خبرگزاری فرانسه نوشت: ریش و سبیل شخصیتهای کارتونی "والت دیزنی" با هدف مبارزه با اسلام حذف شد. به این ترتیب "انی ارسکین" گرافیست مشهور والت دیزنی شخصیتهای کارتونی ریش و سبیلدار را دوباره طراحی کرد.
خبرگزاری فرانسه نوشت: ریش و سبیل شخصیتهای کارتونی "والت دیزنی" با هدف مبارزه با اسلام حذف شد. به این ترتیب "انی ارسکین" گرافیست مشهور والت دیزنی شخصیتهای کارتونی ریش و سبیلدار را دوباره طراحی کرد.
شاید بتوان نقش رادیو و تلویزیون را از مطبوعات و جایگاهش در بین مردم بالاتر دانست و در نتیجه نفوذی که به واسطه آن بدست می آید نیز بالاتر از مطبوعات است، در نتیجه طبیعی است که یهودیان همواره در تلاش بوده ان که در این ابزار قدرتمند نیز مانند سایر حوزه ها مسلط شوند تا بتوانند اهداف خود را راحت تر محقق نمایند.یهودیان ایالات متحده سه شبکه مهم رادیو و تلویزیونی که درواقع اصلی ترین شبکه های این کشور هستند را در دست خود دارند. این سه شبکه یعنی «N.B.C»، «C.B.S» و «A.B.C» پر بیننده ترین شبکه ها در ایالات متحده آمریکا و حتی جهان محسوب می شوند، جایی که بدون شک از نقاط حساس برای آرمانهای یهودیان به حساب می آید. یهودیان در این شبکه ها علاوه بر توجه به مسائل خاورمیانه و حمایت بی دریغ از اسرائیل،توجه خود را به تبلیغ و نشر افکار و اعتقادات یهود از یاد نبرده اند و به ویژه ایستگاه های رادیویی دینی این شبکه ها به پخش اخباری با موضوع آخرالزمان و اعتقادات یهود اختصاص دارد.در اینجا به چند نمونه از اعمال فشار لابی صهیونیسم بر عملکرد این شبکه ها اشاره خواهیم کرد:
سی.بی.اس و ماجرای مایکل والاس
مایکل والاس در بین اصحاب رسانه شخصیتی برجسته و گزارشگری زبردست به حساب می آید. او از خاطره همکاری و در نتیجه اخراجش از سی.بی.اس می گوید:در سری برنامه هایی با عنوان «شدیدترین دشمنان اسرائیل» با این پیش فرض که یهودیان سوریه تحت مراقبت های خیلی شدیدی زندگی می کنند به نحوی که نمی توانند از کشورشان به جای دیگری مثل اسرائیل مهاجرت کنند شروع کردم. اما در نهایت به این نقطه رسیدم که وضعیت یهودیان سوریه مناسب است. این نتیجه را با مصاحبه هایی که با یهودیان سوریه انجام دادم نیز نشان دادم. مهمترین این مصاحبه ها گفتگو با یک دبیر یهودی بود که در پاسخ به سوالم در خصوص شایعات در مورد شدت سوء معامله با یهودیان سوریه گفت: « به عقیده من شایعه ای صهیونیستی است.»والاس می گوید بعد از پخش این بنرامه نامه های شدید اللحنی برای سی.بی.اس فرستاده شد و حتی کنگره آمریکا نیز این برنامه را «کینه توزانه، غیر دقیق و غیر واقعی» توصیف کرد. این اعتراض ها حتی به سازمان خطوط ارتباطی فدرال و شورای ملی آمریکا نیز رسید.والاس می گوید: « جامعه یهود بنابر استدلال خود، کسب اطلاعاتی بی طرفانه از یهودیان سوریه را به مثابه تجاوز اسرائیل می داند، چراکه سوریه از پایدارترین دشمنان اسرائیل است. اما امروزه در زندانهای این کشور حتی یک یهودی سوری به عنوان زندانی سیاسی وجود ندارد.»فشارها بر والاس تاجایی پیش رفت که او را مجبور کردند یک گزارش تکمیلی برای رد مطالب گفته شده تهیه کند، اما در پخش حلقه دوم این برنامه، بر همان استنتاجات گزارش اول تاکید شد. ازین به عد فشارها بر والاش تشدید شد تا جایی که جی روزنبرگ مفسر ایپاک گزارشی برضد والاس نوشت و او را عضو شورای رهبری جوانان حزب بعث سوریه معرفی کرد! در این گزارش ذکر شد که والاس از ماجراها درس نمی گیرد، و گفت: مایکل والاس یک یهودی است، آیا لازم است این همه سختی تحمل کند برای اینکه ثابت کند که در خفا صهیونیست نیست؟مثال بعد به برنامه تبلیغاتی جمعیت ملی آمریکاییان عرب تبار برمی گردد. در این برنامه تبلیغاتی بنا بود که با آگاهی دادن به مردم از وضعیت و مشکلات فعلی اشتغال، مسکن و... این سوال پرسیده شود که آیا تأمین منابع اسرائیل واجب تر از تامین منابع مالی این ایالت هاست؟در آن زمان سیزده ایستگاه رادیویی پنسیلوانیا تصمیم به پخش این آگهی ها می کنند اما سه روز پس از عقد قرارداد اکثر این شبکه ها برنامه خود را قطع و قرارداد را لغو می کنند. دلیل این امر را مایک جورج مسئول آگهی یکی از ایستگاه ها اینگونه مطرح می کند: هیئتی از بازرگانان یهودی با صاحب ایستگاه ملاقات کرده اند و به او گفته اند اگر فورا قرارداد این آگهی ها را لغو نکند به این ایستگاه و ایستگاه هایی که این برنامه را پخش میکنند به میزان صد در صد خسارت خواهند زد.اینها تنها دو مصداق کوچک از نفوذ یهودیان صهیونیست آمریکا در عرصه فرهنگ است. از آنجا که این افراد یا مدیران این شبکه ها هستند یا سهامداران عمده آن به حساب می آیند، از موقعیتشان به عنوان اهرم فشار استفاده می کنند.
لابی صهیونیسم در ایالات متحده آمریکا؛ محسن اسلامی؛1384؛ قم: نشر فقاهت؛ صص143-148
در طول فیلم مگامایند از لباسهای جادوگری استفاده می کند و شاید یکی از جالب ترین مسائل درباره این فیلم شعاری باشد که بر روی کاور آن نوشته شده است که همان پیام و محور اصلی فیلم است: What if the bad guy won یعنی چه اتفاقی می افتد اگر پسر بد برنده بشود؟اخیراً کارتونی به نام «کله کدو» با دوبله فارسی در فروشگاههای کشور در اختیار عموم مردم قرار گرفته است. کارتونی که محصول سال 2010 کشور امریکاست که محصولی از محصولات کمپانی Dream Works به حساب میآید. فیلمی که شاید بتوان آن را صریحترین فیلمهای هالیوود درباره آخرالزمان لااقل در حوزه انیمیشن دانست. پردهای دیگر که بیش از پیش قصد و منظور صاحبان هالیوود را در به کارگیری سینما به عنوان یک ابزار استراتژیک نمایان میکند.
انیمیشن "مگامایند "
فیلمهای سینمایی حقیقتاً دریچهای هستند به سوی درک بهتر روش فکری جوامعی که این فیلمها در درون آن شکل گرفتهاند. انیمیشن در سینمای غرب با استفاده از تکنیکهای مختلف و متعددی سعی در استحاله فکری و روحی کودکان و حتی بزرگسالان جوامع دیگر دارد و در این راه از ظریف ترین شیوهها استفاده مینماید. شیوههایی که در طول زمان تأثیر خود را بدون اطلاع بیننده می گذارند و مسیر زندگی او را به تدریج تغییر داده و به سمت و سوی روش زندگی امریکایی سوق می دهند. انسانی که به این صورت استحاله شده است رؤیاهایش نیز امریکایی می شوند. هدف نهایی این سیستم پیچیده تبدیل انسانها به موجوداتی کاملاً رؤیازده، سلطه پذیر و غرق در خیالات و توهمات است که تمام جهان اطرافشان را حاصل یک انفجار تصادفی ازلی دانسته و برای خود هیچ آرمان بلند و دستگیره مطمئنی برای ادامه حیات قائل نیستند. ساخت انبوه فیلمهای ماجراجویانه که در باورنکردنیترین قصههای پیشینیان نیز قابل تصور نبودهاند، تهیه فیلمهای بلند ترسناکی که هر روز تمام دنیا را در اذهان مخاطبانشان در معرض خطر جدیدی قرار می دهند، جلوههای بصری اغواکنندهای که تمام آرزوهای شخصیتهای اصلیشان را در کسب همان جلوات خلاصه می کند، دامن زدن به تصور متوهمانه، شکاکانه و نسبی گرایانه نسبت به تمام ارکان هستی، پست کردن هرچه بیشتر آدمها و آرزوهایشان و ریختن قبح رفتار غیراخلاقی و ضد انسانی و دهها شیوه از پیش طراحی شده و دقیق دیگر تنها گوشهای از تلاش گسترده سینمای غرب وحشی در جهت مسخ فکر و روان بینندگان آن است. آن قدر این شیوهها ظریف و پیچیده هستند که توضیح هر کدام از آنها رسالهای جداگانه و تحقیقی مبسوط می طلبد و البته قصد این نوشته بررسی مفصل آنها نیست. در این میان انیمیشن مگامایند که با ترجمه درست می توانیم آن را «ابر مغز» بنامیم به روش نسبتاً نویی و با صراحت بیشتری از گذشته سعی در القای مفاهیم مد نظر اربابان هالیوود به مخاطبان خود کرده است. صحنه ابتدایی فیلم که در آن قرار است مگامایند (شخصیت اصلی فیلم) از سیاره ای دور دست و در حال فروپاشی توسط پدر و مادرش به بیرون از سیاره پرتاب شود با جملهای شروع می شود که درک معنی آن در همان ابتدا دشوار است. پدر و مادر مگامایند به او می گویند «تو مقدر شدهای»؛ معنی این جمله چه می تواند باشد؟ مقدر برای چه؟ آیا تقدیر چیزی جز پیش بینی آینده فرد مقدر را معنی می دهد؟ کسی که آینده او پیش از این برایش تعیین شده است. اگر نگاهی کلی به داستان فیلم و نهایت کار آن بیندازیم می فهمیم که مگامایند (که اثبات خواهیم کرد که نماد شیطان در فیلم است) در حقیقت برای سروری و ریاست واقعی بر متروسیتی (که نمادی از کل جهان به رهبری امریکاست) مقدر شده است. سرنوشتی که در آن مگامایند بر تمام ابناء بشر برتری می یابد و با استفاده از هوش و ذکاوتش بر آنها پیروز می شود. و آیا این چیزی به جز دلیل رانده شدن شیطان از درگاه الهی در قصص قرآن و انجیل است؟! از سوی دیگر فرود مترومن (Metro Man) به صورت کاملاً همزمان با مگامایند آن هم در حالی که هر دو بدون هیچ دلیل مشخصی دقیقاً در زمین فرود میآیند شایسته توجه است. به وضوح این بخش از فیلم نیز نماد فرود انسان و شیطان به صورت همزمان به زمین است. باز در همین ابتدا مگامایند صراحتاً اشاره به شروع رقابت او و مترومن از زمان ورودشان به زمین می کند. گویی دوگانهای هستند که معنی و مفهوم این هبوط در رقابت بین آنها معنی می شود، رقابت بر سر آقائی و سروری بر جهان که در ادامه فیلم شاهد آن هستیم.
در این فیلم تنها موجودی که نژادش با بقیه متفاوت نشان داده شده است مگامایند است. در حالی که مترومن مثل بقیه انسانها سفید پوست است و ظاهری عادی دارد مگامایند با پوستی آبی و کلهای بزرگ که نشان دهنده نژاد متفاوت اوست در فیلم ظاهر می شود و این خود تأیید دیگری بر ادعای نماد شیطان بودن مگامایند در فیلم است. همچنین بدون هیچ توضیحی مترومن در این فیلم دارای قدرتهای خارق العاده ای است که باعث می شود تمام مردم او را به عنوان منجی خود بشناسند. او می تواند مثل مسیح روی آب راه برود و مردم حاضر هستند حتی پای او را هم ببوسند. با جرأت می توان گفت در جامعهی بدون تقدسی مثل امریکا ایجاد چنین تصویری از یک فرد حتی در فیلمهای آخرالزمانی هالیوود بسیار بسیار بی سابقه و شگفتآور است. از سوی دیگر مگامایند دارای قدرت خاصی به جز ذهن قوی و باهوشش نیست. ذهنی که در نهایت راهگشای او در غلبه بر قدرت ماورائی مترومن می شود. این اصالت دادن به هوش و برجسته کردن آن در مقابل معجزات و قدرت ماورائی مترومن خود گواه دیگری بر تأکید فیلم بر نسبت تعریف شده شیطان (دجال) و منجی آخرالزمان در کتب مقدس است.مگامایند در همان صحنههای ابتدایی فیلم تأکید می کند که او یاد گرفته است که در بد بودن بهترین باشد! همچنین در صحنه دیگری که مگامایند با هال(یکی از شخصیت های درجه دو فیلم) درگیر می شود به او اشاره عجیبی می کند. او به هال می گوید فرق من با تو در Presentation (نحوه ارائه) است. هیچ دلیل منطقی برای بیان این معنی از زبان مگامایند در فیلم نمی توان یافت جز این که او درست رویه ابلیس را در ارائه اغوا کردن ابناء بشر با استفاده از ظاهرسازی پیش گرفته است. علاوه بر این تغییر شکل شیطان به هر شکل و صورتی که دلخواه اوست در طول فیلم شایسته توجه است، چیزی که یقیناً از عهده یک انسان بر نمی آید. در حقیقت او به هزار شکل در می آید تا خود را در دل انسان جا کند. در طول فیلم مگامایند از لباسهای جادوگری استفاده می کند و شاید یکی از جالب ترین مسائل درباره این فیلم شعاری باشد که بر روی کاور آن نوشته شده است که همان پیام و محور اصلی فیلم است: What if the bad guy won? یعنی چه اتفاقی می افتد اگر پسر بد برنده بشود؟ در تمام طول فیلم قصد و مقصود نهایی این است که نشان داده شود سلطه شیطان بر زمین چیز واقعاً بدی نیست. آن کسی را که فکر می کنیم شیطان است در حقیقت می تواند آقا و سرور جهان باشد و انسانها در نهایت این را خواهند فهمید و او را در جایگاه واقعیش قرار خواهند داد! همان طور که مشاهده می کنید صراحت و وضوح در بیان این مسائل در این فیلم در حد باورنکردنی و بی سابقه ای بالاست که شاید نتیجه احساس نزدیک شدن هرچه بیشتر جهان از نظر سازندگان به زمان ظهور منجی آخرالزمان است. همچنین فیلم با توجه به وضعیت مترومن به مخاطب این مطلب را القا می کند که خوب بودن کسل کننده و شاید به تعبیری بردگی خداست در حالی که بد بودن هیجان انگیز و به خاطر آزادگی فرد است! همچنین موسیقی این فیلم نیز دارای ویژگی های جالبی است. استفاده از موسیقیهایی مثل «بزرگراهی به سوی جهنم» و «بازگشت به سیاهی» و موسیقیهایی که از سوی افرادی همچون مایکل جکسون اجرا شدهاند اشارهای دیگر بر قصد و منظور سازندگان است. آهنگهایی که باعث شده است در برخی تحلیلها این فیلم عنوان اولین فیلم انیمیشن سه بعدی را بگیرد که از آهنگهای Heavy-Metal و Hard Rock استفاده کرده است را به خود اختصاص بدهد و حتی بعضی از اظهار نظر کنندگان درباره آن اشاره کنند که گویی عمدی در بکارگیری موسیقیهای شیطانی در فیلم وجود دارد. باید باور کنیم که فیلمی در سطح مگامایند بدون قصد و منظور ساخته نمی شود و طراحیهای فراوان و دقیقی برای القاء منظور اصلی فیلم و پیچیدن آن در لایههای مختلف اندیشیده می شود که شاید در نگاه اول بسیار دور از ذهن به نظر بیایند. این فیلم در حقیقت می خواهد القاء کند که انسان اگرچه عزیز کرده خداوند است ولی این شیطان است که از او برتر است و انسان نیز باید به جای خدا شیطان را بپرستد و دوست داشته باشد. شواهد فراوان کوچک و بزرگ دیگری در فیلم وجود دارند که منظور این نوشتار بیان تمام این موارد نیست. البته جای اعتراض چندانی به مسئولین به خاطر صدور مجوز پخش این فیلم در شبکه خانگی نیست چه این که مسئولین فرهنگی کشور در حال حاضر اساساً برای مسائل خیلی واضح تر و مهم تر از این موضوع احساس دغدغه نمی کنند! ولی به هر حال به عنوان راه حلی برای استفاده از این فیلم ها به نظر الصاق کردن یک مصاحبه تحلیلی از یکی از اساتید فن درباره فیلمهای دوبله شده علاوه بر حفظ منافع شرکتهای دوبله و پخش و نیز بوجود نیامدن فضای انفعالی محض در برابر تولیدات غربی باعث رشد و آگاهی مردم عزیز کشورمان در رابطه با توطئههای خطرناک استکباری است.
بنظر دوستان علاقه بیشتری به این نوع پست های نمادگرایی دارند و ما هم سعی میکنیم برای این دسته از کاربران فهیم سایت اینگونه مطالب ، بیشتر ارسال کنیم…تا الان چندین پست در این سایت به نمادهای موجود در انیمیشن ها و فیلم ها (ایلومناتی) اشاره داشته که از جمله میتوان : انیمیشن بانی خرگوشه ، کارتون آرتور ، انیمیشن ماداگاسکار ، کارتون باب اسفنجی ، فیلم Number 23 ، سریال فرار از زندان ، انمیشن زشت و زیبا ، انیمیشن تام و جری وغیره نام برد…میبینید که تعدادی زیادی از این محصولات نام برده شده اما در این پست به کارتون The Ant Bully (مورچه کش یا مورچه قلدر) خواهیم پرداخت…
تد موزبی عوضی نیست دات کام هم وجود دارد.
عروسی مارشال و لیلی (بایگانی شده): شامل عکسها و ویدئوهایی از ماه عسل مارشال و لیلی که هرگز در هیچ از قسمتها پخش نشد…
مارشال و لیلی وسایلشان را میفروشند دات کام : در قسمت نوزدهم فصل سوم، مارشال این وبسایت را درست میکند تا لیلی با فروختن وسایلش، بتواند بدهکاریهای کارتهای اعتباریاش را پرداخت کند…
مردی که همسرش را مجبور میکند تا برای سه سال آینده آشغال بپوشد دات کام : بعد از این که مارشال وبسایت بالا را پیشنهاد میکند، لیلی این نام را برای وبسایت پیشنهاد میکند…
دکتر اکس مرموز : وبسایتی که تد در دوران دانشجویی اش ساخته است …
رزومه ویدئوی بارنی
عروس مراسم عروسی : فیلمی که تونی از زندگی خودش، استلا و تد ساخته و در آن سعی کرده تد را بد جلوه دهد…
ثانیهشماری تا خوردن چک دات کام : وبگاهی که مارشال برای زدن چک در گوش بارنی میسازد تا او را اذیت کند. بارنی در یک شرطبندی سه چک به مارشال میبازد…
بهترین شب عمرم بود دات کام : بعد از گذراندن یک شب دو زوج (مارشال و لیلی، بارنی و رابین) مارشال این وبسایت را میسازد و در آن عکسها و ویدئوهایی از این شب میگذارد…
bigbusinessjournal.com ، extremitiesquarterly.com و balloonexplorersclub.com : وبسایتهایی که بارنی برای گول زدن دختران ساخته است …
به استاد من نمره دهید دات کام : در اپیزود فصل شش، مارشال این سایت را به تد پیشنهاد میکند تا او درجه استادی خودش را بیابد.
روز پدر نبودن دات کام : در اپیزود هفتم فصل چهارم، بارنی این سایت را برای جشن گرفتن روزی به نام روز پدر نبودن (برای مردان بدون فرزند) میسازد.
به گزارش «شیعه نیوز»، یک فعال صهیونیست مقیم آمریکا با همکاری تعدادی از قبطیان مصری مهاجر در این کشور و «تری جونز» کشیش دیوانه آمریکایی اقدام به ساخت فیلمی شرم آور در توهین به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و دین اسلام کردند.این فیلم موهن که با دو نام "برائت از مسلمانان" و "زندگی محمد[صلی الله علیه و آله] رسول اسلام" معرفی شده یک فیلم آماتوری به کارگردانی «سام باسیل» است و حاوی صحنهها و توهینهایی به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) است که زبان از بیان آنها شرم میکند.این فیلم پیش از این تنها یک بار در سالنی در هالیوود به شکل خصوصی نمایش داده شد و قرار بود دیروز و در سالگرد حادثه 11 سپتامبر در کلیسای تری جونز (کشیش سفیه) به نمایش درآید؛ اما این نمایش لغو شد.این کشیش دیروز و طبق اعلام قبلی، حرکت موهن دیگری به نام «محاکمه مردمی محمد[صلی الله علیه و آله]» برگزار کرد و به زعم خود آن حضرت را محاکمه نمود. قرار بود این فیلم در کنار این محاکمه نمایش داده شود.اما علیرغم لغو پخش رسمی فیلم موهن، بخشهایی از این فیلم در فضای مجازی منتشر گردید و چون این کار از سوی قبطیان مهاجر مصری انجام شد، نخستین واکنشها از مصر علیه این اقدام برخاست و سپس به لیبی، یمن و دیگر کشورها کشیده شد.شخصیتهای مسلمان، مسیحی، قبطی و نیز کاخ سفید ساخت این فیلم را محکوم کردند؛ اما مسلمانان خشمگین در مصر و لیبی، با حمله به نمایندگی های سیاسی آمریکا در "قاهره" و "بنغازی"، سفیر آمریکا در لیبی را کشتند.زمان این فیلم 2 ساعت است اما بخش هایی چند دقیقه ای از آن (با دوبله به زبان مصری محلی) بر روی شبکه ویدئویی "یوتیوب" (وابسته به آمریکا) منتشر گردیده و با وجود اعتراضات تا این لحظه حذف نشده است. این در حالی است که این شبکه مدعی است فیلمهایی که موجب خشونت شود یا توهین به احساسات عمومی باشد را منتشر نمیکند.
مشخصات فیلم
نام فیلم: برائت از مسلمانان (زندگی محمد رسول اسلام)
سناریست، تهیه کننده و کارگردان: سام باسیل (به انگلیسی: (Sam Bacile
محصول: 2011 ـ ایالات متحده آمریکا
زمان: 120 دقیقه
حامیان مادی: صهیونیستها.
حامیان معنوی: «عصمت زقلمه» رییس دولت خودخوانده قبطی (هیئت عالی حکومت قبطیان مهاجر در آمریکا) ـ «موریس صادق» وکیل قبطی دادگستری ـ «تری جونز» کشیش قرآنسوز آمریکایی.
داستان فیلم
این فیلم با صحنههایی از حملات گروههای تندرو به یک داروخانه مربوط به پزشکی قبطی در مصر آغاز میشود. در این صحنه چند مسلمان با محاسن بلند با چوب و چماق به داروخانه این پزشک حمله میکنند و با حمله ناجوانمردانه به همسر وی، مغازه اش را ویران می کنند؛ اما پلیس مصر تنها نظاره گر این حادثه است.فیلم پس از این بخش، به حیات پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) در صدر اسلام منتقل میشود و با پخش صحنه های مبتذل (که از بیان آنها معذوریم)، علاوه بر توهین به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)، دین اسلام به عنوان "سرطان" و مسلمانان را افرادی خشن، عقب مانده و طرفدار خونریزی نشان می دهد.در این فیلم نقش پیامبر(صلی الله علیه و آله) را یک بازیگر آمریکایی با رفتاری کمدی و توهینآمیز بازی میکند و در آن تلاش شده است تا نزول وحی بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) را دروغ معرفی کند.روزنامه وال استریت ژورنال در توصیف این فیلم نوشت: فیلم "برائت از مسلمانان" یک فیلم سیاسی و نه مذهبی است و در آن از اسلام به عنوان سرطان یاد شده است.
آشنایی با کارگردان
سام باسیل یک شهروند اسرائیلی ـ آمریکایی ایالات متحده است. وی یک مشاور املاک و مدیر شرکتهای ساخمانی است که در کالیفرنیای جنوبی زندگی میکند و دشمن قسمخورده اسلام است. علیرغم عدم انتشار هیچ تصویری از وی، او یک شخص حقیقی است و سنی بین 52 تا 56 سال دارد. (یعنی سام باسیل، یک نام مستعار نیست).باسیل از دیروز سه شنبه (11 سپتامبر 2012 ـ 21 شهریور 1391) که با روزنامه صهیونیستی "هاآرتص" و روزنامه آمریکایی "وال ستریت ژورنال" مصاحبه کرد ناپدید شد و از مکان اختفای وی اطلاعی در دست نیست.وی قبلابه روزنامه " وال استریت ژورنال" گفته: "برای این فیلم 5 میلیون دلار از یکصد صهیونیست اعانه جمع آوری شده است. این فیلم با استفاده از 59 بازیگر و تیمی 45 نفره در پشت صحنه، به مدت سه ماه در اواسط سال گذشته میلادی در کالیفرنیا تولید شد".اما با وجود این هزینه هنگفت، کیفیت فیلم بسیار پایین و دکورها و صحنهها بسیار آماتوری است.
آشنایی با حامیان فیلم
گروه موسوم به «قبطیان مهاجر»: دکتر عصمت زقلمة از شخصیتهای قبطی مهاجر و ساکن در آمریکا، در سال گذشته میلادی با ادعای اینکه مسیحیان قبطی مصر در معرض ظلم و قتل هستند "حکومت قبطی در تبعید" را تشکیل داد و خود را رییس آن اعلام کرد. دیگر مقامات این دولت خودخوانده «مستشار موریس صادق» مدیر اجرایی، «مهندس نبیل بسادة» دبیرکل و «مهندس إیلیا باسیلی» هماهنگ کننده بین المللی آن هستند.اما رهبران قبطی مقیم مصر با رد تشکیل این دولت، اعلام کردند که زقلمة و موریس را نماینده خود نمی دانند.«تری جونز» (به انگلیسی: Terry Jones): کشیش یک کلیسای کوچکی در ایالت فلوریدا است. وی جایگاهی در بین مسیحیان آمریکا ندارد و در کلیسای محلی او تنها حدود 20 و حداکثر 50 نفر حاضر میشوند. وی از 11 سپتامبر سال 2001 تاکنون به همراه همسرش در کلیسایی کوچک در شهر "گینسویل" که حاضران در آن از 50 نفر فراتر نمی رود حمله علیه جهان اسلام را آغاز کردند. جونز در نهمین سالگرد حملات یازده سپتامبر خواستار برگزاری مراسم قرآن سوزی شد و سرانجام پس از غائلههای رسانهای فراوان و کسب شهرت منفی جهانی، در روز 20 مارس 2011 این کار موهن را انجام داد. عواقب این کار ابلهانه وی گریبانگیر آمریکائیان مقیم کشورهای اسلامی و کارکنان سازمان ملل شد؛ و فقط در "مزار شریف" افغانستان دست کم 12 نفر از نیروهای سازمان ملل کشته شدند. تری جونز از سوی رهبران دینی مسیحیت نیز مردود است و علاوه بر محکومیت رسمی وی از سوی "واتیکان" روحانیون مختلف مسیحی نیز کار وی را نفی کردهاند. رهبران دینی شهر دیربورن نیز با موضعگیری در برابر این تصمیم ضددینی تری جونز اعلام کرده بودند که مقابل مرکز اسلامی دیربورن گرد هم خواهند آمد تا اعلام کنند مخالف اهانت به احساسات اقلیتهای مسلمان هستند. وی پس از آنکه با سوءاستفاده از غائله سوزاندن قرآن در دو سال گذشته، از یک کشیش روستایی به یک چهره جهانی تبدیل شد پارسال نیز تبلیغات شدیدی را آغاز و سرانجام نسخه ای از قرآن را به آتش کشید. او امسال نیز نمایش مضحک "محاکمه مردمی پیامبر(ص)" را به راه انداخت.
به واقع فیلمهایی مانند اسکار شیندلر موج جدیدی را به نفع صهیونیست رسانه ای به راه انداخت به گونه ای که می توان فیلم "یکشنبه غم انگیز" به کارگردانی رولف شویل را یکی از این فیلم ها دانست. این فیلم داستان یک یهودی هنرمند است که با هجوم آلمانیها به مناطق یهودی نشین مجبور می شود عشق خود را ترک کند.هنگامی که اولین کنفرانس صهیونیست در 29 اوت 1897 در شهر بال سوئیس شروع به کار کرد، جریانهای مختلف صهیونیست ولابی های سیاسی آن در همه جای دنیا به این تکاپو افتادند که پس از برگزاری اولین کنفرانس، جریانی به راه اندازند که بتواند بیش از گذشته حرکتهای صهیونیسم جهانی را توجیه کند وبه نوعی به این جریان فرهنگی-سیاسی مشروعیت کاذب ببخشد . به طورقطع بهترین و از اولین حرکتهای این جریان برای مشروعیت سازی تسلط بر رسانه ها بود. به گونه ای که پس ازمدت کوتاهی آنها به کمک انگستان وآمریکا به یک امپراطوری رسانه ای بزرگ دست پیدا کردند که درآن به دلیل هزینه های فراوان ولابی پشت پرده کسی نمی توانست درمقابل جریانهای رسانه ای آنها بایستد. در همین راستا آمریکا هم هالیوود را بی چون چرا دراختیار فیلم سازان طرفداران صهیونیسم جهانی و رژیم صهیونیستی قرار داد تا بتواند درپهنه رسانه ای بزرگ هالیوود هر کاری که دوست داشتند وبه مقتضی سیاستهای رژیم صهیونیستی انجام دهند.
دراین بین یهودیانی که شروع به فعالیت درهالیوود کردند برنامه های خود را بر چند محور قرار دادند.1-تلاش برای مشروع نشان دادن رژیم صهیونیستی و به نوعی جایگاه سازی تاریخی برای آن، به گونه ای که آنها سعی می کردند که در فیلمهای هالیوود به ویژه ژانر تاریخی وسیاسی این موضوع را به بیننده تلقین کنند که یهودیان از ابتدا به صورت گسترده در فلسطین حضور داشته اند و به طور کلی جایگاه اصلی یهود بیت المقدس یا همان سرزمین موعود یهود است.2-مظلوم نمایی سیاسی به ویژه در فیلمهایی که درباره جنگ جهانی دوم وپس از آن ساخته شده است.همه این اتفاقات درحالی است که سیاسیون آمریکا با پولهای کلانی که در هالیوود خرج میکنند،به دنبال کمک بزرگی به صهیونیسم برای القای اهداف آنها در پرده نقره ای هستند.به نوعی که به جرات می توان گفت که بسیاری از کارگردانانی که در سینمای سیاسی هالیوود نقش دارند از کسانی می باشند که به خوبی به این جریانات وخواسته های آنان واقف هستند.فیلمهایی برای نمایش دروغین مصیبتهای یهود دراین بین برای اینکه سیر تاریخی ورود جریان حامی صهیونیزم به هالیوود را بهتر بشناسیم باید نگاهی بیاندازیم به فیلم " قول مردانه" به کارگردانی الیا کازان که درسال 1947 ساخته شد. فیلم با رویکرد تند ،سعی دارد تمام احساسات ضد یهودی درجهان را کاملا بی دلیل نشان دهد وحتی در قسمتهایی از فیلم، بازیگر نقش اول درپاسخ به ابراز نفرت مردم نسبت به یهودیان می گوید: برای رسیدن به سرزمین موعود باید این مصائب را تحمل کرد، فیلم سعی دارد به نوعی تمام نفرتها علیه یهودیان را از روی کینه ای نشان دهد که مردم به قوم سرور جهان به تعبیر فیلم دارند.حتی سعی میکند به جریانهای صهیونیستی این مهر تایید را بزند که اینها همان کسانی هستند که در آینده بر جهان برتری پیدا خواهند کرد.اما دقیقا یک سال بعد فیلم "جستجو" ساخته شد تا درادامه فیلم قول مردانه برای اولین بار به صورت جدی بحث سرزمین موعود را در سینمای هالیوود مطرح کند. دراین فیلم به صورت فوق العاده زیادی از نشانه هایی مانند ستاره داوود به نمایش گذاشته می شود. به گونه ای که حتی علامتی که دائم درفیلم در دستان بازیگر زن آن است دقیقا همین علامت است. فیلم پر از این نشانه ها وعلامتهای دیگر صهیونیستی وحتی فراماسونری است به گونه ای که انگار فیلم ساز از روی عمد می خواهد ذهن بیننده را پس از فیلم با این نمادها درگیر کند.اما دراین بین نکته مهم اینجاست که این دوفیلم در خود آمریکا وسینمای هالیوود ساخته شد، این درحالی بود که پس از چند سال برای اولین بار فیلم "مارگیر" درخود سرزمینهای اشغالی تولید شدوشاید هم به همین دلیل پس از این که درفیلم جستجو ،سرزمین موعود برای اولین بار به نمایش گذاشته شد، برای اولین بار در فیلم مارگیر صحبت از "هولوکاست" بود. ساخت این فیلم دقیقا در زمانی بود که پایه های حضور یهودیان درفلسطین در چشم جهانیان به تدریج بی توجیه جلو می کرد.موج سینمایی برای مظلوم نمایی برای همین این فیلم که با سیاستهای صهیونیزم جهانی کاملا پیش رفته بود ساخته شد ،تا اگر امکان داشت از طریق زبان تصویر حداقل حضور رژیم صهیونیستی توجیه می شد. دراین باره فیلم مارگیر به نوعی آغاز گر حرکت مظلوم نمایی درباره هلوکاست بود .چرا که درپی همین جریان سازیست که فیلم «زندگی یهودیان در سرزمین موعود» درسال 1923ساخته شد.این فیلم به طور کامل به شرح زندگی در سرزمینهای اشغالی به گونه ای می پردازد که گویی حق یهودیان نه تنها سرزمین موعودشان یعنی همان فلسطین است بلکه کسانی که دراین سرزمین به نام اعراب زندگی می کنند اشغالگران تاریخی آن هستند.این درحالی است که چند سال قبل از این فیلم، با بودجه لابی های صهیونیسم فیلم "لشکر یهودیان" در سال 1905 به کارگردانی ژان یاکوب دف ساخته شد،این فیلم دو هدف اصلی داشت:1-نمایش دشواریهایی که به تعبیر تحریف شده این فیلم ،بر سر یهودیان آمده است.2-زحماتی که بازهم براساس تاریخ تحریف شده که این فیلم از آن صحبت میکند درجنگ جهانی دوم کشیده اند.چرا که به تعبیر این فیلم یهودیان علاوه براینکه در جنگ جهانی دوم توسط آلمانها مورد آزار واذیت قرار گرفته اند در خود جبهه های جنگ هم دلاورانه جنگیده اند،هر چند که بر اساس اصل تاریخ یهودیان به دلیل منفعت طلبی که دارند هیچ گاه در جنگها حضورموثری نداشته اند.مشروعیت سازی با فیلمهای مذهبی اما فیلم «اینجا سرزمین توست» به کارگردانی "باروخ اجداتی" و فیلم اکسدوس به کارگردانی "مینیجره" در سال 1968 اتفاقی تازه در سینمای صهیونیستی هالیوود بود ،چرا که در هر دو این فیلمها به ویژه در فیلم اکسدوس، فیلم ساز تلاش کرده بود که با مطرح کردن قسمتهایی از کتاب عهد عتیق به نوعی دست به مشروعیت سازی معنوی برای یهودیان بزند. دراین فیلم بحث مظلوم نمایی کمتر به چشم میخورد چرا که تمام تمرکز فیلم روی مشروعیت سازی دینی یهود قرار گرفته بود .به گونه ای که به جرات می توان گفت اکسدوس خدمتی بزرگ به صهیونیست در پیشبرد اهداف اشغالگرانه داشت،چرا که از یک طرف فیلم اکسدوس یهودیان را با استنادهای دروغین به کتاب عهد عتیق به اشغال بیشتر فرا می خواند، واز طرف دیگر فیلم اینجا سرزمین توست تمام یهودیان دنیا را به مهاجرت به سرزمینهای اشغالی تشویق می کرد.گویی فیلم اینجا سرزمین توست شباهت زیادی با گفته های کشیش یکی از کلیساهای روم باستان در دوران جنگهای پنجم صلیبی دارد، چرا که درتاریخ ذکر شده که او به سربازان دستور می دهد که بیت المقدس را از دست مسلمانان خارج کنند، چرا که آنجا حق مسیحیت است.دقیقا مانند رویکردی که درفیلمهایی هاملری ادما وخانه پدرم به نمایش گذاشته شده بود ،به ویژه درفیلم هاملری ادما. هاملری ادما داستان جوان یهودی است که پس از مدتی متوجه مریضی روحی-جسمی در خود می شود ،دراین بین پزشکش به او می گوید که برای درمان بیماری خود باید به سرزمین موعود سفر کنی! داستان فیلم آنقدر تعجب برانگیز است که هیچ چیز جز یک هدف سیاسی را بیان نمی کند، هدفی که حتی در نحوه نمایش آن کوچکترین اصول حرفه ای هم رعایت نشده است وکارگردان در یک حرکت کاملا سیاسی سعی دارد تمام داستان فیلم را برمحوریت بازگشت به سرزمین یهود قرار دهد.به ویژه دیالوگ ویژه ای که پزشک این جوان درفیلم به او می گوید نشانه عمق سیاسی گری این فیلم است، پزشک به او می گوید: به سرزمین موعود بازگرد که آرامش تو درآنجاست.کارگردانان سیاسی در خدمت صهیونیزم اما این فیلم و دیگر فیلم ها درکنار فیلم سازان وابسته، باند بسیار قوی را برای توجیه اشغال ونشان دروغین حقانیت یهودیان تشکیل می دهند. دراین بین باید از کارگردانانی مانند اسپیلبرگ و الکساندر فورد نام برد. الکساندر فورد با ساخت فیلم صابرا نقش بزرگی در ایجاد موج سینمایی به نفع صهیونیسم جهانی واشغال گری های او داشته است.این درحالی می باشد که اسپیلبرگ بیش از همه کارگردانان نقش مهمی در ایجاد موج هالیوودی به نفع صهیونیسم ایفا کرده .اسپیلبرگ با ساخت فیلم معروف اسکار شیندلر که یک فیلم تماما سیاسی بود به نحو تاثیر گذاری بینندگان سینما را به باور مظلومیت یهود فراخواند. فیلم به صورت اغراق آمیزی درباره کشتار بی رحمانه درآلمان سخن می گوید، به گونه ای که درآن ، فیلم بدون هیچ منبع تاریخی کشتاریهودیان را درحد یک فاجعه کشتار بی رحمانه که هیچ گاه درتاریخ مشابه آن صورت نگرفته است به نمایش می گذارد، از سوی دیگر این فیلم فوق العاده از ساختار سیاسی یک طرفانه برخوردار است.البته باید به کیفیت بالای فیلمنامه هم اشاره داشت چرا که درکناراین فیلمنامه قوی ، صحنه های زندگی یهودیان درآلمان را بسیار غم بار نشان می دهد به گونه ای که بیننده را تحت تاثیر خود قرار می دهد ،که این موضوع نشان دهنده آن است که نسل جدید فیلم سازان سیاسی هالیوود کار خود را برای تبلیغ صهیونیزم به خوبی بلدند.یکشنبه غم انگیز،آغازی دوباره برای صهیونیزم هالیوودی به واقع فیلمهایی مانند اسکار شیندلر موج جدیدی را به نفع صهیونیست رسانه ای به راه انداخت به گونه ای که می توان فیلم "یکشنبه غم انگیز" به کارگردانی رولف شویل را یکی از این فیلم ها دانست. این فیلم داستان یک یهودی هنرمند است که با هجوم آلمانیها به مناطق یهودی نشین مجبور می شود عشق خود را ترک کند، دراین بین او قطعه ای را با پیانو نواخته است که در تمام دنیا هر کسی آن را گوش می دهد اقدام به خودکشی می کند، این قطعه نامش یکشنبه غم انگیز است. فیلم سعی دارد این قطعه وخود کشی سراسری در جهان را به نوعی سوگواری سراسری برای یهود نشان دهد. داستانی که به نوعی دیگر درفیلم "پیانست" ساخته رومن پولانسکی تکرار شد. این فیلم درباره یک پیانیست یهودی می باشد که از اغاز جنگ جهانی دوم تا پایان آن شاهد جنایتهایی است که به تعبیر این فیلم علیه یهودیان انجام شده است،موضوع قابل توجه اینجاست که پیانیست جوایز زیادی از اسکار را به خود اختصاص داد که این نشان دهنده رویکرد خاص حمایتی اسکار از بعضی فیلمها بود.ارتباطاتی خارج از حوزه فیلمسازی!دراین بین باید به این نکته هم اشاره کرد که بعضی کارگردانان مانند اسپیلبرگ علاوه بر فیلمسازی ارتباطات بسیار زیادی با لابی های صهیونیستی داشته اند. به نوعی که او در سال 2002 یک وام 3 میلیون دلاری را از بانک صهیونیستی چیس منهتن آمریکا دریافت کرد که این خود نشان از رویکردهای آینده لابی های سیاسی اقتصادی صهیونیسم درباره هالیوود وکارگردانان آن دارد.علاوه براین باید به این نکته هم اشاره کرد که با وجود ساخت فیلمهای فراوان درباره مظلومیت وحقانیت یهود وجهت گیریهای کاملا آشکار درآنها به نفع این جریان بازهم فیلمهای جدیدی دراین رابطه ساخته شده است که نمونه آن را می توان درفیلم لعنتی ها بی آّبرو مشاهده کرد، فیلمی به کارگردانی تارانتینو. فیلم به صورت کاملا آشکار سعی در قهرمان سازی یهودیان دارد، حتی کشتار افراد به دست آنها را نوعی انتقام جویی تاریخی نشان می دهد. تا شاید بیننده به این باور برسد که یهودیان هر جایی که کشتار می کنند به دلیل ظلمی است که قبلا به آنها شده است.به هر ترتیب باید به این نکته اشاره کرد که سینمای هالیوود بی شک امروز در تسخیر لابی های فرهنگی صهیونیستی است، به گونه ای که می توان به جرات به این نکته اشاره کرد که به زودی باید نسل جدیدی از این فیلمها را مشاهده کرد فیلمهایی که این بار به احتمال زیاد در حیطه آخر زمان صهیونیستی یا به تعبیری در تحقق افسانه هفت شیپور تولید خواهد شد./منبع: قدسنا