سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
پخش زنده حرم ها
پخش زنده حرم
کاربردی

در سال 1986 نخستین کنگره جهانی صهیو نیست ها در شهر "بال" بازل سوئیس برگزار شد و مرام صهیونیستی به صورت یک نهضت سراسری در اروپا آمد.تئو دور هرتسل" دبیر روزنامه معتبر وین به نام " نوایه فرایه هراسه " رهبری این نهضت را به دست گرفت و به سال 1986 جزوه ای تحت نام "دریودن اشتات " " کشور یهودیان" منتشر ساخت ودر آن خواهان تشکیل یک کشور یهودی در فلسطین شد (4) اندیشه تشکیل یک سرزمین یهودی نشین از سالهای قبل توسط سیاستمداران انگلیسی و فرانسوی مانند پالمستون وزیر خارجه انگلیس به سال 1839 و ناپلئون بناپارت به سال "1798" برای جلب حمایت یهودیان ، پیشنهاد شده بود.در حقیقت قدرت و وحدت یهودیان و ضعف و تفرقه امت  اسلامی فقط و فقط در سایه اندیشه های ناسیونالیستی به وجود آمد ، در سایه پیدایش اندیشه های ناسیونالیستی ، اصالت به ملت ها داده شد و حال انکه در اندیشه توحیدی اصالت به وحدت اعتقادی داده شده است ، بنابراین با پیدایش انقلاب کبیر فرانسه و اصالت یافتن اندیشه ملی گرائی ، یهودیان که به صورت عناصر بیگانه و غیر مسیحی در اروپا زندگی می کردند به صورت یهودیان هموطن جلو گر شدند و از حقوق مساوی شهروندان فرانسوی ، ایتالیائی، انگلیسی ، آلمانی و روسی برخوردار شدند، و دست اندرکاران فعالیت شده در اندیه تشکیل یک سرزمین یهودی دردرون سرزمین های اسلامی یعنی فلسطین گردیدند و در سایه ملت گرائی صاحب یک کشور شدند.در حالیکه همین اندیشه ملت گرائی موجب تجزیه و ضعف و تفرقه و پاره پاره شدن جهان اسلام گردید ، و امت واحده اسلامی به کشورهای کوچک و متفرق ، ترکیه و حجاز و عراق و کویت و سوریه و اردن و لبنان و یمن و امارات وقطر و عمان تبدیل گردیدند و انگلستان وفرانسه و سرپرست کشورهای عربی شدند، و سرزمین های عربی تحت قیمومیت انگلستان و فرانسه و ایتالیا قرار گرفتند و کشور های تونس و مغرب و لیبی والجزایر به تصرف دول اروپایی در آمدند و فلسطین نیز ضمن توطئه ای حساب شده ، به یهودیان اروپا و روسیه داده شد و یک پایگاه نظامی استعماری بسیار نیرومند به جهت حفظ منافع اروپا و آمریکا در خاور میانه تاسیس شد.از آنجا که صهیونیزم یک اندیشه کاملا استعماری بود و به قصد واگذاری و بذل وبخشش سرزمین فلسطین به یهئدیان آواره و مورد تعقیب و شکنجه و آزار اروپا پدید آمده بود و هدف از آن کوچاندن یهودیان اروپا به درون سرزمین اسلامی و تصاحب و غصب اراضی اعراب مسلمان بود ، بنابراین لازم بود برای مشروعیت دادن به این امر غیر مشروع و آراستن یک لکه ننگ و پاک کردن آثار یک جرم بزرگ و تزئین یک حادثه شوم و زشت و بلعیدن غاصبانه یک سرزمین اسلامی ، تبلیغاتی عظیم و سراسری و فراگیر و مداوم برای همه ملت ها و اقوام جهان انجام گیرد، تا: اولا یهودیان در اندیشه مهاجرت و سکونت در ارض فلسطین افتند ودر یک سرزمین محصور و محاصره شده ساکن شوند ، و در ثانی ملت های اروپا و آمریکا تصاحب یک سرزمین را توسط اقوامی که از نقاط  گوناگون آمده اند پذیرا شوند ، و ثالثا سرزمین های اسلامی وسران کشورهای عربی ، تن به این ننگ عظیم بدهد ، بنابراین برای تحقیق این اندیشه خطرناک و دروغ عظیم ، دست استعمار گران از آستین صهیونیست ها بیرون آمده ، تبلیغاتی فراگیر و گسترده وحساب شده و مداوم با استفاده از پیشرفته ترین وسائل و ابزار موجود برای مشروعیت به یک دولت و کشور یهودی آغاز گردید.صهیونیست هاکه افراد بسیار معدودی بودند از همان آغاز به اهمیت تبلیغات پی بردند ، چنانکه در پروتوکولات حکمای صهیون اشاره به بهره برداری از تبلیغات و تصاحب کامل وسائل و ابزار تبلیغاتی و مطبو عاتی و انتشاراتی شده است .اهداف نهائی این تبلیغات سوء نیز کاملا از قبل تعیین شده عبارتند از : مظلوم نمایی برای قوم یهود ، مشروعیت مهاجرت به خاک فلسطین ،خدمات یهودیان به جهان بشریت ، انتقال تکنیک و فرهنگ غرب به خاور میانه و آسیا توسط یهودیان ، نگهبانی از منافع غرب در درون سرزمین های ا سلامی توسط یهودیان ، نگهبانی از منافع غرب در درون سرزمین های اسلامی توسط یهودیان ، بازگشت به ارض موعود بر طبق یک وعده الهی ، حل مسئله نهایی یهودیان و اسکان انان در فلسطین ،گسترش عدالت و آرامش در سایه یک حکومت یهودی ، ودر نهایت تاسیس اسرائیل بزرگ از نیل تا فرات.یهودیان در ضمن کوشیدند تا فلسطین را سرزمین خالی از سکنه معرفی کنند و اعراب را جمعیتی چادر نشین و بی تمدن وتربیت ناپذیر قلمداد نمایند.نوشته حاضر بررسی نسبتا فشرده و کوتاهی است از تسلط و نفوذ صهیونیزم بر وسائل اعلام واخبار جهانی و نفوذ آنان در سازمان های بین المللی وپارلمان های دولتی و سلطه آنان بر اکثر سیاستمداران در نقاط مختلف جهان ، به منظور شناسائی توانائی ها و وسائل ابزار دشمن ، ودر نهایت به منظور خنثی سازی این آثار زشت و خطرناک ، توسط انسان های مسئول و متعهد ومومن ومجاهد.در اینجا ذکر این نکته ضرورت دارد که این صحیح است و یک حقیقت مورد قبول اسلام و قران وتورات است که خداوند وعده داد که بنی اسرائیل را در سرزمین پر برکت کنعان ساکن کند ، وبه آنان عزت وقدرت دهد ، این وعده الهی نیز به انجام رسید و حضرت داوود و سلیمان (ع) حکومت الهی را در اور شلیم تاسیس کردند ، لیکن از آنجا که بنی اسرائیل به قوانین خدا پشت کردند و بت پرستی و ظلم و ستم را پیشه خود ساختند ، خداوند آنان را مطرود نمود و اورشلیم را در برابر حکومت بابل تسلیم کرد و شهر اور شلیم از آنان گرفته شد و کتاب تورات از آنان دور گردید.(6)      

تا اینکه بعد از هفتاد سال ، کورش پادشاه ایران ، آنان را به اورشلیم باز گرداند و مجددا یهودیان ساکن اورشلیم شدند.لیکن بنی اسرائیل بار دیگر در زمان حضرت عیسی سر به طغیان زدند وعیسای پیامبر را تکذیب کردند و مورد لعنت و نفرین عیسی (ع) قرار گرفتند ، و خداوند این بار نیز بر آنان غضب نموده اورشلیم بار دیگر به طور کامل خراب شد و یهودیان از این تاریخ به بعد آواره و پراکنده شدند و خداوند سکونت در اورشلیم و اجتماع در این سرزمین را به آنان حرام نمود.و سرانجام خداوند سرزمین اورشلیم را به دست امت اسلام داد و وعده خداوند درباره مومنین تحقق یافت ، و اکنون وعده خداوند به یهودیان که در قران و در کتب مقدسه آمده این است که : هر گاه بار دیگر به اورشلیم باز گردند ، خداوند، آنان را گرفتار عذاب خواهد نمود ، زیرا اورشلیم خانه مقدس خدا و بیت المقدس است و پیوسته از آن بندگان مومن خدا خواهد بود.در قران کریم می فرماید : ان عدتم عدنا و جعلنا جهنم للکافرین حصیرا:اگر باز گردید به طغیان در اورشلیم ، ما باز می گردیم به عذاب شما و جایگاهی آتشینتان خواهیم داد ، واکنون که یهودیان صهیونیست به حیله وکید به این سرزمین باز گشته اند ، ما باید وعده الهی را به گوش همه اهل جهان برسانیم و وعده الهی را در مورد یهود اجرا کنیم ، اگر هدف یهود آنچنان است ، هدف اهل ایمان نیز اینچنین است . ما باید به سوی این اهداف الهی و تحقق این وعده حتم الهی حرکت کنیم.امام خمینی فرمودند : بگوئید ، می شود، وبگوئید تا بشود.اگر آنان به ریسمان استعمار آویزانند، ما به ریسمان الهی متکی هستیم.اکنون وعده خداوند در مورد قوم یهود این است که:اگر در سرزمین قدس ساکن شوند، همه آنانکه وارداین سرزمین شده اند هلاک خواهند شدو جهنم یهود آغاز خواهد شد. برای اینکه به حضرت عیسی ، کافر شدند و توسط رسول الله لعنت شدند.  







      

در سال های اواخر خلا فت عباسی ، همزمان با با ضعف و پراکندگی خلا فت اسلامی ، و درگیری ها و نزاع های منطقه ای ، و رواج تعصبات جاهلی و اذیت و آزار اقلیت های مذهبی، مسیحیان به اندیشه فتح و تصرف بیت المقدس افتاده  ، هزاران هزار مسیحی از سراسر اروپا به راه افتاده روانه بیت المقدس شدند ، و سرانجام قبله اولیه مسلمانان را از چنگ مسلمین خارج ساختند و مسیحیان وارد قلب عالم اسلام گردیدند و با همکاری و هماهنگی قبلئل تاتار خلافت اسلامی سقوط کرد و روزگاری بر جهان اسلام گذشت که امت اسلامی فاقد وحدت رهبری شد و گرفتار سقوط سراسری گردید و قدس شریف تحت سلطه صلیبیان قرار گرفت. داستان سقوط خلافت اسلامی وتصرف بیت المقدس توسط مسیحیان ، در حقیقت نشانه کامل ضعف و انحطاط امت اسلامی بود و مسلمانان در سراسر جهان از این اخطار الهی به حرکت در آمدند ، حرکات آزادی بخش و جهاد های اسلامی به افتاد و بار دیگر مسلمانان قیام کردند و قدس شریف را آزاد نمودند و سرانجام مجددا خلافت اسلامی در آنجا تاسیس شد که به خلافت عثمانی منجر گردید . یعنی بار دیگر امت اسلامی به ارزش های اسلامی بر گشتند و خداوند عزت و قدرت از دست رفته آنان را به آنان باز گرداندند ، و مصیبت از آنان برداشته شد . این خلا فت مجدد و بازگشت اسلام به سرزمین فلسطین چندین سده به طول انجامید وبه صورت قدرتی بزرگ در جهان بشریت پدیدار گردید ، لیکن این بازگشت اسلامی و این فرصت استثنائی مورد بهره برداری صحیح قرار نگرفت و امت اسلامی در جایگاه واقعی خود واقع نشد و رهبری جهان اسلام ، پیشاهنگ علوم و صنایع و حکمت و تقوی و عدالت و هدایت قرار نگرفت و کشورهای اروپایی پیشوائی علوم و صنایع را از مسلمانان گرفته و به خود اختصاص دادند.حکومت ناصحیح و نادرست خلفاء عثمانی ، گرایش آنان به سوی قبائل ترک وبد رفتاری آنان با ملیت ها و طوائف گوناگون ، دوری آنان از عدالت و تقوی و سقوط آنان در جهالت و غفلت ، بار دیگر موجبات سستی و ضعف خلافت عظیم اسلامی را پدید آورد و صالحان به کناری رفتند و مترفین و اسراف کاران بر اسرزمین های اسلامی تسلط یافتند و بنابراین بار دیگر دشمنان بیگانه و دیرینه ، شرائط را مغتنم شمرده آماده حمله به جهان اسلام و بلعیدن سرزمین های اسلامی شدند .در این شرائط ضعف و زبونی ، آرام آرام آوازه خلافت اسلامی بر افتاد و رعب شدیدی که در دلهای دیگر امت ها بود زائل شد و آثار ضعف و ناتوانی در خلافت اسلامی پدید آمد و انگلستان و فرانسه و روسیه ، هر کدام از سوئی آهنگ سرزمین های اسلامی نمودند و انگلستان از این میان سرزمین فلسطین را اشغال کرد وقلب تپنده امت اسلامی ، یعنی بیت المقدس گرفتار پنجه بیگانگان گردید و سر انجام به سال 1948 میلادی پرچم اسرائیل به علامت باز گشت قوم یهود در خاک فلسطین و بر فراز اولین قبله اسلم به اهتزاز در آمد ، باشد که خداوند بدینگونه بار دیگر امت اسلامی را به حرکت در آورد.از علائم آگاهی و بیداری جهان اسلام ،پیدایش انقلاب اسلامی در سرزمین ایران و در مهد محبت اهل بیت علیهم السلام می باشد و از دیگر نشانه های بیداری جهان اسلام پیدایش انتفاضه در درون رژیم غاصب اسرائیل در چهلمین سال تاسیس این حکومت می باشد که بر خلاف اندیشه های روشنفکر مآبانه بعضی سران کشورهای اسلامی مژده دهند قیامی همگانی در امت اسلامی می باشد.یادآوری این نکته لازم است که در اواخر قرن 19 میلادی همزمان با سستی  و پراکندگی ملت های اسلامی و به ویژه گروه های عربی ، نهضتی در میان یهودیان اروپا شکل گرفت که هدف آن تشکیل یک کشور یهودی در سرزمین فلسطین بود ، این نهضت بعدها به نام صهیونیزم نام گرفت و هدف از این نهضت ، رهائی از تبعیض ها و مظالم اروپائیان بود که از قرن 11 بر یهودیان تحمیل شده موجب کشتار یهودیان و ترک دین یهود شده بود.در قرن 14 میلادی با پیدایش طاعون در اروپا و مرگ و میر بسیاری از مردم ، این شایعه قوت یافت که یهودیان موجب انتشار این بیماری شده اند و بنابراین قتل عام و و حشتناکی از یهودیان به عمل آمد که منجر به فرار بسیاری از آنها و گرد آوری آنان در محلات محصور یهودیان گردید و این سخت ترین روزگار یهودیان بود  .پیدایش انقلاب کبیر فرانسه و به وجود آمدن آزادی های فردی و اجتماعی موجب پیشرفت زندگی یهودیان در فرانسه و سپس در دیگر کشور های ارو پایی گردید و نسیم آزادی به یهودیان این اجازه را داد که به صحنه اجتماع سوق داده شوند ، لیکن زندگی یهودیان اروپای شرقی در روسیه و لهستان تغییر زیادی نکرد و بلکه یهودیان به عنوان سمپات های خارجی موجب تعقیب قرار گرفتند . گرفتاری های پی در پی یهودیان در روسیه مقدمات مهاجرت آنان را به آمریکا فراهم ساخت و حضور یهودیان در سرزمین پهناور و بدون حد و مرز آمریکا ، منجر به رشد و نمو سریع آنان شده ، منتهی به قدرت یافتن یهودیان در درون ملت آمریکا گردید(3) همزمان با مها جرت یهودیان به آمریکا ، تعدادی از یهودیان نیز به قصد سکونت در فلسطین عازم فلسطین شدند.







      

بخش اول بیش از نیم قرن است که سرزمین فلسطین شاهد بربریت و نژادپرستى‏هاى صهیونیست است و هر چه زمان به جلو مى‏رود، خشونت صهیونیست‏ها با توجه به تقویت توان تسلیحاتى آنان نمود بیشترى پیدا کرده و شمار قربانیان جنایت از هزاران تن فراتر رفته و اسرائیل غاصب تا کنون بر گفته اولین نخست وزیر و مؤسس این رژیم (بن گورین) پاى بند بوده و توان نظامى خود را بر کشورهاى عربى برترى مى‏دهد.
(1)
دنیا نظاره‏گر از بین رفتن جوانان فلسطینى مى‏باشد، که فقط به جرم دفاع از خانه و کشور خود با سنگ پرانى به جنگ غاصبان رفته‏اند.یعنى عدم موازنه قوا بین طرفین منازعه بخوبى مشهود است.ملت فلسطین از مقاومت جنوب لبنان آموخته‏اند که فقط با تکیه و اعتماد به خدا، ایمان، عزم راسخ و روحیه شهادت طلبانه مى‏توان با رژیم غاصب صهیونیست مبارزه کرد، همانطور که حزب‏الله توانست صهیونیست‏ها را با خفت مجبور به فرار نماید.فلسطینیان بویژه بعد از یک دهه سپرى شده به پاى میز مذکرات صلح (اسلو، شرم الشیخ و.....) متوجه شدند که سازمان‏هاى عریض و طویل تحت‏شعارهاى مقدسى چون حقوق بشر و صلح، ملعبه دست قدرت‏هاى جهانخوار هستند که حتى نمى‏توانند یک قطعنامه علیه متجاوز صادر کنند; چرا که بازدارندگى از سوى رهبران رژیم اسرائیلى با هدف بازداشتن کشورهاى عربى و اسلامى از انجام اقدامات خصمانه علیه این رژیم مد نظر بوده است.البته امنیت در اولویت اصلى استراتژیک اسرائیل قرار گرفته و همواره تلاش نموده برترى نظامى و تسلیحاتى خود را به کشورهاى منطقه نشان دهد و مقاومت فلسطین را تضعیف نماید.به نظر برخى صاحبنظران، نظریه بازدارندگى یعنى: «تأمین توانمندى‏هاى لازم در کشور بازدارنده با هدف متقاعد نمودن طرف مقابل و یا مجبور نمودن وى به چشم پوشى از رفتارى معین و یا وادار نمودن دشمن به انصراف از تصمیمات اتخاذ شده.» (2) انتفاضه جدید با حرکت پویا و مصمم در جهت ریشه کن کردن رژیم صهیونیستى تا محو و نابودى کامل قدم برداشت، یعنى تفوق نظامى نه تنها موفق به توقف مقاومت فلسطینى‏ها نشده بلکه بر سرعت و شدت آن افزوده است و در این مدت کوتاه، صهیونیست‏ها با همه تجهیزات نظامى و پشتیبانى امریکا و غرب و با توجه به برترى توان نظامى خود (از جمله تکنولوژى هسته‏اى)، مستاصل و سردرگم شده و نتوانسته‏اند انتفاضه مردمى را خاموش نمایند.

لذا شارون، جنایتکار جنگى که با سابقه قتل عام در صبرا و شتیلا، با شعار نابودى و طرح جدید وارد عمل شد.
طرح وى شامل ابعاد زیر بود: 1.تنگ‏تر کردن حلقه فشار بر فلسطینیان.2.فشار اقتصادى و غذایى (قطع آب و برق).(3) 3.بمباران تاسیسات زیر بنایى فلسطین.4.ترور رهبران عملیاتى فلسطین (که به معناى اعدام بدون محاکمه است).(4) 5.تقویت نسل کشى.







      

ابا ابان وزیر خارجه در راه پاریس بود که در آنجا با پرزیدنت شارل دوگل ملاقات کرد.سپس به لندن و از آنجا به واشنگتن رفت و به ترتیب با هارولد ویلسن نخست وزیر انگلستان و پرزیدنت لیندن بی جانسون رئیس جمهوری آمریکا مذاکره نمود.همه به طرزی مبهم امیدوار بودند و هیچ کس تصور نمی کرد که ناصر خواهان جنگ باشد.
-25
در 26 مه سفیر کبیر آمریکا در مصر، ریچارد نوست که فقط پنج روز زودتر از شروع قضایا وارد قاهره شده بود پیشنهاد جانسون را درباره یک راه حل صلح آمیز به ناصر تسلیم کرد ولی درقاهره استقبالی از این پیشنهاد نشد.
26
ناصر همچنان بر موضع قاطع خود علیه اسرائیل تاکید می کرد.وی در 28 مه با صدور بیانیه ای سیاسی اعلام کرد: «ما مصمم هستیم که یک حمله عمومی به اسرائیل را آغاز کنیم.این جنگ یک جنگ تمام عیار خواهد بود.هدف اساسی ما انهدام اسرائیل است.

27» وی همچنین گفت: »اگر ما موفق شدیم که وضع را به آنچه که پیش از 1956 بود بازگردانیم بدون شک خداوند به ما کمک خواهد کرد تا وضع را به صورتی که پیش از 1948 بود درآوریم.....اخیراً ما احساس کردیم که با ورود در نبردی با اسرائیل با یاری یزدان خواهیم توانست پیروز شویم.
28»
کلیه قرائن موجود نشان می داد که ناصر خود را برای حمله به اسرائیل آماده کرده بود اما روسها به ناصر تأکید کرده بودند که ملایمت پیشه کند.
29»
در 30 مه فعالیتهای ناصر به منتهای درجه شدت رسید.ملک حسین پادشاه اردن به قاهره رفته و یک معاهده نظامی با جمهوری متحده عرب امضأ کرد.همه شرایط برای جنگ با اسرائیل فراهم شده بود.ناصر با اقدامات خود حمله به اسرائیل را در افکار سیاستمداران و مردم این رژیم مسجل کرده بود.بیگمن بعدها در سال 1977 به سادات در اینمورد گفت: »مگر مصر نبود که نیروهای خود را در سال 1967 برای تدارک حمله به اسرائیل در سینا متمرکز کرد؟....مگر در جهان عرب فریاد نمی کردند یهودیان را به دریا بریزید؟....مگر نبود که مصر اسرائیل را محاصره کرد و می خواست آن را از لحاظ اقتصادی و سیاسی و نظامی خفه کند؟....
بنابراین حضرت ریاست جمهوری شما با ما موافق هستید که در سال 1967 مصر جنگ تهاجمی را آغاز کرد.







      

در ماه مه (شانزدهم) مصر از اوتانت دبیر کل سازمان ملل متحد رسماً خواست تا قوای 3000 نفری این سازمان را از سینا و مرز بین مصر و اسرائیل فرا بخواند.اوتانت بی درنگ به خواسته مصر پاسخ مساعد داد.از آن پس موقعیت هر دم خطرناک تر می شد.نیرویی که یازده سال پی در پی صلح و آرامش را در مرزهای اسرائیل و مصر برقرار کرده بود از مواضع خود خارج شد و سینا را تخلیه کرد و مصر نیروهای خود را در امتداد کانال سوئز به سوی سینا مستقر ساخت.21 پس از خروج نیروهای سازمان ملل از صحرای سینا ناصر در نطقهای بعدی به مخالف صریح و علنی با اسرائیل پرداخت و می گفت: «ما امروزه کاملاً رو به روی اسرائیل قرار گرفته ایم بر خلاف آنچه که در سال 1956 به وقوع پیوست در آن سال فرانسه و انگلستان به طرفداری اسرائیل برخاسته بودند. خوشبختانه امروز اسرائیل از طرف کشورهای اروپایی پشتیبانی نمی شود....نیروی مسلح ما در صحرای سینا تمرکز یافته و نیروی احتیاطی سازمان ملل متحد هم عقب نشینی نموده است.بنابراین ما تنها در برابر اسرائیل واقع شده ایم....از این به بعد اختیار در دست ماست.یهودیان می خواستند با ما جنگ کنند ولی من به آنها پاسخ می دهم از خانه ما بیرون بروید در غیر اینصورت آماده جنگ می شویم.
22»
با استقرار نیروهای مصری در مرز با اسرائیل و سخنان صریح و بی پرده ناصر کم کم اسرائیل را به این باور رساند که هر لحظه امکان دارد که از جانب مصر مورد تهاجم قرار بگیرد.این باور موقعی به یقین تبدیل شد که مصر اعلان کرد تنگه تیران را بر روی کشتی هایی که پرچم اسرائیل بر روی آنها نصب شده باشد و کشتی هایی که کالاهای استراتژیک به مقصد اسرائیل حمل می کنند خواهد بست.
23
این حرکت ناصر دوباره بر ابهت وی در جهان عرب افزود.وحشت و تفکر جنگ از سوی ناصر اسرائیل را دربر گرفت.اسرائیل مشاهده کرد که ناصر با اقدامات خود علناً اعلام موضع کرده است. »اگر اسرائیل ما را به جنگ تهدید کند، ما این طور جواب می دهیم: »پس شروع کنید.
»24
در همان هنگام عقاید بین المللی احتمال می داد که راهی برای خروج از بن بست پیدا شود.در 24 مه اوتانت وارد قاهره شد تا با ناصر مذاکره کند.ابا ابان وزیر خارجه در راه پاریس بود که در آنجا با پرزیدنت شارل دوگل ملاقات کرد.سپس به لندن و از آنجا به واشنگتن رفت و به ترتیب با هارولد ویلسن نخست وزیر انگلستان و پرزیدنت لیندن بی جانسون رئیس جمهوری آمریکا مذاکره نمود.همه به طرزی مبهم امیدوار بودند و هیچ کس تصور نمی کرد که ناصر خواهان جنگ باشد.







      

در طول سالی که از 1966 آغاز شد و در 1967 به پایان رسید موازنه خاور میانه ظاهراً تغییر کرد. شاید بتوان گفت که جمال عبدالناصر خود را مجبور یافت که ماجرای دیگری با اسرائیل را به عهده بگیرد تا حیثیت از دست رفته خود را باز یابد.منتقدان داخلی خود را خاموش سازد و سروری مصر را تقویت کند.18 ناصر در هشتم ماه مه 1967 گفت: »فلسطینی ها حق دارند به اسرائیل حمله کنند زیرا می خواهند حقوقی را که از آنها غصب شده، پس بگیرند، اگر جنگ آزادی فلسطین تبدیل به جنگی همگانی در خاور میانه بشود ما برای مبارزه حاضر هستیم.»19 در نوامبر 1967 ناصر زیر فشار شدید حکومت سوریه، باامضای پیمان دفاعی با این کشور موافقت کرد.برابر این پیمان در صورت بروز جنگ، ستاد مشترک و فرماندهی مشترک نظامی بین دو کشور برقرار می شد.چند روز پس از این پیمان اسرائیل به سه دهکده اردونی هبرون حمله شدیدی کرد که باعث تظاهرات فلسطینی ها در کناره غربی شد.ناصر تلویحاً از ساف و این تظاهرات حمایت کرد.جمال عبدالناصر در ماه مه 1967 اطلاعاتی مبنی بر تجمع نیروهای اسرائیل در امتداد مرزهای سوریه یعنی کشوری که با مصر اتحاد نظامی داشت دریافت کرد.مصر به حمایت از سوریه نیرویی به استمداد دو لشگر را به سمت مرزهای اسرائیل گسیل داشت.20 این در حالی بود که احمد شکری که از طرف ناصر به سمت فرماندهی ساف تعیین شده بود با نطقها و خطابه های شدید جنگ بر علیه اسرائیل را تشدید می ساخت.ناصر در مقر حمله چریکها گفت: «چریکهای عرب که گاهی اوقات به خاک اسرائیل تجاوز می کنند نام این عمل را نباید تجاوز گذاشت زیرا این کشور متعلق به آنهاست و هر وجب از خاک اسرائیل ملک شخصی آنان به حساب می آید و صهیونیستها که بدون حق در فلسطین راه پیدا کرده اند غاصب به شمار می آیند.»20 پر واضح است که اسرائیل نیز در مقابل این فعالیتهای دامنه دار گوش به زنگ و آماده ایستاده بود و به نسبتی که تهدیدات دولت مصر شدت می یافت مقدمات جنگی او نیز از هر جهت فراهم می شد.در ماه مه (شانزدهم) مصر از اوتانت دبیر کل سازمان ملل متحد رسماً خواست تا قوای 3000 نفری این سازمان را از سینا و مرز بین مصر و اسرائیل فرا بخواند.اوتانت بی درنگ به خواسته مصر پاسخ مساعد داد.از آن پس موقعیت هر دم خطرناک تر می شد.







      

لازم به ذکر است فیلمهای صهیونیستی زیادی در خارج از فلسطین فیلمبرداری شده اند.مانند فیلم «خانوادة روچیلد» از فردورکر (1934) با بازیگری جرج اولیس، لوریتایونگ، ادریس کارلوف، رابرت یونگ، روچلیدها از سرمایه داران بزرگ یهود بودند که نسبشان به آلمان در قرن شانزدهم می رسید.در هیمن سالها در ایالات متحدة آمریکا نوعی سینمای صهیونیستی به نام سینمای «یدیشی» به وجود آمد که در آن از لهجه جنوب آلمان یعنی لهجة یهودیان شرق اروپا استفاده می شد.برخی از این فیلمها عبارتند از: مازل توف (1924) دلهای شکسته (1925) بخش شرقی (1929).که این آخری را سیدنی گلدوین کارگردانی کرده است.در دهة‌ 3 حدود 100 فیلم داستانی بلند و 35 فیلم سینمایی کوتاه ساخته شد که اکثر آنها آمریکایی و برخی لهستانی یا اروپایی بودند.بعد از تاسیس دولت صهیونیستی: سینمای صهیودنیستی همواره در تلاش برای مقابله با این بحران دائمی خود یعنی بحران تاسیس رژیم اشغالگر قدس بوده و می باشد.با نگاهی به سینمای صهیونیستی درمی یابیم که این سینما نه تنها خالی از مضامین و ارزشهای انسانی است، بلکه از مفاهیم تحریف شده، نژادپرستانه، مستکبرانه و فساد اخلاقی پر است.تولیدات این سینما،‌ به بازارهای بین المللی نیز راه یافته اند مانند فیلم «سحر امروز» از زنیف راج،‌ و فیلمهای «جراغ کوچک» و «سراب» ازابی ناشر.لازم به ذکر است تا کنون فیلم های زیادی با سرمایه سازمانهای بین المللی یهود، موسسات خصوصی صهیونیستها و ادارات دولتی رژیم اشغالگر قدس ساخته شده که در آن اعراب به عنوان افرادی ترسو نشان داده شده و جنایات رژیم صهیونیستی به عنوان اقداماتی قهرمانه و عقلایی مورد ستایش واقع شده است!! صهیونیست ها از سینمای جهان به عنوان پیشرفته در جهت تأثیرگذاری بر ذهن و فکر مردم استفاده می کنند به همین دلیل سندیکای یهودیان برای تزریق زهر صهیونیسم در فیلم های سینمایی جهان هالیوود را قبضه کرده و در جهت تحریف تاریخ و هماهنگ ساختن آن با تفکرات و اهداف خود تلاش می کند.در حال حاضر صهیونیست ها شرکت های عمدة‌ تولید فیلم و اغلب ستارگان سینما و دستگاههای تبلیغاتی را در اختیار داشته و هنرمندان را در جهت تبلیغ صهیونیسم به خدمت گرفته اند.این امر به جشنواره های جهانی فیلم از جمله «جشنواره کن» در فرانسه و «برلین» در آلمان سرایت کرده و فیلم های زیادی دربارة مظلومیت یهودیان در این دو جشنواره به نمایش درمی آید.سینمای صهیونیستی یهودیان فلسطین را چونان ملتی غیور در برابر تجاوزات و جنایات اعراب و فلسطینیان!! به تصویر می کشد و به این نکته اشاره دارد که صهیونیسم یک جنبش تروریستی نیست بلکه جنبشی است که تنها قصد پس گرفتن حق خیالی خود یعنی سرزمین موعود را دارد و می خواهد از آینده و موجودیت اسرائیل (البته رژیم اشغالگر قدس) دفاع کند! برجسته ساختن فیلمهایی که به مسایل و مصائب یهودیت د رتاریخ می پردازد، از جمله دیگر وظایف این جشنواره هاست.پس از فهرست شیندلر ساختة استیون اسپیلبرگ که جایزه اسکار را در سال 1994 دریافت کرد، چند سال پیش فیلم «زندگی زیباست» ساخته کارگردان ایتالیایی روبرتوبنینی در جشنواره «کن» مورد استقبال قرار گرفت و جایزه ویژه هیأت داوران را دریافت کرد.این فیلم داستان یک خانواده یهودی دراردوگاههای نازی است و کارگردان آن بلا فاصله پس از دریافت جایزه جشنواره کن از سوی شهردار آورشلیم به اسرائیل دعوت شد تا به پاس پرداختن به مسایل یهودیان مورد ستایش و تقدیر قرارگیرد.در پایان می توان گفت صهیونیست ها چونان اختاپوسی عظیم و حشتناک بر سینمای جهان سایه افکنده و خطری بوجود آورده اند که سینماگران مسلمان باید برای مقابله با آن تلاش زیادی به علم آورند.

به نقل از مجله «البلاد» شماره 372







      

قبل از تشکیل دولت صهیونیستی: کاردگردانان صهیونیست از اوایل قرن حاضر تا کنون دهها فیلم در داخل و خارج فلسطین اشغالی ساخته اند.فیلمهایی چون «زندگی یهودیان در سرزمین موعود» (1912)، و «لشگر یهودیان» (1923) به کاردگردان یژاکوپ ین دوف که پس از انقلاب سال 1905 روسیه از آن کشور مهاجرت کرد منظور از لشگر یهودیان در فیلم ژاکوب گروه هایی از یهودیان است که در جنگ جهانی اول در کنار انگلستان با آلمان جنگیدند.وی دراین فیلم به شکلی وقیحانه تاریخ را تحریف کرده و می خواهد این گونه تلقین کند که یهودیان اکثریت جمعیت فلسطین را تشکیل می دادند و قوی ترین ارتش را در اختیار داشتند.این در حالی است که یهودیان در سال 1811 تنها 8% جمعیت فلسطین را تشکیل می دادند.نکتة دیگر آن که این لشگر خیالی یهود در واقع گروه های تروریستی بودند که به منظور تهدید ساکنان عرب فلسطین زیر نظر انگلستان و سازمانهای صهیونیستی آموزش می دیدند.دیگر فیلم ها عبارتند از: «اورد» ساخته «ناتان آلسفورد» (1932) که مورد مزارع و کشتزارهای یهودیان و به زبان عبری بود.فیلم «این سرزمین توست» ساختة با روخ اجداتی» (1932) دربارة‌ سرزمین یهودیان، فیلم «صابرا» (1933) از کارگردان صهیونیست لهستانی «الکساندر فورد» دربارة‌ مهاجرت یهودیان اروپا به فلسطین از جمله آثار یهودیان در مورد بازگشت به سرزمین موعود است.
 «
فورد» پس از شکست اعراب در سال 1967 به فلسطین اشغالی مهاجرت کرد و از طریق سینما این گونه تبلیغ کرد که یهودیان باید به سرزمین آباء و اجدادی خود یعنی فلسطین بازگردند.البته وی به جز این فیلم، سه فیلم دیگر نیز ساخت.
در سال 1947 سه فیلم توسط کارگردانان صهیونیست در خاک فلسطین فیلمبرداری شد که عبارتند از:‌ «هاملری ادما» که دربارة‌یک جوان یهودی است که از بازداشتگاههای نازی ها فرار کرد و بیماری روحی اش تنها در سرزمین موعود بهبود می یابد! «خانه پدرم» از هربرت کلین که شباهت زیادی به فیلم «سرزمین» دارد.
این فیلم دربارة‌ یک جوان یهودی است که از بازداشتگاههای آلمان نازی فرار کرده و به دنبال بدرش می گردد،‌ و سرانجام او را در سرزمین اجدادی خود یعنی فلسطین پیدا می کند! و فیلم «وعده بزرگ» از ژوزف لیتبز.







      

مردم جهان نیز باید این مساله را بپذیرند که حق یهود در فلسطین از آنها غصب شده بود که بعد از چندین سال یهودیان توانسته اند این حق را اعاده کنند. در این رابطه می توان از فیلم « جنگ سینا » در سال 1968 (1347) و « نامم را نجوا کن » در سال 1972 (1351) به کارگردانی « جیمز کاموللر » را نام برد. دوره چهارم پس از جنگ 1352 : در این دوره سینمای صهیونیستی شاهد تحولی بنیادین بود. زیرا سینما به سمت ترویج فساد و فحشا پیش رفت . در این دوره کارگردانان به تولید فیلمهایی به ظاهر علمی روی آوردند که در خلال آن به تبلیغ بی بند و باریهای جنسی و اخلاقی می پرداختند. پس از مذاکرات « کمپ دیوید » و صلح بین مصر و اسراییل در سال 1976 (1355)که سینما در همه ابعاد زندگی نفوذ کرده بود , سینمای صهیونیست گاهی به تبلیغ اندیشه یهودیان و قهرمانی آنها می پرداخت که نمونه آن فیلم « روز استقلال » به کارگردانی « رونالدا میریچ » در سال 1996 (1375 ) بود که جوایز بسیاری از جشنواره ها را به خود اختصاص داد. بعضی اوقات نیز کارگردانان با ساخت برخی فیلمهای مربوط به قضیه دروغین « هولوکاست » به برانگیختن احساسات جهانیان و یا به دست آوردن دلار تکیه می کنند که بهترین مصداق آن فیلم « فهرست شیندلر » ساخته « استهان اسپیلبرگ » در سال 1994 (1373 ) است . این فیلم هفت جایزه اسکار را به خود اختصاص داد. سینمای داخل اسراییل سینمای اسراییل تا قبل از جنگ 1967 (1346 ) محدود به سریالهای کوتاه بود اما از این سال به بعد با همکاری شرکتهای بزرگ سینمایی آمریکایی چون هالیوود به تولید فیلم روی آورد. ساخت فیلم در این دوره مدتی به تاخیر افتاد زیرا ساخت فیلمی برای مخاطبان اسراییلی چندان آسان نبود به این علت که اولا مخاطبان آنها از لحاظ فرهنگ و تمدن یکسان نبودند و فیلمی که با ارزشهای فرهنگی یک یهودی آمریکایی تعارض چندانی نداشت با فرهنگ یک یهودی شرقی تبار مغایر بود و حتی ممکن بود آن را توهین به خود تلقی کند. در اصل , وجود و یا پذیرش یک فرهنگ ملی , ریشه دار و مشترک در سینما نمود پیدا می کند. به عبارت دیگر سینما جزیی از فرهنگ است که اولین مخاطبان آن دارندگان همان فرهنگ می باشند. به همین دلیل اکنون بعد از پنجاه سال تاسیس , چندان در این عرصه موفق نبوده است . به طور کلی باید گفت سینمای صهیونیسم در حال حاضر بر سینمای جهان سیطره دارد. یکی از متفکران مسیحی غرب در این رابطه می نویسد : « .... یهود به وسیله خبرگزاریهای جهانی , مغز جهانیان را شستشو داده است . یهود به وسیله فیلمهای مبتذل افکار جوانان و فرزندان ما را تغذیه می کند و آنها را از آنچه خود می خواهد سرشار می سازد و جوانان را فاسد و تباه می سازد تا همیشه در خدمت آنها باشند. صهیونیسم در خلال دو ساعت (مدت نمایش یک فیلم سینمایی ) آداب و فرهنگی را که معلم مدرسه , خانواده و مربی طی ماهها تعلیم و تربیت در اذهان جوانان ایجاد کرده اند , می زداید. » پس جای شگفتی ندارد اگر می بینیم که پرچمداران صنعت سینمای جهان اغلب یهودی هستند . طبق برخی آمار بیش از 90 درصد کل دست اندرکاران عرصه سینما از تهیه کننده و کارگردان تا بازیگر. فیلمبردار و مونتاژگر یهودی هستند. اخیرا شبکه جهانی اینترنت با انتشار سرمقاله ای تحت عنوان « آیا هالیوود یهودی است » فهرست مفصلی از یهودیان شاغل در هالیوود را ارائه داده است . در مقابل این جهانگیری سینمایی صهیونیستها , متاسفانه در جهان اسلام شاهد نوعی انفعال و بی اعتنایی به این مقوله هستیم , صهیونیستها با استفاده از این ابزار توانسته اند قضایای دروغینی چون یهودی سوزی را به جهان القا کنند اما مسلمانان تاکنون نتوانسته اند از این رسانه استفاده بایسته ای کرده و به حقوق تاریخی و مسلم خود دست یابند. خبرگزاری قدس تهمینه بختیاری منابع و مراجع : 1 ـ « سینما و صهیونیسم » گروه فرهنگی بشری 2 ـ « نفوذ یهودیان بر رسانه های گروهی و سازمانهای بین المللی » نوشته فواد الرفاعی 3 ـ نشریه ندا القدس شماره 12 4 ـ پایگاه اینترنتی « اسلام اون لاین » اگرچه برخی بر این گمانند که منظور از سینمای صهیونیسم , سینمای اسرائیل است اما باید گفت سینمای صهیونیسم اختصاص به زمان و مکان خاصی ندارد , بلکه سراسر جهان را هدف گرفته است در حال حاضر بزرگترین شرکتهای سینمایی جهان مانند « وارنر » , « کلمبیا » , « متروگولدن مایر » , « پارامونت » , « هالیوود » , « یونیورسال » و..... تمام و کمال در اختیار صهیونیستها است سینمای صهیونیسم بوسیله فیلمهای مبتذل , افکار جوانان را در سراسر جهان تغذیه می کند و آنان را فاسد و تباه می سازد تا همیشه در خدمت آنها باشند 90 درصد دست اندرکاران عرصه سینمای جهان از تهیه کننده و کارگردان تا بازیگر , فیلمبردار و مونتاژگر یهودی هستند.







      

 صهیونیسم از زمان شکل گیری به عنوان یک جنبش و پس از آن تاسیس رژیم اسراییل با سیطره بر رسانه های گروهی و وسایل ارتباط جمعی , افکار جهانیان را به تسخیر خود درآورد. یکی از مهمترین ابزارهای تبلیغاتی که این جنبش توانست در خدمت خود درآورد , سینما است , زیرا این مقوله به دلیل دارا بودن جذابیت خاص و متنوع بودن موضوعات , مخاطبین بسیار زیادی را در برمی گیرد.
صهیونیسم از این ابزار برای ترویج افکار صهیونیستی و تبلیغ برای رژیم اشغالگر قدس استفاده نمود. افکاری که اصولا بر پایه اقدامات نژادپرستانه پایه گذاری شده است . در این راستا در مجله « الاخبار المسیحیه الحره » سال 1938) 1317(آمده است , « صنعت سینما در آمریکا کاملا یهودی است و یهودی بی آنکه احدی در این زمینه با او منازعه کند , بر آن حکم می راند. تمام کارپردازان این صنعت یا یهودی هستند و یا از دست پروردگان یهودی . » سینما از زمان تاسیس در قرن نوزدهم در راستای دو هدف عمده به کار گرفته شد که عبارت بودند 1 ـ اهداف مادی و به دست آوردن سودهای کلان 2 ـ تسخیر اندیشه انسانها از طریق انتشار افکاری که موید اهداف سیاسی و اجتماعی آنها باشد که متاسفانه تاکنون نیز در این راه موفق بوده است . در این مطلب ما برآنیم تا به بررسی سینمای صهیونیستی بپردازیم . سینمای صهیونیسم هر چند برخی بر این گمانند که منظور از سینمای صهیونیسم , سینمای اسراییل است , اما باید گفت سینمای صهیونیسم اختصاص به زمان و مکان خاصی ندارد , بلکه سراسر جهان را دربرگرفته است و در حال حاضر بزرگترین شرکتهای سینمایی جهان مانند « متروگولدن مایر » , « کلمبیا » , « وارنر » , « پارامونت » , « فوکس قرن بیستم » , « یونیورسال » و « هالیوود » را در قبضه خود گرفته است . تاریخ حضور صهیونیسم در سینما به کنفرانس صهیونیستی « پازل در 1879 (1258) بازمی گردد . زیرا در بند سوم این کنفرانس بر اهمیت رسانه های فرهنگی برای ایجاد اسراییل و ضرورت رواج روح ملی بین یهودیان جهان تاکید می گردد. از اینجا بود که صهیونیستها به سینما توجه نشان دادند. سینمای صهیونیسم را می توان به چهار دوره تقسیم کرد دوره اول پس از کنفرانس پازل : در این دوره صهیونیستها به ساخت فیلمهایی برگرفته از داستانهای تورات می پرداختند و به تدریج این اندیشه را القا می کردند که فلسطین سرزمین موعود است . بعد از وعده « بالفور » در سال 1917 (1296) و اعلام فلسطین به عنوان اسراییل جدید , سینمای صهیونیسم در خلال فیلمهایی مانند « پسر زمین » و « ده فرمان » در سال 1925 (1304( و فیلم « صابر » به کارگردانی « الکساندر فورد » یهودیان پراکنده را برای مهاجرت به فلسطین تشویق می کردند. دوره دوم پس از تاسیس رژیم صهیونیستی : در این مرحله صهیونیستها که از تاسیس رژیم اسراییل فارغ شده بودند به ساخت فیلمهایی روی آوردند که در آن , این مساله را تلفین می کرد که اسراییلیها نماینده فرهنگ و تمدن پیشرفته بشریت هستند و در کنار آن اعراب را بادیه نشینانی بی فرهنگ با خوی و منش غیرانسانی و مسلمانان را افرادی خشن و گروههایی تروریست معرفی می کردند تا از آنها تصویری نامطلوب در اذهان به وجود آورند. بعد از حمله رژیم صهیونیستی به مصر و محکومیت جهانی این رژیم حتی از سوی ایالات متحده آمریکا , یهودیان به تهیه فیلمهایی پرداختند که در آن اعراب را گرگهایی گرسنه معرفی کردند و خود را ملتی با تمدن و دارای فرهنگ اصیل نشان می دادند. دوره سوم پس از جنگ 1346 : در این دوره که دوره طلایی سینمای اسراییل نیز محسوب می شد , فیلمهایی ساخته شد که در آن این مضمون را تلقین می کرد که اعراب باید قضیه فلسطین را فراموش کنند و وجود رژیم صهیونیستی را به خود بقبولانند.







      
<   <<   46   47   48   49   50   >>   >