سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
پخش زنده حرم ها
پخش زنده حرم
کاربردی

 مناخیم کِلنر / ترجمه : مهدى حبیب‏ اللهى
آنچه در پى مى‏آید، ترجمه مقاله‏اى است از کتاب A Companion To Ethicکه در یکى از فصل‏هاى کتاب، زیر عنوان سنت‏هاى بزرگ اخلاقى درج شده است. نویسندگان این فصل به بررسى نظام‏هاى زنده اخلاقى (هندو، بودایى، چینى، یهودى، مسیحى و اسلام) پرداخته‏اند که هر یک راهنماى بخش عظیمى از مردم جهان است. در این مقالات به پرسش‏هایى در باره ظهور سنت‏هاى اخلاقى و ممیزات آنها، خاستگاه اخلاق، چگونگى شناخت عمل درست و معیار غایى و نهایى آن و لزوم انجام کارهاى شایسته پاسخ داده شده است. بررسى مشترکات هر یک از نظام‏هاى اخلاقى با اخلاق معاصر غرب نیز مورد توجه قرار گرفته است.
طرح موضوع "اخلاق یهودى" مسائل و مشکلات چندى را به دنبال مى‏آورد. برخى از این مسائل جزء جدایى‏ناپذیر و لازمه ذاتى هر نوع مکتب اخلاقى است (خواه اخلاق مسیحى باشد، یا اخلاق مارکسیستى، یا هر نوع اخلاق دیگر). و برخى دیگر منحصر به اخلاق یهودى است. از این مسائل که بگذریم، مجموعه مفصل و پرارزشى از آثار نوشتارى وجود دارد که به گفته همه صاحب‏نظران، اخلاق یهودى نامیده مى‏شود. رابطه دین و اخلاق و معضلات اخلاق دینى در مقاله مستقل دیگرى (چگونه اخلاق مى‏تواند مبتنى بر دین باشد؟) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.(2) بنابراین، مسائل عمومى مربوط به اخلاق یهودى، به عنوان مصداقى از یک اخلاق دینى، در این مقاله مورد بحث و بررسى قرار نخواهد گرفت، اما به هر حال، پاره‏اى از مسائلى که منحصرا در اخلاق یهودى مطرح شده است، باقى مى‏ماند که مقاله حاضر به بررسى آنها مى‏پردازد. این مقاله داراى دو بخش است؛ در بخش اول سعى شده است که برخى از مسائل پیش‏آمده در حوزه اندیشه اخلاق یهودى تشریح گردد و در بخش دوم، مجموعه نوشته‏هایى که به طور معمول با این عنوان از آنها یاد مى‏شود، معرفى مى‏شوند.







      

ص 222، پ آخر: "نداى عهد عتیق ندایى است خشن، سخت‏گیر و..." تا آخر پاراگراف.نویسنده مقاله باز آیاتى (از جمله سفر خروج: فصل 34 آیه 7 و 8) را نادیده گرفته که بر پرحوصلگى و تحمل خداوند در مقابل گناهان انسان‏ها اشاره دارد. اگر منظور نویسنده این است که خداوند هر گناهى را با نگاه عفو نگریسته، بدون اقدامى از جانب انسان (توبه) گذشت نماید، طبق هیچ آیین توحیدى صحیح به نظر نمى‏رسد. در مورد انتقال گناه پدران تا پشت سوم و چهارم نیز نگارنده به سهو و یا عمد کلمه "دشمنانم" را جا انداخته است که خداوند انتقال گناه پدران را تا پشت سوم و چهارم براى دشمنان خداوند، یعنى خاندانى که به راه بد پدر ادامه مى‏دهند، در نظر گرفته است.ص 223، پ 2: "در تمام سفر پیدایش این خداى خشن..." این خداى خشن [طبق تفسیر نگارنده] آنقدر مهربان است که حتى در مورد افراد خطاکارى مانند افراد شهرهاى سدوم و عَمُورا با حضرت ابراهیم به گفت‏وگو مى‏پردازد و نمونه‏هاى دیگر.ص 223، پ 3: جارى‏نساختن بیهوده نام (اعظم) خداوند: طبق احکام یهود نام خداوند آنقدر با ارزش است که نباید در هر جا و مکانى و بیهوده به زبان آید؛ مگر در شرایط و مکان خاص (بیت‏المقدس). جارى‏نساختن نام خداوند در هر مورد ناشى از ترس و هراس نیست، بلکه از جنبه حرمت، تقدس و عشق به خداست زیرا عاشقْ نام معشوق را در هر جا عرضه نمى‏دارد.ص 224، پ 4: خداوند پدرى مهربان است، اما پدر نیز اگر در موارد لازم به تنبیه و تربیت فرزند خود نپردازد، حق پدرى را به درستى ادا ننموده است، پس خداوند نیز بجا مى‏بخشد، لطف مى‏کند و تأدیب نیز مى‏کند، اما تنبیه خداوند نیز براى انتقام و از روى کینه نیست، بلکه از سر لطف و براى اصلاح آن فرد یا گروه خاص است.ص 224، پ 1: "براساس عهد قدیم... خدایى است کاملاً ملى و شخصى..."
تورات چنین بیان نمى‏دارد، بلکه حتى قبل از اعطاى ده فرمان به بنى‏اسرائیل تأکید مى‏کند که حال اگر مطیع من باشید "عهد مرا نگهدارید از میان همه اقدام، شما قوم حاضر من خواهید بود؛ هر چند سراسر جهان مال من است" (خروج 19: آیه5) و آیاتى مشابه. اگر گفته مى‏شود "خداى بنى‏اسرائیل"، "خداى خالق ما" این عبارات ردکننده این موضوع نیست که خداوند خالق دیگران یا خداى دیگران باشد؛ همانطور که وقتى فردى مى‏گوید "پدر من" این عبارت بدان معنا نیست که او پدر فرد دیگرى نباشد. در آیاتى به وضوح به این مطلب اشاره مى‏گردد که خدا، خداى سرزمین خاص یا امت خاصى نیست، بلکه یک سرزمین یا یک امت مى‏تواند خاص خدا باشد.ص 225، پ 1: خداوند در شرایط خاص توسط پیامبرانش با انسان‏ها پیمان‏هایى مى‏بندد که همان قوانین و شریعت خداست که در صورت اجرا، پاداش‏هایى در نظر گرفته شده و در صورت عدمِ اجرا، تنبیهاتى. و به صورت معمول، پیمان خداوند شرطى است؛ چون مفهومى ندارد که خداوند پاداش‏هایى براى فرد یا گروهى در نظر بگیرد، بدون این‏که آن گروه به تعهدات خود الزامى داشته باشند. در مورد پیمان حضرت داوود نیز مشروط است؛ همانطور که در پادشاهان، کتاب اول، فصل 2، آیه 4 ذکر شده است.







      

ص220، پ2: "در عهد عتیق دو جنبه بارز از شخصیت خدا.... و در تاریخ آن مداخله مى‏کند". این‏که نگارنده پس از ذکر اوصاف متعددى از خداوند فقط دو جنبه را بارز مى‏شمارد و مانند گفتار قبلى بین آفریدگاربودن خداوند، حاکم‏بودن یا رحیم‏بودن و آمرزشگربودن و... جدایى قائل مى‏شود، جاى بررسى دارد؛ چرا که خداوند در همان حال که آفریدگار است، در همان زمان رحیم، بخشنده، آمرزشگر و غیره نیز مى‏باشد. این صفات از همدیگر قابل جداکردن نیستند. "خدا در سرنوشت مردم دخالت مستقیمى دارد": در این گفتار موضوع جبر یا اختیار نمى‏گنجد، ولى حداقل با نگاه اجمالى به آیات تورات، انسان در انتخاب خوب یا بدبودن خود کاملاً آزاد و مختار است و همین حد کفایت مى‏کند، تا انسان مسئول اعمال خود شناخته شده، براساس آن سنجیده شود.ص 220 پ 3: "براساس کتاب مقدس، شروع زندگى با عنوان "خداى طوفان" بوده است؛ آن‏گاه که عبرانیان را از وزش باد و از دست تعقیب‏کنندگان مصرى رهانید".وجود خدا و ایمان به او بر طبق ایمان یهودیان و براساس کتاب مقدس، از زمان آفرینش است و این‏که نگارنده شروع زندگى خدا را در میان عبرانیان از زمان خروج از مصر تصور مى‏کند، نیاز به بررسى بیشترى دارد؛ چرا که قبل از خروج از مصر حضرت آدم، نوح، ابراهیم، اسحق، یعقوب و... را نادیده انگاشته است.ص 220 پ آخر: "خدایى است قانون‏گذار که براى کمترین چیزها سخت‏ترین قانون‏ها و کمرشکن‏ترین آنها را وضع مى‏کند". قانون‏گذارى نیز یکى از صفات الهى است که نمى‏توان با نادیده‏گرفتن دیگر صفت‏ها آن را به صورت انتزاعى بررسى کرد. وجود دین و مذهب بدون قانون نیز بى‏معنى است. اما این تصور نگارنده که خدا براى کمترین چیزها سخت‏ترین قانون‏ها را وضع مى‏کند، نیز جاى تأمل دارد. علت بسیارى از قوانین الهى براى ما ناشناخته بوده و امروزه نیز با پیشرفت‏هاى علمى، علت بعضى از آنها براى ما آشکار شده است. پس این نتیجه‏گیرى که فلان چیز کم‏اهمیت است و نباید قانونى داشته باشد، منطقى نیست. اما در مورد "سخت‏ترین قانون‏ها و کمرشکن‏ترین آنها" باید گفت که براساس کتاب مقدس و ایمان یهودیت، چنین نیست و اگر نگارنده خداى عهد عتیق را بررسى مى‏کند، باید از این دیدگاه پیروى نماید که در بسیارى از آیات تورات، قوانین به نفع انسان‏ها و نیکى به آنها (از جنبه مادى و معنوى) است و طبق ایمان یهود که در گفتارى از تلمود [رساله آووت (فصول پدران) فصل 6] بر آن تأکید مى‏شود، فرمان‏هاى الهى تنها جنبه موفقیت و کامیابى انسان را در امور مادى و معنوى دارد و به هیچ یک از فرمان‏هاى الهى به دید تنبیه یا مجازات نگاه نمى‏شود.ص 221، پ اول: "این قانون یک حکم بیرونى است و نه درونى، رابطه انسان با خدا... رابطه‏اى که در سایه‏سارِ آن، آدمى هیچگاه به احساس آرامش نمى‏رسد".براساس توضیح قبلى نتیجه‏گیرى بالا صحیح نیست و نگارنده به آیاتى نظیر (مزامیر، فصل 19:7 و 8 و 9: فرامین خداوند شایسته است و جان را شاد مى‏سازد....) بى‏توجه بوده است و به تبع گفتار بالا، نتیجه‏گیرى در پاراگراف بعد نیز بى‏معنى خواهد بود.ص 222، پ اول: در هر دین و آیینى افراد مؤمن و غیرمؤمن وجود دارند. نسبت‏دادن خطاى یک گروه از جامعه به کل و همه را با یک دیدانگاشتن اشتباه بزرگى است."







      

بررسى هر متن در صورتى که به شکل جامع نباشد، مسلما بدون اشتباه و حداقل بدون ایراد نخواهد بود؛ همانطور که جمله معروف توحید یعنى "لا اله الا اللّه" اگر به صورت ناقص "لا اله" مورد بررسى قرار گیرد یا قسمت دوم آن بى‏اهمیت تلقى شود و نادیده گرفته شود، نه تنها جمله‏اى توحیدى نخواهد بود، بلکه به کفر خواهد انجامید: "خدایى وجود ندارد". مقاله خداى عهد عتیق(2) نیز چون با چنین پیش‏فرضى به یک سونگرى پرداخته و آیاتى را که بر خلاف نظرش بوده، نادیده یا بى‏اهمیت انگاشته است، از این امر مستثنا نیست. در این رابطه، ذکر مواردى ضرورى به نظر مى‏رسد:
ص 219، پ اول: (براى مثال، اگر شریعت، رابطه خدا با انسان و رابطه عبد و مولا درست است و... که تفاوت میان تعریف اول و به دوم به اندازه تفاوت میان خداى حاکم و خداى پدر است.)
نگارنده خواسته است خطى مستقیم و جداکننده میان صفات الهى کشیده، آنها را کاملاً از هم جدا سازد؛ در حالى که خداى مولا یا خداى حاکم یا خداى پدر در یک آن، همه یکى است. نویسنده همه انسان‏ها را با یک دید و یک میزان شناخت در نظر گرفته است؛ در حالى که یک پدر که ارتباطش با فرزندانش ارتباط پدر و فرزندى است، در بعضى موارد، حکم نیز مى‏کند و از بازوى زور نیز استفاده مى‏نماید. همین پدر در محیط کار مى‏تواند مدیر باشد و با کارمندش رابطه‏اى دیگر داشته باشد و در کوچه و بازار به شکل دیگر. پدر تغییر نکرده است، بلکه افراد طرف مقابل متفاوت مى‏باشند. همان پدر در خانه با فرزندانش یک نوع رابطه دارد و در محیط کار اگر فرزندش به عنوان کارمند باشد، نوع دیگرى رابطه. انسان‏ها نیز بر اساس شناخت خود از خداوند روابط متفاوتى را با خدا برقرار مى‏سازند و یک فرد نیز براساس میزان معرفتش در زمان‏هاى مختلف ارتباطى متفاوت را احساس مى‏نماید. (درباره همین موضوع، مراجعه شود به دین‏شناسى تطبیقى اثر کدارناث تیوارى، ترجمه مرضیه شنکایى، انتشارات سمت، 1381، فصل یهودیت، تیتر خدا، ص 127).
همان صفحه، پ2: "تأکید بر این که او خدایى غیور است، به طور ضمنى مى‏رساند که آن خدایان به اندازه خداى حقیقى از واقعیت بهره داشته‏اند". این‏که چگونه نگارنده به این نتیجه رسیده است، جاى تأمل و شگفتى دارد. تأکید بر غیوربودن خداوند در آن آیه از تورات با توجه به مضمون گفتار، تأکید بر دقت خداوند در آن امر است و فردى که به عمد از آن تخطى نماید، بى‏گناه و مبرا محسوب نخواهد شد.ادامه پاراگراف فوق: "بنى‏اسرائیل ناگزیرند.... ولى به هیچ‏وجه ازنظر مفهومى بر یگانگى و یکتایى خدا رهنمون نمى‏شود". نگارنده آیات متعدد تأکیدکننده بر یگانگى خدا را نادیده‏گرفته، طبق پیش‏فرض‏خود به‏عمد یا سهو به‏گرفتن نتیجه موردنظر خود مى‏پردازد.







      

این در حالی است که نوادگان جومونگ بارها در مجامع بین المللی هم داستان با آمریکا و اسرائیل  فعالیت های صلح آمیز هسته ای ما را محکوم کرده اند ، راستش من خودم هم نمی فهمم چرا باید بازارمان را در اختیار کشوری بگذاریم که حقوق مسلم ما را قبول ندارد. البته این تنها گزاره اقتصادی - تجاری این مجموعه نیست بلکه موارد دیگری همچون نقش شرکت گوگل در القاء تبلیغات غیر مستقیم نیز در این سریال مشهود است ، آنجا که قرار است امپراطوری نو بنیاد جومونگ "گوگوری یو " نام گیرد بیننده را به یاد تبلیغات و شایعات گسترده مبنی بر تاسیس کشوری به نام گوگوریو یا گوگ لند در جزیره ای  Gشکل (لوگوی اصلی شرکت گوگل) در اقیانوس آرام از سوی مدیران گوگل می اندازد.البته شاید بگویید دچار توهم توطئه شده ام اگر بگویم حرف Gازنمادهای اصلی فراماسونری است و یا اینکه نرم افزار Google Earthهیچگاه آنگونه که پایگاه اتمی  نطنز را به وضوح مشخص کرده پایگاه اتمی دیمونای اسرائیل را به دلایل امنیتی تصویر نکرده است. نمی دانم شاید این هم از ترفندهای  اقتصادی بانو سوسانو و جومونگ باشد!البته با تمام  تلاش و زبردستی که نویسندگان و دست اندر کاران کره ای-اسرائیلی این مجموعه به خرج داده اند ، هیچ گاه نخواهند توانست  اسامی برخی شخصیت ها و کارکترهای این سریال  مانند"مگول"، " یا گاک " و" ماگاک " را که از دیدگاه ترمینولوژی یا اصطلاح شناسی همان " مغول "، " یأجوج" و " مأجوج " خودمان هستند، با پوشش فرهنگی  بپوشانند چراکه همواره در پشت این اسامی قتل و غارت ، خونریزی و توحش نهفته است .البته بد نیست بدانند که مردمان این سرزمین همان صاحبان فرهنگی  هستند که از مغول ها مسلمان ساختند و بنا بر برخی تفاسیر این ذوالقرنین یا کوروش ایرانی بود که اسلاف و اجداد آن ها یعنی یأجوج و مأجوج را از این سرزمین بیرون راند. به هر حال اگر یکی از قسمت های این سریال را از دست دادید چندان  نگران نباشید چون صدا و سیما  آنرا به زودی تحت قالب لوح فشرده پخش خواهد نمود. !!







      

فقط کافی است نقشه فرضی أرض موعود صهیونیست ها(نیل تا فرات) را قبلا دیده باشید تا آن جا که اولین بار با نقشه  چوسان قدیم که بر روی پوست ترسیم شده  مواجه می شوید ویا در پس زمینه سکانس های مختلف این سریال ستاره شش گوش و تصاویر متعدد پرچم هایی با نقش خورشید که نماد ارض موعود صهیونیست ها است مواجه می شوید و از این شباهت بی اندازه به شگفت آیید . جومونگ که گویا ماشیح (منجی قوم یهود) و قومش همان فرزندان برتر خداوندهستند ارتباطی تنگاتنگ با تورات و تلمود دارد  آنگونه که همواره مورد عنایت الهی است و حتی همچون پیامبران بنی اسرائیل(طالوت و داوود) خداوند به او روش بافت وساخت زره را آموخته وسربازانش را با تعدادی کم بر دشمنان بسیار خود از امپراطوری چینی هایا "هان"  پیروز می گرداندنقش زنان در این سریال اعم از کارکتر های مثبت و انسان را به یاد پیامبران زن سبعه- هفت گانه- یهود و یا حد اقل دیگرانی چون ریوقا ، ساره ، یائل و... می اندازدشخصیت  بانو "سوسانو" بسیار شبیه به"دبورا" نبیه یهودی است که بنا بر  فصل های 4 و 5 کتاب شوفطیم از مجموعه عهد عتیق بر سربازان سیسرا پیروز می گردد .و یا اقدامات تجاری وی "گراسیا ناسی"ز ن تاجر معروف یهودی و عامل اصلی نفوذ یهودیان در دربار عثمانی را در خاطر زنده می کند.بانو سویا (همسر جومونگ) نیز که ابتدا  به اسارت می رود ولی  پس از باز گشت به خاطر اهداف عالیه قوم همسرش از معرفی مجدد خود سرباز می زند شما را با داستان هدسه که بنا بر فیلم صهیونیستی "یک شب با پادشاه " به زور از خانه عمویش مردخای ربوده شد و به همسری خشایار شاه در آمد همراه می کنددر بررسی شخصیت های زن این سریال از هدسه که با نفوذ در دربار ایران مقدمات قتل 77000 ایرانی را فراهم کرد  بگذریم  (شرح آن  در دفتر استر از مجموعه عهد عتیق  آمده است)  به یاد "رکسلانه" یا "خرم سلطان"  یهودی می افتیم که با نفوذ در دربار سلیمان، پادشاه عثمانی  به همسری وی در آمد و با قتل ولیعهد "مصطفی " بالاخره منجر به پادشاهی سلطان  سلیم دوم و شعله ور شدن آتش فتنه جنگ های ایران و عثمانی شد.دردیالوگ های این سریال فراوان عبارات آوارگی ،اسارت ،سرزمین مادری  و تاریخی ،  کوچو غیره و غیره به چشم می خورد که همگی یا د آور فراز هایی از تورات است. جومونگ برای دفاع از خود حق دارد از سلاح های نا متعارف زمان خودش مانندشمشیر فولادی و بمب های آتش زا و... بر علیه دشمنانش استفاده کند تا جایی که بیننده این برتری تسلیحاتی را نوعی حق مسلم وی می داند که حاصل هوشمندی و تخصص کارگزاران اوست  همان گونه که باید صدها کلاهک اتمی اسرائیل را به رسمیت بشناسد.دشمن اصلی جومونگ امپراطوری چینی ها  یا همان "هان" است که سربازانش با پری که بر روی کلاه خُودهای شان دارند بی شباهت به جنگ آوران مسلمان نیستند. خوب منطقی هم به نظر می رسد باید در مقابل نفوذ روز افزون اقتصادی چینی های کمونیست در مقابل ایالات متحده که 80 در صد ثروتش در اختیار جمعیت حد اکثر 6 در صدی یهودیان است ایستاد . یکی از این راه ها قدرت گرفتن کره به عنوان متحدامریکا و اسرائیل درحیاط خلوت چین است. توجه بیش از حد این سریال به مقوله تجارت، بی شک زیبنده یهودیان زر پرست  است تا شینتویست ها و مائویست های روح گرای شرق آسیا. شاید هم  صهیونیسم نمی تواند  قبول کند پیروان مکتب کمونیسم(چین) امروز اینگونه در اقتصاد آزاد جهان جولان دهند. لابد کره هم به عنوان هم پیمان ایالات متحده  و اسرائیل با توجه بیش از حد به مقوله تجارت در این افسانه تازه ساخت(!) به دنبال ایجاد مقدمات فرهنگی جهت سرازیر کردن هر چه بیشتر تولیدات خود در کشور های هدف همچون ایران است . چرا که مناسبات  اقتصادی دوازده میلیارد دلاری بین ایران و کره و نیز داشتن مقام سوم صادرات به ایران، چشم طمع چشم بادامی های کره ای را هرچه بیشتر به سوی این مرز پر گهر جلب کرده است. 







      

شاید تاسف بار به نظر برسد که برنامه های پر محتوایی همچون "این شبها" دررسانه ملی هیچ تکراری نداشته باشند و بعضا ساعاتی از پخش تلویزیونی را به خود اختصاص دهند که همزمان در شبکه ای دیگر برنامه پربیننده ای مانند سریال رستگاران در حال پخش است و در عوض سریال جومونگ دو بار تکرار شود.بررسی تحرکات یهود در زمینه فرهنگ سازی و قلب واقعیات از طریق رسانه ، نه در این مجال که خود فرصتی بسیار  می طلبد ،اما در مقدمه  پیش از پرداختن به افسانه جومونگ به عنوان نمونه و جهت آشنایی با رویه کاری آنها ذکر چند  مورد را مفید می دانم :
عبارت "موش کثیف" که سالها در اروپا خطاب به یهودیان گفته
  می شد 
، نه با مقابله به مثل یهود ، بلکه در یک جریان فرهنگی- رسانه ای طی چند سال عملا از بین رفت. برای نمونه اکثر ما انیمیشن "میکی ماوس" که باز گو کننده ماجرا های موشی زیرک در مقابله با توطئه های دشمنانش بود را دیده ایم .بخش اول عبارت   mici mouse  که به معنای "میکی موشه" است یعنی  mici در ذهن واژه mike مخفف میکائیل که از اسامی عبرانی است را متبادر می سازد و از سویی دیگر واژه mice به معنی صورت جمع کلمه mouse،یعنی موش ها است،و در کل در دل نام این انیمیشن ارتباطی چند گانه بین موش و یهود نهفته است .این موش زیرک و دوست داشتنی آن چنان در دل های بینندگان نفوذ می کند که دیگر ترکیب موش کثیف ترکیبی نا خوشایند و نا چسب به نظر می آید.در موردی دیگر که بی شک شاهکار تاریخ انیمیشن سازی جهان است یعنی "تام و جری "، پیروز بلا منازع همیشه داستان "جری " یا کاراکتر موش است . تا جایی که  بیننده آرزو می کند کاراکتر گربه یا "تام"  نیز هر از چندگاهی پیروز شود ولی گویا قرار است این یک سرنوشت محتوم و لم یتغیر تاریخ باشد که همیشه موش پیروز خواهد بود ، موشی که در خود بار معنایی یهودی را نهفته دارد . به هر حال کودکانی که طی دو یا سه دهه پیش این انیمیشن ها را نگاه می کردند اکنون بزرگ سالانی هستند که  دیگر برایشان  عبارت موش کثیف به معنای" یهودی" مفهومی ندارد و در اروپای antisemitist  (ضد یهود) موش کثیف ترکیبی نامأنوس بوده و موش به عنوان موجودی دوست داشتنی ، زیرک و مهربان بار معنایی جدیدی یافته است اما نکته جالب این ماجرا  متولیان  محترم فرهنگی  کشور ما هستند که  اکنون اقدام به جلوگیری از پخش گسترده این انیمیشن ها کرده اند که  به نظر حقیر ، نوش دارویی پس از پوسیدن کفن نوادگان سهراب است. نمی دانم شاید بیست سال آینده هم  نگه داشتن سی دی های افسانه جومونگ جرم محسوب شود.جومونگی که همچون موسی(ع) در خانه فرعون(امپراطور) رشد و نمو می کند ، بر علیه وی می شورَد و در نهایت مردم آواره را با گذراندن از رودخانه ای پهناور (گذر موسی از رود نیل)به سرزمین خالی از سکنه ! پدرانشان یعنی چوسان قدیم (ارض موعود ) وارد می کند.چو سان در ذهن ، عبارت(جوسان)  "jew sun" یعنی خورشید یهود را متبادر می سازد و ماجرا آنجا شگفت آور می شود که خورشید در تورات نماد ارض موعود یا سرزمین مادری باشد. چوسان که ارض موعود شد ،  منجی این قوم جومونگ- نیز راهبی یهودی می شود.=jew Monk) راهب یهودی ( و پایه های ابتدایی  امپراطوری  خود را در "جولبن" (جو + لبن )می گذارد . در اکثر واژه های کلیدی این افسانه کره ای "جو" و یا چیزی شبیه آن ، که  دقیقا با همین تلفظ در زبان لاتین یهودی معنی می دهد، استفاده شده است. شایان ذکر است لازم نیست دقیقا إملاء این لغات صحیح باشد چراکه در عمل هم ممکن نیست، بلکه نویسندگان این افسانه کوشیده اند از اسامی و یا کلماتی بهره ببرند که حداکثر ممکن با اسامی و مفاهیم یهود شباهت داشته و تلفظ مشابه آنها ـ نه الزاما املاءـ اهداف صهیونیستی عناصر پشت پرده این مجموعه را در ذهن بینندگان نهادینه کند. جالب اینکه  بیشتر این عبارات اسامی خاص هستند تا در صورت ترجمه و دوبله به زبانهای دیگر تغییری نیابند. البته آنچه ذکر شد سوای موارد متعدد نمادگرایی تصویری- صهیونیستی این سریال است .

 

 







      

در ایّام پُردید و بازدید نوروز، در کنار جمعی از خویشان به تماشای قسمتی از مجموعة افسانة جومونگ نشستم. مجموعه تلویزیونی پر بینندة کره‌ای که تاکنون همه قسمتهایش از شبکة سه صدا و سیما پخش شده است. در میانة تماشا، وقتی که همة چشم‌ها خیرة زرق و برق و فراز و فرود قهرمانان نوخاستة کهن‌نمای کره‌ای بود، یکی از جوانان تحصیل کرده که برای خودش مهندسی صاحب امضاء است، با تعجّب و تحسین رو به من گفت: «چقدر تاریخ و فرهنگ کره از ما جلوتر است، شما قبول ندارید؟!»
اعجاب آن جوان، اظهار دریافتش از تماشای جومونگ و تحلیل همة آنچه که باعث بروز این دریافت و واکنش جوانی تحصیل کرده شده موضوع این یادداشت نیست، بلکه بیان وجوه مشابهت متعدّد میان ماجرای ساخته و پرداخته شدة این مجموعة پرطرفدار تلویزیونی و فرازهایی از ماجرای رفته بر بنی‌اسرائیل و مقاصد صهیونیسم در هدایت جریان‌های سیاسی جهان معاصر است.
جومونگ، بی‌آنکه خود بداند یا بخواهد، در وقت سلطه و حاکمیّت امپراتوری حیله‌گر و خون‌خوار، در کاخ وی و در کنار خانواده‌اش دوران کودکی و جوانی خود را سپری می‌سازد، درست مانند موسی(ع)، در کاخ فرعون، گویی که جومونگ فرزند امپراتور است یا موسایی در کاخ فرعون !!
زمینة‌های بالندگی و استعداد، جومونگ را در رقابتی وارد می‌سازد که در اثنای آن از کاخ بیرون می‌رود تا از رهگذر حوادث و ماجراها قادر به شناسایی موقعیّتش شود و همة آنچه که پدرانش در پی آن بودند: (آزادی از چنگال اسارت و استبداد حاکمان وقت).
همة آرزو و آرمان جومونگ معطوف رهایی قوم اسیر و دربند و مبتلای چوسان قدیم است. قومی ویژه، قوی و پر سابقه که مبتلای امپراتوران حاکم و ستمگر وقت شده است.به رغم همة تلاش و جنبش و تدبیر جومونگ در رهایی بخشی بی‌نتیجه می‌ماند.کاهنان و پیش‌گویان از پرندة بخت جومونگ و قومی پرده برمی‌دارند که در سرزمینی دوردست و جدا از همة امپراتوری‌های تبدیل به ملّتی بزرگ می‌شود. این همه جومونگ را در عزم خود جزم و مستحکم می‌سازد و تأسیس دولتی و ملّتی مستقل را برای او تبدیل به آرمانی متفاوت و بزرگ می‌کند. از همین رو او فراتر از همة منافع و موقعیّت‌ها تنها به رهایی قوم دربند چوسان قدیم می‌اندیشد.
جومونگ در آخرین تدبیر و حیله، در اوج قدرت و نظارت مستبدان با استفاده از غفلت امپراتور، قوم چوسان را برمی‌انگیزد، از کوه و دشت عبور می‌دهد تا با گذر از رودخانه‌ای پهناور به سرزمین موعود هدایت کند. سرزمینی که کاهنان و پیشگویان وعدة تبدیل شدن قوم برگزیده را به ملّتی بزرگ داده‌اند. گویا که تقدیری معیّن و وعده‌ای آسمانی گام به گام جومونگ را به پیش می‌رانند.قوم چوسان از رودخانه عبور می‌کند و تلاش سواران مسلّح امپراتور وقت برای برگرداندن آنها بی‌اثر می‌شود.
آنها با گذار از موانع به دشتی سرسبز وارد می‌شوند، در میان بارانی ریز که نوید سرزندگی و برکت و نعمت را با خود و در خود دارد.در این سرزمین بی‌قوم، قوم بی‌سرزمین چوسان پرچم ملیّت مستقل خود را برمی‌افرازد تا مقدّمه‌ای باشد برای تبدیل شدنش به یک امپراتوری فراگیر. هر بخش از جومونگ، در لابه‌لای صحنه‌های جذّاب و پر تحرّک، وجهی از حیات و زندگی قوم برگزیدة اسیر در چنگال امپراتوران و نجات‌بخش وعده داده شدة پیش‌گویان را باز می‌نماید.گویی که نویسندة فیلم‌نامه، بخش‌هایی از تورات را فرا روی خود قرار داده و با برداشتی جدید آن همه را در قالب داستانی جذّاب و شخصیّت‌هایی کره‌ای ریخته است تا با چاشنی مرامنامة صهیونیسم جهانی، همة اذهان را متوجّه و متذکّر قوم بنی‌اسرائیل و سرزمین مقدّس یهود کند. سرزمین مجعول و محرّفی که در دستان مردان سیّاس، مستبد، بی‌رحم و طغیان‌گر، تبدیل به کشوری و ملیّتی مستقل می‌شود و می‌رود تا در سیر تدریجی سایة خود را بر تمامی سرزمین‌های هم‌جوار و امپراتوری‌ها افکند. آیا این همه نشانه و مشابهت را باید اتّفاقی ساده انگاشت و از کنار آن گذشت؟
شاید این یادداشت ذهن بسیاری از جوانان علاقمند را برای کشف دقایق این مجموعه و کشف سایر مشابهت‌ها یاری دهد. کره، بی‌آنکه از تاریخ، اسطوره، حماسه و ادبیات کهن ـ چونان چین، هند، ایران و یونان ـ بهره‌ای بزرگ داشته باشد، در کنار محصولات صنعتی مصرفی بر آن است تا از مرزهای خود بیرون شود و نیک دریافته است که در عصری که قهرمانان ـ اعمّ از هنرپیشه‌ها، ورزش‌کاران ـ عهده‌دار پر کردن جای خالی اسوه‌ها و اسطوره‌ها شده‌اند، با جعل تاریخ و خلق فی البداهة قهرمانان می‌تواند برای خود فرصتی و جایگاهی بیابد، جایگاهی که کره را برای کشف بازارهای مصرف و جلب مشتری بیشتر یاری می‌دهد، امّا نباید فراموش کرد که در ساحتی دیگر، غرب و سازمان‌های مخفی و صهیونی برای مقابله با نهضت‌های دینی و اسلامی و در واکنش به احیاءگری دینی در عصر حاضر به سراغ شرق رفته‌اند. شرق دور، آموزه‌های فرهنگی نژاد زرد و همة آنچه که می‌تواند در وقت چالش فرهنگی و تمدّنی میان غرب سلطه‌جو و شرق اسلامی، جایگزین مناسبی برای جویندگان حقیقت شرق شود. رهزنی مزورانه‌ای که صورتی از شرق را در صورت تمدن و ادب دوران مدرن به جای شرق و حقیقت شرق که همانا کتب آسمانی و تعلیمات وحیانی است، قالب بزند. آنچه تاکنون از افسانة جومونگ برمی‌آید، تجدید خاستگاه یهودیّت صهیونیستی در صورتی از افسانة شرقی و کره‌ای است.







      

سیطره یهود بر شرکت هایی که فیلم های سینمایی را تهیه می کنند، یک سیطره و تسلط همه جانبه و گسترده می باشد که ذیلاً به ذکر اهم این شرکت ها اکتفا می شود.
برخی از آمارهای تایید شده نشان می دهد که بیش از 90% از مجموع افرادی که درصنعت فیلم سازی آمریکا، در تهیه و توزیع و تحریر و تصویر و صوت برداری و مونتاژ کار می کنند یهودی می باشند و بزرگترین شرکتهای اصلی فیلم سازی در تملک یهودیان و در انحصار صهیونیزم می باشد.

 این شرکت ها عبارتند از:

نام شرکت

نام مالک شرکت

نام شرکت

نام مالک شرکت

فوکس

ویلیام فوکس یهودی

گولدین

ساموئل گولدین

مترو

لویس مایر

اخوان وارنر

هارنی وارنر و برادران

پارامونت

هود کنسون

 

که منتوجات این شرکت ها از یک سو سمومات صهیونیستی و فساد اخلاقی و تباهی فرهنگی را به کشورهای مصرف کننده صادر می کنند و از سوی دیگر ثروت های باد آورده را روانه موسسات صهیونیستی می نماید.
کشورهای عربی یکی از بزرگترین مصرف کنندگان فیلم های این شرکت ها می باشند، مطالب تهیه شده در این فیلم ها بدون هیچگونه ممنوعیتی در سالن های سینمایی مصر و سوریه و اردن و هر کشور دیگری به نمایش گذارده می شود.(1)
داستان هالیوود و تاثیر آن در اشاعه فساد در سراسر عالم داستانی است که شهرت جهانی دارد. مجله "مسیحیت آزاد" شهرک هالیوود را شهر سدوم قرن حاضر خوانده و می گوید: در این شهرک سینمایی فضیلت انسانی به کلی نابود شده و فساد و تباهی و فجور و فحشاء از شرایط اولیه ورود به این مرکز سینمایی می باشد و این علل پلید است که شرافت و انسانیت و مردانگی را در نسل آمریکایی نابود کرده و این بزرگترین ابزار دست یهودیان است برای گسترش فساد در سطح عالم.
داستان اشک تمساح برای قربانیان جنگ دوم جهانی و مظاهر هیتلر یکی دیگر از داستان هایی است که دستاویز ارباب سینما شده و صهیونیست ها بالاترین بهره برداری ها را از این داستان نموده اند و هنوز آن را رها نکرده اند.(2) هنگامی که تاریخچه سینمای کمدی را در آمریکا ورق بزنید، اسامی هنر پیشگان یهودی سهم برتر و مهم تر را به خود اختصاص می دهد .







      

هنگامی که در کشورهایی نظیر آمریکا و انگلستان و فرانسه که پایتخت خبری عالم محسوب می شوند یهودیان تسلط کامل دارند، بدیهی است که در سرزمین های دیگر نیز این سلطه وجود دارد . چنانکه آثار این سلطه جهنمی در اسپانیا ، پرتغالریال ایتالیا، واتیکان، سوئد، نروژ و هتند و دیگر کشورهای اروپایی به خوبی مشاهده می شود و وقیح ترین نشریات و کانال های تلویزیونی در اسپانیا مشغول پخش تباهی و فساد و سبعیت می باشند.
علاوه بر این در همه کشورهایی که اقلیت های مسلمان و گروه های مسلمانان گرفتار تبعیض و اجحاف و ضرب و شتم و قتل و غارت می باشند. عوامل یهود و صهیونیزم در دو بعد سیاسی و اجتماعی مشغول فتنه و انتقام می باشند.
آثار سلطه صهیونیزم خبری در فیلیپین که مسلمانان دستخوش جنگهای صلیبی می باشند . در هند که هندوها دست اندرکار تخریب اماکن اسلامی هستند . در اوگاندا که عوامل کلیسا دست اندرکار مسیحی کردن مسلمانان هستند. در کنیا و تایلند و برمه و اریتره و به خصوص نیوکوزیا پایتخت قبرس ، در کشمیر،چاد، زنگبار، ماداگاسکار، نیجریه و سنگال عوامل صهیونیزم خبری بسیاری از روزنامه ها را تحت سلطه خود دارند.
در کشورهای تونس و الجزایر، مصر، مغرب، نیز سلطه یهودیان قابل لمس است.
این در حالی است که روزنامه های رسمی و ملی کشورهای عربی نیز از لحاظ منطق و محتوی در خدمت اهداف بیگانگان می باشند.
چنانکه اولین روزنامه در کشورهای عربی همزمان با حمله "ناپلئون بناپارت" به مصر به سال 1798 تاسیس شد. این دونشریه در قاهره و به زبان فرانسه منتشر میشدند و قهراً اهداف استعماری داشتند.
روزنامه الاهرام به سال 1897 در قاهره تاسیس شدو به دنبال آن ، روزنامه الاخبار به سال 1942 و الجمهوریة به سال 1952 تاسیس شد.
روزنامه حدیقة الاخبار لبنان به سال 1858 و روزنامه سوریه و روزنامه النفیردر فلسطین به سال 1908 و جریده "الحق یعلو" در اردن به سال 1920 و اولین روزنامه های عربی زبانی هستند که جهان عرب را تحت پوشش خبری و تغذیه فکری داشته و دارند.
در این روزنامه ها نیز از آغاز تاسیس گروهی از صلیبی ها با اهداف سرکوبگرانه و جماعتی از صهیونیست ها با برنامه های حساب شده افکار مسموم ضداسلامی خود را در جامعه اسلامی پراکنده ساختند و نتیجه این تبلیغات ونشریات این شد که عوامل صهیونیستی به یکدیگر پیوستند و زبان و ملیت و فرهنگ و قومیت گم شده خود را بازیافتند و کشورهای عربی و سرزمین های اسلامی وحدت و یکپارچگی خود را از دست داده، تحت سلطه انگلستان و فرانسه و روسیه و آمریکا قرار گرفتند.
امروزه محتوای این روزنامه ها در جهت خدمت به اهداف صهیونیستی و ضد اسلامی است که در چهره های کمونیستی و شیوعی و مارکسیستی و علمانی و اسلام زدایی حرکت می کنند. روزنامه های جهانی عربی زبان الحیاط و اشرق الاوسط و مجلات مربوط به لبنان نیز آشکارا به اهداف صهیونیست ها خدمت می کنند.
در ایران محمد رضا پهلوی نیز روزنامه آیندگان، زن روز، موسسه تلویزیون ثابت پاسال و سیستم آموزش و پرورش سیستمی آمریکایی ودر خدمت اهداف صهیونیزم می بودند.(14) و به طور کلی ایران از لحاظ اقتصادی و سیاسی و اطلاعاتی و خبری تحت سلطه اسرائیل بود.
روزنامه های اطلاعات و کیهان هرگونه همکاری با اهداف اسرائیل داشتند در جنگ جهانی دوم و بعد از آن همزمان با تاسیس اسرائیل، روزنامه اطلاعات بیشتریت تبلیغات را در جهت توجیه مهاجرت یهودیان به اورشلیم ارائه داد.
در طول جنگ 6 روزه اعراب و اسرائیل حتی یک کلمه در حمایت از آرمان فلسطین در رادیو و تلویزیون ایران مشاهده نشد و کانال 1 و 2 تلویزیون به طور دربست در خدمت اهداف صهیونیزم بود. تا آنکه انقلاب شکوهمند اسلامی ، به آن سلطه های شیطانی خاتمه داد.







      
<   <<   46   47   48   49   50   >>   >