از آنجا که یهودیان در طول تاریخ زندگانی، در حال آوارگی بوده اند و هیچگاه برای خود سرزمین و وطنی نداشته اند و پیوسته به صورت اقلیت در جوامع میزبان زندگی کرده اند ،موضوع در اقلیت بودن پیوسته آنان را نیازمند جلب عواطف جامعه میزبان نموده است ، و از آنجا که خود آنان فاقد عده و عده و ابزار کار بوده اند ، پیوسته مقاصد خود را به دست دیگران انجام داده اند، آنان برای خروج از زندان بابل ، نیازمند جلب عواطف یک قدرت خارجی بوده اند، برای تجدید بنای معبد اورشلیم نیازمند حمایت مادی و معنوی ملوک فارسی بوده اند، و برای جلب نظر ملوک فارسی نیازمند اعزام فرستادگان و مبلغان و یا برانگیختن آتش فتنه و کینه و عداوت دیگران بوده اند، بنابراین ناهنجاری و ناسازگاری از یکسو و نازمندی و ناتوانی و ضعف آنان از سوی دیگر ، پیوسته آنان را مجبور نموده تا در توسل به قدرت ها و جمعیت های نیرومند زمانه، از هر راه و طریقی وارد شوند. اینان برای به قتل رساندن عیسی (ع) به حکومت روم متوسل شدند وآنان را در برابر آن پیغمبر قرار دادند و در زمان پیامبر اکرم (ص) ، کفار قریش را به جنگ با پیامبر خدا تحریک نمودند و در هر عصر و دوره ای چنین شیوه ای را در پیش گرفته اند و جناح ها را به جنگ یکدیگر انداخته اند و سرانجام هم ایادی پنهان و آشکار آنان شناسایی شده و مورد تعقیب قرار گرفته مجددا آواره روزگار گردیده اند .چنانکه قرآن کریم می فرماید: هر گاه اینان فتنه ای برپا می کنند، خداوند فتنه آنان را خاموش کرده و در نهایت خود آنان گرفتار می شوند، و این شیوه قدیمی قوم یهود است و نتیجه آن هلاکت و نابودی خودشان می باشد که این یک سنت الهی است و دیر و زود دارد ولی تعطیل بردار نیست.در فتنه اخیر و پیدایش صهیونیسم و تشکیل دولت غاصب و نامشروع یهود، یهودیان مجددا به همان شیوه های شیطانی وناهنجاری های خویش روی آورده همان گام ها را بر میدارند که خلاصه این شیطنت ها را می توان در پروتکل های حکمای یهود ملاحظه کرد . در این پروتکل ها یا " انجیل بلشویک" که اولین بار در روسیه تزاری افشا شده است(1) که در همان حال نشان دهنده افکار یهودیان می باشد، بزرگان یهود برای تشکیل یک حکومت و دولت جهانی یهودی 24 ماده و برنامه ارائه داده اند،که یکی از آنها تسلط یافتن بر وسائل ارتباط جمعی و وسائل اعلام جهانی از قبیل مطبوعات و کتاب ها و سمینارها و رادیو و تلویزیون و همه وسائلی است که به نحوی با چشم و گوش و ذهن و فهم جوامع ارتباط دارد.در مبحث پیرامون یهود و صهیونیسم پیوسته به این نکته باید توجه داشت که رشد و نمو یهود و توسعه و گسترش صهیونیزم ، یک موضوع توام و همزمان با استعمار است، یعنی هر گاه تعادل جوامع بشری به هم بخورد و یک گروه مستکبر و جهانخوار و استعمارگر و استثمارگر پدید آیند و در برابر این زورمندان و مستکبران قهراً یک انبوه گرفتار و مستضعف و ناتوان و پراکنده بوجود آیند، در چنین شرایطی ودر چنین انحرافی ودر چنین سقوطی، زمینه رشد و نمو برای قوم یهود پیدا می شود و یهودیان به خاطر احساس حقارتی که در طول تاریخ داشته و دارند در چنین زمینه ای می توانند بهترین خدمتگزاران و عوامل فتنه فساد به سود ستمگران و به ضرر مردم و ملت ها باشند و این حقیقتی است که هم یهودیان آن را در خودشان دارند و هم ستمگران از آن آگاهی کامل دارند و ملت ها نیز کم و بیش یهودیان را به این اوصاف شناخته اند . بنابر این همزمان با ضعف و پراکندگی و ناتوانی سرزمین های اسلامی و قدرت گرفتن و پیشروی دولت های ااروپائی و همزمان با سقوط مبانی فرهنگی و اخلاقی در جامعه بشریت و پیدایش بی دینی و کفر والحاد و مادی گرایی، ناگهان قوم یهود که در همه جا مورد تحقیر و توهین همیشگی همه ملت ها درهمه ازمنه بودند و خیانت های آنان روزگار را به آنان تیره و تار کرده بود مجدداً به شور و هیجان و حرکت افتادند و همزمان با پیدایش استکبار و استعمار جهانی اینان بار دیگر در صحنه پدیدار شدند و احساس کردند که می توانند در هر جا خدمتگذاران خوبی برای ایادی استعمار باشند و متقابلاً استعمارگران و استثمارگران فهمیدند که در هر کجا که قصد فتنه و آشوب و چپاول ثروت های عمومی و تخریب تمدن و فرهنگ ملت ها داشته باشند بیش از هر تفرقه و جماعتی می توانند به قوم یهود اعتماد کنند.بنابراین در جنگ جهانی اول ، در جنگ دول اروپایی با خلافت عثمانی و با کلیه کشورهای اسلامی، اینان بهترین عامل برای بریتانیای کبیر بودند در نبرد ناپلئون با مصر و سوریه و خاور میانه اینان بهترین عامل استعمار شمرده می شدند، و اکنون نیز در مبارزه با اسلام و مسلمین به سرپرستی آمریکا بهترین دوست دوستان آمریکا به حساب می آیند و در هر کجا که دلالی به سود ستمگران و به ضرر مظلومان مطرح باشد قوم یهود می تواند شخصیت خود را به منصه ظهور برساند، و در رشته تبلیغات جهانی و رسانه ای گروهی در خدمت استعمار و در تحریف حقایق و فرهنگ زدایی و اسلام زدائی استعمارگران تحقیقاً محل تعدی و نفوذ برای یهودیان باز است و طبیعی است که این ابزار خطرناک به دست آنان سپرده شده باشد.
لازم به ذکر است فیلمهای صهیونیستی زیادی در خارج از فلسطین فیلمبرداری شده اند.مانند فیلم «خانوادة روچیلد» از فردورکر (1934) با بازیگری جرج اولیس، لوریتایونگ، ادریس کارلوف، رابرت یونگ، روچلیدها از سرمایه داران بزرگ یهود بودند که نسبشان به آلمان در قرن شانزدهم می رسید.در هیمن سالها در ایالات متحدة آمریکا نوعی سینمای صهیونیستی به نام سینمای «یدیشی» به وجود آمد که در آن از لهجه جنوب آلمان یعنی لهجة یهودیان شرق اروپا استفاده می شد.برخی از این فیلمها عبارتند از: مازل توف (1924) دلهای شکسته (1925) بخش شرقی (1929).که این آخری را سیدنی گلدوین کارگردانی کرده است.در دهة 3 حدود 100 فیلم داستانی بلند و 35 فیلم سینمایی کوتاه ساخته شد که اکثر آنها آمریکایی و برخی لهستانی یا اروپایی بودند.بعد از تاسیس دولت صهیونیستی: سینمای صهیودنیستی همواره در تلاش برای مقابله با این بحران دائمی خود یعنی بحران تاسیس رژیم اشغالگر قدس بوده و می باشد.با نگاهی به سینمای صهیونیستی درمی یابیم که این سینما نه تنها خالی از مضامین و ارزشهای انسانی است، بلکه از مفاهیم تحریف شده، نژادپرستانه، مستکبرانه و فساد اخلاقی پر است.تولیدات این سینما، به بازارهای بین المللی نیز راه یافته اند مانند فیلم «سحر امروز» از زنیف راج، و فیلمهای «جراغ کوچک» و «سراب» ازابی ناشر.لازم به ذکر است تا کنون فیلم های زیادی با سرمایه سازمانهای بین المللی یهود، موسسات خصوصی صهیونیستها و ادارات دولتی رژیم اشغالگر قدس ساخته شده که در آن اعراب به عنوان افرادی ترسو نشان داده شده و جنایات رژیم صهیونیستی به عنوان اقداماتی قهرمانه و عقلایی مورد ستایش واقع شده است!! صهیونیست ها از سینمای جهان به عنوان پیشرفته در جهت تأثیرگذاری بر ذهن و فکر مردم استفاده می کنند به همین دلیل سندیکای یهودیان برای تزریق زهر صهیونیسم در فیلم های سینمایی جهان هالیوود را قبضه کرده و در جهت تحریف تاریخ و هماهنگ ساختن آن با تفکرات و اهداف خود تلاش می کند.در حال حاضر صهیونیست ها شرکت های عمدة تولید فیلم و اغلب ستارگان سینما و دستگاههای تبلیغاتی را در اختیار داشته و هنرمندان را در جهت تبلیغ صهیونیسم به خدمت گرفته اند.این امر به جشنواره های جهانی فیلم از جمله «جشنواره کن» در فرانسه و «برلین» در آلمان سرایت کرده و فیلم های زیادی دربارة مظلومیت یهودیان در این دو جشنواره به نمایش درمی آید.سینمای صهیونیستی یهودیان فلسطین را چونان ملتی غیور در برابر تجاوزات و جنایات اعراب و فلسطینیان!! به تصویر می کشد و به این نکته اشاره دارد که صهیونیسم یک جنبش تروریستی نیست بلکه جنبشی است که تنها قصد پس گرفتن حق خیالی خود یعنی سرزمین موعود را دارد و می خواهد از آینده و موجودیت اسرائیل (البته رژیم اشغالگر قدس) دفاع کند! برجسته ساختن فیلمهایی که به مسایل و مصائب یهودیت د رتاریخ می پردازد، از جمله دیگر وظایف این جشنواره هاست.پس از فهرست شیندلر ساختة استیون اسپیلبرگ که جایزه اسکار را در سال 1994 دریافت کرد، چند سال پیش فیلم «زندگی زیباست» ساخته کارگردان ایتالیایی روبرتوبنینی در جشنواره «کن» مورد استقبال قرار گرفت و جایزه ویژه هیأت داوران را دریافت کرد.این فیلم داستان یک خانواده یهودی دراردوگاههای نازی است و کارگردان آن بلا فاصله پس از دریافت جایزه جشنواره کن از سوی شهردار آورشلیم به اسرائیل دعوت شد تا به پاس پرداختن به مسایل یهودیان مورد ستایش و تقدیر قرارگیرد.در پایان می توان گفت صهیونیست ها چونان اختاپوسی عظیم و حشتناک بر سینمای جهان سایه افکنده و خطری بوجود آورده اند که سینماگران مسلمان باید برای مقابله با آن تلاش زیادی به علم آورند.
به نقل از مجله «البلاد» شماره 372
قبل از تشکیل دولت صهیونیستی: کاردگردانان صهیونیست از اوایل قرن حاضر تا کنون دهها فیلم در داخل و خارج فلسطین اشغالی ساخته اند.فیلمهایی چون «زندگی یهودیان در سرزمین موعود» (1912)، و «لشگر یهودیان» (1923) به کاردگردان یژاکوپ ین دوف که پس از انقلاب سال 1905 روسیه از آن کشور مهاجرت کرد منظور از لشگر یهودیان در فیلم ژاکوب گروه هایی از یهودیان است که در جنگ جهانی اول در کنار انگلستان با آلمان جنگیدند.وی دراین فیلم به شکلی وقیحانه تاریخ را تحریف کرده و می خواهد این گونه تلقین کند که یهودیان اکثریت جمعیت فلسطین را تشکیل می دادند و قوی ترین ارتش را در اختیار داشتند.این در حالی است که یهودیان در سال 1811 تنها 8% جمعیت فلسطین را تشکیل می دادند.نکتة دیگر آن که این لشگر خیالی یهود در واقع گروه های تروریستی بودند که به منظور تهدید ساکنان عرب فلسطین زیر نظر انگلستان و سازمانهای صهیونیستی آموزش می دیدند.دیگر فیلم ها عبارتند از: «اورد» ساخته «ناتان آلسفورد» (1932) که مورد مزارع و کشتزارهای یهودیان و به زبان عبری بود.فیلم «این سرزمین توست» ساختة با روخ اجداتی» (1932) دربارة سرزمین یهودیان، فیلم «صابرا» (1933) از کارگردان صهیونیست لهستانی «الکساندر فورد» دربارة مهاجرت یهودیان اروپا به فلسطین از جمله آثار یهودیان در مورد بازگشت به سرزمین موعود است.
«فورد» پس از شکست اعراب در سال 1967 به فلسطین اشغالی مهاجرت کرد و از طریق سینما این گونه تبلیغ کرد که یهودیان باید به سرزمین آباء و اجدادی خود یعنی فلسطین بازگردند.البته وی به جز این فیلم، سه فیلم دیگر نیز ساخت.
در سال 1947 سه فیلم توسط کارگردانان صهیونیست در خاک فلسطین فیلمبرداری شد که عبارتند از: «هاملری ادما» که دربارةیک جوان یهودی است که از بازداشتگاههای نازی ها فرار کرد و بیماری روحی اش تنها در سرزمین موعود بهبود می یابد! «خانه پدرم» از هربرت کلین که شباهت زیادی به فیلم «سرزمین» دارد.
این فیلم دربارة یک جوان یهودی است که از بازداشتگاههای آلمان نازی فرار کرده و به دنبال بدرش می گردد، و سرانجام او را در سرزمین اجدادی خود یعنی فلسطین پیدا می کند! و فیلم «وعده بزرگ» از ژوزف لیتبز.
مردم جهان نیز باید این مساله را بپذیرند که حق یهود در فلسطین از آنها غصب شده بود که بعد از چندین سال یهودیان توانسته اند این حق را اعاده کنند. در این رابطه می توان از فیلم « جنگ سینا » در سال 1968 (1347) و « نامم را نجوا کن » در سال 1972 (1351) به کارگردانی « جیمز کاموللر » را نام برد. دوره چهارم پس از جنگ 1352 : در این دوره سینمای صهیونیستی شاهد تحولی بنیادین بود. زیرا سینما به سمت ترویج فساد و فحشا پیش رفت . در این دوره کارگردانان به تولید فیلمهایی به ظاهر علمی روی آوردند که در خلال آن به تبلیغ بی بند و باریهای جنسی و اخلاقی می پرداختند. پس از مذاکرات « کمپ دیوید » و صلح بین مصر و اسراییل در سال 1976 (1355)که سینما در همه ابعاد زندگی نفوذ کرده بود , سینمای صهیونیست گاهی به تبلیغ اندیشه یهودیان و قهرمانی آنها می پرداخت که نمونه آن فیلم « روز استقلال » به کارگردانی « رونالدا میریچ » در سال 1996 (1375 ) بود که جوایز بسیاری از جشنواره ها را به خود اختصاص داد. بعضی اوقات نیز کارگردانان با ساخت برخی فیلمهای مربوط به قضیه دروغین « هولوکاست » به برانگیختن احساسات جهانیان و یا به دست آوردن دلار تکیه می کنند که بهترین مصداق آن فیلم « فهرست شیندلر » ساخته « استهان اسپیلبرگ » در سال 1994 (1373 ) است . این فیلم هفت جایزه اسکار را به خود اختصاص داد. سینمای داخل اسراییل سینمای اسراییل تا قبل از جنگ 1967 (1346 ) محدود به سریالهای کوتاه بود اما از این سال به بعد با همکاری شرکتهای بزرگ سینمایی آمریکایی چون هالیوود به تولید فیلم روی آورد. ساخت فیلم در این دوره مدتی به تاخیر افتاد زیرا ساخت فیلمی برای مخاطبان اسراییلی چندان آسان نبود به این علت که اولا مخاطبان آنها از لحاظ فرهنگ و تمدن یکسان نبودند و فیلمی که با ارزشهای فرهنگی یک یهودی آمریکایی تعارض چندانی نداشت با فرهنگ یک یهودی شرقی تبار مغایر بود و حتی ممکن بود آن را توهین به خود تلقی کند. در اصل , وجود و یا پذیرش یک فرهنگ ملی , ریشه دار و مشترک در سینما نمود پیدا می کند. به عبارت دیگر سینما جزیی از فرهنگ است که اولین مخاطبان آن دارندگان همان فرهنگ می باشند. به همین دلیل اکنون بعد از پنجاه سال تاسیس , چندان در این عرصه موفق نبوده است . به طور کلی باید گفت سینمای صهیونیسم در حال حاضر بر سینمای جهان سیطره دارد. یکی از متفکران مسیحی غرب در این رابطه می نویسد : « .... یهود به وسیله خبرگزاریهای جهانی , مغز جهانیان را شستشو داده است . یهود به وسیله فیلمهای مبتذل افکار جوانان و فرزندان ما را تغذیه می کند و آنها را از آنچه خود می خواهد سرشار می سازد و جوانان را فاسد و تباه می سازد تا همیشه در خدمت آنها باشند. صهیونیسم در خلال دو ساعت (مدت نمایش یک فیلم سینمایی ) آداب و فرهنگی را که معلم مدرسه , خانواده و مربی طی ماهها تعلیم و تربیت در اذهان جوانان ایجاد کرده اند , می زداید. » پس جای شگفتی ندارد اگر می بینیم که پرچمداران صنعت سینمای جهان اغلب یهودی هستند . طبق برخی آمار بیش از 90 درصد کل دست اندرکاران عرصه سینما از تهیه کننده و کارگردان تا بازیگر. فیلمبردار و مونتاژگر یهودی هستند. اخیرا شبکه جهانی اینترنت با انتشار سرمقاله ای تحت عنوان « آیا هالیوود یهودی است » فهرست مفصلی از یهودیان شاغل در هالیوود را ارائه داده است . در مقابل این جهانگیری سینمایی صهیونیستها , متاسفانه در جهان اسلام شاهد نوعی انفعال و بی اعتنایی به این مقوله هستیم , صهیونیستها با استفاده از این ابزار توانسته اند قضایای دروغینی چون یهودی سوزی را به جهان القا کنند اما مسلمانان تاکنون نتوانسته اند از این رسانه استفاده بایسته ای کرده و به حقوق تاریخی و مسلم خود دست یابند. خبرگزاری قدس تهمینه بختیاری منابع و مراجع : 1 ـ « سینما و صهیونیسم » گروه فرهنگی بشری 2 ـ « نفوذ یهودیان بر رسانه های گروهی و سازمانهای بین المللی » نوشته فواد الرفاعی 3 ـ نشریه ندا القدس شماره 12 4 ـ پایگاه اینترنتی « اسلام اون لاین » اگرچه برخی بر این گمانند که منظور از سینمای صهیونیسم , سینمای اسرائیل است اما باید گفت سینمای صهیونیسم اختصاص به زمان و مکان خاصی ندارد , بلکه سراسر جهان را هدف گرفته است در حال حاضر بزرگترین شرکتهای سینمایی جهان مانند « وارنر » , « کلمبیا » , « متروگولدن مایر » , « پارامونت » , « هالیوود » , « یونیورسال » و..... تمام و کمال در اختیار صهیونیستها است سینمای صهیونیسم بوسیله فیلمهای مبتذل , افکار جوانان را در سراسر جهان تغذیه می کند و آنان را فاسد و تباه می سازد تا همیشه در خدمت آنها باشند 90 درصد دست اندرکاران عرصه سینمای جهان از تهیه کننده و کارگردان تا بازیگر , فیلمبردار و مونتاژگر یهودی هستند.
صهیونیسم از زمان شکل گیری به عنوان یک جنبش و پس از آن تاسیس رژیم اسراییل با سیطره بر رسانه های گروهی و وسایل ارتباط جمعی , افکار جهانیان را به تسخیر خود درآورد. یکی از مهمترین ابزارهای تبلیغاتی که این جنبش توانست در خدمت خود درآورد , سینما است , زیرا این مقوله به دلیل دارا بودن جذابیت خاص و متنوع بودن موضوعات , مخاطبین بسیار زیادی را در برمی گیرد.
صهیونیسم از این ابزار برای ترویج افکار صهیونیستی و تبلیغ برای رژیم اشغالگر قدس استفاده نمود. افکاری که اصولا بر پایه اقدامات نژادپرستانه پایه گذاری شده است . در این راستا در مجله « الاخبار المسیحیه الحره » سال 1938) 1317(آمده است , « صنعت سینما در آمریکا کاملا یهودی است و یهودی بی آنکه احدی در این زمینه با او منازعه کند , بر آن حکم می راند. تمام کارپردازان این صنعت یا یهودی هستند و یا از دست پروردگان یهودی . » سینما از زمان تاسیس در قرن نوزدهم در راستای دو هدف عمده به کار گرفته شد که عبارت بودند 1 ـ اهداف مادی و به دست آوردن سودهای کلان 2 ـ تسخیر اندیشه انسانها از طریق انتشار افکاری که موید اهداف سیاسی و اجتماعی آنها باشد که متاسفانه تاکنون نیز در این راه موفق بوده است . در این مطلب ما برآنیم تا به بررسی سینمای صهیونیستی بپردازیم . سینمای صهیونیسم هر چند برخی بر این گمانند که منظور از سینمای صهیونیسم , سینمای اسراییل است , اما باید گفت سینمای صهیونیسم اختصاص به زمان و مکان خاصی ندارد , بلکه سراسر جهان را دربرگرفته است و در حال حاضر بزرگترین شرکتهای سینمایی جهان مانند « متروگولدن مایر » , « کلمبیا » , « وارنر » , « پارامونت » , « فوکس قرن بیستم » , « یونیورسال » و « هالیوود » را در قبضه خود گرفته است . تاریخ حضور صهیونیسم در سینما به کنفرانس صهیونیستی « پازل در 1879 (1258) بازمی گردد . زیرا در بند سوم این کنفرانس بر اهمیت رسانه های فرهنگی برای ایجاد اسراییل و ضرورت رواج روح ملی بین یهودیان جهان تاکید می گردد. از اینجا بود که صهیونیستها به سینما توجه نشان دادند. سینمای صهیونیسم را می توان به چهار دوره تقسیم کرد دوره اول پس از کنفرانس پازل : در این دوره صهیونیستها به ساخت فیلمهایی برگرفته از داستانهای تورات می پرداختند و به تدریج این اندیشه را القا می کردند که فلسطین سرزمین موعود است . بعد از وعده « بالفور » در سال 1917 (1296) و اعلام فلسطین به عنوان اسراییل جدید , سینمای صهیونیسم در خلال فیلمهایی مانند « پسر زمین » و « ده فرمان » در سال 1925 (1304( و فیلم « صابر » به کارگردانی « الکساندر فورد » یهودیان پراکنده را برای مهاجرت به فلسطین تشویق می کردند. دوره دوم پس از تاسیس رژیم صهیونیستی : در این مرحله صهیونیستها که از تاسیس رژیم اسراییل فارغ شده بودند به ساخت فیلمهایی روی آوردند که در آن , این مساله را تلفین می کرد که اسراییلیها نماینده فرهنگ و تمدن پیشرفته بشریت هستند و در کنار آن اعراب را بادیه نشینانی بی فرهنگ با خوی و منش غیرانسانی و مسلمانان را افرادی خشن و گروههایی تروریست معرفی می کردند تا از آنها تصویری نامطلوب در اذهان به وجود آورند. بعد از حمله رژیم صهیونیستی به مصر و محکومیت جهانی این رژیم حتی از سوی ایالات متحده آمریکا , یهودیان به تهیه فیلمهایی پرداختند که در آن اعراب را گرگهایی گرسنه معرفی کردند و خود را ملتی با تمدن و دارای فرهنگ اصیل نشان می دادند. دوره سوم پس از جنگ 1346 : در این دوره که دوره طلایی سینمای اسراییل نیز محسوب می شد , فیلمهایی ساخته شد که در آن این مضمون را تلقین می کرد که اعراب باید قضیه فلسطین را فراموش کنند و وجود رژیم صهیونیستی را به خود بقبولانند.
صهیونیسم از زمان شکل گیری به عنوان یک جنبش و پس از آن تاسیس رژیم اسراییل با سیطره بر رسانه های گروهی و وسایل ارتباط جمعی , افکار جهانیان را به تسخیر خود درآورد. یکی از مهمترین ابزارهای تبلیغاتی که این جنبش توانست در خدمت خود درآورد , سینما است , زیرا این مقوله به دلیل دارا بودن جذابیت خاص و متنوع بودن موضوعات , مخاطبین بسیار زیادی را در برمی گیرد.
صهیونیسم از این ابزار برای ترویج افکار صهیونیستی و تبلیغ برای رژیم اشغالگر قدس استفاده نمود. افکاری که اصولا بر پایه اقدامات نژادپرستانه پایه گذاری شده است . در این راستا در مجله « الاخبار المسیحیه الحره » سال 1938) 1317(آمده است , « صنعت سینما در آمریکا کاملا یهودی است و یهودی بی آنکه احدی در این زمینه با او منازعه کند , بر آن حکم می راند. تمام کارپردازان این صنعت یا یهودی هستند و یا از دست پروردگان یهودی . » سینما از زمان تاسیس در قرن نوزدهم در راستای دو هدف عمده به کار گرفته شد که عبارت بودند 1 ـ اهداف مادی و به دست آوردن سودهای کلان 2 ـ تسخیر اندیشه انسانها از طریق انتشار افکاری که موید اهداف سیاسی و اجتماعی آنها باشد که متاسفانه تاکنون نیز در این راه موفق بوده است . در این مطلب ما برآنیم تا به بررسی سینمای صهیونیستی بپردازیم . سینمای صهیونیسم هر چند برخی بر این گمانند که منظور از سینمای صهیونیسم , سینمای اسراییل است , اما باید گفت سینمای صهیونیسم اختصاص به زمان و مکان خاصی ندارد , بلکه سراسر جهان را دربرگرفته است و در حال حاضر بزرگترین شرکتهای سینمایی جهان مانند « متروگولدن مایر » , « کلمبیا » , « وارنر » , « پارامونت » , « فوکس قرن بیستم » , « یونیورسال » و « هالیوود » را در قبضه خود گرفته است . تاریخ حضور صهیونیسم در سینما به کنفرانس صهیونیستی « پازل در 1879 (1258) بازمی گردد . زیرا در بند سوم این کنفرانس بر اهمیت رسانه های فرهنگی برای ایجاد اسراییل و ضرورت رواج روح ملی بین یهودیان جهان تاکید می گردد. از اینجا بود که صهیونیستها به سینما توجه نشان دادند. سینمای صهیونیسم را می توان به چهار دوره تقسیم کرد دوره اول پس از کنفرانس پازل : در این دوره صهیونیستها به ساخت فیلمهایی برگرفته از داستانهای تورات می پرداختند و به تدریج این اندیشه را القا می کردند که فلسطین سرزمین موعود است . بعد از وعده « بالفور » در سال 1917 (1296) و اعلام فلسطین به عنوان اسراییل جدید , سینمای صهیونیسم در خلال فیلمهایی مانند « پسر زمین » و « ده فرمان » در سال 1925 (1304( و فیلم « صابر » به کارگردانی « الکساندر فورد » یهودیان پراکنده را برای مهاجرت به فلسطین تشویق می کردند. دوره دوم پس از تاسیس رژیم صهیونیستی : در این مرحله صهیونیستها که از تاسیس رژیم اسراییل فارغ شده بودند به ساخت فیلمهایی روی آوردند که در آن , این مساله را تلفین می کرد که اسراییلیها نماینده فرهنگ و تمدن پیشرفته بشریت هستند و در کنار آن اعراب را بادیه نشینانی بی فرهنگ با خوی و منش غیرانسانی و مسلمانان را افرادی خشن و گروههایی تروریست معرفی می کردند تا از آنها تصویری نامطلوب در اذهان به وجود آورند. بعد از حمله رژیم صهیونیستی به مصر و محکومیت جهانی این رژیم حتی از سوی ایالات متحده آمریکا , یهودیان به تهیه فیلمهایی پرداختند که در آن اعراب را گرگهایی گرسنه معرفی کردند و خود را ملتی با تمدن و دارای فرهنگ اصیل نشان می دادند. دوره سوم پس از جنگ 1346 : در این دوره که دوره طلایی سینمای اسراییل نیز محسوب می شد , فیلمهایی ساخته شد که در آن این مضمون را تلقین می کرد که اعراب باید قضیه فلسطین را فراموش کنند و وجود رژیم صهیونیستی را به خود بقبولانند.
دریکی ازاین کتاب ها که ازسوی مرکزفیلم اسرائیل منتشرشده چنین می خوانیم: «هرروز که می گذرد تعداد فیلم های خارجی بیشتری دراسرائیل فیلمبرداری می شود، چون اسرائیل مزایا و ویژگی های زیادی دارد، اسرائیل کشوری است کوچک که می شود عرض آن را در90 دقیقه وطول آن را در7 یا 8 ساعت با ماشین پیمود، هرجا که می روی پراست ازکوه، جنگل و دشت ورودخانه های پرآب و روستاها و دهکده هایی که خانه های آن با معماری های زیبای سنتی تزئین شده است.
همچنین اسرائیل آب وهوای بسیار خوب ومعتدلی دارد که بیشترشبیه آب وهوای کالیفرنیا است، ازسوی دیگراین سرزمین خاستگاه چندین فرهنگ و تمدن بزرگ دنیا است وهرکارگردان با هرسلیقه می تواند به راحتی هرچه را که بخواهد دراسرائیل یافته و فیلم بسازد.»
» نکته دیگر آن است که دراسرائیل هزینه ساخت یک فیلم 25 تا 30درصدکمتر ازاروپای غربی است و دولت (اسرائیل) هم تسهیلات ویژه ای دراختیار سینماگران و کارگردانان قرارمی دهد به همین دلیل اکثر کارگردانان برای تولید فیلم به اسرائیل می آیند.
توجه کنید که اسرائیلی ها از فلسطین سخن می گویند، آنها منابع این سرزمین مقدس را غارت می کنند و آن را به پای غربی ها می ریزند تا با ساخت فیلم های مبتذل و به دورازواقعیت ذهن نسل های جوان کشورهای عربی واسلامی را منحرف کنند، آن هم درحالیکه آن طرف تر درغزه وکرانه باختری مردم بی دفاع فلسطین به فجیع ترین وضعی کشته می شوند، اما هیچ دوربین غربی حاضر به ثبت حتی یک صحنه ازآن هم نیست.
وضع به همین منوال ادامه داشت تا اینکه در سال 1948 رویدادی مخوف دنیا را تکان داد.این رویداد تشکیل دولت اسرائیل بود، از این زمان به بعد سینمای صهیونیستی در راستای اهداف توسعه طلبانه اسرائیل و اربابش آمریکا نهادینه شد وگروه های یهودی به ویژه در ایالات متحده آمریکا، تمام کوشش خود را در جهت حفظ و بقای این کیان نامشروع مصروف کردند.لذامی بینیم که از سال 1948 رابطه ای مستحکم وعمیق میان هالیوود و اسرائیل پدید آمد که حتی پس از پایان دوران استودیوها نیز ادامه یافت و با بلعیده شدن شرکت های کوچک تر فیلم سازی توسط این غول هنری، این رابطه ابعاد تازه ای به خود گرفت.
اما اگر کسی گمان کند سینمای صهیونیستی تنها به اسرائیل محدود شده و هدفش فقط و فقط حفظ این رژیم است سخت در اشتباه است، چه اینکه حکمای صهیون این صنعت را نه فقط برای حفظ موجودیت اسرائیل بلکه برای توجیه وحشی گری ها و دد منشی های اشغالگران صهیونیست برضد ملل مسلمان و عرب و بویژه ملت مظلوم فلسطین و توجیه اشغال این سرزمین مقدس وهمچنین سرپوش گذاشتن بر سایر جنایات قوم یهود در طول تاریخ می خواهند.
برای صهونیست ها، سینما ابزاری است در جهت حمله به اسلام و اعراب.ابزاری برای تحقق اهداف و منویات شوم سردمداران یهود، تا به وسیله آن اسرائیل را به عنوان واحد دموکراسی وآزادی در وسط کویر خشک اعراب و مسلمانان تروریست معرفی کنند!!! ازاین روست که ما در اسرائیل سینمایی را می بینیم مشحون از دگماتیسم، کاپیتالیسم و امپریالیسم و در عوض تهی از مضامین و ارزش های انسانی که ابری سیاه از ملیتاریسم، و تجاوزگری آن را پوشانده است.
جالب اینجاست که صهیونیست ها که فلسطین را غصب کرده و نام اسرائیل را بر آن گذاشته اند درباره این سرزمین و طبیعت زیبای آن کتاب ها نوشته اند.
سینمای صهیونیستی یکی ازمخوف ترین و دهشتناک ترین رسانه های گروهی و دیداری و شنیداری است که رژیم صهیونیستی سالهاست ازآن به عنوان ابزاری درجهت ارائه چهره ای پلید و ناهنجار ازمسلمانان و اعراب استفاده کرده و می کند.سینما درجهت تحقق اهداف شوم خود پی برد، و دریافت که می تواند ازاین ابزار تبلیغاتی و رسانه ای برای ترویج اندیشه صهیونیسم و تشکیل وطن واحد یهود حداکثر استفاده را ببرد...
درمقاله حاضر عملکرد این سینما و تاریخچه آن مختصراً مورد بررسی قرارمی گیرد تا ماهیت این روند برای خوانندگان آشکارشود.
رژیم صهیونیستی از آغاز پیدایش کوشید تا ازطریق عناصری چون درام، تاریخ، و تراژدی اندیشه واهی کشته شدن 6میلیون یهودی در کوره های آدم سوزی هیتلر را در ذهن نسل های جوان درسراسر این کره خاکی جا بیندازد و به اصطلاح آن را به مخاطبان تلقین کند.این سینما توانست با همین شیوه ضمن ارائه تصویری مظلومانه از قوم یهود، غربی ها را وادارد تا درقبال اشغال فلسطین و اخراج مردم مظلوم آن، مواضعی جانبدارانه اتخاذکرده و صهیونیست ها را مورد حمایت قراردهند.یک سرباز حتی اگر بهترین سلاح را دراختیار داشته باشد بدون نقشه و دوربین نمی تواند راه پیداکند و مواضع دشمن را از بین ببرد.سینما هم همین نقش را برای صهیونیسم و رژیم صهیونیستی بازی کرد و باعث شد تا این حرکت ناپاک راه خود را به سوی عقل و اندیشه ملل جهان، بویژه کشورهای عربی و اسلامی هموار کند.اولین جلوه های سیطره صهیونیسم بر سینمای جهان در هالیوود تجسم یافت .هالیوود از ادغام هفت شرکت بزرگ سینمایی یعنی متروگولدوین مایر، فوکس، پارامونت، کلمبیا، یونیورسال، وارنر، ویونایتدآرتیست، به وجود آمد.جالب اینجاست که مؤسسان این شرکت ها همگی یهودی هستند.مثلا شرکت متروگولدوین مایر توسط لوئیس مایروسام گولدوین تأسیس شد.ویلیام فوکس، شرکت فوکس قرن بیستم را بنا نهاد، و آدولف زوکور، هری کوهین، کارول لایملی و ژاک وارنر به ترتیب شرکت های پارامونت، کلمبیا، یونیورسال و وارنر را پایه گذاری کردند.از این پس بود که صهیونیسم کوشید تا تمام توان خود را به منظور سیطره بر هنر هفتم جهان در هالیوود متمرکز کند، این وضع تا آنجا پیش رفت که این اختاپوس هفت دست به یکی از دژهای هنری و فرهنگی صهیونیسم بدل شد وتوانست در مدت زمانی نه چندان طولانی جامعه آمریکا و سایر جوامع دیگر از جمله جوامع عربی و اسلامی را محور خود سازد.جرج سادول در کتاب خود با نام- تاریخ سینما- در این باره می گوید: «دیگر در برابر هنر چیزی جز راهزن ها، خرده تاجرهای کم اهمیت، پوست فروش ها و ماهی فروش ها باقی نمانده که اکثر آنها را مهاجران نورسیده مانند ویلیام فوکس، کارل لایملی، لویس مایر، ساموئل گولدویچ، برادران وارنر و آدولف زوکور تشکیل می دهند.» صهیونیست در همان آغازین روزهای پیدایش صنعت سینما، به مظلوم نمایی پرداختند وبرای به اصطلاح ظلم وستمی که برقوم یهود در این کره خاکی رفته است، اشک تمساح ریختند، که حاصل آن ساخت چندین فیلم درباره کشتار یهودیان بود.
«آرماگدون» نام واقعه ایست که مسیحیان باور دارند در آخر الزمان روی خواهد داد. این واقعه مانند همان اتفاقی است که مسلمین و بالاخص شیعیان در باره ظهور انقلابی الهی برای برپایی عدالت و حکومت جهانی خداوند به آن معتقدند. هرچند که در انجیل عهد جدید و عتیق خود که ترجمه ایست تفسیری و موثق برای ایرانیان مسیحی شده کالیفرنیا نامی از آرماگادان ندیدم ولی توصیف واقعه در سراسر عهد عتیق و بالاخص پس از کتاب دانیال نبی که تفسیر خواب «نبوکدنصر»، پادشاه بابل همزمان با سال سوم سلطنت «یهویاقیم» پادشاه یهودا (دانیال:1) و حدود سلطنت داریوش مادی فرزند خشایارشا که حکومت می کرد (دانیال:9) می باشد به وضوح قابل رویت است. آرماگادان زمانی است که می گویند تعبیر خواب نبوکدنصر محقق میشود. نبوکد نصر خواب هایی دید که بنا بر انجیل، جبرییل تعبیر آن را بر دانیال چنین آورد که در ذیل می یابید:
تفسیر خواب دانیال:
«وقتی سعی می کردم معنی این خواب را بفهم ناگهان وجودی شبیه انسان برابر من ایستاد و صدایی از آن سوی رودخانه اولای شنیدم که گفت: ای جبرئیل معنی این خواب را به دانیال بگو! پس جبرئیل بسوی من آمد و من وحشت کردم و رو به زمین افتادم. او به من گفت: « ای انسان خاکی آنچه دیدی مربوط به زمان آخر است.» در حالیکه او سخن می گفت من بیهوش بر زمین افتادم. ولی او مرا گرفت و بلند کرد و گفت: «آمده ام تا بگویم در روزهای سخت آینده چه پیش خواهد آمد. آنچه دیدی مربوط به زمان تعیین شده آخر است. آن قوچ دو شاخ را که دیدی پادشاه ماد و پارس است. آن بز نر پادشاه یونان است و شاخ بلندی که در وسط دو چشمش بود اولین پادشاه آن مملکت می باشد. آن شاخی که دیدی شکست و چهار شاخ دیگر به جایش درآمد به این مفهوم است که امپراطوری یونان چهار قسمت خواهد شد و هر قسمت پادشاهی خواهد داشت ولی هیچکدام به اندازه اولین پادشاه بزرگ نخواهند بود. در پایان سلطنت آنها وقتی شرارت آنها از حد بگذرد پادشاه دیگری به سلطنت خواهد رسید که بسیار ظالم و مکار خواهد بود. او قدرت زیادی کسب خواهد کرد ولی نه با توانایی خودش. او عامل تباهی و خرابی خواهد بود و هر طور بخواهدعمل خواهد نمود و دست به کشتار قدرتمندان و قوم مقدس خدا خواهد زد. با مهارت نقشه های خود را عملی خواهد کرد و با یک حمله غافلگیرانه عده زیادی را از بین خواهد برد. آنقدر مغرور خواهد شد که بر ضد «سرور سروران» خواهد برخاست ولی سرانجام نابود خواهد گرید ولی نه با قدرت بشری. خوابی را که درباره قربانی های صبح و عصر دیدی به وقوع خواهد پیوست. ولی تو این خواب را مخفی نگهدار زیرا در آینده بسیار دور واقع خواهد شد. آنگاه من چند روزی ضعیف و بیمار شدم. سپس بپاخاستم و به کارهایی که پادشاه به من سپرده بود مشغول شدم. ولی رویایی که دیده بودم فکر مرا مشغول کرده بود زیرا درک آن مشکل بود.» البته گروه جدیدی از مسیحیان بر اساس این پیش بینی مذهب خاص خود را که تقریبا هیچ ایدئولوژی جدیدی ندارد در برابر مسیحیت تابع کشیشان قرار می دهند. در یکی از کتابچه های این گروه که به «گواهان یهوه» معروفند آمده است: در نتیجه گواهان یهوه اگر چه مالیاتشان را می پردازند و از قوانین سرزمین محل سکونتشان اطاعت می کنند اما در سیاست در گیر نمی شوند. این گروه در انگلیسی Jehovah\"s Witnesses نامیده می شوند.
خلاصه اینکه «گواهان یهوه» معتقدند که بزودی امپراطوری آمریکا و انگلیس که در خواب نبوکد نصر دو پای مجسمه را نشان می دهند از طرف خدا خواهند شکست همانطور که سر مجسمه که نمایشگر امپراطوری بابل و سینه آن بیانگر امپراطوری پارس و یونان و کمر آن نشانگر رومیان است فرو خواهند ریخت و این همان مجسمه دجال است که به همراه موسیقی در میان مردم زمان خود پرستش می شوند.