سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
پخش زنده حرم ها
پخش زنده حرم
کاربردی

یکی از ا بزارهای صهیونیسم بین الملل در تسخیر دنیا جنگ روانی و سایبرنتیک است که سینما ومطبوعات و رسانه ها و مراکز علمی- فرهنگی مهم ترین ابزار این نوع جنگ هستند؛ لذا بر ماست تا با شناخت شگردهای این طریقه نبرد در مواجهه با صهیونیست ها در این عرصه هم، پیروز و سربلند شویم.

بعضی تکنیک های جنگ روانی که قرآن کریم هم مفصلاً در بحث از شیاطین به آن پرداخته است از این قرار است :
-1 زینت بخشی به طرح ها و علوم و زندگی غیر خدایی و مادی گرایانه و اغوای بندگان خدا .
2- تخویف و ترساندن از هیبت و زرق و برق برنامه های خود و در نتیجه خود باختگی سایرین .
3- سعی در القای محبت خود در دل مخاطب و بدین طریق گمراه کردن وی .
4- رجز و وسوسه به شر وظلالت و به لغزش افکندن انسان ها  .
5- فریب و حیله و گفتن سخنان آراسته (زخرف القول ) و گول زننده .
6- ارتباط برقرار کردن با عوامل خود فروش و فریب کار خود در صفوف دشمنانشان .
7- استفاده از شعر و ادبیات و هنر برای بازی با احساسات مردم و گمراهی آنها .
8- ترویج غفلت و بسط سرگرمی های بی فایده و سوء استفاده از عنصر زمان و وقت کشی.
9- نسیان و فراموشاندن مطالب از ذهن مردم .
10- توسعه کفران نعمات الهی و نادیده گرفتن امکانات و توانایی ها در جوامع و افراد.
11- فخرفروشی و امید به دارایی های مادی و مالک حقیقی پنداشتن خود و فراموشی خدا .
12- دادن وعده های پوچ و توخالی و بی اساس مانند وعده به فقر و تشویق حرص در افراد .
13- امر به فحشاء و فساد و آزادی های شیطانی .
14- تشویق مردم به سرنهادن برآستان ولایت طاغوت و تواضع در برابر راه و علم طاغوتی .
15- پیروی از ظن وگمان و حق دانستن پنداشته های خود یا قوم خویش.
16- حق دانستن پیروی از اکثریت.
17- ترویج تقلید و پیروی کور از پیشینیان گمراه و نژاد گرایی و قبیله پرستی.
18- دادن امیدها و آرزوهای واهی .
19- دشمنی و وهن و تمسخر مقدسات .
20- شبهه افکنی و خوض و بازی در آیات الهی .
21- ترویج روحیه نفاق ودورویی .
22- تشویق استفاده ازفرهنگ بیگانه ازراه الهی(سمبل ها و لباس ها و آداب و رسوم وکلمات و واژه ها ومدها).
23-  ترویج سحرو جادو گری و شعبده بازی .
24-  تحریف عمدی کلمات دیگران و خداوند متعال .
25- پنهان کردن حقایقی که به زیان آنها ست.
26- انکار و لاپوشانی حقی که فهمیده اند ولی به نفع شان نیست.
27- افزون طلبی و تکاثر بی مورد .
28- سست بودن درمسیر حق .
29- تشویق به همنشینی با انسانهای شیطان صفت .
30-  ترغیب به گوش ندادن وندیدن و نگفتن و تفکر نکردن در حقیقت .
مهم ترین نکته برای در امان ماندن از تیرهای مسموم جنگ روانی توکل به خداوند متعال است که «من یتوکل علی الله فهو حسبه » . در این راه پر فراز و نشیب تلاش و کوشش در جهت گسترش و تعمیق آگاهی ها و اطلاعات و علوم مفید ، ما را بیمه خواهد کرد . کسب شناخت از محیط اطراف و مرد زمانه بودن و نهراسیدن از مشکلات و ایمان و ایقان به هدف از مهمترین نکاتی است که در طی این طریق صعب ما را یاری خواهد رساند .باید مرد خدا بود و جز او را ضعیف شمرد که خدا بزرگ تراز آن است که حتی در وصف ما هم آید . و دیگران همه مخلوقات و مملوکات اویند و او صاحب اختیار همه چیز و همه کس است .بایدتوحید را به تمام و کمال بفهمیم و داشته باشیم که توحید نه تنها درخلقت که در ربوبیت و عبادت هم جریان دارد پس هرکس امیدش اوباشد او هم او را کفایت خوا هد کرد مانند بسیاری از پیامبران خدا که تنها و بی چیز ایستادن وبه همه چیز رسیدند. و خدای آنها هنوز هم خدای جهانیان است .







      

.8-  اسرائیل زاده تمدن غرب و تجسم اعلای آن است. به همین دلیل دولت‌های غربی در خدمت آن هستند. بنابراین تجددگراها و مدرنیست ها، نمی‌توانند با اسرائیل مخالفتی داشته باشند. چون مخالفت با اسرائیل، مخالفت با تجسم اندیشة خودشان است. به همین دلیل اکثر مدرنیست های غرب، یا پروتستان بوده‌اند یا یهودی (مثل کارل مارکس و باروخ اسپینوزا در فلسفه،زیگموند فروید در روانشناسی، آدام اسمیت و دیوید ریکاردو در اقتصاد،کارل پوپر در فلسفه سیاسی، امیل دورکهایم در جامعه شناسی).9-  فراماسونری ( ماسونی ) جنبشی است که در مسیحیت طرفداران کثیری دارد و بسیاری از مهم ترین اندیشمندان و سیاست مداران وعلمای مسیحیت و حتی بعضی پاپ ها و بلند مرتبگان کلیسا هم در لژهای فراماسونری عضویت داشته اند وچیزی که اصلاً قابل خدشه نیست ارتباط آداب و رسوم و عقایدفراماسونری و یهودیت است .( فراماسونری بر گرفته از عرفان تحریف شده یهودیت خصوصا کتاب کابالا است) بعضی از این بزرگان مسیحیت حتی یهودی هم بوده ا ند و با عوض کردن اسم خود مسیحیت را به سمت دلخواه زرسالاران یهودی ( مادی گرایی و ماتریالیسم ) رانده اند مانند کاردینال به . آ. ، پاپ وستر یشر ، پاپ باعوم، هوشع بالوا )1852-1772(که یهودی و بانی کلیسای اونیور سالیست است و ...







      

3- غلبه انسان بر خدا و ضعیف جلوه دادن خدا از مهمترین اصول جهان بینی یهود است که به برخی فقرات موجود در تورات تحریف شده بر می‌گردد. مثلا: اینکه انسان در مبارزه با خداوند پیروز می‌گردد یا اینکه خداوند از وحدت مردم می ترسد یا مثلاً پشیمانی خداوند از کرده خویش . این جهان‌بینی بعد از رنسانس به اومانیسم (انسان پرستی) انجامید.4- سکولاریسم) جدایی دین و دنیا) ناشی از تاریخ اجتماعی یهود است، چرا که در ابتدا پیامبران الهی، پادشاهان بنی‌اسرائیل بودند (مانند حضرت داود و سلیمان علیهما السلام) ولی در مرحلة بعد پادشاهانی بر این قوم حاکم شدند که پیامبر نبودند اما این گونه پادشاهی به صورت یک اصل در قوم بنی‌اسرائیل درآمد که در تورات هم از آنان بسیار سخن رفته است.5-  یکی از ابعاد تمدن غرب، حس‌گرایی(آمپریسم) ، تجربه‌گرایی و اثبات‌گرایی(پوزیتیویسم) است که موجب حاکمیت بینش تجربی بر تمام دانشهای بشری)خصوصاً در دورة مدرنیسم( شد و این ناشی از فرهنگٍ حس‌گرایی یهودیان بوده است. به طور مثال در قصة ذبح گاو ، تمامی مشخصات ریزٍ حسی گاو را از حضرت موسی علیه السلام می‌خواستند و یا این که می‌خواستند خداوند را آشکارا ببیند و یا گوسالة سامری را گرفتند تا به عنوان مظهر خدا بپرستند. در تورات هم خدا یک امر حسی است که بر انسان ظاهر می‌شود و با او سخن می‌گوید.6-  بعد دیگر تمدن غرب، ناسیونالیسم یا ملی گرایی است که به تبع حس‌گرایی (ماده گرایی اومانیستی) زاده شد. و این هم نقطه مقابل مذهب است که عامل وحدت را عقیده می داند، نه قومیت ومرز جغرافیایی. در حالی که یهودیت یک ملیت است. به عبارتی هر که از نژاد یهود باشد، یهودی محسوب می شود، هرچند مقید به آداب دین نباشد. به همین دلیل نام قوم خود را بر دینشان هم گذاردند. ، نژادپرستی که در تمدن غرب به وجود آمده و هنوز هم وجود دارد بی ارتباط با نژادگرایی یهود نیست . 7-  ادعای آزادی خواهی غرب (لیبرالیسم(گوش فلک را کر کرده است اما این آزادی در عمل نمودی جز بی بندوباری جنسی و گسترش فحشاء نداشته است ؛ لذا حکومت های پر مدعای لائیک‌ مستقیماً به حجاب حمله می‌ کنند. فساد اخلاقی غرب از نظر نئوریک می تواند ریشه در داستانهای تحریف شده تورات داشته باشد. از جمله می توان به ماجرای روابط نامشروع جنسی که حتی به پیامبران هم نسبت داده می شود اشاره کرد. (جهت حفظ حرمت انبیای عظام الهی از توضیح بیشتر خودداری می شود).







      

1- پولس یا پاولس قدیس که به گفته کتاب مقدس از علمای یهود بود و از تهدید و کشتار پیروان مسیح علیه السلام هیچ کوتاهی نمی کرد و نام حقیقی او شائول بود، بعدها مسیحی شد و تاثیر عمیقی بر مسیحیت گذاشت و تثلیث ( سه خدایی ) را او در دین مسیح تعبیه کرد . به علاوه او روانشناسی « تسلیم محض » را هم وارد مسیحیت کرد که ایستادگی و استقامت را حتی در مقابل حکام جور هم غلط می دانست . روژه گارودی در آخرین کتاب خود  ( Avons nous besoin de Dieu? ) این  سخنان پولس را عامل نهادینه شدن استعمار و در خدمت ظالمین قرار دادن مردم مسیحی عنوان می کند. پولس اختلافات زیادی با پطرس که جانیشن واقعی حضرت عیسی علیه السلام بود ، داشت که در کتاب مقدس به بعضی از این اختلافات اشاره شده است. امروزه قسمت اعظم انجیل به نامه های پولس اختصاص دارد و ازپطرس کمترسخن به میان آمده است.
2-  اواخر قرون وسطی و اوائل رنسانس (حدود قرن پانزدهم میلادی ) ، نهضتی در دل مسیحیت به وجود آمد که پروتستانیسم نام گرفت. این نهضت ( که اکنون شاخه‌ای از آیین مسیحیت محسوب می‌شود ) به وضعیت موجود در مسیحیت معترض بود. دقت در نوع نگرش مذهب پروتستان به جهان آفرینش ما را به این نتیجه رهنمون می‌سازد که این نهضت، نتیجة تفسیری یهودی از مسیحیت است که باعث به وجود آمدن تمدن کنونی در غرب شد.  پایه گذار پروتستانیسم ( پیرایشگری ) مارتین لوتر ، به عقیده برخی یهودی بوده است، مانند دایره المعارف یهود  . او ضربه ویرانگری بر کلیسای کاتولیک وارد کرد و کلیسا او را  یک « نیمه یهودی » نامیده بود و یهودیانی چون آبراهام فاری سول  او را یک یهودی « پنهان کار متجدد » می دانند و نو آوری های اورا اقدامی در راستای بازگشت به یهودیت اعلام می کنند . فردی چون آبراهام ب. الیزهالوی خاخام کابلاییست گفته که لوتر در پنهان خویش یهودی بود و تلاش می کرد مسیحیان را آرام آرام به یهودیت متمایل کند. مارتین لوتر روانشناسی ذلت پذیر « تسلیم محض » را هم در مسیحیت نهادینه کرد و هرگونه مخالفت با نظام های حکومتی ستمگر را هرچه قدر هم که انحرافی باشند ، عصیان و شورش علیه خداوند تلقی می کرد . او بحث « انتظار بهشت دنیایی »را که بسیار به عقاید یهودیان نزدیک است ، در مسیحیت تبلیغ کرد و نقش روحانیت را در تفسیر دین بسیار کمرنگ کرد و باعث شد تفاسیر بسیار انحرافی در مسیحیت به وجود بیاید ؛ تا حدی که امروزه مسیحیان صهیونیست یا پروتستان های راست گرای افراطی (مثل بوش و هیئت حاکمه فعلی آمریکا) به وجود آمده اند که ارتباطات عقیدتی ، مالی ، سیاسی و امنیتی بسیاری با صهیونیست ها و یهودیان دارند البته لوتردر اواخر عمر مواضعی یهود ستیزانه گرفت تا خود را از ارتباط با یهودیان تبرئه کند ولی واقعیات زندگی و افکار و تعلیمات او به ما می فهماند که این مواضع هم از روی حیله و فریب بود .







      

یهودیان در تلاش برای کسب مشروعیت و وجاهت و در عین حال دشمنی با عرب و اسلام متوسل به ابزار نمایشی و تاتر نیز شده اند و در تهیه نمایشنامه و ارائه نمایش های گوناگون پیش رفته اند.
در انگلستان قدیمی ترین نمایشخانه ها توسط یهودیان تاسیس شده، چنانکه لرد"لوگرید" یهودی صاحب قدیمی ترین تئاترها و مالک شرکت "بیرمان ساند لیمیتد" می باشد.تئاتر "دوری لین" "پولاید یوم" "ویکتوریا پالاس" "آیول لو" "ذی لیریک" "ذی کلوپ" "پرنس" "ذی لندن کنسرسیوم" "ذی لندن هپی" و "وارم" در ملکیت یهودیان می باشند.
نویسنده مشهور انگلیسی "شکسپیر" که در داستان "تاجر و نیزی" انسان یهودی را به صورت یک انسان کثیف و طماع و حیله گر نشان داده است از این بابت مورد غضب صهیونیست ها واقع شده و حتی در انگلستان هیچ کلوپی حاضر نیست نمایشنامه شکسپیر را به روی صحنه بیاورد،زیرا نمایش و نمایشنامه ای که محتوای ضد صهیونیستی داشته باشد، مشکلات اجتماعی و اقتصادی فراوان به همراه خواهد داشت.
صحنه تئاتر از انجا که محیطی بسته و اختصاصی است، صحنه دشمنی و خباثت عمیق صهیونیزم گردیده و بسیلری از مسائل را که نمی توان در سطح عمومی انتشار داد، طرح آن در محوطه دربسته تئاتر کاملاً امکان پذیر است.
یکی از نمایشنامه های پرمشتری که چندین ماه متوالی صحنه های تئاتر را به خود اختصاص داده بود، نمایشنامه ای است به نام "چندش" که در سال 1981 در لندن به روی صحنه آمد.این سلسله نمایش پیرامون یک بازرگان عرب به نام "محمد الویی" است که در حقیقت نام آن کنایه ای است از پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) و فامیل "عربی" آن نیز اشاره است به قومیت عرب، و در واقع نام انتخاب شده سمبولیک است.این بازرگان ثروتمند و بسیار پولدار عرب گزارش به انگلستان می افتد و چشمش به دختران انگلیسی می افتد و به فکر بهره برداری از این آب گل آلود می افتد، نامبرده دارای شهوتی تمام نشدنی و حرصی نامحدود است و اموالش را در راه خریداری دختران انگلیسی خرج می کند و به اندازه ای در این راه افراط می کند که سرانجام همه پول هایش تمام می شود و جیبش خالی می گردد و در خیابانهای لندن تبدیل به یک " گدا" می شود که حتی یک درهم هم در جیبش و حسابش ندارد، که فیلم جنبه های فکاهی و توهین به اعراب و مسلمانان را دارد.از سوی دیگر شرکت های مشابه صهیونیستی در دیگر شهرها و دیگر کشورها با به نمایش گذاردن این نمایشنامه در شهرها و کشورهای گوناگون دیگر موجبات تشویق کارگردانان اصلی چنین نمایشنامه هایی می شوند.
نمایشنامه دیگری که نشانگر خبث باطن یهودیان می باشد، نمایشنامه "شیر" است، در این نمایشنامه سرانجام بازیکنان مرد و بازیکنان زن در صحنه تئاتر به صورت عریان ظاهر می شوند و باصطلاح اغاب ممنوعه و مسائل مخفیه را به روی پرده نمایش می دهند.این نمایشنامه با تمهیدات دیگر صهیونیست ها از لندن فراتر رفته به منظور اشاعه اباحی گری و فحشاء در پاریس و نیویورک و هامبورگ و استهکلم و دیگر شهرهای بزرگ و بی در و پیکر عالم به نمایش در آمده است.
شرح جنایات صهیونیست ها در صحنه های تئاتر آنچنان گسترده است که آغاز و انجامی برای آن متصور نیست ، این شیطنت در همه کشورها و پایتخت ها و جود دارد و در همه جا میدان برای شیطنت صهیونیزم باز است.







      

در ایالت متحده آمریکا که بیشترین شبکه های تلویزیونی پراکنده شده اند به تناسب تراکم شهرها و شرایط مختلف بین 700 تا 1100 شبکه دست اندرکار پخش برنامه های گوناگون می باشند. در میان این شبکه ها سه شبکه A.B.C. و C.B.S. و N.B.C. در حکم شبکه مادر می باشند و دیگر کانال ها اخبار و گزارش های خبری و اقتصادی خود را از این سه شبکه اخذ می کنند و این سه شبکه مشهور و مهم تحت سلطه نفوذ صهیونیزم می باشند.
شبکه تلویزیونی
A.B.C. کاملاً در راستای اهداف یهودیان کار می کند و مدیر عامل آن "لئوناردگلدن سان" یک یهودی متنفذ است که دو یهودی میلیونر دیگر به نامهای "اولئون هیس" و " اورت اورلیک" با او همکاری دارند.
شبکه تلویزیونی
C.B.S. توسط "ویلیام،اس،پالی" رئیس هیات مدیره و مدیر عامل آن اداره می شود. مدیر مسئول این کمپانی "جیمز روزنفیلد" و معاون او "دیوید فوش" می باشد.
شبکه تلویزیونی
N.B.C. شاخه ای است از کمپانی بزرگ R.C.A. که ریاست آن بین سالهای 1947- 1970 به عهده دیوید سارانوف یهودی ثروتمند مهاجر روسی بود و سپس مدیریت به روبرگ سارانوف پسر وی منتقل شد و به سال 1975 مدیریت آن به یک هیات مدیره منتقل گردیدکه حق تصمیم گیری و آوردن اخبار و انتخاب تیترها و لحن خبر و زمان پخش آن توسط چند صهیونیست می باشد. مدیرعامل شبکه تلویزیونی N.B.C. "فورد سیلورمان" یهودی است که نظارت عالیه بر این شبکه داشته است؛ در میان کارمندان جزء نیز تعدادی یهودی کار می کنند.
این کانال های اصلی تلویزیون در حقیقت سازندگان افکار سیاسی در جامعه آمریکا می باشند و در حدود 250 میلیون مرد و زن امریکایی دیدگاه های سیاسی خود را از این کانال ها دریافت می کنند. علاوه بر این میلیون ها بیننده اروپایی و و آسیایی و کانادایی و غیره به طرق مختلف اخبار خود را از این کانال ها به طور مستقیم اخذ می کنند. آمریکای لاتین به طور درست در اختیار این کانال ها می باشند. کانال های دیگر حاشیه پردازان اخباری هستند که از این سه کانال پخش می شود.
شبکه
N.B.C. در برخی از برنامه های خودش به طور آشکار در مورد ملیت یهود برنامه پخش می کند و از خصوصیت های قوم یهود و شجاعت و هوشمندی و خدمات آنان یاد می کند.به سال 1964 شبکه N.B.C. برنامه ای را توسط راهب لوتری "استاک" پخش کرد که نامبرده یهودیان را از خون عیسی مسیح(ع) شریک نیستند.
شبکه
A.B.C. نیز برنامه هایی از این قبیل به طور هفتگی پخش می کند و تلاش می نماید به یهودیان چهره ای انسان دوستانه و خدمتگزار بدهد.این شبکه تلویزیونی A.B.C. همکاری مداومی با موساد اسرائیل دارد و پیوسته مصائب جنگ جهانی دوم را نشان داده، صحنه هایی از مظلومیت یهودیان و مظالم هیتلر را به نمایش می گذارد تا عواطف مردم آمریکا را نسبت به یهودیان تلطیف کند. به سال 1982 که قتل عام صبرا و شتیلا و عین الحلوه پیش امد و گروه زیادی از فلسطینیان به دست سربازان اسرائیلی قتل عام شدند . شبکه تلویزیونی A.B.C. این قتل عام را از یک طرف کوچک و کم اهمیت جلوه داده،از سوی دیگر آن را به چریک های مارونی نسبت داد و حکومت بیگن را تبرئه نمود و وزیر دفاع آن روز شارون را نیز تبرئه کرد.
شگفت این است که کانال های تلویزیونی کشورهای عربی نیز بسیاری از تحلیل های خبری را از این سه شبکه صهیونیستی می گیرند و ماهواره عرب سات که توسط سران کشورهای عربی و به ویژه عربستان سعودی با هزینه میلیون ها دلار به آسمان پرتاب شد. این ماهواره نیز آلتی است در دست اهداف ارباب بزرگ یعنی آمریکا و وسیله ای است برای پخش سمومات صهیونیستی که در برنامه های سینمایی، ورزشی، خبری و تاریخی به جهان اسلام فرو می بارد و در برنامه تلویزیونی (شرق اوسط
N.B.C )  پیش از آنکه اخبار کشورهای عربی را بشنوید، تمجید و تکریم از رئیس جمهوری امریکا و خدمات بشر دوستانه آیالات متحده به محرومان جهان را می شنوید و اخبار اسرائیل را همه روزه می توانید از زبان این کانال تلویزیونی عربی متعلق به سعودی بشنوید.شبکه تلویزیونی "N.B.C " بالاترین نقش را در ارائه اسلام آمریکایی ایفا می کند و در سراسر جهان دارای خبرنگار و شنونده و بیننده می باشد، همزمان با حمله آمریکا به عراق، مناظر تخریب کربلا و نجف و عذاب و شکنجه اسراء را نشان می داد و زمینه را برای تجاوزات آمریکا آماده می ساخت، و اصولاً افکار جهان عرب توسط این شبکه زیر و رو می شود . در حال که آلات و ابزار خبری و سینمایی و کانال های تلویزیونی در دست صهیونیزم است. مراکز تهیه فیلم های تلویزیونی نیز تحت نفوذ و سیطره یهودیان می باشد.
جنانکه مشهورترین شرکت تهیه فیلم های تلویزیونی کمپانی "میاکون" تحت سیطره یهود است . مناحیم گولان میلیونر یهودی مالک سهم بزرگی از ان می باشد. در این حال مناحیم گولان شرکت دیگری دارد به نام" کابون " که یک شرکت بین المللی است و فیلم های تلویزیونی فراوانی می سازد و شاخه های این شرکت در کشورهای عربی نیز حضور دارند و فیلم های سینمایی باب طبع کشورهای عربی را می سازند.
لردلوگرید،ملقب به یهودی کوتوله صاحب شرکت عظیم
I.T.V. برای تهیه فیلمهای تلویزیونی می باشد و دوست ثروتمندش "لرد ویلفونت" نیز با او همکاری می نماید.نامبرده امپراطور صنعت فیلم تلویزیونی در انگلستان است و فیل های این شرکت صادرات جهانی دارد و همه کانال های تلویزیونی را فتح کرده است.
علاوه بر شرکت های سازنده فیلم، هنرپیشه های فیلم های تلویزیونی نیز به مناسبت کار و حرفه ای که دارند بناچار باید هوادار یهودیان باشند و اصولاً هنرپیشه های معروف و دست اول به طور مرتب از شرکت های صهیونیستی حقوق و مزایا دریافت می دارند و بخوبی آموخته اند که مسئولیت آنان در قبال یهودیان چیست و چگونه باید کار کنند، این هنرپیشگان هرچند وقت یکبار به اسرائیل دعوت می شوند و در آنجا با شخصیت های اسرائیلی ملاقات می کنند و از بخش ها و قسمت های مختلف اسراییل دیدن می نمایند و کاملاً توجیه می شوند. هر یک از اینان چندین عکس با رجال مهم و نخست وزیران اسرائیل می گیرند که این عکسها بعد ها به عنوان عتیقه خرید و فروش می شوند.
روجرمور قهرمان فیلم "قدیس" یکی از این هنر پیشه ها است که بعدها در دیگر شرکت های سینمایی ظاهر شد و سرانجام قهرمان فیلم بسیار مشهور و جهانی "جیمزباند" گردید.
سلطه یهودیان بر وسائل تبلیغاتی ، بر مطبوعات و استادیوم های ورزشی، و برنامه های تفریحی و سینمایی و کتابخانه ها و کانال های تلویزیونی و ویدئو کلوپ ها چیزی است که در این مختصر نمی گنجد . برای اطلاع بیشتر به کتاب السیطره الصهیونیه علی وسائل الاعلام العالمیه تالیف زیاد ابو غنیمه چاپ عمان و هم چنین "جذوالبلاء" تالیف عبدالله التل چاپ بیروت و کتابهای دیگر مراجعه شود.
در برنامه های «کشتی کج» که بیشترین بینندگان را در سطح جهان دارد، پیوسته آدم ها و علامات صهیونیزم به نمایش گذارده می شود، در بسیاری موارد داروها با کلاه عرقچین سفید و علامت ستاره داوود،در صحنه ظاهر می شوند.







      

فرمول نفوذ صهیونیزم در هر کشوری از آمریکای لاتین یک فرمول واحده است و در همه کشورهای آمریکای لاتین اقلیت یهودیان دارای سازمانها و موسسات اقتصادی و تجاری . فرهنگی و مطبوعاتی گوناگون می باشند، و همه این موسسات در راستای مصالح یهودی عالمی و دولت غاصب اسراییل کار می کنند. کمکهای مادی خود را به اسراییل گسیل می دارند و دولت اسراییل در پشت سر حامی این موسسات می باشد و سرانجام در نهایت حضور یهودیان در آمریکای لاتین به معنای حضور آمریکا در هیات حاکمه این کشورها می باشد ، حتی در کشورهای کمونیستی احزاب دسته چپی یهودی می توانند عوامل صهیونیزم به حساب آیند ، آنچه در ذیل می آید می تواند نمونه کوچکی از نفوذ اسراییل و صهیونیزم در آمریکای لاتین به حساب آید:

پرو

تعلیمات نظامی کشور پرو تحت نظارت متخصصین و مستشاران نظامی اسراییل انجام می شود و سیستم نظامی و تسلیحات پرو یک سیستم اسراییلی است. برنامه های خانه سازی و خیابان سازی شمال پرو کلاً توسط اسرائیلی ها انجام گرفته است. سلاح های ارتش پرو اصولاً ساخت اسرائیل بوده ، کاربرد این سلاح ها توسط اسراییلی آموزش داده می شود، وبسیاری محصولات صنعتی اسرائیل در بازارهای پرو به فروش می رسد. جاده سازی و بسیاری پروژه های بزرگ به شرکت آسراییلی واگذار شده است.
اروگوئه

اوروگوئه جزء اولین کشورهایی است که اسراییل را به رسمیت شناختند، و مونت ویدئو اولین پایتخت در آمریکای لاتین و همچنین در عالم است که روابط دیپلوماسی با دولت غاصب اسرائیل برقرار نمود و در همه قضایای جهانی مطروحه در سازمان ملل، اوروگوئه از اسرائیل حمایت نموده است. تعدادیهودیان اوروگوئه 000/52 نفر می باشند. یهودیان اوروگوئه فعالیت گسترده ای در امور فرهنگی داشته مدارس و اماکن آموزشی فراوانی در اختیار دارند. برنامه های آبرسانی و صنعتی با همکاری اسراییل و اوروگوئه در دست اجراء می باشد، مطبوعات و رسانه های خبری تحت نفوذ صهیونیزم می باشند.

مکزیک

جمعیت یهودیان مکزیک به 000/40 نفر می رسد، بنا بر گزارش "جوروزالیم پست" مورخه 15/10/1971 روابط فی ما بین مکزیک و اسرائیل بسیار مستحکم است . در رشته آموزش و تکنیک بین دو کشور همکاری رو به تزایدی است ، همکاری های هسته ای و طرح شیرین سازی آب بین دو کشور وجود دارد، مستشاران کشاورزی اسرائیلی بر وضعیت کشاورزی مکزیک نظارت دارند.

کلمبیا

مستشاران اسرائیلی طی قرار دادی با حکومت کلمبیا، در زراعت مرکبات همکاری گسترده ای دارند ، برنامه های آبرسانی به طریق مدرن و اصلاح بذر و برداشت محصول بهتر در قراردادهای جداگانه ای در دست اجراء می باشد. اسرائیل در رشته های مختلف به ارتش کلمبیا کمک کرده و تعلیمات لازمه را به آنان داده است و در سرکوب حکومت های مردمی خدماتی به حکومت کلمبیا ارائه کرده است.

بولیوی

اسرائیل از آغاز تاسیس تا کنون با حکومت بولیوی همکاری داشته است و یهودیان مقیم بولیوی سرزمین های فراوانی را به عناوین مختلف تصاحب نموده، طرح یهودی کردن منطقه را رد سر می پروراند. بولیوی از لحاظ معادن مختلف مورد توجه یهودیان قرار گرفته است، کارشناسان از تل آویو به جهت بهره برداری از معادن مس و نقره و سرب و به جنوب غربی بولیوی در مرز آرژانتین اعزام شده اند. نفوذ سیاسی و فرهنگی یهودیان در بولیوی به شیوه دیگر سرزمین های آمریکای لاتین می باشد.

شیلی

سلطه یهود در شیلی با دیگر کشورها فرق می کند؛ چرا که در شیلی با روی کار آمدن دکتر آلنده و حزب او افشاگری های فراوانی پیرامون اهداف خبیثه صهیونیست ها در شیلی و سایر کشورها به عمل آمد و سرانجام آراء عمومی در مورد اسرائیل و فلسطین تغییر یافت و اتحادیه های کارگری ضد امپریالیستی قهراً ضد صهیونیستی نیز بودند. در این دوره بسیاری از آزادی خواهان فلسطین عرب به منطقه مسافرت کردند و در ضمن آشنایی با فعالیت های پنهان و آشکار صهیونیست ها در قاره آمریکا و لاتین ماهیت اعمال تروریستی اسرائیل را در قبال اعراب ارائه نمودند. یکی از این افشاگری ها توسط "روحی خبیث" نماینده قدس شریف است که نظرات او به جامعه عرب تسلیم شد و گزارش او هم اکنون جزء اسناد موجود در مرکز البحوث در سازمان آزادی بخش فلسطین می باشد. البته با این وصف سرمایه داران یهودی در شیلی دارای درآمدهای فراوان می باشند که این سرمایه ها پیوسته به دولت حاکم اعمال سلطه می نموده است. لیکن بطور کلی اهالی کشورهای آمریکای لاتین به موجود یهودی به دیده حقارت و پستی و بغض می نگرند و وجود آنان را علامت استعمار و نشانه غارت و چپاول می شمارند.







      

در نیمه اول قرن 19 میلادی یهودیان در جنوب افریقا بیشترین تحرکات اقتصادی را داشتند و حلقه وصلی بین تجارت و حمل ونقل دریائی بریتانیا و جنوب آفریقا بودند، در تربیت گوسفند و بز به جهت تهیه پشم و در صید انواع ماهی نیز فعالیت گسترده ای یافتند و نیز در راه اداره معادن الماس و طلا از سال 18800 به بعد نفوذ کامل یافتند ، بطوریکه 49% کارهای تجاری و 17% کارهای صنعتی در دست یهودیان بود، در حالیکه یهودیان فقط 31% سفید پوستان را تشکیل می دادند. هم زمان با گسترش موسسات اقتصادی، موسسات فرهنگی و دینی و اجتماعی و ورزشی و کارهای هنری نیز در سراسر جنوب آفریقا توسط یهودیان تاسیس شد که در نهایت همه آنان به مصالح یهودی جهانی کار می کردند. پیوسته بیشترین کمک های مالی توسط یهودیان جنوب آفریقا ارائه شده است. موسسات و انجمن های اجتماعی مسئولیت دفاع از هویت و موجودیت یهودیان را به عهده دارند. مجله "جوئیز آفیرز" شئون یهودیان در ژوهانسبوگ جهت توجیه جامعه یهودیان انتشار می یابد، احزاب گوناگون توسط اینان تاسیس و اداره می شوند. یهودیان جنوب آفریقا و به خصوص آفریقای جنوبی، مانند یهودیان آمریکا بیشتر طرفدار ارسال کمک به اسراییل می باشند تا مهاجرت و کار در اسراییل. در عین حال اخیراً تعداد مهاجران آفریقای جنوبی به اسراییل افزوده شده و آباابان وزیر خارجه اسبق اسراییل ، میکاییل کومای ، لوییس بنکوسی رییس اتحادیه جهانی یهودیان ارتور لورنی سفیر اسراییل در لندن، جاک جی وزیر سابق در اسراییل، اینان از مهاجران آفریقای جنوبی می باشند. مسئولان اسرائیل پیوسته جود و سخا و اقدامات به موقع یهودیان جنوب آفریقا را ستوده اند، در جنگ اعراب و اسراییل به سال 1967، از 000/115 یهودی جنوب آفریقا مبلغ 000/000/98 لیره اسراییلی کمک نقدی به اسرائیل رسید و قرار شد تا پایان همان سال مبلغ 000/000/140 لیره دیگر ارسال گردد، که این رقم نسبت به جمعیت یهودیان آفریقا بالاترین معدل کمک های یهودیان را داشت. جوانان یهودی جنوب آفریقا علیرغم زندگی مرفهی که داشته اند به هنگام بروز جنگ بهترین نیروهای رزمندگان یهودی را روانه میدان های جنگ نمودند. یهودیان آفریقای جنوبی در برخورد با سیاهان آفریقا برخوردی منافقانه و دوگانه داشتند، در عین حال که دستهای خود را بر همه کارای اقتصادی و سیاسی و تبعیض نژادی دراز کرده با سفید پوستان اروپایی همکاری کامل داشتند و از لحاظ دولتی طرفدار سیاست تبعیض نژادی و آورنده آن بودند، معذلک خاخام های آنان تبلیغات فراوان در مورد محکومیت تبعیض نژادی به راه انداختند، بسیاری از طلاب و دانشجویان و کارگران یهودی در شورشهای ضد نژاد پرستی حضور داشتند و به حرکت های آزادی بخش کمک های سری و یا آشکاری ارسال می داشتند.
بر طبق این سیاست نظر یهودیان این بود که در این میان هر کس غرق شد یهودیان با آنان غرق نشود، نه با سفید پوستان باشند و نه با سیاه پوستان، نه گرفتار خطرات حکومت اروپاییان بشوند و نه گرفتار محنت سیاه پوستان. در حالیکه حکومت اسرائیل کاملاً پشتیبان استعمار قاره سیاه و حامی حکومت سفید پوستان می بود و رفتار آنان با سیاه پوستان به مراتب زشت تر رفتار آنان با اعراب فلسطین بوده است. سیاست یهودیان در جنوب آفریقا و آفریقای جنوبی این بوده است که گروه های یهودی به صورت فردی و شخصی با حکومت کار کنند و در کنار حکومت وارد رتق و فتق امور نشوند،و همراه با بدنام شدن و محکوم شدن سیاست تبعیض نژادی اینان به دور از این ماجرا باقی بمانند،به همین مناسبت دولت غاصب اسرائیل علیرغم همکاری آشکار و پنهان با حکومت نژاد پرست رودزیا و استعمار پرتغال در منطقه آفریقای جنوبی، دولت اسرائیل سیاست نژاد پرستی آفریقای جنوبی را به سال 1964 محکوم کرد، و در سال 1967 سیاست تبعیض نژادی را در سازمان ملل متحد محکوم نمود. یهودیان مقیم جنوب آفریقا به این نکته یقین دارند که آینده آفریقای جنوبی و جنوب آفریقا به سود بومیان پیش می رود و بنابراین جمعیت ها و موسسات یهودیان در آفریقای جنوبی و رفتاری بسیار محتاطانه و دوگانه دارند، از یک سو دم از برادری و برابری می زنند و از دیگر سو، ازدواج با سیاه پوستان را نپذیرفته همچنان بر حفظ ماهیت خود ادامه داده اند.
آنچه مهم است این است که ملت آمریکا و بومیان آفریقایی در هر حال کینه و بغض و عداوتی مخفی نسبت به خانواده های یهودی دارند و به آنان به صورت عناصر بیگانه می نگرند. و خداوند ظاهر کرده است آنچه را که ایشان پنهان داشته اند.







      

با اینکه یهودیان زیادی در هلند و پرتغال سکونت داشتند و در شرکت های تجاری و دریایی نیز کار می کردند، معذلک تا اوایل قرن 19 هیچ طائفه ای به نام یهودی وارد جنوب آفریقا نشد و این بدین علت بود که ارباب کلیسا و حکومت پرتغال و هلند دوست نداشتند که یهودیان قبل از مسیحیان وارد این سرزمین بشوند، البته طوائفی از یهود در زی مسیحیت از همان آغاز وارد جنوب آفریقا شده بودند و پیوسته یهودی بودن خود را مخفی می داشتند.
اولین مهاجران یهودی با کمک و ارشاد کنیسه بریتانیا بعد از کشف معادن الماس در "کمبریل" وارد این منطقه شدند و باشرکت های انگلیسی زبان مشغول کار شدند و مقدمات را برای مهاجرت دیگران فراهم ساختند به سال 1867 میلادی. بعد از سال 1881 و گرفتاری یهودیان در روسیه، همزمان با مهاجرت یک میلیون یهودی به خاک آمریکا، کانادا و آمریکای لاتین گروهی از یهودیان نیز روانه جنوب آفریقا شدند و مجموع یهودیان جنوب آفریقا به سال 1910 میلادی به حدود 000/40 نفر رسید که اینان در شهرهای کمبرلی، اودشون، دربان، ژوهانسبورگ، پرتوریا، پلومفو نتاین، جرمانستون و دیگر شهرها ساکن شدند.
یهودیان روسیه غالباً از طبقات محروم و بدون سرمایه بودند که که در عوض بسیار سختکوش و متعصب و مذهبی می بودند کار تعلیم و تربیت و کارهای تبلیغاتی و مذهبی بیشتر در دست مهاجران روسی می بود.
در آغاز مهاجرت این مهاجران، یهودیان بیشتر رجال تجارت و اقتصاد به شمار می آمدند و در کارهای سیاسی و موضع گیری های دولتی شرکت نمی کردند،لیکن بعد از صدور قرارداد بالفور و تبلیغات گسترده در اشاعه اندیشه های صهیونیستی، این مهاجران یهودی نیز به تدریج هر کدام تبدیل به یک صهیونیزم طرفدار اسراییل گردیدند.







      

جنوب آفریقا برای تجار اروپایی به سال 1486 میلادی توسط دیانورد پرتغالی "پورتالیمی دیاژ" در ماجرای یافتن راهی به سوی هند کشف شد، لیکن مهاجرت اروپاییان به نام مهاجرت سفیدپوستان به سال 1652 باز می گردد که در این سال سه کشتی هلندی متعلق به شرکت هلندی هند شرقی در خلیج نیل در کنار دماغه امید نیک پهاوگرفتند و در سرزمین های ساحلی آن ساکن شدند.
هلندی ها در سوااحل جنوبی آفریقا ، آفریقای جنوبی تشکیلات نظامی و بندری و مزارع و باغات فراوان بنا کردند و تا سال 1795 دعوی تسلط بر آن سرزمین داشتند ودر سال های بعد نیروی دریایی برتانیا به منطقه تسلط یافت و در عین حال پرتغالی ها ، هلندی ها ، گروه مهاجران آلمانی و فرانسوی در مناطق مختلف جنوب به کار زراعت و معدن و دیگر امور اشتغال داشتند و نوعی همکاری بین همه آنان حکم فرما بود و در عین حال مهاجران هندی نیز به کارهای مزرعه داری ، دامپروری ، و تجارت و صنعت اشتغال داشتند و مساله کشف الماس و طلا در آفریقای جنوبی و دیگر سرزمین های آفریقای جنوبی موجب سرازیر شدن سیل مهاجران اروپایی به این سرزمین گردید که منجر به پیدایش حکومت سفیدپوستان و مساله تبعیض نژادی و مشاجرات طولانی با سیاه پوستان آفریقایی و بومیان آفریقایی گردید.
کشوری به نام آفریقای جنوبی فقط و فقط در سال 1960 به وجود آمد و از دیگر سرزمین های جنوب آفریقا جدا گردید، جوئیش یربوک سال 1972 ترتیب جمعیت آفریقای جنوبی را چنین می گوید:
جمعیت کل کشور 000/264/21 نفر
سیاه پوستان بومی 000/900/14 نفر
هندی های آسیایی 000/614 نفر
رنگین پوستان 000/000/2 نفر
سفید پوستان 000/000/3 نفر
که 60% از این سفید پوستان آفریقاییان هستند، و 40% انگلیسی زبان می باشند و تعدادیهودیان که جزو آمار سفید پوستان آمده اند 990/117 نفر هستند
(1) و جدایی آفریقای جنوبی طی همه پرسی به وجود آمد که فقط سفید پوستان در آن شرکت کردند و سیاه پوستان در آن به حساب نیامدند.
آفریقای جنوبی به سال 1967 مجدداً اعتبار استراتژیکی پیدا کرد، بعد از آنکه در جنگ اعراب و اسرائیل ترعه سوئز بسته شد و کشتی های تجاری مجبور شدند بار دیگر راه دماغه امید نیک را بپیمایند، در این شرایط سیاست تسلیحاتی خاصی توسط فرانسه و اسرائیل در مورد آفریقای جنوبی به اجراء در آمد و آفریقای جنوبی به یک هم پیمان تسلیحاتی اسرائیل تبدیل شد که خود نشانگر درجه نفوذ یهود در این سرزمین می باشد.







      
<      1   2   3   4   5      >