خاصیت همیشگی یهود، همکاری با گروه غالب بر ضد جمعیت مغلوب بوده و می باشد، و بنابراین شگفت نیست اگر حضور و فعالیت یهودیان را در روسیه همزمان با هجوم مغول ها به این سرزمین احساس کنیم. چرا هنگامی که سپاهیان مغول در آسیای میانه قدرت را در اختیار گرفتند و سرزمین های بسیاری را از آن خود کردند، یهودیان با شرح و توصیف سرزمین های بسیار گسترده و منابع سرشار روسیه، خان های مغول را به حرکت به سوی روسیه و اشغال سرزمینهای آنجا تشویق کردند و سرانجام در حمله امیر باتی به سال 1236 به خاک روسیه، حکومت مرکزی روسیه ضعیف و پراکنده شد ویهودیان به عنوان مشاور و راهنما در سپاهیان مغول مشغول به کار شدند و روابط صمیمانه و دوستانه با این دشمنان تازه از راه رسیده برقرار کردند و زمینه تجارت و داد و ستد با اقوام مغول را برای خود و دیگر یهودیان فراهم آوردند. از آنجا که یهودیان دارای سرزمین معینی نبودند، و شهر و دیاری مخصوص نداشتند ، حمله سپاه مغول به روسیه به آنان هیچ آسیبی نرساند و انان از شکست روسیه ضرری ندیدند، بلکه با نزدیک شدن به نیروهای دشمن ، دارای عزت و احترام و ثروت و سرمایه نیز شدند. یهودیان حملات مغول ها را مغتنم شمرده، کلیساهای فراوانی را هدف تاراج و تخریب قرار دادند و سعی کردند دیانت یهود را در خاک روسیه و در درون مغولها رواج دهند. البته روزگار حکومت بیگانگان در روسیه خیلی زود به سر آمد و قیام عمومی در سراسر خاک روسیه بر ضد مغول ها به راه افتاد و بار دیگر کلیساها آباد شد و مردم روسیه قدرت حکومت را در دست گرفتند و به ناچار دوره سرکوب و قلع و قمع یهودیان فرارسید و اقوام مغول از روسیه رفتند و یهودیان در همه جا گرفتار شکنجه و تعقیب و توهین و تحقیر قرار گرفتند. تاریخچه یهود در روسیه تاریخچه ای قدیمی و طولانی است، یهودیان در اواسط قرن 9 میلادی توانستند در ناحیه ای در روسیه جنوبی حکومتی به نام اقوام خزر تشکیل دهند ، لیکن این حکومت قبل از آنکه توفیقی پیدا کند منقرض شد و یهودیان بعد از آن به صورت قبلئل آواره و مورد شکنجه و آزار به زندگانی سخت خود ادامه دادند و مسیحیت دین غالب در روسیه گردید.965 میلادی. موقعیت یهودیان در روسیه، در ارتباط با وضعیت یهودیان اروپا بعد از حکومت کرامول در انگلستان 1658 میلادی و وقوع انقلاب کبیر فرانسه و ظهور مادی گرائی و بی دینی و انتشار محافل و مجالس سری ماسونری و سرانجام بعد از ظهور ناپلئون و داعیه جهان گشایی او، دستخوش تغییرات و پیشرفت های فراوانی گردید و یهودیانی که در هر شهر و دیاری به صورت اقوامی بومی زندگی می کردند، در سایه برقراری ارتباطات بین ملت ها، همه این یهودیان پراکنده احساس وحدت و همبستگی و همدردی پیدا کرده به صورت یک شبکه بین المللی جهانی در آمدند و روحی جدید،البته روح شیطنت و تباهی در درون این اژدهای تکه تکه شده و افسرده دمیده شد و شرارت مزمن و پنهان و ناپیوسته یهود به یک شرارت متصل و هماهنگ تبدیل شد، در حالیکه هر عضوی از آن با عضو دیگرش در غرب و شرق دنیا در ارتباط بود. از هنگامی که حکومت های انگلستان و فرانسه و آلمان و ایتالیا در اندیشه نفوذ در کشورهایی آسیائی برآمدند و با حضور جهت نفوذ در سرزمین های اسلامی، به زودی متوجه اقلیت های یهودی در کشورهای اسلامی شدند و برقراری پیوندهای طبیعی و قومی و مذهبی بین اقلیت های یهودی در اروپا و اقلیت های یهودی در سرزمین های اسلامی بهترین راه برای نفوذ در این کشورها می بود. به طوریکه گذشت ناپلئون بناپارت جهت گسترش نفوذ خود در خاورمیانه به یهودیان فرانسه و بلکه به یهودیان عالم وعده داده که اگر با وی همکاری کنند، سرزمین فلسطین را به آنان خواهد داد، و بنابراین، این وعده یک روح جدید در کالبد همه یهودیان در همه نقاط دمید، نظیر همین سیاست را حکومت آلمان در پیش گرفت و به همه یهودیان وعده داد که اگر با آلمان همکاری کنند،آلمان امپراتوری عثمانی را راضی خواهد کرد که یهودیان را در سرزمین فلسطین اسکان دهد. در عین حال امپراتوری بریتانیای کبیر خیلی زودتر از رقبای خود دریافته بود که اگر بخواهد بر کانال سوئز نظارت کند، نه تنها باید کانال سوئز را را در اختیار داشته باشد، بلکه باید دارای یک پایگاه نظامی قوی در منطقه باشد که این پایگاه چیزی جز فلسطین و چیزی جز اسکان یهودیان در فلسطین نمی بود. بنایراین به محض اینکه هنر یهودیان و فایده استخدام آنان، در راه منافع اروپا روشن و آشکار شد، وضعیت یهودیان در داخل خاک روسیه نیز فرق کرد و از یکسو خود یهودیان موقعیت زمانی و مکانی خود را کشف کردند و از سوی دیگر دولت های اروپایی جهت تاثیر گذاردن بر روسیه متوجه اقلیت های یهودی شدند و بنابراین یهودی کثیف و متعفن و فراری و آواره تبدیل به یهودی مورد عنایت و مورد توجه گردید، و یهودی که به مثابه عجوزه ای زشت بود که همسری برایش پیدا نمی شد اکنون دارای چندین خواستگار شده،البته خواستگاران حرامی و غیر مشروع، خارجی و بیگانه و رفیق قافله و شریک دزد. یهودیان در طول تاریخ در خیانت به حکومت های داخلی دست داشته عوامل توطئه به سود قدرت های خارجی بوده اند. در زمان ناپلئون و در جنگ فرانسه و روسیه، یهودیان روسیه با ناپلئون همکاری کردند و تزار روسیه را به سال 1814 ترور کردند، که البته فتنه یهودیان رفع شد. در روزگار الکساندر دوم یهودیان جمعیت های سری تشکیل داده فتنه های فراوان به راه انداختند و در این بار مبارزه ای ضد یهودی در روسیه به راه افتاد و جمعیت های سری آنان شناسایی و نابود شد، البته الکساندر در سال 1881 توسط یک دختر یهودی ترور شد که این حرکت موجب کشتار بسیاری از یهودیان گردید. یهودیان مدت یک قرن در روسیه مورد تعقیب و حقیر بودند و حکومت های وقت جمعیت سری آنان را شناسایی کرده و نابود می نمودند، تا اینکه در سال 1897 و شکست روسیه ار ژاپن در جنگ بورت آرتور، با پایدار شدن ضعف و ناتوانی در حکومت مرکزی و به خصوص در دوره نیکولای دوم، یهودیان توانستند در کنگره های کارگری روسیه نفوذ کرده، کارگران روسی را بر ضد حکومت مرکزی در همه جا به راه اندازند و سرانجام از آب گل آلود ماهی بگیرند. در زمانی که حکومت مرکزی ضعیف شد و دولت های اروپایی منتظر فرصت بودند تا دشمن دیرینه خود روسیه تزاری را از پای در آورند، اغتشاشات یهودیان مورد استقبال دول غرب قرار گرفت، ثروتمندان یهودی پراکنده در کشورهای غربی، کمک های مادی و اقتصادی خود را روانه انجمن های سری یهودیان روسیه نمودند و در نهایت چیزی واقع شد که رقبای دیرینه روسیه یعنی انگلستان و فرانسه خواهان آن بودند. در این هنگام دیسرائیلی نخست وزیر معروف بریتانیا و یهودی سلطه گر از آنچه در روسیه بوقوع پیوسته احساس غرور پیدا کرده، می گوید: "لازم است ما- یهودیان- انقلاب جهانی کوبنده ای پدید آوریم و سنت های سرمایه داری گذشته – مالکیت های فردی – را در هم فرو ریزیم و مساوات مورد نظر را پدیدار سازیم،اکنون جمعیت های مخفی ما اساس این انقلاب را فراهم کرده اند". امروز حیات ما در الحاد و بی دینی است ، لازم است سرمایه داران ما با حرکت های کارگری همکاری کنند تا نتیجه مطلوب حاصل گردد. نیمه دوم قرن 19 روزگار محنت و هم روزگار رشد و نمو اجتماعی یهودیان در روسیه می باشد، در سال 1880 میلادی کشف توطئه های یهودیان بر ضد کلیسا و نیز بر ضد حکومت مرکزی، کلیسا و حکومت بنابراین همه طبقات مردم بر ضد یهودیان شورش کردند ویهودیانتحت تعقیب وشکنجه قرار دادند که این خشونت ها ریشه در خرابکاری های یهودیان در امور اقتصادی و تجاری جامعه روسیه داشت. در همین روزگار نویسندگان و متفکران بزرگی در یهودیان روسیه پیدا شدند و با حربه علوم اجتماعی و با استمداد از مطبوعات غرب و با بهره برداری از اندیشه های نوین غربی به جنگ سیاسی و ایدئولوژی تزارهای روسیه آمدند، نویسندگانی مانند "پینسگر" و "ژوزف سالوادور " و " موسی هیس" و دیگران نجات یهودیان روسیه را در خروج از این سرزمین و مهاجرت به فلسطین دانستند و از دولت روسیه خواستند تا به آنان اجازه مهاجرت به سرزمین فلسطین را بدهند. البته دولت روسیه با این مهاجرت موافقت نکرد،لیکن مساله مهاجرت به سرزمین فلسطین به عنوان تنها راه علاج یهودیان روسیه توسط مطبوعات غربی و نیز کتابهایی که بطور سری در روسیه پخش می شد،به عنوان یک مساله حاد و سخت مورد مشاجره بین دولت روسیه و یهودیان روسیه بیرون آمد. به سال 1884 دانشمندان و بزرگان یهود روسیه در کشور "کاتوس" گرد آمدند و مجدداً در کنفرانسی که ریاست آن را پینسکر به عهده داشت، تشکیل یک" دولت یهودی جهانی" تنها راه رهایی یهودیان تشخیص داده شد واین موضوع در یهودیان روسیه تبلیغ شد. به سال 1891 یهودیان در کنگره جهانی یهودیان در شهر بال، مجدداً نمایندگان یهودیان سراسر عالم به تشکیل یک دولت یهودی تاکید کردند و از یهودیان در هر منطقه و دیاری خواستند که در راه تشکیل این دولت یهودی تلاش کنند. به سال 1896 هرتزل پس از مسافرتی به روسیه، از امپراتور روسیه خواست که با تشکیل یک دولت یهودی موافقت کند و نیز به یهودیان روسیه اجازه دهد تا به خاک فلسطین مهاجرت کنند، که البته امپراتور روسیه با این پیشنهاد موافقت نکرد و اجازه مهاجرت به یهودیان نداد. لیکن همان مشکلاتی که در امپراتوری بزرگ عثمانی وجود داشت همان مشکلات و عوامل منفی در امپراتوری روسیه تزاری نیز وجود داشت و آفتاب حکومت کلیسا و نیز آفتاب قدرت تزاری رو به افول و غروب بود،عامه مردم از ارباب کلیسا و از حکام تزار راضی نبودند، مشکلات اجتماعی رو به افزایش بود، یک قدرت مشروع و محبوب و قدرتمند محلی جهت سرکوب یهودیان و شناخت دسیسه های آنان وجود نداشت و بنابراین یهودیان روسیه با هماهنگی یهودیان اروپا بطور همزمان مشغول توطئه بر ضد کلیسا و بر ضد تزاران روسیه شدند. در این روزگار که شورش های کارگری به اوج خود رسید و در همه جا تعداد فراوانی از کارگران در درگیری های گوناگون کشته شده بودند، سرانجام دولت وقت با تشکیل مجلس عالی کارگران روسیه اعلام موافقت کرد و در این مجلس تعدادی از یهودیان که نه از کارگران بلکه دلالان معرکه بودند به نمایندگی از کارگران به عضویت این مجلس در امدند.در این مجلس دو نفر یهودی دارای نفوذ فراوان شدند به نام " خوروستالیف" در پست ریاست مجلس و "برونستین" دبیر کل مجلس.این دو نفر توانستند راه را برای پیشرفت مقاصد درگیر یهودیان و یهودیان اروپایی باز کنند و نفوذ یهود و نفوذ صهیونیزم را در داخل امپراتوری روسیه، تا به انقراض تزاری گسترش دهند. سرانجام به سال 1905 شورش کارگری بزرگ واقع شد، بسیاری از رجال دولت و اعیان و اشراف روسیه تزاری و بسیاری از خاندان تزار کشته شدند و از سوی مردم هزاران نفر کارگر و کشاورز به قتل رسیدند و اوضاع به نفع کارگران تغییر کرد، لیکن حتی یک نفر یهودی به قتل نرسید، برای اینکه یهودیان فقط روشن کنندگان آتش فتنه و آشوب بودند و آنان اتباع خارجی بودند و از مردم روسیه به حساب نمی امدند، البته این شورش ها در روسیه به طور موقت سرکوب شد لیکن صهیونیزم بین المللی امیدوار بودند که آخرین ضربات را به کمک بیگانگان بر پیکر روسیه تزاری وارد کنند، و از قدرت های انگلستان و آمریکا و در دیگر کشورها در تضعیف حکومت تزاری استفاده کنند، تعداد یهودیان قبل از جنگ جهانی اول در روسیه بالغ بر 000/215/5 یعنی در حدود نیمی ازجمعیت کل یهودیان عالم بود. یهودیان در قرن 18 و 19 آموخته بودند که شهرها در حال توسعه هستند و خریداری زمین های اطراف شهرها می تواند بهتریت تجارت پول ساز و بدون زحمت باشد و بنابراین پول های سرمایه داران یهودی اروپا به جریان می افتد و زمین های اطراف شهرها را خریداری می کردند و به خرید وفروش زمین ها و بازی با پول مملکت میزبان خود می پرداختند، سرمایه های حاصل از این تجارت ناروا و ناصحیح، مجدداً به صورت پول برای انجام مقاصد یهودیان به گردش درمی آمد.
یهودیان ثروتمند و مشهور روسیه از طریق چنین روش هایی با همکاری و بهره برداری از نفوذ ادوارد هفتم، پادشاه انگلستان و با مشورت مستشاران مالی یهودی شرکت های بزرگی را در ترکیه عثمانی به پا کردند و با استفاده از وضعیت نابسامان ترکیه عثمانی ثروت های هنگفتی از این سرزمین به دست آوردند که این ثروت ها در خدمت کارهای صهیونیزم جهانی قرار گرفت.  از جمله این کارها:
1. خرید مستعمرات یهودی نشین در فلسطین.
2. کمک های مالی و تسلیحاتی برای شورشیان روسیه تزاری.
3. تاسیس مراکز آموزشی نظامی و تروریستی جهت یهودیان رانده شده از روسیه.
4. تبلیغ یهودیان داخل روسیه به جهت تشکیل یک منطقه یهودی نشین در داخل روسیه.
در دوران آشفتگی و آشوب های داخل روسیه تزاری دو محور مالی و ایدئولوژی وجود داشت : محور مالی توسط "یعقوب شیف " اداره می شوند که نامبرده امپراتور پول و طلا و زمین بود، و توسط وی بود که یهودیان فراوانی از روسیه به آمریکا مهاجرت کردند و فریاد وا یهودا در سراسر آمریکا به راه انداختند و هم او بود که مستملکات فراوانی در آمریکا خریداری کرد و انها را در اختیار یهودیان رانده شده از روسیه قرار داد و هم او بود که موسسه ای در امریکا برای جمع آوری هدایا و کمک به یهودیان روسیه افتتاح کرد. بارون هیرش نیز معاون نامبرده به حساب می آمد. " بارون هیرش " و "یعقوب شیف" یهودیان ثروتمند دوره انقلاب روسیه بودند که سرمایه های آنان در امپراتوری عثمانی و فرانسه و آمریکا از طریق خرید و فروش دیگر کارهای پولساز در خدمت یهودیان روسیه قرار داشت و شورش کارگری را تغذیه می نمود . و اما از لحاظ ایدئولوژی گروه تروتسکی و یارانش با تعصبات یهودی گری و اباحی گری راه هر گونه بی دینی و بدبینی به کلیسا را ترویج می کردند.اندیشه های اشتراکی و مساوات در مال و زن و ثروت را نه به جهت مساوات بلکه به جهت اسقاط امپراتوری تزار تبلیغ می نمودند. جهت تضعیف حکومت تزاری و تقویت جامعه یهودیان بسیاری از یهودیان که در کارهای جنگی و فتنه و آشوب تخصص داشتند از آمریکا به خاک روسیه می آمدند و از مزایای آمریکایی بودن استفاده می کردند، مسافرت یهودیان آمریکا به روسیه نیز یکی از طرح های یهودیان آمریکا برای براندازی حکومت تزار بود ، روزولت رئیس جمهور آمریکا در ان زمان نظارت دقیق بر این طرح داشت. نامبرده طی نامه ای به "کنت وایت" نخست وزیر روسیه تزاری می نویسد: " امیدوارم که شما تسهیلات لازم را برای مهاجرت هم میهنان شریف ما به دیار خودتان را فراهم کنید، می خواهم که امتیازهای دینی، نژادی ، موجب منع ورود نباشد، امیدوارم که حکومت محترم شما مانند گذشته اجازه ورود به هم میهنان شریف یهودی ما بدهد. تئودور روزولت" و از آنجا که سرانجام حکومت روسیه مهاجران یهودی را عوامل نامطلوب آمریکا تشخیص داد، و اجازه ورود آنان را به درون روسیه نداد، رئیس جمهور آمریکا روابط اقتصادی و تجاری خود را با روسیه قطع کرد و روابط دو کشور به تیرگی گرایید وخبر گزاری های آمریکایی به جنگ تبلیغاتی سختی بر ضد روسیه پرداختند. سرانجام در اوایل ماه اکتبر 1917 نیروهای انقلابی که توسط موسسه مالی یعقوب شیف و کوهن لوب پدید آمده بود به مقر حکومت روسیه حمله بردند و مجلس روسیه تزاری – دوما – و مقر حکومت سقوط کرد و حکومت انقلابی برقرار گردید . اولین شورای کمونیستی مرکب از 547 عضو تشکیل شد که بیش از 400 نفر آن یهودی بودند. در این وقت ایلیانوف لنین به همراهی 29 نفر انقلابی کمونیست از آلمان رهسپار روسیه شدند و تروتسکی نیز خود را به روسیه رساند و انقلاب کارگری کمونیستی به پیروزی رسید . لنین در یکی از سخنان خود می گوید:
"یهودیان بزرگترین نگهبانان مردم روسیه و قویترین پشتیبان آنان بودند و با همکاری صمیمانه آنان انقلاب تحقق یافت و اگر یهودیان با استفاده از فرصت وارد مبارزه نمی شدند هرگز انقلاب بلشویکی به ثمر نمی رسید. توطئه یهودیان برای سرنگونی حکومت تزار و برقراری شرایط جدید و حضور در حکومت جدید نه تنها توسط یهودیان روسیه و اروپا، که بلکه توسط یهودیان آممریکا اداره می شوند، جامعه ماسونی که مرکز آن در آمریکا بود در حقیقت مرکز هماهنگی همه توطئه ها بود و اینان با اهداء میلیون ها دلار به حرکت های بلشویکی، سرانجام حکومت تزاری را سرنگون ساختند و در این ماجرا بیش از 000/000/1 کارگر و کشاورز روسی کشته شدند، در حالیکه یهودیان از بیرون روسیه آشوب ها را رهبری می نمودند. بعد از برقراری نظام کمونیستی بسیاری از یهودیان به عناوین مختلف در هیات حاکمه شوروی حضور پیدا کردند که نام برخی از بزرگان آنان به شرح زیر می باشد:
1. ایلیانوف یهودی تبار
2. ژوزف استالین دارای همسر یهودی و تحت تاثیر خانواده های یهودی
3. تروتسکی یهودی تبار
4. کامینف یهودی
5. سوکولنکوف یهودی
6. زینوفیوف یهودی
7. یابزوف یهودی
8. ساخالوف از مادر یهودی و پدر روسی.
در نخستین حکومت که پس از پیروزی انقلاب کبیر پدید آمد، از 22 وزیر روسیه شوروی 17 نفر یهودی بودند.در هر وزارتخانه و اداره بدون استثناء اکثریت کارمندان عالی رتبه که دارای پست های حساس بودند یهودی بودند. در مجموع از 595 کارمند دوائر مختلف 19 اداره مهم روسیه 553 نفر آنان یهودی بودند. در دوره های بعد هر چند در روسیه شوروی و در نظام کمونیستی سخت گیری های شدیدی نسبت به یهودیان اعمال شد و به جهت وابستگی یهودیان به آمریکا یهودیان روسیه مورد تعقیب و نظارت امنیتی قرار گرفتند، لیکن بسیاری از سیاستمداران و رهبران و مستشاران نظامی و امنیتی شوروی از خاندان های یهودی بودند که کمترین خطر آنان مبارزه با مسلمانان درون سرزمین شوروی و رواج بی دینی در سراسر جهان بود، و در هر حال به مصالح یهودیان و به مصالح صهیونیزم واسرائیل کار می کردند لنین واستالین در زمان خود تلاش می کردند تا قوم یهود با مردم روسیه ممزوج شوند و قومیت را فراموش کنند. نقش صهیونیزم در فروپاشی نظام کمونیستی شوروی و همکاری تل آویو،واتیکان و واشنگتن و نقش امواج تبلیغاتی در به راه اندازی اضطرابات و شورش های پراکنده در داخل خاک شوروی نیز گوشه ای دیگر از نفوذ صهیونیزم در درون سیستم حکومتی شوروی و همکاری آنان با آمریکا می باشد که نیازمند فصل جداگانه ای است.حرکت تند ومنافقانه تروتسکی و ارتباط پنهانی او باسرمایه داران آمریکا داستان مدونی است که موجب درگیری و خشونت استالین با یهودیان در سراسر شوروی وحذف بسیاری از بزرگان یهود در داخل شوروی گردید که در این ماجرا موسی کاگانویچ دبیر کل حزب کمونیست، میشل موسی کاگانویچ از عضویت انجمن ملی روسیه و ژون کاگانویچ از عضویت حزب و کلیه خاندان معروف و معتبر کاگانویچ از همه پست های حکومتی اخراج شدند و صدها یهودی در نقاط مختلف از شغل های سیاسی و بهداشتی و اجتماعی برکنار گردیدند، لیکن در هر حال گروه فراوانی از آنان نیز حتی در زمان استالین در شغل های خود باقی ماندند. در مورد مرگ ناگهانی استالین مدارکی کشف شده که توطئه یهودیان را در ماجرای مرگ او فاش می کرد و به همین اتهام گروه بسیاری از یهودیان شوروی به زندان افتادند و طرد این یهودیان تا اواسط دوره زمامداری مالینکف ادامه داشت. در عین حال زمامداری شوروی چنان با شخصیت های متعدد یهودی عجین شده بود که تصفیه همه آنان امکان نداشت، و عده فراوانی از یهودیان در سازمان های مطبوعاتی و مخابراتی و اطلاعاتی شوروی و نیز در نیروهای پلیس و وزارت خارجه کار می کردند که شمارش آنان از حوصله این مقاله بیرون است. این در حالی است که بسیاری از نویسندگان و متفکران روسیه، یهودی بودند و در ساختن افکار عمومی نقش به سزا داشتند و نویسندگانی مانند: روزمبلات، الیااهرنبورک، سیکولویچ ، کولزود، فریدلانه، بوردین ماندلسون و صدها نویسنده دیگر بر افکار مردم حکومت می کردند و نظرت آنان در زعمای شوروی ملاحظه می شد و هم اینان بودند که زمینه مقبولیت و مشروعیت اسرائیل را در افکار عمومی شوروی فراهم ساختند، چنانچه مالینکوف انقلابی به حمایت از بن گورین تروریست برخاست.