سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
پخش زنده حرم ها
پخش زنده حرم
کاربردی

  خاصیت همیشگی یهود، همکاری با گروه غالب بر ضد جمعیت مغلوب بوده و می باشد، و بنابراین شگفت نیست اگر حضور و فعالیت یهودیان را در روسیه همزمان با هجوم مغول ها به این سرزمین احساس کنیم. چرا هنگامی که سپاهیان مغول در آسیای میانه قدرت را در اختیار گرفتند و سرزمین های بسیاری را از آن خود کردند، یهودیان با شرح و توصیف سرزمین های بسیار گسترده و منابع سرشار روسیه، خان های مغول را به حرکت به سوی روسیه و اشغال سرزمینهای آنجا تشویق کردند و سرانجام در حمله امیر باتی به سال 1236 به خاک روسیه، حکومت مرکزی روسیه ضعیف و پراکنده شد ویهودیان به عنوان مشاور و راهنما در سپاهیان مغول مشغول به کار شدند و روابط صمیمانه و دوستانه با این دشمنان تازه از راه رسیده برقرار کردند و زمینه تجارت و داد و ستد با اقوام مغول را برای خود و دیگر یهودیان فراهم آوردند. از آنجا که یهودیان دارای سرزمین معینی نبودند، و شهر و دیاری مخصوص نداشتند ، حمله سپاه مغول به روسیه به آنان هیچ آسیبی نرساند و انان از شکست روسیه ضرری ندیدند، بلکه با نزدیک شدن به نیروهای دشمن ، دارای عزت و احترام و ثروت و سرمایه نیز شدند. یهودیان حملات مغول ها را مغتنم شمرده، کلیساهای فراوانی را هدف تاراج و تخریب قرار دادند و سعی کردند دیانت یهود را در خاک روسیه و در درون مغولها رواج دهند. البته روزگار حکومت بیگانگان در روسیه خیلی زود به سر آمد و قیام عمومی در سراسر خاک روسیه بر ضد مغول ها به راه افتاد و بار دیگر کلیساها آباد شد و مردم روسیه قدرت حکومت را در دست گرفتند و به ناچار دوره سرکوب و قلع و قمع یهودیان فرارسید و اقوام مغول از روسیه رفتند و یهودیان در همه جا گرفتار شکنجه و تعقیب و توهین و تحقیر قرار گرفتند. تاریخچه یهود در روسیه تاریخچه ای قدیمی و طولانی است، یهودیان در اواسط قرن 9 میلادی توانستند در ناحیه ای در روسیه جنوبی حکومتی به نام اقوام خزر تشکیل دهند ، لیکن این حکومت قبل از آنکه توفیقی پیدا کند منقرض شد و یهودیان بعد از آن به صورت قبلئل آواره و مورد شکنجه و آزار به زندگانی سخت خود ادامه دادند و مسیحیت دین غالب در روسیه گردید.965 میلادی. موقعیت یهودیان در روسیه، در ارتباط با وضعیت یهودیان اروپا بعد از حکومت کرامول در انگلستان 1658 میلادی و وقوع انقلاب کبیر فرانسه و ظهور مادی گرائی و بی دینی و انتشار محافل و مجالس سری ماسونری و سرانجام بعد از ظهور ناپلئون و داعیه جهان گشایی او، دستخوش تغییرات و پیشرفت های فراوانی گردید و یهودیانی که در هر شهر و دیاری به صورت اقوامی بومی زندگی می کردند، در سایه برقراری ارتباطات بین ملت ها، همه این یهودیان پراکنده احساس وحدت و همبستگی و همدردی پیدا کرده به صورت یک شبکه بین المللی جهانی در آمدند و روحی جدید،البته روح شیطنت و تباهی در درون این اژدهای تکه تکه شده و افسرده دمیده شد و شرارت مزمن و پنهان و ناپیوسته یهود به یک شرارت متصل و هماهنگ تبدیل شد، در حالیکه هر عضوی از آن با عضو دیگرش در غرب و شرق دنیا در ارتباط بود. از هنگامی که حکومت های انگلستان و فرانسه و آلمان و ایتالیا در اندیشه نفوذ در کشورهایی آسیائی برآمدند و با حضور جهت نفوذ در سرزمین های اسلامی، به زودی متوجه اقلیت های یهودی در کشورهای اسلامی شدند و برقراری پیوندهای طبیعی و قومی و مذهبی بین اقلیت های یهودی در اروپا و اقلیت های یهودی در سرزمین های اسلامی بهترین راه برای نفوذ در این کشورها می بود. به طوریکه گذشت ناپلئون بناپارت جهت گسترش نفوذ خود در خاورمیانه به یهودیان فرانسه و بلکه به یهودیان عالم وعده داده که اگر با وی همکاری کنند، سرزمین فلسطین را به آنان خواهد داد، و بنابراین، این وعده یک روح جدید در کالبد همه یهودیان در همه نقاط دمید، نظیر همین سیاست را حکومت آلمان در پیش گرفت و به همه یهودیان وعده داد که اگر با آلمان همکاری کنند،آلمان امپراتوری عثمانی را راضی خواهد کرد که یهودیان را در سرزمین فلسطین اسکان دهد. در عین حال امپراتوری بریتانیای کبیر خیلی زودتر از رقبای خود دریافته بود که اگر بخواهد بر کانال سوئز نظارت کند، نه تنها باید کانال سوئز را را در اختیار داشته باشد، بلکه باید دارای یک پایگاه نظامی قوی در منطقه باشد که این پایگاه چیزی جز فلسطین و چیزی جز اسکان یهودیان در فلسطین نمی بود. بنایراین به محض اینکه هنر یهودیان و فایده استخدام آنان، در راه منافع اروپا روشن و آشکار شد، وضعیت یهودیان در داخل خاک روسیه نیز فرق کرد و از یکسو خود یهودیان موقعیت زمانی و مکانی خود را کشف کردند و از سوی دیگر دولت های اروپایی جهت تاثیر گذاردن بر روسیه متوجه اقلیت های یهودی شدند و بنابراین یهودی کثیف و متعفن و فراری و آواره تبدیل به یهودی مورد عنایت و مورد توجه گردید، و یهودی که به مثابه عجوزه ای زشت بود که همسری برایش پیدا نمی شد اکنون دارای چندین خواستگار شده،البته خواستگاران حرامی و غیر مشروع، خارجی و بیگانه و رفیق قافله و شریک دزد. یهودیان در طول تاریخ در خیانت به حکومت های داخلی دست داشته عوامل توطئه به سود قدرت های خارجی بوده اند. در زمان ناپلئون و در جنگ فرانسه و روسیه، یهودیان روسیه با ناپلئون همکاری کردند و تزار روسیه را به سال 1814 ترور کردند، که البته فتنه یهودیان رفع شد. در روزگار الکساندر دوم یهودیان جمعیت های سری تشکیل داده فتنه های فراوان به راه انداختند و در این بار مبارزه ای ضد یهودی در روسیه به راه افتاد و جمعیت های سری آنان شناسایی و نابود شد، البته الکساندر در سال 1881 توسط یک دختر یهودی ترور شد که این حرکت موجب کشتار بسیاری از یهودیان گردید. یهودیان مدت یک قرن در روسیه مورد تعقیب و حقیر بودند و حکومت های وقت جمعیت سری آنان را شناسایی کرده و نابود می نمودند، تا اینکه در سال 1897 و شکست روسیه ار ژاپن در جنگ بورت آرتور، با پایدار شدن ضعف و ناتوانی در حکومت مرکزی و به خصوص در دوره نیکولای دوم، یهودیان توانستند در کنگره های کارگری روسیه نفوذ کرده، کارگران روسی را بر ضد حکومت مرکزی در همه جا به راه اندازند و سرانجام از آب گل آلود ماهی بگیرند. در زمانی که حکومت مرکزی ضعیف شد و دولت های اروپایی منتظر فرصت بودند تا دشمن دیرینه خود روسیه تزاری را از پای در آورند، اغتشاشات یهودیان مورد استقبال دول غرب قرار گرفت، ثروتمندان یهودی پراکنده در کشورهای غربی، کمک های مادی و اقتصادی خود را روانه انجمن های سری یهودیان روسیه نمودند و در نهایت چیزی واقع شد که رقبای دیرینه روسیه یعنی انگلستان و فرانسه خواهان آن بودند. در این هنگام دیسرائیلی نخست وزیر معروف بریتانیا و یهودی سلطه گر از آنچه در روسیه بوقوع پیوسته احساس غرور پیدا کرده، می گوید: "لازم است ما- یهودیان- انقلاب جهانی کوبنده ای پدید آوریم و سنت های سرمایه داری گذشته – مالکیت های فردی – را در هم فرو ریزیم و مساوات مورد نظر را پدیدار سازیم،اکنون جمعیت های مخفی ما اساس این انقلاب را فراهم کرده اند". امروز حیات ما در الحاد و بی دینی است ، لازم است سرمایه داران ما با حرکت های کارگری همکاری کنند تا نتیجه مطلوب حاصل گردد. نیمه دوم قرن 19 روزگار محنت و هم روزگار رشد و نمو اجتماعی یهودیان در روسیه می باشد، در سال 1880 میلادی کشف توطئه های یهودیان بر ضد کلیسا و نیز بر ضد حکومت مرکزی، کلیسا و حکومت بنابراین همه طبقات مردم بر ضد یهودیان شورش کردند ویهودیانتحت تعقیب وشکنجه قرار دادند که این خشونت ها ریشه در خرابکاری های یهودیان در امور اقتصادی و تجاری جامعه روسیه داشت. در همین روزگار نویسندگان و متفکران بزرگی در یهودیان روسیه پیدا شدند و با حربه علوم اجتماعی و با استمداد از مطبوعات غرب و با بهره برداری از اندیشه های نوین غربی به جنگ سیاسی و ایدئولوژی تزارهای روسیه آمدند، نویسندگانی مانند "پینسگر" و "ژوزف سالوادور " و " موسی هیس" و دیگران نجات یهودیان روسیه را در خروج از این سرزمین و مهاجرت به فلسطین دانستند و از دولت روسیه خواستند تا به آنان اجازه مهاجرت به سرزمین فلسطین را بدهند. البته دولت روسیه با این مهاجرت موافقت نکرد،لیکن مساله مهاجرت به سرزمین فلسطین به عنوان تنها راه علاج یهودیان روسیه توسط مطبوعات غربی و نیز کتابهایی که بطور سری در روسیه پخش می شد،به عنوان یک مساله حاد و سخت مورد مشاجره بین دولت روسیه و یهودیان روسیه بیرون آمد. به سال 1884 دانشمندان و بزرگان یهود روسیه در کشور "کاتوس" گرد آمدند و مجدداً در کنفرانسی که ریاست آن را پینسکر به عهده داشت، تشکیل یک" دولت یهودی جهانی" تنها راه رهایی یهودیان تشخیص داده شد واین موضوع در یهودیان روسیه تبلیغ شد. به سال 1891 یهودیان در کنگره جهانی یهودیان در شهر بال، مجدداً نمایندگان یهودیان سراسر عالم به تشکیل یک دولت یهودی تاکید کردند و از یهودیان در هر منطقه و دیاری خواستند که در راه تشکیل این دولت یهودی تلاش کنند. به سال 1896 هرتزل پس از مسافرتی به روسیه، از امپراتور روسیه خواست که با تشکیل یک دولت یهودی موافقت کند و نیز به یهودیان روسیه اجازه دهد تا به خاک فلسطین مهاجرت کنند، که البته امپراتور روسیه با این پیشنهاد موافقت نکرد و اجازه مهاجرت به یهودیان نداد. لیکن همان مشکلاتی که در امپراتوری بزرگ عثمانی وجود داشت همان مشکلات و عوامل منفی در امپراتوری روسیه تزاری نیز وجود داشت و آفتاب حکومت کلیسا و نیز آفتاب قدرت تزاری رو به افول و غروب بود،عامه مردم از ارباب کلیسا و از حکام تزار راضی نبودند، مشکلات اجتماعی رو به افزایش بود، یک قدرت مشروع و محبوب و قدرتمند محلی جهت سرکوب یهودیان و شناخت دسیسه های آنان وجود نداشت و بنابراین یهودیان روسیه با هماهنگی یهودیان اروپا بطور همزمان مشغول توطئه بر ضد کلیسا و بر ضد تزاران روسیه شدند. در این روزگار که شورش های کارگری به اوج خود رسید و در همه جا تعداد فراوانی از کارگران در درگیری های گوناگون کشته شده بودند، سرانجام دولت وقت با تشکیل مجلس عالی کارگران روسیه اعلام موافقت کرد و در این مجلس تعدادی از یهودیان که نه از کارگران بلکه دلالان معرکه بودند به نمایندگی از کارگران به عضویت این مجلس در امدند.در این مجلس دو نفر یهودی دارای نفوذ فراوان شدند به نام " خوروستالیف" در پست ریاست مجلس و "برونستین" دبیر کل مجلس.این دو نفر توانستند راه را برای پیشرفت مقاصد درگیر یهودیان و یهودیان اروپایی باز کنند و نفوذ یهود و نفوذ صهیونیزم را در داخل امپراتوری روسیه، تا به انقراض تزاری گسترش دهند. سرانجام به سال 1905 شورش کارگری بزرگ واقع شد، بسیاری از رجال دولت و اعیان و اشراف روسیه تزاری و بسیاری از خاندان تزار کشته شدند و از سوی مردم هزاران نفر کارگر و کشاورز به قتل رسیدند و اوضاع به نفع کارگران تغییر کرد، لیکن حتی یک نفر یهودی به قتل نرسید، برای اینکه یهودیان فقط روشن کنندگان آتش فتنه و آشوب بودند و آنان اتباع خارجی بودند و از مردم روسیه به حساب نمی امدند، البته این شورش ها در روسیه به طور موقت سرکوب شد لیکن صهیونیزم بین المللی امیدوار بودند که آخرین ضربات را به کمک بیگانگان بر پیکر روسیه تزاری وارد کنند، و از قدرت های انگلستان و آمریکا و در دیگر کشورها در تضعیف حکومت تزاری استفاده کنند، تعداد یهودیان قبل از جنگ جهانی اول در روسیه بالغ بر 000/215/5 یعنی در حدود نیمی ازجمعیت کل یهودیان عالم بود. یهودیان در قرن 18 و 19 آموخته بودند که شهرها در حال توسعه هستند و خریداری زمین های اطراف شهرها می تواند بهتریت تجارت پول ساز و بدون زحمت باشد و بنابراین پول های سرمایه داران یهودی اروپا به جریان می افتد و زمین های اطراف شهرها را خریداری می کردند و به خرید وفروش زمین ها و بازی با پول مملکت میزبان خود می پرداختند، سرمایه های حاصل از این تجارت ناروا و ناصحیح، مجدداً به صورت پول برای انجام مقاصد یهودیان به گردش درمی آمد.
یهودیان ثروتمند و مشهور روسیه از طریق چنین روش هایی با همکاری و بهره برداری از نفوذ ادوارد هفتم، پادشاه انگلستان و با مشورت مستشاران مالی یهودی شرکت های بزرگی را در ترکیه عثمانی به پا کردند و با استفاده از وضعیت نابسامان ترکیه عثمانی ثروت های هنگفتی از این سرزمین به دست آوردند که این ثروت ها در خدمت کارهای صهیونیزم جهانی قرار گرفت.  از جمله این کارها:
1. خرید مستعمرات یهودی نشین در فلسطین.
2. کمک های مالی و تسلیحاتی برای شورشیان روسیه تزاری.
3. تاسیس مراکز آموزشی نظامی و تروریستی جهت یهودیان رانده شده از روسیه.
4. تبلیغ یهودیان داخل روسیه به جهت تشکیل یک منطقه یهودی نشین در داخل روسیه.
در دوران آشفتگی و آشوب های داخل روسیه تزاری دو محور مالی و ایدئولوژی وجود داشت : محور مالی توسط "یعقوب شیف " اداره می شوند که نامبرده امپراتور پول و طلا و زمین بود، و توسط وی بود که یهودیان فراوانی از روسیه به آمریکا مهاجرت کردند و فریاد وا یهودا در سراسر آمریکا به راه انداختند و هم او بود که مستملکات فراوانی در آمریکا خریداری کرد و انها را در اختیار یهودیان رانده شده از روسیه قرار داد و هم او بود که موسسه ای در امریکا برای جمع آوری هدایا و کمک به یهودیان روسیه افتتاح کرد. بارون هیرش نیز معاون نامبرده به حساب می آمد. " بارون هیرش " و "یعقوب شیف" یهودیان ثروتمند دوره انقلاب روسیه بودند که سرمایه های آنان در امپراتوری عثمانی و فرانسه و آمریکا از طریق خرید و فروش دیگر کارهای پولساز در خدمت یهودیان روسیه قرار داشت و شورش کارگری را تغذیه می نمود . و اما از لحاظ ایدئولوژی گروه تروتسکی و یارانش با تعصبات یهودی گری و اباحی گری راه هر گونه بی دینی و بدبینی به کلیسا را ترویج می کردند.اندیشه های اشتراکی و مساوات در مال و زن و ثروت را نه به جهت مساوات بلکه به جهت اسقاط امپراتوری تزار تبلیغ می نمودند. جهت تضعیف حکومت تزاری و تقویت جامعه یهودیان بسیاری از یهودیان که در کارهای جنگی و فتنه و آشوب تخصص داشتند از آمریکا به خاک روسیه می آمدند و از مزایای آمریکایی بودن استفاده می کردند، مسافرت یهودیان آمریکا به روسیه نیز یکی از طرح های یهودیان آمریکا برای براندازی حکومت تزار بود ، روزولت رئیس جمهور آمریکا در ان زمان نظارت دقیق بر این طرح داشت. نامبرده طی نامه ای به "کنت وایت" نخست وزیر روسیه تزاری می نویسد: " امیدوارم که شما تسهیلات لازم را برای مهاجرت هم میهنان شریف ما به دیار خودتان را فراهم کنید، می خواهم که امتیازهای دینی، نژادی ، موجب منع ورود نباشد، امیدوارم که حکومت محترم شما مانند گذشته اجازه ورود به هم میهنان شریف یهودی ما بدهد. تئودور روزولت" و از آنجا که سرانجام حکومت روسیه مهاجران یهودی را عوامل نامطلوب آمریکا تشخیص داد، و اجازه ورود آنان را به درون روسیه نداد، رئیس جمهور آمریکا روابط اقتصادی و تجاری خود را با روسیه قطع کرد و روابط دو کشور به تیرگی گرایید وخبر گزاری های آمریکایی به جنگ تبلیغاتی سختی بر ضد روسیه پرداختند. سرانجام در اوایل ماه اکتبر 1917 نیروهای انقلابی که توسط موسسه مالی یعقوب شیف و کوهن لوب پدید آمده بود به مقر حکومت روسیه حمله بردند و مجلس روسیه تزاری – دوما – و مقر حکومت سقوط کرد و حکومت انقلابی برقرار گردید . اولین شورای کمونیستی مرکب از 547 عضو تشکیل شد که بیش از 400 نفر آن یهودی بودند. در این وقت ایلیانوف لنین به همراهی 29 نفر انقلابی کمونیست از آلمان رهسپار روسیه شدند و تروتسکی نیز خود را به روسیه رساند و انقلاب کارگری کمونیستی به پیروزی رسید . لنین در یکی از سخنان خود می گوید:
"یهودیان بزرگترین نگهبانان مردم روسیه و قویترین پشتیبان آنان بودند و با همکاری صمیمانه آنان انقلاب تحقق یافت و اگر یهودیان با استفاده از فرصت وارد مبارزه نمی شدند هرگز انقلاب بلشویکی به ثمر نمی رسید. توطئه یهودیان برای سرنگونی حکومت تزار و برقراری شرایط جدید و حضور در حکومت جدید نه تنها توسط یهودیان روسیه و اروپا، که بلکه توسط یهودیان آممریکا اداره می شوند، جامعه ماسونی که مرکز آن در آمریکا بود در حقیقت مرکز هماهنگی همه توطئه ها بود و اینان با اهداء میلیون ها دلار به حرکت های بلشویکی، سرانجام حکومت تزاری را سرنگون ساختند و در این ماجرا بیش از 000/000/1 کارگر و کشاورز روسی کشته شدند، در حالیکه یهودیان از بیرون روسیه آشوب ها را رهبری می نمودند. بعد از برقراری نظام کمونیستی بسیاری از یهودیان به عناوین مختلف در هیات حاکمه شوروی حضور پیدا کردند که نام برخی از بزرگان آنان به شرح زیر می باشد:
1. ایلیانوف یهودی تبار
2. ژوزف استالین دارای همسر یهودی و تحت تاثیر خانواده های یهودی
3. تروتسکی یهودی تبار
4. کامینف یهودی
5. سوکولنکوف یهودی
6. زینوفیوف یهودی
7. یابزوف یهودی
8. ساخالوف از مادر یهودی و پدر روسی.
در نخستین حکومت که پس از پیروزی انقلاب کبیر پدید آمد، از 22 وزیر روسیه شوروی 17 نفر یهودی بودند.در هر وزارتخانه و اداره بدون استثناء اکثریت کارمندان عالی رتبه که دارای پست های حساس بودند یهودی بودند. در مجموع از 595 کارمند دوائر مختلف 19 اداره مهم روسیه 553 نفر آنان یهودی بودند. در دوره های بعد هر چند در روسیه شوروی و در نظام کمونیستی سخت گیری های شدیدی نسبت به یهودیان اعمال شد و به جهت وابستگی یهودیان به آمریکا یهودیان روسیه مورد تعقیب و نظارت امنیتی قرار گرفتند، لیکن بسیاری از سیاستمداران و رهبران و مستشاران نظامی و امنیتی شوروی از خاندان های یهودی بودند که کمترین خطر آنان مبارزه با مسلمانان درون سرزمین شوروی و رواج بی دینی در سراسر جهان بود، و در هر حال به مصالح یهودیان و به مصالح صهیونیزم واسرائیل کار می کردند لنین واستالین در زمان خود تلاش می کردند تا قوم یهود با مردم روسیه ممزوج شوند و قومیت را فراموش کنند. نقش صهیونیزم در فروپاشی نظام کمونیستی شوروی و همکاری تل آویو،واتیکان و واشنگتن و نقش امواج تبلیغاتی در به راه اندازی اضطرابات و شورش های پراکنده در داخل خاک شوروی نیز گوشه ای دیگر از نفوذ صهیونیزم در درون سیستم حکومتی شوروی و همکاری آنان با آمریکا می باشد که نیازمند فصل جداگانه ای است.حرکت تند ومنافقانه تروتسکی و ارتباط پنهانی او باسرمایه داران آمریکا داستان مدونی است که موجب درگیری و خشونت استالین با یهودیان در سراسر شوروی وحذف بسیاری از بزرگان یهود در داخل شوروی گردید که در این ماجرا موسی کاگانویچ دبیر کل حزب کمونیست، میشل موسی کاگانویچ از عضویت انجمن ملی روسیه و ژون کاگانویچ از عضویت حزب و کلیه خاندان معروف و معتبر کاگانویچ از همه پست های حکومتی اخراج شدند و صدها یهودی در نقاط مختلف از شغل های سیاسی و بهداشتی و اجتماعی برکنار گردیدند، لیکن در هر حال گروه فراوانی از آنان نیز حتی در زمان استالین در شغل های خود باقی ماندند. در مورد مرگ ناگهانی استالین مدارکی کشف شده که توطئه یهودیان را در ماجرای مرگ او فاش می کرد و به همین اتهام گروه بسیاری از یهودیان شوروی به زندان افتادند و طرد این یهودیان تا اواسط دوره زمامداری مالینکف ادامه داشت. در عین حال زمامداری شوروی چنان با شخصیت های متعدد یهودی عجین شده بود که تصفیه همه آنان امکان نداشت، و عده فراوانی از یهودیان در سازمان های مطبوعاتی و مخابراتی و اطلاعاتی شوروی و نیز در نیروهای پلیس و وزارت خارجه کار می کردند که شمارش آنان از حوصله این مقاله بیرون است. این در حالی است که بسیاری از نویسندگان و متفکران روسیه، یهودی بودند و در ساختن افکار عمومی نقش به سزا داشتند و نویسندگانی مانند: روزمبلات، الیااهرنبورک، سیکولویچ ، کولزود، فریدلانه، بوردین ماندلسون و صدها نویسنده دیگر بر افکار مردم حکومت می کردند و نظرت آنان در زعمای شوروی ملاحظه می شد و هم اینان بودند که زمینه مقبولیت و مشروعیت اسرائیل را در افکار عمومی شوروی فراهم ساختند، چنانچه مالینکوف انقلابی به حمایت از بن گورین تروریست برخاست.







      

 اولین حضور یهودی در بریتانیا در زمان " الیفر کرومول" مشاهده می شود ، نامبرده از یک خانواده یهودی انگلیسی بود که پدرانش در گیر و دار بدرفتاری های انگلیسی ها با یهودیان، اظهار نصرانیت کردند و در نهان به کیش یهودی باقی ماندند، نامبرده که نماینده پارلمان و قلضی برجسته ای بود، بر ضد " چارلزالو" قیام کرد و وی را از حکومت بر کنار نموده، خود در نهایت دیکتاتوری به حکومت پرداخت، وی که از خاندانی یهودی تبار بود در خلال حکومت خود قوانینی به سود یهودیان تصویب کرد و اجازه داد خاندان های یهودی که به مدت 4 قرن، از مهاجرت به انگلستان ممنوع بودند بار دیگر به انگلستان مهاجرت کرده در آنجا ساکن شوند. هر چند حکومت "کرومول" به درازا نکشید لیکن از آن پس و اصولاً با بروز تغییراتی در ساختار جامعه اروپا ، نفوذ یهودیان در انگلستان روبه افزایش گذارد، چنانکه در روزگار پادشاهی ادوارد هفتم خانواده های ثروتمند و پولدار یهودی به انگلستان روی آورده ، ادوارد هفتم را در میان خود احاطه کردند،" آنتون روچیلد" ثروتمند مشهور ،" ارنست کامل" و "گلدشمیت" (هر سه یهودی) از افراد صاحب نفوذ تشکیلات مالی و نظامی ادوارد هفتم در سال 1901 میلادی بوده اند . درحالیکه هنوز ارباب کلیسا اجازه ارتکاب فجور و زنا را نمی دادند، سر ارتباط نزدیک پادشاه با خانواده "روچیلد" یهودی همانا شرکت در فسق و فجور بوده است، که یکی از آنها تجارت دختران می باشد. شمردن عوامل وایادی یهود در بریتانیا کار عظیمی است که نیازمند تحریر ممجلدات فراوانی می باشد . از اکابر مجرمین یهود در بریتانیا در عهد ادوارد هفتم ، افراد زیر را می توان نام برد:
سموئیل مارکی شهردار لندن، مدعی العموم لندن، حاکم مستعمره هنگ کنگ، دبیر کل اداره پست هند، مدعی العموم استرالیا ، والی شهر کیپ تاون در آفریقای جنوبی، اینان مهره های بزرگی بودند که شبکه صهیونیزم را در محیط خود گسترش داده رهبری می نمودند. نفوذ یهود در انگلستان همچنان رو به افزایش بود تا روزگار جرج پنجم (1936) که جنگ جهانی دوم روی داد ، یهودیان صاحب نفوذ در حکومت انگلستان در آن روزگار فراوان بودند. "اسحاق یهودی" نائب پادشاه انگلستان در مستعمره هندوستان " دیوید لیوی" رئیس دانشگاه آکسفورد به سال 1935 دورین یهودی مامور امنیتی آکادمی فنون جمیله بریتانیا . همگی از رجال برجسته یهود در زمان جرج پنجم می باشند که در گسترش و تعمیم نفوذ صهیونیزم و تاسیس دولت اسرائیل سهم به سزا داشته اند. از برجسته ترین رجال یهودی آن دوره، " حائیم وایزمن" است که اولین رئیس در نظام صهیونیستی در فللسطین می باشد که نامبرده در خلال سالیان 1916 تا 1919 میلادی رئیس مخابرات و اطلاعات نیرئی دریایی انگلستان بود که به جهت ارائه خدمات گرانبها ، به نیروهای اشغالگر انگلیس و دستیابی به بمب ناپالم و سلاح های شیمیائی مورد احترام و اعتماد انگلستان واقع شد و در روزگار چرچیل در تصویب « وعد بالفور» تلاشهای فراوان نمود و سرانجام بعد از صدور «وعدبالفور» به عنوان رئیس نظام صهیونیستی اسرائیل منصوب گردید چرچیل نخست وزیر وقت انگلستان خود یکی از حامیان صهیونیزم بود و به هنگام صدارت در سال 1951 "شارویل" یهودی صهیونیست ضد عرب مشهور را وزیر نیروی اتمی انگلستان نمود. پارلمان انگلستان نیز پیوسته تحت نفوذ سیاسی و اقتصادی یهودیان بوده است و هم اکنون 46 نماینده یهودی صهیونیست عضو پارلمان انگلستان هستند مهمتر ز نفوذ یهودیان در پارلمان این است که اهداف دولت انگلستان و دیگر دول غربی با اهداف صهیونیستی هماهنگی کامل دارد، همه آنان خواهان غارت و چپاول سرمایه های ملی و فرهنگی و مذهبی جهان اسلام و خاور میانه می باشند. در زمینه های اقتصادی نیز یهودیان به بخش بزرگی از اقتصاد بریتانیا تسلط دارند و در کارهای تجاری شهرستانها ودر سهام بانکها و شرکت های تجاری خارجی و کارخانجات عظیم حضور دارند، و این حضور به طریق قدرت پولی خاندان های ثروتمند روتجلید و ساسون و ترلیار در معروف یهودی " ادوارد ادوارد سیف" و "مارکس سبنسر" می باشد که تنها " مارکس سبنسر " سالیانه میلیون ها لیره استرلینگ به نظام صهیونیستی کمک می نمود. موسسات روتچیلدها در لندن و پاریس و آلمان و آمریکا مدتها در جهت سلطه مالی صهیونیست ها کوشش کردند، هرتسل تئوریسین یهودی هزینه های مسافرت ها و خدمات خود را از اینان دریافت می داشت، رجال سیاسی انگلستان نمک پرورده اموال آنان بودند ، بالفور وزیر امور خارجه انگلستان پیمان معروف خود را خطاب به بارون روتچیلد یهودی نوشت.







      

از آنجا که صهیونیزم مولود فساد عالمی، و فساد و تباهی توام با صهیونیزم است، بنابراین نفوذ صهیونیزم در موسسات دولتی و غیر دولتی و در حکومت های دول استعماری و دول استعمار زده ، به معنا و مفهوم گسترش فساد و انحراف و سقوط موازین اخلاقی در جهان حاضر می باشد ، در تشکیلات حکومتی و استکباری جهانی در هر کجا پای فساد و تباهی باز شود ، در انجا حضور عوامل یهودی ضرورت پیدا می کند ، و مواردی که به طور مختصر در سطور ذیل از نظر می گذرد، معدودی است از حضور خطرناک و شیطانی عوامل صهیونیستی در نقاط مختلف عالم:







      

از 3000 سال پیش که دولت یهود در اورشلیم منقرض شد تا امروز دولتی به نام اسرائیل و سرزمینی به نام اسرائیل وجود نداشته است . در این باره "بن گوریون " نخست وزیر سابق اسرائیل می گوید:" لازم نیست نام اسرائیل در تواریخ ثبت شده باشد ، همین قدر کافی است که ما این نام را در دل خود ثبت کرده ایم" در هر حال در نقشه عالم هرگز کشوری به نام اسرائیل وجود نداشت ، لیکن اندیشه پیدایش دولتی توسط قوم اسرائیل همیشه در قلوب یهودیان وجود داشت که در انتظار بودند مسیح موعود چنان حکومتی را پدید آورد، و از آنجا که حضرت مسیح را انکار کردند ، بنابراین تشکیل دولت اسرائیل نیز منتفی شد، لیکن بعد از پیدایش ایادی استعمار و پیدایش نیاز استعمارگران به انسان های مزدور و جنایتکار ، یهودیان حاضر شدند ، لا اقل با پذیرفتن ننگ مزدوری و جنایتکاری ، به تاسیس حکومتی شیطانی تحت نظارت و حمایت استعمارگران و جهانخواران توفیق یابند و بنابراین با پیدایش چنان نیازی شیطانی و استعماری ، یهودیان در سایر عالم به جنبش و تکاپو افتاده به تشکیل کنفرانس ها و اجراء توطئه های خطرناک پرداختند و برای اولین بار "تئو دور هرتزل " خبرنگار و نویسنده دانمارکی الا اصل کنفرانسی متشکل از 300 نفر از اندیشمندان و متفکران صهیونیست به نمایندگی از سوی 50 جمعیت یهودی برگزار نمود. در این کنفرانس که کاملا سری در شهر بال سوئیس به سال 1897 برگزار شد  "تئودور هرتزل" با توجه به تغییرات اوضاع سیاسی به سود غرب و به زیان شرق مکان تاسیس یک وطن یهودی را مورد بررسی قرار داد و در همان سال کتابی به نام "دولت یهود " به رشته تحریر در آورد ، که در آن از قوم یهود خواسته بود که با توجه به اینکه هر ملتی برای خود سرزمین و دولتی دارد ، اینان نیز دولت یهود را در سرزمین فلسطین و یا آرژانتین تشکیل دهندکه بعدها تشکیل دولت یهود در اوگاندا نیز تحت بررسی قرار گرفت.هرتزل برای انجام این طرح، همزمان با آماده سازی یهودیان برای مهاجرت به فلسطین، با سلطان عبدالحمید عثمانی ملاقات و گفتگو نمود. هدایای گران قیمتی نیز اهداء کرد و از وی خواست موافقت کند تا یهودیان در سرزمین فلسطین مقیم شده به کارهای تجاری و کشاورزی بپردازند، لیکن سلطان عبدالحمید اقامت یهودیان و مهاجرت اروپائیان به آنجا را یک توطئه خوانده با مهاجرت و سکونت یهودیان خارجی در فلسطین موافقت نکرد.سرانجام بعد از جنگ جهانی اول و انقراض خلافت عثمانی و اشغال سرزمین های سوریه و فلسطین و اردن و عراق توسط نیروهای انگلیسی ، مهاجران یهودی همراه نیروهای انگلیسی، روانه صحرا ی سینا شدند و در آنجا سکنی گزیدند، و سرانجام با موافقت جمعیت اتحاد و ترقی که یک جمعیت " پان ترکیسم" و ناسیونالیسم ترکی بود، یهودیان اولین جواز اقامت خود را در یافا و قدس شریف دریافت نمودند و بدین گونه خیانت به عالم اسلام توسط " جمعیت اتحاد و ترقی" که یک جمعیت ملی گرا بود و خود را وارث عثمانی ها می دانست انجام گرفت. دولت انگلستان خود در اثناء جنگ جهانی اول و بعد از آن تمایلی به اسکان یهودیان در فلسطین و رنجاندن اعراب نشان نداد، چرا که اعراب در جنگ بر ضد خلافت عثمانی خدمات فراوانی به انگلستان نموده بودند، لیکن با قدرت یافتن آلمان و نیاز انگلستان به حمایت آمریکا ، یهودیان آمریکا توانستند از این موقعیت به سوداهداف خود بهره برداری کنند، بدینسان که آنان با نفوذی که در آمریکا داشتند، شرط حمایت آمریکا و شرکت آن در جنگ جهانی اول را تشکیل یک دولت یهودی در فلسطین قرار دادند، بدین گونه در بهار سال 1917 رهبر صهیونیست ها " هائیم وایز من" با ملاقاتها و گفتگوهای فراوانی که با چرچیل و بلفور داشت آنان را وادار نمود تا باتشکیل یک حکومت یهودی در فلسطین موافقت نمایند، البته در اعلامیه "بلفور" به طور صریح به نام تاسی حکومت اسرائیل قید نشد و احساسات عرب مراعات گردید، لیکن در حقیقت اساس تشکیل یک حکومت یهودی پی ریزی شد. این اعلامیه یکسال قبل از سقوط خلافت عثمانی مورد موافقت نهایی بالفور وزیر امور خارجه انگلستان و ویلسن رئیس جمهور آمریکا قرار گرفت و امضاء شد و مفاد ان تنها پس از 2 سال به اطلاع اعراب رسید ، وآنان گوشه ای از نتایج همکاری خود با بریتانیای کبیر را دریافت نمودند . این اعلامیه که مضمون آن موافقت انگلستان با اسکان یهودیان در فلسطین بود به سال1922 توسط جامعه ملل که زیر نفوذ شدید صهیونیزم قرار داشت به تصویب رسید و مهاجرت دسته جمعی یهودیان به خاک فلسطین آغز گردید و سرانجام بعد از تلاش فراوان و شبانه روزی صهیونیست ها و تمایل اروپائیان به اسکان یهودیان در خارج از خاک اروپا ، در 24 سپتامبر 1948 دولت اسرائیل تاسیس شد، در حالیکه حکومت روسیه شوروی فقط بعد از 8 دقیقه از انتشار خبر تاسیس اسرائیل  و ایالات آمریکا پس از 11 دقیقه، حکومت غاصب را به رسمیت شناختند.







      

یکی دیگر از رشته های فعالیت صهیونیستها تربیت سازمان های جاسوسی در سراسر کشورها و با همکاری دولت های مزدور می باشد، چنانکه سازمان جاسوسی ساواک در ایران زمان شاه بطور دربست در اختیار سازمان جاسوسان متخصص اسرائیلی بود، و فنون جاسوسی و کار کردن با وسائل دقیق جاسوسی در انحصار اسرائیلیان می بودو سازمان جاسوسی اسرائیل (موساد) از خطرناکترین و گسترده ترین سازمان های جاسوسی جهان است.
شبکه جاسوسی اسرائیل در همکاری تنگاتنگ با انجمن های عریان گرائی و قمارخانه ها می باشند. مزدوران بسیاری در این رشته کار می کنند، در آغاز افراد مهم دولتی را گرفتار فساد مالی و جنسی و فضایح گوناگون می نمایند، بعد از این فضایح به صورت فیلم و پرونده نگهداری می شود و رجال مبتلا و آلوده تبدیل به مزدوران جدید و جاسوسان نوپا می گردند،که آن خود نیازمند مباحث مفصلی می باشد و یک روش قدیمی سازمان های جاسوسان انگلیسی و فرانسوی بوده است.
یکی دیگر از رشته فعالیت های یهودیان تربیت شکنجه گران حرفه ای است که اشقیاء یهود که یکباره از انسانیت و احساسات بشری دور شده اند، به تربیت افراد شکنجه گر می پردازند، اینان مسئول قتل و ترور افراد سرشناس و مفید ، آدم ربایی، راه اندازی انفجارها در اماکن تجاری و مسکونی، ایجاد تفرقه بین ملت ها و گروه ها و مذاهب، جریحه دار ساختن احساسات ملت ها بر ضد یکدیگر، سرقت انسان های متفکر و رجال دین و سیاست و شکنجه انسان ها و افراد بی گناه می باشند.
اخیراً یکی از مقامات امنیتی اسرائیل ادعا کرده بود موسی صدر نیز توسط جاسوسان اسرائیلی ربوده شده است. بررسی جنایات یهودیان در این رشته نیازمند تحریر کتابهای دیگر می باشد، و هر قدر در جنایات یهودیان کتاب نوشته شود هنوز کافی نیست.







      

یکی از ا بزارهای صهیونیسم بین الملل در تسخیر دنیا جنگ روانی و سایبرنتیک است که سینما ومطبوعات و رسانه ها و مراکز علمی- فرهنگی مهم ترین ابزار این نوع جنگ هستند؛ لذا بر ماست تا با شناخت شگردهای این طریقه نبرد در مواجهه با صهیونیست ها در این عرصه هم، پیروز و سربلند شویم.

بعضی تکنیک های جنگ روانی که قرآن کریم هم مفصلاً در بحث از شیاطین به آن پرداخته است از این قرار است :
-1 زینت بخشی به طرح ها و علوم و زندگی غیر خدایی و مادی گرایانه و اغوای بندگان خدا .
2- تخویف و ترساندن از هیبت و زرق و برق برنامه های خود و در نتیجه خود باختگی سایرین .
3- سعی در القای محبت خود در دل مخاطب و بدین طریق گمراه کردن وی .
4- رجز و وسوسه به شر وظلالت و به لغزش افکندن انسان ها  .
5- فریب و حیله و گفتن سخنان آراسته (زخرف القول ) و گول زننده .
6- ارتباط برقرار کردن با عوامل خود فروش و فریب کار خود در صفوف دشمنانشان .
7- استفاده از شعر و ادبیات و هنر برای بازی با احساسات مردم و گمراهی آنها .
8- ترویج غفلت و بسط سرگرمی های بی فایده و سوء استفاده از عنصر زمان و وقت کشی.
9- نسیان و فراموشاندن مطالب از ذهن مردم .
10- توسعه کفران نعمات الهی و نادیده گرفتن امکانات و توانایی ها در جوامع و افراد.
11- فخرفروشی و امید به دارایی های مادی و مالک حقیقی پنداشتن خود و فراموشی خدا .
12- دادن وعده های پوچ و توخالی و بی اساس مانند وعده به فقر و تشویق حرص در افراد .
13- امر به فحشاء و فساد و آزادی های شیطانی .
14- تشویق مردم به سرنهادن برآستان ولایت طاغوت و تواضع در برابر راه و علم طاغوتی .
15- پیروی از ظن وگمان و حق دانستن پنداشته های خود یا قوم خویش.
16- حق دانستن پیروی از اکثریت.
17- ترویج تقلید و پیروی کور از پیشینیان گمراه و نژاد گرایی و قبیله پرستی.
18- دادن امیدها و آرزوهای واهی .
19- دشمنی و وهن و تمسخر مقدسات .
20- شبهه افکنی و خوض و بازی در آیات الهی .
21- ترویج روحیه نفاق ودورویی .
22- تشویق استفاده ازفرهنگ بیگانه ازراه الهی(سمبل ها و لباس ها و آداب و رسوم وکلمات و واژه ها ومدها).
23-  ترویج سحرو جادو گری و شعبده بازی .
24-  تحریف عمدی کلمات دیگران و خداوند متعال .
25- پنهان کردن حقایقی که به زیان آنها ست.
26- انکار و لاپوشانی حقی که فهمیده اند ولی به نفع شان نیست.
27- افزون طلبی و تکاثر بی مورد .
28- سست بودن درمسیر حق .
29- تشویق به همنشینی با انسانهای شیطان صفت .
30-  ترغیب به گوش ندادن وندیدن و نگفتن و تفکر نکردن در حقیقت .
مهم ترین نکته برای در امان ماندن از تیرهای مسموم جنگ روانی توکل به خداوند متعال است که «من یتوکل علی الله فهو حسبه » . در این راه پر فراز و نشیب تلاش و کوشش در جهت گسترش و تعمیق آگاهی ها و اطلاعات و علوم مفید ، ما را بیمه خواهد کرد . کسب شناخت از محیط اطراف و مرد زمانه بودن و نهراسیدن از مشکلات و ایمان و ایقان به هدف از مهمترین نکاتی است که در طی این طریق صعب ما را یاری خواهد رساند .باید مرد خدا بود و جز او را ضعیف شمرد که خدا بزرگ تراز آن است که حتی در وصف ما هم آید . و دیگران همه مخلوقات و مملوکات اویند و او صاحب اختیار همه چیز و همه کس است .بایدتوحید را به تمام و کمال بفهمیم و داشته باشیم که توحید نه تنها درخلقت که در ربوبیت و عبادت هم جریان دارد پس هرکس امیدش اوباشد او هم او را کفایت خوا هد کرد مانند بسیاری از پیامبران خدا که تنها و بی چیز ایستادن وبه همه چیز رسیدند. و خدای آنها هنوز هم خدای جهانیان است .







      

.8-  اسرائیل زاده تمدن غرب و تجسم اعلای آن است. به همین دلیل دولت‌های غربی در خدمت آن هستند. بنابراین تجددگراها و مدرنیست ها، نمی‌توانند با اسرائیل مخالفتی داشته باشند. چون مخالفت با اسرائیل، مخالفت با تجسم اندیشة خودشان است. به همین دلیل اکثر مدرنیست های غرب، یا پروتستان بوده‌اند یا یهودی (مثل کارل مارکس و باروخ اسپینوزا در فلسفه،زیگموند فروید در روانشناسی، آدام اسمیت و دیوید ریکاردو در اقتصاد،کارل پوپر در فلسفه سیاسی، امیل دورکهایم در جامعه شناسی).9-  فراماسونری ( ماسونی ) جنبشی است که در مسیحیت طرفداران کثیری دارد و بسیاری از مهم ترین اندیشمندان و سیاست مداران وعلمای مسیحیت و حتی بعضی پاپ ها و بلند مرتبگان کلیسا هم در لژهای فراماسونری عضویت داشته اند وچیزی که اصلاً قابل خدشه نیست ارتباط آداب و رسوم و عقایدفراماسونری و یهودیت است .( فراماسونری بر گرفته از عرفان تحریف شده یهودیت خصوصا کتاب کابالا است) بعضی از این بزرگان مسیحیت حتی یهودی هم بوده ا ند و با عوض کردن اسم خود مسیحیت را به سمت دلخواه زرسالاران یهودی ( مادی گرایی و ماتریالیسم ) رانده اند مانند کاردینال به . آ. ، پاپ وستر یشر ، پاپ باعوم، هوشع بالوا )1852-1772(که یهودی و بانی کلیسای اونیور سالیست است و ...







      

3- غلبه انسان بر خدا و ضعیف جلوه دادن خدا از مهمترین اصول جهان بینی یهود است که به برخی فقرات موجود در تورات تحریف شده بر می‌گردد. مثلا: اینکه انسان در مبارزه با خداوند پیروز می‌گردد یا اینکه خداوند از وحدت مردم می ترسد یا مثلاً پشیمانی خداوند از کرده خویش . این جهان‌بینی بعد از رنسانس به اومانیسم (انسان پرستی) انجامید.4- سکولاریسم) جدایی دین و دنیا) ناشی از تاریخ اجتماعی یهود است، چرا که در ابتدا پیامبران الهی، پادشاهان بنی‌اسرائیل بودند (مانند حضرت داود و سلیمان علیهما السلام) ولی در مرحلة بعد پادشاهانی بر این قوم حاکم شدند که پیامبر نبودند اما این گونه پادشاهی به صورت یک اصل در قوم بنی‌اسرائیل درآمد که در تورات هم از آنان بسیار سخن رفته است.5-  یکی از ابعاد تمدن غرب، حس‌گرایی(آمپریسم) ، تجربه‌گرایی و اثبات‌گرایی(پوزیتیویسم) است که موجب حاکمیت بینش تجربی بر تمام دانشهای بشری)خصوصاً در دورة مدرنیسم( شد و این ناشی از فرهنگٍ حس‌گرایی یهودیان بوده است. به طور مثال در قصة ذبح گاو ، تمامی مشخصات ریزٍ حسی گاو را از حضرت موسی علیه السلام می‌خواستند و یا این که می‌خواستند خداوند را آشکارا ببیند و یا گوسالة سامری را گرفتند تا به عنوان مظهر خدا بپرستند. در تورات هم خدا یک امر حسی است که بر انسان ظاهر می‌شود و با او سخن می‌گوید.6-  بعد دیگر تمدن غرب، ناسیونالیسم یا ملی گرایی است که به تبع حس‌گرایی (ماده گرایی اومانیستی) زاده شد. و این هم نقطه مقابل مذهب است که عامل وحدت را عقیده می داند، نه قومیت ومرز جغرافیایی. در حالی که یهودیت یک ملیت است. به عبارتی هر که از نژاد یهود باشد، یهودی محسوب می شود، هرچند مقید به آداب دین نباشد. به همین دلیل نام قوم خود را بر دینشان هم گذاردند. ، نژادپرستی که در تمدن غرب به وجود آمده و هنوز هم وجود دارد بی ارتباط با نژادگرایی یهود نیست . 7-  ادعای آزادی خواهی غرب (لیبرالیسم(گوش فلک را کر کرده است اما این آزادی در عمل نمودی جز بی بندوباری جنسی و گسترش فحشاء نداشته است ؛ لذا حکومت های پر مدعای لائیک‌ مستقیماً به حجاب حمله می‌ کنند. فساد اخلاقی غرب از نظر نئوریک می تواند ریشه در داستانهای تحریف شده تورات داشته باشد. از جمله می توان به ماجرای روابط نامشروع جنسی که حتی به پیامبران هم نسبت داده می شود اشاره کرد. (جهت حفظ حرمت انبیای عظام الهی از توضیح بیشتر خودداری می شود).







      

1- پولس یا پاولس قدیس که به گفته کتاب مقدس از علمای یهود بود و از تهدید و کشتار پیروان مسیح علیه السلام هیچ کوتاهی نمی کرد و نام حقیقی او شائول بود، بعدها مسیحی شد و تاثیر عمیقی بر مسیحیت گذاشت و تثلیث ( سه خدایی ) را او در دین مسیح تعبیه کرد . به علاوه او روانشناسی « تسلیم محض » را هم وارد مسیحیت کرد که ایستادگی و استقامت را حتی در مقابل حکام جور هم غلط می دانست . روژه گارودی در آخرین کتاب خود  ( Avons nous besoin de Dieu? ) این  سخنان پولس را عامل نهادینه شدن استعمار و در خدمت ظالمین قرار دادن مردم مسیحی عنوان می کند. پولس اختلافات زیادی با پطرس که جانیشن واقعی حضرت عیسی علیه السلام بود ، داشت که در کتاب مقدس به بعضی از این اختلافات اشاره شده است. امروزه قسمت اعظم انجیل به نامه های پولس اختصاص دارد و ازپطرس کمترسخن به میان آمده است.
2-  اواخر قرون وسطی و اوائل رنسانس (حدود قرن پانزدهم میلادی ) ، نهضتی در دل مسیحیت به وجود آمد که پروتستانیسم نام گرفت. این نهضت ( که اکنون شاخه‌ای از آیین مسیحیت محسوب می‌شود ) به وضعیت موجود در مسیحیت معترض بود. دقت در نوع نگرش مذهب پروتستان به جهان آفرینش ما را به این نتیجه رهنمون می‌سازد که این نهضت، نتیجة تفسیری یهودی از مسیحیت است که باعث به وجود آمدن تمدن کنونی در غرب شد.  پایه گذار پروتستانیسم ( پیرایشگری ) مارتین لوتر ، به عقیده برخی یهودی بوده است، مانند دایره المعارف یهود  . او ضربه ویرانگری بر کلیسای کاتولیک وارد کرد و کلیسا او را  یک « نیمه یهودی » نامیده بود و یهودیانی چون آبراهام فاری سول  او را یک یهودی « پنهان کار متجدد » می دانند و نو آوری های اورا اقدامی در راستای بازگشت به یهودیت اعلام می کنند . فردی چون آبراهام ب. الیزهالوی خاخام کابلاییست گفته که لوتر در پنهان خویش یهودی بود و تلاش می کرد مسیحیان را آرام آرام به یهودیت متمایل کند. مارتین لوتر روانشناسی ذلت پذیر « تسلیم محض » را هم در مسیحیت نهادینه کرد و هرگونه مخالفت با نظام های حکومتی ستمگر را هرچه قدر هم که انحرافی باشند ، عصیان و شورش علیه خداوند تلقی می کرد . او بحث « انتظار بهشت دنیایی »را که بسیار به عقاید یهودیان نزدیک است ، در مسیحیت تبلیغ کرد و نقش روحانیت را در تفسیر دین بسیار کمرنگ کرد و باعث شد تفاسیر بسیار انحرافی در مسیحیت به وجود بیاید ؛ تا حدی که امروزه مسیحیان صهیونیست یا پروتستان های راست گرای افراطی (مثل بوش و هیئت حاکمه فعلی آمریکا) به وجود آمده اند که ارتباطات عقیدتی ، مالی ، سیاسی و امنیتی بسیاری با صهیونیست ها و یهودیان دارند البته لوتردر اواخر عمر مواضعی یهود ستیزانه گرفت تا خود را از ارتباط با یهودیان تبرئه کند ولی واقعیات زندگی و افکار و تعلیمات او به ما می فهماند که این مواضع هم از روی حیله و فریب بود .







      

"صهیونیسم"  پدیده ای سیاسی و تفکری افراطی برگرفته از دین یهود است. صهیونیسم نماد نژادپرستی یهود است. این جنبش ، حرکت جدید خود را با عنوان صهیونیسم ، در اوائل قرن نوزدهم، به دنبال موج یهود ستیزی (که به صورت ساختگی به وجود آمده بود) آغاز کرد. «صهیون» نام کوهی در جنوی غربی بیت المقدس (اورشلیم) است که ظاهراً آرامگاه داود نبی علیه‌السلام در آن قرار دارد. واژة صهیون به تدریج سمبل عظمت یهود و سرزمین مقدس آنان شد. بنابر نظر صهیونیست ها، یهودیان خارج از فلسطین، در تبعید زندگی می‌کنند و زندگی کامل فقط در آنجا ممکن است.  بنیانگذار جنبش صهیونیزم یک روزنامه نگار اتریشی به نام تئودور هرتزل (1860 1904) است. هرتزل با نوشتن کتاب «دولت یهود» نظریه خود را مبتنی بر لزوم ایجاد یک دولت یهودی در فلسطین عرضه کرد. هرتزل، صهیونیسم را از یک واژة مذهبی به یک استراتژی بلند‌مدت سیاسی تبدیل نمود ؛ و با طرح این نظریه ، عقیدة دیرینه و سنتی یهودیان را (مبنی بر انتظار ظهور یک پیامبر منجی و ایجاد دولت الهی در ارض موعود) زیر پا گذاشت؛ زیرا او خواستار دولتی سکولار در فلسطین بود. او معتقد بود با وجود فشارهای خارجی، یهودیان مجبورند ایجاد یک دولت ملی در فلسطین را بپذیرند و زندگی آرامی را در آنجا سپری کنند و بر اساس همین نظر، اشغال فلسطین آغاز شد…… !
اشغال بخشی از سرزمین فلسطین تا زمان اعلانِ تشکیل اسرائیل (1948) و گسترش تدریجی آن تحت پوشش جنگهای اعراب و اسرائیل (از جمله1948 و1967) نه تنها سبب اشغال کامل فلسطین شد بلکه موجب غصب بلندیهای جولان از سوریه ، صحرای سینا از مصر، قسمتهایی از اردن و بخشی از جنوب لبنان گردید. این تصرفات وجنگ عراق را می توان در راستای تحقق شعار از نیل تا فرات ارزیابی کرد که صهیونیستها با استناد به بعضی فرازهای کتاب مقدس این منطقه را ملک شخصی یهودیان دانسته اند.
اما باید هوشیار باشیم که این شعار مقدمه ای برای تصرف تمام جهان است
.
البته در میان یهودیان هستند منصفانی که با صهیونیسم مخالفند مثل بسیاری از هموطنان کلیمی خودمان که قربانی توطئه های صهیونیسم بین الملل هستند یا گروههای ضد صهیونیسم. ( باید توجه کنیم بعضی مواضع ضد صهیونیستی هم برای خام کردن مخاطب بی اطلاع است ؛ باید اعمال افراد ملاک قضاوت باشد).







      
<   <<   36   37   38   39   40   >>   >