سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
پخش زنده حرم ها
پخش زنده حرم
کاربردی

http://up.faraj12.ir/images/rfa1hczgglrqkldwydv.jpg
آگاهی (The Knowing) ، عنوان فیلمی است به کارگردانی الیس پروباس. بازیگر اول این فیلم نیکلاس کیج (شناخته شده در این گونه فیلم ها) و ساخته 2009است.داستان کلی فیلم مربوط به نابودی بشر و نجات عده ای (انتخاب شده) می شود…
قبل از شروع ذکر چند نکته ضروری است:
در ادبیات یهودیت و مسیحیت نبوت با دید اسلام از نبی متفاوت است. در آنجا نبی به کسی گفته می شود که پیشگو است نه کسی که لزوما از طرف خداوند پیغام های را دریافت می کند، ممکن است این شخص از طریق خدا یا موجودات ماورائی یا از هر طریق دیگر این کار را انجام دهد.و کسی که پیشگویی می کند نبی است و به همین دلیل در بین این ها انبیاء صادق (پیشگویی ها این دسته جامعه عمل به خود می پوشاند) و انبیاء کذبه (کسانی که صرفا ادعای پیشگویی دارند) وجود دارد. در ادبیات یهودی انبیاء 400 سال قبل از میلاد مسیح تمام شدند و در کتاب مقدس آمده که در آخرالزمان لاویان(زیرا یهودیان اعتقاد دارند که نبی باید از نسل لاوی باشد) نبوت (پیشگویی) خواهند کرد و علت تکامل و پیشرفت در دوران حضرت سلیمان بدلیل وجود همین پیشگویان بوده که راه های تسلط بر دیگران را بازگو می کردند البته از نگاه یهودیان لاویان تنها پس از ظهور حضرت مسیح قادر به نبوت هستند ولی از دید صهیونیستی لزومی به آمدن مسیح نیست و در آخرالزمان این اتفاق باید رخ دهد.در الهیات مسیحی وقتی حرف ازنبی به میان می آید منظور نبوت منقطع نیست حتی در زمان حضور حضرت عیسی انبیائی وجود داشتند (همانطور که در کتاب مقدس آمده که شخصی در زمان پیامبری حضرت عیسی سه دختر نبی یا همان پیشگو داشت).داستان در سال 1959 با برگزاری مراسمی آغاز می شود وقتی که تمام بچه ها دید خود را نسبت به 50 سال آینده را نقاشی می کنند در این میان یک دختر به نام لوسیندا به جای نقاشی یکسری اعداد نامفهوم را می نویسد که در ادامه فیلم مشخص می شود این اعدا پیشگویی است. در این فیلم آغاز حرف ها با نبوت (پیشگویی) یک دختر شروع می شود یعنی اولا جنسیت را در نبوت شرط نمی داند و ثانیا می گوید که در عصر حاضر پیشگویان وجود دارند و فقط باید شناسایی شوند و ثالثا حالت غیر طبیعی لوسیندا هنگام نوشتن اعداد روی کاغذ و درب انباری است که بدلیل ارتباط با موجودات ماورائی است، و در ادامه مشخص می شود این موجودات، موجودات فضایی نیستند بلکه جن یا فرشته اند(به این دلیل که در ادبیات مسیحی و یهودی جن و فرشته از یک جنس و نژاد هستند) و بعد از نمایش این وقایع فیلم به زمان حال می رسد و منظور این که است این نبوت باید ادامه پیدا کند و در عصر حاضر نیز استمرار داشته باشد.وقتی فیلم در عصر حاضر(سال2009) شروع می شود،کیلر در حالی که خرگوش خاکستری رنگی را در بغل دارد از پدرش (نیکلاس کیج) در مورد امکان حیاط موجودات دیگر در کهکشان سوال می کند که پدر زنده بودن موجودات دیگر را در غیر زمین منتفی می داند و در ادامه هنگامی که با کیلر در اتاق خواب صحبت می کند می گوید منظورش از عدم وجود موجودات دیگر، موجودات فضایی بودند نه عالم بهشت و جهنم. تلفیق بهشت و جهنم و عوالم دیگر اشاره به مادی بودن بهشت در زندگانی و حیاط دیگری است، این بحثی همان بحثی که امروز در الهیات مسیحی صهوینیستی به عنوان یکی از اصول اعتقادی وجود دارد که بهشت را ماورائی و غیر زمینی نداند بلکه بهشت را مادی و زمینی بدانند اما در سیاره ای دیگر.این تفکر برگرفته از تفکر یهودی است که قیامت را کاملا مادی می داند.در ادامه وقتی در کلاس درس از منظومه شمسی صحبت می شود دو دیدگاه جبریون (همه ی اتفاقاتی که در عالم بوجود آمده همه توسط خواست مطلق واجب الوجود است یا هر چیزی که اتفاق افتاده دلیلی داشته و هدف مند بوده) و دهریون (تصادفی بودن= همه چیز اتفاقی بوجود آمده این حقیقت که عالم چیزی نیست جز یکسری اتفاقات بی هدف یعنی هم نظم یک مجموعه و هم بی نظمی آن تصادفی است) بیان می شود که ادامه فیلم قبول و بررسی این نظرات است.در صحنه های بعد شاهد این هستیم که در جشن 50 سالگی دفن کپسول زمان و بیرون آوردن آن هنگام پخش نقاشی ها، کیلر صداهای نامفهومی را در گوش خود می شنود و جالب است که نوشته لوسیندا به او می رسد می رسد و بلافاصله بعد از اینکه پاکت را باز می کند و نوشته ها را می بیند شخصی را روبروی خود می بیند. تمام این صدا ها و تصویر ها و شخص مرموز نوعی پیغام انتقال نبوت را دارد.شب هنگامی که نوشته های لوسیندا در خانه نیکلاس کیج قرار دارد، نیکلاس کیج بطور اتفاقی و هنگام مصرف شراب آنها را می بیند و در پی رمزگشایی آنان بر می آید.جالب است که بدانید نبوت های مسیحی و یهودی غالبا بصورت رمزگون هستند و تنها انبیاء و فرهیختگان قادر به رمزگشایی اند، مثلا در داستان حضرت دانیال شاهد این موضوع هستیم و می بینیم که کسانی که برای رمز گشایی رمزها می آیند همه از علمای کنعانی هستند و خیلی از علما نمی توانند رمزگشایی کنند و تنها فرهیختگان این کار را انجام می دهند و این فرهیختگان جلوه الهی دارند مثل حضرت دانیال.در این صحنه شراب عامل توجه به نوشته ها شده و به گونه این صحنه نمایش داده می شود که گویی اگر نوشیدن شراب نبود نیکلاس کیج هیچگاه آنها را نمی دید.در ادامه وقتی در حال مستی شروع به رمزگشایی می کند، ابتدا اعداد را دسته بندی می کند و سریعا و بدون اینکه فکر دیگری در ذهنش خطور کند موفق به رمزگشایی چند عدد می شود.او این کار را تا صبح ادامه می دهد و موفق به کشف تقریبا تمام این رمزها می شود.او صیح فردا ی همان شب به رصدخانه ای می رود و با یکی از دوستانش ملاقات می کند و ماجرا را به او می گوید و پیشگویی می کند که فردای همان روز 81 نفر در یک حادثه جان خود را از دست می دهند ولی دوست او باور نمی کند و به نیکلاس کیج می گوید که در برخی از اعداد هم اتفاقی رخ نداده و رمز اعداد و تفکر فیثاغورسی روشی هستند که اعداد در آنها مفهوم دارد، کسانی که نسخه اصلی و دوبله نشده را دیده باشند می شنوند که دوست نیکلاس کیج به او می گوید ((غیر از اعداد فیثاغورثی سنت قبالایی هم هست)) ولی در ترجمه بنابر مصالحی بگونه ای دیگر ترجمه شده،در اینجا رسما از کابالا نام برده می شود و و در اینجا دوستش می گوید که اعداد فیثاغورثی و کابالایی بی پایه و اساس هستند ولی نیکلاس کیج بر این تفکر اصرار دارد که این اعداد دارای معنی و مفهوم هستند.باید دقت داشت در پی تثبیت اعداد، به نوعی عقاید و منش های کابالایی هم تثبیت می شوند.در دقایق بعدی شاهد نکته خاصی نیستیم و تنها نکته ای که شاهد آن هستیم برگشتن اشخاص مرموز و شنیدن صداهای نامفهوم توسط کیلر است ولی این بار کیلر آن صداها را نامفهوم نمی شنود بلکه آنها را مانند دیگر صداها می شنود و متوجه می شود(پدرش (نیکلاس کیج) به او می گوید در مورد حرف زدن با غریبه ها به تو گفته بودم).روز بعد وقتی خواهر نیکلاس کیج به خانه او می آید و با او صحبت می کند در قسمتی از صحبت به این اشاره می شود که پدر نیکلاس کیج یک روحانی است ولی نیکلاس کیج از این موضوع ناراحت است،باید دقت داشت نیکلاس کیج که موفق به کشف رمزها شده است پسر یک روحانی است که تدین را از دست داده و در اصل وجود خدا شک کرده و به نوعی مادی گرا و دهری شده یعنی از محیط معنویت خارج شده و وارد یک محیط غیر معنوی شده و رویکردی مادی پیدا کرده.کابالیست ها دقیقا همین گونه اند یعنی کسانی هستند که از بطن دین یهود خارج شده اند و به طرف الحاد رفتند، در اینجا هم دقیقا شاهد این موضوع هستیم.بعد از اینکه نیکلاس کیج کشف می کند که اعداد علامت نخورده موقعیت جغرافیایی حوادث هستند و بعدا از سقوط هواپیما وقتی شب به خانه باز می گردد دوستش به دیدن او می آید و نیکلاس کیج در میان صحبت هایش می گوید این اعداد علامت هشدار هستند و دو فاجعه رخ نداده.در اینجا چالش میان جبرگرایان و دهر گرایان دوباره بازخوانی شد و کسی که طرفدار دهرگرای بود در دهری بودن خودش شک کرد به این توضیح که حضور خودش را در آن موقیعت و زمان خاص بی دلیل نمی دید و قرار گرفتن در آن موقیت و زمان خاص را هدفمند می دانست.همان شب کیلر خوابی می بیند که بیشتر مکاشفه است تا خواب او می بیند که جنگل در حال سوختن است و تمام موجودات وحشت زده در حال فرار هستند در این بین می توان هرم و چشم جهان بین را در قالب دیوار اتاق زیر شیروانی دید که کیلر از داخل آن بیرون را نگاه می کند و این وقایع را می بیند، اما نکته مهم محل مکاشفه است یعنی درون چشم جهان بین و تبع آن داخل هرم بودن یعنی نگاه کیلر به بیرون و دیدن اتفاقات، از درون چشم موجودی برتر است و از درون آن است که می توان با این نگاه و این تفکر حقایق آینده را مشاهده کرد و گرنه لزومی نداشت که این مکاشفه در زیر شیروانی باشد.در ادمه فیلم نیکلاس کیج با دایانا (دختر لوسیندا) آشنا می شود و هر آنچه اتفاق افتاده بود و قرار است اتفاق بیفتد برای او توضیح می دهد ولی او با حالت وحشت زده او را ترک می کند در این هنگام اخبار تلوزیون اعلام می کند در حادثه که رخ داده تروریست ها نقشی نداشتند، درست مانند حادثه سقوط هواپیما که دولت احتمال خرابکاری و حمله تروریستی را منتتفی می دانست باید توجه داشت که حوادث به تروریست ها ربط پیدا نمی کند برخلاف سایر فیلم های هالیودی که مقصر اصلی اینگونه حوادث تروریست ها هستند بلکه در این فیلم این حوادث منشاء ماورائی داند نه زمینی که به همان نظریات جبریون و دهریون مربوط می شود.این ذهنیت که این اتفاقات بدلیل نیست و منشاء زمینی ندارد کمی جلوتر نیز دیده می شود وقتی که در مترو نیکلاس کیج برای جلوگیری از اتفاق بعدی به دنبال تروریست است ولی می بینیم که در حادثه مترو هم هیچ انسانی نقش نداشت و حادثه بصورت خود بخود اتفاق می افتد.بعد از این اتفاق وقتی نیکلاس کیج به خانه بر میگردد دایانا را جلوی خانه اش می بیند، آنها در مورد اتفاق پیش بینی شده صحبت می کنند و اینکه قرار است در حادثه آخر بشر نابود شود و بعد برای پیدا کردن نشانه و راهنمایی به خانه لوسیندا در بیرون شهر می روند، در خانه لوسیندا رو دیوار نقاشی دیده می شود که نقاشی پیش گویانه ای است.در آن شخصی دیده می شود که از طرف خداوند نامه ای بدست او داده می شود که همان الهامات به اوست و در طرف دیگر شیطان بصورت یک موجود چند چهره و در وسط آینده جهان بصورت چند کره درهم فرو رفته دیده می شود، در خلال جستوجو چند سنگ (از همان نوع که اشخاص غریبه به کیلر داده بودند) را زیر تخت پیدا می کند که مشخص می کند این افراد پیشگو یک نفر نیستند و بیشتر هستند و بعد که زیر تخت را نگاه می کند وا نوشته زیر آن را می خواند، وقتی که تخت را بر می گرداند روی آن هک شده: این فقط یک نفر نیست، همه ی افراد، هر کس دیگری می تواند باشد.یعنی این پیسگوها افراد و گروه های مختلفی هستند درست همان چیزی که کتاب مقدس از آن مثال (سه دختر پیشگو در یک خانوادهدر زمان پیامبری حضرت عیسی) آورده. در همان حین که نیکلاس کیج در حال جستوجو کردن خانه لوسسیندا است، اشخاص غریبه به طرف کیلر و ابی (نوه لوسیندا) که در داخل ماشین بیرون پارک شده شده است می روند و با آنها صحبت می کنند و به آنها می گویند که اگر مایل باشند می توانند با آنها (از این دنیا) بروند یعنی اینکه نوعی انتخاب در کار است که اغلب به طرف کودکان می رود نه بزرگسالان.فردای آن شب نیکلاس کیج به دفتر ویل (دوستش) می رود و توضیح می دهد که اتفاق آخر چیست و می گوید که همه ی این ها هدفی داشته (تایید نظر جبریون) ولی چرا از دهری بودن به این نظر رسیده چبزی است که در ادامه توضیح داده می شود.بعد از اینکه از دفتر کار ویل خارج می شوند با دایانا صحبت می کند و دایانا برای نجات، پیشنهاد رفتن به غارهای زیر زمینی را می دهد.جالب است بدانید که در ادبیات مسیحی و یهودی شیطان مالک زمین و هرآنچه که در زمین وجود دارد است و محل اسقرار شیطان در زیر زمین است به همین دلیل در اغلب فیلم وقتی شیطان رها می شود از زیر زمین بیرون می آید و شروع به فعالیت می کند و خدا را مالک آسمان و هر آنچه که در آسمان ها وجود دارد می دانند. حال در این فیلم محل نجات از پرتوهای خورشیدی (آسمانی) را زیر زمین می داند یعنی رفتن به سوی شیطان در برخی از فیلم های دیگر این امکان تحقق پیدا می کند مثل فیلم کتاب الی (Book of Ely) که افرادی در زیر زمین یعنی محل استقرار شیطان پنهان می شوند و شیطان از نیروهای خودش حمایت می کند و این افراد زنده می مانند.نکته که در اینگونه فیلم ها نشان داده می شود این است که طبق کتاب مقدس مسیحیان، خداوند در پایان دوران هفت جام بلا بر زمین می ریزد که چهارمین جام خورشید است و حرارت خورشید زمین را نابود می کند و این فیلم همین گفته را نمایش می دهد اما در این فیلم تفکر جدیدی را مطرح می کند که برگشت این تفکر به پروژه آخرالزمان سازی هالیود است، در پروژه آخرالزمان سازی هالیود وقتی حرف از آخرالزمان دینی می شود یا گونه از آخرالزمان دینی به تصویر کشیده می شود خداوند متهم قرار می گیرد خصوصا اگر این آخرالزمان طبیعی باشد چون نابود کننده ی جهان در اینگونه آخرالزمان طبیعت است و خالق طبیعت خداوند است و حال اگر کسی بخواهد متهم شود، آن خداوند است زیرا از یک سو جهان را تماما نابود می کند و از سوی دیگر فقط افراد خاصی (که کودکان هستند) را نجات می دهد تا برای آینده بشر ذخیره باشند. این تفکر دقیقا برآمده از الهیات مسیحی است در آنجا گفته می شود که دوازده هزار نفر از دوازده قبیله بنی اسرائیل(یعنی 144000 نفر) باید ربوده شوند و در مکان امنی محافظت شوند تا بلا های زمینی سپری شود و زمین آماده زندگی دوباره بشر شود و این 144000 نفر برگردند و روی زمین زندگی دوباره را آغاز کنند.در ادامه فیلم نیکلاس کیج با پدرش تماس می گیرد و راه نجات را پناه بردن به اعماق زمین می داند ولی پدر او قبول نمی کند که به زیر زمین برود.در این صحنه تقابل ایمان و کفر را در قالب گفتگوی پدری روحانی و پسری ملهد می بینیم که پسر راهکار نجات را پناه بردن به قدرت شیطان می داند ولی پدر او حاضر نیست که از فرمان خدا سرپیچی کند و بر این اعتقاد است که هر چه که خدا صلاح بداند اتفاق می افتد.بعد از این تماس نیکلاس کیج به سراغ پسرش می رود تا با هم به پناهگاه بروند ولی او می بیند که کیلر در یک حالت غیر طبیعی شروع به نوشتن اعداد کرده و وقتی برگه را بر میدارد کیلر روی میز اعدادی را می نویسد یعنی دنیا به پایان نمی رسد بلکه این اعداد نشان دهنده یک آینده پیشگویی شده است یعنی این پایان دنیا نیست بلکه یک آغاز جدید است که پیشگویی های خاصی را مطرح می کند و می گوید این آینده متفاوت از حال خواهد بود.بعد از نوشتن اعداد روی میز نیکلاس کیج به یاد حرف معلم لوسیندا می افتد که گفت مزاحم نوشتن اعداد توسط لوسیندا شده و لوسیندا ادامه اعداد روی درب انباری با انگشتانش نوشته، نیکلاس کیج آن درب را پیدا می کند و همینطور آن اعداد را، و به نظر می رسد که این اعداد کلید(محل) نجات را نشان می دهند.او بعد از پیدا کردن مختصات به طرف آنجا می رود تا بتوانند از نجات بهرمند شوند.وقتی که به آنجا می رسد منطقه ای است جنگلی است ولی کف زمین تماما پوشیده از سنگ های مشابه سنگ های پیشگویان است، کمی جلوتر می رود و آن اشخاص و کیلر و ابی با خرگوش های سفید را می بیند. در گفتگوی کیلر با پدرش، کیلر می گوید که آن اشخاص از آنها محافظت می کنند و بدنبال آنها آمده اند.و بعد از دیدن آن شئی نیکلاس کیج زانومی زند و در الهیات مسیحی زانو زدن فقط در مقابل خداست و ابن زانو زدن به معنی تعظیم در برابر قدرت خداست.در ادمه می بینیم که کیلر به پدرش می گوید تنها انتخاب شدگان می توانند بروند و نشان می دهد که عطوفت خدا برای نجات انسان ها معطوف به افراد خاصی است (144000 نفر). هنگام ورود (بالا رفتن) کیلر و ابی و اشخاص غریبه به جسم فرود آمده ماهیت این اشخاص معلوم می شود.نور پشت این اشخاص و بالاهای آنها نشان می دهد که اینها فرشته بودند و برای ابلاغ پیغام خداوند به زمین آمده اند.هنگام رفتن جسم، سنگ ها هم که نشان افراد منتخب بود از زمین بلند می شوند یعنی آنها نیز تمایل دارند تا در این ربودگی شرکت کنند ولی خداوند حتی به آنها هم اجازه شرکت در این ربودگی را نمی دهد و لحظاتی بعد وقتی آنها دریافتند که نمی توانند در ربودگی شرکت کنند نا امیدانه در مقابل قهر خدا به زمین می افتند (تسلیم میشوند).روز بعد نیکلاس کیج بعد از مدتها با ایمان (بعد از تسلیم در برابر خدا) به خانه پدرش می رود و در این هنگام موج آتش به زمین می رسد و مردم در حال فرار هستند و موج آتش همه چیز را نابود می کند (مانند مکاشفه کیلر در زیر شیروانی).در صحنه یایانی این انتخاب شدگان در بهشت برین فرود می آیند و به طرف درخت معرفت (درخت زندگانی که نشان خداست) حرکت می کنند.به عنوان نکته پایانی باید گفت که خدا در اینگونه فیلم ها خوب نشان داده می شود ولی نه برای همه بلکه برای افراد خاص یعنی خدا دو چهره دارد یک چهره قهر برای همه و یک چهره عطوفت برای افراد خاص که در این فیلم این افراد کودکان ربوده شده هستند چون معصوم اند و طبق کتاب مقدس این 144000 نفر افرادی هستند که دامنشان به هیچ گناهی آلوده نشده.و اینکه یکی از اساسی ترین باور های مسیحیان و مسیحیان صهیونیست بحث ربودگی است که این فیلم در ترسیم بحث ربودگی با توجه جام چهارم بلا طراحی شده و اینگ.نه فیلم ها برای این معرفی می شوند که انسان (غیر ربوده شدگان که بنی اسرائیلی هستند) را از خدا ناامید کنند حتی اگر افراد دیگر مومن باشند یا کشیش باشند و یا پدر این ربوده شدگان باشند باید از فضل خدا ناامید باشند،و باید دانست که از ویژگی های آخرالزمان هالیودی نشان دادن چهره قهر خداوند با انسان است.






مطلب بعدی : مقدمه و معرفی 30/07/1388