سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
پخش زنده حرم ها
پخش زنده حرم
کاربردی

معلوم نیست کجا دارم می روم !!! از هر دری که باز می شود به رویم جرعه ای بر می دارم !نمی دانم آنچه را می نویسم به سفر نامه مربوط می شود یا نه ؟! فقط می دانم کنترل قلم در دستم نیست و اطمینان دارم که فقط باید بنویسم تا از میان ای همه جمله ، یکی به دردی بخورد و راه چاره ای باشد برای آینده ام ! روز اول بعد از زیارت و دعا ساعت دو و نیم بود که دیگر چشم هایم توان یاری نداشتند و خستگی سفر و رنگ و بوی شهدا که می شد شدیداً بویشان را حس کرد .مرا خواباند و به آرامش رساند . صبح بعد از نماز صبح که در حسینیه حاج همت در حیاط دوکوهه مجدداً به جستجو برای راه حلّی برای ارتباط با شهیدان و کسب فیضی عظیم برای چند مدتی که دوباره با دوستان و یا خانواده بیایم مشغول شدم . تا اینکه صبح شد ولی هنوز به قول معروف سیمم به شهدا وصل نشده بود . نمی دانم هنوز لیاقتش را پیدا نکرده ام یا اینکه هنوز جنبه ارتباط با شهدا را پیدا نکرده ام . یا شهدا ما را تحویل نمی گیرند یا نکنه به کلی با من قهر کرده باشند ؟ نمی دانم هر چه هست بعد از چند ساعت هنوز هیچ ارتباط روحی و روانی نتوانسته ام با شهدا برقرار کنم . صبح ساعت هفت ، صبحانه سرو شد که شامل یک عدد تخم مرغ و مقداری پنیر همراه با چایی شیرین بود که آنطور که می شنیدیم این غذای میهمانان جنگی بوده است ولی به جان خودم من قبلاً این صبحانه را خورده بودم ولی این با قبلی ها فرق می کرد به محض اینکه اولین لقمه را خوردم گویا بهترین صبحانه دنیا را خورده باشم تمام بدنم سرشار از انرژی مثبت شهدا شد و طعم واقعی شهدا در کامم چشانده شد و آن موقع بود که فهمیدم هر کسی لیاقت ندارد و روزیش نمی شود تا اینجا بیاید و یا اگر هم آمده باشد به قول عزیزی که می گفت : مشغول خاک بازی نشود و برگردد و چیزی حتی لقمه ای از شهدا نگیرد .که به نظر من اگر خود را علاف نکند بهتر است چون اگر شمال و کیش و اصفهان و تخت جمشید برود خیلی بهتر می تواند خوش بگذراند تا اینکه در اینجا با کوله باری خالی به شهرش در میان گناه و گناه ورزان  برگردد و نه توشه ای و نه حالی و نه اتصالی ؛ و حتی نداند برای چه آمده است در این دشت بلا !! ولی ، ولی ، ولی ....... ! نظر ما این است ، مگر ما مقرر داشتیم که چه کسی چه کار بکند که راضی رضای حق تعالی باشد ؟ به قول شاعر : تا یار که را خواهد و میلش به که باشد ! ساعت نه صبح از دوکوهه حرکت کردیم و به سمت منطقه عمومی فتح المبین در نزدیکی شهر تاریخی شوش رسیدیم . و به همراه اعضای گروه وارد منطقه عملیاتی فتح المبین که یک فرعی از میدان شهرداری شوش به سمت فکه و فتح المبیت می رفت حدود بیست کیلومتر به سمت شمال رفتیم و مرقد حضرت دانیال نبی (ع) را پشت سر گذاشتیم . به راستی که فضا سازی های خیلی عالی کرده بودند و با پخش صدای انفجارات و صدای ضبط شده بی سیم های رزمندگان که با هم صحبت می کردند توسط باند های قوی در منطقه پخش می شد که به معنویت و حال و هوا و طبیعی بودن آنجا افزوده بود .به راستی می شد از تعداد ترکش هایی که روی خاکهای گرم آنجا آرام گرفته بودند فهمید که اینجا چه خبر بوده ؟ که این قطره ای از آن دریای تیر و ترکش بوده که بعد از بیست و دو سال از پایان جنگ بعد از این همه سال زنگ زده ، سندی بر جنایات دشمنان این مرز و بوم است و کسانی که عاشق سینه چاکش در این سرزمین آزاد هستند ولی از آن طرف هر کدام از اینها مامور بودند تا از همه رزمندگان راه خدا فقط بندگان خالص و پاک خداوند را جدا کرده و با خود راهی آغوش دلبر ربانی کنند و آنهایی که به قول معروف دلشان کمی خاکستری بوده را هم نشانه دار کنند . همانطور که می بینیم تعدادی از جانبازان هنوز هم که شده تعدادی از این یادگاری های دوران حماسه و خون را همراه دارند تا شاید نباید فراموش کنند که کجا بوده اند و با چه کسانی نشست و برخاست داشته اند و مدام این سند عزت و افتخار ملت خود را بر دوش بکشند تا شاید زمانی اگر کسی از آنها بپرسد که کدام جنگ ؟ کدام حماسه ؟ کدام ایثار ؟ عده ای باشند که بگویند مثلاً من فرزند یکی از آنهایی هستم که روزگاری در نقطه ای از این سرزمین سربلند امروزی ، زمانی که دشمن به آن حمله کرده بود ، پدرم ، برادرم ، عمویم و یا حتی یکی از اقوامم که الآن شهید ، جانباز ، ایثارگر ، اسیر شده است تا ما اینطور راحت زندگی کنیم ؛ و فلان خاطره را هم زبان یکی از آنها برایش تعریف کنند و از سختیهایی که هر لحظه برای به همراه داشتن حتی یک عدد از آنها تحمل می کنند و دم بر نمی دارند و زبان به گله و شکایت نمی گشایند . بعد از مدتی گذشتن از محل کانال عبور رزمندگان گذر کرده و به سنگر های انفرادی رسیدیم که شاهد چه عبادتهایی از رزمندگان و بسیجیان بوده اندو سنگ صبورشان گونی های روی هم چیده شده و خاک کف سنگر بوده است ؛ که وقتی سر به دیوار سنگر می گذاریم انگار تمام آن دعاها و ناله های شبانه در لحظه ای به روح مستمع انتقال پیدا می کند و انسان احساس می کند که صدایشان در لابه لای گونی های پر از خاک ضبط شده و حال بعد از این همه سال به گوش دل ما می رسد ، و در شب های حمله و عملیات ها این بدنها به صورت گلهای پر پر شده که با خدای خود عشق بازی کردند و در این عشق بازی دل و جان به سر عشق معشوق خود در بیت الاحزان حضرت زهرا (س) و خیمه های ابا عبدالله الحسین تقدیم کردند . به راستی شهدا الآن شما باید این ملت و مردم را کمک کنید ؛ چون دیگر با تلویزیون سامسونگ و DVD ال جی نمی توان یاد شهدا و امام را زنده نگه داشت ، تا شما نباشید به قول رهبر معظم انقلاب امام خامنه ای : با این شهدا می توان راه را پیدا کرد . بعد از منطقه فتح المبین به سمت شوش حرکت کرده و بعد از صرف نهار به زیارت حضرت دانیال نبی (ع) رفته و بعد از اقامه نماز ظهر و عصر در کنار دانیال نبی (ع) با امید روزی که در کنار نبی مکرم اسلام (ص) نماز اقامه کنیم و در جوار چهار امام معصوممان برای غربت مزار بی نشان مادرشان حضرت زهرا (س) عزاداری کنیم ، با دانیال نبی (ع) وداع کرده راهی منطقه اهواز شدیم ؛ و در راه به ستاد مرکزی راهیان نور که جنب ستاد معراج شهدای استان خوزستان بود رفتیم و با خبر شدیم که تعدادی از شهدا را در دو ماهه اخیر توسط برادران تفحص شهدا ، پیدا شده و با تعدادی جنازه عراقی مبادله شده اند در مکان نگه داری می شوند تا در ایام فاطمیه امسال (هشتاد و نه) در سرتا سر ایران توسط مردم شهید پرور مان تشییع شوند . به راستی که شهدا خودشان زائر ینشان را دعوت می کنند تا به استقبالشان نائل شوند ، دریغ که من چون غافلان به دنبال ردی از شهدا بودم .!!! گویا خودشان به ما در شهر هایمان کارت دعوت داده اند ، که فلانی تو بیا ، تو بیا ، تو هم بیا !!! نه نه تو نیا ، تو هم نیا !!! دیگه کافیه ! مابقی بمانند برای میهمانی عمومی که ما به شهرهایتان می آئیم !!! چه بسا افرادی که در آخرین لحظه ها راهی شدند و چه بسیار افرادی که در آخرین دقایق حرکت سفرشان را لغو کرده و یا از کاروان جا مانده اند ! به هر حال دعوت است دیگر !!!! حال خود می دانیم و خدای خودمان که چه کرده ایم که مستحق بودیم و این میهمانی روزیمان شد !؟! به محض ورود به ستاد معراج شهدا به یکی از کانکس هایی که آنجا بود رفتیم و تازه مراسم افتتاحیه سفرمان را با دیدار شهدا آغاز کردیم که در این مراسم مسئول ستاد راهیان نور برادر حاج حسین یکتا برایمان سخنرانی کرد و در پایان هم چند خاطره نقل کرد و در وداعش گفت مواظب باشید حال که دست خالی آمده اید با دست پر به شهرتان برگردید !







      

بسم الله الرحمن الرحیم

امروز هشتم فروردین یک هزار و سیصدو هشتاد و نه است که همراه با کاروان بچه هایی که در مقوله جنگ نرم کار می کنند . من کجا و جنگ نرم کجا ! عازم سرزمین های حماسه و نور ( راهیان نور ) می شویم ، کلیه دوستان در طول مسیر از هر دری صحبت شد ؛ از تبادل اطلاعات گرفته تا مباحث سیاسی روز و پخش فیلم هایی درباره فتنه اخیر (انتخابات هشتاد و هشت ) و چند تا کلیپ مداحی و دفاع مقدس ، تا ساعت یازده یا دوازده شب که به دوکوهه در جاده اندیمشک -اهواز رسیدیم . همان دوکوهه ای که روزی تمامی رزمندگان ، طی هشت سال دفاع مقدس هر کدام جهت مداوا و استراحت و نفرات جدید هم برای سازماندهی به اینجا می آمدند . به راستی که دوکوهه است ، محل قرار عاشقان روح الله که به عشق الهی ( شهادت ) می انجامید . حال بعد از بیست و دو سال پس از پایان جنگ ، دوباره تمامی اهالی سایبری را که همان رزمندگانند ولی از نسل رایانه و اینترنت و لب تاب و وبلاگ و هک و صفر و یک و کلی بگویم اهل علم روز دنیا که همه زبانش را خوب می فهمند و از روی تکلیفی که بر روی دوششان حس کرده اند هر کدام در گوشه ای از این سرزمین اسلامی در تلاشند هم دشمن را به دنیا بشناسانند و هم بر علیه او اقداماتی هر چند ناچیز انجام دهند و هم بر علیه تهاجم فرهنگی دشمن که به هر نحو ممکن هر کاری که از دستش بر بیاید انجام می دهد ؛ ولی به نظر من این جوانان ادامه راه همان رزمندگان هستند چون روزی دشمن تا دندان مسلح شده بود تا روبروی جوانان ما بایستد و چشم در چشم شلیک می کرد ؛ ولی الآن بعد از بیست و دو سال هم جبهه عوض شده و هم سربازانش و هم فهمیده که از طریق نظامی تا زمانی که این جوانان معنی شهادت را می فهمند نمی تواند کاری از پیش برده و بر ما غلبه پیدا کند ، به همین خاطر زمین بازی جنگ را عوض کرده و دوست و دشمن تناه از راه هایی خاص شناخته می شود. برای همین سعی دارد کاری کند که دیگر اگر دوباره خواست حمله نظامی کند ، جوانان ایران اسلامی دیگر انگیزه ای برای دفاع و فدا کردن جان عزیز خود نداشته باشند و مانند جوانان عراقی پا پس کشیده تا دشمنی بزرگتر از صدام در طول مدت چهار یا پنج روز عراق را کاملاً غارت کند .حال از هر طریق ممکن که شده گاه از یه طرف با فیلم ها و سریالهایی که به روز در کل ایران توسط عوامل خود برای آنهایی که به ماهواره دسترسی ندارند و یا توسط پدر خانه از آن محرومند هم بتوانند از طریق DVD و یا VCD و یا نوار های VHS به دستشان برساند و یا از طریق تشکیل گروه های موسیقی گوناگون ، فکر جوانان را بربایند و بدون آنکه بدانند معنی و مفهوم آن شعر چه هست ؛ خواه کفرآنگیز باشد یا حتی معانی شرم آوری هم داشته باشد و یا گاهی هم از طریق ماهواره که متأسفاه اکثر خانواده های ایرانی دسترسی دارند و با حدود پنجاه یا شصت هزار تومان قابل نصب می باشد. و بدون آنکه خود متوجه باشند خود و خانواده را در تیررس شدید تهاجم افکار فاسد آنها قرار می دهند و زمانی که با ایشان صحبت می کنی خودش را گول زده و می گوید ما خودمان عقلمان می رسد که چه چیزی برایمان خوب است وچه برنامه ای بد !!! بعد می بینی که رفتار و قیافه خانواده یواش یواش عوض می شود و کودکی که باید از دوران کودکی ذهنش را با حفظ سوره هایی هر چند کوچک از قرآن کریم پرورش داده و پربار کند ، بالعکس تمام ترانه ها و کلپ های مبتذل را با جزئیاتش حفظ است و پدر و مادر از همه جا بی خبر هم به خود می بالند که به به عجب بچه باهوشی داریم !! ولی به همین بچه باهوش بگو سوره حمد را بخوان ، آنوقت می بینی می ایستد و مانند عکسِ روی دیوار به تو مات و مبهوت نگاه می کند که اصلاً سوره چیه ، حمد کدام است ؟؟؟ و مادر هم همینطور دیگر یواش یواش برایش محرم و نامحرم بی معنی می شود و دیگر چادر روی سرش سنگینی می کند و بعد از یه مدت هم چمع شده و فقط برای مشهد رفتنش می گذارد داخل کمد ! (چون برای حفظ حرمت حرم های مطهر و امام زادگان ، چادر برای خانمها الزامی است !!!) و دختر خانه هم همان تکه روسری هم مدام از روی سرش سر میخورد و عقب سر می رود که هر کس ببیند می گوید که همان را هم سرت نکنی سنگین تری !! زیادی بیراهه رفتم ، به جای سفرنامه همه اش شد درد دل ! شب ساعت دوازده بود که به دوکوهه رسیدیم و بعد از صرف شام و توزیع پتوها بایستی می خوابیدیم ، ولی ما که برای خواب نیامده بودیم . بعد از پهن کردن جا به محوطه رفتیم و در جای جای دوکوهه نشسته و دعا کرده و زیارت خواندیم تا شاید صدای دعا و زیارتمان با صدای شهدا هم نوا شود و این سرزمین روز جزا به داد نداری ها یمان برسد ، به راستی که دوکوهه قطعه ای از بهشت است ؛ چرا که هرجا می روی هر ساختمان به نام کسانی است که جایشان صد در صد در بهشت است و در همین حال هر کدام از این اسامی یکی از شخصیت های برجسته صدر اسلام بوده اند مانند : عمار ، کمیل ، مقداد ، یاسر ، حنظله و ... و هم نام گردان های لشگر همیشه پیروز بیست و هفت محمد رسول الله ! که روزگاری در هر کدام از این گردانها با لای چند صد نفر آمده و رفته اند که یا شهید شده اند و یا جانباز و شیمیایی و مجروح و مفقود و اسیر و ... شده اند  و یا ستارگانی شده اند که اگر دور و بر خود را ببینیم حداقل چند نفری را می بینیم !! آری منظورم همان رزمندگانی است که هر کدام روزی و روزگاری در این مکان و یا مناطق عملیاتی دیگر حضور داشته اند و در محافل خانوادگی هر وقت صحبت از جنگ و خاطرات می شود می بینی که اشک در چشمانشان حلقه می بندد و هر کدام چندین کتاب قطور خاطره دارند که برایمان تعریف کنند ، که یا برای سربازی و یا داوطلب بسیجی ، ارتشی ، ژاندارمری سابق ، سپاهی اعزام شده اند ، ولی میایم یک مرحله بالاتر ، عزیزانی که بال و پر فرشته ها به جای جای بدنشان گرفته و قسمتی از بدن خود را با خدا معامله کرده اند ولی من در عالم خودم می گویم آنهایی که سالم برگشتند ، خودشان پیش خدای خود می دانند چه کرده اند که حتی لیاقت جانبازی را هم نداشته اند !!! و بدون حتی یک خراش از میان جمع شهدا بیرونشان کردند .ولی جانبازان هم مقداری خورده شیشه داشتند و گرنه همان یک ذره از بدنشان را هم خدا قبول نمی کرد !! ولی ، ولی ..... خوشا به حال کسانی که خدا همه بدنشان را قبول کرده و برده پیش خودش ! همانطور که شنیدیم همسر شهدا به فرزندانشان می گویند بابا رفته پیش خدا !!!!!! ای کاش ما را هم خدا قبول کند و برای خودش جدا کند ، اگر هم گناهی کرده ایم ، بهتر می دانیم که از سست ایمانی خودمان بوده چون نه در کار خدا می توان عیب جست و تقصیر را بر دوش دیگری نهاد و نه می توان (نعوذباالله) برای خدا تعیین تکلیف کرد ، فقط می خواهم بگویم اگر فقط لحظه ای از ما (نعوذباالله) غافل شود و روی برگرداند ، دیگر نفسی نمی آید و یا حتی اگر قلب یک بار فقط پمپاژ نکند شخص را باید رو به قبله کرد !<\/h1><\/h1>





      

منابع فارسی 1- کتاب مقدس، ترجمه فارسى، انجمن پخش کتب مقدسه در میان ملل. 2- اعلم، امیر جلال الدین، فرهنگ اعلام کتاب مقدس، مرکز نشر دانشگاهى، 1376. 3- بوش، ریچارد و دیگر نویسندگان، جهان مذهبى، ج 2، ترجمه عبد الرحیم گواهى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1374. 4- توفیقى، حسین، نگاهى به ادیان زنده جهان، مرکز مدیریت‏حوزه‏هاى علمیه خواهران، 1377. 5-دورانت، ویل، تاریخ تمدن، ج 4، بخش اول، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1366. 6-رضایى، عبد العظیم، تاریخ ادیان جهان، ج 1، انتشارات علمى. 7- رضى، هاشم، ادیان بزرگ جهان، سازمان انتشارات فروهر، 1360. 8- زرین‏کوب، عبد الحسین، در قلمرو وجدان، انتشارات سروش، 1375. 9- شاهاک، اسراییل، تاریخ یهود مذهب یهود، ترجمه مجید شریف، انتشارات چاپخش، 1376. 10- ظفر الاسلام خان، نقد و نگرشى به تلمود، ترجمه محمدرضا رحمتى، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم، 1369. 11- کهن، 1، گنجینه‏اى از تلمود، حى، یهودا، چاپ زیبا، 1350. 12- مبلغى آبادانى، عبد الله، تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج 2، نشر سینا، 1373. 13- مشکور، محمد جواد، خلاصه ادیان در تاریخ دینهاى بزرگ، انتشارات شرق، 1369. 14- ناس; جان. بى; تاریخ جامع ادیان، ترجمه على‏اصغر حکمت، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1370. 15- هاکس، قاموس کتاب مقدس، انتشارات اساطیر، 1377. 16- هیوم، رابرت، 1، ادیان زنده جهان، ترجمه عبد الرحیم گواهى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1373.
منابع انگلیسى 1. Gemara (Talmud) (WWW.acs. ucalgary.ca / elsegal / Talmudmap Gemara. htm). 2. Mishnah (Ibid). 3. Resnik; Hemry; Conversations With the Talmud Newyork Kollel talmud course ( WWW.Kollel).







      

تلمود به عنوان تفسیرى بر میشنا، مجموعه‏اى حاوى شریعت‏شفاهى یهود و فتاواى فقیهان این قوم، از آثار مهم و ارزشمند در ادبیات دینى یهود است. این کتاب با تمام ویژگیها و مزایایى که دارد، حاوى مطالبى نیز هست که در نگاه اول و به دور از هرگونه تاویل و تفسیرى، بسیار ناپسند و غیرعقلایى مى‏نماید. «ملى گرایى افراطى‏»، تبلیغ اندیشه «قوم برتر و برگزیده‏» و اعتقاداتى نظیر «واجب القتل و مهدور الدم دانستن غیر یهودى، سرور شمردن یهودى و برده دانستن غیر یهودى، از هر مرام و مسلکى که باشد»، و مطالبى از این دست که على رغم تمام سانسورها و ممیزیها در لابه‏لاى تلمود یافت مى‏شوند، همه و همه مسایلى هستند که چهره تلمود را ناهنجار ساخته است. تمسک یهودیان سست‏ایمان یا بى‏ایمان افراطى، از جمله صهیونیستها به بعضى از فتاوا و مطالب مطرح شده در تلمود، در توجیه قتل و غارت سرزمینهاى اسلامى، از جمله مواردى است که بعضى از منتقدان تلمود، در نفى ارزش و اعتبار تلمود به آنها تمسک جسته‏اند. تلمودى که هم اینک در دسترس جهانیان است (که یکى از چاپهاى آن حدود هجده جلد است) «بنا به گفته دایرة المعارف یهود، اکثر نسخه‏هاى آن بر اساس نسخه «تطهیر شده‏» است و حاوى مطالب دوزخى نسخه ونیز که واتیکان دستور آتش زدن آن را صادر نمود، نمى‏باشد». 360 اما آیا چنین سخنى را مى‏توان باور کرد؟ پاسخ به این سؤال، تحقیق دیگرى را در بررسى محتواى تلمود ایجاب مى‏کند.







      

اگر چه بعد از گرد آورى تلمود، به خاطر ضرورتهاى آموزشى، یک یا چند نسخه از آن استنساخ شد، اما با توجه به گرانسنگ، حیاتى و حجیم بودن این مجموعه و دشوارى استنساخ، تلمود تا مدتها در حصار مرزهاى فلسطین و بابل یا به عبارت دقیقتر در چهار دیوارى حوزه‏هاى علمیه قدیم باقى مانده بود و اندک نسخه‏هاى دست نویس که توسط طلاب و از روى مجموعه اوراق یا با بهره‏گیرى از حافظه قوى بعضى از آنها تهیه شده بود، تنها براى حوزویان قابل استفاده بود و عموم مردم از آن محروم بودند و یا اگر به آن دسترسى پیدا مى‏کردند، قادر به فهم آن نبودند. در این میان، وضع اقتصادى نامناسب یهودیان آن زمان نیز اجازه نمى‏داد که نسخه بردارى در سطح وسیعترى صورت پذیرد; لذا کار کتابت تلمود که بنا به نقلى حدود 2 میلیون و500 هزار واژه را در خود جاى داده است، در عین حال که کارى بس عظیم و پر اهمیت‏بود، دشوار و پر مشقت نیز مى‏نمود. على‏رغم همه این مشکلات، در طى زمان، نسخه‏هایى از تلمود تهیه شد. بعد از اختراع صنعت چاپ، یهودیان اقبال شایان توجهى به این صنعت نشان دادند; چاپ تلمود را شتاب بخشیدند و با بهتر شدن اوضاع اقتصادى در راه چاپ تلمود هزینه‏هاى زیادى صرف کردند. سخن درباره چاپهاى اولیه تلمود، اولین ناشران، کیفیت توزیع و عرضه آن به بازار، از موضوع اصلى این نوشته خارج است. اما قبل از خاتمه بحث در این مقال، به دو نکته درباره چاپ تلمود اشاره مى‏کنیم: 1. در میان ناشران تلمود، از انتشارات «بومبرگ‏» 356 باید به عنوان اولین ناشرى که به چاپ تلمود اقدام کرد، نام برد. چاپخانه دانیال بومبرگ مسیحى، اولین ویرایش تلمود را در سال 1520 م. در پى اجازه پاپ لئودهم 357 در شهر ونیز عرضه کرد». 358 چاپ تلمود بابلى در سالهاى 1520-1523 م. و «تلمود فلسطینى‏» در سالهاى 1523-1524 م. انجام گرفت. «صفحه بندى خاصى که «دانیال بومبرگ‏» به کار برد، تقریبا در تمامى چاپهاى بعدى حفظ شده است. وى تلمود فلسطینى را بدون هیچ گونه تفسیرى چاپ کرد. مطالب هر صفحه از آن، در دو ستون تنظیم شده است. اما تلمود بابلى را با قسمتى از گمارا در وسط صفحات چاپ کرد که در یک طرف آن تفسیر «ربى شلومو بن اسحاق‏» که به نام «راشى‏» معروف است، دیده مى‏شود و در طرف دیگر، یاداشتها و توضیحات مفسران بعدى‏». 359 2. مشکلات چاپ و توزیع تلمود، صرفا مسایل اقتصادى، نیروى کار انسانى و فقدان صنعت چاپ نبود; تعقیب، آزار و ذیت‏یهودیان و دست‏اندرکاران این وظیفه خطیر را نیز باید به آن اضافه کرد. بیان تمامى حوادثى که در طول تاریخ بر تلمود و ناشران آن گذشت، خود رساله‏اى جداگانه مى‏طلبد. اما به این چند نکته اشاره کنیم که کلیسا و جامعه مسیحى مشکلات زیادى بر سر راه چاپ و نشر تلمود ایجاد کرده بودند; چاپخانه‏ها را بستند، ناشران و دست‏اندرکاران را شکنجه کرده، حبس نموده و یا به دار آویختند و به بهانه‏هاى گوناگون تلمود را به آتش کشیدند و خونهاى زیادى در این مسیر بر زمین ریختند. از حکم حاکمان مسیحى به ممنوعیت مطالعه، تحقیق و نشر تلمود، که تا مدتها به اعتبار خود باقى بود، همچنین از تلاش روحانیت مسیحى در جهت معرفى تلمود به عنوان یکى از «کتب ضاله‏» که در آن به مسیح توهین شده است، سخن نمى‏گوییم. اگر تلمود همچنان باقى است، این بقا مرهون زحمات فقیهان و حکیمان یهود و بیش از همه مدیون آزاد اندیشى پارسیان و فضاى آزاد حاکم بر سرزمین پارس و نیز فضاى باز حاکم بر جوامع اسلامى -بعد از ظهور و گسترش اسلام به مناطق یهودى نشین یا دیگر ممالک که بعدا یهودیان به آنجا کوچ کردند- مى‏باشد. یهودیان ساکن کشورهاى اسلامى با بهره‏بردارى از حسن معاشرتى که مسلمانان بنابه تعالیم دینى خود، با آنها داشته‏اند، توانسته‏اند، خود، دین خود و تلمود را حفظ کنند. این حقیقتى است که اغلب تاریخ نویسان و حتى بعضى عالمان و مورخان یهود، على‏رغم بعضى تعصبات، بدان اذعان داشته و گفته‏اند که هر چه مسیحیان بر یهودیان سخت گرفتند، مسلمانان بر مبناى شریعت‏سهله و سمحه خود با آنها از در تسامح و تساهل وارد شدند.







      

احکام هلاخایى، فتواها و اشعار مذهبى زیادى از او بر جاى مانده است که ابیاتى از آنها امروزه جزء ادعیه مشهور یهود است. اما بزرگترین دستاورد او یکى تفسیر کبیرش بر کتاب مقدس و دیگرى اثر جاودانش درباره «تلمود بابلى‏» است. او در تفسیر تلمود، سبک و روش تفسیرى خاصى ارائه مى‏کند و همین امر موجب شده است تا تفسیرش الگوى تمام تفسیرهایى شود که به زبان عبرى ناب نگارش یافته‏اند. این ضرب المثل عامیانه که «در زمان راشى گویى هر قطره مرکب یک سکه طلا مى‏ارزید» 345 کنایه و در واقع شکوه‏اى عامیانه از ایجاز و اختصار بسیار زیاد تفسیر راشى است. 5. تفسیر توسافوت 346 : تفسیرى گروهى حاصل تلاش شصت تن از اندیشمندان بزرگ یهود به نام «توسافیست‏» 347 که با الگوگیرى از تفسیر راشى آن را نوشته‏اند. گرد آورندگان با پژوهش دقیق در تلمود، اثرى را خلق کرده‏اند که بر آن نام «تلمودى بر تلمود» 348 نهادند. 6. تفسیرهایى که از آنها نام بردیم، به ترتیب، به مکتب فکرى سفاردى و اشکنازى 349 تعلق داشتند. اما در فرانسه نیز مرکزى به وجود آمده بود که نظام فکرى آن بینابین این دو مکتب بوده است. عالى‏ترین دستاورد این مرکز، کتاب «بیت البحیرا» 350 نوشته «ربى شلوموبن مناهم‏» 351 معروف به «هامیرى‏» 352 است; در این تفسیر، شرحهاى تحت‏اللفظى علماى اشکنازى با تلخیصهاى هلاخایى مکتب سفاردى، در هم آمیخته شد. بعدها با اخراج یهودیان از فرانسه، در قرن دوازدهم، این مرکز نیز از بین رفت. 7. تفسیر هیدوشى آگادوت و هلاخوت 353 (داستانهاى مبتنى بر آگاداها و هلاخاها): این تفسیر، از مهمترین تفاسیرى است که بر تلمود نوشته شده است. نویسنده این اثر، ربى سموئیل الیعزار ادلز 354 معروف به «مهارشا» 355 مى‏باشد. او بر خلاف بسیارى از مفسرین که از عنصر آگادایى در تلمود غفلت کردند، تفسیرى پردامنه از شرح حکایتها ارائه داد. آنچه درباره تفسیر تلمود گفته شد، گوشه‏اى از هزاران نکته در این باب است. در این مقاله مجال آن نیست که به تمامى تفسیرها بپردازیم و از شتاب چاپ و انتشار تفسیرهاى تلمود بعد از اختراع صنعت چاپ سخن، و در نهایت، از علماى معاصر و شرحهاى آنها بر تلمود سخن بگوییم.







      

از همان ابتدا، فهم تلمود حتى براى با استعدادترین عالمان یهود مشکل مى‏نمود. ویرایش غیر روشمند و نامنظم تلمود، موجب شده بود که درک هر بخش از آن بدون شناخت و معرفتى پیشین از زمینه‏ها و مبانى مفاهیم و اصطلاحات -یا به تعبیر مسامحه‏آمیز، شان نزول مطالب- ناممکن شود. زبان نامانوس آرامى تلمود نیز مشکلى مضاعف بود. در این میان، یهودیان خارج از سرزمین بابل یا فلسطین، به‏خاطر عدم دسترسى به فقیهان، مشکلات بیشترى را متحمل مى‏شدند. در ابتدا، با ارسال پیک و طرح پرسش و استفتا از فقیهان و حکیمان تلمودى، حل مشکلات و ابهامات خود را جست‏وجو مى‏کردند. همین نامه‏ها که از سوى یهودیان خارج از سرزمین بابل یا حتى از طرف شاگردان آنها که در بابل ساکن بودند، ارسال شده بود و در آنها از معانى واژه، اصطلاح یا شرح و تفسیر عبارتى از تلمود پرسش شده بود و مجموعه پاسخها و فتاوى فقیهان، اولین تفسیرهاى تلمود را رقم زدند. البته در این زمان که رویکردى به تفسیر تلمود ظهور کرده بود، دیگر نه از تناییم خبرى بود و نه از اموراییم; حال مى‏بایست از «گائون‏ها» 337 سخن گفت; اینان کسانى بودند که گامهاى اولیه را در مسیر تفسیر تلمود برداشتند. گائون در ابتدا به معناى رئیس دار العلم یا حوزه علمیه به‏کار مى‏رفت. اینان وارثان اموراییم و مراجع اصلى و اولیه شرح و تفسیر تلمود بودند. گائون‏ها در تدریس و تفسیر تلمود، از همان سنت و سبک اموراییم پیروى مى‏کردند. با گذشت زمان و در ادامه تلاش گائون‏ها، عالمان و دانشمندان یهود، شرح و تفسیرهاى متعددى بر تلمود نوشتند که پرداختن به همه آنها از حوصله این تحقیق خارج است و تنها به بعضى از معروفترین آنها اشاره‏اى اجمالى مى‏کنیم. اما قبل از آن باید تاکید کنیم که مطالعه تلمود و تحقیق و تفحص در آن بدون در نظر گرفتن این تفسیرها، اگر نگوییم ناممکن است، باید بگوییم که ناقص و عقیم خواهد بود. در اینجا تعدادى از تفسیرها را معرفى مى‏نماییم: 1. تفسیر ربى حنانل بن حوشئیل: 338 این تفسیر، اولین تفسیر مهمى است که بر اساس مکتب فکرى یهودیان اسپانیا و شمال افریقا، سفاردى، 339 درباره تلمود نوشته شد. از خصوصیات این تفسیر مى‏توان به ایجاز فوق العاده و دورى جستن از طرح مسایل جزئى اشاره کرد. نویسنده گاهى با ذکر عبارت «و این ساده است‏»، از تفسیر بخش معینى از تلمود چشم مى‏پوشد. 2. تفسیر «کلید قفلهاى تلمود» 340 اثر ربى نیسیم گائون: 341 او در تدوین و نگارش این اثر، که در مقایسه با تفسیر ربى حنانل منسجم‏تر است، همان شیوه ایجاز گویى و پرهیز از طرح مباحث جزئى را پیشه خود مى‏سازد. این دو تفسیر گنجینه تعالیم و تفسیرهاى گائونى است. 3. تفسیر ربنو گرشوم: 342 او تفسیرى مختصر در شرح بخشهایى از تلمود نوشته است. او را به خاطر فتواهاى مهمى که در دوران «پراکندگى‏» صادر کرد، «چراغ روشنایى عصر پراکندگى‏» 343 لقب دادند. 4. تفسیر راشى: او که نام اصلى‏اش ربى شلومو تروایى 344 است، از شاگردان ربى گرشوم به حساب مى‏آید. راشى در قرن دوازدهم مى‏زیست و در حوزه‏هاى آلمان و فرانسه تحصیل کرد.







      

زبان هر دو تلمود با هم فرق دارد; هر کدام داراى گویش خاصى از زبان آرامى هستند; «گماراى فلسطینى به لهجه آرامى غربى نوشته شده و بسیار شبیه به زبان آرامى کتابهاى «عزرا و دانیال‏» است. اما گماراى بابل با لهجه آرامى شرقى تابت‏شده است‏». از سوى دیگر، با زبان عهد عتیق و میشنا، که عبرى است، نیز تفاوت دارد; اگر چه زبان عبرى میشنا، عبرى بومى است و با عبرى عهد عتیق اندکى متفاوت است.







      

از آنجا که میشنا محور اصلى مباحث تلمود است، چنانچه با نظرى به صفحات تلمود اصلى که متن میشنا در وسط و گماراها در حواشى آن نوشته شده است، این امر کاملا روشن است، لذا چینش و فهرست مطالب آن درست‏به همان ترتیبى است که در میشنا آمده است; یعنى همان‏طور که آغازین بخش میشنا، «سدر زراعیم‏» و بخش پایانى آن «طهاروث‏» است، تلمود نیز همین‏گونه است. اما با این حال، تلمود، به‏ویژه تلمود بابلى که در واقع امروزه هرگاه از تلمود سخنى به اطلاق گفته مى‏شود، به نحو غالب، تلمود بابلى مراد است از بعضى جهات تفاوتهایى با میشنا دارد: از مجموع 60 رساله میشنا که در 6 بخش آمده است، حدود 37 رساله در تلمود بابلى آمده است. البته ناگفته نماند که تلمود، تقسیم بندى دیگرى از بخشها ارائه کرده است که طبق آن، تعداد رساله‏ها به 63 عنوان رسیده است. در اینجا به موارد اختلاف فهرست مطالب تلمود به ویژه تلمود بابلى با میشنا مى‏پردازیم: الف) تقریبا تمامى رساله‏هاى بخش موعد (درباره روز شنبه و دیگر اعیاد و مناسبتهاى سال)، بخش ناشیم (درباره حقوق خانواده) و بخش قداشیم (درباره معبد و عبادت قربانى) در تلمود آمده است. ب) از بخش زراعیم میشنا (که درباره مقررات کشاورزى است) تنها رساله «براخوت‏» 335 که حاوى ادعیه و نمازهاى یومیه است، در تلمود بابلى آمده است. علت‏حذف بقیه رساله‏ها را معمول نبودن مطالب آنها در بابل ذکر کرده‏اند. ج) از بخش طهاروث (درباره احکام طهارت) به استثناى رساله «نیداه‏» 336 که درباره دماء ثلاثه، مسایل شرعى خاص زنان، از جمله احکام حیض و نفاس بحث مى‏کند که همچنان جنبه عملى دارد، بقیه رساله‏ها در تلمود بابلى مطرح نشده‏اند.







      

علاوه بر میشنا و تعالیم اموراییم بابل یا فلسطین، از منابع دیگرى نیز در تهیه و تدوین تلمود استفاده شده است. از آن جمله مى‏توان از موارد ذیل نام برد:
الف) آن دسته از تعالیم ربى‏هاى میشنا (تناییم)، که در خود میشنا نیامده است
به این منابع اصطلاحاَ «میشناى خارجى‏» 324 یا به زبان آرامى «برایتا» 325 مى‏گویند. برایتا انواع و اقسامى دارد که از باب نمونه مى‏توان به این موارد اشاره کرد: 1. میدراش تناییمى 326 )یا هلاخایى): در هر جاى تلمود که متن اصلى تورات آمده باشد، به ویژه آنجایى که بحث مسایل قانونى و شرعى مطرح است، «اغلب با نقل یک «برایتا» که به ظاهر، نظر دیگرى درباره حکم مورد بحث دارد، آغاز مى‏شود». 327 بسیارى از این میدراش‏هاى تناییمى که در تلمود آمده‏اند، شبیه دیگر آثار میدراشى نظیر «مخیلتا» 328 در شرح سفر خروج، «سیفرا» 329 در تفسیر سفر لاویان، یا «سیفره‏» 330 در سفر اعداد و تثنیه، هستند. اینها همه کارهایى هستند که از مکتب علمى «عقیوا بن یوسف‏» 331 و «یشماعیل‏» 332 ناشى شده‏اند. 2. برایتاهاى ضمیمه شده به میشنا: این منابع شباهت زیادى به «توسیفتا» 333 دارند; توسیفتا به معناى ضمیمه یا متمم، اثرى تناییمى است که مطابق فهرست و چینش مطالب میشنا تنظیم شده است و توضیحاتى درباره موضوعات علمى و «مطالب اثباتیه‏اى است که معمولا از «میشنا» حذف شده است‏». 334 رابطه دقیق این اثر با مجموعه رسمى احکام یهود همچنان در حاله‏اى از ابهام است. 3. چندین منبع دیگر تناییمى که فقط در تلمود بابلى از آنها استفاده شده است.
ب) تعالیم اموراییم فلسطینى
على رغم همه تبعیدها و سخت‏گیرى‏ها، سرزمین فلسطین همچنان به مطالعه و تحقیق در تورات ادامه مى‏داد و مرکزى براى تعلیم تورات محسوب مى‏شد. در آنجا نیز با همان شیوه و روش رایج‏حوزه‏هاى علمیه بابل، باب اجتهاد و استنباط باز و مجالس درس و بحث‏برپا بود. فعالیتهاى علمى و تحقیقى آنها را مى‏توان در پیکره تلمود فلسطینى یافت. در تلمود فلسطینى، از این منابع بسیار استفاده شده است.
ج) آگادا
چنان که در مبحث مربوط به آگادا شرح دادیم، آگادا آن دسته از تعالیم ربانى است که به مسایل شرعى مربوط نیست. آگادا از منابع تلمودى محسوب مى‏شود و مى‏توان آن را در طبقات ذیل دسته بندى کرد: 1. تفسیرهاى کتاب مقدس که اغلب از مواعظ کنیسه‏ها اخذ شده‏اند; 2. تعالیم، معیارها و نکات اخلاقى; 3. حکایات و داستانهایى که درباره ربى‏هاى یهود نقل شده‏اند; 4. عقاید و آداب و رسوم عامه مردم و جزئیاتى از فرهنگ عمومى جامعه [فولکدر] به ویژه مسایلى نظیر اعتقاد به نیروهاى جادویى و برخى دستورالعملهاى طبى عامیانه.
د) فتواهاى شرعى ربى‏ها
باید تاکید کنیم که کتابت «سنت ‏شفاهى‏» در طى دوره شکل‏گیرى تلمود، مجاز نبود. لذا فتواهاى شرعى فقیهان و دیگر منابعى که مورد استناد تلمود هستند، به نقل از حافظان شریعت‏شفاهى است، که سینه به سینه نقل شده و به نسلهاى بعدى تدوین کنندگان نهایى تلمود رسیده است. لذا استفاده از آرا و نظرات فقهى عالمان دین و وارد کردن آن در متن تفسیرها شیوه‏اى رایج‏بود.







      
<   <<   41   42   43   44   45   >>   >