عنوان دوازدهم
تقوای مؤمن باعث ظهور مراتب کمالات امام ـ علیه السلام ـ در قلب متقی میگردد. زیرا هرگاه قلب به وسیلة وصف تقوا از رذائل ـ که اصل و عمدة آنها حبّ دنیا است ـ پاک شد، دل نوارانی میشود، همچون چشمی که باز شده، دل مؤمن متقی بینا میشود، و به جلال و جمال امام ـ علیه السلام ـ عارف و بصیر میگردد، و مرتبة نورانیت ایشان در نزد او ظاهر میشود، و قلب او نسبت به مقام رفیع ایشان خاضع و خاشع میگردد. و نه تنها تقوای حقیقی سبب ظهور مراتب کمالیه آنها در قلب خود او میشود، بلکه وسیلة ظهور این مراتب از برای دیگران نیز میشود، بهخاطر آنکه در بعضی از اخبار وارد شده است: «هرگاه قلب به تقوا متصف شد و از فریفتگی و دلباختگی به دنیا نجات پیدا کرد، خداوند بر زبان او کلمات حکمت آمیز را جاری میفرماید، که (از شدت حسن کلمات) مورد تعجب شنوندگان، قرار میگیرد»[ بحارالانوار، ج70، ص 313، حدیث 16، و ج 78، ص 270، ح 110 با اندکی تفاوت. ] پس بندة مؤمن بعد از این که به وسیلة نور تقوا در قلب خود نسبت به شئونات و مقامات رفیعه امام ـ علیه السلام ـ بصیرت و بینائی پیدا نمود، و زبان او از چشمة حکمتآمیز قلبش سیراب شد و به کلمات حکیمانة ناطق وگویا گردید، با بیان او حجت و دلیل فضیلت و کمال امام ـ علیه السلام ـ بر دوستان آشکار شده و به آن هدایت میشوند، و بر دشمنان اتمام حجت شده و موجب سرافکندگی آنها میگردد. پس به این عنوان نسبت به ظهور مقام امام ـ علیه السلام ـ در نظر دوستان و دشمنان نصرت حاصل میشود، و چون شیعیان و دوستان ایشان به سبب آن در صراط مستقیم ثابت میمانند، و از فتنة پیرویشیطانرجیم محافظت میشوند، نوعی یاری امام ـ علیه السلام ـ تحقق پیدا میکند.
عنوان سیزدهم
تقوای مؤمن نسبت به امور مالی، باعث نصرت امام ـ علیه السلام ـ است، زیرا اهل تقوا آنچه از حقوق واجب مالی به آنها تعلق گیرد، در هر موردی که به رضای آن حضرت قطع پیدا کنند، انفاق مینمایند. و از جملة موارد رضایت امام ـ علیه السلام ـ است، جائی است که زنده کردن امر ایشان شود، که این خود نصرت و یاری امام ـ علیه السلام ـ است، همچنین نیم دیگر از خمس را به سادات از شیعیان، و نیز حق زکات را به عوام ایشان انفاق میکند، همچنین به واسطة اعتماد به او، بسا این حقوق را نزد او آورند، تا او به اهلش و موردش برساند . بنابراین؛ یاری امام ـ علیه السلام ـ کرده هم نسبت به شیعیانی که آن حقوق را اداء میکنند و به فیوضات دنیوی و اخروی آن فائز میشوند، و هم نسبت به شیعیانی که نیازمندند، و به این وسیله اصلاح امر آنها میشود.
عنوان نهم
هرگاه بندة مؤمن تقوا پیشه کرد، اعتماد دیگران را به او جلب میشود و هنگامی که خبر میدهد، مورد اطاعت واقع میشود، پس تقوای او نسبت به زنده نمودن احادیث و اخبار ائمة معصومین ـ علیهم السلام ـ نصرت و یاری آنان محسوب میشود. و همچنین موجب نشر فضائل آنها و تقویت قلوب مردم در معرفت و محبت ائمه ـ علیهم السلام ـ میگردد، چنانچه در حق بعضی از بزرگان و موثقین از اصحاب این مضمون وارد شده است که: «لولا هؤلاء لاندرست آثارنا.»[ وسائل الشیعه، ج 27، ص 142، حدیث 14 با اندکی اختلاف، و فی البحار، عن الصادق ـ علیه السلام ـ : «لولا زرارة لاندرست أحادیث ابی» بحار (47، 390). ] «اگر این اصحب نبودند هر آینه آثار ما کهنه و مندرس میشد.»
عنوان دهم
تقوای مؤمن نسبت به شیعیان و دوستان امام ـ علیه السلام ـ در امور آخرتی آنها نیز نصرت و یاری است. زیرا بهعنوان مثال به واسطة اعتماد و وثوق به اهل تقوا، به فیض جماعت آنها در نماز نائل میشوند.
عنوان یازدهم
تقوای مؤمن نصرت است نسبت به امام ـ علیه السلام ـ در امر دنیای شیعیان و دوستان ایشان، زیرا به واسطة اعتماد به قول آنها در امر نکاح و طلاق و شهادات و امثال آن، امور دنیوی آنها نیز منظم میگردد.
عنوان پنجم
بنده به واسطة دارا شدن صفت تقوا در زمرة اولیاء و شیعیان امام ـ علیه السلام ـ قرار میگیرد، و موجب زیاد شدن عدد آنها میشود، واین نصرتی آشکار است که باعث مباهات و فخر امام ـ علیه السلام ـ میگردد. و مؤید آن؛ حدیث نبوی ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ است که فرمود: «تناکحوا تناسلوا تکثروا، فإنّی اُباهی بکم الاُمم یوم القیامة ولو بالقسط .» [ جامعالاخبار، ص 272، حدیث 5. ] که آن حضرت زیاد شدن عدد امت را ـ ولو بچة سقط شده ـ موجب افتخار خود در میان امتهای دیگرمیداند.
عنوان ششم
به مقتضای اخبار زیاد، وجود اهل تقوا در هر مکانی باعث بر طرف شدن بلا و نزول رحمت است، گرچه اهل آنجا مستحق عذاب و بلا باشند. و این عنوان نصرت امام ـ علیه السلام ـ در مقام ظهور آثار وجودی آن حضرت است، زیرا همة فیوضات الهی به یُمن وجودامام ـ علیه السلام ـ نازل و مقدر میشود، و آن فیوضات از طرف آن حضرت در هر مکانی بهخاطر وجود شیعیانش که اهل تقوا میباشند، افاضه میشود، که اگر تقوای این گروه نباشد، اعمال زشت و ناپسند دیگران مانع از ظهور آن آثار میشود، پس افراد پرهیزگار به واسطة تقوای خود، امام ـ علیه السلام ـ را در اقاضه این فیوضات یاری میکنند.
عنوان هفتم
تقوا یاری امام ـ علیه السلام ـ در مقام دفع ضرر از منسوبین آن حضرت است، به خاطر آن که گفتیم که اگر اهل تقوا در میان نباشند، بلا و گرفتاری بر دیگران ـ ولو نادانان از دوستان ایشان ـ وارد میشود.
عنوان هشتم
هرگاه بندة مؤمن بر اثر تقوا به درجة کمال رسید، خداوند متعال بعضی از کرامات را گاهگاه از اوظاهر میفرماید، و هرگاه مردم آن کرامات ار از شیعیان آن حضرت دیدند، موجب کمال و استحکام عقیده و معرفت آنها نسبت به امام ـ علیه السلام ـ میشود، که اینان دست پروردة اویند، پس خود او چگونه است؟
منظور از نصرت و یاری کسی؛ همراهی با او در رساندن نفعی به او یا دفع ضرری از او است، و مؤمن در تحصیل تقوا، با چند عنوان امام ـ علیه السلام ـ را نصرت و یاری مینماید، که هرکدام نسبت به وجودمبارک امام ـ علیه السلام ـ نفعی به حساب میآید.
عنوان اول
از بزرگترین و مهمترین اموری که آن حضرت از جانب خداوند تعالی به عهده دارند، هدایت بندگان و راهنمائی آنها به سوی خیر و صلاح است.
پس هرگاه انسان یک نفر از بندگان خدا را هدایت و ارشاد کند تا آن که از اهل خیر و درستکاری شود، به همان مقدار که در هدایت او وسیله شدهست، امام ـ علیه السلام ـ را یاری کردهاست، و در این امر فرقی نمیکند که انسان دیگری را به درستکاری و تقوا هدایت نماید، یا خودش را اصلاح نموده و تقوا پیشه کند، زیرا خود او هم یکی از آنهایی است که اما ـ علیه السلام ـ باید او را به خوبی و درستکاری هدایت فرمایند. از طرف دیگر چون تقوا حاصل نمیشود، مگر به تحصیل معرفت و علم به دستورات ائمة اطهار ـ علیهم السلام ـ در زمینة اوصاف متقین و ویژگیهای اهل تقوا است، روشن است که تحصیل این معرفت با زنده کردن امر ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ و احیاء اخبار و احادیث آنها تحقق پیدا مینماید. و این خود از مهمترین اقسام نصرت نسبت به امام ـ علیه السلام ـ است که سفارش بسیاری به آن شده است.
عنوان دوم:
در مقام هدایت، هدایت عملی چندین برابر هدایت گفتاری مؤثر است، بلکه هدایت گفتاری بدون هدایت عملی اثری ندارد، پس هرگاه کسی اهل تقوا شد، آثار ظاهری تقوای او موجب بیداری و یادآوری و هدایت دیگران میشود. و بیان خواهد شد که هدایت مردم از انواع یاری امام ـ علیه السلام ـ در امر دین است، و به این مطلب در «کافی» در باب «ورع»[ کافی، ج2، ص 76.] و باب «علم»[ کافی، ج 1، ص 30.] تصریح شده است.
عنوان سوم
هرگاه بندة مؤمن به وصف تقوا آراسته گردید وآثار کمال از او ظاهر شد، امام ـ علیه السلام ـ به وجود او افتخار میکند و در حقیقت زینت برای امام شده است، و این همان توصیه امام صادق ـ علیه السلام ـ به دوستان و شیعیانش میباشد که فرمود:
«معاشر الشیعه: کونوا لنا زیناً ولا تکونوا علینا شیناً»[ امالی شیخ صدوق، 484 ح 17، و به نقل از بحارالانوار، ج 71، ص310، حدیث 3. ] «برای ما زینت باشید، و برای ما مایة ننگ و عار نشوید.»
عنوان چهارم
لازمة پیمودن مراتب تقوا، تبعیُت از گفتار و رفتار آن حضرت است و با این تبعیت و پیروی، تسلیم شدن در برابر فرامین آن حضرت و تعظیم شأن او حاصل میشود، واین امر چون باعث معرفی بیشتر مقام امام ـ علیه السلام ـ میشود، نصرت و یاری او محسوب میشود.
پیشه کردن تقوا یاری امام زمان ـ علیه السلام ـ در امر دین به چند طریق حاصل میشود، که در اینجا به دوازده کیفیت از مهمترین آنها مختصراَ اشاره میکنیم: کیفیت اول؛ تقوا است، و بر این مطلب شواهدبسیاری است که برخی از آنها را ذکر میکنیم:
اول: امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ که در ضمن نامهای به عثمان بن حنیف[ایشان یکی از کارگزران حضرت در بصره بود.]نوشتهاند: «[ نهج البلاغه فیض، ص 966، ضمن نامة 45. ]
«آگاه باشید! همانا از برای هرکس امام و پیشوائی است که در اعمال و رفتار خود از او پیروی میکند، و به روشنائی نور علم او هدایت مییابد. آگاه باشید! امام شما از دنیای خود و از زینتهای آن به دو جامة کهنه و از خوردنیهایش آن به دو قرص نان قناعت کردهاست. آگاه باشید! شما توانائی بر اینگونه رفتار ندارید، ولکن مرا به دوری از محرمات و کوشش در انجام واجبات و به پاکدامنی و پیمودن راه صحیح یاری کنید.»
دوّم: در کتاب «کافی» روایت شده که حضرت امام محمدباقر ـ علیه السلام ـ فرمود:
[ سورة نساء،آیه 69.] و[ کافی، ج2، ص 78، حدیث 12. ] « ما را با دوری از محرمات یاری کنید، همانا هرکس خداوند عزّوجل را با داشتن ورع ملاقات کند خداوند در کار او گشایش میدهد، به درستی که خداوند تبارک و تعالی میفرماید: کسانیکه خدا و رسول او را اطاعت کنند، با کسانیکه در جوار قرب الهی از رحمتهای او برخوردارند یعنی انبیاء و صدیقین و شهداء و صلحاء همنشین خواهند بود.»
3. در همان کتاب از حضرت صادق ـ علیه السلام ـ روایت شده که فرمود: «ان شیعة علی خمص البطون، ذبل الشفاة، و اهل رأفة و علم و حلم، یعرفون بالرهبانیة فأعینوا علی ما أنتم علیه بالورع والجتهاد.«[ کافی، ج2، ص 233، حدیث 10. ]
«همانا شیعیان امرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ شکمهایشان خالی و لبهای آنها خشکیده است[و آن به علت گرسنگی وروزه دار بودن است.] و آنان اهل رأفت و علم و بردباری هستند، و به روی گرداندن از اهل دنیا شناخته میشوند، پس برای ثبات و استواری در امر ولایت، مرا با دوری از محرمات و کوشش در انجام واجبات یاری کنید.»
چهارم: امام زمان ـ علیه السلام ـ در ضمن توقیع شریف خود فرموده است:
«إنّا غیر مهملین لمراعغتکم ولاناسین لذکرکم، ...........»[ بحارالانوار، ج 53، ص175.]
«بدرستیکه ما در رعایت امر شما بیتوجهی ننموده و یاد شما را از خاطر نبردهایم. و اگر این چنین نبود، هرآینه به بلای سخت گرفتار میشدید، و دشمنان، شما را از پی در میآورند، پس تقوا پیشه کنید و ما را در نجات خود از فتنهای که شما را احاطه کرده یاری کنید.»
1 – ((محمد بن اسماعیل بن موسى بن جعفر)) که پیرمردترین فرزندان رسول خدا( صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) در عراق بود، مى گوید:
((فرزند امام حسن عسکرى (علیه السلام ) را بین دو مسجد دیدم که آن وقت کودک بود)). (از علاّمه مجلسى (؛ ) نقل شده که منظور از دو مسجد، یا مسجد مکّه و مدینه ، یا مسجد کوفه و سهله و یا مسجد سهله و صعصعه است.)
2 – ((موسى بن محمّد)) (نوه امام موسى بن جعفر (علیه السلام )) مى گوید:
((حکیمه )) دختر امام جواد (علیه السلام) و عمّه امام حسن عسکرى گفت : من حضرت قائم (علیه السلام ) را در شب ولادتش و بعد از آن دیدم .
3 – ((فتح مولى الزرارى )) مى گوید: از ابا على بن مطهّر شنیدم که مى گفت :
حضرت مهدى (علیه السلام) را دیده است و طول قامت حضرت مهدى (علیه السلام) را وصف مى نمود.
4 - از کنیز ابراهیم بن عبده نیشابورى که از بانوان نیک بوده نقل شده که گفت :
من همراه ابراهیم بر فراز کوه صفا ایستاده بودیم که حضرت مهدى (عج) آمد و سخنانى به ابراهیم فرمود.
5 - از ابن عبداللّه بن صالح نقل شده که او حضرت مهدى (علیه السلام) را در کنار کعبه مقابل حجرالا سود، دیده است که مردم براى بوسیدن حجرالا سود، هجوم مى آوردند و او مى فرمود:((مسلمین به این کار (هجوم و کشمکش) ماءمور نشده اند)). (شاید منظور این باشد که اگر بر اثر جمعیت زیاد، بوسیدن حجرالا سود، بسیار دشوار است ، واجب نیست آن را ببوسند، بلکه به آن اشاره کنند.)
6 – ((ابراهیم بن ادریس)) از پدرش نقل مى کند که گفت :
من حضرت مهدى (علیه السلام ) را بعد از پدرش امام حسن عسکرى (علیه السلام) دیدم که به حدّ بلوغ رسیده بود، دست و سرش را بوسیدم .
7 – ((احمد بن نصر)) مى گوید: با عنبرى بودم ، سخن از جعفر (کذّاب) به میان آمد، عنبرى از او بدگویى کرد، من گفتم غیر از او (کسى امام بعد از امام حسن عسکرى) نیست ، عنبرى گفت : آرى غیر از او هست .
گفتم : آیا او را دیده اى ؟.
گفت : نه ، ولى غیر از من ، او را دیده اند.
گفتم : او کیست که او را (یعنى حضرت مهدى (علیه السلام) را) دیده است ؟.
عنبرى گفت : همین جعفر (کذّاب) او را دوبار دیده است .
8 - و همچنین از ابونصر، طریف خادم روایت شده که حضرت مهدى (علیه السلام) را دیده است .
و نظیر اینگونه روایات بسیار است و در انجام مقصود، همین قدر کفایت مى کند، عمده ترین دلیل بر وجود حضرت مهدى (علیه السلام) همان دلیل (عقل) است که قبلاً گفتم و بقیه مطالبى که بعد از آن ذکر شد، به عنون تاءکید و تاءیید آن است و اگر این مطالب را در اینجا نمى آوردم ، ضررى به مقصود نمى زد و دلیل قبل کفایت مى کرد.
برگرفته از کتاب : نگاهى بر زندگى دوازده امام (ع)-علامه حلّى
حضرت مهدى (علیه السلام ) قبل از ظهور، داراى دو غیبت است :
الف : غیبت طولانى ؛ که طولانى تر از غیبت (یعنى پنهانى ) دیگر است ، چنانکه روایاتى به این معنا آمده است .
ب : غیبت کوتاه : که از زمان تولّد آن حضرت شروع شده و تا آن زمان که سفارت و نیابت خاصّه سفیران و واسطه هاى او قطع شد، ادامه یافت (از سال 260 تا 329 هجرى حدود هفتاد سال ).
غیبت طولانى او بعد از غیبت کوتاه ، شروع مى شود و ادامه مى یابد و در پایان آن ، حضرت مهدى (علیه السلام ) ظهور کرده و قیام به شمشیر مى نماید. (دوران زندگى حضرت مهدى (اَرْواحُنا لَهُ الْفِداء) در سه دوره تقسیم مى گردد:
- دوره کودکى از سال 255 تا 260.
- دوره غیبت کوتاه (صغرا) از سال 260 تا 329.
- دوره غیبت طولانى (کبرا) از سال 329 تا ظهور و نهضت جهانى آن حضرت .
وقتى که در سال 260 هجرى ، امام حسن عسکرى (علیه السلام ) رحلت کرد، امام زمان (علیه السلام ) از نظرها پنهان شد ((و غیبت صغرا)) به پیش آمد و تا نیمه شعبان سال 329، چهار نفر از فقهاى ربّانى به ترتیب از ناحیه آن حضرت تعیین شده و واسطه بین او و مردم گردیدند، این چهار نفر را که (( نُوّاب اربعه)) خوانند عبارتند از:
الف - ((عثمان بن سعید عمرى )) (متوّفاى سال 300 هجرى).
ب - ((محمدبن عثمان ))که پنج سال عهده دارنیابت خاصّ بود و به سال 305وفات کرد.
ج - ((حسین بن روح )) (متوفاى شعبان 326 ه - ق).
د - ((على بن محمّد سمرى )) که در نیمه شعبان سال 329 از دنیا رفت.)
خداوند در قرآن مى فرماید:
(وَنُرِیدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِى الاَْرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ * وَنُمَکِّنَ لَهُمْ فِى الاَْرْضِ وَنُرِىَ فِرْعَوْنَ وَهامانَ وَجُنُودَهُما مِنْهُمْ ماکانُوا یَحْذَرُونَ ). (سوره قصص ، آیه 5 و 6.)
(( اراده ما بر این قرار گرفته است که به مستضعفین نعمت بخشیم و آنان را پیشوایان و وارثین روى زمین قرار دهیم و حکومتشان را پابرجا سازیم و به فرعون و هامان و لشکریان آنان ، آنچه را بیم داشتند از این گروه نشان دهیم )).
و در مورد دیگر مى فرماید:
(وَلَقَدْ کَتَبْنا فِى الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ اَنَّ الاَْرْضَ یَرِثُها عِبادِىَ الصّالِحُونَ ). (سوره انبیاء، آیه 105.)
((مادر زبور (کتاب داوود) بعد از ذکر (تورات ) نوشتیم که بندگان صالح من وارث (حکومت ) زمین خواهند شد)).
رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود:
قطعا روزها و شبها نگذرد و جهان پایان نیابد تا اینکه خداوند از خاندان من مردى را برانگیزد که او همنام من است ، سراسر زمین را پر از عدل و داد کند، همانگونه که پر از ظلم و جور شده است .
مقام امامت بعد از امام حسن عسگرى (علیه السلام) به پسرش(حضرت مهدى (علیه السلام ) ) هم نام و هم کُنیه رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) رسید و امام حسن عسگرى (علیه السلام ) در ظاهر و باطن ، فرزندى جز او (یعنى حضرت مهدى (علیه السلام )) نداشت و او را غایب و مخفى ، بجاى گذارد. حضرت مهدى (علیه السلام ) در شب نیمه شعبان سال 255 هجرى (در شهر سامرّا) به دنیا آمد.مادرش ((اُمّ وَلد)) بود به نام ((نرجس)) (دختر یشوعا از ذریه شمعون یکى از حواریون حضرت عیسى) علیه السلام ) بود) حضرت مهدى (علیه السلام ) هنگام وفات پدرش ، پنج سال داشت ، خداوند به او در همان سن و سال ، حکمت و مقام قضاوت را عنایت فرمود.او را نشانه و حجّت جهانیان قرار داد، خداوند به او (در کودکى) حکمت آموخت چنانکه به حضرت یحیى (علیه السلام) در زمان کودکى حکمت آموخت .( چنانکه در آیه 12 از سوره مریم مى خوانیم ، خداوند مى فرماید:
(یا یَحْیى خُذُ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ وَآتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیّاً ) ؛ ((اى یحیى ! کتاب خدا را با قوّت بگیر و ما حکمت را در کودکى به او دادیم )).) و نیز خداوند مقام امامت را به حضرت مهدى (علیه السلام ) در کودکى عنایت کرد. چنانکه به حضرت عیسى (علیه السلام ) در آن هنگام که در گهواره بود، مقام نبوت عطا فرمود. (چنانکه در آیه 29 و 30 از سوره مریم آمده : عیسى (علیه السلام) در حالى که کودک بود و در گهواره قرار داشت زبان گشود و گفت :
(اِنِّى عَبْدُاللّهِ آتانِى الْکِتابَ وَجَعَلَنِى نَبِیّاً)؛ ((من بنده خدایم که به من کتاب (آسمانى) داده و مرا پیامبر قرار داده است )).)
در مورد امامت امام مهدى (علیه السلام ) قبل از تولّدش ، از رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) تصریح شده بود چنانکه مسلمانان ، آن را مى دانستند و بعد از رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) امیر مؤ منان على (علیه السلام ) به امامت آن حضرت تصریح فرموده است.همچنین امامان معصوم (علیهم السلام ) یکى پس از دیگرى ، تا پدرش امام حسن عسگرى (علیه السلام ) به امامت او تصریح کرده اند. (این روایات ، در کتاب ((منتخب الاثر)) آمده است .)
پدر بزرگوارش امام حسن عسکرى (علیه السلام ) نزد افراد مورد وثوق و خواصّ شیعیانش ، تصریح به امامت آن بزرگوار نموده است . و اخبار و روایات در مورد غیبت و پنهان شدنش و همچنین در مورد حکومت جهانیش ، قبل از تولّد و پنهان شدنش به طور مستفیض (بسیار) از ائمه اهل بیت (علیهم السلام ) نقل شده است .در میان امامان (علیهم السلام ) اوست که صاحب شمشیر است و به حق قیام مى کند و همه در انتظار تشکیل دولت ایمان (حکومت اسلامى جهانى او) بسر مى برند.
زرتشت جزء پیامبران الهی دارای کتاب می باشد و دین او دین غالب ایرانیان تا قبل ازظهور اسلام بوده است.در این مذهب مسئله آخرالزمان .مطرح شده و چنین توصیف شده: وقتی "سوشیانت"یا موعود ظهور کند، آخرالزمان آغاز می شود. موعود همان سوشیانس که در فارسی سوشیانت و گاه به صورت جمع "سوشیانسها" آمده است. نجات بخشی که اهورامزدا به مردمان نیک وعده داده است، وظیفه اش پاییدن و نگهبانی جهان راستی است، جهانی که اندکی پیبش از رستاخیز آراسته خواهد شد و درآن راستگو بر دروغگو چیره خواهد شد، جهانی که در آن حق غالب است و باطل و دروغ مغلوب.از این جهت سوشیانس نامیده خواهد شد زیراکه سراسر جهان مادی را سود خواهد بخشید. سوشیانس به معنی سودمند است و در گاتها به معنای رهاننده یا نجات دهنده ذکر شده است. در اوستا موعود آخرالزمان "استوت ارت"هم نامیده شده است. در دین زرتشت موعودها سه تن بوده اند که مهمترین آنان آخرین ایشان است و او "سوشیانت پیروزگر"خوانده شده است و این سوشیانت همان موعود است ، چنانکه گفته اند:"سوشیانت مَزدیَنشان ،به منزله کَریشنای بَرَهمان ،بودای پنجم بودائیان ،فارقلیط عیسویان و مهدی مسلمانان ."است. در هر روزگاری و در میان هر قومی و امتی و در هر سرزمینی و به زبان هر پیامبری یا حکیم یا بزرگی ،که سخن از "موعود"رفته است .به تعبیرها و اصطلاحها و نامهای متعارف در میان همان قوم و مردم بوده است و منظور از همه ان تعبیرها و اشارتها و نامها ،سرانجام موعودآخرالزمان است و آن موعود مهدی است،مهدی موعود .در کتابهای زرتشتیان در این زمینه مطالب بسیاری آمده است.از جمله در:
کتاب اوستا
کتاب زند
کتاب جاماسب نامه
کتاب داتستان دینیک
کتاب زراتشت نامه
نویدهای مربوط به موعود آخرالزمان در متن اوستا موجود است و در میان منابع زرتشتی در کتاب هفتم اینکرد بیش از همه از ظهور سوشیانت بحث شده است :
"چاره و درمان جمیع دردهاورنجها با اوست،رنج وبیماری وظلم وبی دینی وفساد را ریشه کن سازد.مردمان ناپاک را نابود سازدوهمه آنها رابراندازد."
درکتاب جاماسب نامه درصفحه 121 آمده است:
"گشتاسب پادشاه وقت می پرسد وقتی "سوشیانس"ظهور کرد چگونه فرمانروایی و دادستانی میکند و چگونه اداره خواهد شد و چه آیینی دارد؟جاماسب در پاسخ میگوید"سوشیانت(نجات دهنده بزرگ)دین را به جهان رواج دهد مردم جهان را هم فکر و هم گفتار و هم کردار سازد ".و باز در همین کتاب شاگرد زرتشت می گوید:
"مردی بیرون آید اززمین تازیان از فرزندان هاشم، مردی بزرگ سروبزرگ تن و بزرگ ساق، و به دین جد خویش بود و زمین را پر داد کند.و باز در کتاب جاماسب نامه جاماسب از قول استادش زرتشت خبر می دهد :پیش از ظهور سوشیانس پیمان شکنی و دروغ و بی دینی در جهان رواج می یابد و مردم از خدا دوری جسته، ظلم و فساد و فورمایگی آشکار می گردد.همین ها نیز اوضاع جهان را دگرگون ساخته زمینه را برای ظهور نجات دهنده مساعد می گرداند.وقایعی که مصادف با ظهور می شود عبارتست از علامات شگفت انگیزی که در آسمان پدید می آید و دال برآمدن شهر ایزد میباشد و فرشتگان از شرق و غرب به فرمان او فرستاده می شود و به همه دنیا پیام می فرستد اما اشخاص شرور او را انکار می کنند و کاذب میشمارند .و نگهبانان پیروزگر آسمانها و زمینها در برابر او سر فرود می آورند در کتاب زند در این باره آمده است:"لشگراهریمنان با ایزدیان دائم در روی خاکدان محاربه و کشمکش دارند و غالباً پیروزی با اهریمنان باشد....آنگاه پیروزی بزرگ از طرف ایزدان می شود و اهریمنان را منقرض می سازند و تمام اقتدار اهریمنان در زمین است و در .آسمان راه ندارند و بعد از پیروزی ایزدان و برانداختن تبار اهریمنان ،عالم کیهان،به سعادت اصلی خود رسیده، بنی آدم برتخت نیکبختی خواهند نشست."
در این هنگام غضب خداوند و خشم مهدی(ع) و سپاهیانش بر سفیانی و هم پیمانان وی فرو میبارد، نشانهها و معجزات الهی به دست مهدی(ع) آشکار میشود. سختی و تیره روزی به سفیانی و حامیان یهودی و رومیاش روی میآورد و به بدترین شکل شکست میخورند. سرانجام، سفیانی به دست یکی از سپاهیان امام مهدی(ع) دستگیر میشود و طبق نقل روایات، در کنار دریاچة طبریه یا در ناحیة ورودی قدس به هلاکت میرسد.
مسجدالأقصی، واقع در شهر مذهبی بیتالمقدس مسجدی است که از دیرباز تاکنون مورد توجه مسلمانان و دیگر ملتها میباشد. بیتالمقدس از جمله شهرهای مهم جهان است و به پرستشگاه انبیا معروف و نامهای دیگر ش اورشلیم و ایلیا است. مثلاً ناصر خسرو در سفرنامهاش مینویسد:
«بیتالمقدس را اهل شام و آن طرف «قدس» گویند، از اهل آن ولایات کسی که به حج نتواند رفتن در همان موسم به قدس حاضر شود، به موقف بایستد و قربانی عید کند چنانکه عادت است. سال باشد که زیاده از بیست هزار خلق در اوایل ماده ذی الحجّه آنجا حاضر شوند. قدس شهری است که بر سر کوهی نهاده و آب ندارد؛ مگر از باران و برستاتها چشمههای آبست امّا به شهر نیست و گرد شهر بارویی حصین است، از سنگ و گچ، دروازهها آهنین، نزدیک شهر هیچ درختی نیست و...»1 «مقدسی» جغرافیدان معروف قرن چهارم هجری در وصف این شهر مینویسد: «در میان شهرهای فلسطین بزرگتر از آن نیست. بسیاری از قصبهها از آن کوچکترند چون اصطخر، قاین، فرما.
نه سرد بسیار و نه گرم است...» و جغرافیدان مشهور دیگری نیز در کتاب مهم خود «ممالک و مسائل»، از این شهر وصف زیبایی نموده است. «بیتالمقدس، شهری بلند و خوش است بر سر کوهها و هر که خواهد آنجا رود به هر جانب که باشد، بیتالمقدس از موضع او بلندتر است...».2 در احادیث و روایات اسلامی نیز بر فضیلت این شهر تأکید شده است. امام علی(ع) فرمودند: «یک نماز در بیتالمقدس معادل هزار نماز است.»3 و از میمونه مولا\النبی بازگو کردهاند که گفت: یا رسول الله، ما را درباره بیتالمقدس فتوا دهید، فرمودند: «ارض محشر و منشر، آنجاست، بروید و نماز را در آن بگذارید و برای این نماز در آن، مثل هزار نماز در غیر آن است»، گفتم: اگر استطاعت آن را نداشته باشم، چه کنم؟ فرمودند: «روغن زیتی برای آن هدیه بنما که در چراغ آن بیفروزند، هر کس این کار را بکند، مثل آن است که به آنجا آمده است.»4 احادیث دیگری نیز در مورد این شهر در کتب حدیثی شیعه و اهل تسنن آمده که میتوان به کتب حدیثی همچون: «سفینـ[ البحار»، «من لایحضره الفقیه»، «صحیح بخاری» و «سنن سنائی» و... مراجعه نمود.
و در طول تاریخ دولتهای قدرتمند برای تصرف و فتح این شهر تلاشهای زیادی نمودهاند، دولتهای قدیم چون بابلیها، کلدانیها و... دولت روم، کشورهای اروپایی، انگلیس، فرانسه و اکنون رژیم صهیونیستی از این جملهاند.
نسبت بیتالمقدس و امام عصر(ع)
بیتالمقدس، معاصر ظهور امام زمان(ع) از چند جهت مورد توجّه قرار میگیرد. یکی از آن جهتها، وقوع نبردی بزرگ در آن، میان سرسختترین دشمن امام(ع) و آن حضرت است. از دشمنان آشکار در نهضت حضرت مهدی(ع) فردی به نام «سفیانی» است. وی جنایات خود را سه ماه پیش از ظهور از شام آغاز میکند و شش ماه بعد از ظهور در نبردی حوالی بیتالمقدس پروندة خونبار و سیاه وی برای همیشه بسته میشود. او دشمن سرسخت و رویاروی آن حضرت میباشد، هر چند که امام(ع) در حقیقت با نیروهای کافری که از سفیانی پشتیبانی میکنند روبروست. روایات تصریح کردهاند که خروج سفیانی از وعدههای حتمی خداوند است.
سفیانی پس از جنایات متعدد و خونباری که از شام تا عراق و حجاز انجام میدهد، با تجربة اوّلین شکست خود به سبب فرورفتن بخشی از سپاهیانش در بیابانی حوالی مکه ـ بیداء ـ پس از ظهور، به مدینه و سپس عراق روانه میشود.
روایات، در مورد جنگهای سفیانی با حضرت مهدی(ع) و یارانش، تنها به ذکر نبرد فتح قدس و آزادی فلسطین پرداختهاند که جنگ پایانی وی خواهد بود. نتیجة این جنگ شکست او و همة هم پیمانان یهودی و غربیاش میباشد.
فتح قدس به وسیلة امام(ع)
از روایات مربوط به این نبرد چنین برمیآید که سفیانی، با مشکلات زیادی روبرو میشود.
حضرت مهدی(ع) در آغاز نبرد درنگ میکند و مدتی در حومه دمشق میماند تا بزرگان و مؤمنان اهل شام؛ آنهایی که هنوز به آن حضرت نپیوستهاند، به او ملحق شوند. سپس حضرت از سفیانی میخواهد که جهت گفتوگو شخصاً با آن بزرگوار ملاقات کند. آنگاه یکدیگر را ملاقات میکنند. وی تحت تأثیر شخصیت حضرت مهدی(ع) قرار میگیرد و با آن حضرت بیعت میکند و تصمیم میگیرد دست از جنگ بردارد و منطقه را تسلیم امام(ع) نماید. امّا نزدیکان و پشتیبانان سفیانی وی را پس از آن سرزنش و نکوهش میکنند و او را از تصمیمش منصرف میسازند!
حضرت علی(ع) در روایتی دراینباره فرمود:
«وقتی سفیانی لشکری به سوی مهدی(ع) میفرستد در بیابان بیداء به هلاکت میرسند و این خبر به اهل شام میرسد. آنها به خلیفة خود میگویند، مهدی ظهور نموده است با او بیعت کن و به اطاعت وی در آی و گرنه تو را میکشیم. او عدهای را جهت بیعت نزد آن حضرت میفرستد و مهدی از سوی دیگر حرکت میکند تا در بیتالمقدس فرود آید».14
این روایتی است که اوج حرکت مردمی دوستداران حضرت مهدی(ع) و مخالفان سفیانی را نشان میدهد در همین نسخه آمده است:
«حضرت مهدی میگوید پسر عموی مرا نزد من آورید تا با وی سخن گویم پس او نزد حضرت آمده و به او گفتوگو میکند. پس از این گفتوگو، وی زمام امر را به امام(ع) تسلیم و با او بیعت میکند! امّا چون نزد یاران خود باز میگردد قبیله کلب ـ خاندان وی ـ او را نادم و پشیمان میکنند به همین جهت او برمیگردد و تقاضای فسخ پیمان میکند امام نیز بیعت وی را فسخ میکند. آنگاه سفیانی لشکریان خود را برای جنگ با امام بسیج میکند ولی امام(ع) او را شکست میدهد و خداوند رومیان را نیز به دست آن حضرت منهدم میسازد».15 به هر حال، سفیانی موفق نمیشود از این جوّ مردمی طرفی بربندد و از آن فرصتی که امام مهدی(ع) به وی میدهد استفاده کند و مسلمانان سرزمین شام هم موفق به ساقط نمودن حکومت سفیانی و ارتش او نمیشوند. از این رو وی و هم پیمانانش نیروهای خود را برای جنگی بزرگ آماده میکنند؛ جنگی که محورهای آن به گفتة روایات از عکّا تا صور و از آنجا تا انطاکیه در ساحل دریا و از دمشق تا طبریه و تا داخل قدس گسترش مییابد.
ظاهراً در همین مقطع زمانی است که حضرت مسیح(ع) از آسمان فرود آمده، به یاری امام عصر(ع) میپردازد.
در شماری از روایتها آمده است که محلّ فرود آمدن عیسی(ع) در قدس خواهد بود همچنین آن حضرت پشت سر امام مهدی(ع) نماز میگزارد و با تصریح به وزارت آن حضرت برتری جایگاه حضرت حجّت(ع) را بر خویش به نمایش میگذارند، همچنین هر سال به حج خانه خدا مشرف میشود و مسلمانان به همراهی وی به نبرد با یهود، روم و دجال میپردازند.16 حضور ایشان به نحوی است که حداکثر یاری رسانی به حضرت ولیّعصر(ع) را به دنبال دارد. در نماز چنانکه با فعالیتها و اقدامات تبلیغی زمینة گرایش خیل عظیم مسیحیان مؤمن و غیرمغرض را به ایشان فراهم میآورد:
در این هنگام غضب خداوند و خشم مهدی(ع) و سپاهیانش بر سفیانی و هم پیمانان وی فرو میبارد، نشانهها و معجزات الهی به دست مهدی(ع) آشکار میشود. سختی و تیره روزی به سفیانی و حامیان یهودی و رومیاش روی میآورد و به بدترین شکل شکست میخورند. سرانجام، سفیانی به دست یکی از سپاهیان امام مهدی(ع) دستگیر میشود و طبق نقل روایات، در کنار دریاچة طبریه یا در ناحیة ورودی قدس به هلاکت میرسد. در ادامة وقایع ظهور با وساطت حضرت مسیح(ع) میان سپاه امام و غربیان پیمان صلحی ده ساله منعقد میشود کهاندکی پس از آن، غربیان صلحنامه نقض میکنند و زمینة بروز فتحالمبین دوم اسلام و تکرار خاطرة صلح حدیبیّه را فراهم میآورند با این تفاوت که در اوّلی، اسلام بر شبه جزیرة عربستان حاکم شد و در دومی بر تمام زمین. تفصیل این اقدامات را میتوان در کتابهای «عصر ظهور» نوشتة آقای علی کورانی و نیز «شش ماه پایانی» نوشته آقای مجتبی السادة مطالعه کرد.
پینوشتها:
1. همو، ص 269،270، به نقل از ناصر خسرو قبادیانی، سفرنامه.
2. اصطخری، ابواسحاق ابراهیم، ممالک و مسالک، ترجمه: محمدبن اسعد بن عبدا...، به کوشش افشار، ایرج، انتشارات ادبی و تاریخی 1373 ص 69،70.
3. کمرهای حاج میرزا خلیل، بیتالمقدس و تحول قبله، به نقل از شیخ صدوق، من لایحضره ا لفقیه.
4. کمرهای، حاج میرزا خلیل، به نقل از: سنن، ابن ماجد، ص 429، سنن، بیهقی، ص 441.
5. حمیدی، سیدجعفر، تاریخ اورشلیم (بیتالمقدس) چاپ دوم انتشارات امیرکبیر، 1381، ص 18 و نیز کمرهای، بیتالمقدس و تحول قبله.
6. اسعدی، مرتضی، بیتالمقدس، دایر\المعارف اسلامی، تهران، چاپ اول 1367، ص 18.
7. انصاری اراکی، حاج شیخ محمدعلی، ص 2.
8. حمیدی، سیدجعفر، تاریخ اورشلیم، ص 240.
9. همو، ص 242ـ243.
10. اسعدی، مرتضی، بیتالمقدس، ص 93ـ94.
11. حمیدی، سیدجعفر، تاریخ اورشلیم، ص 225.
12. همو، ص 264
13. بخش اوّل مطلب با استفاده از مقاله خانم آمنه حاجتی تهیه شده است.
14. نسخة خطّی ابن حماد، ص 96.
15. همان، ص 97.
16. عصر ظهور، ص 342