سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
پخش زنده حرم ها
پخش زنده حرم
کاربردی

هنگامى که میلیونر مشهور آقاى (هنرى فورد) کتاب (یهود، یگانه مشکله جهان) را انتشار داد، آنقدر یهود با سلاح (ضدّ سامى) با او جنگ کردند که بالاخره مجبور شد نامه‏اى که خود یهود نوشته بودند بعنوان معذرت خواهى، او امضاء کند و از آنها پوزش بطلبد(12). (حاییم وایزمن) مىگوید: ما هر کجا برویم سلاح (ضدّ سامى) را با خود حمل خواهیم کرد(13). و یهود این سلاح را در آمریکا، انگلستان و فرانسه بکار برده و نتائج بسیار مفیدى را از آن بدست آورده است./این عقده‏ها ترکیده مى‏شود/همیشه عقده‏هاى حقارت واکنشهاى زیان‏آورى داشته است، ولى تاریخ واکنشى بسان واکنشهاى عقده یهود ندیده است، واکنشى که دهها جنگ را بپا کرده است و صدها میلیون انسان را بکشتن داده است.یهودیها براى جبران آن همه زجرها، محفلها و حزبهاى گوناگونى تشکیل دادند، تا بوسیله آن بتوانند انتقام آن همه فشار و سختگیریهاى مردم را از ملّتهاى ضعیف و ناتوان بگیرند.الف: اولین محفل آنها که در قرن هفدهم تأسیس شد، محفل (ماسونى) بود که پیروزى‏هاى زیادى را نصیب یهود کرد(1). بطوریکه در اعلامیه‏هاى خود بیان نمودند، سه هدف اساسى را در محافل خود دنبال مى‏کنند.1 ـ محافظت از یهودیسم در کلّ جهان.2 ـ نابود کردن سایر ادیان جهان.3 ـ دمیدن روح کُفر و الحاد، در ملّتها(2).سرچشمه محفل از بریتانیا بود و در تمام جهان از آنجا شروع شد و به سرپرستى آن:اولین محفل آنها در پاریس در سال1732 میلادى تأسیس گردید.و اولین محفل ماسونى در جبل الطارق در سال1727م و در آلمان در سال1733م، در پرتغال در سال1735م، در هلند در سال1745م در سویس در سال1740م، در دانمارک در سال1745م، در ایتالیا در سال1763م، در بلژیک در سال1765م، در شوروى در سال1771م آغاز بکار کرده و تا سال1907م پنجاه محفل علنى تشکیل شد(3).ب: دومین واکنش آنها تأسیس سازمان (بناى برث) در تاریخ 13/10/1842م بود. این سازمان که در شعله‏ور کردن آتش جنگهاى جهانى اوّل و دوّم سهیم بود(4) از طرف مهاجرین یهود بوجود آمد.در عهد آیزن هاور رئیس جمهور اسبق آمریکا که خودش رئیس این سازمان بود، آقاى (فلیپ کلولزنیک) را بعنوان رئیس نمایندگان آمریکا در سازمان ملل متحد تعیین کرد.در حال حاضر این سازمان در آمریکا و کشورهاى اروپائى بطور علنى مشغول فعالیّت است(5).ج: سومین واکنش آنها، جنبش (صهیونیسم) بود.هدف این جنبش ارتجاعى و نژادى آن بود که حکومت موهوم و خیالى بنى اسرائیل را باز گرداند و بر خرابه‏هاى مسجدالاقصى (هیکل حضرت سلیمان) را بنا کند(6).ابتداى این حرکت را مى‏توان سال1816م دانست، گرچه هرتسل (1860 ـ 1904م) براى اولین بار آن را علنى کرده و خیلى‏ها آن را از ابتکارات هرتسل دانسته‏اند.به عقیده صهیونیستها هر یهودى صهیونى است، ولى لازم نیست که هر صهیونى یهودى باشد، زیرا اسامى اعضاء این حرکت افراد زیادى را نام مى‏برد که هیچ یک آنها یهودى نبوده است، مانند: (چرچیل، ایدن، ترومان، آیزن هاور، کندى و جانسون).چرچیل در اواخر حیات خود مى‏گفت: من یک صهیونى واقعى هستم و افتخار مى‏کنم(7).(پُرُتُکلهاى(8) حکماى یهود) از آنِ همین حرکت است. این کتاب خطرناکترین برنامه‏هاى صهیونیها را براى سیطره بر جهان فاش مى‏کند(9).د: چهارمین واکنش یهود را جمله (ضدّ سامى)(10) تشکیل مى‏دهد، که این دروغ بزرگ سلاح بُرّنده یهود شده است.یهودیان چگونه از آن استفاده مى‏کنند؟!دست‏هاى خرابکار یهود بر همه جنگها و کشمکشهاى جهان اثر گذاشته، ولى مگر کسى مى‏تواند آن را فاش کند؟1 ـ هنگامى که خاندان سلطنتى (ساسون) در سال 1832( إلى) 1864 تجارت مواد مخدر را بدست گرفتند و مردم در این عمل اظهار نارضایتى کردند، یهودیان فریاد زدند (ضدّ سامى).2 ـ هنگامى که یهود دو جنگ جهانى اوّل و دوّم را برپا کردند، مردم خواستند آنها را مفتضح کنند، فریاد زدند: (ضدّ سامى).3 ـ هنگامى که دکترهاى یهودى در آمریکا میکروب سرطان را براى آزمایش به چند جوان مسیحى تزریق کردند و مردم خواستند از آن جلوگیرى کنند، فریاد زدند: (ضدّ سامى)(11).4 ـ هنگامى که میلیونر مشهور آقاى (هنرى فورد) کتاب (یهود، یگانه مشکله جهان) را انتشار داد، آنقدر یهود با سلاح (ضدّ سامى) با او جنگ کردند که بالاخره مجبور شد نامه‏اى که خود یهود نوشته بودند بعنوان معذرت خواهى، او امضاء کند و از آنها پوزش بطلبد(12). (حاییم وایزمن) مىگوید: ما هر کجا برویم سلاح (ضدّ سامى) را با خود حمل خواهیم کرد(13). و یهود این سلاح را در آمریکا، انگلستان و فرانسه بکار برده و نتائج بسیار مفیدى را از آن بدست آورده است./آرمانهاى غیر انسانى/یگانه آرمان یهود که صراحتا اعلام مى‏شود آن است که یک دولت یهودى جهانى بپا کنند، یعنى همه دنیا را تحت تصرّف خویش در آورند.این حکومت بنا به گفته خود آنها از اسرائیل سرچشمه خواهد گرفت و پس از غلبه بر (نیل تا فرات) در راه آن گامهاى بزرگترى خواهند برداشت.به عقیده آنها، اگر از (نیل تا فرات) را بدست بیاورند بقیه مناطق، خواهى نخواهى تسلیم خواهند شد، زیرا این منطقه که با منابع سرشار خود ثروتمندترین مناطق جهان را تشکیل مى‏دهد، گلوى دنیا محسوب مى‏شود و کسى که بتواند بر آن حکومت کند چنان است که بر جهان حکومت داشته است.تورات مى‏گوید: در آن روز به ابرام (ابراهیم) گفت: این زمین را به نسل تو خواهم داد، از نهر مصر تا نهر بزرگ فرات(14).تا آنکه خداوند تو و نسل تو باشم... همه زمین‏هاى غربت تو را به تو و نسل تو بر مى‏گردانم... زمین‏هاى کنعان را به ملک ابدى تو خواهم در آورد(15). یهود پروردگار ما در (حوریب) با ما سخن گفت: بس است آنچه در این کوه توقف نمودید، بروید بالاى کوه اموریین جنوب و سواحل دریا و زمین‏هاى کنعان و لبنان تا نهر بزرگ فرات را به تصرّف درآورید. داخل شوید و زمینهائى را که خداوند به آنها قسم یاد کرده که آنها را به ابراهیم و اسحاق و یعقوب و فرزندان آنها بدهد تملّک کنید(16).هود براى تحقّق بخشیدن به این نویدها و مژده‏هاى دیگرى که در (تلمود) وارد شده است در مرحله اوّل یک حکومت مخفیانه مرکب از300 یهودى را تشکیل داد و یک نفر را (وارث سلیمان و داود) بعنوان پادشاه آن انتخاب نمود.این حکومت مخفى در حقیقت صاحب مال، نفوذ و همه کاره اروپا بود(17).آقاى (ولترراتنو) یهودى در روزنامه خود در تاریخ 25/12/1909 مى‏نویسد: سرنوشت اروپا فقط بدست300 نفر که هریکى رفقاى دیگر خود را بخوبى مى‏شناسد تعیین مى‏گردد. این300 نفر که همه یهودى مى‏باشند، داراى وسائل کافى براى سرنگون ساختن رژیمهاى مخالف هستند.یهود این حکومت جهانى خود را به یک افعى بسیار بزرگى تشبیه مى‏کنند که از سال70م، براى نابود کردن جهان در حرکت است. دُم این افعى در فلسطین باقى خواهد ماند و سر آن به حرکت خواهد آمد، تا آنکه تمام دنیا خراب شود و در این وقت سر او از این جهانگردى ننگین خود باز گشته و در شهر بیت‏المقدّس زیر پرچم یهود آرام خواهد گرفت.ولى چون این آرمان کاملاً غیر انسانى، با وجود ادیان و اخلاق، امکان‏پذیر نبوده است، آنها سخت مى‏کوشند تا از اخلاق و دین مفهومى باقى نماند.خاخام (ریچران) در یکى از سخنرانى‏هاى خود که بر سر قبر (سیمون بن یهوذا) در شهر براغ سال1869م، ایراد کرده و در مجله (کانت مپران) که در تاریخ 1/7/1880م، چاپ شده است، مى‏گوید: پدران گذشته ما هر ساله کنفرانسى بر سر این قبر تشکیل مى‏دادند و این وظیفه ما است که اوّل هر قرن این کنفرانس را تشکیل داده و براى سیطره بر جهان طرح و برنامه‏ریزى بنمائیم.اکنون هیجده قرن از جنگ یهوذا تا این زمان مى‏گذرد، براى این که خداوند وعده داده است ابراهام قدرت پیدا مى‏کند بر جهان و در این مدّت یهود، اهانتها و جسارتهاى زیادى بخود دیده و چندین بار قتل عام شده، ولى آنها تسلیم نشده و اگر در دنیا پراکنده مى‏باشند علّتش این است که دنیا ملک آنها است.و اضافه مى‏کند: اینک ملّت ما گامهاى بزرگى را بسوى قله جهان برداشته و هر روز که مى‏گذرد بر قوّت و قدرت و نفوذ ما افزوده مى‏شود. ما خداوند این زمان را که عبارت از طلا است مالک هستیم، همان خداوندى که هارون آن را بصورت گوساله‏اى در آورد و ما آن را پرستش کردیم و اینک بصورت خداوند تمام مردم جهان در آمده است. در آن لحظه که طلاهاى جهان بدست ما در آید وعده‏هاى أبراهام (ابراهیم(ع)) را عملى خواهیم کرد و بر جهان سیطره کاملى خواهیم یافت./یهود و آمریکا/آیا آمریکا در دست یهود است؟(18) این سؤال پس ازجنگ اخیر 1967م مسلمانان و اسرائیل و پس از آنکه آمریکا جانب یهود را گرفت، زیاد بر سر زبانها آمده است.ولى قبل از هر چیز خوب است خلاصه‏اى از کتاب (یهود یگانه مشکله جهان) را نقل کنیم.در حدود400 سال است یعنى از همان اوائل ورود (کلمبس) که یهود وارد آمریکا شده‏اند و از همان روز تا بحال زحمات زیادى کشیده تا بالاخره توانستند این کشورى را که امروز بزرگترین و ثروتمندترین کشورهاى جهان محسوب مى‏شود تحت نفوذ خود درآورند. و با آنکه (سویفیسات) حاکم آن روز به نیویورک که یکى از مستعمرات هلند بود، اعلامیه‏اى صادر کرد و در آن از یهود درخواست نمود از نیویورک خارج شوند، ولى در اثر سهام‏هاى زیادى که یهود در شرکتهاى هلندى داشتند، مدیران آنها از (ستویفیسات) خواهش کردند که از این امر صرف نظر کند.آنچه را که این حاکم توانست انجام دهد این بود که به آنها اجازه نداد دکانهاى خود را بر سر چهار راهها و محلهاى عمومى و پرجمعیّت قرار دهند. ولى همان نیویورک، امروز بصورت محله‏اى از محلّه‏هاى یهود در آمده است. و بطور کلّى نیویورک بزرگترین مرکز یهود بشمار مى‏رود، زیرا همه تجارتخانه‏ها، کارخانه‏ها، صنایع و زمینها، ملک یهود است، هرگز به کسى اجازه نخواهند داد تجارت کند و یا ثروتى بهم رساند. بنا براین آمریکائیها نباید تعجب کنند هنگامى که خاخامهاى یهودى ادعا مى‏کنند که آمریکا همان میعاد گاهى است که پیامبران آنها وعده داده‏اند و نیویـورک، اورشلیم آنها و سلـسله جبـال راکى کوههاى (صهیون) است(19).در ایّام (جورج واشنگتن) تعداد یهود بیش از چهار هزار نفر نبوده آنها در زمان جنگ استقلال، جانب آمریکا را گرفتند و حتّى به اهالى مستعمرات، کمکهاى زیادى کردند.ولى پنجاه سال از این تاریخ نمى‏گذشت، که تعداد آنها از3300000 نفر بیشتر شده، امّا امروز تعداد آنها براى هیچکس معلوم نیست و این خود یکى از سیاستهاى یهود است زیرا سرشمارى آمریکا بدست آنهاست.شما اگر تعداد فرانسوى‏ها، آفریقائى‏هاى ساکن آمریکا را از دولت بپرسید، فورا به شما اطلاع خواهند داد، تعداد آسیائى‏ها هم همه معلوم است، ولى آنچه معلوم نیست و همچنان در مخفى بودن آن کوشش بسیارى مى‏شود تعداد یهود است و شاید خود دولت هم آن را نداند زیرا پرونده‏هاى راجع به این موضوع همیشه مفقود و مجهول است(20).معمولاً سینماها، تآترها، تجارت شکر، تجارت گندم، تنباکو، فولاد و پنجاه درصد از تجارت گوشت و بیش از 60? از تجارت کفش و اغلب صنایع، ادوات موسیقى و جواهرات و تمام مشروبات الکلى و صندوقهاى وام جهانى در دست یهود است(21).بطور قطع مى‏توانیم بگوئیم که ملّت آمریکا راضى نبوده و نخواهد بود که یهود بازارهاى تجارتى خود را در این کشور متمرکز سازند، زیرا تاریخ چنین نشان داده که هرکشورى که یهود در آن تمرکز داشته باشد عوامل فساد در آن زیاد شده و در نتیجه کشورهاى دیگر نسبت به آن بدبین خواهند شد، چنانچه این امر نسبت به اسپانیا، آلمان و بریتانیا اتفاق افتاده است.بسیار مى‏شنویم که بریتانیا چنین کرده است و آلمان چنان نموده است، ولى در واقع یهود آن را انجام داده و هیچ ارتباطى به دولت بریتانیا و آلمان ندارد.امروز آمریکا بهمین درد مبتلاست و هر کارى را که یهود انجام مى‏دهند به نام ملّت آمریکا تمام مى‏شود، در صورتى که ملّت آمریکا از آن مبرّا مى‏باشد(22).امروز ملّت آمریکا فقط با عینکهائى که یهود بر چشم آنها نهاده‏اند به دنیا مى‏نگرد و این بدبختى دیگرى است که نصیب ما مى‏شود.یهود در هرگوشه و کنارى نفوذ کرده‏اند و حتّى کلیساهاى مسیحى در آمریکا تحت نفوذ آنهاست و در حقیقت منبرهاى کلیساها وسیله‏اى از وسائل تبلیغات یهودى مى‏باشد.به عقیده من اگر کشیشها و کاردینال‏ها به حرفهاى خود رسیدگى کنند، خواهند دید که 70? از حرفهاى آنها از افکار یهودى سرچشمه گرفته است(23).برنامه‏هاى اقتصادى آمریکا فقط بدست یهود اجرا مى‏شود.شاید افکار عمومى مردم و سرمقاله‏هاى روزنامه‏هاى آمریکا، از افکار خود یهود، یهودى‏تر است.اگر در دنیا مکانى وجود داشته باشد که افکار یهودى را به مردم تزریق کند، همان کنیسه‏هاى آمریکا است(24).اگر یهود در اعماق کلیساها دست یافته‏اند، آیا ممکن است در دانشگاهها دست نداشته باشند؟تمام دانشگاههاى آمریکا از نفوذ یهود و افکار و عقائد آنها رنج مى‏برند(25).در آمریکا دو سازمان یهودى وجود دارد یکى به نام (کهیلا نیویورک) و دیگرى به نام (کابینه یهودى آمریکا).(کهیلا) امروز به صورت یک حکومت مستقلى در آمده است، تمام قراردادهاى او قانون حساب مى‏شود و شاید این سازمان قویترین اتّحادیّه‏هاى یهودى را تشکیل مى‏دهد.علّت هجرت کردن روزافزون یهود به نیویورک، وجود همین سازمان است. (کهیلا) نسبت به یهود حکم رُم نسبت به نصارى و مکّه نسبت به مسلمانان را دارد(26).وجود کهیلا دلیل بسیار محکمى است بر علیه کسانى که مى‏گویند: (یهود یک عنصر منقسم برخود و متنافرى را تشکیل مى‏دهد)، زیرا در این سازمان امپریالیستها و توده‏ئیها و خاخامهاى یهودى چون برادر بر سر یک میز نشسته و زیر پرچم (یهوذا) براى مقاصد خود نقشه ریزى مى‏کنند(27).هر فرد یهودى در آمریکا دست کم در یک سازمان مخفى اسم نویسى کرده است(28).کهیلا نام خود را تغییر داده و نام (کنفرانس یهودى جهانى) را براى خود نهاده است و تقریبا تمام آرمانهاى خود را به تحقّق رسانده است(29).هزاران سازمان مخفى تابع کهیلا وجود دارد.خوب است از این آقایان یهود که همیشه سعى کرده‏اند خود را وطن پرست قلم داد کنند، سؤال کنیم: این سازمانها براى چیست؟ و بر علیه کیست؟ و آنها چرا اینقدر تلاش مى‏کنند تا نیویورک را از هر عنصر مخالفى جدا سازند؟ و اگر فرض کنیم آنها وطن پرست هستند هیچ احتیاجى به سازمان نخواهند داشت(30).کهیلا درس عبرتى است که دنیا باید آن را به خوبى فرا گیرد تا از سرعت نفوذ یهود باخبر بوده و صورت جهانى که به فرمان یهود حکم مى‏کند در نظر بیاورد(31).حزب جمهورى آمریکا دامن گرمى براى یهود بوده است و لذا همیشه این حزب در انتخابات پیروز مى‏شود و در حقیقت این حزب را همان سازمان کهیلا مى‏چرخاند.تعیین رئیس جمهورى آمریکا جز به دستور یهود، بدستور و فرمان کس دیگرى نیست، ولى بیچاره ملّت آمریکا گمان مى‏کند که خود آنها رئیس جمهورى را تعیین مى‏کنند، چنانچه رئیس جمهور پس از انتخابات با آنها کج رفتارى کند، آنقدر در باره او دزدى کشف خواهد شد! که بالاخره یا تسلیم مى‏شود و یا از صحنه بیرون مى‏رود.هنوز یهود همان سیاست قدیمى خود را در پیش گرفته است مبنى بر این که نباید یهودى را جلو انداخت، بلکه باید بیگانگان را صورت قرار داده و یهود در پشت صحنه باشند. فایده این کار این است که آنها با سرکاربودن بیگانگان بیش از ظاهر بودن یهود مى‏توانند اغراض خود را اعمال کنند، زیرا اگر یهودى رئیس باشد و علنا به اهداف یهود کمک کند، مردم او را متهم کرده و شاید از یهود متنفر شوند، در صورتى که اگر آنها همچنان زیر پرده باشند هیچگاه مورد اتهام قرار نخواهند گرفت و در این صورت هم از انتقاد، سالم مى‏مانند و هم خواسته‏هاى خود را جامه عمل مى‏پوشانند(32).در آمریکا سازمان دیگرى وجود دارد به نام (سازمان تامانى). گرچه این سازمان در ظاهر از صحنه‏هاى سیاسى خارج شده ولى در واقع اگر قوى‏تر و با نفوذتر نشده باشد ضعیف‏تر نشده است. سرمایه این سازمان را از تجارت جنس ظریف (زنان و دختران) و مواد مخدر تأمین مى‏کنند!.چندى پیش دولت آمریکا تحقیقاتى در این باره بعمل آورده و مردم بدترین نوع جنایت (یعنى تجارت جنس ظریف) را به چشمهاى خود مشاهده کردند و آنقدر رسوائى این عمل زشت، بالا بود که بسیارى از این بازرگانان بشردوست یهودى، مجبور شدند که نام و فامیلى خود را عوض کنند! و اینک بهترین و معروفترین فامیلهاى یهودى در نیویورک اسمهاى مستعار دارند(33).تآتر... و سینمادیرزمانى است که یهود مى‏کوشد تا هرچه وسائل تبلیغاتى است مانند تآتر و سینما را منحصرا تحت تصرف خود در آورد. و معمولاً چون تآتر تأثیر شگرفى در مغز و تفکّر افراد جامعه مى‏گذارد، یهود کارى کرده است که برنامه تآتر دست آنها باشد تا هیچ نمایشى بر علیه آنها اجرا نشود(34).سیطره یهود، منحصر به تآتر نیست بلکه از یک طرف تمام سینماها از مال یهود است و از طرف دیگر صاحب امتیاز آنها مى‏باشند و همچنین است شرکتهاى فیلم بردارى که همه یهودى مى‏باشند.مشکل اینجاست که هرجا یهودى باشد مشکلات و انحرافات فراوان است، هر یهودى به سهم خود مى‏کوشد تا اخلاق ملّتها را فاسد کند و از این راه بر مغز و روح مردم پیروز شود.این مشکل بصورت رسوائى بزرگى در تآترها و سینماهاى آمریکا به وضوح دیده مى‏شود(35).موسیقى... و یهودمردم از آنکه خانه‏هایشان محل رقص و غنا و موسیقى شده است بستوه آمده‏اند ولى آنها نمى‏دانند که موسیقى و غنا جزو احتکارات یهود است، این یهود هستند که جوانهاى ما را یک مشت افراد نادان و کم‏اطلاع به بار آورده‏اند.و همین موسیقى (جاز) که امروز درهر محفلى صورت وحشتناک خود را ظاهر مى‏کند یکى از اختراعات خطرناک یهود است که آن را براى فساد اخلاق جوانان ساخته‏اند(36).معمولاً اگر کسى در فساد هائیکه جامعه امروز را تهدید مى‏کند تحقیقى بعمل آورد بدون شک خواهد یافت که دست یهود در تمام آنها دخالت دارد و حتّى جنگهاى خونینى که تا به حال هزاران انسان را به کشتن داده است بدست مرموز یهود برپا شده است(37).شراب... و یهودجون فوستر فریزر در کتاب (یهودى فاتح) که در سال1916 چاپ شده است مى‏نویسد: تجارت ویسکى در آمریکا، منحصر به یهود است. و 80? از اعضاى کابینه بازرگانان شراب، یـهودى هستند چنانچه تجارت انـواع سیگار هم منحصر به یهود است(38).یگانه کسیکه از شراب تبلیغ مى‏کند یهود هستند زیرا شما هیچ نمایش، کتاب قصّه، فیلم و غیره را خالى از اسم شراب نخواهید یافت. مى‏دانید چرا؟ براى این که این تجارت آنها است و آن هم تبلیغات آنها(39)! آیا پس از همه این تبلیغات نمى‏توان گفت که یهود به قسمتى از آرمانهاى خود رسیده‏اند؟ منبع: yahood.net / منابع:/

1 ـ براى توضیح بیشتر بهمین کتاب مراجعه شود.
2 ـ (الماسونیة منشئة ملک اسرائیل)، تألیف محمّد على زعبى، بیروت1956 م.
3 ـ به دائرةالمعارف بریتانیا ماده (فرماسورى) مراجعه شود.
4 ـ (خطرالیهودیة العالمیة على‏الاسلام والمسیحیة)، صفحه154.
5 ـ (الخطر المحیط بالاسلام)، صفحه203.
6 ـ (تاریخ الحرکة الصهیونیة)، تألیف دکتر آلن تایلر.
7 ـ (خطرالیهودیة العالمیة)، صفحه172.
8 ـ قراردادها.
9 ـ (خطرالیهودیة العالمیة)، صفحه150.
10 ـ سام یکى از فرزندان حضرت نوح علیه‏السلام است واز اقوامى که به او منتسب هستند، مانند: اعراب و عبریها را سامى گویند.
11 ـ (خطر الیهودیة العالمیة)، صفحه 174.
12 ـ مقدمه کتاب (خطر الیهودیة العالمیة)، صفحه12.
13 ـ (خطر الیهودیة العالمیة)، صفحه 178.

14 ـ سفر پیدایش اصحاح، صفحه15.

15 ـ همان مدرک، صفحه17.
16 ـ تثنیه اصحاح اوّل.
17 ـ (الیهودیة العالمیة)، صفحه135.

18 ـ تألیف هنرى فورد میلیونر مشهور، در این کتاب بحثهائى پیرامون تاریخ یهود در آمریکا، گوشه‏هائى از نفوذ یهود، قربانیان یا جبّاران، آیا یهود امّتى را تشکیل مى‏دهند؟ برنامه‏هاى سیاسى یهود، مقدمه‏اى بر کتاب پروتکلها، چگونه یهود از سلطه خود استفاده مى‏کنند، نفوذ یهود در سیاست آمریکا، بُلشفیکها و صهیونیستها، سیطره یهود بر تآتر و سینما، شراب، قمار، فساد، مشکله بزرگ جهان، مد و جزر در سلطان مالى یهود، سیطره بر روزنامه‏ها، دولت جامعه (یهوذا) و غیره مى‏باشد. یکى از کتابهاى سودمندى است که اخیرا در کشورهاى عربى انتشار یافته است. و این کتاب در سال1921 از طرف شرکت ماشین سازى مشهور (فورد) منتشر گردید و بلافاصله یهود نسخه‏هاى آن را جمع کرده و آتش زدند. فورد پس از تألیف این کتاب آنقدر مورد انتقاد محافل آمریکائى قرار گرفت که بالاخره مجبور شد معذرت نامه‏اى را که روزنامه‏ها از طرف او چاپ کرده بودند امضاء کند، هر نسخه‏اى از این کتاب در آمریکا800 دلار بفروش رسید!
19ـ (یهود یگانه مشکله جهان)، صفحه19.
20 ـ (یهود یگانه مشکله جهان)، صفحه58.
21 ـ همان مدرک، صفحه22.
22 ـ همان مدرک، صفحه23.
23 ـ همان مدرک، صفحه31.
24 ـ همان مدرک، صفحه33.
25ـ همان مدرک، صفحه34.
26 ـ (یهود یگانه مشکله جهان)، صفحه109.
27 ـ همان مدرک، صفحه109.
28 ـ همان مدرک صفحه110.
29 ـ همان مدرک، صفحه113.
30 ـ همان مدرک، صفحه116.
31 ـ همان مدرک، صفحه112.
32 ـ همان مدرک، صفحه132.
33 ـ همان مدرک، صفحه136.
34 ـ همان مدرک، صفحه162.
35 ـ همان مدرک، صفحه163.
36 ـ همان مدرک، صفحه184.
37 ـ همان مدرک، صفحه184.
38 ـ همان مدرک، صفحه199.
39 ـ همان مدرک، صفحه203.







      

این کتاب که سر و صداى زیادى در جهان آن روز بپا کرد، به هرتسل فهماند که این پیشنهاد موافقان زیادى دارد و لذا فورا به ترکیه مسافرت کرده و از سلطان عبدالحمید درخواست کرد که در مقابل دریافت مبالغ زیادى، به یهود اجازه بدهد تا وارد فلسطین شوند. ولى چون سلطان عبدالحمید، این پیشنهاد را رد نمود، هرتسل به بریتانیا متوسل شد و بالاخره بریتانیا را راضى کرد که صحراى سینا را بدهد . اسرائیل چگونه به وجود آمد؟/در اوائل این قرن، (بریتانیا) بزرگترین دولت استعمارگر را تشکیل مى‏داد، براى جلوگیرى از نفوذ روزافزون (آلمان) که با سرعتى چون برق سراسر دنیا را فرا مى‏گرفت سعى کرد تا سدّى از انسانها در برابر آلمان بسازد، در این زمینه ارتباط هائى با هریک از کشورهاى جهان مانند: هلند، بلژیک، اسپانیا، پرتقال و ایتالیا به عمل آورد و در سال1907 کنفرانسى از بزرگترین سیاستمداران این کشورها تشکیل داد.در پایان این کنفرانس که بیش از یک هفته طول کشید چنین اعلام شد: بزرگترین خطرى که ممکن است متوجه غرب شود بیرون رفتن سواحل دریاى مدیترانه از دست بریتانیا مى‏باشد.چون این دریا که حلقه اتصال بین شرق و غرب را تشکیل مى‏دهد در دست مسلمانان است و مسلمانان یک ملّت واحدى هستند و داراى زمینهاى وسیع و منابع سرشارى مى‏باشند و احتمال مى‏رود که این ملّت بزرگ یک باره بپا خواسته و از قید اسارت، خویش را آزاد کرده، لذا به کشورهاى بزرگ توصیه مى‏شود که این ملّت واحد را متلاشى کرده و از اتّحاد و بیدارى آنها جلوگیرى کنند و در مرحله اوّل بایـد آفریـقا را از آسیا جـدا و منفصل کرد و هرگونـه اتحادى را بین این دو قاره از بین برد(1).این نخستین عاملى بود که دولتهاى استعمارى را به فکر ایجاد یک دولت کاملاً اختلافى، آن هم در کنار دریاى مدیترانه انداخت، ولى تنها این را نمى‏توان دلیل وجود اسرائیل دانست، زیرا یک عامل دیگرى هم در این امر سهیم بود و آن عامل دین بود. ریشه‏هاى این عامل را در سه هزار سال پیش باید جستجو کرد، یهود سالى که از فلسطین خارج شدند یعنى درست، سه هزار سال پیش بر فراق فلسطین گریه و زارى کردند، (حائط مبکى) یا دیوارِ نُدبه و گریه شاهد زنده براین گفتار است، این دیوار که در شهر بیت‏المقدّس است، ناظر گریه و زارى‏هاى زیادى بوده، که آخرین آنها، گریه‏هاى شوقى بود که از نخست وزیر، علما و سران یهود پس از شکست مسلمانان، پاى آن شنیده شد(2).البته به قول بزرگترین تاریخ دادن عربى آقاى (فلیب حتى) در تاریخ نامى از دولت اسرائیل برده نشده است(3).ولى (بن گوریون)(4) مى‏گوید: لازم نیست که نام اسرائیل در تاریخ درج شده باشد، همین قدر کافى است که ما این دولت را از هزارها سال پیش در قلبهاى خود بنا کرده‏ایم ما نام اسرائیل را از عصر یسوعا براین شهر نهادیم و در تاریخ هم اسم آن موجود است و آن بلاد (یهوذا) است.هنگامى که ما ازاین شهر بسیار کوچک خارج شدیم، آن را در اعماق قلبهایمان حمل کردیم و تا به حال نام هریک از کوه‏ها، درّه‏ها و شهرهاى آن را در ذهن داریم(5).در سال 117 (بارکوخیا) بنى اسرائیل را جمع کرد و آنها را براى تأسیس دولتى در فلسطین دعوت کرده ولى شکست خورد و این آرزو را به گور برد.پس از این، حرکات مسلحانه براى تأسیس دولتى در این منطقه بسیار واقع شده ولى هیچ یک پیروز نگشته، تا آن که در سال1897 در شهر بال واقع در سوئیس کنفرانسى به ریاست (تیو دور هرتسل) تشکیل شده تا اولین گامها را براى ایجاد آن دولت بردارند.هرتسل در سال1895 کتابى به نام (دولت یهود) به رشته? تحریر در آورد و در آن از یهود خواسته بود که دولتى در فلسطین یا آرژانتین تأسیس کنند(6).این کتاب که سر و صداى زیادى در جهان آن روز بپا کرد، به هرتسل فهماند که این پیشنهاد موافقان زیادى دارد و لذا فورا به ترکیه مسافرت کرده و از سلطان عبدالحمید درخواست کرد که در مقابل دریافت مبالغ زیادى، به یهود اجازه بدهد تا وارد فلسطین شوند(7). ولى چون سلطان عبدالحمید، این پیشنهاد را رد نمود، هرتسل به بریتانیا متوسل شد و بالاخره بریتانیا را راضى کرد که صحراى سینا را بدهد، چند مهندس یهودى با همکارى مهندسین انگلیسى براى کاوش به صحراى سینا رهسپار مصر شدند ولى چون زمینهاى صحراى سینا شن زار بود از آن صرف نظر کرده و براى استعمار فلسطین، نقشه‏هاى جدیدى ریختند.درست در همین روزها بود که جنگ جهانى اوّل شروع شد (1914م) و نگرانى عجیبى، جهان و به خصوص یهود را فرا گرفته بود.این جنگ که نسبت به بریتانیا بسیار وحشتناک به نظر مى‏رسید، یک نوید بسیار درخشنده‏اى براى یهود بود و در همان وقت که رهبران انگلیسى از ترس، خواب نمى‏رفتند، یهود، در کمال آرامش و خوشحالى بسر مى‏بردند، زیرا بریتانیا سعى مى‏کرد آمریکا را داخل جنگ کند و از این راه جبهه خود را تقویت نماید ولى چون سیاست آمریکا بدست یهود بود، احتیاج شدیدى به آنها پیدا کرد.یهود که براى یک چنین روزى دقیقه شمارى مىکردند، فرصت را غنیمت شمرده و متعهد شدند که در مقابل آن که بریتانیا دولتى براى یهود در فلسطین تشکیل دهد، آمریکا را به هر طورى که شده داخل جنگ کنند.(جیرالدکى اسمیت) مى‏گوید: بدون شک یگانه کسى که توانست آمریکا را وارد جنگ کند، صهیونیست بود، نقشه این دسیسه بزرگ را در یک خانه بسیار کوچک واقع در حومه شهر لندن بدست آقاى (جیمس مالکولم) کشیده شد و سرانجام به پیروزى رسید(8).و با این عمل بزرگترین پیروزى را در درجه اوّل نصیب یهود و در درجه دوّم نصیب بریتانا کرد.(جیمس مالکولم) در خاطرات خود مى‏نویسد: در موضوع وارد شدن آمریکا در جنگ اوّل، من نقش مهمّى را دارا بودم و با سفرهاى متعدد خود به آمریکا، فرانسه و بقیه شهرهاى اروپائى و نشر مقالات مفصلى در مجله تایمز لندن و روزنامه‏هاى آمریکا توانستم نظر رهبران این کشورها را به یهود جلب کنم.
و از طرف دیگر مذاکرات بسیار وسیعى با رؤساى یهود در آمریکا و رهبران سیاسى آن کشور به عمل آورده و سرانجام در بهار سال1917م آمریکا را وارد جنگ کردم(9)در این وقت آقاى (حاییم وایزمن) رهبر صهیونیستها با آقایان (روتشیلدبر، لوید جورج، وینستون چرچیل و بلفور) فشار آوردند که فورا تصویب نامه‏اى براى حکومت یهود در فلسطین، صادر کنند. بریتانیا هم که قبلا یک چنین وعده‏اى به آنها داده بود، وزارت جنگ را موظف کرد که صورت این عهدنامه را طورى بنویسد که یهود را راضى کرده و عواطف و احساسات عرب را تحریک نکند.باز مالکولم مى‏نویسد: قبل از آن که پیش نویسى نوشته و عهدنامه‏اى مطرح شود من با مارشال (حداد پاشا) نماینده (شریف حسین) امیر حجاز ملاقات کرده و موضوع را چنین شرح دادم: مى‏دانید که اگر آمریکا وارد جنگ نشود براى شما و ما بسیار زیان‏آور تمام خواهد شد و چون رؤساى یهود و صهیونیستها حاضر شده‏اند در مقابل آنکه بریتانیا تصویب‏نامه‏اى مبنى بر آن که یهود بر جزئى از فلسطین حکومت داشته باشند، آمریکا را به حومه جنگ بکشند....بنا بر این از شما خواهش مى‏شود که در این باره از هرگونه تحریک عواطف و احساسات مردم جلوگیرى کنید.البته من چندین بار هم با (لورنس) ملاقات کردم، او نیز موافقت خود را با این نقشه اعلام نمود. در این وقت بریتانیا از دکتر (وایزمن) که سمت رهبرى صهیونیستها را داشت خواهش کرد که تصویب نامه‏اى را او بنویسد.(وایزمن) تصویب نامه را از زبان بلفور وزیر امور خارجه خطاب به روچیلد یهودى چنین نوشت:عزیزم آقاى روچیلد:حکومت بریتانیا به نظر عطف به ایجاد میهن براى یهود در فلسطین مى‏نگرد و براى تسهیل آن منتهاى کوشش خود را مبذول خواهدداشت ولى نباید حقوق مدنى، سیاسى و دینى طوائف غیر یهودى مهدور شود، چنانچه حقوق سیاسى و پستهاى برجسته‏اى که یهود در بقیه بلاد در دست دارند نباید از دست آنها گرفته شود.سپس آن را به قاضى (براندیس) در واشنگتن تلگراف کرده تا موافقت (ویلسن) را بگیرد. و پس از آن که ویلسن بر آن موافقت کرد (آرثر جیمس بلفور) که وزیر خارجه بریتانیا بود، آن را به امضاء رسانده و بدست روچیلد یهودى ثروتمندترین مرد آن روز جهان داد.این عهدنامه در روز2 نوامبر1917 م، یعنى درست یکسال پیش از سقوط خلافت اسلامى و احتلال فلسطین از طرف انگلیس، به امضاء رسید. ولى مسلمانان پس از احتلال در سال1918م از آن با خبر شدند(10).در سال1920 دولت بریتانیا اعلام کرد از این به بعد حکومت نظامى فلسطین به حکومت مدنى مبدّل خواهد شد.یهود که منتظر یک چنین روزى بودند، فورا تصویب نامه‏اى را به امضاء سران کنفرانس حلفاء (متفقین) که در (سان ریمو) به تاریخ25 نوامبر1920 م، منعقد شده بود در آورده که در آن چنین آمده بود: باید فلسطین را در یک موقعیّت ادارى و سیاسى قرار داد که یهود براى تأسیس میهن ناسیونالیسم خود تمام آزادى را داشته باشد و حکومت انتداب، هجرت به فلسطین را تقویت بنماید و براى این موضوع توصیه مى‏شود که کابینه‏اى براى رسیدگى به امور یهود مهاجر تأسیس شود تا هم ناظر عملیات هجرت باشد و هم مهاجرین را مسکن و کار بدهد و امتیازات شرکتها را اولاً به یهود بدهند تا براى تأسیس چنین میهنى بتوانند به نحو احسن کوشش کنند.این تصویب نامه را سازمان ملل متحد که خود دست نشانده یهود بود(11)، در سال1922 تصویبب کرد و فورا بریتانیا آقاى (هربرت صموئیل) یهودى را بعنوان نماینده سامى بریتانیا به فلسطین اعزام داشت.صموئیل که مدّت پنجاه سال در فلسطین بود تعداد ششصد هزار یهودى مهاجر را در این منطقه سکونت داد و پستهاى مهم را به آنها واگذار کرد و هرچه زمین بود، با سرنیزه از عربها خریدارى کرده بدست یهود داد و امتیاز تجارت خارجى را منحصرا به یهود داد حمل سلاح را بر عربها ممنوع کرد، در صورتى که تسهیلات فراوانى براى خـریدارى اسلـحه نسبت به یـهود مبذول داشت(12).فورد مى‏گوید: اگر جهان مى‏دانست، یا به او اجازه مى‏دادند که مردم دنیا بدانند چگونه یهودیان زمینهاى فلسطین را از دست عربها بیرون آوردند، چنان نفرت و بى‏زارى نسبت به یهود در دل آنها ایجاد مى‏شد که هرگز از یاد نمى‏رفت و بدون شبهه تمام کارها با معرفى (صموئیل) نماینده بریتانیا انجام مى‏گرفت، ولى مگر ممکن بود کسى از این واقعه‏ها و دزدیها و آدم‏کشیها صحبتى به زبان آورد؟حتّى یکى ازکارمندان دولت بریتانیا وقتى خواست به دولت خود گزارشى راجع به زمین دزدى یهود بدهد، فورا از وظیفه خود برکنار شد(13).از شروع جنگ جهانى اوّل همه فهمیدند که چه کاسه‏اى زیر نیم‏کاسه مخفى است و لذا (شریف حسین) امیر مکّه نامه‏اى در14/ژوئیه/1915 به رهبران بریتانیا نوشته و از آنها درخواست کرد که مرزهاى کشورهاى عربى را تعیین کنند، در این زمینه نامه‏هائى رد و بدل شده و سرانجام بریتانیا به شریف حسین اطمینان داد که فلسطین جزو کشورهاى عربى و مرزهاى آن محفوظ خواهد بود(14).ولى آیا بریتانیا به وعده خود وفا کرد؟
آقاى عبدالله التل مى‏نویسد: قوانین بریتانیا در زمان انتداب، تمام درها را به روى مهاجرت یهود به فلسطین گشوده بود، بطورى که آقایان یهودى پیش از آن که از شهرهاى خود در آلمان و پولندا و آمریکا خارج شوند به آنها گذرنامه فلسطینى داده مى‏شد! در صورتى که عربهائى که از شرق اردن و سوریه به فلسطین آمده بودند و سالهاى درازى در آنجا سکونت داشتند اجنبى محسوب مى‏شدند!و از طرف دیگر تمام قواى بریتانیا براى حمایت از یهود در تحت اختیار آنها بود! و براى سرکوب و جلوگیرى از هرگونه شورشى از طرف عربها پایگاه نظامى و قدرتى در شرق اردن به وجود آورد تا آن که دولت اسرائیل بدون هیچ دغدغه و دردسرى تشکیل شود(15)!تا اینجا بریتانیا نقش خود را خوب بازى کرد و از این به بعد مى‏بایستى آمریکا وارد کار بشود و سرانجام اسرائیل بدست او تأسیس گردید و این افتخار بزرگ نصیب او گشت.نویسنده معروف انگلیسى (دوجلاس رید) مى‏نویسد: در اواخر جنگ جهانى دوّم (ترومان) رئیس جمهورى اسبق آمریکا در خواست کرد که تعداد100000 یهودى به فلسطین مهاجرت نمایند، فلسطین را بین یهود و مسلمانان تقسیم کنند، با آن که همین آقاى ترومان در سال1947 در پارلمان آمریکا اعلام کرده بود که آمریکا هرگز راضى نیست که سرنوشت ملّتى بدون رضایت آن تعیین گردد. به هر جهت هر آنچه آقاى مارشال وکیل وزارت امور خارجه خواست خطرهاى تقسیم شده را به آقاى ترومان گوشزد کند و او را از این کار منصرف سازد فایده نبخشید و پیش از آن که قواى نظامى بریتانیا از فلسطین خارج شوند یعنى در14/ مى/1948 دولت آمریکا به اسرائیل اعتراف کرد.این اعتراف حتّى نسبت به نماینده آمریکا در سازمان ملل متحد غیر منتظره و ناگهانى بود.در اثر این اعتراف ناگهانى جنگ خونینى میان عربها واسرائیل شروع شده و مارشال استعفا داد.در همین زمان سازمان ملل متحد تشکیل جلسه داد و براى رفع اختلافات اعراب و اسرائیل و پایان دادن به جنگ در آن منطقه قطع نامه? تقسیم را صادر کرد. به موجب این قطع‏نامه، مقرّر شد، صحراى (نقب) در اختیار یهود و (جلیل) دست عربها باشد. سازمان ملل براى اجراى این قطع‏نامه، آقاى (کونت برنادوت) را به فلسطین اعزام کرد و چون عربها حاضر نشدند صحراى نقب را به یهود واگذار کنند برنادوت پیشنهاد کرد، که اگر عربها راضى نیستند، نقب را به یهود بدهند، بر یهود لازم است که (جلیل) را گرفته و از نقب صرف نظر کنند، در اثر این پیشنهاد یهود آقاى برنادوت را بدون هیچ‏گونه مقدمه‏اى کشتند و با آن که برنادوت نماینده سازمان ملل بود قاتل او آزاد شد و در عوض نیویورک از رئیس عصابه? (اشترن) (قاتل برنادوت) استقبال شایانى بعمل آورد. و عجیب آن که هرکس از شخصیّتهاى آمریکا با قرارداد تقسیم مخالفت مى‏کرد، فورا کشته مى‏شد و یا از منصبش برکنار مى‏شد، مثلاً (جیمس فرستال) که یکى از مخالفان قرارداد تقسیم بود وکیل وزارت جنگ بود اوّل او را از منصبش برکنار نمود، در اثر فشارهاى گوناگون یهود خودکشى کرد(16).این را هم به تاریخ باید اضافه کرد که سران لشکرهاى عربى در آن جنگ خیانت کردند و در عوض آن که زمینهاى فلسطین را از یهود بگیرند، زمینهاى زیادى را هم به آنها دادند و در نتیجه، جنگ به نفع یهود تمام شد. مثلاً اگر جنگ نمى‏شد یهود فقط بر3/5 میلیون دونم سیطره داشتند و حال آن که پس از جنگ، زمینهاى اسرائیل به (27.027.023) دونم رسید(17).و آوارگان این جنگ1000000 انسان بودند!و تمام اموال و دارائى که از مسلمانان گرفتند بیش از 95.000.000.000 ریال در سال منافع او بوده است(18)!اسرائیل پس از جنگ تعداد202 قریه را تغییر داد و بیش از200 مسجد را خراب کرد و اکثر مقابر را نبش نمود و حتّى سنگهاى روى آنها را دزدیده و به یهود فروخت(19).ناگفته نماند که پس از قیام اسرائیل نخستین کشورهائى که آن را به رسمیّت شناختند، آمریکا و انگلیس، سپس شوروى سابق و رفقاى آن بودند!و به گفته علوبه: شوروى سابق و آمریکا در هیچ موضوعى اتفاق نکردند جز در به رسمیّت شناختن اسرائیل(20)!بنا بر این اگر سؤال شود: (اسرائیل چگونه به وجود آمد)؟در جواب باید گفت: (با نیرنگ آمریکا و بریتانیا و غفلت مسلمانان و تلاش یهود)!آوارگاندر این عصر... عصر نور و خورشید، عصرى که انسان یک پا را در ماه و دیگرى را در زهره گذاشته و امید دارد که خورشید را هم در بغل بگیرد و عصرى که مشعلهاى آزادى را بر سر چهار راه‏ها و معابر نصب کرده و به قول خود واضع (حقوق انسان) است، شاید این بزرگترین جنایتى است که تاریخ در ادوار مختلف به خود مى‏بیند، که یک مشت افراد بى‏هویت و مجهول، یک ملّت با فرهنگ را که پایه‏هاى تمدّنش در اعماق قرون فرو رفته است از خانه و آشیانه‏اش آواره کند، دنیا هم با دستى مشعل آزادى را بلند نموده و با دست دیگرى از جنایات آنها (یهود) دفاع مى‏کند!خوب است تاریخ نویسان به اینجا که مى‏رسند، چند صفحه را با رنگ سیاه و غلیظى پر کنند و بگذرند، زیرا این لکه ننگ و عار هرگز پاک نخواهد شد و این جنایت، جنایت همه ما انسانهاى این عصر و زمان است.و شاید انسانهاى آینده بر ما و افکار ما لبخند بزنند و با یک دنیا دهشت بگویند: چگونه آنها بخود اجازه دادند که آن عصر را عصر نور بخوانند در صورتى که ظلمات قلبهایشان را از هر طرف سخت احاطه کرده است؟چگونه آن عصر را عصر نور گفتند و حال آن که یک میلیون انسان را آواره کرده‏اند و در یک صحراى بى‏آب و علف جاى داده و دور آنها را حصار کشیده و نام عصر و زمان خود را هم عصر نور گذاشته‏اند! چنین عصرى عصر ننگ است نه عصر نور.(بلفور) که واضع اساس اسرائیل به شمار مى‏رفت چنین تصریح مى‏کرد: (نباید حقوق مدنى و سیاسى ودینى طوائف غیر یهودى مهدور شود)، امّا یهود چنین خواستند که عربها از این به بعد باید خیمه‏هاى خود را برچیده و از همان راهى که آمده بودند به محل خود باز گردند(21). و براى این خواسته خود بیش از1000000 انسان را آواره کردند، آوارگانى که تا به امروز سرگردان بیابانها هستند و هزارها نفر آنها در اثر بى‏غذائى نابود شده‏اند. و این براى نخستین بار در تاریخ بود که عده‏اى بعنوان (آوارگان) به وجود آمدند(22).هم‏اکنون به آمارى که مؤسسه پناهندگان بین‏المللى در سال1960 تهیه نموده نظر خوانندگان عزیز را جلب مى‏نمائیم.عجیب آن که در مدّت4 سال یعنى از سال1948 تا سال1952 سازمان ملل متحد5 نوبت با تصویب قطع‏نامه‏اى بازگشت پناهندگان را تأیید نمود و بازگشت آنها را حقّ شرعى و قانونى دانست، ولى اسرائیل در هر5 نوبت با آن مخالفت کرد و سازمان ملل هم عملاً به وعده خود وفا نکرد.در این ماجراى اسف‏انگیز سازمان ملل (نیروى صلح) تشکیل نداد و هم‏پیمانان مسلمان هم کوچکترین کمک اساسى را به اعراب نکردند بلکه دولتهاى بزرگ هم که داعیه رهبرى جهان آزاد را دارند، هیچگونه پشتیبانى را از مردم مظلوم تجاوز شده فلسطین و هم‏چنین توده‏هاى زجر دیده پناهنده ننمودند.آمار نشان مى‏دهد که تعداد 1.120.919 نفر پناهده تا سال1960م، از مؤسسه پناهندگان بین‏المللى چنین بهره‏مند مى‏شدند(23) تغذیه42.1? .تعلیم 24.8? .امور اجتماعى 2.2? .امور بهداشتى 7.5? .محلهاى اسکان 2.2? .اینها آمار پیش از تجاوز (1967م) اسرائیل است فقط: 1.120.919 پناهنده و آواره!اى دنیا آیا مى‏شنوى؟ آیا تأیید مى‏کنى؟
و آیا وقت بیدارى هنوز نرسیده است؟!
تعداد اهل منطقه
آنهائیکه اصلاً به آنها خدمتى نمى‏شود
‏آنهائیکه فقط به آنها خدمت مى‏شود
آنهائیکه از همه خدمات بهره‏مند مى‏شوند
تعداد پناهندگانیکه‏ ‏نام نویسى شده‏اند
نام منطقه
108.778
127.786
12.708
230.048
255.542
غزه1.077.736
37.587
140.229
435.917
613.773
اردن1.636.800
14.115
17.087
105.359
136.561
لبنان4.445.957
8.604
11.577
94.501
115.043
سوریه7.269.721
72.453
181.601
865.836
1.120.919
مجموع

منبع: yahood.net/ منابع:
1 ـ (قضایانا فى‏الامم المتّحدة)، تألیف خیرى حماد، صفحه126.

2 ـ (الأیام الحاسمة قبل معرکة المصیر)، تألیف محمود شیت خطاب، چاپ بغداد1387 هجرى قمرى.

3 ـ (تذکرة عودة)، تألیف ناصرالدین نشاشیبى، صفحه15.

4 ـ نخست وزیر اسبق اسرائیل.

5 ـ همان مدرک، صفحه16.

6 ـ (تاریخ الحرکة الصهیونیة)، تألیف دکتر آلن تایلر.

7 ـ همان مدرک.

8 ـ (قضایانا فى‏الامم المتحدة)، صفحه128.

9 ـ (دراستان فى‏الفضیلة)، صادره لندن1953.

10 ـ (خطرالیهودیة العالمیة)، صفحه239.

11 ـ براى توضیح بیشتر به کتاب (When Prophets Speak)، تألیف لیتمان روزنتال یهودى مراجعه شود.

12 ـ (خطر الیهودیة العالمیة)، صفحه242.

13 ـ (الیهودى العالمى)، تألیف هنرى فورد، صفحه154.

14 ـ تفاصیل این نامه‏ها در کتاب (فلسطین والضمیر الانسانى) صفحه101 درج شده است.

15 ـ (خطرالیهودیة العالمیة على‏الاسلام والمسیحیة)، صفحه243.

16 ـ به کتاب (فى جهة ما جنوب السویس)، تألیف دوجلاس رید مراجعه شود.

17 ـ (خطرالیهودیة العالمیة)، صفحه307.

18 ـ تذکرة عودة، صفحه29.

19 ـ اضطهاد العرب، جامعة الدول العربیة، چاپ قاهره1955 م.

20 ـ (فلسطین والضمیر الانسانى) تألیف علوبه.

21 ـ از گفته‏هاى (زینکویل) یکى از رهبران عالى مقام یهود!

22 ـ مکتب اسلام، شماره 9، سال8، صفحه2.

23 ـ تذکرة عودة، صفحه32.







      

این را هم مى‏دانیم که بانیان و وارثان اصلى بیت‏المقدّس پایتخت فلسطین عربها بودند، چنانچه در تمام تواریخ تصریح شده که حدود سه هزار سال پیش از میلاد (یابسى) فرعى از قبائل کنعانى‏هاى عرب هستند، شهر بیت‏المقدّس را بنا کرده و آن را (یبوس) نام نهادند، کنعانى‏ها آن را (اورسالم) یعنى شهر (سالم و آرامش) نامیدند و این اسم از (ملک صادق) پادشاه کنعانىها که خود بشر دوست بوده او را (ملک السلام) یعنى پادشاه آرامش مى‏گفتند، گرفته شده ./استدلالهاى جنگلى/چرا یهود باید در فلسطین زندگى کنند؟هرکس این سؤال را به سلیقه و منطق خود جواب مى‏دهد.یهود مى‏گویند: ما ساکنان اصلى این سرزمین هستیم و این حقّ طبیعى ماست که به وطن اصلى خود باز گردیم.ولى قبل از هرچیز از آنها باید سؤال کرد: اگر چنین است پس چرا این معنى را هیچ یک از آباء و اجداد شما درک نکردند؟ چرا این استدلال بچّه‏گانه و پوچ پس از قیام اسرائیل بر سر زبانها افتاد و حتّى پیش از صدور نامه سازمان ملل متحد، از آن خبرى نبود؟ چرا هنگامى که کنفرانس صهیونیستها در سال1903 تشکیل شد، اکثر قبائل یهودى عقیده داشتند که (اوگاندا) را باید میهن خود قرار دهند؟ چرا فیلسوف مشهور یهودى آقاى (لیوپنسکر) در سال1850 گفته است که یهود باید به یک شهر عقب مانده هجرت کنند و در آنجا دولتى تشکیل دهند(1)؟تازه اگر یهود از سال1290 قبل از میلاد تا سال586 قبل از میلاد یعنى فقط704 سال در آنجا سکونت داشتند آن هم در زمانى که دولت، مفهوم و معنى نداشت امّا بیش از دو هزار سال هم از آنجا مطرود بودند و اگر هر شخص عربى که از آواره شدن او چهار سال گذشته باشد (چنانچه قانون اسرائیل مى‏گوید): (بهیچ وجه حقّ ندارد که به وطن خود باز گردد)! پس چگونه ممکن است کسى که بیش از دو هزار سال از آنجا بیرون بوده، حقّ دارد که با سرنیزه آنجا را به تصرف خود در آورد، ساکنان و صاحبان اصلى آنجا را آواره کند؟این را هم مى‏دانیم که بانیان و وارثان اصلى بیت‏المقدّس پایتخت فلسطین عربها بودند، چنانچه در تمام تواریخ تصریح شده که حدود سه هزار سال پیش از میلاد (یابسى) فرعى از قبائل کنعانى‏هاى عرب هستند، شهر بیت‏المقدّس را بنا کرده و آن را (یبوس) نام نهادند، کنعانى‏ها آن را (اورسالم) یعنى شهر (سالم و آرامش) نامیدند و این اسم از (ملک صادق) پادشاه کنعانىها که خود بشر دوست بوده او را (ملک السلام) یعنى پادشاه آرامش مى‏گفتند، گرفته شده ولى یهود با زبان خاص خود که (سین) را (شین) بیان مى‏کنند، آن را (اورشلیم) نام نهادند، رومانیها آن را (هیروسلیما) گفتند، چنانچه اسم اروپاى آن (چیرو سالم) از آن گرفته شده است.و در سال 139 (هدریان) امپراطور روم آن را (ایلیاکابیتولینا) نام نهاد و تا زمان عثمانیها به این اسم مشهور بود. ولى عثمانیها آنرا (قدس شریف) نامیدند(2).
و همچنین مى‏دانیم چند قبیله پراکنده و بیابانى (عبرى) در صحراهاى فلسطین آن هم براى مدّت بسیار کمى سکونت داشتند و این را اضافه مى‏کنم که قبائل بسیار بزرگى هم از (کلدانیها، آشوریها، کنعانیها، آرامیها، حثیها و ایرانیان) نیز در آنجا ساکن بودند، آیا این حقّ طبیعى فقط براى قبیله عبرى بوده و دیگر قبائل و نژادها از این حقّ طبیعى محروم مى‏باشند؟اگراین طور است پس قانون جنگل براى آنها مهم است که هرکه قدرت بیشتر دارد او حاکم مى‏باشد.چرا یهود باید در فلسطین زندگى کنند؟نژاد و قبائل غیر یهود معتقدند که دنیا از عقائد و افکار شیطانى و غیر انسانى یهود بایستى راحت شود. و حتّى هیتلر که عقیده داشت:یهودى در هرکجا که باشد سرانجام آن سرزمین را مبدّل به جهنّم خواهد کرد(3)، سعى مى‏کرد تا میهن ناسیونالیسم یهودى برقرار شود(4). و حتّى جورنج و آزولا موزلى که به عداوت یهود مشهور بودند در این مسئله با هیتلر هم عقیده مى‏باشند.ولى این جواب هم دست کمى از جواب قبلى ندارد، زیرا پس از قیام اسرائیل مشکل یهود با صورتى وحشتناک‏تر خودنمائى مى‏کند و دنیا از آنها اگر ناراحت‏تر نشده‏اند، راحتى هم براى آنها ایجاد نشده.اصولاً این انتشار یهود سیاست آنها است و به قول آنها: این یک نعمتى است که خداوند به آنها ارزانى داشته تا بتوانند از همه انسانهاى آدم‏نما سوارى بگیرند(5)!تازه اسرائیل با زمینهاى کنونى که گرفته است فقط گنجایش 60? یهود دنیا را دارد، مگر آن که بگویند باید شرق اوسط را تخلیه کرد تا همه یهود بتواند در آن زندگى کنند.ولى کدام عقل چنین حکمى را قضاوت مى‏کند؟تجاوز اخیر اسرائیل این دیگر احتیاجى به برهان و دلیل ندارد که اسرائیل بقاء خود را بر تجاوز به حقوق دیگران بنا نهاده است و آنقدر پرونده تجاوزات او زیاد است که دولتهاى مجاور تقریبا به آن عادت کرده‏اند.براى توضیح، خوب است یکى از آن پرونده‏ها را بخوانیم:تجاوزات اسرائیل بر مرزهاى سوریه در ماه ژانویه209 مرتبه، در ماه فوریه210 مرتبه، در ماه مارس310 مرتبه، در ماه آوریل325 مرتبه، در ماه مى 328 مرتبه، در ماه ژوان 394 مرتبه، در ماه ژولیه 284 مرتبه و بالاخره در ماه آگوست228 مرتبه، یعنى اسرائیل از اوّل ژانویه تا آخر آگوست سال1961 جمعا (2188) مرتبه به خاک سوریه تجاوز نموده است.و اگر تجاوزات بر مرزهاى اردن در همان سال را که بالغ بر (400) نوبت است به آن اضافه کنیم در یک سال جمعا (2588) تجاوز را مى‏توان نام برد. یعنى در هر ماه اسرائیل بیش از215 مرتبه تجاوز کرده است(6).چرا یهود روح تجاوز دارند؟جواب آن را آقاى (فریدلندر) دکتر اسرائیلى چنین مى‏دهد: (یهودیسم) عنصریست که اتباع آن همیشه حس مى‏کنند چون شاخه‏هاى درخت از آن کنده شده‏اند و از بقیه عناصر منفصل و متمایز هستند(7).این حس دردناک که همیشه نیش آن به قلبهاى یهود فرو رفته است، یک عقده حقارتى نسبت به تمام بشر در آنها ایجاد نموده که شاید از بین رفتنى نباشد، زیرا این حس را یهود با شیر مادر به اولاد و فرزندان خود تزریق میکنند، تا بدین وسیله، آنان را بر کار و کوشش وادارند.البته این حس مخصوص آب و خاک اسرائیل نیست، بلکه در هر کجا که یهودى هست، این عقده بزرگ را هم با خود دارد، ولى چون اسرائیلى‏ها مى‏توانند به وسیله تجاوزات پى در پى آن را آرامش و تسکین دهند و آنهائى که در غیر اسرائیل زندگى مى‏کنند از این فیض محرومند.این تجاوزات را همیشه از یهود اسرائیل مى‏بینیم و حتّى یهودیهاى به اصطلاح بى‏دین هم این روح را ازدین خود به ارث برده‏اند و به گفته خود آنها: یهودیسم قومیّت یهود است و حتّى اگر یهودى از دین خود خارج شود، باز رابطه ناسیونالیسم او را به روح یهودیسم ارتباط مى‏دهد (8).لویس. دى. براندیس قاضى دادگاه عالى آمریکا مى‏گوید: باید اعتراف کرد که ما یک قومیّتى را تشکیل مى‏دهیم که یهودى در هرکجا که هست به آن وابستگى دارد(9).آقاى (لیون سیمون) یهودى مى‏نویسد: یهودیسم نسبت به یهود ناسیونالیسم آنهاست و آن کسانى که معتقدند یهودیان مثل کاتولیک پروتستان یک طایفه دینى را تشکیل مى‏دهند سخت در اشتباه هستند(10).
نظرى به تجاوز اخیر اسرائیلشاید وقایع و چگونگى جنگ اخیر مسلمانان و اسرائیل هنوز بر خیلى‏ها مخفى باشد و یا آنکه حقایق را وارونه شنیده باشند، براى توضیح این مطلب و بیان عوامل و اسباب شکست مسلمانان چند صفحه‏اى را با اشکهاى دردناک خود و با قلبى مملو از درد و سوز دستهائى لرزان و چهره خجلت زده بیان مى‏کنیم تا شاید کمى از مسئولیّت‏هاى بزرگ خویش را در این زمینه کاسته باشیم.در نیمه ماه مى‏سال1967م، مردم یکباره متوجه شدند که دولت مصر افراد زیادى از نیروهاى خود را از کانال سوئز عبور داده و در صحراى سینا متمرکز کرده است.بلافاصله مصر از سازمان ملل درخواست کرد که نیروهاى خود را از مرزهاى (مصر، اسرائیل) خارج سازد و اعلام کرد: از این به بعد کشتى‏هاى اسرائیل اجازه نخواهند داشت که از خلیج عقبه عبور کنند، ولى کشتیهاى سایر کشورها در موقع عبور، بازرسى خواهند شد.جمال عبدالناصر در سخنرانى که در تاریخ 23/7/1967 ایراد کرد علّت را چنین شرح داد: دولت شوروى به ما خبر داد که اسرائیل قصد دارد با یک حمله خونین سوریه را تحت تصرّف در آورد براى این حمله، اسرائیل سیزده هزار سرباز تازه‏نفس در مرزهاى سوریه مستقر نمود. این عمل اسرائیل، ما را برآن داشت که آمادگى خود را براى دفاع از سوریه و تأدیب اسرائیل اعلام کنیم(11).بستن خلیج عقبه به روى کشتیهاى اسرائیل از طرف کشور مصر خطر بسیار بزرگى براى آن به وجود آورد، زیرا اقتصاد اسرائیل وابسته به تجارتهائى از شرق آفریقا و آسیا است و این یگانه راه ارتباط اسرائیل با کشورهاى این منطقه مى‏باشد.و بالاتر از همه، این عمل امنیّت اسرائیل را تهدید مى‏کرد بلکه موجودیّت آن را به خطر مى‏انداخت و لذا ناظران سیاسى گفتند: بدون شک اسرائیل براى باز کردن خلیج عقبه از سلاح استفاده خواهد کرد(12).و با آن که اسرائیل شک داشت که مصر این اعمال را بطور جدّى انجام مى‏دهد، ولى او فرصت خوبى یافت تا آن که بتواند صحراى سینا که200 میل، اسرائیل را از مصر دور مى‏کرد بتصرف در آورد و از این راه عبور کشتیهاى خود را از کانال سوئز تأمین کند.بدون شک اگر مصر در همان ساعات اوّل به اسرائیل حمله مى‏کرد، اسرائیل اگر از پاى در نمى‏آمد، هرگز پیش، هم نمى‏آمد، ولى چند هفته‏اى این دست و آن دست کردند تا اسرائیل توانست نیروهاى خود را با سرعتى بى‏نظیر از مرز سوریه به صحراى سینا بیاورد.و بالاخره به او فرصتى بدهد که به تجاوزات خود ادامه دهد.!سرانجام اسرائیل در روز 5/6/1967 با یک حمله توانست تمام هواپیماهاى جنگى مصر را که بیش از400 هواپیما بود از پاى در آورد.چرا چنین شد؟بعضى از سیاسیون معتقدند که شکست اعراب در این جنگ از یک نقشه بسیار صحیح و در عین حال دقیق سرچشمه مى‏گیرد و به گفته (غلوب پاشا): اگر رهبران شوروى در عمر خود یکبار از صمیم قلب خندیدند، وقتى بود که عربها شکست خوردند، زیرا شوروى مى‏خواست با شکست ناگهانى آنان، گام فراخترى در آفریقا و آسیا گذاشته باشد و هرگز در نظر نداشت اسرائیل شکست بخورد، زیرا در این صورت عربها آن قدر قوى مى‏شدند که دیگر احتیاجى به او نداشتند، در حالیکه پس از این شکست و پس از آن که آمریکا و بریتانیا جانب اسرائیل را گرفتند، کشورهاى عربى بى‏پروا خود را در دامن او انداختند واین بزرگترین پیروزى بود که نصیب شوروى مى‏شد زیرا با این نقشه شوروى توانست در مدّت120 ساعت120 سال پیش بیاید!و اضافه مى‏کند: به عقیده من این نقشه شوروى بر دو اساس مبتنى بود:1 ـ آن که آمریکا جانب اسرائیل را بگیرد تا آن که کشورهاى عربى هرچه بیشتر از آن دور شوند. متأسفانه بریتانیا هم در اینجا از سیاست آمریکا پیروى کرد. و این نعمت بزرگى براى شوروى بود که هرگز گمان نمى‏کرد.2 ـ آن که عربها را گرفتار یک شکست بسیار موحشى کند تا خود را بدون هیچ قید و شرطى تسلیم خویش سازند.این نقشه دقیق تا بحال آنطورى که شوروى مى‏خواسته است انجام شده ولى تفکّر بریتانیا و آمریکا آنقدر سطحى است که گمان مى‏کنند شوروى در این جنگ دچار اشتباه گردیده است.حتّى اگر فرض کنیم که شوروى دچاراشتباه شده است یعنى شوروى گمان مى‏کرده که مصر در این جنگ پیروز مى‏شود، باز هم کارها به نفع او تمام مى‏شد، زیرا در این صورت، آمریکا و بریتانیا بیشتر از اسرائیل حمایت مى‏کردند و در نتیجه جهان عرب و اسلام بیش از پیش از آنها دور مى‏شد(13).البته ما نمى‏توانیم در این زمینه بطور قطعى حکم کنیم ولى آنچه با چشمهاى خود دیده‏ایم این بود که آمریکا، با آن بزرگى و قوّتش، خود را در اختیار اسرائیل گذاشت و براى اطمینان خاطر اسرائیل، ناوگان خود را در سواحل دریاى مدیترانه گماشت.این ناوگان که بدون تردید کمکهاى فراوانى به اسرائیل کرد چه از نظر تجسّس و چه از نظر تخریب دستگاه‏هاى مخابراتى مصر، در تمام مدّت جنگ حالت آماده باش بخود گرفته بود تا در صورت شکست اسرائیل او را کمک کند!!دسیسه‏اى بزرگاسباب و عوامل شکست مسلمانان را در این جنگ مى‏توان چنین خلاصه کرد:1 ـ اسلحه هوائى اسرائیل توانست اولین ضربت خود را بر هواپیماهاى مصرى که در یک خطّ واحد قرار گرفته بودند وارد سازد.و پس از آن نیروهاى زمینى و نظامیان مصر را که در صحراى سینا متمرکز بودند از پاى درآورد.2 ـ کشورهاى عربى نمى‏خواستند آتش جنگ را روشن کنند، یعنى آنها حتّى استعداد آن را هم نداشتند چنانچه (شمس بدران) وزیر سابق جنگ مصر به دو نفر از افسران عالى رتبه عربى که براى کشیدن نقشه حمله به اسرائیل رهسپار محل شده بودند گفته بود: شما گمان مى‏کنید که ما مى‏خواهیم جنگ کنیم؟ تمام این اعمال را از روى سیاست انجام مى‏دهیم، اینها اعمال سیاسى است نه جنگى(14).3 ـ هواپیماهاى مصرى آشکار بود و همه آنها در خطّ واحدى قرار گرفته بودند و این وضع کار را بر اسرائیل سهل کرد.4 ـ مصر انتظار داشت هر عملى که اسرائیل به آن قیام مى‏کند از طرف شرق شروع شود زیرا اسرائیل طرف شرق مصر قرار گرفته است، در صورتى که حمله اسرائیل از طرف غرب آغاز گشت، به این معنى که هواپیماهاى جنگى اسرائیل800 کیلومتر راه پیموده بودند به قول یک سخنگوى هندى: هواپیماهاى اسرائیل دراین حمله سه مرتبه بر زمین نشسته و سوخت‏گیرى کرده بودند!این چهار عامل را مى‏توان سبب زنده? شکست مصر دانست، ولى چون یگانه اعتماد سوریه و اردن هاشمى بر ناوگانهاى هوائى مصر بود، زیرا قواى اردن در برابر اسرائیل کمتر از یک جزء نسبت به دوازده جزء (12.1) به شمار مى‏رفت(15)و از طرف دیگر هواپیماهایى که به اردن و سوریه حمله مى‏کردند بیش از700 هواپیما بود و به گفته ملک حسین: اسرائیل چترى از هواپیما روى اردن زده بود بدین جهت مى‏توان گفت: که شکست مصر یگانه عامل شکست سوریه و اردن شد.البته اسرائیل پیش از جنگ یک نیرنگ بزرگى به عربها زد و آن این بود که خود را چنان نشان داد که هرگز جنگ نخواهد کرد چنانچه:
الف ـ موشه دایان دو روز پیش از شروع جنگ یعنى 3/6/1967 به روزنامه نگاران گفت: فرصت آن که ما جواب دندان شکنى به مصر بدهیم از دست رفت و دولت ما پیش از آن که من عضو آن بشوم، با اعمال دیپلوماسیک مشکلهاى خود را حل مى‏کرد و ما باید به او فرصت بیشترى بدهیم تا آن که این مشکل را هم با اعمال دیپلوماسیک حل کند(16).ب ـ در روز بعد یعنى روز 4/6/1967 روزنامه‏هاى جهان عکسهائى از هزاران سرباز اسرائیلى در حال شنا چاپ کرده و در زیر آنها نوشتند که سربازان اسرائیلى را در حال مرخصى مى‏بینید(17).بدون تردید اگر در اسرائیل هم جاسوسهائى از طرف اعراب مى‏بودند هر آینه به دولتهاى خویش چنین گزارش مى‏دادند که سربازان اسرائیلى را در حال مرخصى و سرگرم شنا وتفریح مشاهده نموده‏ایم!ج ـ هنگامى که کابینه وزراى اسرائیل در روز 4/6/1967 یک روز قبل از جنگ تشکیل جلسه داده و از طرحها و برنامه‏هاى از قبل تعیین شده براى جنگ (موشه دایان) همه آنها را تصویب نمود و به دولت اسرائیل اعلام کرد که کابینه وزرا در این جلسه فقط چند طرح تجارتى را بررسى نموده و پس از این ژنرالهاى مصرى در قاهره مشغول بازى تنیس شدند(18)!اینها عوامل زنده شکست بودند، ولى عوامل دیگر که به منزله پایه و اساس بشمار مى‏رود، در این شکست دیده مى‏شود:1 ـ از روزى که اسرائیل در این منطقه از خاورمیانه بوجود آمد آرامش جاى خود را به نگرانى و گاهى هم به جنگ و خونریزى داد، ولى بى‏خبرى و اختلافات دولتهاى اسلامى همانطور که در آغاز به تشکیل این حکومت غاصب و متجاوز کمک نمود وسیله‏اى براى توسعه قدرت و جسارت او در سالهاى بعد نیز گردید.چیزى که مایه تأسّف است این که اسرائیل از آغاز تأسیس تا به حال مدّت20 سال است مشغول تهیه اسلحه و ایجاد قشون مرکزى مى‏باشد، حتّى در سالهاى اوّل دبستان به بچّه‏ها روح تجاوز و اخلال را در وجود آنها مى‏دمید و به آنها مى‏گفت که کشور ما از چهار طرف محاصره مى‏باشد و وظیفه ما این است که به وصیّت اجداد و پدران خود عمل کرده و نگذاریم این کشور در دست اجنبى و بیگانگان قرار بگیرد، وظیفه آنها را باین صورت تعیین مى‏نمایند که حفظ این کشور بدست من و تو واگذار شده است...ولى کشورهاى اسلامى به جاى تقویت بنیه‏هاى دفاعى خود در برابر دشمن، گرفتار کشمکشهاى داخلى و خارجى خود بودند.نکته دیگرى که هم مایه تأسف و هم موجب عبرت است این است که آنها در عوض آن که به کوشند روى پاى خود بایستند روى دوستى و پشتیبانى یکى از قدرتهاى بزرگ جهانى‏بیش از حدّ تکیه کرده (و از قدرت خدا غافل شده‏اند)(19).این دورى از خدا و نزدیکى به مخلوق یکى ازعوامل بسیار مهم شکست غیر منتظره مسلمانان را تشکیل مى‏داد.درست است که خداوند بدون سبب کارى را انجام نمى‏دهد، ولى در صورت از دست دادن کوچکترین سرباز، تقویت معنویّت لشکر، اگر مهمتر از تقویت مادیّت آن نباشد لااقل کمتر از آن نخواهد بود.یک گوینده اسرائیلى پس از جنگ گفت: ایمان به خدا بود که ما را پیروز کرد(20)... البته سرباز یهودى مى‏دانست براى چه جنگ مى‏کند ولى بیچاره مسلمانان نمى‏دانستند براى کى و براى چه وارد کارزار شده‏اند!2 ـ اختلافات شدید مسلمانان، شاید خیلى‏ها هنوز معتقد باشند که این جنگ بین اعراب و اسرائیل واین شکست، شکست عرب بود در صورتى که اگر جنگ، جنگ اعراب! و اسرائیل بوده، بدون تردید این شکست دامان همه مسلمانان را ننگین کرد.دلیل این مطلب، گفتار ارتجاعى (موشه دایان) است که در هنگامى که داخل (بیت‏المقدّس) مى‏شد فریاد زد: ما امروز انتقام خیبر را از مسلمانان گرفتیم(21).خیلى از افراد که از اروپا و آمریکا آمده بودند مى‏گفتند که در آن مناطق همه صحبت از مسلمانان واسرائیل بیان مىکردند تا از جنگ اعراب و اسرائیل و تمام جشنها و شادیها به نام شکست اسلام و مسلمانان برگذار مى‏شد نه اعراب(22).بنا بر این اگر مسلمانان اختلافات داخلى و خارجى خود را کنار مى‏گذاشتند و برادرانه دور هم جمع مى‏شدند و دسته‏بندیهاى خود را کنار مى‏گذاشتند هم اکنون این همه بدبختى به بار نمى‏آوردند و هرگز چنین اتفاقات دردناکى رخ نمى‏داد!3 ـ اعتماد بیش از حدّ بر یکى از دولتهاى استعمارى بزرگ، یکى از شعراى (مغرب) خطاب به بلوک شرق مى‏گوید: تو تأیید کردى... ولى الفاظ روشن و طنین افکن!او هم (بلوک غرب) اسرائیل را تأیید کرد... امّا با هواپیماهاى بزرگ و بمب افکن! و چه تفاوت بزرگى بین هواپیماهاى بمب افکن و بین الفاظ طنین افکن است.هردو ناوگانهاى خود را براى هم پیمان خود به حرکت در آوردند ولى ناوگانهاى آمریکا پیش از جنگ به حرکت در آمد و براى اسرائیل منتهاى مساعدت را کرد، در صورتى که ناوگانهاى شوروى پس از جنگ، آن هم براى پشتیبانى خود نمائى مى‏کردند.این تجاوز چه اثرى باقى گذاشت.1 ـ نخستین اثر ننگین این جنگ براى اولین بار در تاریخ اسلام شهر بیت‏المقدّس که حاوى نخستین قبله مسلمانان و محل معراج پیامبر است این بود که بدست مهاجمین تجاوز کار در معرض بى‏احترامى سربازان یهود قرار گرفت.دولت غاصب اسرائیل اعلام داشته است که اداره بیت‏المقدّس را براى همیشه در دست خواهد داشت و براى همین منظور على‏رغم اعتراض جهانى، آن را به قسمت غصب شده قبلى ضمیمه کرد(23).و چنانچه بعضى از جرائد نقل کردند، اسرائیل مهندسین برجسته‏اى را از خارج طلبیده تا مسجدالاقصى را، از جاى برداشته و در جاى دیگرى نصب نمایند. و بر خرابه‏هاى آن هیکل سلیمان را بنا کنند.2 ـ بیش از15000 اردنى، که در بین آنها تعداد زیادى کودک، زن و غیر نظامى بودند مجروح و یا مقتول شدند! و همین تعداد هم از (مصر) و (سوریه) از بین رفتند.(غلوب پاشا) مى‏نویسد: اغلب نظامیان اردن به وسیله بمبهاى آتش زا (ناپالم) تبدیل به خاکستر شدند.و اضافه مى‏کند: اینک در برابر من نامه‏هائى است از دکترهاى دانشگاه آمریکائى که براى کمک اردنیها در بیمارستانهاى نظامى اردن مشغول فعالیتند. در یکى از آنها چنین نوشته است: تا به حال بین600 الى700 مجروح را که در بین آنها150 غیر نظامى بود معالجه کردم و200 نفر آنها از2 درجه سوختگى شکایت داشتند، ولى هرگز جراحتى که ناشى از گلوله باشد ندیده‏ام.و بعضى از سربازان اردنى نقل کردند که: ما در برابر خود چیزى جز آتش نمى‏دیدیم.چنانچه بعضى از پزشکان نقل کردند که یکى از بیمارستانهاى سیّار که350 بیمار داشته است به وسیله بمبهاى آتش زا مبدّل به خاکستر شد(24).حرکتى را که یهود در این جنگ دنبال کردند درست ما را به یاد آن نقشه‏هائى که در قبائل وحشى در دوران جنگل براى تأمین زندگى خود در پیش مى‏گرفتند، مى‏اندازد با این تفاوت که وقتى قبائل وحشى یک باره و بدون اخطار قبلى به قبیله‏اى حمله مى‏کردند از چوب، تیر و نیزه استفاده مى‏کردند و اسرائیلى‏ها، از هواپیماها، تانکها و توپ براى پیروز شدن بر دیگران و مایملک آنها دریغ نمى‏نمودند و با قانون فوق هیچ گونه فرقى نداشتند.یکى از آوارگان جنگ چنین شرح مى‏دهد:ساعات اوّل صبح بود و تازه به کلاس درس در دبیرستان وارد شده بودم که یک باره رئیس دبیرستان اعلام نمود دبیرستان تعطیل و همه به خانه‏هاى خود برگردید، زیرا جنگ شروع مى‏شود و یا شروع شده است، با وجودى که شهر ما (رام‏الله) از صحنه جنگ هم دوربود ناگهان آسمان سیاه شده و تعداد700 هواپیماى جنگى بر فراز شهر ظاهر شدند و با گلوله‏هاى خود مردم بى دفاع و غیر نظامى را مورد هدف خود قرار دادند، من به چشمان خود دیدم که بچّه‏ها زنها پیر و جوان یکى پس از دیگرى از پاى در آمده و نقش زمین مى‏شدند!3 ـ تعداد آوارگان این جنگ تا9 شباط67 یعنى پس از گذشت پنج ماه بعد از جنگ به243.500 نفر رسید(25)... طبق آمار هر روز بیش از1623 پناهنده از سر مرزهاى اشغال شده، بیرون مى‏رفتند!
و چنانچه این آمار را بایستى بر شمار آوارگان جنگ سال1948 اضافه کنیم و مى‏دانیم که جمعیّت آنها بالغ بر1364419 نفر بوده،... مى‏نویسد: در سال 1948 تقریبا یک میلیون اعراب فلسطین از شهرهاى خود رانده شدند و با آن که اسرائیلى‏ها مى‏گویند رؤساى اعراب به آنها دستور داده بودند از شهرهاى خود خارج شوند، ولى نام این رؤسا هنوز معلوم نشده است و اگر فرض کنیم آنها بنا به دستور زعماى خود و با میل و رغبت خویش خارج شدند، ولى بدون تردید آنها صاحب خانه و داراى محل و تجارت زمین، املاک، ماشین و غیره بودند، پس چرا نمى‏گذاشتند باز گردند.در سال1940 آلمان، فرانسه را اشغال کرد و هزاران فرانسوى از شهرهاى خود فقط با لباسهائى که به تن داشتند از کشور خارج شدند، پس از جنگ کسى به آنها نگفت حقّ برگشت به شهرهاى خود را ندارند، امّا آوارگان فلسطین که در سال1948 از شهرهاى خود رانده شدند هنوز به آنها اجازه بازگشت داده نشده و مدّت19 سال است که تعداد بى‏شمارى از ملّت فلسطین در خیمه‏ها و اردوهاى (آوارگان) بسر مى‏برند!در قرن حاضر جنگهاى زیادى بوقوع پیوسته که در اغلب آنها ملتى مى‏خواسته است قدرت و عظمت خود را از ملّت دیگرى گسترش دهد، ولى گمان نکنم که تا به حال حتّى در قرنهاى گذشته یک چنین جنگى واقع شده باشد که هدفش این بوده که مردمى را از خانه و شهر خود بیرون کنند و به جاى آن ملّت دیگرى را که با صاحبان اصلى آن سرزمین هیچ شباهتى نداشته سکونت دهد.اگر بگفته یهود یک چنین کارى را (هیتلر) نسبت به یهود انجام داده باشد هیچ مجوزى را من نمى‏بینم که یهود حقّ داشته باشند بر گروه دیگرى بلاى آنرا وارد سازند.مقاومت جهانى بر ضدّ تجاوز اکنون چه باید کرد؟در دنیائى که هنوز قانون جنگل بر آن حکومت مى‏کند، در دنیائى که سازش ناجوانمردانه? شرق و غرب پنجاه هزار مسلمان بى‏گناه را به خاک و خون مى‏کشد و خانه‏هاى مردم را ویران مى‏سازد و سرزمین‏هاى مسلمین را به اشغال یهود در مى‏آورد و صدها هزار نفر را از نو آواره مى‏کند، در دنیائى که سازمان ملل آن تحت نفوذ و سیطره دولتهاى بزرگ، از محکوم کردن متجاوزین خوددارى مى‏کند در چنین دنیائى وظیفه اسلامى مردم مسلمان آن است که فریب دلسوزى‏هاى ریاکارانه این و آن یعنى شرق و غرب را نخورده و با تمام قوا بر ضد این تجاوزگران بپا خیزند تا اراضى غصب شده ملّت مسلمان را از دست تبهکاران بین‏المللى پس بگیرند(26).به امید آن روز!/
13 محرم ‏الحرام 1388 هـ.ق/منبع: yahood.net/منابع:

1 ـ تذکرة عودة، صفحه43.

2 ـ مجله حضارة الاسلام، شماره 8، سال1387 هجرى قمرى، صفحه108.

3 ـ کفاحى، تألیف هیتلر، صفحه14.

4 ـ (فلسطین والضمیر الانسانى)، صفحه164.

5 ـ به کتاب تلمود مراجعه شود.

 6 ـ تذکرة عودة، صفحه150.

7 ـ (الیهودى العالمى)، تألیف هنرى فورد، صفحه62.

8 ـ (راهنماى صهیونیسم)، صفحه5.

9 ـ صهیونیسم و یهود آمریکا.

10 ـ (درسهائى در ناسیونالیسم یهودى)، صفحه34.

11 ـ روزنامه الاهرام 24/7/1967.

12 ـ از گفته‏هاى محمّد حسنین هیکل، 26/5/1967.

13 ـ مجله الجمهور الجدید، چاپ بیروت ـ شباط1968.

14 ـ مجله الحوادث، چاپ بیروت، 15/9/1967 صفحه9.

15 ـ غلوب پاشا در کتاب (ازمه الشرق الاوسط)، صفحه3.

16 ـ جنگ شش روزه مصر و اسرائیل، تألیف اندولف س چرچیل وینستون س چرچیل صفحه73.

17 ـ همان مدرک، صفحه74.

18 ـ همان مدرک، صفحه75.

19 ـ مکتب اسلام، شماره 9، سال8، 1387هجرى قمرى، صفحه2.

20 ـ الایام الحاسمة قبل معرکة المصیر، تألیف سپهبد محمود شیت خطاب، چاپ بغداد1387 هجرى قمرى.

21 ـ جرائد و مجلات، رادیوهاى آن زمان.

22 ـ ذکریات المعصومین الرسول الاعظم (ص)1387 هجرى قمرى.

23 ـ مجله مکتب اسلام، شماره 9، سال8.

24 ـ مجله الجمهور الجدید، شماره711 ، سال1968، صفحه28.

25 ـ مجله حضارة الاسلام، شماره 10، سال8 ، صفحه95 ، نقل از بیانیه انجمن عالى سازمان پناهندگان بین‏المللى.

26 ـ مقاله آقاى خسروشاهى در مکتب اسلام، شماره 9، سال8، صفحه71.







      

خداوند، در کتاب مقدّس یهود، شکل عجیب و غریبى به خود گرفته است. مثلاً مانند انسان است ، گیسو و لباس دارددوپا دارد، مانند انسان راه مى‏رود، از آسمان به زمین فرود آمده به هر کجا که بخواهد مى‏رود و جائى را براى سکونت و زندگى خویش مسکن قرار مى‏دهد ، آن قدر نادان است که بدون نشانه نمى‏تواند خانه مـؤمنان را از خانه کـفّار تشخیـص دهد و از خیلى چیزها بى‏خبر است ، پیمان خود را مى‏شکند ، از کرده خویش پشیمان مى‏شود ، گاهى غصه مى‏خورد و بر کارى که کرده است اندوهگین مى‏شود./  معرفى / 1 ـ حضرت ابراهیم خلیل(ع) یکى از پیامبران عظیم‏الشأن است مانند: حضرات نوح، موسى، عیسى و محمّد(ص) که براى تمام اهل زمین مبعوث شده و او یکى از پیامبران اولى‏العزم مى‏باشد.2 ـ ابراهیم(ع) دو همسر به نامهاى (هاجر و ساره) داشته است اسحاق از ساره و اسماعیل از هاجر به دنیا آمده است.اسماعیل، پیامبر خدا و یکى از اجداد پیامبر اسلام(ص) است. اسحاق نیز پیامبر بوده و از او یعقوب به دنیا آمده است. یعقوب دوازده فرزند داشت که یکى از آنها (یهودا) مى‏باشد.3 ـ اسرائیل، مرکب از دو کلمه است (اسرا) و (ئیل) به معنى عبدالله یعنى بنده خدا و مراد از این کلمه حضرت (یعقوب)(ع) است.4 ـ حضرات موسى، عیسى و محمّد(علیهم‏السلام) از نسل حضرت ابراهیم خلیل مى‏باشند، گرچه حضرت عیسى(ع) پدر نداشت، ولى از طرف مادر به حضرت ابراهیم(ع) مى‏رسد.5 ـ صهیون (zion) نام کوهى است واقع در (اورشلیم) که بر آن (هیکل سلیمان) بنا شده‏است و مسجدالاقصى و صخره نیز در آنجا است اسم این کوه در جاهاى متعدّدى از عهدین ذکر شده است(0).6 ـ یهود معاصر، که حالا در فلسطین سکونت دارند، از جهت آن که به (یهوذا) فرزند یعقوب مى‏رسند، یهود گفته مى‏شوند.و چون از فرزندان (یعقوب) مى‏باشند، بنى اسرائیل یعنى فرزندان (اسرائیل) نامیده مى‏شوند و محل سکونت آنها نزدیک به کوهى به نام (صهیون) مى‏باشد.
تورات و عهد عتیق
تورات یعنى تعلیم و بشارت، کتابى است آسمانى که بر پیامبر عظیم‏الشأن حضرت موسى(ع) نازل شده است.ولى یهود، این کتاب را تحریف کرده و خرافات و افسانه‏هاى زیادى در آن جاى داد، به طورى که امروز به صورت یک کتاب مضحِک و عجیبى در آمده است.نویسندگان تورات اشخاص مجهول‏الهویه و گمنامى هستند که قرآن در باره آنها مى‏فرماید: (فَوَیْلٌ لِلَّذینَ یَکتُبُونَ الکِتابَ بِاَیْدیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیَشْتَروُا بِهِ ثَمَنا قَلیلاً فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمّا کَتَبَتْ اَیْدِیهِمْ وَ وَیْلٌ لَهُمْ مِمّا یَکْسِبُونَ)(1) پس واى بر کسانى که از پیش خود چیزى نوشته و به خداى متعال نسبت دهند تا به بهاى اندک و متاع ناچیز دنیا بفروشند، واى بر آنها از آن نوشته‏ها و آنچه از آن بدست آرند. و این آیه به خوبى بر آنها تطبیق مى‏کند.
الف ـ خدا در نظر یهود:
خداوند، در کتاب مقدّس یهود، شکل عجیب و غریبى به خود گرفته است. مثلاً مانند انسان است(2)، گیسو و لباس دارد(3)دوپا دارد(4)، مانند انسان راه مى‏رود(5)، از آسمان به زمین فرود آمده به هر کجا که بخواهد مى‏رود و جائى را براى سکونت و زندگى خویش مسکن قرار مى‏دهد(6)، آن قدر نادان است که بدون نشانه نمى‏تواند خانه مـؤمنان را از خانه کـفّار تشخیـص دهد(7)و از خیلى چیزها بى‏خبر است(8)، پیمان خود را مى‏شکند(9)، از کرده خویش پشیمان مى‏شود(10)، گاهى غصه مى‏خورد و بر کارى که کرده است اندوهگین مى‏شود(11)، با انسان کشتى مى‏گیرد(12)و درعین این که سه تا است، یکى است، یعنى هم یگانه است و هم سه‏گانه(13)، مار از او راستگوتر است زیرا مار راست مى‏گوید و خدا دروغ مى‏گوید(14)، از آسمانها به زمین آمده بین کلام مردم تفرقه مى‏اندازد مثل استعمار که مى‏گوید: (تفرقه بیانداز و حکومت کن) چون از وحدت کلام آنها مى‏ترسد(15)، چیزى را مى‏گوید و باز تغییر مى‏دهد(16) این است، صفات خداوند در نظر یهود!ولى خداوند جهان از همه این خرافات منزّه و مبرّا است، نه جسم است و نه عوارض جسمى بر او عارض مى‏شود، همیشه راست مى‏گوید و هیچ وقت پیمان خود را نمى‏شکند، تمام اعمالش از روى خِرد و حکمت است، ابدا اندوهگین و محزون نمى‏شود، یکى است و شریک ندارد و همیشه خواهان خیر مردم است.
ب ـ پیامبران در نظر یهود:
پیامبرانِ (کتاب مقدس!) دست کم از خدایان آن ندارند مثلاً بعضى آنها:
1 ـ با زنان نامحرم زنا مى‏کنند، چنانچه به حضرت داود(ع) نسبت داده‏اند(17).
2 ـ با دختران خود زنا مى‏کنند و به حضرت لوط(ع) نسبت مى‏دهند(18).
3 ـ مردم را فریب مى‏دهند و آنها را مى‏کشند و زنهایشان را به همسرى در مى‏آورند. این عمل را هم به حضرت داود(ع) نسبت مى‏دهند(19).
4 ـ با خداوند کشتى مى‏گیرند، چنانچه به حضرت یعقوب(ع) چنین نسبت مى‏دهند(20).
5 ـ کارهائى را که خداوند نهى کرده انجام مى‏دهند، چنانچه به حضرت سلیمان(ع) نسبت داده‏اند(21).
6 ـ قلبهایشان به جانب بُت متمایل مى‏شود، چنانچه به حضرت سلیمان(ع) نسبت مى‏دهند(22).
7 ـ براى پرستش بُتها خانه مى‏سازند و این مطلب را نیز به حضرت سلیمان(ع) نسبت داده‏اند(23).
8 ـ خداوند مى‏خواهد آنها را بکشد، چنانچه به حضرت موسى(ع) نسبت مى‏دهند(24).
9 ـ ستمکار هستند و به کشتار کودکان و افتادگان وگاوان و گوسفندان فرمان مى‏دهند(25).
10 ـ با خداوند درشتى و خشونت مى‏کنند، چنانچه این موارد را هم به حضرت موسى(ع) نسبت داده‏اند(26).
11 ـ سالهاى متمادى بین مردم لخت و پا برهنه راه مى‏روند، چنانچه به اشیاى پیامبر نسبت داده‏اند(27).
12 ـ به گردنهاى خویش بند و یوغ مى‏گذارند و این را هم به ارمیاى پیامبر نسبت مى‏دهند(28).
13 ـ خداوند فرمانشان مى‏دهد تا نان آلوده به نجاسات انسانى بخورند.
14 ـ خداوند به آنها دستور مى‏دهد که سر و صورت خود را بتراشند و این دو مورد را هم به حزقیال نسبت داده‏اند(29).
15 ـ خداوند امرشان مى‏کند تا زن زنا زاده را به همسرى در آورند و گفته‏اند که یوشع(ع) چنین کرده است(30).
16 ـ مردم را به پرستش بُت ترغیب کرده و خود بُت مى‏سازند، و مى‏گویند که این عمل را هم هارون(ع) انجام داده(31).
17 ـ از راه زنا متولّد شده‏اند، چنانچه به یفتاح پیامبر(ع) نسبت مى‏دهند(32).
18 ـ شراب مى‏نوشند و مستى مى‏کنند و به حضرت نوح(ع) نسبت داده‏اند(33).
19 ـ دروغگو هستند، چنانچه به پیامبر سالخورده حضرت نوح(ع) نسبت مى‏دهند(34).
20 ـ و یکى از صفات حضرت یعقوب(ع) را گفته‏اند که نبوّت را به زور از خداوند گرفته است(35).
این است صفات پیامبران و سفراى الهى در نظر عهد عتیق!آرى یهود، این صفات زشت را به پیامبران(علیهم‏السلام) نسبت داده تا میدان گناه براى آنها باز باشد و دامن خود را از هرگونه آلودگى و معصیتى پاک بنمایند، تا اینکه اگر زنا کردند، و یا شراب نوشیدند، دروغ گفتند، عهد و پیمان شکستند کس نتواند به آنها اعتراض کرده و آنها را سرزنش کند و براى گناه و معصیت آزاد بوده و تمام نسبت‏هاى زشت را به فرستادگان خدا یعنى پیغمبران روا دارند که اگر کسى متعرّض آنها شد، بگویند: مگر پیامبران خدا چنین نمى‏کردند؟! ما هم این اعمال را از آنها آموخته و انجام مى‏دهیم!ولى انبیاء اولى العزم(علیهم السلام) از نظر عقل و منطق از همه دروغها و افسانه‏ها مبرّا و منزّه مى‏باشند، زیرا آنها معصوم بوده و هیچ عمل زشتى را انجام نمى‏دهند.
لازم است به چند نکته از کتاب عهد عتیق که در واقع معرّف خوبى براى یهود است توجّه فرمائید:
الف ـ بى عفّتى یهود:
ابرام یعنى (ابراهیم خلیل(ع)) به طرف جنوب کوچ کرد و در حالى که قحطى در آن سرزمین بود، به مصر رسید تا در آنجا زندگى کند زیرا که قحطى در مصر بسیار شدّت داشت و چون ابراهیم(ع) و همسرش سارا نزدیک مصر رسیدند، باو فرمان داد که در نزد اهالى مصر خود را خواهر من معرفى کن تا از این بابت براى من پیشامد ناگوارى بوجود نیاید و در امنیت کامل بسر ببرم چرا که تو بسیار خوش منظر و زیبا مى‏باشى، به مجرّد ورود ابرام به مصر امراى فرعون و اهالى مصر، آن زن را دیدند که بسیار خوش منظر است، آنها او را در حضور فرعون ستودند، پس وى را به خانه فرعون بردند و به ابرام احسان نمودند و به او هدایائى مانند میش، گاو، گوسفند، کنیز و شتران بخشیدند، خداوند هم فرعون و اهل خانه او را به سبب سارا (زوجه ابرام) به بلاى سخت مبتلا ساخت. فرعون ابرام را خواند گفت: این چه عملى است که نسبت به من روا داشتى؟ چرا مرا خبر ندادى که او زوجه تو است؟ چرا گفتى او خواهر من است که او را به زنا گرفتم؟ اینک زوجه خود را برداشته و برو. آن گاه فرعون فرمان داد که ابراهیم(ع) با زوجه خود و تمام اموال و دارائى که داشت حرکت کند(36).
وقتى انسان این قصّه را مى‏خواند، به خوبى درک مى‏کند که چرا دولت اسرائیل (زنا) را یک عمل قانونى و شرافتمندانه مى‏داند؟
شاید تصوّر کنید که پیامبر بزرگ آنها (ابرام) براى مال و ثروت دنیا چند رأس گاو و گوسفند همسر خود را بعنوان خواهر معرفى و تقدیم فرعون کرده؟!
ب ـ طمع یهود:
یهوه خداى ما، مارا در حوریب خطاب کرده و گفت: توقف شما در این کوه بس است، پس به فرمان او کوچ کرده وتوجّه آنها را به کوهستان اموریان و جمیع حوالى آن از عربه، هامون، جنوب و کناره دریا یعنى زمین کنعانیان، لبنان، تا نهر بزرگ که نهر فرات باشد جلب کرده و اجازه ورود داد، اینک زمین را پیش روى شما گذاشتیم، وظیفه شما بر این است که به این سرزمین وارد شده و این سرزمین همان زمینى است که خداوند براى پدران شما (ابرام، اسحاق و یعقوب) و همچنین براى فرزندان شما و نسل آینده در نظر گرفته است(37).
ج ـ بى‏رحمى و قساوت یهود:
آن قوم صدا زدند و کرناها را نواختند و چون مردم آواز کرنا را شنیدند و به آواز بلند فریاد زدند حصارهاى شهر فرو ریخته و هرکس توان داشت به شهر اریحا در آمد، مرد و زن، پیر و جوان حتّى حیوانات همه را از دم شمشیر گذراندند و شهر را به آتش کشیده و طلا و نقره و همه اسباب و اثاثیه و ظروف قیمتى را به خزانه خانه خدا بردند(38).چون به نزدیکترین شهر رسیدى، اوّل نداى صلح و صفا ده و اگر از طرف مردم جواب مثبت شنیدى و دروازه‏ها را به روى تو و یاران تو گشودند و مالیات و جزیه پرداختند با آنها صلح و صفا برقرار کن ولى اگر با تو صلح و صفا برقرار نکرده و از دستورات تو سرپیچى کردند آن شهر را به فرمان خدایت (یهوه) محاصره کرده، زنان و مردان، اطفال را بکش و دارائى آنها را به تاراج ببر، یهوه خدایت اجازه مى‏دهد که به تمام شهرهائى که از تو دورند و از این امتها نباشند چنین رفتار نمائى. و باز به دستور یهوه خدایت هرآنچه را که به مالکیّت تو در آمده و از آن تو است و تا مى‏توانى هیچ ذى‏نفس را زنده مگذار، بلکه ایشان را یعنى حتیان، اموریان، کنعانیان، فرزیان، حویان، و یئوسیان را چنانکه یهوه خدایت ترا امر فرموده است هلاک ساز(39). چنان استوار و محکم باش که مردم هر شهرى با تو جنگ کنند. کارى کن که شهر و مردمش منهدم شود(40).و خداوند ایشان را پیش اسرائیل منهزم ساخت و ایشان را در جبعون بسیار کشت و عده‏اى را دنبال نمود که فرار کردند و تا عزیقه و مقیده برفت و آنها را کشت.آن روز یوشع مقیده را محاصره نمود و بنا به فرمان خدایش وارد بر آن شد و همه مردم شهر و بناها را منهدم ساخت و کسى را از آنها باقى نگذاشت، بطورى که با اریحا رفتار نمود مقیده نیز چنین کرد، یوشع و تمامى اسرائیل از مقیده به لبنه رفتند و با مردم لبنه جنگ کردند و خداوند آن را نیز با ملکش بدست اسرائیل تسلیم نمود، پس آن و همه کسانى را که در آن بودند قتل عام نمود و کسى را باقى نگذاشت و بطورى که با ملک اریحا رفتار نموده با ملک لبنه نیز رفتار کرد و یوشع با تمامى اسرائیل از لبنه به لاخیش گذشت و در مقابلش اردو زد و با اهالى آن جنگ کرد و خداوند لاخیش را بدست اسرائیل تسلیم نمود که آن را در روز دوّم تسخیر نمود و آن همه کسانى که در آن بودند، به دم شمشیر کشت، چنان که به لبنه کرده بود آنگاه هورام ملک جاذر براى اعانت لاخیش آمد و یوشع، او و قومش را شکست داد، به حدّى که کسى را براى او باقى نگذاشت و یوشع با تمامى اسرائیل از لاخیش به عجلون گذشتند و در مقابلش اردو زدند با آن جنگ کردند و در همان روز آن را گرفته و همه را از دم شمشیر گذراندند و همه کسانى را که در آن بودند در آن روز هلاک کردند، چنان که به لاخیش کرده بود و یوشع با تمامى اسرائیل از عجلون به حبرون برآمده با آن جنگ کردند و آن را با ملکش و همه شهرهایش و همه کسانى که در آن بودند بدم شمشیر زدند و موافق هر آنچه به عجلون کرده بود کسى را باقى نگذاشت، بلکه آن را با همه کسانى که در آن بودند هلاک ساخت و یوشع با تمامى اسرائیل به دبیر برگشت و با آن جنگ کرد و آنرا با ملکش و همه شهرهایش گرفت و ایشان را به دم شمشیر زدند و همه کسانى را که در آن بودند هلاک ساختند و او کسى را باقى نگذاشت و بطورى که به حبرون رفتار نموده بود به دبیر و ملکش نیز رفتار کرد چنانچه به لبنه و ملکش نیز رفتار نموده بود پس یوشع تمامى آن زمین، یعنى کوهستان و جنوب و هامون وادیهاى و جمیع ملوک آنها را زده کسى را باقى نگذاشت و هر ذى نفسى را هلاک کرده چنانچه یهوه خداى اسرائیل امر فرموده بود(41)./منبع: yahood.net/ منابع:

0 ـ مزامیر132، صموئیل دوّم، فصل پنجم.

1 ـ سوره بقره، آیه79.

2 ـ سفر پیدایش، اصحاح اوّل آیه36.

3 ـ سفر دانیال، اصحاح هفتم.

4 ـ سفر خروج، اصحاح بیست و چهارم.

5 ـ سفر پیدایش، اصحاح سوم.

6 ـ سفر خروج، اصحاح19 و مزمور132 آیه13.

7 ـ سفر خروج، اصحاح دوازدهم، آیه12.

8 ـ سفر پیدایش، اصحاح سوم.

9 ـ سموئیل اول، اصحاح دوم، آیه30.

10 ـ سموئیل اول، اصحاح15 آیه10.

11 ـ سفر پیدایش، باب ششم.

12 ـ سفر پیدایش، باب34.

13 ـ سفر پیدایش، اصحاح هیجدهم، آیه اوّل و اصحاح19 ایه اول.

14 ـ سفر پیدایش، اصحاح سوم، آیه30.

15 ـ سفر پیدایش، باب11 آیه11.

16 ـ سفر پیدایش، اصحاح ششم، آیه6.

17 ـ سموئیل دوم، اصحاح11 آیات متفرقه.

18 ـ سفر پیدایش، اصحاح 29.

19 ـ سموئیل دوم، اصحاح11.

20 ـ سفر پیدایش، اصحاح29.

21 ـ اوّل پادشاهان، اصحاح11.

22 ـ اوّل پادشاهان، اصحاح11 آیه1.

23 ـ اوّل پادشاهان، باب11.

24 ـ سفر خروج، اصحاح چهارم، آیات متفرقه.

25 ـ اعداد اصحاح31 ، آیات متفرقه.

26 ـ سفر خروج اصحاح32 ، آیه31.

27 ـ سفر اشیا، باب،20 آیه 2، (اشیا نام یکى از پیامبران بنى اسرائیل است).

28 ـ سفر ارمیا، باب27 ، آیه1.

29 ـ سفر حزقیال، اصحاح 4 و 5 ، آیات12 و1.

30 ـ سفر یوشع، اصحاح اول.

31 ـ سفر خروج، باب32.

32 ـ سفر داوران، باب11 ، آیه1.

33 ـ سفر پیدایش، اصحاح9.

34 ـ اوّل پادشاهان، اصحاح13 آیه11.

35 ـ سفر پیدایش، اصحاح32.

36 ـ سفر پیدایش، آیه9.

37 ـ سفر تثنیه، باب اوّل، آیه6.

38 ـ صحیفه یوشع، باب ششم، آیه20.

39 ـ سفر تثنیه، اصحاح بیستم، آیه1 0.

40 ـ همان مدرک، آیه20.

41 ـ صحیفه یوشع، باب دهم، آیه10.







      

ب: نمادهی ماسونی در پشت 1 دلاری:1 - مهر بزرگ امریکا:قبل از تعطیلی مجلس آمریکا در تاریخ چهارم جولای 1776، کمیته ای انتخاب شده بود تا مهری برای این کشور تهیه نمایند. اعضای کمیته 5 نفر بودند که سه نفر از آنها شامل بنیامین فرانکلین، جان آدامز و توماس جفرسون می شد که پیش نویس بیانیه استقلال آمریکا را تهیه کردند. ایشان افراد اولین کمیته به حساب می آمدند. قبل از آن که طرح مهر به تصویب نهایی برسد، دو کمیته دیگر و جمعا 14 نفر و به مدت 6 سال بر روی آن کار کردند. طرح نهایی که در تاریخ 13 ژوئن 1782 مورد تصویب مجلس قرار گرفت، توسط چارلز تامپسون با سمت منشی به مجلس ارایه شد. وی در این طرح پیشنهادات مشاوران و هنرمندان هر سه کمیته را لحاظ کرده بود. نکته جالب در این میان تعلق تقریبا تمامی افراد این کمیته ها به تشکیلات فراماسونری بود لذا بررسی به کار گیری نماد های گوناگون ماسونی در مهر رسمی ایالات متحده امریکا که  به سبب تعدد ، باید آنرا مهر ماسونی امریکا دانست. از اهمیت ویژه ای برخوردار است .اگر اندکی دقت فرمایید عقاب که نماد پرنده زئوس خدای یونان باستان است در پنجه راست خود شاخه زیتونی شامل 13 برگ و 13 میوه نگه داشته ،  و در پنجه دیگر 13 تیر .دم عقاب دارای 9 پر است از سویی دیگر هر بال این عقاب 33 پر دارد که قبلا راجع به این اعداد توضیح داده شد.در منقار عقاب نواری قرار دارد که بر روی آن به زبان لاتین نوشته شده (E PLURIBUS UNUM) که به معنی  "وحدت از کثرت" است (اشاره به ایالات متحده) اما نکته جالب تعداد حروف این جمله  بوده  که شامل13 حرف است .بر روی سر عقاب 13 ستاره قرار گرفته که در مجموع یک ستاره شش پر(ستاره داوود) را تشکیل میدهد.که نشان از تعلق امریکای 227 سال پیش به یهودیان و مارانوس ها دارد . بر سینه عقاب سپری قرار دارد که بر روی آن 13 خط قرمز و سفید (پرچم امریکا) نقش بسته گفتنی است رنگ قرمز و سفید رنگ دو ستون معروف ماسونها یعنی بواز و جاکین بوده است .(5) البته در دلار به جهت سیاه سفید بودن، این رنگها مشخص نیست . و دیگر اینکه دلیل مذکور علت و تفکر پشت پرده طراحی پرچم امریکا نیز محسوب   می شود. در مهر بزرگ صورت عقاب به سمت پنجه ای است که شاخه زیتون(به عبارتی شاخه درخت غار) را نگاه داشته است. صورت عقاب در مهر ریاست جمهوری در جهت مخالف یعنی به طرف پنجه ای بود که تیرها را نگاه می داشت تا این که در سال 1945 "هری ترومن" سی و سومین رییس جمهور امریکا دستور طراحی مجدد آن را به سمت شاخه زیتون صادر کرد.(6) در واقع ترومن پس از حمله وحشیانه  اتمی به ژاپن و به شهر هیروشیما و ناکازاکی در نزدیکی مدار 33 درجه زمین !!! و معرفی کشورش  به عنوان ابر قدرت جهان این دستور را داد تا با گرداندن سر عقاب از سمت تیر ها (نماد جنگ)به سمت شاخه زیتون (نماد صلح) چهره کریه و خون خوار امریکا را اندکی تطهیر کند و در لفافه آغاز نظم نوین جهانی را اعلام نماید.شایان ذکر است سال 1945 سال طلاییی ماسونها بود و آنها خود را از پیش برای آن مهیا کرده بودند چراکه اگر سال استقلال امریکا 1776 را از این سال(1945) کسر کنیم عدد حاصل یعنی 169 حاصلضرب 13 در خودش می شود (13*13 =169).2 - در سمت راست مهر ماسونی دلار و نیز در منتها الیه سمت چپ دلار (داخل بیضی های قرمز) 13 میوه قرار گرفته است .3- در وسط دلار عبارت (IN GOD WE TRUST) به معنی ما به خدا اعتقاد داریم (داخل بیضی آبی رنگ) نوشته شده است که ممکن است ما را قدری سردر گم  و دچار پارادوکس گرداند ولی در حقیقت این عبارت برای اولین بار در سال 1957  و در اوج  کشمکش های جنگ سرد با شوروی بر روی دلار نقش بست چراکه شوروی عملا کمونیسم و بی دینی را ترویج می نمود و آمریکا برای جلب نظر کشور های مسیحی و عموما دین مدار دست به این اقدام زد.(7) جالب اینجاست به محض پایان یافتن جنگ سرد طرحی برای حذف این عبارت از پشت دلار به کنگره رفت که به جهت فشار افکار عمومی تصویب نشد و لی ماسونها که در نهان هیچ گونه سنخیتی بین خود و خدا نمی دیدند ، در یک اقدام شیطنت آمیز در ماه مارس سال 2007 با حذف این عبارت ( IN GOD WE TRUST)  از سکه های یک دلاری یادبود جرج واشنگتن ، اندکی از افکار شوم و دین ستیزانه خود را آشکار نمودند که در نهایت مجبور به عذر خواهی از مردم آمریکا شدند . سوای تمامی دلایل مذکور چه دلیلی دارد که یک کشور بر روی اسکناس خود عبارت ما به خدا اعتقاد داریم را قرار دهد مگر دیگر کشور ها که چنین کاری نکرده اند به خدا اعتقاد ندارند! در واقع می بایست این اقدام سردمداران امریکایی را نوعی وانمود سازی دانست. شبیه فرد دروغ گویی که تکه کلامش "من از دروغ بدم می آید" است.4- مهر اعظم ایالات متحده امریکا :این مهر به شکل کنونی آن در زمان رزولت بر روی دلار قرار گرفت شما می توانید آنرا درسمت چپ دلار مشاهده فرمایید همانگونه که مستحضر هستید تصویر هرمی نامانوس به چشم می خورد که نماد هرم خئوپوس مقبره فرعون و نشان عالی انجمن های فراماسونری است. این هرم از 13 ردیف سنگ چین تشکیل شده است و در مجموع 72 خشت دارد که اشاره دارد به  72 نیرو یا  نام خدای کابالیستها.(8) که البته کاربرد آن در موارد دیگری نیز دیده شده است مانند تعداد نفر های عضو در حلقه " صاحب دلان"  (9)بر روی این هرم به لاتین عبارت 13 حرفی  " ANNUIT COEPTIS " به معنی خدا همیشه یاور ماست ، نقش بسته است که به گونه ای دیگر همان عبارت " IN GOD WE TRUST " است . البته عده ای از زبان شناسان غربی آنرا  "announcing conception"به معنی "آشکار کردن رشد مخفی" معنی نموده اند چراکه conception"" در زبان انگلیسی " لقاح‌ تخم‌ وشروع‌ رشد جنین‌ " معنی می دهد که مفهوما به معنای آشکار کردن فعالیتهای  شبکه مخفی فراماسونری در نظم نوین جهانی است.در زیر این هرم عبارت " NOVUS ORDO SECLORUM " به زبان لاتین نوشته شده است. که به معنای"NEW WORLD ORDER" یعنی "نظم نوین جهانی " یا "حکم جدید برای جهان" است که شما بارها آنرا در سخنرانی های سردمداران امریکا علی الخصوص بوش پدر و پسر و اوباما شنیده اید.(10) برخی نیز این عبارت لاتین را "new order of the secular" به معنی "نظم جدید سکولاریسم " معنی نموده اند. مجموع برگها و میوه های موجود در پشت دلار 72 عدداست که همانگونه که توضیح داده شد نشان از نفوذ کابالیستهای یهودی در امریکاست.پشت هرم بیابانی لم یزرع قرار دارد و جلوی آن گیاهانی روییده است . منظور از بیابان آشوب در اروپا و جنگ های متوالی است که ماسونهای آمریکا به امید تاسیس حکومت جهانی ِ ماسونی – یهودی خویش.خود را از آن بیرون کشیده و اولین کشور ماسونی جهان را تاسیس نمودند. شاید برایتان تعجب آور باشد که چرا این هرم شکلی نامانوس داشته و راس آن جدا ودر وسط آن چشمی نورانی قرار دارد. این چشم نماد "RA" از خدایان  مصر باستان است که در پاگانیسم یونانی چشم لوسیفر یا همان چشم شیطان است ، یونانیان آنرا ستاره صبح (11) می دانستند و همواره آن را به صورت درخشان  ترسیم می نمودند.با اینکه شاید اندکی از موضوع اصلی فاصله بگیریم ولیکن ذکر حدیثی از امیر المومنین در پاسخ به شخصی که از وی در مورد دجال پرسیده است را مفید میدانم. ایشان در پاسخ به این شخص می فرمایند: عینه الیمنى ممسوحه والأخرى فی جبهته تضیء کانها کوکب الصبح (چشم راست ندارد و چشم چپش در وسط پیشانی اش قرار گرفته نور می دهد گویا ستاره صبح است) . (12) راستش انسان از این همه شباهت به شگفت می آید چراکه اگر تصویر را زوم کنید از شکل ابرو و گوشه چشم روی هرم متوجه خواهید شد که این چشم ، چشم چپ است و از سوی دیگر نورانی بودن آن و نیز اینکه لوسیفر را  در اسطوره شناسی یونانی ستاره صبح     می دانند انسان را حیرت زده می کند.چشم لوسیفر بر همه جهان نظارت داشته و هنگامی که نظم نوین جهانی به ثمر برسد (تخرییب مسجد الاقصی و ساخت معبد سلیمان و حکومت علنی ماسونی - یهودی برجهان) قسمت فوقانی هرم به بدنه آن خواهد چسبید. اگر اندکی دقت فرمایید متوجه الگوی استفاده از چشم چپ در این مورد نیز خواهید شد (13)در واقع گروه فرانکلین میخواستند که مهر منعکس کننده مشیت الهی باشد و در این راستا بلاتکلیفی اسباط  اسرائیلی را به نمایش بگذارد. یعنی تا روزی که دوباره یهودیان به معبد سلیمان باز نگردند این هرم نا تمام خواهد ماند.در قاعده هرم عبارتی (اعداد) یونانی "MDCCLXXVI" نقش بسته که از نظر ارزش عددی (جمع حروف به صورت ابجد)  همانگونه که در تصویر می بینید برابر با 1776 سال استقلال امریکاست . اما اگر این حروف را بر روی اهرام ثلاثه مصر باستان در نظر بگیرید  جمع قاعده این اهرام همانگونه که در تصویر محاسبه شده است برابر با 666 می شود که عدد  لوسیفر یا همان شیطان است.البته ماسونها بارها تلاش کردند تا با دلایل واهی این وابستگی شدید خود به کابالای یهود و مصر باستان را مخفی نگه دارند برای نمونه  جوزف کمبل ،اسطوره شناس معروف ، می گوید:هنگامی که در سطوح پایین هرم قرار دارید،می توانید این سو یا آن سو باشید.اما هنگامی که به راس می رسید همه نقاط به یکدیگر می رسند و اینجاست که چشم خداوند(!!!) گشوده می شود.عبارت"ANNUIT COEPTIS" عقیده فرانکلین بود که یک نفر به تنهایی نمی تواند کاری انجام دهد اما چند نفر با کمک خدا قادر به انجام هر کاری هستند.(14)اکنون قضاوت با شما ست آیا این نمادها و نوشته های عجیب این معنا را می دهد؟ آیا برای بیان اینکه به کمک خدا نیاز داریم باید چشم چپی را در حالت جدا و درخشان  بر روی هرم خئوپوس قرار دهیم ؟ !!!! و... /اگر هرم گیزا یا خئوپوس را در درون یک ستاره شش پر(ستاره داوود) قرار دهیم نتیجه شگفت آور خواهد بود به گونه ای که حروفی که در منتهی الیه گوشه های ستاره قرار می گیرند(مطابق تصویر) واژه "MASON" را می سازند./5- استفاده از تکنیک ORIGAMI :اریگامی تکنیکی است که در آن با تا زدن و یا برش کاغذ بتوان شکلهای گوناگونی درست کرد. در طراحی دلار به طرز هنرمندانه و ماهرانه ای از این تکنیک بهره برده اند که البته در طراحی اسکناسهای دیگر دلار نیز از آن استفاده شده است.ولی در خود اسکناس 1 دلاری موارد متعددی وجود دارد که برای نمونه یک مورد آن همانگونه که در تصویر مشاهده می فرمایید توضیح داده می شود.اگر عدد 1 در گوشه دلار را از وسط به صورت عمودی تا بزنید شکل شماره 1 حاصل می گردد با تکرار این شکل به صورت تقارنی شکل شماره دو به دست می آید از به هم چسباندن این دو شکل و پاک کردن فضای اطراف آن در نهایت شکل 4 که سر مار است حاصل می شود . گفتنی است این مورد یکی از موارد استفاده از خطوط تار عنکبوتی زمینه دلار است و طراحان دلار موارد متعدد دیگری را نیز نهان نموده اند.همان طور که قبلا نیز گفته شد مار حیوان مورد علاقه ماسونها و شیطان پرستان است . تا جایی که آن به عنوان  حیوان خانگی خود استفاده می نمایند. (15) اما نکته جالب و مهم اینجاست که بعد از این تکنیک اریگامی بر روی سر مار عبارت"OMO" حاصل می شود که بنا به عقیده شیطان پرستان اولین واژه هستی است که شیطان آن را به انسان آموخت. هم اکنون نیز در جلسات ورد خوانی و آیین پرستش " RITUAL" شیطان این واژه مکررا مورد استفاده قرار میگیرد. همانگونه که عرض نمودم از تکنیک اریگامی در طراحی دلار های جدید بیشتر استفاده شده است اما با توجه به طولانی شدن این مقاله  از بیان موارد دیگر اجتناب نموده و تنها یکی از شواهد دسیسه فراماسونها در طراحی حادثه یازده سپتامبر را بیان می نمایم . قبلا نیز بیان شد که 9 و 11 از اعداد مقدس ماسونهاست لذا نباید تعجب کرد اگر حادثه برخورد دو هواپیما با برج های دو قلوی تجارت جهانی در روز یازده از ماه نهم اتفاق بیافتاد , و سپس 911 روز بعد از آن ، حادثه بمب گزاری در مادرید به وقوع بپیوندد . طراحان این اتفاقات از سالها پیش و بر مبنای پیشگویی های نوستراداموس کابالیست آن را طراحی نمودند تا به زور هم که شده است پیشگویی اعقاب خود را به تحقق برسانند.لذا برج های دوقلوی تجارت جهانی که برمبنای الگوی دو ستون معبد سلیمان " بواز "و "جاکین" ساخته شده بود گیت و دروازه ورود ماسونها  به نظم نوین جهانی گشت و به بهانه این دو برج به دو کشور مسلمان حمله شد .در ساختگی بودن حادثه یازده سپتامبر هیچ شکی نیست و دلایل و مدارک مستدل و مستند غیر قابل کتمانی وجود دارد که تبیین آنها در این مقاله و در این مجال نمی گنجد اما با  توجه به موضوع مورد بحثمان یعنی نشانه های ماسونی دلار، استفاده از تکنیک اریگامی  نتایج باور نکردنی را بر ملا می سازد.اگر مطابق شکل اسکناسهای 5 ،50،20،10 و100 دلاری را مطابق الگو(تقریبا شبیه موشک) تا بزنید نخست (شماره یک) در 5 دلاری دو برج سالم را مشاهده می کنید.در 10 دلاری (شماره 2) نوک برج ها آتش می گیرد، در 20 دلاری (شماره 3) آتش گسترش بیشتری پیدا کرده و پایین تر آمده  و نهایتا در 50 دلاری (شماره 4) هردو برج فرو می ریزند و در اسکناس صد دلاری (شماره 5) فقط دود حاصل از سوختن آنها ست که دیده می شود.آنچه در این جستار بیان گشت صرفا دلایلی کلی از ارتباط  دستگاه بنیانگذاران و حکومت گردانان ایالات متحده  با عقاید الحادی ، کفر آمیز و شیطانی  را بیان می دارد ، صد البته تبیین جزجز فعالیتها و دسیسهای آنها مثنوی صد من خواهد شد و حتی آنچه در باره دلار بیان گشت  اندکی از ماجرا بود. نویسنده تحقیقات بیشتر در این زمینه را به شما خوانندگان عزیز و گرامی محول می گرداند. ان شا الله در آینده به گوشه های دیگری از دسیسه چینی های  این جریان اشاره خواهد گشت./علی اکبر رائفی پور / پی نوشت:http://www.iranianshistoryonthisday.com/farsi.asp (1)/(2) عدد13برخلاف عموم تمدن ها و ادیان جهان عدد مقدس و خوش یمن یهودیان و ماسونهاست /(3) برادری نوشته استفن نایت/ نشر شباویز/ترجمه فیروزه خلعتبری / بهمن ماه 1368/ صفحه 68 /(4) همان / صفحه 69/(5) رنگ های آبی ، سفید ،قرمز و ارغوانی از  رنگهای کابالیستها است./(6) /http://www.iranianshistoryonthisday.com/farsi.asp(7http://www.answers.com/topic/in-god-we-trust/(8) www.theallseeingeye.tv/The_American_Dollar.html‎/(9) رجوع کنید به مقاله عبدلله شهبازی با عنوان " دماوند و فرقه‌های رازآمیز "/(10) LIFE IS NOW  (زندگی همینی است که هم اکنون در آن به سر می بری ) یکی از مهمترین شعارهای مشهور در امریکاست اما نکته جالب واژه NOW است که در واقع به صورت اختصاری بیان گر NEW ORDER WORLD  است. لذا باید آنرا اینگونه ترجمه نمود "زندگی نظم نوین جهانی یا سکولاریته است"/(11) واژه لاتین «لوسیفر»، به معنی «ستاره صبحگاهی»، نام دیگری است برای ستاره زهره (ونوس). در پاگانیسم رومی، لوسیفر «ژوپیتر» نام داشت و خدای خدایان بود. «ژوپیتر» در یونان باستان «زئوس» نامیده می‌شد. «زئوس» نیز به معنی «نورانی» و «درخشان» است. طبق باور شیطان‌پرستان، سرانجام «لوسیفر» با «ماشییح» (مسیح) به تعامل و مصالحه خواهند رسید و «مسیح» زمین و زمینیان را در سهم «لوسیفر» قرار خواهد داد. و در عوض آسمان از آن وی و یارانش  خواهد بود !!!/(12) مکیال المکارم.ج1.ص246/(13) رجوع کنید به مقاله ای از نویسنده با عنوان"اسطوره های ماسونی مصر باستان" http://www.antisemitism.blogfa.com/post-4.aspx/(14) http://www.unique-design.net/library/myth/image.html/(15) ماربه دلایل گوناگونی برای ماسونها و شیطان پرستان مقدس است که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره نمود:/الف: ابلیس برای آنکه بتواند آدم و حوا را وسوسه کند خود را به شکل مار در آورد ،  به پای طاووس پیچید و داخل بهشت شد./ب: در اسطوره شناسی مصر باستان مار نماد پادشاهی و استیلا است . و این مار آپپ است که در دنیای زیرین با خدای خورشید می جنگد لذا ماهیتی شیطانی دارد.برای مطلعه بیشتر در این زمینه منبع (13) مراجعه فرمایید./ج: مار به دلیل پوست اندازی نماد تناسخ در تمدن های کفر آلود است./د: شیطان پرستان اعتقاد دارند که شیاطین هنگامی که تجسم می یابند بیشتر به شکل مار هستند.در روایات آمده است شخصی نزد حضرت رضا علیه السلام آمد و از ایشان درباره لقب سید الساجدین سوال کرد. حضرت رضا علیه السلام فرمودند: روزی جدم حضرت سجادعلیه السلام مشغول نماز بودند. ناگهان از گوشه ای مار عظیم الجثه ای به سمت حضرت آمد و انگشتان پای ایشان را نیش زد. امام سجاد علیه السلام برافروخته شد و مشخص بود که بسیار متألم شده اند، اما تغییری در اذکار وحالت امام علیه السلام مشاهده نشد. مار بسیار حضرت را آزار داد آنگاه  به حال اولیه خودباز گشت، که همان شیطان بود. کنار حضرت ایستاد و گفت: حقیقتاً که تو سرورعبادت کنندگان هستی..  )/







      

قبلا نیز بیان شده که 9 و 11 از اعداد مقدس ماسونهاست لذا نباید تعجب کرد اگر حادثه برخورد دو هواپیما با برج های دو قلوی تجارت جهانی در روز یازده از ماه نهم اتفاق بیافتاد , و سپس 911 روز بعد از آن ، حادثه بمب گزاری در مادرید به وقوع بپیوندد . طراحان این اتفاقات از سالها پیش و بر مبنای پیشگویی های نوستراداموس کابالیست آن را طراحی نمودند تا به زور هم که شده است پیشگویی اعقاب خود را به تحقق برسانند. بی شک باید  سمبولیسم و نماد گرایی را جز لاینفک جریان فراماسونری دانست جریانی که موجودیت آن بیش از هر تمدن دیگری با پاگانیسم مصر باستان گره خورده است . که قبلا در مقاله ای دیگر با عنوان "نماد های ماسونی مصر باستان" مفصل به آن پرداختم .اصولا صحبت از نماد گرایی ماسونی نه در این مجال بلکه خود فرصتی مفصل می طلبد اما آنچه قصد دارم در این جستار به آن بپردازم صرفا نماد گرایی این جریان در دلار آمریکاست که به طرز شگفت انگیزی گویا مرامنامه و مانیفست یهودی– فراماسونری  آنهاست تا وسیله ای برای داد و ستد.ششم ژوئیه سال 1785کنگره آمریکا ( که در آن زمان، تنها یک مجلس بود) به اتفاق آراء دلار«« Dollar  را واحد پول آن کشور قرار داد. پیش از استقلال ایالات متحده یعنی در 4 ژوئیه 1776 ، پول انگلستان (لیره) در 13 مهاجر نشین انگلیسی آمریکای شمالی رایج بود. در جریان انقلاب، آمریکائیان سکه نقره ای اسپانیا به نام «دلار» را که در مکزیک رایج بود وسیله داد و ستد قرار داده دادند و به همین دلیل نام پول ملی خود را «دلار» گذاشتند.سکه دلار نقره ای از قرن چهاردهم بیش از سه قرن به نام «تالرThaler، دالر، تلار و دلار» در اروپا رایج بود که اسپانیایی ها آن را حفظ کردند و به مستعمرات خود در قاره آمریکا منتقل ساختند.اس با خط عمودی« $» که علامت بین المللی دلار است نیز از اسپانیایی ها اقتباس شده که پول خود را با علامت P (پی) مشخص می کردند و این «P» در آمریکای شمالی به تدریج و در جریان نوشتن به شکل «$» درآمد.(1)روند گنجاندن نمادهای یهودی – ماسونی در اسکناس 1 دلاری ختم نگشت و تمامی اسکناسهای بعد از آن نیز از این امر مستثنا نبودند.اما اسکناس 1 دلاری به عنوان نخستین اسکناس و از طرفی دیگر به لحاظ تعدد نشانه های ماسونی از اهمیت ویژه ای برخوردار است که کشف رمز از آن نیات پشت پرده و مخوف طراحان نظم نوین جهانی را آشکار می سازد. پیش از پرداختن به این مسئله توضیحی اجمالی  راجع به برخی  اعداد مقدس ماسونها را لازم می دانم .نخستین عدد 9 است که به حلقه 9 نفره زنجیره ماسونها ، تعداد استادانی که در جستجوی حیرام رفتند ،تعداد 9 گوی درخت کابالا،  تعداد ضربه های درجه استادی و...(3) اشاره دارد. دومین عدد 11 است که آن نیز به دوستون بواز و جاکین که بنا بر اعتقاد ماسونها  در ابتدای معبد سلیمان قرار داشتند، عرض حمایل استاد به سانتی متر (مجموع ستارگان 5 و 6 پر)، تنها عدد دورقمی که اکر برعکس شود تغییر نمی کند و ...(4) اشاره دارد.سومین عدد 13 است که بی شک از مهمترین نشانه های  تعلق فراماسونری به یهودیان و مصر باستان است که دلایلی از قبیل اتفاق موسوم به  پوریم در 13 فروردین در عهد خشایار شاه ، 13 تکه از بدن اوزیریس که توسط ایسیس(خدایان مصر باستان) پیدا شد ، خیانت سیزدهمین نفر(یهودا اسکاریوتی) به حضرت مسیح (ع) و ... مد نظر است.چهارمین عدد 33 است که اشاره دارد  به 33 رتبه و درجه فراماسونری ، حاصل ضرب عدد مقدس ماسونها یعنی یازده در سه مرتبه شاگردی- ابزار یاری و استادی (11* 3=33) ، سن حضرت مسیح هنگام کشته شدن(البته به نشان تمسخر مسیح توسط یهودیان) و... پس از این مقدمه نسبتا طولانی در ذیل به ترتیب به برخی از نشانه ها ی یهودی- ماسونی موجود در یک دلاری اشاره می گردد:الف : نمادهی ماسونی در روی 1 دلاری: 1- درج تصویر جرج واشنگتن به عنوان اولین رییس جمهور آمریکا که فراماسون اعظم و دارای درجه   33  در این تشکیلات بود البته بنای یاد بود وی در واشنگتن مملو از نشانه های ماسونی است.2- استفاده از 13 دایره در مهرسبز رنگ  وزارت دارایی امریکا در شکل ^ مانند . البته خود شکل ^ ، نماد مردانگی در مصر باستان و در میان یبوسی ها بوده  و اشاره به یکی از شرایط اصلی عضویت در لژهای فراماسونری یعنی مرد بودن دارد  که تاثیر آن در درجه نظامیان کنونی (گروهبان و استوار) کاملا مشهود است. 3- استفاده از مجموع 13 برگ و میوه در سمت چپ و راست تصویر جرج واشنگتن(دایره های قرمز رنگ)4-  استفاده از 33 حلقه در قسمت چپ و راست در پایین دلار (بیضی های سبز رنگ) که گویای 33 حلقه زنجیر وار رتبه های ماسونی برای رسیدن به مقام استادی اعظم یا بزرگ بازرس کل (همان فراماسون درجه 33 )است.5 – گنجاندن تصویر جغد در گوشه بالایی و سمت راست دلار به گونه ای کاملا ماهرانه و مخفیانه که به سادگی قابل رویت نیست و نیاز به بزرگنمایی بسیار زیادی دارد .(دایره ها و فلش آبی رنگ)نا گفته نماند که جغد نماد یهودی مارانوس (یهودی که برای پیش بردن اهدافش دین خود را مخفی میکند) است و به این نکته اشاره دارد که کشور ایالات متحده با چه اندیشه و مبانی فکری تاسیس گشته است البته فقط و فقط ذکر نقش  یهودیان و پیوریتنهای موثر در تاسیس امریکا خود به تنهایی کتابی قطور می شود که فرصتی دیگر را  می طلبد.در تصویر هوایی از کنگره آمریکا نیز به سهولت می توان تصویر جغد را در اطراف این ساختمان تشخیص داد.6- نباید از طراحی های تار عنکبوت مانند زمینه دلار به سادگی گذشت چراکه به طرز ماهرانه ای سمبل ها ونمادهای مورد احترام و تقدیس ماسونها و یهودیان را در آن خواهید یافت . به عنوان نمونه خرگوش نیم رخ که چشم چپش به سمت بیننده است دقیقا در روبروی تصویر پنهانی جغد برایتان به رنگ سفید مشخص گشته است.(لوگوی   p   l   a   y   b   o   y  که از نشانه های غیر اخلاقی و سین کاف سیین است نیز از همین نماد گرفته شده است)شایان ذکر است از دیدگاه سمبولیک برخی حیوانات مانند مار ، جغد ، خرگوش ، ققنوس(پرنده افسانه ای) و بز برای ماسونها و شیطان پرستان مقدس هستند اما از این میان جغد به سبب گردش سیصدو شصت درجه ای گردنش و نیز خرگوش به دلیل اینکه همیشه بیدار است نماد هوشیاری و تسلط گشته اند. که از دیدگاه ماسونها این خصیصه بسیار مهم می نماید و الگوی چشم جهان بین که در باره آن سخن خواهیم راند نیز گواهی بر این مدعاست.از سوی دیگر نیز اگر دقت فرمایید با فرهنگ سازی جریان فراماسونری از طریق کارتونها ، داستانها و.. خرگوش نماد با هوشی ، جغد و بز نیز نماد حکمت و دانایی گشته اند .







      

به واقع فیلمهایی مانند اسکار شیندلر موج جدیدی را به نفع صهیونیست رسانه ای به راه انداخت به گونه ای که می توان فیلم "یکشنبه غم انگیز" به کارگردانی رولف شویل را یکی از این فیلم ها دانست. این فیلم داستان یک یهودی هنرمند است که با هجوم آلمانیها به مناطق یهودی نشین مجبور می شود عشق خود را ترک کند.هنگامی که اولین کنفرانس صهیونیست در 29 اوت 1897 در شهر بال سوئیس شروع به کار کرد، جریانهای مختلف صهیونیست ولابی های سیاسی آن  در همه جای دنیا به این تکاپو افتادند که پس از برگزاری اولین کنفرانس، جریانی به راه اندازند که بتواند بیش از گذشته حرکتهای صهیونیسم  جهانی را توجیه کند وبه نوعی به این جریان فرهنگی-سیاسی مشروعیت کاذب ببخشد . به طورقطع بهترین و از اولین حرکتهای این جریان برای مشروعیت سازی تسلط بر رسانه ها بود. به گونه ای که پس ازمدت کوتاهی آنها به کمک انگستان وآمریکا  به یک امپراطوری رسانه ای بزرگ  دست پیدا کردند که درآن به دلیل هزینه های فراوان ولابی پشت پرده کسی نمی توانست درمقابل جریانهای رسانه ای آنها بایستد. در همین راستا آمریکا هم هالیوود را بی چون چرا دراختیار فیلم سازان طرفداران صهیونیسم جهانی و رژیم صهیونیستی  قرار داد تا بتواند درپهنه رسانه ای بزرگ هالیوود هر کاری که دوست داشتند وبه مقتضی سیاستهای رژیم صهیونیستی انجام دهند.
دراین بین یهودیانی که شروع به فعالیت درهالیوود کردند برنامه های خود را بر چند محور قرار دادند.1-تلاش برای مشروع نشان دادن رژیم صهیونیستی و به نوعی جایگاه سازی تاریخی برای آن، به گونه ای که آنها سعی می کردند که در فیلمهای هالیوود به ویژه ژانر تاریخی وسیاسی این موضوع را به بیننده تلقین کنند که یهودیان از ابتدا به صورت گسترده در فلسطین حضور داشته اند و به طور کلی جایگاه اصلی یهود بیت المقدس یا همان سرزمین موعود یهود است.2-مظلوم نمایی سیاسی به ویژه در فیلمهایی که درباره جنگ جهانی دوم وپس از آن ساخته شده است.همه این اتفاقات درحالی است که سیاسیون آمریکا با پولهای کلانی که در هالیوود خرج میکنند،به دنبال کمک بزرگی به صهیونیسم برای القای اهداف آنها در پرده نقره ای هستند.به نوعی که به جرات می توان گفت که بسیاری از کارگردانانی که در سینمای سیاسی هالیوود نقش دارند از کسانی می باشند که به خوبی به این جریانات وخواسته های آنان واقف هستند.فیلمهایی برای نمایش دروغین مصیبتهای یهود دراین بین برای اینکه سیر تاریخی ورود جریان حامی صهیونیزم به هالیوود را بهتر بشناسیم باید نگاهی بیاندازیم به فیلم " قول مردانه" به کارگردانی الیا کازان که درسال 1947 ساخته شد. فیلم با رویکرد تند ،سعی دارد تمام احساسات ضد یهودی درجهان را کاملا بی دلیل نشان دهد وحتی در قسمتهایی از فیلم، بازیگر نقش اول درپاسخ به ابراز نفرت مردم نسبت به یهودیان می گوید: برای رسیدن به سرزمین موعود باید این مصائب را تحمل کرد، فیلم سعی دارد به نوعی تمام نفرتها علیه یهودیان را از روی کینه ای نشان دهد که مردم به قوم سرور جهان به تعبیر فیلم دارند.حتی سعی میکند به جریانهای صهیونیستی این مهر تایید را بزند که اینها همان کسانی هستند که در آینده بر جهان برتری پیدا خواهند کرد.اما دقیقا یک سال بعد فیلم "جستجو" ساخته شد تا درادامه فیلم قول مردانه برای اولین بار به صورت جدی بحث سرزمین موعود را در سینمای هالیوود مطرح کند. دراین فیلم به صورت  فوق العاده زیادی از نشانه هایی مانند ستاره داوود به نمایش گذاشته می شود. به گونه ای که حتی علامتی که دائم درفیلم در دستان بازیگر زن آن است دقیقا همین علامت است. فیلم پر از این نشانه ها  وعلامتهای دیگر صهیونیستی وحتی فراماسونری است به گونه ای که انگار فیلم ساز از روی عمد می خواهد ذهن بیننده را پس از فیلم با این نمادها درگیر کند.اما دراین بین نکته مهم اینجاست که این دوفیلم در خود آمریکا وسینمای هالیوود ساخته شد، این درحالی بود که پس از چند سال برای اولین بار فیلم "مارگیر" درخود سرزمینهای اشغالی تولید شدوشاید هم به همین دلیل پس از این که درفیلم جستجو ،سرزمین موعود برای اولین بار  به نمایش گذاشته شد، برای اولین بار در فیلم مارگیر صحبت از "هولوکاست" بود. ساخت این فیلم دقیقا در زمانی بود  که پایه های حضور یهودیان درفلسطین در چشم جهانیان به تدریج بی توجیه جلو می کرد.موج سینمایی برای مظلوم نمایی برای همین این فیلم که با سیاستهای صهیونیزم جهانی کاملا پیش رفته بود ساخته شد ،تا اگر امکان داشت از طریق زبان تصویر حداقل حضور رژیم صهیونیستی توجیه می شد. دراین باره فیلم مارگیر به نوعی آغاز گر حرکت مظلوم نمایی درباره هلوکاست بود .چرا که درپی همین جریان سازیست که فیلم «زندگی یهودیان در سرزمین موعود» درسال 1923ساخته شد.این فیلم به طور کامل به شرح زندگی در سرزمینهای اشغالی به گونه ای می پردازد که گویی حق یهودیان نه تنها سرزمین موعودشان یعنی همان فلسطین است بلکه کسانی که دراین سرزمین به نام اعراب زندگی می کنند اشغالگران تاریخی آن هستند.این درحالی است که چند سال قبل از این فیلم، با بودجه لابی های صهیونیسم فیلم "لشکر یهودیان" در سال 1905  به کارگردانی ژان یاکوب دف  ساخته شد،این فیلم دو هدف اصلی داشت:1-نمایش دشواریهایی که به تعبیر تحریف شده این فیلم ،بر سر یهودیان آمده است.2-زحماتی که بازهم براساس تاریخ تحریف شده که این فیلم از آن صحبت میکند درجنگ جهانی دوم کشیده اند.چرا که به تعبیر این فیلم یهودیان علاوه براینکه  در جنگ جهانی دوم توسط آلمانها مورد آزار واذیت قرار گرفته اند در خود جبهه های جنگ هم دلاورانه جنگیده اند،هر چند که بر اساس اصل تاریخ یهودیان به دلیل منفعت طلبی که دارند هیچ گاه در جنگها حضورموثری نداشته اند.مشروعیت سازی با فیلمهای مذهبی  اما فیلم «اینجا سرزمین توست» به کارگردانی "باروخ اجداتی" و فیلم  اکسدوس به کارگردانی "مینیجره" در سال 1968 اتفاقی تازه در سینمای صهیونیستی هالیوود بود ،چرا که در هر دو این فیلمها به ویژه در فیلم اکسدوس، فیلم ساز تلاش کرده بود که با مطرح کردن قسمتهایی از کتاب عهد عتیق به نوعی دست به مشروعیت سازی معنوی برای یهودیان بزند. دراین فیلم بحث مظلوم نمایی کمتر به چشم میخورد چرا که تمام تمرکز فیلم روی مشروعیت سازی دینی یهود قرار گرفته بود .به گونه ای که به جرات می توان گفت اکسدوس خدمتی بزرگ به صهیونیست در پیشبرد اهداف اشغالگرانه داشت،چرا که از یک طرف فیلم اکسدوس یهودیان را با استنادهای دروغین به کتاب عهد عتیق به اشغال بیشتر فرا می خواند، واز طرف دیگر فیلم اینجا سرزمین توست تمام یهودیان دنیا را به مهاجرت به سرزمینهای اشغالی تشویق می کرد.گویی فیلم اینجا سرزمین توست شباهت زیادی با گفته های کشیش یکی از کلیساهای روم باستان در دوران جنگهای پنجم صلیبی دارد، چرا که درتاریخ ذکر شده که او به سربازان دستور می دهد که بیت المقدس را از دست  مسلمانان خارج کنند، چرا که آنجا  حق مسیحیت است.دقیقا مانند رویکردی که درفیلمهایی هاملری ادما وخانه پدرم به نمایش گذاشته شده بود ،به ویژه درفیلم هاملری ادما. هاملری ادما داستان جوان یهودی است که پس از مدتی متوجه مریضی روحی-جسمی در خود می شود ،دراین بین  پزشکش به او می گوید که برای درمان بیماری خود باید به سرزمین موعود سفر کنی! داستان فیلم آنقدر تعجب برانگیز است که هیچ چیز جز یک هدف سیاسی را بیان نمی کند، هدفی که حتی در نحوه نمایش آن کوچکترین اصول  حرفه ای هم رعایت نشده است وکارگردان در یک حرکت کاملا سیاسی سعی دارد تمام داستان فیلم را برمحوریت بازگشت به سرزمین یهود قرار دهد.به ویژه دیالوگ ویژه ای که پزشک این جوان درفیلم به او می گوید نشانه عمق سیاسی گری این فیلم است، پزشک به او می گوید: به سرزمین موعود بازگرد که آرامش تو درآنجاست.کارگردانان سیاسی در خدمت صهیونیزم اما این فیلم و  دیگر فیلم ها درکنار فیلم سازان وابسته، باند بسیار قوی را برای توجیه اشغال ونشان دروغین  حقانیت یهودیان تشکیل می دهند. دراین بین باید از کارگردانانی مانند اسپیلبرگ و الکساندر فورد نام برد. الکساندر فورد با ساخت فیلم صابرا نقش بزرگی در ایجاد موج سینمایی به نفع صهیونیسم جهانی واشغال گری های او داشته است.این درحالی می باشد که اسپیلبرگ بیش از همه کارگردانان نقش مهمی در ایجاد موج هالیوودی به نفع صهیونیسم ایفا کرده .اسپیلبرگ با ساخت فیلم معروف اسکار شیندلر که یک فیلم تماما سیاسی بود به نحو تاثیر گذاری بینندگان سینما را به باور مظلومیت یهود فراخواند. فیلم به صورت اغراق آمیزی درباره کشتار بی رحمانه درآلمان سخن می گوید، به گونه ای که درآن ، فیلم بدون هیچ منبع تاریخی کشتاریهودیان را درحد یک فاجعه کشتار بی رحمانه که هیچ گاه درتاریخ مشابه آن صورت نگرفته است به نمایش می گذارد، از سوی دیگر این فیلم فوق العاده از ساختار سیاسی یک طرفانه برخوردار است.البته باید به کیفیت بالای فیلمنامه هم اشاره داشت چرا که درکناراین فیلمنامه قوی ، صحنه های زندگی یهودیان درآلمان را بسیار غم بار نشان می دهد به گونه ای که بیننده را تحت تاثیر خود قرار می دهد ،که این موضوع نشان دهنده آن است که نسل جدید فیلم سازان سیاسی هالیوود کار خود را برای تبلیغ صهیونیزم به خوبی بلدند.یکشنبه غم انگیز،آغازی دوباره برای صهیونیزم هالیوودی به واقع فیلمهایی مانند اسکار شیندلر موج جدیدی را به نفع صهیونیست رسانه ای به راه انداخت به گونه ای که می توان فیلم "یکشنبه غم انگیز" به کارگردانی رولف شویل را یکی از این فیلم ها دانست. این فیلم داستان یک یهودی هنرمند است که با هجوم آلمانیها به مناطق یهودی نشین مجبور می شود عشق خود را ترک کند، دراین بین او قطعه ای را با پیانو نواخته است که در تمام دنیا هر کسی آن را گوش می دهد اقدام به خودکشی می کند، این قطعه نامش یکشنبه غم انگیز است. فیلم سعی دارد این قطعه وخود کشی سراسری در جهان را به نوعی سوگواری سراسری برای  یهود نشان دهد. داستانی که به نوعی دیگر درفیلم "پیانست" ساخته رومن پولانسکی  تکرار شد. این فیلم درباره یک پیانیست یهودی می باشد  که از اغاز جنگ جهانی دوم تا پایان آن  شاهد جنایتهایی است که به تعبیر این فیلم علیه یهودیان انجام شده است،موضوع قابل توجه اینجاست که پیانیست جوایز زیادی از اسکار را به خود اختصاص داد که این نشان دهنده رویکرد خاص حمایتی اسکار از بعضی فیلمها بود.ارتباطاتی خارج از حوزه فیلمسازی!دراین بین باید به این نکته هم اشاره کرد که بعضی کارگردانان مانند اسپیلبرگ علاوه بر فیلمسازی ارتباطات بسیار زیادی با لابی های صهیونیستی داشته اند. به نوعی که او در سال 2002 یک وام 3 میلیون دلاری را از بانک صهیونیستی  چیس منهتن آمریکا دریافت کرد که این خود نشان از رویکردهای آینده لابی های سیاسی اقتصادی صهیونیسم درباره هالیوود وکارگردانان آن دارد.علاوه براین باید به این نکته هم اشاره کرد که با وجود ساخت فیلمهای فراوان درباره مظلومیت وحقانیت یهود وجهت گیریهای کاملا آشکار درآنها به نفع این جریان بازهم فیلمهای جدیدی دراین رابطه ساخته شده است که نمونه آن را می توان درفیلم لعنتی ها بی آّبرو مشاهده  کرد، فیلمی به کارگردانی تارانتینو. فیلم به صورت کاملا آشکار سعی در قهرمان سازی یهودیان دارد، حتی  کشتار افراد به دست آنها را نوعی انتقام جویی تاریخی نشان می دهد. تا شاید بیننده  به این باور برسد که یهودیان هر جایی که کشتار می کنند به دلیل ظلمی است که قبلا به آنها  شده است.به هر ترتیب باید به این نکته اشاره کرد که سینمای هالیوود بی شک امروز در تسخیر لابی های فرهنگی صهیونیستی است، به گونه ای که می توان به جرات به این نکته اشاره کرد که به زودی باید نسل جدیدی از این فیلمها را مشاهده کرد فیلمهایی که این بار به احتمال زیاد در حیطه آخر زمان صهیونیستی یا به تعبیری در تحقق افسانه هفت شیپور تولید خواهد شد./منبع: قدسنا







      

و بالاخره سنگ بنای معبد دروغین یا همان هیکل سلیمان در بیت المقدس و در فاصله 50 متری مسجدالاقصی گذاشته شد. نخست وزیر رژیم صهیونیستی طی دو جلسه محرمانه و پشت درهای بسته در سخنانی به مقامات اسرائیلی از الحاق کامل بیت المقدس به اسرائیل خبر داد.او در دو نشست با وزیران کابینه خودش و مقامات شهرک نشینان که در 25 دسامبر 2009 برگزار شد اعلام کرد که: شما به زودی خواهید توانست در هر جایی از شرق بیت المقدس که اراده کنید سکونت کنید.بیت المقدس پایتخت واحد و ابدی اسرائیل برای مردم یهود می شود و تا شش ماه دیگر چیزی به نام بیت المقدس شرقی وجود نخواهد داشت.رژیم اشغالگر در سال 2001 تصمیم به ساخت کنیسه ای به نام «کنیسه خرابه» گرفت و بودجه ای معادل 12 میلیون دلار که از طریق کمک یهودیان سراسر جهان جمع آوری شده بود عملیات ساخت را در سال 2006 شروع کرد.گفته شده که این کنیسه در زمانی که صهیونیستها در تلاش برای تصرف شرق بیت المقدس بودند ویران شده بود.افتتاح کنیسه خرابه در بیت المقدس همزمان با روز جهانی ساخت هیکل وهمی، دلالت بر وجود اهداف بزرگتر می کند.بلندی، معماری و تقلید از ابعاد و زوایای قدس که در ساخت این کنیسه به کار رفته نشانه ها و مختصات تاریخی و فرهنگی حرم قدس را محو می کند.کشورهای اسلامی در اقدامی کلیشه ای و فاقد هرگونه ضمانت با یک خبر ساده افتتاح این کنیسه را به منزله معبری برای تصرف کامل بیت المقدس شرقی و ساخت هیکل موهوم محکوم کردند.مطبوعات صهیونیستی قبلاً 16 مارس یعنی 25 اسفند را به عنوان زمان جدید استقرار سنگ بنای ساخت معبد سوم سلیمان بر ویرانه های مسجدالاقصی اعلام کرده بودند.
آنها همچنین با وقاحت تمام که حکایت از اطمینان آنها از فقدان هرگونه عکس العمل مسلمانان می کند اعلام کرده اند روز 16 مارس 2010 زمان ساخته شدن بارگاه سوم سلیمان خواهد بود.بیشتر خبرگزاری ها و سرویسهای خبری و تصویری بنی اسرائیلی، افتتاح این کنیسه را خبر دادند درحالی که تقریباً سایتهای خبری اسلامی به سادگی از کنار این خبر مهم گذشتند. بلندترین و بزرگترین کنیسه که دیروز افتتاح شد به یهودیان اجازه می دهد تا در محل مسجدالاقصی هیکل سوم را بسازند.در واقع تخریب کامل قبله اول مسلمانان با افتتاح این کنیسه آغاز شد.رویترز، نیویورک تایمز، اورشلیم پست، آسوشیتدپرس و دیگران تصویر و خبر واقعه را به سراسر جهان ارسال کردند. بر روی دیوارهای گچی این کنیسه، پیام نتانیاهو، نخست وزیر جنایتکار رژیم صهیونیستی به صورت ویدئو کنفرانس بر روی دیوارهای این کنیسه پخش می شد انجام گردید.افتتاح کنیسه، درست وقتی که ایرانیان در اندیشه چهارشنبه سوری بودند، در تدابیر شدید امنیتی و با حضور 6000 نفر از نیروهای ارتش و پلیس رژیم صهیونیستی که از جشن و پایکوبی بنی اسرائیل حراست می کرد و مانع از حتی فریاد برآوردن فلسطین بود اتفاق افتاد. درست در زمانی که به برکت حضور مسلمانان صهیونیست و فتنه گران، هزاران بسیجی و پلیس تهران را از آتشفروزیهای نمایندگان یهود در ایران در امان نگه می داشتند.
آنها آمده بودند تا در ازدحام صدای ترقه ها و کپسولها صدای هلهله و شادی بنی اسرائیل در بیت المقدس و پیرامون مسجدالاقصی بپوشانند تا نتانیاهو با آرامش خاطر اعلام کند: ای بنی اسرائیل از این پس بیت المقدس پایتخت واحد و ابدی اسرائیل خواهد بود.تأسیس هیکل و تخریب مسجدالاقصی، به منزله برکشیدن و به اهتزاز درآوردن پرچم دولت جهانی بنی اسرائیل و کنار زدن بنی اسماعیل در میدان دین جهانی و دولت جهانی و حتی رسول جهانی اسلام است.شاید شنیده باشید که سالها قبل، وزیر جنگ رژیم اشغالگر، موشه دایان، با تجاوز به حریم بیت المقدس خود را به صحن مسجد رساند. نخست زیر وقت، خانم گلدمایر او را خواست و مؤاخذه کرد و گفت مادرت به عزایت بنشیند، مسلمانان خاک ما را به توبره خواهند کشید. (ادبیات این عبارت از خودم است.) هفته ای گذشت و از جهان اسلام خبری نشد. در دیداری دیگر گلدمایر گفته بود: ای کاش همان روز که بیت المقدس رفته بودی ما را برای همیشه از دست این مسجد خلاص کرده بود. از مسلمانان خبری نشد.از نظر بنی اسرائیل این حکومت از اسرائیل دروغین آغاز می شود. آنها آن را به یک افعی تشبیه می کنند که از سال 70 میلادی، یعنی سال ویران شدن هیکل به دست رومی ها، به حرکت درآمده است. دُم این افعی در فلسطین می ماند و سر آن برای تصاحب و تخریب جهان به حرکت در می آید تا بالاخره در شهر بیت المقدس در هیکل بازسازی شده زیر پرچم یهود آرام پیدا کند.چنانکه هفته پیش عرض کردم؛ بنی اسرائیل با "برافروختن آتشفشان آخرالزمانی" در جهان، گمان می کنند که سر این افعی به دمش رسیده است.آقای میکائیل هالبرن، خاخام متعصب صهیونیستی، به صراحت و شفافیت تمام پرده از استراتژی نهایی بنی اسرائیل در عصر ما برمی دارد.او می گوید:"نزاع بر سر اورشلیم، تنها برای کنترل تاریخ گذشته به عنوان راهی برای توجیه زمان حال نیست، مسأله بر سر کنترل تاریخ آینده است."در واقع این خاخام می گوید: کشمکش امروز در فلسطین و قتل عام مسلمانان و اخراج فلسطینیان و تخریب مسجدالاقصی از سویی به گذشته و دروغ بنی اسرائیل بر می گردد که همان وارث دانستن یهود برای خلافت جهانی و ابدی است و از سویی دیگر، وسیله و مقدمه ای است برای مشروعیت بخشیدن به توطئه های آینده و کنترل مسیر تاریخ./اسماعیل شفیعی سروستانی/رادیو معارف- جمعه 28 اسفند







      

نگاهی به 2 فیلم Schindler"s List  و  The Pianist/سالها از پی سالها گذشت، اما شکل گیری «سرزمین انجیلی یهود» آنچنان که فکر می کردند هم ساده نبود، در سالهای بعد از 1980 و پس از انقلاب اسلامی و نیز جنگ اول لبنان و اسرائیل، در افکار عمومی دنیا و با پرچمداری جمهوری اسلامی ایران، آهسته آهسته دو لغت «اسرائیل» و «اشغالگر» در حال همنشینی بودند.بعد از آنکه در سال 1917 آرتور جیمز بالفور، اعلامیه معروف خود را در دفاع از تشکیل دولت یهودی در خاک فلسطین علنی کرد، پیدا بود عزمی آشکار و قدرتمند شکل گرفته است برای به سلطنت رساندن صهیونیستها. صهیونیستهایی که آنقدر از دوران استعمارگری برای خود سرمایه جمع کرده بودند که توانایی خریدن هر خاک و هر نظام و هر حکومتی را داشتند، اما آنچه فلسطین را برای آنها انتخاب بهتری جلوه می نمود، افسانه معبد هیکل بود و دیوار غربی مسجدالاقصی؛ مکانی که آن را مقدس ترین زیارتگاه یهود می دانند، دیواری که یهودیان در کنار آن «ندبه» می کنند و فریاد می کشند و زاری می کنند.بعد از اعلامیه بالفور سیل عزیم مهاجرت به سرزمین موعود یهود شروع شد. هر جهودی به جهود دیگری می رسید، خبری از عزیمت به فلسطین می گرفت و تشکیل حکومت آرمانی اسرائیل! اما دو مشکل در میانه راه صهیونسم بود: 1- اعراب فلسطین 2- ملقب شدن به عنوان «اشغالگر». و یهود نه مزاحمین فلسطینی را برمی تابید و نه عنوان اشغالگر را. این شد که به رصد رخدادهای عالم مشغول شد و در کمین نشست برای نخستین بهانه. حادثه ها از پی حادثه ها گذشتند و نوبت به جنگ جهانی دوم رسید، جنگی بزرگ که پرچمدار آن کسی نبود جز ضدیهودترین فرمانده جنگ در عالم، یعنی «هیتلر». هیتلری که ظهور وی، دندانِ تیز صهیونیستهای بهانه جو را برّاقتر کرده بود.**تا نهایتا سال 1945 فرا رسید و هیتلرِ ستیزه جو در اردوگاه آشویتس (Auschwitz Camp) همان کاری را کرد که سالها بود یهود انتظارش را می کشید. حرفها سینه به سینه نقل شد: بازوبندهای معرف یهود، جمع آوری یهودیان لهستان، اردوگاه آشویتس، کار اجباری برای یهود، قتل عام پیرمردها و پیرزنهای از کارافتاده، کشتن بی دلیل مردم، نسل کشی، کوره های آدم سوزی، هولوکاست، قتل 6 میلیون یهودی...**گویی هیتلر آنقدر جنایت کرده بود و آنقدر رفتارهای ضدیهودی از خود نشان داده بود که اگر کسی می گفت هیتلر در یک اتاق 50 متری 1میلیون یهودی را کشته است، مردم بی برو برگرد باور می کردند! این شد که صهیونیسمِ فرصت طلب و بهانه جو، وقایع اردوگاه آشویتس را آنقدر بزرگ جلوه نمود که دیگر کسی نمی توانست به حقانیت آن شک کند.**و سرانجام جنگ جهانی دوم به پایان رسید، هم اکنون نوبت، نوبتِ مظلوم نمایی صهیونیسم است، یهودِ صهیونیست بهانه ای که می خواست را بدست آورده است و حال منتظر زدن ضربه نهایی است. صهیونیستهای سرمایه داری که از سالها پیش به خاک امریکا مهاجرت کرده اند، آنقدر در جنگ جهانی دوم حق بر گردن امریکا گذاشته اند که دولت امریکا به دنبال فرصتی است برای جبران لطف صهیونیستها. این می شود که «پرزیدنت ترومن» دست به کار می شود و با ژستی انسان دوستانه می گوید: «امریکا نمی تواند از کنار رفتارهای دیوانه وار هیتلر با یهودیان بگذرد، یهودیان حق دارند زندگی تازه و مستقلی را شروع کنند». و حال نوبت حمایتهای کشورهای پیروز جنگ است که صهیونیستها در تمامشان رخنه کرده بودند، کشورهایی که هم اکنون حس انسان دوستیشان گل کرده و یکی پس از دیگری از تشکیل دولت مستقل یهودی دفاع می کنند.تا نهایتا سال 1948 فرا می رسد و در دعوایی زرگری، سازمان مللِ صهیونیستی، رسما از فرزند جدید و نامشروع خود، «اسرائیل»، پرده برداری می کند. یک تراژدی دیپلماتیک در شرف وقوع است، برای اولین بار در جهان، خبر می رسد که یک کشور بخاطر ظلمهای روا داشته شده ی یک کشور دیگر به تعدادی از مردم کشوری سوم، تغییر کاربری می دهد و به کشوری دیگر تبدیل می شود! در واقع سازمان ملل در بیانیه خود می گوید که بخاطر ظلمهایی که هیتلر آلمانی بر یهودیان لهستان روا داشته است، از امروز دیگر فلسطین فقط فلسطین نیست، بلکه اسرائیل است به اضافه ی اندکی فلسطین! مردم دنیا خفه شده اند، و فلسطینیان که به هیچ وجه باور نمی کردند که گرگهای صهیونیست اینگونه برای خاکشان طمع کرده اند و خواب دیده اند، قربانی خفقان رسانه ای و افکار عمومی به خواب رفته جهانی شدند.سالها از پی سالها گذشت، اما شکل گیری «سرزمین انجیلی یهود» آنچنان که فکر می کردند هم ساده نبود، در سالهای بعد از 1980 و پس از انقلاب اسلامی و نیز جنگ اول لبنان و اسرائیل، در افکار عمومی دنیا و با پرچمداری جمهوری اسلامی ایران، آهسته آهسته دو لغت «اسرائیل» و «اشغالگر» در حال همنشینی بودند. دیگر جنگ هم کار اسرائیل را حل نمی کرد، چرا که بعد از کشتارهایی که فقط یکی از آنها قتل عام فلسطینیان در اردوگاه صبرا و شتیلا بود، دیگر مردم جهان، جنگ سخت اسرائیل را تاب نمی آوردند.حال که دیگر سازمانهای به ظاهر بین المللی و همینطور سلاحهای جنگی همه رسالت خود را انجام داده اند و دیگر برای نجات صهیونیسم کاری از دستشان بر نمیاد، نوبت می رسد به سلاحی تازه به نام رسانه، و این سینماست که به عنوان تاثیرگذارترین ابزار رسانه ای رسالت خود را در قبال مشروعیت بخشی به این فرزند نامشروع نظام سرمایه داری تمام قد به گردن می گیرد. سینمایی که آخرین ترفند صهیونیسم است برای نجات از ورطه ای که خود را بدان گرفتار نموده است.***هالیوود تا پیش از سال 2005، ابزاری برای مظلوم نمایی تاریخی صهیونسیم: /1- SchListindler"s :/سال 1993 فرا می رسد، تا آن روز تاریخ هولوکاست فقط تاریخی نوشتاری است و تاثیر نوشتار بر افکار عمومی آنقدر نیست که روحیات ضداسرائیلی بوجود آمده در جهان را کنترل کند، روحیات ضد اسرائیلی ای که با ظهور فردی به نام روح الله خمینی جانی تازه به خود گرفته است و آهسته آهسته در حال بوجود آوردن گفتمانی جدید از جنس «روز قدس»، «آرمان فلسطین» و «نابودی اسرائیل» در سراسر جهان است.این می شود که یکی از بزرگترین و قدیمی ترین کمپانیهای فیلمسازی هالیوود یعنی Universal Pictures، با اختصاص بودجه ای 25 میلیون دلاری (که در سال 93 بودجه ای کلان برای یک فیلم به شمار می رفت) و با به خدمت گرفتن خوشنامترین، بزرگترین، پرنفوذترین و تاثیرگذارترین کارگردان هالیوود یعنی «استیون اسپیلبرگ» (Steven Spielberg) در پی ساخت یکی از عظیمترین پروژه های هالیوود بر می آید. جاییکه در آن اسپیلبرگ، به عنوان یکی از معروفترین یهودیان هالیوود، قرار است تاریخ هولوکاست را برای نخستین بار آن هم در ابعادی شگرف، در ذهن افکار عمومی دنیا تصویرسازی کند؛ و فیلم «فهرست شیندلر» ساخته می شود. فیلمی که به اذعان بسیاری از اهالی هالیوود تاثیرگذارترین فیلمی است که پیرامون تاریخ معاصر ساخته شده است.داستان فیلم در لهستان اتفاق می افتد، زمانیکه نیروهای «اس اسِ» نازی در حال جمع آوری یهودیان سراسر لهستان در اردوگاهی به نام آشویتس هستند. جاییکه در آن ژنرال «Amon Goeth» با بازی خیره کننده ی «Ralph Fiennes» به عنوان فرمانده نازی اردوگاه آشویتس، هنوز هم که هنوز است یکی از تاثیرگذارترین شخصیتهای منفی هالیوود را به تصویر کشیده است. ژنرالی که تفریح روزانه اش هدفگیری و شکار یهودیان است و تفریح شبانه اش اذیت و آزار کنیزکان یهودی. و در نهایت کارخانه دارِ خیّر آلمانی یعنی «اسکار شیندلر» با بازی «Liam Nesson»، چون یک روزنه امید، به نجات تعدادی از اسرای یهودی می پردازد و تعدادی از آنها را به کمک حسابدار یهودیش «اسحاق استرن» با بازی «Ben Kingsely»، برای کار در کارخانه اش جدا کرده و به ازای هر یک از آنها مبلغی به ژنرال گوئتس می پردازد و بدینوسیله بیشترین نجات یافتگانِ از مهلکه آشویتس را همان افرادی تشکیل می دهند که در فهرست شیندلر نامشان آورده شده است.اسپیلبرگ برای تاثیرگذارتر کردن اثرش از هیچ تلاشی فروگذار نکرده است، حتی فیلم را بصورت سیاه و سفید ساخته است تا هم تاریخی بودن و واقعی بودن این رخداد را بیشتر به بیننده القا کند و هم اوج مصیبت یهودیان را با رنگهای مرده ی سیاه و سفید بیشتر به بیننده بفهماند. موسیقی فیلم نیز بسیار تاثیرگذار است و هم اکنون به عنوان یکی از معروفترین موسیقی های متن سینما شناخته می شود. اسپیلبرگ حتی در پایان فیلم تصاویری مستند و واقعی از بازماندگان فهرست شیندلر پخش می کند که در خاک اسرائیل کنونی بر سر مزار «اسکار شیندلر» رفته اند و به آرامگاه او با اهدای گل، ادای دین و احترام می کنند. تصاویر مستندی که این داستان را هرچه بیشتر باورپذیرتر کرده است.اسپیلبرگ بسیار قدرتمند و تاثیرگذار، تصویر ترس و وحشت و استئصال را در چهره مردان و زنان و کودکان یهودی به تصویر کشیده است، تا جاییکه شاید حتی اگر خود هیتلر هم این تصاویر را تماشا می کرد احتمالا در سیاست های خود تجدید نظر می نمود! بسیاری از پلانهای فیلم رعب آور و گریه دار است، مخصوصا زمانیکه نیروهای نازی برای پاکسازی خانه های یهودیان اردوگاه به این خانه ها هجوم می آورند و زنان و کودکانی که در زیرتخت و درون کمدها پنهان شده اند را پیدا می کنند و به رگبار می بندند.فیلم فهرست شیندلر، پس از پخش موفق خود از سوی آکادمیهای متفاوت هالیوود رها نشد و مزد زحمات صهیونیست پسند خود را تمام و کمال گرفت و در رکوردی خیره کننده 86 بار نامزد دریافت جایزه های رنگارنگ شد و توانست 65 جایزه را از آن خود کند که در بین این جوایز در رکوردی کم نظیر در 12 بخش نامزد جشنواره اسکار شد و 7 جایزه این جشنواره را به نام خود یافت، جاییکه جایزه ی Best Picture که مهمترین جایزه سال هالیوود است و بهترین فیلم سال هالیوود را مشخص می کند به همین فیلم رسید.در واقع «شیندلر لیست» آمده بود تا مظلومیت تاریخی یهود! را به تصویر بکشد و تقدس هولوکاست را در ذهنها تثبیت کند. رژیم صهیونیستی که ماهیت خود را در شانتاژ و جوسازی نظامی-رسانه ای یافته بود می خواست باز هم حس همزادپنداری مردم دنیا را به سمت خود بکشاند تا از این به بعد هر جای دنیا صدایی بر علیه یهود در بیاید با به تصویر کشیدن تصاویر فهرست شیندلر آن صدا را همصدای نازیها و هیتلر جلوه دهد و افکار عمومی جهان را بر ضد آن بشوراند.نکته قابل توجهی که شاید از زاویه دید بسیاری از منتقدین پنهان مانده است این است که تا پیش از ظهور تفکر خمینی در جهان، هیچگاه صهیونیسم، نیازی در به تصویر کشیدن هولوکاست در خود نمی دید، اما وقتی آرام آرام شعارهای امام خمینی بر علیه یهود جهان گیر شد، و شعارهایی همچون «اسرائیل باید از بین برود» «اسرائیل یک غده سرطانی است که نابودیش حتمی است» و...، آهسته آهسته بر زبانها چرخید، صهیونیسم، دید که بایست دست به کار شود و توازنی که با ظهور خمینی به ضرر اسرائیل در حال تغییر است را با زبان هنر نمایشی باز به نفع خود برگرداند.تا جاییکه تا حدی هم موفق بود و شیندلر لیست به مانند یک مُسکن تا مدتی نگاه افکار عمومی جهان را به سمت رژیم صهیونیستی مثبت کرد و بخشی از مردم فریب خورده دنیا این رژیم نامشروع را در تصاحب خاک فلسطین محق می شمردند. تا آنجا که هم اکنون این فیلم از حدود 250000 رای، با نمره فوق العاده ی 8.9 از 10 به عنوان فیلم هفتم لیستِ برترین فیلمهای جهان در سایت IMDb (بانک اطلاعاتی اینترنتی سینمای جهان و هالیوود) شناخته می شود./ 2- The Pianist:/9 سال پس از «فهرست شیندلر»، این بار نوبت به یکی از فعالترین و معروفترین کارگردانان فرانسوی در هالیوود، یعنی «رومن پولانسکی» (Roman Polanski) می رسد تا خدمتی شگرف به صهیونیسم بکند و خاطرات خاک خورده هولوکاست را باز در افکار عمومی دنیا زنده کند. و فیلم «پیانیست» ساخته می شود. پولانسکی ای که در کودکی به همراه خانواده یهودیش به لهستان مهاجرت می کند، اما در جریان نسل کشی یهودیها خانواده اش را در اردوگاه آشویتس از دست می دهد حال خود در مقام یک کارگردان (که بارها به علت اتهامهای غیراخلاقی تحت پیگرد قانونی قرار گرفته است) در فیلم پیانیست می پردازد به تصویرسازی جنایتهای نازیها. در اینجا ذکر این نکته واجب می نماید که روی هریک از بازیگران و کارگردانان و نویسندگان هالیوود دست می گذاریم متوجه می شویم که رابطه ای با یهود و صهیونیسم داراست که خود این موضوع برهانی است برای گرایشات آشکار صهیونیستی هالیوود.فیلم پیانیست باز هم مثل فهرست شیندلر خود را بر پایه یک داستان واقعی معرفی می کند. داستانی که قهرمان آن پیانیستی به نامِ «ولادیسلاو اشپیلمن» (Wladyslaw Szpilman) با بازی بسیار زیبا و تاثیرگذار «آدرین برودی» (Adrian Brody) می باشد. موسیقی دانی که در حوالی دهه 40 میلادی یکی از مطرحترین پیانیستهای لهستان و  کل اروپا بوده است. داستان فیلم در حوالی 1443 و در دوران جنگ جهانی دوم در لهستان اتفاق می افتد. زمانیکه در ورشو، یهودیان از جانب نیروهای اشغالگر نازی مجبور به استفاده از بازوبندهای خاصی می شدند که آنها را از دیگر مردم متمایز می کرد. مدتی می گذرد و باز هم همان داستان تکراری جمع آوری یهودیان در اردوگاه اتفاق می افتد، اما این بار برخلاف شیندلر لیست که شیوه روایتگری اش سوم شخص بود، در پیانیست داستان ظلمهای روا داشته شده به یهود بصورت اول شخص روایت شده و تماما از زاویه دید «اشپیلمن» به تصویر کشیده می شود. جاییکه اشپیلمن به همراه خانواده اش در اردوگاه به اسارت و بیگاری گرفته می شود. اما بعد از مدتی نیروهای نازی شروع می کنند به فرستادن یهودیان توسط قطار به مکانی نامعلوم، مکانی که در فیلم از آن به عنوان «کوره های آدم سوزی» نام برده می شود. در این بین خانواده اشپیلمن نیز به این کوره ها فرستاده می شوند، اما خود اشپیلمن به کمک یکی از دوستان خود از این مهلکه جان  سالم بدر می برد و پس از کش و قوس های فراوان موفق می شود که از اردوگاه فرار کند. از اینجا به بعدِ داستان، می پردازد به صحنه های سختی کشیدن اشپیلمن، هنرمندی که در اثر ظلمهای نازیها به اوج فلاکت و نکبت دچار می شود و در نهایت به کمک یکی از افسران نازی که به نوازندگی پیانو علاقه مند است نجات می یابد و در انتهای فیلم که جنگ جهانی دوم به پایان می رسد باز به سرِ کار خود باز می گردد و فیلم با صحنه ای تاثیرگذار از نواختن پیانو توسط وی به پایان می رسد.فیلم پیانیست در جلوه دادن تصاویر مظلومیت یهود بسیار تاثیرگذار است و پولانسکی در آن از هیچ تلاشی برای نشان دادن بدبختیهای یهودیان فروگذار نکرده است. از انتخاب هوشمندانه «آدرین برودی» به عنوان نقش اول فیلم گرفته تا نشان دادن صحنه لیسیدن آش بر زمین ریخته توسط یک یهودی گرسنه. نکته جالبی که در انتخاب «آدرین برودی» مشهود است این است که اولا خود او یک لهستانی الاصل یهودی است که پدرش «الیوت برودی» ادعا می کند خانواده اش را در واقعه هولوکاست از دست داده است و دومین نکته جالب توجه این است که برودی خود یک موسیقیدان است. می شود گفت که جمع این دو نکته باعث شده است که برودی در اولین نقش مهم خود بتواند بسیار تاثیرگذار بازی کند و در نهایت جایزه بهترین بازیگر نقش اولِ مردِ سالِ 2002 در جشنواره اسکار را از آن خود کند و عنوان «جوانترین برنده» این جایزه را نیز از آن خود بنماید.اما پیرامون به تصویر کشیدن مظلومیت یهود تصاویر فیلم بسیار «غلو شده» است. تا جاییکه از فرط غلو فیلم حالتی تبلیغاتی و شعار زده به خود می گیرد. در صحنه ای نشان می دهد که یک پیرزن یهودی که پس از قرار گرفتن در صفی طولانی بالاخره موفق می شود کاسه ای آش برای بچه های گرسنه اش تهیه کند در کش و قوسی با یک پیرمرد یهودی گرسنه کاسه را از دست خود رها شده می یابد و وقتی آش بر روی زمین می ریزد آن پیرمرد بر روی زمین می افتد و شروع می کند به لیسیدن آش بر زمین ریخته. یا در جای دیگر خود اشپیلمن پس از ساعتها گشتن به دنبال آذوفه نهایتا یک ظرف پودر شربت پیدا می کند و ساعتها به دنبال راهی می گردد برای باز کردنِ درِ آن، و پس از موفقیت در باز کردنِ درِ آن ظرف تا مدتها آن پودر می شود محل ارتزاق اشپیلمن. یا نشان دادن گداییِ سیب زمینی توسط یهودیها و نیز نشان دادن تصاویر به رگبار بسته شدن بی دلیل یهودیان و یا صحنه تحقیر اشپیلمن توسط یک سرباز نازی در گوشه یک پیاده رو و صحنه های فراوان دیگری از فیلم کاری با فیلم کرده اند که انسان بعد از دیدن فیلم ناخودآگاه احساس می کند که فیلم یک اثر پروپاگاندای محض بوده و فقط برای مظلوم نمایی یهود ساخته شده است. همینطور موسیقی بسیار زیبا و تاثیرگذار این فیلم که باز هم مثل شیندلر لیست از موسیقیهای معروف هالیوود به شمار می آید و بر غم انگیزتر کردن و هرچه تاثیرگذارتر نمودن صحنه های مظلوم نمایی یهود در پیانیست می افزاید.اما آنچه که در این بین در فیلم بسیار جلوه می کند، ترسو نشان دادن یهودیان است. جاییکه یهودیان برای رفع مشکلات خود حتی حاضرند که از روی نعش یکدیگر هم عبور کنند، ولی به هیچ وجه برای مبارزه با یهود نمی توانند اتحاد به دست بیاورند و به جز یک صحنه کوچک که زحمتی برای نازیها بوجود می آورند در باقی صحنه همه اش مشغول تو سری خوردن و فرار کردن از دست نازیها هستند.پولانسکی پس از ساخت این فیلم مزد خوش خدمتی خود به صهیونیسم را نیز می گیرد و فیلمش در مجموع در جشنواره های مختلف با رکوردی خیره کننده 87 بار نامزد دریافت جایزه های گوناگون می شود و 45 جایزه را نیز از آن خود می کند که از این بین 7 نامزدی آن در اسکار اتفاق می افتد که یکی از این نامزدیها برای بهترین فیلم سال بوده است و در نهایت فیلم 3 جایزه اسکار را از آن خود می نماید.این فیلم نیز مانند همتای خود شیندلر لیست، توانست تاثیر فراوانی بر مخاطبین هالیوود بگذارد، تا جاییکه با حدود 134000 رای در سایت IMDb توانست نمره بالای 8.5 از 10 را کسب کند و در رتبه 53ام فیلمهای برتر تاریخ سینما قرار بگیرد./***/به عنوان جمع بندی با یک نگاه گذرا به آثار تاریخی صهیونیستها در هالیوود می توان فهمید که  بعد از انقلاب اسلامی و  تا سال 2005 هر جا که صهیونیستها چهره خود را در جهان مخدوش شده می دیدند، سریع دست به کار می شدند و فیلمی در دفاع از مظلومیت یهود می ساختند و تا می توانستند با جایزه های گوناگون برای فیلم خود تبلیغ می کردند تا مردم جهان مظلومیت یهود را به نظاره بنشینند و به آنها حق بدهند تا امروز به اشغال خاک فلسطین بپردازند! تا حدی هم در این «تصویرسازی استراتژیک» خود موفق بودند و توانستند بخشی از افکار عمومی را در این بین با خود همراه کنند.خودم را می گویم که وقتی به عنوان یک ایرانی مسلمان به نظاره فیلم «شیندلر لیست» می نشینم و یا فیلم پیانیست را تماشا می کنم من نیز برای یهودیان ستم دیده ی اردوگاه آشویتس احساس تاسف می کنم و از دیدن ظلمهای روا شده به آنها غمگین می شوم، اما از خود می پرسم که امروز چرا مردم فلسطین بایست تقاص جرم نازیها را پس بدهند؟ و با خود می گویم که چرا ما نتوانسته ایم که تصاویر ظلم روا داشته ی صهیونیستها به مسلمان مظلوم فلسطینی در طول این سالهای فراوان را هنرمندانه به تصویر بکشیم و چقدر حسرت و تاسف می خورم که یهودیان عالم توانسته اند با رای های به ظاهر انسان دوستانه شان «شیندلر لیست» اسپیلبرگ را به رتبه 7ام برترین فیلمهای تاریخ بکشند و ما حتی نتوانسته ایم نامی از «بازمانده» ی سیف الله داد زنده نگاه داریم. «بازمانده» ای که به حق در این شوره زار دفاع هنر از آرمان فلسطین، همچون ستاره ای درخشان ولی یکتا می تابد ولی در صفحه اختصاص یافته به مرحوم «سیف الله داد» در سایت صهیونیست گرای IMDb در بین معرفی فیلمهای او هیچ اثری از آن یافت نمی شود! و صهیونیستها توانسته اند به خوبی شاهکار ضدصهیونیستی سیف الله داد را از صحنه سینمای جهان پاک کنند./***/در نوشته بعد به نسبت هالیوود با صهیونیسم بعد از سال 2005 و پس از جنگ 33 روزه در سال 2006 و جنگ 22 روزه در سال 2008 می پردازیم و اینکه چگونه رویکرد هالیوود به شکلی آشکار و تامل برانگیز در آثاری همچون Munich و The Reader نسبت به مسئله اسرائیل عوض می شود، و در این بحبوحه ی بی دفاع ماندن اسرائیل از جانب هالیوود، خود رژیم صهیونیستی دست به کار می شود و با سینمای ضعیف خود و با آثاری همچون Waltz with Bashir و Lebanon سعی می کند به خیال خود به ترمیم آبروی رفته خود در افکار عمومی بپردازد و همینطور در نوشته بعد بیشتر به فیلم Lebanon خواهیم پرداخت که چه بیشرمانه در پی انسان دوست نشان دادن صهیونیستها در صحنه نبرد با لبنان برآمده است.و به یاد می آوریم پیام حضرت روح الله را که روز قدس را باید زنده نگاه داشت تا ریشه ی صهیونیست از جهان برکنده شود. چرا که تا صهیونیست هست، جنگ و خونریزی و آوارگی ملتها نیز هست. /منبع: strategic-cinema.blogfa.com



**: همان طور که در مقاله "جهان در سیطره دجال:ایران جزیره امید" اشاره کردیم هیتلر خود یک فراماسون بوده است و کارهایی که انجام میداده در جهت اهداف فراماسونری بود.و هولوکاستی را که یهود به آن چنگ میزنند اگر اتفاق افتاده باشد مطمعنا در وسعت بسیار کوچکی اتفاق افتاده نه چند میلیون نفر !!!! . این آمار چند میلیونی هم در جهت مظلوم نمایی قوم یهود و دلیلی !!! بر ایجاد یک کشور یهودی است./(وعده صادق)







      

خبرگزاری دانشجو- عموماً از سرگرمی واژه هایی مثل خوشگذرانی و اتلاف وقت جهت استراحت به ذهنمان متبادر می شود. در حالی که سرگرمی نیز می تواند و باید ابزاری جهت آموزش و انتقال مفاهیم به مخاطبیان قرار گیرد؛ همچون داستان هایی که در گذشته برای کودکان نقل می کرده اند البته این معنا در ذهن دارندگان اصلی صنعت سرگرمی در دنیا هنوز از میان نرفته و به بهان? گذران اوقات، مفاهیمی به ذهن مخاطبان این صنعت منتقل می کنند که با عقاید دینی(هیچ دینی) سازگار نیست.شبکه نمایش و جذابیت هایی که در کشش مخاطب موفق بوده است.از زمانی که پخش آزمایشی شبک? نمایش شروع شد، با دارا بودن جذابیت های تصویری، مخاطبین بسیاری را به سوی خود کشیده است. در سیل شبکه های ماهواره ای که فیلم و سریال به زبان فارسی پخش می کنند، طبعاً تأسیس شبکه هایی با محوریت این امور اولویت می یابد. در این زمینه صدا و سیمای جمهوری اسلامی بسیار موفق عمل کرده است. تأسیس سه شبکه در خصوص فیلم، سریال و انیمشن در بازه ای کمتر از یک سال امری است که از صدا و سیما انتظار نمی رفت.اما موفقیت بالاتر در این زمینه، موفقیت در جذب مخاطب می باشد. در حال حاضر در هر استان و شهری که سیستم دیجیتال را دریافت می کند، کمتر فردی است که از این سیستم برای دریافت شبکه های جدید استفاده نکند. احتمالاً بسیاری از شهروندان تهرانی از اطرافیان خویش افرادی را می شناسند که پس از گسترش و خرید این دستگاه ها، ماهوار? خویش را جمع کرده اند. جالب آنجاست که این رویکرد جمهوری اسلامی برای جذب مخاطب آنقدر موفق بوده است که کم نبوده اند افرادی که دستگاه های دیجیتال را کنار ماهوار? خود گذارده اند.مرگ خدا در زندگی دیگرگون? شبکه نمایشجمعه شب از شبکه نمایش سیما، فیلمی پخش شد که با درج «14- » مخاطبین را به خود جذب می کرد. گانتز (که فیلم نیز به همین نام بود) یک انسان است که یک سیستم هولوگرافیک طراحی کرده است. او انسان هایی که در موقعیت خلسه و زندگی نباتی قرار دارند، وارد یک مسابقه می کند. در این مسابقه این افراد باید لباس مخصوص بپوشند و با سلاح ویژه با بیگانگان فضایی مبارزه کنند. این افراد در ابتدا درون اتاقی اسکن (خلق) می شوند، سپس مأموریتی به آنها سپرده می شود. آنها برای انجام این مأموریت از اتاق محو شده و دوباره در مکانی از شهر توکیو اسکن می شوند و به مبارزه با موجوداتی عجیب، فضایی و بعضاً اسطوره ای می پردازند. پس از بازگشت از مأموریت نیز امتیازاتی دریافت می کنند. سپس صبح در رختخواب خود بیدار شده و به زندگی عادی می پردازند.اما این فیلم نکاتی دارد. اول آنکه تمام افعال الهی در این فیلم به فرایندهای زمینی منتقل می شوند. این افراد که در اثر جراحات سنگین با مرگ دست و پنجه نرم می کردند، ناگهان خود را درون اتاقی می یاند که هیچ راهی به خارج ندارد. در محدود? این اتاق گویی فلزی وجود دارد که به نظر می رسد «فعال ما یشاء» است.این افراد را پس از جراحات بسیار، صحیح و سالم می آفریند، لباس ها و اسلحه هایی فوق پیشرفته تقدیم می کند، به مأموریت می فرستد و اگر در آن مأموریت نمرده باشند، هرچقدر هم که زخم برداشته باشند، سالم باز می آفریندشان. البته حتی اگر مرده باشند نیز می تواند بازشان گرداند اما این کار را نمی کند مگر با احراز شرایطی. لباس هایی که می پوشند، به آنها قدرتی فوق تصور می بخشد و توان هر حرکتی را به آن ها اهدا می کند. با وجود این لباس ها، دردی را حس نمی کنند و به نوعی (البته در محدود? لباس) رویین تن می شوند.نکت? دوم آن است که به شدت سعی دارد اثبات کند این اتفاقات در همین محدود? دنیا و زندگی عادی رخ می دهند. به این معنی که این افراد در فضای ماترکیسی خلق نمی شوند و قدرتشان به زمان مأمورت محدود نیست. اساساً فیلم گانتز این مفهوم را به ذهن منتقل می کند که خداوند یکتا در همین دنیای ما قدرتی ندارند نه در دنیایی مجازی و فرا زمینی.در بسیاری از فیلم ها، کارگردان جرأت نکرده به مقام الوهیتِ خداوند در این دنیا دست بزند و اگر خدایی جدید خلق کرده، به فضایی مجازی پرداخته و به همین تناسب خدایی مجازی را ساخته است. اما در این فیلم به سه شکل اصرار در اثبات این دنیایی بودن حوادث دارد.اولاً این افراد پس از انجام مأموریت و کسب امتیاز به خان? خود بازگشته به زندگی عادی ادامه می دهند. ثانیاً اتفاقات شب گذشته (مثل انفجار و آتش سوزی خودروها در پارکینگ و ...) در اخبار و زندگی عادی مردم انعکاس می یابد. سوم آنکه اگر زمانی که مأموریتشان به پایان می سد و به اتاق خود بازمی گردند، لباس های مخصوص شب گذشته را به تن داشته باشند، در روز و در میان عام? مردم نیز توان انجام حرکات خارق العاده خواهند داشت. این اصرار ساتو (کارگردان) در نشان دادن رابط? این حوادث با دنیای واقعی بی وجه نیست. امری جز مرگ خداوند در دنیای مادی که ما زندگی می کنیم به ذهن متبادر نمی شود.نکته سوم اینکه گانتز از نیم? فیلم تماماً احتیاط را کنار می گذارد و تمام قد به ستیز با دین می پردازد. این فیلم اولاً به تمسخر مذهبیون (متناسب با مذهب خود) می پردازد و دوماً انسان را خدای فعلی زمین نشان می دهد.از نیم? فیلم راهبی که همچون دیگران، زندگی نباتی دارد، به جمع دیگر مبارزین اضافه می شود و با صحبت هایی عجیب و بی منطق، هر سخن درستی را نیز به بهان? دشمنی با خدا رد می کند. از طرف دیگر مبارزین به نبرد با بودای چند دست و راهبی مجسمه ای درون یک معبد می پردازند.نکت? چهارم این فیلم انسان - خدایی است که در صحنه ای از فیلم خود را به وضوح نشان می دهد. در صحنه ای از فیلم، زمانی که در حال مدیریت حوادث و پاسخ گویی به مبارزین است، دوربین از درون مغز گانتز (که درون گوی نشسته و تعداد بسیاری سیم به او وصل شده است) عبور می کند و نشان می دهد اوست که خدای این اتاق و افرادش می باشد.اما نکت? جالب آنجاست که این خدای زمینی می تواند کسانی که مرده اند را دوباره خلق کند. البته این امر بستگی به امتیازات شرکت کننده های در این مسابقه دارد و اگر میزان این امتیازات به 100 برسد، دو گزینه برای انتخاب دارند. یا می توانند با پاک شدن حافظه به زندگی عادی بازگردند و یا می توانند یکی از دوستانشان را دوباره خلق کنند (البته گانتز خلق می کند چون او «فعال ما یشاء» است.)خوانندگان بزرگوار توجه دارند که خالقیت صفتی است که تنها به خداوند جل و علی اطلاق می شود. حتی امام صادق (ع) در روایتی می فرماید تمام صفات الهی را در وجهی دارا می باشند به جز خلق مخلوقات را. اما انسان افسار گسیخت? غربی پا از هر حدی فراتر نهاده و حتی صفت خالقیت را نیز برای خود مصادره نموده است. اگر در قرن هجدهم خداوند را به ساعت سازی تشبیه می نمودند که دنیا را خلق نموده و کوک و دیگر ادام? کار به خودمان وانهاده شده(godwatchi)، امروز آنقد روی از خدا برتابیده است که حتی خود را خالق و توانبخش دیگر مخلوقات می نامد.در روایتی از امام حسین (ع) دلیل هبوط انسان از وجه متعالی و روحی به وجه خاکی و جسمی، غرور و منیتش در مقابل خداوند بیان شده است. به این معنی که خداوند تعالی انسان را در مقامی بسیار بالا خلق فرمود که آن مقام همان رتب? روح می باشد. اما غرور روح او را به مسلخ «انا لحق» و «انا الله» نزدیک کرد تا بدانجا که خداوند او را به جسم خاکی محکوم نمود تا با وابستگی به دیگر مخلوقات، حقارت خویش را بیابد.اگر زمانی فرعونی پیدا می شد که ادعای ربوبیت می کرد، امروز با گسترش رسانه و به مدد سینما، چنین ادعایی را در هر گوش? جهان می شنویم. این نوع کفر و شرک آنقدر پراکنده شده است که انسان را به تحیر وا می دارد. اگر زمانی یک نفر خدای دروغین می شد و دیگران را به عبادت خویش وارد می کرد، امروز خدایان متنوعی در زمین پراکنده شده اند که عابدی جز خود ندارند. به مدد هالیوود، مردم، خود هم معبود گشته اند و هم عابد.لزوم نگرش به محتوا زمانی که قرار باشد شبکه ای حداقل 6 فیلم در روز پخش کند، ناگزیر از پخش فیلم هایی که بعضاً محتوایی غیر متناسب با الگوهای دینی – ملی داشته باشد، می شود. این مسئله امری طبیعی و غیر قابل اجتناب می نماید. اما لازم است صدا و سیمای جمهوری اسلامی به دو نکته توجه کند.اول آنکه درست است اگر هر محتوایی که به بنیان های ملی و به خصوص دینی مان کوچکترین ضربه ای می زند را از پخش حذف کنند، کمتر فیلمی برای پخش می ماند. اما محتوای برخی فیلم ها ضدیتی تام، علنی و تمام قد با دینداری و عقاید جامعه می یابد. فیلم هایی که اساساً انسان را به جای خدا می نشانند و علناً آدمیان خاکی را صفاتی خداگون (میراننده و زنده کننده و ...) می بخشند، ذهن و روح نوجوانان و جوانانمان را به کام دنیا پرستی و اومانیسم افراطی غربی می کشاند. طبعاً صدا و سیما باید از پخش این گونه فیلم ها احراز کند.دوم آنکه صدا و سیما باید با توجه به محتوای بسیاری از فیلم ها، جهت تنقیح ذهن مخاطبین نقدی در خور توجه و جذاب پخش کند تا مخاطبی که با این گونه مفاهیم روبرو می شود، بی حفاظ تمام عقاید غربی را قبول نکند.این امر هم موجب توجه مخاطبین به محتوای غیر دینی فیلم ها می شود و هم اگر جذاب باشند موجب جذب افرادی می شود که به این گونه نقدها علاقه دارند.البته توجه به این نکته بسیار ضروری است که اگر این نقد ها جذاب و در قالب مستند نباشد هیچ اثری ندارد و با نبودش تفاوتی نمی کند. برای پخش سری فیلم های نابودگر، نقد هایی در نظر گرفته و پخش شد که هیچ اثری نداشتند. بنابراین لازم است برای این گونه فیلم ها، به مستندسازانی رجوع کنند که با نقد فیلم نیز آشنا باشند. به طور مثال افرادی چون سعید عباسی، سعید مستغاثی و نادر طالب زاده در این زمینه بسیار می توانند مؤثر باشند.نکت? آخر آنکه جوانانمان به میزان کافی در مقابل تهاجمات فکری غرب قرار گرفته اند و توجه مسئولان در این زمینه را طلب می کند. ما چه بخواهیم چه نخواهیم جوانان فیلم هایی را مشاهده می کنند که به ایمانشان ضرر می زند. بنابراین اولاً با نمایش این گونه فیلم ها ذهن شان را بیش از این درگیر نکنیم. ثانیاً با نمایش نقدها و مستندهای مفید و جذاب آنها را در مقابل دیگر تهاجمات غربی، تجهز نماییم.







      
<   <<   21   22   23   24   25   >>   >