » مؤ‌ذن‌ چهارده‌ ساله‌ مؤ‌سسة‌ صنعتی‌ جبل‌ عامل‌ بود که‌ در زمستان‌ 1352 و پس‌ از به‌ هلاکت‌ رساندن‌ چند تن‌ از سربازان‌ رژیم‌ صهیونیستی، در روستای‌ مرزی‌ « بنت‌ جبیل‌ » به‌ شهادت‌ رسید. با پایان‌ یافتن‌ جنگ‌ داخلی‌ لبنان‌ و انتقال‌ دامنة‌ ناآرامی‌ها به‌ جنوب، واحدهای‌ مقاومت‌ لبنان‌ رسماً‌ در نقاط‌ استراتژیک‌ مناطق‌ مرزی‌ مستقر شدند. اولین‌ عملیات‌ بزرگ‌ مقاومت‌ لبنان‌ علیه‌ تجاوزات‌ اسرائیل‌ در اواخر سال‌ 1355 صورت‌ گرفت‌ که‌ پس‌ از چند روز درگیری، به‌ آزادسازی‌ شهرکهای‌ « طیبه‌ » و « بنت‌ جبیل‌ » منجر گردید.
امام‌ موسی‌ صدر اولین‌ شخصیتی‌ است‌ که‌ در زمستان‌ سال‌ 1356، طرح‌ سازش‌کارانة‌ توطین‌ پناهندگان‌ فلسطینی‌ در جنوب‌ لبنان‌ را افشا، و با مواضع‌ شجاعانة‌ خود از تحقق‌ آن‌ جلوگیری‌ نمود. اسرائیلی‌ها و حامیان‌ آنها قصد داشتند فلسطینیان‌ آواره‌ از وطن‌ را در جنوب‌ لبنان‌ ساکن‌ سازند و به‌ اصطلاح‌ وطنی‌ جدید برای‌ آنها ایجاد کنند. آنان‌ با این‌ اقدام‌ قصد داشتند تا هم‌ فلسطینی‌ها را از سرزمین‌های‌ خودشان‌ بیرون‌ بیاندازند و هم‌ هژمونی‌ و ساختار لبنان‌ را برهم‌ بزنند که‌ همان‌ طور که‌ گفته‌ شد، درایت‌ و تدبیر امام‌ صدر مانع‌ این‌ اقدام‌ شد.
در حملة‌ گستردة‌ سال‌ 1357 اسرائیل‌ به‌ جنوب‌ لبنان‌ و به‌ رغم‌ عقب‌ نشینی‌ احزاب‌ چپ‌ و گروه‌های‌ فلسطینی، جوانان‌ مقاومت‌ لبنان‌ و دانش‌آموزان‌ مؤ‌سسة‌ صنعتی‌ جبل‌ عامل‌ در منطقة‌ اشغالی‌ باقی‌ ماندند، و به‌ رغم‌ امکانات‌ اندک‌ تا به‌ آخر علیه‌ اشغالگران‌ صهیونیست‌ ایستادگی‌ کردند. ‌







      
<   <<   26   27   28   29   30   >>   >