سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
پخش زنده حرم ها
پخش زنده حرم
کاربردی

 در مورد این مطلب خیلی توضیح نمیدم . دوستانی که با بحث فراماسونری آشنا هستند این تصاویر رو درک خواهند  کرد .  این تصاویر مریوط به قسمت 9 و 7 مجموعه قهوه تلخ است .
جالبه که دو نماد فراماسونری حالا از روی غفلت یا آگاهی در این مجموعه دیده شده است .
این تصویر یک لژ فراماسونری است . لژ ها با معماری مثلث و چشم معمولا ایجاد میشوند مثلا تصویر لژ بزرگ بیلدربرگ رو میتونید در اینجا ببیندید که با حالت مثلث و چشم ایجاد شده .
                                   
و این هم نمایی از ساختمانی که در مجموعه قهوه تلخ، با معیار لژهای ماسونی به نمایش در آمده :
                                   
----------------------
و اما بررسی نشان دادن نظام درجه 3 ماسونی در سریال قهوه تلخ :
به این نکته توجه کنید :
"بر اساس کتاب "مبانی فراماسونری" نوشت هارون یحیی، در صورتی که دست زیر کت با زاویه صفر قرار بگیرد نشان میدهد شخص مورد نظر دارای نشان درجه 3 ماسونی میباشد."
                                                                
حالا به تصاویر توجه کنید :

کارل ماکس، موسس مکتب مارکسیست در حال نشان دادن نظام درجه ی 3 ماسونی:

                                             
استالین، در حال نشان دادن نظام درجه ی 3 ماسونی:
                                              
و در سریال قهوه تلخ، سیامک انصاری در حال نشان دادن نظام درجه ی 3 ماسونی:
                                     
شما چی فکر میکنید ؟ آیا همه این ها تصادفیه ؟ 

  پیشنهاد میکنم برای اینکه بیشتر درک کنید مستند ظهور (52 قسمتی ) را تهیه کنید و حتما ببینید.

این تصاویر مریوط به قسمت ? و ? مجموعه قهوه تلخ است . 

جالبه که دو نماد فراماسونری حالا از روی غفلت یا آگاهی در این مجموعه دیده شده است .

هر چه محققین خواستند در برابر سریال قهوه تلخ و نماد گرایی فراماسونری سکوت کنند؛ با انتشار قسمت های دیگر این سریال، سکوت دربرابر آن آسان نبود. چر که هر چه میگذشت نماد گرایی در این سریال بیشتر میشد. هرچند در این سریال متلک های سیاسی بسیاری نهفته است اما ما به آن به دلیل بررسی از دید فراماسونری نمیپردازیم .

در قسمت قبلی این مطلب ? نماد طراحی لژ فراماسونری و نماد درجه ? ماسونی را بررسی کردیم . 

اما دوستان نکته ای بسیار ظریف را در نماد " نشان درجه ?" گفتند  که آن اتفاقی نبودن آن را ثابت میکند . 

 

تصویر جناب سیامک انصاری که در حال نشان دادن نظام درجه ? ماسونیست؛ در قسمت ? و در دقیقه ?? اتفاق می افتند. همن طور که میدانید ? و ?? از اعداد مقدس ماسون است . واقعا آیا نشان دادن ? نماد و اعداد فراماسونری در این سریال شک ما را بر نفوذ تفکر فراماسونری در این سریال بیشت نمیکند ؟

به کارگیری ستاره ? پر ( هگزاگرام - hexagram) یا ستاره صهیون که از ستاره های مشهور فراماسون هاست . این ستاره بنابر نظر محققین ( از جله علی اکبر رائفی پور ) از قرن ? وارد آیین یهودیت شده . این ستاره از ستاره های مهم در جن پرسی و پرستش شیطان است . به طوری که تفاسیر متعددی از این ستاره در آیین فراماسونری شده است :

                                        

 در قسمت اول این تصویر دوربین مدام از سمت این ستاره ? پر به جای دیگر تصویر کشیده میشود. نکته اینجاست که هر شکل ? پری ، ستاره ? پر نیست . اما نکاتی در قسمت اول این تصویر نهفته که بسیار جالب است :

محل فیلم برداری این سریال در کاخ نیاوران است . تارخچه ای کوتاه ای کاخ نیاوران :
"عملیات احداث این کاخ به دستور محمدرضا پهلوی در سال ????آغاز گردید و با وقفه‌ای که در ساخت آن پیش آمد در سال ???? به اتمام رسید و به محل سکونت محمدرضا پهلوی و خانواده اش اختصاص یافت."

اما محمد رضا پهلوی کیست ؟ وی یکی از ماسون های یکی از لژهای ایران است .بنابر این چون یک ماسون است و پادشاه ایران است باید محل سکوت وی دارای شاخصه های ماسونی باشد.

اما نکته اینجاست که چرا کارگردان سریال قهوه تلخ باید محل فیلم برداری را جایی اعلام کند که آن محل دارای شاخصه های ماسونی است . و اگر هم مجبور هست چرا باید از این نماد ها به طور مداوم تصویر برداری کند ؟ 

در قسمت دوم این تصویر هم ستاره ? پر یا صهیون در گوشه دیوار که با سایه ترسیم شده است دیده میشود. 

--------------------

باز هم ستاره ? پر ، اینبار در انگشتر یکی از شخصیت های فیلم . عموما وقتی چند نماد قطعی در یک فیلم دیده میشد، دیگر نماد های مشکوک هم بیشتر جلوه میکند. :

                                   

--------------------------------

نماد تک چشم در سریال قهوه تلخ. تک چشم ( چشم چپ) یکی از نماد های فراماسون هاست که تفاسیر متعددی از آن شده اما یکی از تفسیر های جالب از تک چشم این گونه تبیین شده است :

". در زمانی که حضرت ابراهیم قصد داشت اسماعیل را قربانی کند شیطان بارها او را وسوسه کرد و قصد داشت وی را از این کار منع کند و ابراهیم به سمت  او سنگ میزد و آخرین سنگ به چشم راست شیطان خرد و چشم راست شیطان کور شد. بنابراین به کار بردن نماد چشم چپ به احترام پادشاه آنان یعنی شیطان است"

در این سریال نماد تک چشم (چشم چپ) را در جای جای سریال میتوان مشاهده نمود : 

                                

 و در کارکتر دواءالملک : 

                          

 ------------------------------

و جالب ترین جای مطلب این که دوربین در قسمت های مختلف به ستون های ماسونی کاخ کشیده میشود اما در چه زمانی ؟ در قسمت ?? (?=?+?) و در دقیقه ?? تصویر بر روی ستون هایی که یا طراحی لژ های ماسونی ساخته شده است کشیده میشود. باز هم دو نماد ? و ?? را در سریال قهوه تلخ مشاهده شد

                                               

 اما این ستون ها چه ستون هایی هستند ؟ این ستون ها دقیقا شاخصه های ستون های ماسونی را دارند که در لژ ها استفاده میشود . ? ستون ماسونی کنایه از ? ستون معبد سلیمان است که فراماسون ها معتقد اند که در ابتدای ورودی معبد سلیمان ? ستون قرار داشته و البته چند تفسیر دیگر هم از این دوستون میشود که در این جا به آن اشاره نمیکنیم .برای نمونه این تصاویر را نگاه کنید : 

                                           

 و این تصویر : 

                                

 یکی از جالب ترین عکس ها ، تصویر کارگردان است که در کنار ستون ماسونی ایستاده .(البته این تصویر در چند قسمت تکرار میشود ). فعلا به دلیل برخی شرایط از تفسیر نام کاراکتر "بلوتوث" چشم پوشی میکینم : 

                               

در سمت چپ این تصویر، سر یکی از اسطوره های تاریخ  بر روی یک ستون ماسونی و در سمت راست  هم جرج واشنگتن (ماسون اعظم ) به علاوه ستون ماسونی معروف، دیده میشود. 







      

اسراییل شصتمین سالگرد تاسیس کشور یهود را جشن می‌گیرد و در این زمان هیچ چیز بهتر از شناختن یهود، صهیونیسم و اسراییل نمی‌تواند ما را از نیات پلید آنها اگاه کند. پستی که پیش روی شماست ترجمه‌ای از کتاب پروتکل‌های دانشوران صهیون نوشته‌ی عجاج نهیوض است و در بردارنده‌ی 24 پروتکل که توسط سران صهیونیسم که متشکل از دانشوران و مغزهای متفکر یهودیت است به تصویب رسیده و امضا گردیده است و در واقع همان تفکرات اهریمنی آنان برای سلطه بر جهان توسط یک حکومت یهودی است. مطالعه‌ی این نوشتار ما را بر آن می‌دارد تا در تحقیق و شناخت این پدیده‌ی شوم همت بیشتری گمارده و در پاسخ به ندای هل من ناصر ینصرنی که در زمین و زمان پیچیده ثابت قدم‌ باشیم.

پروتکل اول حق با زور است. آزادی ایده‌ای بیش نیست. طلا، ایمان، خود مختاری، سرمایه و حاکمیت مطلق آن، دشمن داخلی، توده‌ی مردم،  هرج و مرج اجتماعی، ناسازگاری سیاست و اخلاق، قدرت یهودیت آزادی‌خواه شکست ناپذیر است، هدف وسیله را توجیه می‌کند، توده و اکثریت مانند انسان کور است. الفبای سیاست: اختلافات حزبی، استبداد مطلق در حکومت، رواج مشروبات الکلی، کهنه پرستی، تباهی اینها اصول و قواعد حکومت یهودی است که متشکل از ترور، آزادی، مبانی حکومت‌های موروثی، سلطه‌ی پنهانی که نمایندگان را از مردم دور می کند شیرازه‌ی آن را تشکیل داده است.

پروتکل دوم شالوده‌های تفرق یهود: جنگ‌های اقتصادی ، حکومت‌های ظاهری و مشاوران مخفی مانند دولت آمریکا، موفقیت تعالیم ویرانگر، نرمش در سیاست، نقش مطبوعات، ارزش قربانیان یهود.

پروتکل سوم افعی نماد یهود و مفهوم آن اختلال در معیارهای شرعی و قانونی کشورها، ترور و وحشت در کاخ‌ها و حکومت‌ها، ابراز قدرت و جاه طلبی یهود، حمایت از پارلمان‌ها و سخنرانان و نویسندگان پر حرف و کم کار، سو استفاده از قدرت، بردگی اقتصادی، افسانه‌ی حقوق ملت، آرمان‌های یهود در کشورهای دیگر، انحطاط توسط عوامل گرسنگی توده‌ی مردم ثمره‌ی آن، تاجگذاری و حکومت پادشاهان حاکم (یهود) بر سراسر جهان، نیاز به شالوده‌ی تعلیم در مدارس، آزادی خواهی بحران اقتصادی، تضمین امنیت برای ملت ما (یهود) لازمه‌ی حاکمیت مطلق تحت اندیشه‌ی یهودیت همانند انقلاب کبیر فرانسه و نقش عمال مخفی یهود در آن.

پروتکل چهارم مراحل مختلف یک حکومت جمهوری از دید یهود: آزادی خواهی توسط عوامل یهود، رقابت اقتصادی بین‌المللی، نقش سفته بازی‌ها، زر پرستی که نتیجه‌ی آن را در پروتکل پنجم می‌بینیم.

پروتکل پنجم راه‌های ایجاد یک حکومت مرکزی مقتدر یهودی: گرفتن زمام قدرت با حربه‌ی آزادیخواهی، عواملی که اتحاد کشورها را ناممکن می‌سازد. اندیشه‌ی تشکیل کشور یهود یک خواست الهی است. تاثیر فراوان انتقاد و عیب جویی در تخریب و ویرانگری اندیشه‌ها بوسیله‌ی فن مخرب سخنوری که با آن افکار عمومی و فعالیت‌های فردی و جمعی در دستان ماست.

پروتکل ششم انحصار و وابستگی ثروت کشورها و بیرون آوردن ثروت‌های مستغلاتی (زمین) از دست دولت‌ها، تجارت صنعت و بورس بازی، رواج عیاشی و تجمل پرستی، افزایش دستمزدهای کارگری و گران کردن مایحتاج عمومی، ترویج عوامل هرج و مرجو میگساری، معنای مخفی تبلیغات و تثبیت آن بوسیله اندیشه‌های اقتصادی ما (یهودیت.)

پروتکل هفتم مسلح شدن یهود جهت دفاع و حملات شدید، سرکوب قیامها توسط عوامل، بر افروختن جنگ‌های محدود و منطقه‌ای یا جهانگیر، راز داری رمز موفقیت سیاست ما (یهود)، استفاده از مطبوعات و افکار عمومی، استفاده از قدرتهای عواملی مانند آمریکا، چین، ژاپن و دولت‌های دیگر.

پروتکل هشتم بکار گیری حقوق قانونی بصورت مبهم و گمراه کننده توسط دستیارانی از مرکز صهیونیست در مدارس و در میان فارغ التحصیلان سطح بالای علمی، اقتصاددان‌ها و میلیونرها، صاحبان پست‌های بزرگ و حساس در حکومت‌ها .

پروتکل نهم پیاده کردن اصول آزادیخواهی آنطور که ما در تعلیمات خود به ملت‌ها می‌آموزیم، از بین بردن مفهوم و اندیشه‌ی یهود ستیزی با استفاده از ابزار دیکتاتوری، ترور و وحشت توسط خدمتگزاران ما که همان قدرت بینای ما و ضعف کور در کشورها توسط دست نشانده‌های ما در اختیار گرفتن زمام تعلیم و تربیت، ایجاد فرضیه‌های دروغ و به راه انداختن جنبش‌های سری و لانه‌های مخفی با استفاده از شور جوانان نا آگاه.

پروتکل دهم  نمای بیرونی صحنه سیاسی یهود: نبوغ حرامزاده‌ها، وعده‌ی انقلاب و آزادی، حق دموکراسی یا انتخاب عمومی در رای گیریها ، از بین بردن اعتماد به نفس توسط رهبران آزادیخواه (دست نشانده)سموم لیبرالیسم عوامل ما درموسسات دولتی، انشعابات حزبی مبتنی بر قانون اساسی، روسای جمهور مرکب‌های آزادیخواهی و نقش نمایندگان و رییس مجلس در قانونگذاری و انتقال حکومت استبدادی زمینه‌ی آشکار شدن حکومت یهودیت و پادشاهی آن بر جهان، منتشر کردن میکروبهای بیماری‌های اخلاقی و زشتیهای آزادیخواهی.

پروتکل یازدهم  برنامه‌های قانون اساسی جدید در حکومت‌ها و انقلاب‌های نوین توسط عوامل ما، نمای بیرونی آزادی در حکومت‌ها است.

پروتکل دوازدهم برداشت آزادی خواهان از واژه‌ی آزادی، آینده مطبوعات در آن کشور، تسلط برمطبوعات و بنگاه‌های خبرگزاری، ترقی در قاموس یهود، همبستگی در مطبوعات بصورت زنجیره‌ای، دامن زدن به خواستهای مردم در اطراف شهرها وروستاها، افشای خطای حکومت‌ها.آزادی تفسیرات مختلفی دارد، ما اینگونه تعریف می‌کنیم: آزادی یعنی اینکه تو حق داری قانون را هر طور که خواستی عمل کنی، این تعریف در زمان مناسب برای ما سودمند خواهد بود زیرا زمام حکومت‌ها را با این واژه ( آزادی) به دست خواهیم گرفت، چون این قوانین‌ هستند که حرف آخر را می‌زنند و به اقتضای مصالح ما آنطور که می‌خواهیم آنرا وضع یا حذف می‌کنیم.

پروتکل سیزدهم نیاز به مسایل سیاسی و صنعتی و تفریحات و سرگرمیها مانند نیاز انسان به نان روزانه است، درست به خودی خود درست است در مسائل مهم این حقیقت با نظرما تغییر می‌کند.

پروتکل چهاردهم یهودیت دین آینده: شکل‌های آینده‌ی بردگی در قالب دین پوشیده و ناشناخته خواهد بود. ادبیات اباحیگری و ادبیات عمومی در آینده‌ی زبان ماست.

پروتکل پانزدهم قیام یهود کودتایی که جهان آینده را فرا خواهد گرفت، اعدام سرنوشت آینده‌ی آزادی خواهان و حتی دست نشانده‌های ما، زیاد کردن محافل یهود تحت نظر هیئت مرکزی حاکمه با استفاده از روش‌های فریب و رهبری آنها تحت نظر جمعیت های سری و همبسته. از بین بردن شکوه قوانین در حکومت‌ها، موفقیت ما به عنوان ملت برگزیده ، اطاعت از فرامین یهود و تثبیت قوانین یهود، قاطعیت و سخت گیری در مجازات و جمع آوری ثروت های جهان برای بدست آوردن حق استیناف در حکومت‌های دیگر، یهود مظهر پدر در حکومت های جهان، پادشاه اسراییل همان پدر جهان است.

پروتکل شانزدهم از بین بردن و عقیم کردن برنامه‌های آموزشی دانشگاه‌ها، جایگزین کردن تعالیم و راه بردهای ما بوسیله‌ی قدرت تبلیغ در مراکز علمی، حذف آموزش آزاد برفراری نظریات نوین (استقلال فکر.)

پروتکل هفدهم وکالت قضایی تنها از آن ماست که با نفوذ روحانیون دست نشانده به نام آزادی وجدان با از میان برداشتن حکومت پاپ و جایگزین کردن پادشاهی یهود در مبارزه با کلیسای فعلی با ابزار مطبوعات در عصر حاضر و جاسوسی به شیوه‌ی آژانس یهود، لازمه‌های سواستفاده از قدرت به نفع خود.

پروتکل هجدهم اندیشه‌ی تدابیر دفاعی مخفی، زیر نظر داشتن توطئه‌ها از داخل و خارج، تدابیر دفاع علنی با بدست آوردن ابزار جنگی هرچند مخالف جهان باشد، ایجاد گارد مخفی پیرامون پادشاه یهود، از بین بردن صبغه‌ی مذهبی حکومت‌ها بر دین یهود، دستگیری، زندان و اعمال فشار با کمترین شبهه.

پروتکل نوزدهم اندیشه حق ملت‌ها در ارائه شکایات و پیشنهادها در جامعه که همان آشوب سیاسی و آگهی کردن جرم‌های سیاسی در حکومت‌ها.

پروتکل بیستم برنامه‌ی مالی یهود، مالیات تساعدی، خزانه داری کل و اسناد وام با بهره ، رکورد سرمایه، انتشار اسکناس بر اصل طلا، سطح دستمزدهای کارگری، وام‌های دولتی و انتشار اوراق با ربح درصدی (ربا)، سهام های شرکت های صنعتی (بورس.)

پروتکل بیست و یکم قرضه داخلی، دیون و مالیات‌ها ، تبدیل دیون به دیون تلفیقی ، ورشکستگی بانک‌های پس انداز و درآمد(قرض الحسنه)، حذف ارزش های صنعتی.

پروتکل بیست و دوم اسرای که در آینده معلوم خواهد شد با عمل به پروتکل بیست و یکم بدهی‌های دولتها و شالوده آینده خوب برای ما، شعار قدرت و تسلیم و برده‌داری در برابر ما.

پروتکل بیست وسوم بیکاری صنعتگران، از بین بردن ممنوعیت اباحیگری و مشروبات الکلی برای از بین بردن جوامع و ادیان پیشین غیر یهود و احیای برگزیده خداوند که همان حکومت یهودیت است.

پروتکل بیست و چهارم تلاش ما در تثبیت و تقویت سلاله‌ی پادشاه داوود که به یهود ختم می‌شود، تربیت و آماده کردن پادشاه برای حکومت و تخت، کنار زدن وارثان غیر شایسته هرچند از تبار داوودی باشد فقط پادشاه و دستیاران سه گانه او حاکمان جهان وتعیین گرسرنوشت امت یهود هستند ، تلاش ما بر آن است تا پادشاه یهود را از هر عیبی مبرا داریم.







      

فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمى‏ وَ لِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنینَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلی (1)

ترجمه: شما نبودید که آنها را کشتید بلکه (اراده) خدا آنها را کشت و تو (سنگ یا شن )نیانداختى آن دم که انداختى بلکه خدا انداخت  تا مؤمنان را از جانب خویش با آزمایشی نیکو بیازماید که خدا شنوا و دانا است.

هیچ پیامبری نتوانست پرستش بعل را متوقف سازد جز پیامبر اسلام که درود خدا بر او واهل بیت گرامیش باد.

آبلیسک

آنچنان که از متن تورات بر می آیدهیچکدام از پیامبران بنی اسرائیل نتوانستند پرستش بعل را براندازند و حتی در کمال بی شرمی در تورات تحریف شده بیان شده است که خود حضرت سلیمان در اواخر عمرش به منظور جلب نظر همسران بت پرستش به ساخت بتهایی من جمله بعل پرداخت!!!

  "و سلیمان پادشاه سوای دختر فرعون زنان غریب بسیاری را از موآبیان و عمونیان و ادومیان و صیدونیان و حتیان دوست می‏داشت. از امتهائی که خداوند در باره ایشان بنی اسرائیل را فرموده بود که شما به (به ازدواج) ایشان در نیائید و ایشان به (به ازدواج) شما در نیایند مبادا دل شما را به پیروی خدایان خود مایل گردانند و سلیمان با اینها به محبت ملصق شد  و او را هفتصد زن و سیصد متعه بود و زنانش دل او را برگردانیدند  و در وقت پیری سلیمان واقع شد که زنانش دل او را به پیروی خدایان غریب مایل ساختند و دل او مثل دل پدرش داوود با یهوه خدایش کامل نبود پس سلیمان در عقب عشتورت خدای صیدونیان و در عقب ملکوم رجس عمونیان رفت و سلیمان در نظر خداوند شرارت ورزیده مثل پدر خود  داود خداوند را پیروی کامل ننمود آنگاه سلیمان در کوهی که روبروی اورشلیم است مکانی بلند به جهت کموش که رجس موآبیان است و به جهت مولک رجس بنی عمون بنا کرد و همچنین به جهت همه زنان غریب خود که برای خدایان خویش بخور می‏سوزانیدند و قربانی‏ها می‏گذرانیدند عمل نمود  پس خشم خداوند بر سلیمان افروخته شد از آن جهت که دلش از یهوه خدای اسرائیل منحرف گشت که دو مرتبه بر او ظاهر شده او را در همین باب امر فرموده بود که پیروی خدایان غیر را ننماید اما آنچه خداوند به او امر فرموده بود به جا نیاورد پس خداوند به سلیمان گفت چون که این عمل را نمودی و عهد و فرایض مرا که به تو امر فرمودم نگاه نداشتی البته سلطنت را از تو پاره کرده آن را به بنده‏ات خواهم داد لیکن در ایام تو این را به خاطر پدرت داوود نخواهم کرد اما از دست پسرت آن را پاره خواهم کرد.(2)

در جایی  دیگر حضرت الیاس می فرماید:

 "پس الان بفرست و تمام اسرائیل را نزد من بر کوه کرمل جمع کن و انبیای بعل را نیز چهار صد و پنجاه نفر و انبیای اشیریم را چهار صد نفر که بر سفره ایزابل می‏خورند پس اخآب نزد جمیع بنی اسرائیل فرستاده انبیا را بر کوه کرمل جمع کرد و ایلیا (الیاس) به تمامی قوم نزدیک آمده گفت تا به کی در میان دو فرقه می‏لنگید اگر یهوه خدا است او را پیروی نمائید و اگر بعل است وی را پیروی نمایید اما قوم در جواب او هیچ نگفتند پس ایلیا به قوم گفت من تنها نبی یهوه باقی مانده‏ام و انبیای بعل چهار صد و پنجاه نفرند"(3)

نکته عجیب این است که حضرت الیاس (ع) تنها پیامبر الهی بنی اسرائیل درآن زمان است و عجیب اینکه تنها  بت بعل  برای خودش چهارصدو پنجاه پیامبر دارد!

البته این نکته در قرآن نیز تایید شده است:

أَ تَدْعُونَ بَعْلاً وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخالِقینَ (4)

ترجمه : آیا بت" بعل" را مى‏خوانید و بهترین خالقان را وامى‏گذارید؟

در قرن 17 و 18 میلادی با اینکه در عهد بیزانس بت بعل در میان مسیحیان نماد پرستش شیطان بود و آبلیسک های (بت بعل) شکسته نماد سرنگونی امپراطوری بیزانس گشت اما اندکی بعد در اثر نفوذ جریان ایلو میناتی در کلیسا رقابتی عجیب بین پاپهای وقت بر سر آوردن و نصب آبلیسک(بت بعل و نماد شیطان) از مصر به واتیکان صورت می گیرد!(براستی چه چیز با عث می شود مروجان دین – پاپهای مسیحی - به مبلغین شیطان بدل گردند)

اولین ناجی ابلیسکها،کاردینال مانتوتو (Cardinal Montalto) و پاپ سیکستوس پنجم(sixtus 5) بودند  که تصمیم به انتقال ابلیسکی 331 تنی گرفتند ، این آبلیسک ،قبلا در سال 37 میلادی به روم آورده شده بود.

پاپ سیکستوس پنجم این ابلیسک را که قبلا شکسته شده بود تعمیر وسپس دستور داد آن را در واتیکان، مرکز مسیحیان کاتولیک جهان ،درمقابل  کلیسای سنت پیر(saint peter) نصب کنند!!!

وظیفه نصب و تزیین ابلیسک بانشان رسمی پاپ  یعنی کوه وستاره بر عهده دومِنیکو فونتانا( Domenico Fontana)  معمار ومجسمه ساز معروف ایتالیایی قرار گرفت.

 

آبلیسک دومنیکو فونتانو

(نقشه های مربوط به آبلیسک پاپ سیکستوس پنجم  که توسط فونتانو طراحی شد)

پاپ سیکتوس پنجم در سه سال متوالی بعد سه ابلیسک دیگر را نیز تعمیر و در میدان های روم قرار داد ،پس از او پاپ پیوس ششم (Pope Pius VI) نیز سه ابلیسک را در سالهای 1748،1786 و1789 در میدان های روم نصب کرد. درکلیسای تِرِنیت دِآی مانتی (Trinità dei Monti )او نشان رسمی خود یعنی زنبق وستاره را بر بالای  ابلیسک قرار داد.

از پاپ های دیگر می توان پاپ اینوسِنتیوس دهم (Pope Innocentius X) ، پاپ آلِکسَندِر هفتم  (pope Alexander VII) ، پاپ کِلِمِنس یازدهم (Pope ClemensXI) وپاپ پایوس هفتم(Pope Pius VII) را نام برد که به ترتیب در سالهای 1649 ،1667 ،1711 و1822 ابلیسک هایی به ابلیسک های روم افزوده اند.ازبین معماران و مجسمه سازانی که وظیفه نصب و تزیین ابلیسک را بر عهده داشته اند می توان به مجسمه ساز معروف بِرنینی ( Gian Lorenzo Bernini)اشاره نمود که در سال1649 برای پاپ پاپ اینوسِنتیوس دهم  تندیس پرنده ای را بر روی ابلیسکی قرار داد.او چند سال بعد در سال   1667 برای پاپ آلِکسَندِر هفتم نیز ابلیسک کوچکی را بر بالای مجسمه یک فیل نصب نمود .(5)

آبلیسک

بدین ترتیب همانگونه که مستحضر هستید آبلیسک به نمادی برای جولان دادن ابلیس در میان ادیان ابراهیمی بدل گشت ، اما تنها جایی که در دنیا به ابلیسک توهین می گشت ،آبلیسک مربوط به منار رمی جمرات بود و اسلام از این حیث در امان ماند تا اینکه در چند سال اخیر جریان نفوذی و صهیونیستی وهابیت تصمیم به حذف آن گرفتند تا دیگر کسی به شیطان توهینی نکند، و در عوض آن اقدام به ساخت دیواری نمودند و  بدین ترتیب سعی به تقدس بخشیدن به آبلیسک در اسلام نیز نفوذ نمود.

آبلیسک منار رمی جمرات

(تخریب بت بعل از سوی صهیونیستها قدری عجیب به نظر می رسد کما اینکه در این تصویر هوایی مشخص می شود که وهابیون ابلیسک رمی جمرات را تخریب نکرده اند بلکه برای آن توسط دیواری محافظ و گارد ساخته اند)

و اکنون تنها نقطه باقی مانده که شیطان هنوز قدرت جولان دادن نیافته است ، تشیع است .

لذا این حقیر سرو پا تقصیر پیشنهاد می نمایم از آنجا که بیشترین آمار  تجمع بشری در جهان از آن شیعیان است (اربعین امسال 15 میلیون نفر در کربلا حضور یافتند) و در ایران عزیز حرم مطهر علی ابن موسی الرضا(ع) با جمعیتی بالغ بر (ده تا دوازده ملیون نفر در بیست و هشتم صفر هرسال ) رکورد دار این تجمع  پاک بشری است . و از آنجا که  زیارت بارگاه مطهر امام رضا (ع) در روایات حج فقرا نامیده شده است ، پیشنهاد می نمایم  همچون دیگر موارد ایران عزیز طلایه داری مبارزه با شیطان را بدست گیرد و در حرکتی نمادین در یکی از صحن های مطهر حرم رضوی آبلیسکی شبیه به منار رمی جمرات ساخته شود و ترتیبی اتخاذ شود تا مردم  همچون زیارت خانه خدا به سوی این پیکر منحوس نا مانوس سنگ پرتاب کنند تا توانسته باشیم دو پیغام را به دو سو برسانیم.

نخست به خداوند متعال که ما ایرانیان کماکان برسر عهد خود مبنی بر یاری حجت آخرین او هستیم و ایشان را تا به درک واصل نمودن شیطان و برپایی حکومت عدل الهی  تا آخرین قطره خون یاری خواهیم نمود.

و پیغامی دیگر به سران شیطان پرست و مستکبران جهانی که بدانند عرصه مبارزه با آن ملعون رانده شده خالی نگشته بلکه وارد مرحله ای جدید گشته که سراسر آگاهی و تعقل است واین همانی است که ابلیس از آن بیمناک است (قدرت اندیشه و عقلانیت دینی)

لذا از تمامی عزیزان درخواست مینمایم در صورت تمایل این پیشنهاد را رسانه ای کنند و تولیت آستان مطهر حضرت رضا (ع) را وادار به انجام این عمل نمایند ، نباید بگذاریم جهان از عرصه مبارزه با شیطان تهی شود.و قطعا عزیزان آگاهند که نمادگرایی چقدر برای این جریان شیطانی اهمیت دارد لذا می بایست از این زاویه نیز با آنها وارد نبرد شویم.

در این مسیر قطعا یاران داخلی جریان سلطه با این مسئله مبارزه خواهند نمود و با بهانه هایی با این تصمیم مخالفت خواهند نمود، نمی دانم شاید بگویند مارا متهم به این خواهند کرد که در مقابل کعبه در ایران کعبه ای دیگر بنا کرده ایم و...

اما تمامی این موارد بهانه هایی بیش نیست.

سنگ هایتان را در دست بگیرید . یا علی ...

به امید ظهور مولی و سرورمان حضرت صاحب الزمان (ع) که صد البته نزدیک است.

پی نوشت:

1-      انفال آیه 18

2-      اول پادشاهان باب یازده آیات 1 تا 12

3-      اول پادشاهان باب هجده آیات 19 تا 22

4-      صافات آیه 125

5-      http://www.pbs.org/wgbh/nova/egypt/raising/world.html







      

 1- در یادداشت پیشین درباره نماد ابلیسک Obelisk و جایگاه «مقدس» آن در فرقه‌های شیطانی، از جمله فراماسونری، سخن گفتم. اشاره کردم که ابلیسک نمادی است از آلت تناسلی شیطان به معنای دخول شیطان در کالبد انسان یا تسلیم روح خود به شیطان. به این دلیل، از دوران کهن ابلیسک «آلت تناسلی بعل» Shaft of Baal نیز خوانده می‌شد. «بعل»، به معنی «استاد» و «ارباب»، خدای کهن ادیان غیرابراهیمی در تمدن‌های شرق مدیترانه و بین‌النهرین بود. این همان «خدایی» است که در تمدن‌های گوناگون اسامی گوناگون به خود گرفته، مانند مردوخ و نمرود و داگان و اوزیریس و غیره، و در ادیان ابراهیمی «شیطان» خوانده می‌شود. در تمامی فرقه‌های شیطانی معاصر، مانند ایلومیناتی و فراماسونری، این «خدا» با نام «لوسیفر» مورد پرستش است. نمادهای «لوسیفر»، از جمله ابلیسک، از گذشته کهن تا به امروز بلاتغییر مانده است. در مسیحیت نام «بعل» به عنوان مترادف «شیطان» به کار می‌رفت. و گفتیم که این همان نماد شیطان است که در مراسم حج توسط میلیون‌ها زائر سنگباران می‌شد و در سال‌های اخیر حکومت سعودی آن را حذف کرد و به جایش دیواری ساده گذارد. این حذف به دلیل نقش لرد فاستر (سِر نورمن فاستر)، معمار و ماسون نامدار، در بازسازی مکه است.

 

نقشی از آنتونیوس پیوس، امپراتور روم، که نماد ابلیسک یا «آلت بعل» به شکل آلت تناسلی نشان داده شده
(امپراتوران روم خود را از تبار خدایان می‌دانستند)

 2- در یادداشت پیشین دو نمونه از کاربرد «ابلیسک» را در معماری ساختمان جدید مجلس و ساختمان مؤسسه مالی و اعتباری قوامین، واقع در میدان آرژانتین و مشرف بر مصلای تهران، نشان دادم. در روزهای اخیر با دو نمونه عجیب در شیراز آشنا شدم. شیراز از دیرباز دارای مدخلی مقدس بود که این شهر را از سایر شهرهای ایران متمایز می‌کرد. این مدخل «دروازه قرآن» نام دارد که در بلندی، در «تنگ الله اکبر»، واقع بوده و به‌طور کامل بر شهر مُشرف است. بنای فوق در زمان حکومت شیعی عضدالدوله دیلمی در دروازه شمالی شیراز (راه شیراز به اصفهان) احداث گردید و قرآنی در آن جای داده شد تا مسافران با گذر از زیر آن متبرک شوند. بعدها، کریم خان زند این دروازه را بازسازی کرد و دو جلد قرآن بزرگ نفیس، به خط سلطان ابراهیم بن شاهرخ تیموری، در اتاقک بالای آن جای داد. این قرآن‌ها، که به «قرآن هفده من» معروف‌اند، گویا اکنون از دروازه قرآن به موزه پارس انتقال یافته است. زائران بقاع مقدسه شیراز، به‌ویژه حرم مطهر حضرت احمد بن موسی شاه چراغ (س)، پسر ارشد امام موسی کاظم (ع) و برادر بزرگ امام رضا (ع)، هماره فراوان بوده‌اند و آنان که از سمت شمال وارد شیراز می‌شدند در این مکان اوّلین زیارت‌نامه خود را می‌خواندند. معهذا، در شیراز بنایی دیگر وجود دارد که از نیمه دوّم سده نوزدهم میلادی این شهر را به یکی از زیارتگاه‌های اصلی فرقه بابی- بهایی بدل ساخته است: خانه علی‌محمد باب بنیانگذار بابیه در کوچه شمشیرگرها. در دوران متأخر قاجاریه و دوران پهلوی، زائران بابی- بهائی که از دروازه قرآن وارد شیراز می‌شدند اندک نبودند. اینان نیز، به‌ناچار، از همان دروازه قرآن مناسک خود را آغاز می‌کردند. مطلعین محلی می‌گویند امروزه نیز زوار بابی- بهائی کم نیستند؛ اینان در دروازه قرآن زیارت‌نامه می‌خوانند و مناسک خود را آغاز می‌کنند. در دو دهه اخیر در دروازه شمالی شیراز تغییراتی انجام گرفته. در پی این تغییرات، دروازه قرآن کارکرد دینی دیرین خود را از دست داده و به یادمانی صرفاً تاریخی- نمایشی بدل شده. بزرگ‌راه شیراز به اصفهان از کنار این دروازه می‌گذرد نه از زیر آن. به عبارت دیگر، برخلاف گذشته، گذر از زیر دروازه قرآن زائران و مسافران را متبرک نمی‌کند. در بازسازی جاده «تنگ الله اکبر»، محل وقوع دروازه قرآن، تمهیدی برای حفظ سنت کهن شیعی دروازه قرآن، آن‌گونه که آل‌بویه اندیشید و بنیاد نهاد، اندیشیده نشده. این درست است که احداث بزرگ‌راه در زیر دروازه قرآن ممکن نبود، و به آن آسیب می‌رسانید، ولی یافتن راهکاری برای حفظ این سنت دینی ممکن بود. می‌شد دروازه‌ای بزرگ‌تر، در محلی دورتر، احداث کرد که همان سنت را با بزرگ‌راه‌های جدید انطباق دهد. چگونه ممکن است با هزینه‌های سنگین در همین منطقه نمادهای ابلیسک ساخت، چنان‌که در سطور بعد خواهیم دید، ولی تمهیدی برای حفظ سنت «دروازه قرآن» نیندیشید؟ در سال‌های اخیر، در دو سوی بنای کهن دروازه قرآن دو بنای جدید احداث شده که به‌کلی این نماد کهن اسلامی را تحت‌الشعاع خود قرار داده. در مدخل کنونی شیراز، در فاصله‌ای اندک در شمال دروازه قرآن که اکنون پلیس راه شیراز- اصفهان واقع است، سه نماد ابلیسک احداث شده. ابلیسک‌های سه‌گانه فوق بسیار شبیه به «برج روسیه» Russia Tower است. «راشیا تاور» را همان لرد فاستر تیمس بنک (سِر نورمن فاستر)، [1] معمار و ماسون بلندپایه، در «مرکز تجارت جهانی» مسکو، [2] می‌سازد؛ همو که بازسازی مکه را به دست گرفته و نمادهای سه‌گانه ابلیسک را از مناسک «رمی جمرات» (سنگباران شیطان) در حج حذف کرده است. بنای راشیا تاور در سپتامبر 2007 با دو میلیارد دلار بودجه آغاز شده و در سال 2012 به پایان می‌رسد. راشیا تاور 648 متر ارتفاع دارد و بلندترین برج دنیا خواهد شد. زبان فرقه‌های رازآمیز و شیطانی زبان نمادها و اعداد است. در این زبان، سال 2012 سالی خاص و «مقدس» است. آنان معتقدند که در ساعتی معین از روزی معین از سالی معین (ساعت 11:11 صبح 21 دسامبر 2012) «نظم نوین دنیوی» Novus ordo seclorum  آغاز خواهد شد. ابلیسک‌های سه‌گانه مدخل کنونی شیراز کپی کامل «راشیا تاور» لرد فاستر است در حدی که ماکتی از آن جلوه می‌کند. به تصاویر زیر بنگرید:

  

ابلیسک «راشیا تاور» (برج روسیه) لرد فاستر در «مرکز تجارت جهانی» مسکو
ابلیسک‌های سه‌گانه شیراز ماکتی از آن است.

ابلیسک های سه‌گانه مدخل کنونی شیراز (شمال دروازه قرآن)

در سال‌های اخیر، بهائیان با خرید یا ساخت خانه و مغازه در حد فاصل ابلیسک‌های فوق تا دروازه قرآن عملاً کلنی‌های بسته‌ای را در این منطقه تشکیل داده‌اند.ماجرا تمام نشده. در جنوب دروازه قرآن بنای عظیم و عجیب دیگری در دست احداث است به‌نام «هتل بزرگ شیراز». این هتل بر صخره‌ای عظیم بنا می‌شود و به‌کلی دروازه قرآن را تحت‌الشعاع نمای حجیم و زشت خود قرار داده است. احداث این بنا، به عنوان هتل، بر صخره سنگی فاقد توجیه اقتصادی است زیرا هزینه گزافی می‌طلبد؛ و از نظر اصول شهرسازی و معماری نیز فاقد هر گونه توجیه است. این یک اصل مسلم در شهرسازی است که بافت تاریخی شهر دست‌نخورده بماند و بناهای جدید، به‌ویژه با معماری چشمگیر، بناهای تاریخی را حقیر و کوچک نکند. یک نمونه مخالفت یونسکو با احداث برج مشرف بر میدان نقش جهان (میدان امام خمینی) در اصفهان است. به‌رغم این، نه یونسکو به احداث «هتل بزرگ شیراز» اعتراض کرد نه مقامات محلی با آن مخالفت کردند. احداث این بنا، اگر صرفاً از منظر شهرسازی نیز بنگریم، لطمه بزرگی است بر بافت تاریخی شهر شیراز. اقدام فوق بسیار شبیه است به اقدام لرد فاستر در احداث برج‌های بزرگ موسوم به «ابراج البیت» Abraj- al- Bait بر فراز کعبه؛ که ساختمان مقدس‌ترین مکان اسلامی را تحت‌الشعاع خود قرار داده است. مسلمانان فهیم این برج‌های تجاری را، که سرشار از نمادهای شیطانی و ماسونی است، «شاخ‌های شیطان» نام نهاده‌اند. در بررسی نمای خارجی «هتل بزرگ شیراز» روشن می‌شود که قسمت فوقانی ساختمان فوق یک هرم ناتمام است. ابلیسکی که هرم آن ناتمام است در نمادهای شیطانی- ماسونی دارای معنایی معین است: «ما سهم خود را انجام داده‌ایم و با ظهور لوسیفر (ناجی بزرگ) هرم کامل خواهد شد.» ابلیسک ناتمام همان نمادی است که بر اسکناس‌های دلار ایالات متحده آمریکا نقش شده است. بر بالای این نماد، که «مُهر بزرگ» Great Seal نام دارد، به لاتین نوشته شده: Annuit cœptis  (او از اعمال ما راضی است). در این جمله، ضمیر «او» به لوسیفر یا «خدای» طریقت‌های شیطانی بازمی‌گردد؛ که از دیدگاه ایشان سرچشمه «نور» است. و در پائین نوشته شده: Novus ordo seclorum  (نظم نوین دنیوی). هرم ناتمام مندرج در «مُهر بزرگ» دارای 13 طبقه است و در نمای بیرونی «هتل بزرگ شیراز» نیز 13 رده یا طبقه مشاهده می‌شود. اعداد 3، 7، 9، 11، 13، 33 و 39 در فرقه‌های رازآمیز اعداد مقدس‌اند. عدد 10 عدد الهی به‌شمار می‌رود و از دید آنان منفور است. انفجار برج‌های دوقلو در نیویورک در 11 سپتامبر 2001 (1/ 9/ 11) صورت گرفت. انفجار مادرید 911 روز بعد از انفجار نیویورک انجام گرفت. ویژگی عدد 1- 1- 9  این است که می‌توان بدون عبور از عدد 10 به عدد 11 رسید. مهندس حسین امانت، معمار نامدار بهائی که ساختمان بیت‌العدل اعظم الهی در حیفا از اوست، در بنای میدان شهیاد (آزادی) عدد 9 را فراوان به کار برده است. عدد 9 در میان بهائیان نیز مقدس است زیرا بهائیان فرقه خود را نهمین آئین از سلسله ادیان موجود می‌دانند. طریقت کهن اسکاتی، که بلندپایه‌ترین و رازآمیزترین طریقت ماسونی به‌شمار می‌رود و در تحولات مهم جهانی نقش بزرگ داشته، و بنیانگذاران دولت آمریکا مانند جرج واشنگتن از این طریقت بودند، دارای 33 درجه است. در سوی دیگر «مُهر بزرگ» آمریکا عقابی منقوش است که دم او دارای 9 پر است، 13 پیکان در یک چنگال و 13 برگ زیتون در چنگال دیگر گرفته و 13 ستاره بر فراز سر اوست.  

دروازه قرآن که امروزه به نمادی مهجور و نمایشی بدل شده
و تحت‌الشعاع ساختمان عظیم «هتل بزرگ شیراز» قرار گرفته

 

ساختمان «هتل بزرگ شیراز» که قسمت فوقانی آن به شکل هرم ناتمام است
آن‌گونه که در «مُهر بزرگ» آمریکا مشاهده می‌شود

هرم ناتمام (یک سوی «مُهر بزرگ»)

 

 سوی دیگر «مُهر بزرگ»
در این نماد اعداد زیر مورد استفاده قرار گرفته است:
دم دارای 9 پراست. عقاب 13 پیکان در یک چنگال و 13 برگ زیتون در چنگال دیگر دارد. 13 ستاره بر فراز سر اوست که در حلقه اوّلیه 6 گوشه (نماد ستاره داوود) و در حلقه خارجی 19 گوشه از ابر محصور است. هر بال عقاب دارای 33 پر است.

برج‌های تجاری مکه (ابراج البیت)، که در واقع باید «شا‌خ‌های شیطان» خوانده شود،  سرشار از نمادهای ماسونی،
بنای کعبه را به محاصره گرفته، کار لرد فاستر، معمار و ماسون نامدار، و «مجتمع بن لادن»
[1] [2] [3]

در سال 2012، که از دیدگاه فرقه‌های شیطانی شروع «نظم نوین دنیوی» است
ساختمان "ابراج البیت" به پایان می‌رسد و کعبه چنین در سایه نمادهای شیطانی قرار خواهد گرفت.

 

سِر نورمن فاستر (لرد فاستر تیمس بنک)، معمار نامدار و ماسون بلندپایه

«هتل بزرگ شیراز» در زمینی احداث شده که تا زمان انقلاب در مالکیت عبدالحسین دهقان، ماسون بلندپایه و از سران فرقه بهائی، بود و پس از آن مصادره شد. عبدالحسین دهقان و برادرش همدم دوران نوجوانی شوقی افندی، رهبر پیشین فرقه بهائی، بودند و در شیراز عبدالحسین دهقان تولیت موقوفات بهائیان را به دست داشت. در دوران پهلوی، چون امروز، به دلیل غیرقانونی بودن فرقه بهائی، موقوفات این فرقه به عنوان ملک خصوصی افرادی ثبت می‌شد که «امین بیت‌العدل» بودند. املاک و باغات پهناور عبدالحسین دهقان در فارس از این‌گونه موقوفات بود. در سال‌های اخیر وکیل دهقان از آمریکا به ایران مراجعت کرده و بخشی از این اموال را پس گرفته است. با شناخت افراد ذینفوذی که با حمایت و تلاش فراوان بخشی از املاک مصادره شده عبدالحسین دهقان، و نیز املاک دکتر ذبیح قربان (بهائی و ماسون بلندپایه)، را بازگردانیدند، یا هم‌اکنون برای بازگردانیدن آن تلاش می‌کنند، می‌توان چهره‌های متنفذ فرقه‌های شیطانی در ایران امروز را شناخت. برای حفظ و تداوم انقلاب اسلامی و آرمان‌های امام راحل، این شناخت از اهمیت بنیادین برخوردار است.



زیرنویس: در کتاب «زمین و انباشت ثروت: تکوین الیگارشی جدید در ایران امروز» درباره خاندان دهقان چنین آمده است: [1]میرزا محمدباقر خان، نیای خاندان دهقان، پیشکار محمدرضا خان و حبیب‌الله خان و ابراهیم خان قوام‌الملک، از سران بهائیان فارس و عامل این سه قوام‌الملک در جنگ‌ها و سرکوب‌های بزرگ بود. برای نمونه، در ربیع‌الاوّل 1321 ق./ ژوئن 1903 م. مأمور سرکوب حاج علیقلی خان، نایب‌الحکومه لارستان، شد و در رأس قشون مفصلی «با سرباز و سوار و توپ» به لارستان رفت. علیقلی خان لاری در قلعه گراش پناه گرفت و میرزا محمدباقر خان دهقان قلعه لار را تصرف کرد. «تجار لاری تلگرافات زیاد به تهران کرده‌اند که ما حاجی علیقلی خان را می‌خواهیم و به ما کمال مهربانی و محبت را دارد، محض این‌که قوام‌الملک به مشارالیه بد است می‌خواهد او و ما را تمام نماید.» میرزا محمدباقر دوّمین پسر حاج ابوالحسن بزاز شیرازی (متوفی 1320 ق.) است. برادر ارشد، که او نیز از سران بهائی فارس بود، میرزا محمدعلی خان نام داشت. زن حاج ابوالحسن بزاز از خویشان نزدیک شیخ ابوتراب، امام جمعه شیراز، بود... شیخ یحیی امام جمعه پسر این شیخ ابوتراب است. پس از شیخ یحیی پسرش، معین‌الشریعه، امام جمعه شیراز شد. این زن مادر میرزا محمدعلی خان و میرزا محمدباقر خان دهقان است. میرزا محمدباقر دهقان بسیار مقتدر و ثروتمند شد. او به دفعات برای دیدن عباس افندی به فلسطین و آمریکا رفت. پسران میرزا محمدباقر، میرزا عبدالحسین خان و میرزا عبدالعلی خان دهقان، از سران بهائیان فارس و ایران بودند. تصویر آنان در کودکی، به همراه شوقی افندی، گویای جایگاه رفیع ایشان در فرقه بهائی است.

 

 

 عبدالحسین دهقان و برادرش (ایستاده) و شوقی افندی (نشسته)

 در دهه پایانی سلطنت پهلوی، عبدالحسین دهقان، در کنار عزیزالله خان قوامی و ایرج مهرزاد (مالک اراضی کفترک در شمال شرقی شهر شیراز)، به عنوان یکی از سه متمول و زمین‌دار بزرگ شیراز شناخته می‌شد. دهقان مالک روستای کشن و اراضی فراوان دیگر در محدوده و پیرامون شهر شیراز، از جمله در کوه باباکوهی و دروازه قرآن، بود. خانه مسکونی‌اش در ضلع شمال شرقی فلکه ستاد (روبروی ساختمان استانداری) واقع بود که اکنون در اختیار سپاه پاسداران است. در جنب آن خانه دکتر ذبیح قربان، پسر حاج علیخان آباده‌ای از سران فرقه بهائی فارس، قرار داشت که ‌اکنون دفتر امام جمعه شیراز است. عبدالحسین دهقان و دکتر ذبیح قربان (رئیس دانشکده پزشکی دانشگاه پهلوی و رئیس بیمارستان نمازی) از ماسون‌های بلندپایه ایران و دوست نزدیک بودند. دکتر لطفعلی صورتگر نیز ماسون بلندپایه و دوست این دو بود. دکتر ذبیح قربان (متولد 1284 ش. در آباده)، اولین رئیس دانشگاه شیراز، در 23 ژوئن 2007/ تیر 1385 در آمریکا فوت کرد و ماسون بلندپایه دیگر، دکتر فرهنگ مهر (آخرین رئیس دانشگاه پهلوی در زمان شاه)، در سوگ او یادداشتی منتشر نمود... از سال‌های 1320 ابتدا محمد نمازی و مظفر خانفرخ و سپس دکتر ذبیح قربان و عبدالحسین دهقان گردانندگان تشکیلات ماسونی شیراز بودند. عکس محمد نمازی و مظفر خانفرخ (ارفع‌السلطنه) و گروهی دیگر در لباس ماسونی موجود است. 

 

محمد نمازی و الیاس دبی (یهودی) و مظفر خانفرخ (یهودی) در کسوت ماسونی

   

محمد نمازی، خانفرخ و سایر اعضای لژ ماسونی
استاد لژ (الیاس دبی) نشسته بر صندلی مخصوص

 

دکتر ذبیح قربان (بهائی و ماسون بلندپایه) در کسوت ماسونی
پسر حاج علیخان آباده‌ای کدخدای قدرتمند بهائی که رفتار قساوت آمیز او با مسلمانان آباده معروف است.

 ذبیح قربان، چون محمد نمازی، از سال‌ها پیش ماسون شده و در سال 1333 ش. به درجه استادی رسیده بود. سایر بلندپایگان ماسون شیراز عبارت بودند از: دکتر تمدن فرزانه، عزیزالله خان قوامی (پسر ابوالقاسم خان نصیرالملک، مالک روستای صیدون و باغ ناری شیراز و املاک مفصل دیگر)، دکتر لطفعلی صورتگر، حبیب‌الله خمسی، علی‌محمد دهقان، مارتیروس سرکیس، دکتر امیرقلی فرهمندفر، علی‌اکبر خلیلی شیرازی و محمدقلی خان قوامی (مالک سعادت‌آباد). مظفر خانفرخ، که پدر و مادرش از یهودیان همدان بودند، [1] و مارتیروس سرکیس، مأمور سرویس اطلاعاتی بریتانیا در شیراز، [2] را در کتاب «زمین و انباشت ثروت: تکوین الیگارشی جدید در ایران» معرفی کرده‌ام.







      

 

خواب می‌بینم <\/h4>

دماوند گران‌سنگ از میان رفته ست<\/h4>

کوه کوهان

کوه ورجاوند پیروزی

کوه پیشانی بلند آسمان آهنگ

از میان رفته ست

و تهی جای عظیمش معبر بادی است پیچنده

(سیاوش کسرایی)

گاه می‌اندیشم سیاست‌های نادرست توسعه، همان سیاست‌هایی که اندکی پس از پایان جنگ آغاز شد، و «فرانکنشتین» مخلوق آن، تهران، اسطوره‌های کهن ایرانی را به واقعیت بدل می‌سازد. گویی نیرویی اهریمنی بر تهران می‌دمد که جان‌مایه خود را از «ضحاک» می‌گیرد؛ همان نماد پلیدی که در کوه دماوند، بر فراز تهران، تا «آخرالزمان» در بند است. ایرانیان ضحاک را نکشتند زیرا بر آن بودند که از رجاسات بدن او فساد جهان را خواهد آکند.

تصویر به بند کشیدن ضحاک در کوه دماوند به دست فریدون در شاهنامه بایسنقری

در اساطیر ایرانی، ضحاک (اژدها) نماد «ابلیس» است؛ همان‌که امروزه در غرب «لوسیفر» (Lucifer) خوانده می‌شود و پرستندگانی کثیر یافته: «شیطان پرستان». در دوران معاصر، مروج بزرگ این نحله آلیستر کرولی [1] بود که طبق روایت مشهور پدر نامشروع باربارا بوش (مادر بزرگ جرج بوش) است. [2] در سال 1966 آنتون لاوی «کلیسای شیطان» را در آمریکا بنا نهاد و در 1969 «کتاب مقدس شیطان پرستان» را منتشر نمود. [3] از منظر شیطان پرستان، «لوسیفر» فرشته مغضوب خداوند است که پیروانش او را «نور» و دشمنانش را «تاریکی» می‌دانند. واژه لاتین «لوسیفر»، به معنی «ستاره صبحگاهی»، نام دیگری است برای ستاره زهره (ونوس). در پاگانیسم رومی، لوسیفر «ژوپیتر» نام داشت و خدای خدایان بود. «ژوپیتر» در یونان باستان «زئوس» نامیده می‌شد. «زئوس» نیز به معنی «نورانی» و «درخشان» است. طبق باور شیطان‌پرستان، سرانجام «لوسیفر» با «ماشی یح» ???????? (مسیح) به تعامل و مصالحه خواهند رسید و «مسیح» زمین و زمینیان را در سهم «لوسیفر» قرار خواهد داد. بنابراین، برخلاف آرمان کسانی که به عبث ظهور مسیح (= مهدی در اسلام) را انتظار می‌کشند، در آخرالزمان این «لوسیفر» است که در زمین ظهور می‌کند نه «مسیح». آینده زمین از آن لوسیفر خواهد بود. این اعتقادات عمیق و جدّی است و باید جدّی‌شان گرفت. برخلاف باور اساطیری ایرانیان، که دماوند را محبس و در نهایت محل خروج ضحاک («دجال» اسلامی یا «لوسیفر» غربی= نیروی شر و تاریکی) در آخرالزمان می‌دانند، از دیدگاه تئوسوفیست‌ها و نحله‌های رازآمیز ماسونی دماوند مأمن و مخفیگاه «استادان نور» و محل خروج «موعود» و «منجی» ایشان است. از اینرو، دماوند در باورهای ماسونی- یهودی جایگاهی مقدس و برجسته دارد. بهرام‌شاه نائوروجی شروف (بهرام‌شاه نوروزجی صراف)، تئوسوفیست نامدار پارسی (زرتشتی) هند، مدعی است که از هیجده سالگی (1876) سیر و سیاحت خود را آغاز کرد و در مرز هند و افغانستان تصادفاً با گروهی از «زرتشتیان مخفی» آشنا شد که با نام فرقه صوفی «صاحبدلان» فعالیت می‌کردند. رهبر فرقه از بهرام‌شاه دعوت کرد که با آنان به مخفیگاه‌شان، غاری در کوه دماوند، رود. بهرام‌شاه با ایشان به ایران و به دماوند رفت، سه سال با آنان در غارشان زندگی کرد، «علم خُشنوم» را از ایشان فرا گرفت، «اسرار» را آموخت، صاحب «کرامت» شد و حتی قدرت حافظه‌اش به طرزی شگفت افزایش یافت. او به بمبئی باز گشت و در اوایل سده بیستم «دعوت» خود را علنی کرد. خورشیدجی کاما و جیوانجی مودی، سرشناس‌ترین ماسون‌های هند که هر دو پارسی بودند، از او حمایت می‌کردند. بر مبنای آموزه‌های بهرام‌شاه در سال 1910 در بمبئی «انستیتوی علم خُشنوم» تأسیس شد. در این انستیتو چهره‌های نامداری آموزش دیدند که در تحولات هند و ایران مؤثر بودند: فیروز و دینشاه شاپورجی ماسانی، فرامرز و جهانگیر سهرابجی چینی‌والا، کاماجی کاما، جمشیدجی شروف، فیروزشاه شروف، م. ایرانی و دیگران. طبق آموزه‌های «خُشنوم»، به‌رغم این‌که بهرام‌شاه از «استادان» خود، فرقه «صاحبدلان» دماوند، جدا شد ولی این «استادان غیبی» هماره به شکلی مرموز بر او ظاهر می‌شدند و راهنمایی‌اش می‌کردند. «فرقه صاحبدلان» مرکب از 72 تن پیروان «دین بهی» است که پس از حمله اعراب و سقوط دولت ساسانی در غاری در دماوند پنهان شدند. آنان تا به امروز زنده‌اند. این غاری ویژه است که در گذشته دور با همین هدف ساخته شد و بیگانگان را به آن راهی نیست. طبق این باورها، بهرام‌شاه ورجاوند، که هر از چند در قالب انسان به زمین بازمی‌گردد، در یکی از «بازگشت»هایش در وجود یک نظامی بلندپایه ایرانی زاده می‌شود و  رئیس فرقه مخفی دماوند را از مرگ می‌رهاند.این‌گونه باورهای رازگونه به ظاهر مهمل، ولی معنادار، را مأموران اطلاعاتی بریتانیا نیز رواج می‌دادند. کلنل سِر رابرت یانگهزبند، که در سال 1877 ژنرال شد، در خاطراتش مدعی است: روزی در کوه دماوند شکار می‌کرد، به‌ناگاه دری مخفی یافت، به درون غاری رفت، از سوی «صاحبدلان» مورد پذیرایی قرار گرفت، عصر به خانه باز گشت، فردا و روزهای بعد به جستجو پرداخت ولی هیچ نشانی از آن غار نیافت. درباره علل «تقدّس» دماوند در میان فرقه‌های رازآمیز شیطانی، اعم از فراماسونری و سایر نحله‌ها، دو علت می‌توان برشمرد: نخست، و مهم‌ترین، قدمت و عمق سکونت یهودیان در دماوند است. در سده هفدهم میلادی دماوند سکنه قابل توجه یهودی داشت و علاوه بر یهودیان علنی، فرقه کابالا و اعضای شبکه یهودیان مخفی «دونمه» (پیروان شابتای زوی) [1] در دماوند پیروان و مبلغینی برجسته چون شموئیل بن هارون دماوندی داشتند. به‌نوشته جودائیکا «گورستان و خرابه‌های کنیسه دماوند گواه بر قدمت استقرار یهودیان در این شهر است. در سده هفدهم بابایی بن لطف، مورخ یهودی- ایرانی، از یهودیان دماوند به عنوان یکی از هیجده جامعه یهودی یاد کرده که در جستجوی نسخه‌های کابالایی بودند و قربانی موج گروش اجباری به اسلام شدند. تبلیغات فرقه شابتای [دونمه] در ایران با نام شموئیل بن هارون دماوندی در پیوند است.» طبق مندرجات تاریخ یهود ایران حبیب لوی، دماوند از مراکز مهم یهودیان ایران بود و گورستان کهن آنان به‌نام «گیلعاد» پابرجاست. لوی مدعی است که یهودیان دماوند بقایای اسرای بنی‌اسرائیل‌اند که در زمان حمله آشور به گیلعاد (جلعاد) دماوند کوچانده شدند. [1] این ادعا، بر بنیاد منابع معتبر تاریخی، مورد تأیید من نیست. معهذا، بر اساس منابع دوران صفوی، می‌دانیم که دماوند یهودیانی کثیر داشت و بخش مهمی از ایشان در زمان شاه عباس دوّم به اسلام گرویدند. منابع یهودی این گروش را «اجباری» می‌دانند و جدیدالاسلام‌های دماوند را از «یهودیان مخفی» می‌خوانند.* حاج نحمیا مروتی، حاج اسماعیل اخوان (یزقل شمعون)، اسحاق یونسی (اسحاق یوحنا)، عزیزالله مروتی و بنیامین یهودا بنیانگذاران مدرسه آلیانس اسرائیلی در دماوند بودند. پس از صدور اعلامیه بالفور (2 نوامبر 1917) اوّلین سازمان صهیونیستی ایران با نام «انجمن تقویت زبان عبری» تأسیس شد که اندکی بعد «انجمن صیونیت ایران» نام گرفت. یهودیان دماوند در این سازمان نقش برجسته داشتند و عزیزالله یوحنا دماوندی (راب نعیم) منشی آن بود. بر بنیاد «یهودیان مخفی» دماوند در سده‌های نوزدهم و بیستم میلادی بابی‌گری و بهائی‌گری در این خطه گسترش فراوان یافت. میرزا نبی دماوندی از بابیانی بود که در جریان ترور نافرجام ناصرالدین‌شاه اعدام شد. دوّمین عامل که توجه خاص فرقه‌های رازآمیز و شیطانی به دماوند را توضیح می‌دهد، شکل این قله عظیم است. دماوند را تنها کوه مخروط مثلث نمای بزرگ در میان کوه‌های جهان می‌دانند که از این منظر می‌تواند بزرگ‌ترین نماد طبیعی اُبلیسک [1] شمرده شود. ابلیسک Obelisk، که در فراماسونری و نحله‌های رازآمیز و شیطانی سخت مورد تکریم است، نماد مقدس پاگانیسم در مصر باستان است و مظهر آلت تناسلی مذکر به معنای حلول یا دخول شیطان در کالبد انسان یا تسلیم روح خود به شیطان و اخذ نیرو از او؛ آن‌گونه که در نمایشنامه «دکتر فائوستوس» کریستوفر مارلو** یا «فائوست» گوته به تصویر کشیده شده و در سال‌های اخیر به وفور در فیلم‌های سینمایی، به شکل حلول مستقیم شیطان در جسم انسان یا باروری انسان از شیطان یا موجودات فضایی، ترویج می‌شود.این همان نماد کهن شیطان در صحرای عرفات (21 کیلومتری شمال مکه) است که هر ساله توسط میلیون‌ها زائر خانه خدا در مناسک «رمی جمرات» در سه نوبت سنگ باران می‌شد. در سال‌های اخیر، حکومت سعودی این سه نماد باستانی را، که نه تنها از نظر مناسک اسلامی بلکه از نظر تاریخ ادیان و اسطوره‌شناسی نیز واجد اهمیت منحصر‌به‌فرد است، برداشت و به جایش دیواری ساده گذارد. با این تغییر، که قطعاً تصادفی نبود، «رمی شیطان» از غنی ترین نماد برائت انسان از شیطان تهی شد. در فضایی نماد ابلیسک از مناسک حج حذف می‌شود که سر نورمن فاستر (لرد فاستر تمس بنک)،[1] معمار بزرگ انگلیسی و ماسون بلندپایه که بازسازی مکه به دست اوست، در سراسر جهان نمادهای ابلیسک یا به تعبیر دیگر «هرم‌های ایلومیناتی»*** به پا می‌کند. عجیب است، ولی باور کنید، که نمادهای ابلیسک به وفور در معماری ساختمان جدید مجلس شورای اسلامی در ایران به کار گرفته شده. در معماری اسلامی ابلیسک (نماد شیطان) وجود ندارد. نمی دانم چرا رئیس وقت مجلس متوجه این امر نشد و به معمار طرف قرارداد با مجلس تذکر نداد.

نماد ماسونی ابلیسک در شهر واشنگتن که به عنوان یادمان جرج واشنگتن، پدر دولت آمریکا،  به دست معماران ماسون ساخته شد.
 این نماد با   294/ 169 متر ارتفاع بلندترین ابلیسک ساخته بشر است. در سال 1884 نصب شد.

یکی از نمادهای ابلیسک مصر باستان ، المطریه (شمال قاهره، نزدیک عین شمس)

 نماد کهن ابلیسک در مناسک رمی جمرات (سنگباران شیطان)

تاکنون دقت کردید جرا دیواری ، جایگزین نماد کهن ابلیسک شده است ؟

حتماً فکر می کردید، برای اینکه  سنگ به اون طرف برخورد نکنه !!

نمادهای ابلیسک در ساختمان جدید مجلس شورای اسلامی

بارزترین نماد ابلیسک در تهران ساختمان مؤسسه قرض‌الحسنه قوامین در میدان آرژانتین است. این ساختمان زشت، که توجه همگان را به خود جلب می‌کند، علاوه بر ارائه نمای یک ابلیسک عظیم در یکی از پرترددترین مناطق تهران، و مشرف بر مصلای بزرگ تهران، با رنگ قرمز نیز تزیین شده. این رنگ در مناسک شیطان‌پرستان کاربرد دارد. ساختمان قوامین در حوالی نیمه دهه 1370 به یک نهاد امنیتی تعلق داشت و «صندوق قرض‌الحسنه امین» نامیده می‌شد که از مؤسسات مقتدر مالی کشور بود. بعدها، ساختمان فوق به مؤسسه قرض‌الحسنه قوامین فروخته شد. به‌رغم این تغییر، در آذر 1386 مؤسسه قوامین در تبلیغات خود اقدام به استفاده از عدد 666 (نماد شیطان) نمود. این امر اعتراضاتی را سبب شد که منجر به مداخله رئیس‌جمهور و جلوگیری از پخش تبلیغات مؤسسه فوق از تلویزیون شد.در مراجعه به «گوگل ارث» متوجه شدم که در عکس هوایی از تهران ساختمان فوق با رنگ قرمز به شکلی چشمگیر متمایز است.

 

عکس هوایی «گوگل ارث» از ابلیسک قرمز رنگ میدان آرژانتین مشرف بر مصلای بزرگ تهران

ماکت ابلیسک میدان آرژانتین، مشرف بر مصلای تهران

توضیح مهم: این یادداشت برگرفته از بخشی از پژوهش‌های منتشرنشده نگارنده است در زمینه نمادهای شیطانی. هماره، از جمله در مقدمه جلد اوّل زرسالاران، به پرهیز از سطحی‌نگری توصیه کرده‌ام. در آنجا نوشتم: کتاب من نباید سبب شود که هر جدیدالاسلامی را «یهودی مخفی» بپنداریم؛ و از میان صحابه‌ای که در رکاب پیامبر اکرم (ص) به شهادت رسیدند مخیریق و اسود راعی را مثال زدم که هر دو کلیمی نومسلمان بودند. در اینجا نیز تأکید می‌کنم که یادداشت فوق نباید توهین به کوه دماوند، به عنوان یکی از زیباترین نمادهای ایران زمین، یا به مردم شریف و مسلمان آن سامان، تلقی شود. درباره سایر مناطق ایران نیز چنین کاوش‌هایی انجام دادهام از جمله درباره اصفهان و شیراز که زادگاه و موطن من است. اگر قرار باشد تنها به صرف تعلق به یک منطقه کسانی مورد اتهام قرار گیرند، این اتهام می‌تواند متوجه من نیز باشد زیرا در زمان انقلاب مشروطه، طبق آمار «آلیانس اسرائیلی»، یک دهم از جمعیت پنجاه هزار نفری شهر شیراز یهودیان بودند. درباره تکاپوهای اوّلیه کانون‌های استعماری در شیراز پژوهشی انجام دادهام که منتشر خواهد شد. * مهاجرت وسیع یهودیان به ایران در دوران شاه صفی اوّل بدانجا رسید که شاه عباس دوّم، به تحریک وزیرش محمد بیگ، فرمانی صادر کرد که طبق آن کلیه یهودیان اصفهان و سراسر ایران باید به اسلام بگروند. این در حالی است که وی رویه‌ای باز و تسامح‌آمیز نسبت به مسیحیان داشت. در نتیجه این فرمان، گروه کثیری از یهودیان، که رقم ایشان یکصد هزار نفر ذکر می‌شود، ظاهراً به اسلام گرویدند ولی، به‌نوشته راجر سیوری، «مخفیانه» به دین یهود وفادار ماندند. (راجر سیوری، «عباس دوّم»، ایرانیکا)** کریستوفر مارلو (1564-1593) از مأموران اطلاعاتی اینتلیجنس سرویس انگلیس در عصر الیزابت اوّل بود. این سازمان را سِر فرانسیس والسینگهام اداره می‌کرد که به عنوان اوّلین رئیس سرویس اطلاعاتی انگلیس شناخته می‌شود. مارلو شاعر و ادیبی نامدار و نویسنده نمایشنامه‌های معروف دکتر فائوستوس و تیمور لنگ است. مارلو فارغ‌التحصیل کالج کرپوس کریستی دانشگاه کمبریج است. او از همان دوران تحصیل و اقامت در کمبریج با سازمان اطلاعاتی الیزابت همکاری می‌کرد و به جاسوسی در میان مدرسین و طلاب، برای کشف کاتولیک‌ها، اشتغال داشت. در دهه 1580، به‌دلیل پیگردهای خونین دربار الیزابت علیه کاتولیک‌ها، طلاب کاتولیک انگلیس به فرانسه می‌گریختند و گروهی از ایشان درواقع مأموران اطلاعاتی بودند که اهداف جاسوسی را دنبال می‌کردند. مارلو نیز در چنین مأموریت‌های مخفی شرکت داشت. او سرانجام در جریان یک ماجرای مشکوک، که چگونگی آن روشن نیست، به قتل رسید. دو تن از همراهان او در این ماجرا، رابرت پولی و اینگرام فریزر، مانند مارلو جاسوس والسینگهام بودند و نفر سوم (نیکلاس اسکرس) گویا جاسوس دوجانبه بود. توماس کید، دوست و هم‌خانه‌ای کریستوفر مارلو، در دو فقره از نامه‌هایش مارلو را «ملحد» خوانده و یکی دیگر از دوستان مارلو در نامه‌ای او را «ملحد» و «همجنس‌باز» نامیده است. دکتر فائوستوس داستان زندگی فردی است که در ازای ثروت و قدرت زندگی خود را به شیطان می‌فروشد و این شاید تجلی آرزوهای نهفته خود مارلو باشد. نمایشنامه تیمور لنگ مارلو مضمونی ضد اسلامی دارد. در این نمایشنامه تیمور چوپان‌زاده دلاوری است که بر اثر نبوغ خود به اوج اقتدار و شهرت رسید. به‏نوشته مرحوم دکتر عبدالحسین نوائی، «آنچه از این نمایشنامه مستفاد می‌شود نفرت و وحشت اروپای مسیحی و بی اطلاع است از دیانت اسلام.» مارلو، بدون توجه به مسلمان بودن تیمور، ادعا می‌کند که تیمور «قرآن ترکی و نوشته‌های خرافی را که در معبد محمد یافته بود» سوزانید؛ بایزید و همسرش در اسارت تیمور از ترس از اسلام برگشتند و زمانی که تیمور وارد «پرسپولیس» شد ارابه جنگی او را عده‌ای از شاهان آسیا می‌کشیدند!*** Illuminati [1]ایلومیناتی، جمع «ایلومیناتوس» lluminatus لاتین به معنی «منور» و «نورانی» و «روشن بین»، به معنی کسی که دارای نورانیت و خرد فوق طبیعی است. نام فرقه‌ای رازآمیز است که یک کشیش سابق یسوعی به‌نام آدام ویسهاوپت در سده هیجدهم (1776) در باواریا ایجاد کرد. طریقت مخفی ایلومیناتی در سرزمین‌های آلمانی‌نشین توسعه فراوان یافت و شاخه‌های آن در فرانسه و بلژیک و هلند و دانمارک و سوئد و لهستان و مجارستان تأسیس شد. فعالیت این فرقه به‌طور عمده علیه کلیسای رم بود و به این دلیل در میان کاتولیک‌ها به شدت منفور است. در دوران اخیر، آلیستر کرولی، [1] متفکر برجسته شیطان‌پرست، این طریقت را تجدید سازمان داد. کرولی را پدر نامشروع باربارا بوش (مادر بزرگ جرج بوش) می‌دانند. برخی محققین «ایلومیناتی» را فراتر از فراماسونری و فرقه‌ای می‌دانند که بلندپایه‌ترین و قدرتمندترین گردانندگان جهان امروز، از جمله سِر وینستون چرچیل، عضو آن بوده‌اند. به عبارت دیگر، «ایلومیناتی» آئینی مخفی و رازآمیز است با مناسک به‌غایت پنهان و شیطان‌پرستانه که قدرتمندان عضو «گروه بیلدربرگ» [1] بدان تعلق دارند.







      

عکس: احداث نماد معماری ماسونی- رومی بر سقف حرم امام!

واقعا متاسفم که مدتی به خاطر دلایلی نتوانستم وبلاگ را به روز کنم. اما با حرکت زشتی که اخیرا نوه جسمی امام، انجام داد ودر مقابل فریادهایی که مردم خداجو بر ضد عوامل فتنه اخیر می دادند، نسب خانوادگی خود را به رخ کشید، دیدم باید واکنش نشان داد تا عده ای با سوء استفاده از سادگی وی نتوانند باز هم خویشاوند سالاری را بر ایران حاکم کنند. مدت هاست که از خود می پرسم که چرا بر بالای سقف حرم حضرت امام خمینی رحمه الله علیه، چهار مثلث بنا شده است و از معماری اسلامی تبعیت نشده است! در معماری اسلامی، بر بالای سقف اماکن متبرک و مقدس، گنبد بنا می شود. واقعا حسن مصطفوی که تولیت موروثی حرم را به دست دارد، لازم است که توضیح دهد که آیا با اراده وی چنین وصله ناچسبی به معماری حرم مطهر اضافه شده است یا وی اطلاع و علمی ندارد. لازم است که ایشان بیش از این در پس نسبت نسبی خود با امام پنهان نشود و به افکار عمومی پاسخ دهد. این از مسلمات است که مثلث، یکی از مهم ترین نمادهای معماری ماسونی با ریشه جدی یونانی رومی است. لطفا برای چند بار با دقت به سقف حرم دقت کنید! شاید برخی افراد که ارزش نمادپردازی و تاریخچه ماسون گری را نمی دانند، ما را متهم کنند که سخت نگیر! اما آنان که مطالعه ای هرچند کوتاه، در بحث های تاریخ چه ماسون ها(بناهای آزاد) و استفاده افراطی آنها از نمادهای معماری یونانی و رومی دارند، قطعا این مسئله را جدی خواهند گرفت و برای بنده همین مقدار کافی است. البته به نهادهای فرهنگی و امنتیتی با این نوشته هشدار لازم خود را می دهم که وظیفه خود را انجام داده باشم. امید که این مثلث ها(یا هرم ها) در سقف حرم حضرت امام رحمه الله علیه موقتی باشد و تولیت حرم توضیح دهد. بالاخره امام از آن ملت ایران است و ملت حق دارند که از مسئولان حرم بخواهند که معماری اصیل اسلامی را در ساخت حرم مراعات کنند. البته بگذریم که وضعیت حجاب و ساخت وساز در سال های اخیر در حرم حضرت امام ضعیف بوده است و سید حسن مصطفوی هم هیچ توضیحی نداده است. اما ایشان باید بداند که نوه های راستین امام که همان جوانان ملت ایران باشند ، امام عزیز را فدای امیال سیاسی و فرهنگی نوه جسمی امام نخواهد کرد وبرسر آرمان های امام راحل خواهد ایستاد.آیا سید حسن مصطفوی تا به حال فکر کرده چرا مردم وی را با نام شناسنامه ای خطاب می کنند و کنیه خمینی را دیگر به کار نمی برند! چون دیگر دوران خانواده سالاری و نسب سالاری در این کشور گذشته است و مردم هم به وصیت پدرشان عمل می کنند که حال هر کس گویای برخورد با وی می باشد ! حال، همه عاشقان حضرت روح الله  از هر دو نوه ایشان نه تنها انتظار نداریم که با عوامل فتنه و منافقان بنشینند، بلکه انتظار داریم که بیش از سایر مسئولان و سیاسیون علیه رجوی و موسوی و خاتمی و کروبی موضع گیری کنند و بازیچه دست چند سیاست مدار نشوند. واقعا برای منسوبان امام زشت است که بازیچه دست برخی سیاست بازان بی دین شوند.
***در همین رابطه ببینید: برای شهدای راه آزادی، سخنرانی مهم رهبر حکیم،نقد حسن مصطفوی / برخورد زننده و زشت حسن‌ مصطفوی و انصاری با دست‌اندرکاران مراسم ارتحال / حمله باور نکردنی سید حسن با سیلی و لگد به دو عضو ستاد نماز جمعه (به سایت فاش نیوز مراجعه کنید) همین خبر در سایت جهان نیوز. همین خبر در جوان آنلاین .همین خبر در رجانیوز. / توصیه حکیمانه دکتر احمدی‌نژاد به اعضای دولت در خصوص برخورد زننده سیدحسن / همه چیز درباره سخنرانی ناتمام سید حسن خمینی و نظرات شما(بیش از صد لینک را در این یادداشت علیه حرکت ضد مردمی حسن مصطفوی ببینید)  / بازخوانی سیره عملی امام (ره) در برخورد با انحرافات منتسبان به خود - سیدحسین را تحت‌الحفظ بیاورید، دست به سلاح برد با تیر بزنید /  پذیرایی ویژه حسن مصطفوی از کروبی پس از اخراج توسط مردم / سه تحلیل درباره قطع سخنان حسن مصطفوی 

 

اگر عکس ها باز نشد،ر.ک:http://rajanews.com/detail.asp?id=51944

اگر عکس ها باز نشد،ر.ک:http://rajanews.com/detail.asp?id=51944







      

هشدار به دانشگاه های هنری و متصدیان معماری وفرهنگ و امنیت کشور
از وب صهیون پژوه: این نکته را به مطلب زیراضافه می کنم که ساختمان هرمی شکل مجلس شورای اسلامی که در زمان ریاست منحوس دوم خردادی ها به بهره برداری رسید، کاملاً با نمادهای مصری-ماسونی و یونانی-رومی مطابقت دارد. البته استفاده از هرم و نماد ابلیسک، در طراحی برج ها و ساختمان های شمال تهران، از زمان کرباسچی رواج فوق العاده یافت و عبدالله شهبازی در جایی نوشته بود که بعضاً برخی مناطق شهرداری تهران در زمان کرباسچی، مردم را مجبور به ساختن برج هایی به شکل ابلیسک می کردند.(نماد ستونی که بالایش مخروطی می شود و از اسطوره های مصر باستان از طریق کابالا به معماری ماسونی فعلی راه پیدا کرده است. یادداشت شهبازی در باره نمادهای ماسونی را در این آدرس ببینید، گرچه نقدهایی به برخی نکاتش دارم ولی درباره نمادشناسی وی، تا حد زیادی با وی موافقم. خصوصاً قسمت دوم یادداشت وی  را که تاریخچه و مشابهت های نمادهای ماسونی مثلث و هرم و ابلیسک را بررسی کرده قابل تامل یافتم.) همچنین در زمان شهرداری کرباسچی به بعد، برج هایی در شمال تهران متداول شد که استفاده از هرم و مثلث در نوک برج آن مشهود بود. واقعا باید بررسی دقیقی در این باره صورت گیرد و عوامل جدی این اعمال شناسایی و رسوا شوند.قطعا بیبشتر شدن این قبیل ساختمان ها نماد نفوذ بیشتر ماسون ها و کابالیست و فرقه های رازآمیز برخاسته از مصر و یونان وروم باستان است که لازم است هوشیاری بیشتر ما را در پی داشته باشد و در یک طرح ریزی استراتژیک جلوی نفوذ بیشتر آنها را بگیریم. ان شاء الله!! حساسیت بر نمادسازی و توجه به تاثیر نمادها در مراکز علمی وسیاسی و مذهبی از روی توهم نیست، بلکه از روی هوشیاری و نگاه عمیق علمی است. شهبازی در تاریخ 16/01/1388 در وب خود می نویسد: "انتشار دو یادداشت پیشین درباره نمادهای شیطانی [1] [2] واکنش قابل توجه داشت. برخی خوانندگان مطالب مفیدی ارسال کردند که می‌تواند به عنوان مکمل یادداشت‌های فوق اطلاعات ما را در این حوزه غنی‌تر کند. خواننده محترمی که مهندس ساختمان و هم‌اکنون مقیم خارج از ایران است نوشته‌اند: «شهرداری تهران برای ساختمان‌های بلندمرتبه مدل هرمی را اجباری کرده بود. من مدتی است ایران نیستم و خبر از وضعیت کنونی ندارم. این روش به‌نظر ما که مهندس ساختمان هستیم خیلی عجیب و غیر منطقی می‌آمد؛ چون هر بسازوبفروشی در فکر حداکثر استفاده از زیربنای مجاز است بنابراین حتما قصد ساخت آخرین طبقات را می‌کرد. از آنجایی که در هر ساختمان کمی بزرگ مسلماً ستون‌ها تا آخرین طبقه باید روی یکدیگر بنا شوند مسلم است اگر شما بعد از چند طبقه بخواهید ساختمان را به صورت هرمی اجرا کنید مجبور به قطع ستون‌ها خواهید شد و از تیرهای کنسول با دهانه‌های بزرگ باید استفاده کنید که این عملاً خیلی خیلی غیرمنطقی و با توجه به این‌که  تهران روی خط گسل زلزله می‌باشد با عرض معذرت احمقانه می‌باشد. این مطلب برای هر مهندس محاسب معمولی عجیب و غیرمعقول است. فکر نمی‌کنید آن "معماران" در شهرسازی تهران نیز بی تاثیر نبوده‌اند؟»






      

از 3000 سال پیش که دولت یهود در اورشلیم منقرض شد تا امروز دولتی به نام اسرائیل و سرزمینی به نام اسرائیل وجود نداشته است . در این باره "بن گوریون " نخست وزیر سابق اسرائیل می گوید:" لازم نیست نام اسرائیل در تواریخ ثبت شده باشد ، همین قدر کافی است که ما این نام را در دل خود ثبت کرده ایم" در هر حال در نقشه عالم هرگز کشوری به نام اسرائیل وجود نداشت ، لیکن اندیشه پیدایش دولتی توسط قوم اسرائیل همیشه در قلوب یهودیان وجود داشت که در انتظار بودند مسیح موعود چنان حکومتی را پدید آورد، و از آنجا که حضرت مسیح را انکار کردند ، بنابراین تشکیل دولت اسرائیل نیز منتفی شد، لیکن بعد از پیدایش ایادی استعمار و پیدایش نیاز استعمارگران به انسان های مزدور و جنایتکار ، یهودیان حاضر شدند ، لا اقل با پذیرفتن ننگ مزدوری و جنایتکاری ، به تاسیس حکومتی شیطانی تحت نظارت و حمایت استعمارگران و جهانخواران توفیق یابند و بنابراین با پیدایش چنان نیازی شیطانی و استعماری ، یهودیان در سایر عالم به جنبش و تکاپو افتاده به تشکیل کنفرانس ها و اجراء توطئه های خطرناک پرداختند و برای اولین بار "تئو دور هرتزل " خبرنگار و نویسنده دانمارکی الا اصل کنفرانسی متشکل از 300 نفر از اندیشمندان و متفکران صهیونیست به نمایندگی از سوی 50 جمعیت یهودی برگزار نمود. در این کنفرانس که کاملا سری در شهر بال سوئیس به سال 1897 برگزار شد  "تئودور هرتزل" با توجه به تغییرات اوضاع سیاسی به سود غرب و به زیان شرق مکان تاسیس یک وطن یهودی را مورد بررسی قرار داد و در همان سال کتابی به نام "دولت یهود " به رشته تحریر در آورد ، که در آن از قوم یهود خواسته بود که با توجه به اینکه هر ملتی برای خود سرزمین و دولتی دارد ، اینان نیز دولت یهود را در سرزمین فلسطین و یا آرژانتین تشکیل دهندکه بعدها تشکیل دولت یهود در اوگاندا نیز تحت بررسی قرار گرفت.هرتزل برای انجام این طرح، همزمان با آماده سازی یهودیان برای مهاجرت به فلسطین، با سلطان عبدالحمید عثمانی ملاقات و گفتگو نمود. هدایای گران قیمتی نیز اهداء کرد و از وی خواست موافقت کند تا یهودیان در سرزمین فلسطین مقیم شده به کارهای تجاری و کشاورزی بپردازند، لیکن سلطان عبدالحمید اقامت یهودیان و مهاجرت اروپائیان به آنجا را یک توطئه خوانده با مهاجرت و سکونت یهودیان خارجی در فلسطین موافقت نکرد.سرانجام بعد از جنگ جهانی اول و انقراض خلافت عثمانی و اشغال سرزمین های سوریه و فلسطین و اردن و عراق توسط نیروهای انگلیسی ، مهاجران یهودی همراه نیروهای انگلیسی، روانه صحرا ی سینا شدند و در آنجا سکنی گزیدند، و سرانجام با موافقت جمعیت اتحاد و ترقی که یک جمعیت " پان ترکیسم" و ناسیونالیسم ترکی بود، یهودیان اولین جواز اقامت خود را در یافا و قدس شریف دریافت نمودند و بدین گونه خیانت به عالم اسلام توسط " جمعیت اتحاد و ترقی" که یک جمعیت ملی گرا بود و خود را وارث عثمانی ها می دانست انجام گرفت. دولت انگلستان خود در اثناء جنگ جهانی اول و بعد از آن تمایلی به اسکان یهودیان در فلسطین و رنجاندن اعراب نشان نداد، چرا که اعراب در جنگ بر ضد خلافت عثمانی خدمات فراوانی به انگلستان نموده بودند، لیکن با قدرت یافتن آلمان و نیاز انگلستان به حمایت آمریکا ، یهودیان آمریکا توانستند از این موقعیت به سوداهداف خود بهره برداری کنند، بدینسان که آنان با نفوذی که در آمریکا داشتند، شرط حمایت آمریکا و شرکت آن در جنگ جهانی اول را تشکیل یک دولت یهودی در فلسطین قرار دادند، بدین گونه در بهار سال 1917 رهبر صهیونیست ها " هائیم وایز من" با ملاقاتها و گفتگوهای فراوانی که با چرچیل و بلفور داشت آنان را وادار نمود تا باتشکیل یک حکومت یهودی در فلسطین موافقت نمایند، البته در اعلامیه "بلفور" به طور صریح به نام تاسی حکومت اسرائیل قید نشد و احساسات عرب مراعات گردید، لیکن در حقیقت اساس تشکیل یک حکومت یهودی پی ریزی شد. این اعلامیه یکسال قبل از سقوط خلافت عثمانی مورد موافقت نهایی بالفور وزیر امور خارجه انگلستان و ویلسن رئیس جمهور آمریکا قرار گرفت و امضاء شد و مفاد ان تنها پس از 2 سال به اطلاع اعراب رسید ، وآنان گوشه ای از نتایج همکاری خود با بریتانیای کبیر را دریافت نمودند . این اعلامیه که مضمون آن موافقت انگلستان با اسکان یهودیان در فلسطین بود به سال1922 توسط جامعه ملل که زیر نفوذ شدید صهیونیزم قرار داشت به تصویب رسید و مهاجرت دسته جمعی یهودیان به خاک فلسطین آغز گردید و سرانجام بعد از تلاش فراوان و شبانه روزی صهیونیست ها و تمایل اروپائیان به اسکان یهودیان در خارج از خاک اروپا ، در 24 سپتامبر 1948 دولت اسرائیل تاسیس شد، در حالیکه حکومت روسیه شوروی فقط بعد از 8 دقیقه از انتشار خبر تاسیس اسرائیل  و ایالات آمریکا پس از 11 دقیقه، حکومت غاصب را به رسمیت شناختند.







      

"صهیونیسم"  پدیده ای سیاسی و تفکری افراطی برگرفته از دین یهود است. صهیونیسم نماد نژادپرستی یهود است. این جنبش ، حرکت جدید خود را با عنوان صهیونیسم ، در اوائل قرن نوزدهم، به دنبال موج یهود ستیزی (که به صورت ساختگی به وجود آمده بود) آغاز کرد. «صهیون» نام کوهی در جنوی غربی بیت المقدس (اورشلیم) است که ظاهراً آرامگاه داود نبی علیه‌السلام در آن قرار دارد. واژة صهیون به تدریج سمبل عظمت یهود و سرزمین مقدس آنان شد. بنابر نظر صهیونیست ها، یهودیان خارج از فلسطین، در تبعید زندگی می‌کنند و زندگی کامل فقط در آنجا ممکن است.  بنیانگذار جنبش صهیونیزم یک روزنامه نگار اتریشی به نام تئودور هرتزل (1860 1904) است. هرتزل با نوشتن کتاب «دولت یهود» نظریه خود را مبتنی بر لزوم ایجاد یک دولت یهودی در فلسطین عرضه کرد. هرتزل، صهیونیسم را از یک واژة مذهبی به یک استراتژی بلند‌مدت سیاسی تبدیل نمود ؛ و با طرح این نظریه ، عقیدة دیرینه و سنتی یهودیان را (مبنی بر انتظار ظهور یک پیامبر منجی و ایجاد دولت الهی در ارض موعود) زیر پا گذاشت؛ زیرا او خواستار دولتی سکولار در فلسطین بود. او معتقد بود با وجود فشارهای خارجی، یهودیان مجبورند ایجاد یک دولت ملی در فلسطین را بپذیرند و زندگی آرامی را در آنجا سپری کنند و بر اساس همین نظر، اشغال فلسطین آغاز شد…… !
اشغال بخشی از سرزمین فلسطین تا زمان اعلانِ تشکیل اسرائیل (1948) و گسترش تدریجی آن تحت پوشش جنگهای اعراب و اسرائیل (از جمله1948 و1967) نه تنها سبب اشغال کامل فلسطین شد بلکه موجب غصب بلندیهای جولان از سوریه ، صحرای سینا از مصر، قسمتهایی از اردن و بخشی از جنوب لبنان گردید. این تصرفات وجنگ عراق را می توان در راستای تحقق شعار از نیل تا فرات ارزیابی کرد که صهیونیستها با استناد به بعضی فرازهای کتاب مقدس این منطقه را ملک شخصی یهودیان دانسته اند.
اما باید هوشیار باشیم که این شعار مقدمه ای برای تصرف تمام جهان است
.
البته در میان یهودیان هستند منصفانی که با صهیونیسم مخالفند مثل بسیاری از هموطنان کلیمی خودمان که قربانی توطئه های صهیونیسم بین الملل هستند یا گروههای ضد صهیونیسم. ( باید توجه کنیم بعضی مواضع ضد صهیونیستی هم برای خام کردن مخاطب بی اطلاع است ؛ باید اعمال افراد ملاک قضاوت باشد).







      

بعد از خرابی اورشلیم به دست بخت النصر بابلی و به اسارت رفتن یهود در شهر بابل ، این اندیشه در یهودیان قوت گرفت که سلامت قومشان در این است که هرگز در اورشلیم گرد نیایند و تشکیل حکومت ندهند، زیرا آن شهر سرزمینی است که یهود را هرگز نخواهد پذیرفت و هر گاه یهودیان به آنجا باز گردند ، گرفتار عقوبات الهی خواهند شد . بنابراین هنگامی که کورش بعد از هفتاد سال یهودیان را از اسارت بابل آزاد ساخت و ایشان را روانه اورشلیم نمود ، گروهی از آنان ترجیح دادند که در سرزمین غربت بمانند ولی به شهر اورشلیم باز نگردند. و سرانجام در طول تاریخ پر ماجرای یهود و وارد شدن مصیبت ها و گرفتاری های فراوان به انان ، در سرزمین اورشلیم و ویرانی عظیم و سرتاسری این شهر در روزگار تیتوس امپراتور روم و آوارگی قوم یهود،این اندیشه در آنان گسترش یافت که شهر اورشلیم اصولا سرزمین قدس و دیار فلسطین جایگاه آنان نیست و سکونت ایشان در این سرزمین جایز نمی باشد. سلامت ایشان در اوارگی ، وآسایش ایشان در پراکندگی است.و سرزمین مقدس اورشلیم جایی نیست که آنان بتوانند با اراده بشری و بدون اذن پروردگار در آنجا سکونت نموده تشکیل حکومت دهند . بنابراین تشکیل حکومت یهود، کاری است که تنها در زمان مسیح (ع) انجام خواهد شد و یک کار الهی است و نه انسانی و بشری . بنابراین در اندیشه هر انسان یهودی در طول قرون بعد از خرابی اورشلیم تاکنون این فکر و این ندا بوده است که رگاه بار دیگر به اورشلیم باز گردند و در آنجا اجتماع کنند ، اجتماع ایشان یک اجتماع غیر الهی و غیر صحیح بوده به عذاب و هلاکت و نابودی مجدد ایشان خواهد انجامید. این هشدار پیامبران بنی اسرائیل به قوم یهود بوده است که جزای کفر و عناد آنان بوده وهمان حقیقتی که قران کریم هم اعلام فرموده: "ان عدتم عدنا" یعنی " اگر بازگردید ما نیز بر میگردانیم" به این معنی که اگر بار دیگر به اورشلیم باز گردید و طغیان کنید ، بار دیگر ما باز می گردیم به عذاب و هلاکت شما ، و این یک پیش آگاهی موجود در همه قوم یهود در طول تاریخ بوده که تااین اواخر و تا به امروز نیز ادامه دارد و در هنگامی به که حرکت صهیونیستی اخیر شروع شد و تئودور هرتسل اندیشه باز گشت به ارض موعود و فلسطین را پیشنهاد کرد ،گروه بسیاری از یهودیان با پیشنهاد او مخالفت کردند واعلام داشتند بازگشت به اورشلیم همان چیزی است که که یهود را بار دیگر به دام خاهد افکند و آنان را طعمه هلاکت خواهد ساخت.

این اندیشه حاکم بر قوم یهود بود تا اواسط قرن 18 میلادی ، لیکن در اواخر این قرن و بعد از آن ، با ظهور ضعف و پراکندگی در امپراتوری خلافت عثمانی و قدرت یافتن وسلطه غرب بر آفریقا و آسیا ، دولت های اروپائی در فکر یافتن دست هایی در درون آسیا افتادند، که بتوانند در دولت عثمانی رخنه پیدا کرده ، سرزمین های وسیع و قدرتمند اسلامی را مورد حمله و دستبرد و غارت قرار داده ودر نهایت تحت سلطه خود در آورند و اینان خیلی زود در یافتند که مزدوران یهودی بهترین عوامل برای انجام این امر مهم خواهند بود ، بنابراین قبل از آنکه یهودیان به اندیشه کوچ کردن به فلسطین و تشکیل یک مجتمع یهودی در اورشلیم بر ایند ، این سران کشورهای اروپائی بودند که به سراغ قوم یهود ، به عنوان آلات و ابزار کار رفتند ، و نه خود آمدند ، که دیگران آنان را به سرزمین منهیه و ممنوعه آوردند. حل نهایی مسئله خلافت عثمانی و تسلط بر سرزمین های اسلامی ، اندیشه ای بود که زعمای کشورهای بزرگ اروپایی را به خود مشغول داشته بود ، و اولین بار ناپلئون بناپارت بود که به یهودیان پیشنهاد و وعده داد که حکومتی مقتدر در فلسطین پدید آورند، و در نقطه ای که مرکز عالم است و حد فاصل آسیا ، اروپا ، اقیانوس هند و دریای مدیترانه می باشد، یک مرکز تجاری جهانی بوجود آورند . این پیشنهاد در 10 ژانویه 1798 در روزنامه " کوریر" و " دلندرز" و سپس در جریده " سانت جیمس " خطاب به یهودیان فرانسه منتشر شد . در ایامی که ناپلئون عازم فتح عکا بود و نیازمند بود که سرمایه داران یهودی در همه اکناف عالم از او حمایت نمایند.
هر چند ناپلئون بناپارت اولین کسی است که اندیشه تشکیل یک مرکز یهودی را در فلسطین پیشنهاد داده است ، لیکن در حقیقت فکر تسلط بر آبراهه سوئز و برقراری رابطه با هند و اسیا و از طریق دریای مدیترانه و دریای احمر شده و در اندیشه نفوذ در خاور میانه و یافتن همپیمانانی در سرزمین های اسلامی افتاد که تحقیقا این گروه نفوذی همان اقلیت یهود موجود در حکومت عثمانی و ساکن در فلسطین و در سایر نقاط بودند ، امپراتوری انگلستان برای دستیابی به معادن طلا و نقره و ثروت های سرزمین های اسلامی و کشورهای آسیایی نیازمند کسانی بودند که دلال طلا و جواهرات و حافظ منافع انگلستان باشند که اینان همان قوم یهود می باشند جز اینکه تسلط فرانسه بر مصر و حمله ناپلئون بناپارت به سوریه و شام ، بین انگلستان و مقاصد او جدایی انداخت و نقشه ای را که انگلستان در فکر انجامش بود توسط ناپلئون مطرح گردید ، بنابراین یهودیان، نه توسط مسیح بلکه به اشاره و پیشنهاد استعمارگران متوجه سرزمین قدس و ارض فلسطین و شهر اورشلیم گردیدند و طغیانگران ایشان روی به کاری آوردند که پیوسته و در طول تاریخ از آن بر حذر می بودند ، و سرانجام یهودیان با خواست استعمار گران روانه سرزمین قدس گردیدند و مطرح کردن اسکان یهودیان در قدس شریف و مساله ایجاد یک وطن یهودی بهانه ای شد ، در دست استعمارگران برای جلب رضایت و همکاری یهودیان و انتقال کانون فتنه از داخل اروپا به سرزمین های اسلامی.







      
<      1   2   3   4      >