در میان مسیحیان از دورانی سخن گفته می شود که در آن بازگشت حضرت عیسی (ع) روی خواهد داد.رجعت مسیح در کتاب مقدس بیش از سی صد بار ذکر شده است و چندین باب کامل به این موضوع اختصاص دارد.[1] طبق عقید? مسیحیان، مسیح دوباره در آخر الزمان می آید و برنامه نجات را کامل خواهد کرد. آنان بر این باورند که در بازگشت مسیح، جهان روی سعادت را خواهد دید و جهان، پس از ظهور آن منجی در صلح و صفای کامل به سر خواهد برد و جنگ و خون ریزی از جهان رخت بر می بندد و امتی بر امتی شمشیر نخواهد کشید.[2]
تقیه یعنی در برخورد با دشمنان آنگونه رفتار کند که جان و مال وآبروی خود و سایرمؤمنین را حفظ نماید، وآن در ضمن سه فصل بیان میشود:
فصل اول: در بیان آن که چگونه تقیه، نصرت آن حضرت است.
فصل دوم: در بیان روایات وارده در فضیلت تقیه و نیز مذمت ترک آن.
فصل سوم: در اشارة اجمالی به موارد تقیه و کیفیت عمل به آن.
چگونه با تقیه امام زمان ـ علیه السلام ـ را یاری کنیم؟
چون بنابر آنچه در مطالب آینده معلوم خواهدشد، تقیه در موردی است که مؤمن به خاطر انجام کاری یا ترک کاری در معرض خطری باشد و آن خطر نسبت به آن حضرت، چه به وجود مبارک خود ایشان، یا به شیعیان و دوستان ایشان باشد، به سبب تقیه برطرف میشود.
پس هرگاه مؤمن در موردی تقیه نمود، وجود مبارک امام ـ علیه السلام ـ را در دفع خطر و ضرر، هم نسبت به خود آن حضرت و هم به وابستگان و دوستان ایشان یاری کردهاست. اما نسبت به خود ایشان، مانند آن که در موردی باشد که گفتار و کردار مؤمن ـ ولو در امر حق باشد ـ موجب مسخره کردن دشمنان یا بیادبیآنها به امر الهی و دین حق یا نسبت به حضرت رسول ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ و ائمة طاهرین ـ علیهم السلام ـ شود، و موجب اهانت به فرمایشات و اخبار و سست و ضعیف نمودن آنها گردد. اما نسبت به دوستان؛ مانند موردی که ترک تقیه موجب خطر و ضرر نسبت به خود انسان یا مال یا آبروی او، و یا نسبت به سائر مؤمنین ـ در این امور ـ باشد، که با تقیه نصرت آن حضرت را در این امور نموده است.
از جمله طرق یاری وجود مبارک امام زمان ـ علیه السلام ـ امربهمعروف و نهیازمنکر است، زیرا هرگاه امربهمعروف و نهیازمنکر با شرایط آن انجام شود، آثار زیادی از نظر ظاهری و باطنی به دنبال دارد.
آثار ظاهری امربه معروف و نهیازمنکر
به وسیلة امربهمعروف کسانی که واجبات و کارهای نیکو را ترک کردهاند، آنها را به جا میآورند، و با نهیازمنکر کسانی که اهل معصیت و گناه هستند یا کلاً آن گناه را ترک میکنند، یا کمتر انجام میدهند، و یا موجب کمی جرأت آنان میشود. و فایده دیگر آن این است که دیگران تحت تأثیر قرارگرفته و بر ارتکاب گناهان و ترک واجبات جرأت پیدا نمیکنند. و این دو جهت موجب برقراری احکام و اقامة واجبات میشود، و وسیلة نشر آنها میان مردم میگردد. زیرا هرگاه عدهای کارهای نیکو و پسندیده راانجام دهند و بر آن مواظبت داشته باشند، عدهای دیگرهم فوراً و نا خودآگاه الگو گرفته و پیروی میکنند و برای عدهای دیگر هم یادآوری میشود. و در این آثار ظاهری نوعی نصرت و یاری امام زمان ـ علیه السلام ـ نهفته است. زیرا اینها از اموری است که راجع به وجود مبارک امام ـ علیه السلام ـ است، پس هرکس موفق در جهتی از آن جهات گردد، البته ایشان را نصرت و یاری نمودهاست.
آثار باطنی امر به معروف و نهی از منکر
این امر موجب نزول برکات و فیوضات الهی میشود، و سبب برطرف شدن بلاها و گرفتاریها میگردد. که در این آثار باطنی نیز نوعی نصرت و یاری امام زمان ـ علیه السلام ـ نهفته است، زیرا برکات و فیوضات الهی به یمن وجود مبارک امام ـ علیه السلام ـ به بندگان میرسد، پس هرکس باعث برطرف شدن موانع آن و سبب ظهور آنها گردید، آن حضرت را در ظهور آثار وجود مبارکش نصرت و یاری کرده است، و این که منسوبین و شیعیان آن حضرت از آن برکات بهرهمند میشوند، نوعی نصرت امام ـ علیه السلام ـ است. و اما در مورد برطرف شدن بلاها و گرفتاریها، پس آن حضرت را در دفع ضرر دنیوی از دوستان ایشان، و نیز در دفع ضرر اخروی که به جهت ترک گناهان و انجام واجبات صورت میگیرد و در نتیجه از عذاب آخرت نجات مییابند، به نوعی یاری نموده است.
بنابر آنچه در معنای مرابطه بیان شد و از حدیث امام محمد باقر ـ علیه السلام ـ و احادیث دیگر استفاده میشود، ظاهر میگردد که تقوا و آنچه بعد از آن ذکر کردیم ـ یعنی کیفیات سه گانه ـ همه از قسم دوم مرابطه محسوب میشوند، به این بیان که: افعال صادره از انسان در مقام ترتّب اجر و ثواب بر آنها، بر چهار قسم است:
قسم اول
کارهایی است که عنوان عبادت ندارند و از عبادتهای متعارف شرعی شمرده نمیشوند، اگر کسی بخواهد بر انجام آنها اجر و پاداش ببرد، باید در آنها قصد عبادت کند، و آنها را تحت یکی از عناوین عبادتها وارد کند، مانندخوردن و آشامیدن و خوابیدن و همة کارهایی که مباح هستند، اگر هریک از اینها مقدمه کار مستحب یا واجبی قرار گرفتند و قصد عبادت در آن شد عبادت محسوب میشود، مانند آنکه چیزی را از جهت خواهش مؤمنی یا خشنود کردن او بخورد، یا به مقدار ضرورت چیزی را از جهت مقدمه انجام واجبات بخورد. در بعضی از موارد کار مباح فضل و شرافت تبعی دارد، که بدون قصد عبادت هم اجر و پاداش دارد، مانند خوردن و خوابیدن شخص عالم که از جهت شرافت علم شرف پیدا کرده است، یا خوابیدن در ماه مبارک رمضان که از جهت شرافت ماه رمضان فضیلت پیدا کرده و ثواب دارد.
قسم دوم
کارهائی است که عنوان عبادت دارد ولی اگر در آنها قصد عبادت نشود از عبادت بودن خارج میشوند، مانند نماز و روزه و سایر عبادتها که اگر هرکدام از آنها بدون قصد قربت انجام شود عبادت شمرده نمیشود.
قسم سوم
کارهائی که خود آن کارها گرچه قصد قربت در آن نشود مطلوب و محبوب خداوند است، مانند احسان، که اگر از کافر هم صورت بگیرد پاداشی از طرف پروردگار بر آن مترتب میشود، یا در دنیا به او پاداش میدهد و یا در آخرت، گرچه با کم کردن عذاب او باشد. این قبیل کارها اگر از مؤمنی صورت بگیرد و قصد قربت هم در آن داشته باشد موجب کمال اجر و ثواب آن میگردد.
قسم چهارم
کارهایی است که در خارج و در واقع یک عمل بیشتر نیستند ولی به حسب قصد و نیت مصداق اعمال متعددی قرار گرفتهاند، مثل احسانی که به مؤمن سید عالم مضطر کند و هریک از آن عناوین را قصد کند، که در این صورت اجر و پاداش هر کدام از آنها را به طورکامل در مییابد، نظیر آن در بعضی از واجبات و مستحبات هم صورت میگیرد که در ضمن یک عمل بر اثر نیت، اعمال متعددی را قصد میکند، مانند غسل کردن که در ضمن یک غسل نیت غسلهای متعددی کند، و اجر همة آنها به او داده میشود. بنابراین، آنچه در مورد نصرت و یاری امام زمان ـ علیه السلام ـ ذکر خواد شد هرگاه از کارهای مباح باشد اگر قصد نصرت و یاری امام ـ علیه السلام ـ در آن شود، عنوان مرابطه پیدا میکند، و انجام دهنده فضیلت نصرت و مرابطه با آن حضرت را در مییابد. و اگر جمله عبادات باشد مانند تقوا و سایر واجبات الهی که بدون قصد نصرت امام ـ علیه السلام ـ هدکدام خودش عبادت است در این صورت اگر قصد نصرت و یاری هم بنماید اجر و ثواب عمل او چندین برابر میشود. و اما اموری که اصل عبادت بودن آنها در خارج به همان عنوان «نصرت امام» است، پس حکم آنها در جهت مرابطه بودن و ترتّب فضل مرابطه بر آنها، واضح است.
شاهد بر فضیلت این عمل روایتی است که کلینی ـ رحمة الله علیه ـ در «روضة کافی» از ابوعبدالله جعفی نقل کرده است که گفت: حضرت امام محمدباقر ـ علیه السلام ـ فرمود: «مرابطه (آمادگی و مسلح بودن در برابر دشمنان اسلام در مرزها) در نزد شما چند روز است؟ گفتم: چهل روز . فرمود: لکن مرابطة ما مرابطهای است همیشگی و تا آخر دهر ادامه دارد، و هرکس مرابطه نماید در راه ما ـ یعنی برای یاری ما مرکبی را مهیا نماید برای او به اندازة دو برابر وزن آن ثواب و پاداش است، تا زمانی که آن را نگاه دارد، و هرکس برای یاری ما اسلحهای را مهیا کرده و نگاه دارد، تا زمانیکه آن اسلحه نزد او باشد برای او ثوابی به اندازة وزن آن است. آنگاه فرمود: از یک مرتبه و دو مرتبه و سه مرتبه و چهار مرتبه (شکست) بیتابی نکنید، به درستی که مَثَل ما و شما حکایت آن پیامبری است که در بنی اسرائیل بود، پس خداوند تبارک و تعالی به او وحی فرمود: قوم خود را به جهاد دعوتکن، زیرا که تو را یاری میکنم. پس آنها را از هرکجا که بودند جمع نمود، و به اتفاق هم روی به سوی دشمن نهادند، هنوز شمشیر و نیزه به کار نبرده بودند که دشمنان بر آنها غلبه کردند، و ایشان پا به فرار گذاشتند. دوباره حق تعالی به آن پیامبر وحی فرمود که: قوم خود را به سوی جهاد دعوت کن، به درستی که من شما را یاری میکنم. آن پیامبر قوم خود را جمع کرد و به طرف دشمن روانه ساخت، این بار هم هنوز شمشیری به کار نبرده و نیزهای نزده بودند شکست خورده و گریختند. سپس برای سومین بار خدواند به آن پیامبر وحی فرمود که قوم خود را برای جنگ با دشمن آمادهکن که من شما را یاری خواهم کرد، آن پیامبر چون قوم خود را دعوت به جهاد نمود، گفتند: تو وعدة نصرت به ما دادی و ما مغلوب شدیم. حق تعالی به آن پیغمبر وحی فرمودکه: اگر جهاد نکنید مستوجب آتش خواهید بود. عرض کرد: خدایا جهاد با کفار بهتر از آتش دوزخ است. پس قومش را به جهاد دعوت کرد، و سیصدوسیزده نفر از آنها به عدد اهل بدر دعوت او را اجابت نمودند پس آن پیامبر با آن سیصدوسیزده نفر رو به سوی دشمن نهادند. هنوز شمشیر و نیزه به کار نبرده بودند که حق تعالی آنها را نصرت و یاری فرمود و فتح نمودند، و بر دشمنان غالب شدند.»[ روضة کافی، ص 381، حدیث 576. ]
مرابطه یعنی آمادگی و مسلح بودن در برابر دشمنان اسلام در مرزها.
کلینی ـ رحمة الله علیه ـ در کتاب «کافی» در ذیل این آیة شریفة: «اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا » [سورة آل عمران، آیه 200] از امام صادق ـ علیه السلام ـ روایت کرده است که فرمود: «اِصبِرُوا عَلی الفَرائِضَ وَ صَابِرواعَلَی الْمَصائِبَ وَ رابِطُوا عَلَی الْاَئِمَّة»[ کافی، ج 2، ص 81، حدیث 2، تفسیر قمی: ج 1، ص 136، بحارالانوار، ج 220، حدیث 20، مکیال المکارم، ج 2، ص 482، حدیث 1745. ] «بر سختی انجام واجبات صبرکنید، و یکدیگر را به پایداری در برابر مشکلات و مصائب امر کنید، و برای ائمه ـ علیهم السلام ـ مرابطه نمائید.»
مرابطه بر دو قسم است: قسم اول: آن که جمعی از مسلمانان در اطراف مرزهای کشورهای اسلامی برای حراست و پایداری از مرز و بوم و جلوگیری از حمله و هجوم دشمنان به سرزمین آنان، آماده باشند. و نصرت بودن این کیفیت واضح است، زیرا جلوگیری از شرارت دشمنان دین و حفظ کیان اسلام و مؤمنین از اموری است که به وجود مبارک امام ـ علیه السلام ـ بازگشت میکند، و از شئون امامت است. پس کسی که در این جهت سعی و تلاش میکند امام ـ علیه السلام ـ خود را یاری نموده است، به این که زحمتی از دوش مبارک آن حضرت برداشته، و باعث پایداری عزت و شرف ایشان گشته است، زیرا پیروزی و غلبة مشرکین باعث از بین رفتن آثار ایشان، و پیروزی اهل ایمان باعث زنده کردن و نشر آثار امام ـ علیه السلام ـ میگردد. و نیز آن حضرت را نسبت به بستگان و دوستانشان یاری نموده است. زیرا آنها را از شرّ دشمنان از نظر جان و مال و آبرو و دیانت حفظ کرده است. قسم دوم: آن که مؤمن در هرحال منتظر فرجامام زمانش باشد، و درتسلیم واطاعت امراو و تحمل مصائب و سختیها پایداری نماید. و خود را برای شرکت در آن قیام بزرگ از نظر قوی نظامی و لو فراهم کردن یک تیر آماده کند. امام صادق ـ علیه السلام ـ فرموده است: «لیعدّن أحدکم لخروج القائم ولو سهماً.»[ غیبت نعمانی، ص320. ] «هریک از شما برای قیام قائم ـ علیه السلام ـ آمادگی پیدا کند، اگر چه با داشتن یک تیر باشد.» و تصمیم جدی داشته باشد که امام زمانش را در هنگام ظهور یاری کند.
مؤمن باسعی و کوشش در فراگرفتن علوم و معارف دینی، در حقیقت امام زمان ـ علیه السلام ـ را یاری نموده است، زیرا اولاً خود انسان از جمله کسانی است که هدایت او از شئون امام ـ علیه السلام ـ میباشد، پس همان طور که به هدایت دیگران، یاری امام ـ علیه السلام ـ حاصل میشود، فراهم آوردن وسائل هدایت خود و کوشش نمودن در این راه نیز یاری آن حضرت به حساب میآید.
ثانیاً: آموختن علوم دینی، مجهز شدن به ابزار هدایت و مقدمة راهنمائی خلق است، و وقتی نور علم برای کسی پیدا شد از روشنائی آن دیگران هم بهرهمند میشوند، ومیتواند جهالت خود را در پرتو آن برطرف کنند، به این وسیله یاری امام ـ علیه السلام ـ تحقق پیدا میکند.
یکی دیگر از راههای راهنمائی و هدایت دیگران، تألیف و تصنیف احادیث به همراه مطالب علمی و دلائل و براهین است. و این کیفیت نصرت، یعنی راهنمائی افراد نادان. با گستردگی که در اقسام آن ذکرشد، با همة بندگان امکان دارد. بنابراین، هر شخص به هر شکلی که برای او ممکن است، باید در راهنمائی افراد گمراه و نادان تلاش کند، که این از بهترین عبادتها و باعث نزدیکی به پروردگار است، و مقصود از زنده کردن نفس درآیة شریفه: «وَ مَنْ أَحْیاها فَکَاَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً»[ سورة مائده، آیه 32. ] «هرکسی نفسی را زنده کند، گویا تمام مردم رازنده نموده است.» همین هدایت است، و در تأویل این آیة شریفة امام باقر ـ علیه السلام ـ فرموده است: «مراد راهنمائی اشخاص و نجات آنها از ضلالت و گمراهی است»[ کافی، ج 4، ص 210، حدیث 2. ] و در احادیث، فضائل زیادی برای آن نقل شده است.[ برای اطلاع بیشتر از احادیثی که در این مورد نقل شده به کتاب شریف کافی، ج 2، ص210 مراجعه شود. ]
ولی این تکلیف بیشتر متوجه علماء است و این آیة کریمه: «ادْعُ إِلى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»[ سورة، نحل آیة 125. ] به این مطلب اشاره دارد که: علماء و دانشمندان باید اشخاص گمراه و نادن را به مقتضای حال آنها، به یکی از وجوه سه گانه هدایت و راهنمائی فرمایند. وجه اول با بیان حقایق و اسرار نهفته در خلقت، آنها را به صراط مستقیم هدایت کنند. وجه دوم با بیان آثار فوائد دنیوی و اخروی اعمال صالح و نیز مفاسد و خطرات اعمال زشت، نور هدایت در دلهای آنها ایجاد کند. وجه سوم با بیان روشهای منطقی و استدلالی حق را اظهار کند، به شکلی که انکار آن ممکن نباشد، و کوشش وسوسه گران را از بین ببرد . اینها روشهای مختلف راهنمائی و هدایت بود، ولکن نکتة مهم در این امر داشتن حسن نیت و خلوص است، تا آن غرض اصلی یعنی نصرت و یاری امام ـ علیه السلام ـ تحقق پیدا کند. زیرا میدانیم مسألة هدایت بندگان یکی ازشؤونات امام ـ علیه السلام ـ است، پس هرکس به توفیق الهی بتواند وسیلة هدایت گروهی شود، در واقع آن حضرت را در امر ترویج دین و تبلیغ آن یاری کرده است، و با این عمل، نصرت الهی محقق شده است، و طبق وعدهای که فرموده:
« إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ » خداوند او را یاری خواهدنمود.
همانطور که امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ در ضمن نامهای که به مالک اشتر ـ بعد از این که او را به تقوا و پیروی از فرامین الهی سفارش نمودند ـ فرمودند:
«خدا را با قلب و زبان و دست خود یاریکن، زیرا او ضامن شده هرکس او را یاری کند، یاریش فرماید، و هرکه او را عزیز بدارد، عزت و آبرو به او بخشد.»[ نهج البلاغه فیض، ص 991، نامة 53. ]
راهنمایی وهدایت افراد نادان و گمراه اعم است از آن که در اصول و معارف باشد یا در فروع و احکام، و آن بر چند قسم است:
قسم اول
آن که به گفتار باشد، مثل این که نادان را آموزش دهد تا رفع جهالت از او شود، یا رغبت وتمایل در او ایجاد کند که با رفتن در محافل علمی جهالت و نادانی خود را برطرف کند.
قسم دوم
آن که اعمال و رفتارش به گونهای باشد که افراد نادان هم به آنگونه اعمال تمایل پیدا کنند.
و این قسم بهترین نوع هدایت و راهنمائی است، چنانچه در امر تقوا بیان شد.
قسم سوم
آنکه به پرداختن مال باشد، مثل آنکه با صرف مقداری از مال خود، آنها را به طرف سلوک مذهبی متمایل کند، یا آن که در امر معاش آنها کمک کند تا آنها به آموختن احکام و دین اقدام نمایند، یا آن که مجلسی را جهت مذاکره علم منعقد نماید، و وسایل پذیرائی برای آنها فراهم کرده، تا آنها به آمدن تشویق شوند.
و تأیید بر این مطلب آن است که خداوند متعال سهمی از زکات را در مورد تألیف قلوب کفار مقرر نموده، تا آنها به سوی اسلام رغبت پیدا کنند.[ اشاره به آیة زکات در سورة توبه میباشد. (آیه 60)، که این مطلب مفصلاً در کتب فقهی بیان شده است. ] و همچنین در روایات نقل شدهاست که: وقتی پیامبر ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ خواستند خویشان خود را به دین مبین اسلام دعوت کنند، به امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ فرمودند که طعامی مهیا کند، و ایشان بعد از پذیرائی از آنها، دعوت خود را اظهار نمود، و در حدیث است که تا سه روز این عمل را تکرار کرد.[ بحارالانوار، ج18، ص 181، حدیث 11]
عنوان چهاردهم
بر اثر تقوا هیبت الهی در چهرة مؤمن ظاهر میشود، و باعث میشود که دل منافقین و اشرار از او خائف و ترسان شود، و چه بسا به این وسیله منکرات دفع شده، حدود الهی اقامه گردد، و از شرّ اشرار و فساق جلوگیری شود، و همة اینها نصرت و یاری امام ـ علیه السلام ـ در امر دین است، چنانچه در کیفیت چهارم ان شاءالله تعالی بیان خواهد شد.
عنوان پانزدهم
از جملة شئونات و مقامات امام ـ علیه السلام ـ دعا و شفاعت آن حضرت نسبت به شیعیان و دوستانشان میباشد، که به این وسیله خداوند اعمال آنها را قبول و کاستیهای آن را بر طرف مینماید، و گناهان آنها را عفو میفرماید، که اگر شفاعت و دعای ائمة اطهار ـ علیهم السلام ـ در حق ایشان نباشد، هر آینه در دینا وآخرت در سختیها و نقمات الهی هلاک خواهند شد، و از پاداش اعمال و حسنات محروم شوند، و این امر در اخبار بسیاری بیان شدهاست.[ رجوع شود به بحارالانوار، ج 27، ص 198، حدیث 62، و ص 308، باب 8، وص 311، باب 9. ]
* توضیح: منابع در پایان هر مطلب آورده شده تا یک پست جدا برای منابع ایجاد نشود .