از آنجا که میشنا محور اصلى مباحث تلمود است، چنانچه با نظرى به صفحات تلمود اصلى که متن میشنا در وسط و گماراها در حواشى آن نوشته شده است، این امر کاملا روشن است، لذا چینش و فهرست مطالب آن درستبه همان ترتیبى است که در میشنا آمده است; یعنى همانطور که آغازین بخش میشنا، «سدر زراعیم» و بخش پایانى آن «طهاروث» است، تلمود نیز همینگونه است. اما با این حال، تلمود، بهویژه تلمود بابلى که در واقع امروزه هرگاه از تلمود سخنى به اطلاق گفته مىشود، به نحو غالب، تلمود بابلى مراد است از بعضى جهات تفاوتهایى با میشنا دارد: از مجموع 60 رساله میشنا که در 6 بخش آمده است، حدود 37 رساله در تلمود بابلى آمده است. البته ناگفته نماند که تلمود، تقسیم بندى دیگرى از بخشها ارائه کرده است که طبق آن، تعداد رسالهها به 63 عنوان رسیده است. در اینجا به موارد اختلاف فهرست مطالب تلمود به ویژه تلمود بابلى با میشنا مىپردازیم: الف) تقریبا تمامى رسالههاى بخش موعد (درباره روز شنبه و دیگر اعیاد و مناسبتهاى سال)، بخش ناشیم (درباره حقوق خانواده) و بخش قداشیم (درباره معبد و عبادت قربانى) در تلمود آمده است. ب) از بخش زراعیم میشنا (که درباره مقررات کشاورزى است) تنها رساله «براخوت» 335 که حاوى ادعیه و نمازهاى یومیه است، در تلمود بابلى آمده است. علتحذف بقیه رسالهها را معمول نبودن مطالب آنها در بابل ذکر کردهاند. ج) از بخش طهاروث (درباره احکام طهارت) به استثناى رساله «نیداه» 336 که درباره دماء ثلاثه، مسایل شرعى خاص زنان، از جمله احکام حیض و نفاس بحث مىکند که همچنان جنبه عملى دارد، بقیه رسالهها در تلمود بابلى مطرح نشدهاند.
زبان هر دو تلمود با هم فرق دارد; هر کدام داراى گویش خاصى از زبان آرامى هستند; «گماراى فلسطینى به لهجه آرامى غربى نوشته شده و بسیار شبیه به زبان آرامى کتابهاى «عزرا و دانیال» است. اما گماراى بابل با لهجه آرامى شرقى تابتشده است». از سوى دیگر، با زبان عهد عتیق و میشنا، که عبرى است، نیز تفاوت دارد; اگر چه زبان عبرى میشنا، عبرى بومى است و با عبرى عهد عتیق اندکى متفاوت است.
علاوه بر میشنا و تعالیم اموراییم بابل یا فلسطین، از منابع دیگرى نیز در تهیه و تدوین تلمود استفاده شده است. از آن جمله مىتوان از موارد ذیل نام برد:
الف) آن دسته از تعالیم ربىهاى میشنا (تناییم)، که در خود میشنا نیامده است
به این منابع اصطلاحاَ «میشناى خارجى» 324 یا به زبان آرامى «برایتا» 325 مىگویند. برایتا انواع و اقسامى دارد که از باب نمونه مىتوان به این موارد اشاره کرد: 1. میدراش تناییمى 326 )یا هلاخایى): در هر جاى تلمود که متن اصلى تورات آمده باشد، به ویژه آنجایى که بحث مسایل قانونى و شرعى مطرح است، «اغلب با نقل یک «برایتا» که به ظاهر، نظر دیگرى درباره حکم مورد بحث دارد، آغاز مىشود». 327 بسیارى از این میدراشهاى تناییمى که در تلمود آمدهاند، شبیه دیگر آثار میدراشى نظیر «مخیلتا» 328 در شرح سفر خروج، «سیفرا» 329 در تفسیر سفر لاویان، یا «سیفره» 330 در سفر اعداد و تثنیه، هستند. اینها همه کارهایى هستند که از مکتب علمى «عقیوا بن یوسف» 331 و «یشماعیل» 332 ناشى شدهاند. 2. برایتاهاى ضمیمه شده به میشنا: این منابع شباهت زیادى به «توسیفتا» 333 دارند; توسیفتا به معناى ضمیمه یا متمم، اثرى تناییمى است که مطابق فهرست و چینش مطالب میشنا تنظیم شده است و توضیحاتى درباره موضوعات علمى و «مطالب اثباتیهاى است که معمولا از «میشنا» حذف شده است». 334 رابطه دقیق این اثر با مجموعه رسمى احکام یهود همچنان در حالهاى از ابهام است. 3. چندین منبع دیگر تناییمى که فقط در تلمود بابلى از آنها استفاده شده است.
ب) تعالیم اموراییم فلسطینى
على رغم همه تبعیدها و سختگیرىها، سرزمین فلسطین همچنان به مطالعه و تحقیق در تورات ادامه مىداد و مرکزى براى تعلیم تورات محسوب مىشد. در آنجا نیز با همان شیوه و روش رایجحوزههاى علمیه بابل، باب اجتهاد و استنباط باز و مجالس درس و بحثبرپا بود. فعالیتهاى علمى و تحقیقى آنها را مىتوان در پیکره تلمود فلسطینى یافت. در تلمود فلسطینى، از این منابع بسیار استفاده شده است.
ج) آگادا
چنان که در مبحث مربوط به آگادا شرح دادیم، آگادا آن دسته از تعالیم ربانى است که به مسایل شرعى مربوط نیست. آگادا از منابع تلمودى محسوب مىشود و مىتوان آن را در طبقات ذیل دسته بندى کرد: 1. تفسیرهاى کتاب مقدس که اغلب از مواعظ کنیسهها اخذ شدهاند; 2. تعالیم، معیارها و نکات اخلاقى; 3. حکایات و داستانهایى که درباره ربىهاى یهود نقل شدهاند; 4. عقاید و آداب و رسوم عامه مردم و جزئیاتى از فرهنگ عمومى جامعه [فولکدر] به ویژه مسایلى نظیر اعتقاد به نیروهاى جادویى و برخى دستورالعملهاى طبى عامیانه.
د) فتواهاى شرعى ربىها
باید تاکید کنیم که کتابت «سنت شفاهى» در طى دوره شکلگیرى تلمود، مجاز نبود. لذا فتواهاى شرعى فقیهان و دیگر منابعى که مورد استناد تلمود هستند، به نقل از حافظان شریعتشفاهى است، که سینه به سینه نقل شده و به نسلهاى بعدى تدوین کنندگان نهایى تلمود رسیده است. لذا استفاده از آرا و نظرات فقهى عالمان دین و وارد کردن آن در متن تفسیرها شیوهاى رایجبود.
از مباحث مربوط به تقسیم بندى مطالب تلمود، باید به دستهبندى مطالب به «هلاخا» 313 و «آگادا» 314 نیز اشاره کرد. «هلاخا» به آن دسته از مطالب تلمود که درباره شریعت و احکام شرعى است، اطلاق مىشود. مىتوان گفت که هلاخا در واقع همان فتاوا و نظرات فقهى عالمان یهود است که با استناد به نص تورات و بر اساس اجتهاد و استنباط شخصى بیان شدهاند. به تعبیر دیگر، هلاخا واژهاى عبرى به معناى «قوانین غیر مکتوب» 315 است که در اصطلاح به آن «تفسیر شریعت» نیز مىگویند. در تعریفى دیگر از هلاخا، آن را «عبارت از شرحها و تفسیرهاى منطقى گروهى از عالمان یهودى درباره احکام تورات و نظریاتى که «عزرا» براى نجات ملتیهود اظهار کرده بود [دانستهاند] که هدف آن زنده نگهداشتن وجدان و هوشیارى یهود است. «هلاخا»اصول زندگى فرد یهودى را در قالب ریخته و نیز قدمهاى او را استوار و هدایت مىکند». 316 هلاخا همان «فتوا»یى 317 است که تورات از آن سخن گفته و «تجاوز به چپ یا راست» 318 از آن را گناه دانسته است. «آگادا» نیز در لغتبه معناى داستان و حکایت است و در اصطلاح تلمودى، به «هر چیزى در تلمود اطلاق کردهاند که هلاخا نباشد. بهطور کلى آگادا مشتمل استبر امثله یا داستانهایى که براى رفع ابهام مىآید، تکههایى از زندگىنامه، تاریخ، پزشکى، سحر، تشویق افراد به پاکدامنى و پیروى از شریعت. اغلب اوقات بعد از بحث درباره موضوع بغرنج و ملالتآور، براى انبساط خاطر طلاب علوم، داستانى از آگادا [به تعبیر درستتر، داستانى آگادایى] نقل مىشد». 319 آگادا در میان مجموعه مطالب تلمود «معرف بخشى از ادبیات علماى یهود است که از بخش قوانین مجزاست... درست همان طور که علماى یهود مىکوشیدند براى تصمیمات و فتواهاى خود، از متن تورات دلایلى به دست آورند، همان گونه سعى مىکردند درسهاى اخلاقى و روحانى خود را با ذکر شواهدى از همان منبع تایید و تقویت نمایند». 320 اگر هلاخا را «شریعت مجسم» 321 خواندهاند، آگادا را نیز باید «روایاتى آزاد [دانست] که قانونى که اثر اخلاقى برخود دارد، آن را تنظیم مىکند». 322 البته باید توجه داشت که اعتبار و ارزش هلاخا و آگادا متفاوت است. «هلاخا یک حکم دینى محسوب مىشود و تا روزى که به وسیله یک مرجع تقلید صلاحیتدار نسخ نشده، عمل به آن واجب است [اما] آگادا... به عنوان نظر شخصى دانشمندان به شمار آمده و براى جامعه به صورت کلى یا فردى داراى نیرویى الزام آور نبوده است». 323
از ویژگیهاى بارز و برجسته تلمود، احتجاجها، استدلالها و مباحثات غامض، پیچیده و سرشار از تعقید آن است. بعضى از مباحثات تلمود، همان مباحثى هستند که اموراییم طرح کردهاند، اگر چه احتمالا به هنگام تنظیم و سامان دهى باز سازى شدهاند. تلمود، بر خلاف میشنا، خود را به بیان خلاصهاى از دیدگاههاى متناقض و گوناگون، محدود نساخته و در پى شرح و بسط دیدگاههاى اساسى و کلان و در بعضى مواقع نظریههاى خرد و جزئى تناییم و اموراییم، بر آمده است. با این همه، تلمود اثرى متجانس و یکدست که حاصل کار یک نویسنده باشد، نیست. تلمود حاصل و ثمره تقریر اندیشهها و گفتار فقیهان زیادى است که در یک دوره نسبتا طولانى مىزیستهاند و هدف هیچ کدام از آنها خلق یک اثر مدون نبوده است. به همین دلیل، ما در تلمود با مباحث و موضوعات پراکنده و غیر مرتبطى مواجه مىشویم که در بر گیرنده طیف وسیعى از دیدگاهها و علایق تلمودیان است. در تلمود نمىتوان از گرایش روشن یا هدف خاصى سراغ گرفت. بهطور کلى، هر بحث تلمود، نسبتبه دیگر مباحث، در عین حال که داراى نوعى علقه و ارتباط هست، اما بیگانه و مستقل مىنماید. از سوى دیگر، از نحوه و روش بیان مطلب که در تلمود به استخدام گرفته شده، یعنى شکل نقل قول مستقیم نظیر «اباى مىگوید...» یا «ربا بیان مىدارد...» برمىآید که اثر مزبور تاریخچه نظرات فقیهان اعصار گذشته یهود نیز هست. از ویژگیهاى دیگر تلمود مىتوان به فضاى آزاد حاکم بر مباحث تلمود نیز اشاره کرد; طرح ابهام و ایراد شبهه نه تنها مجاز که از نظر تلمود مطالعه و تحقیق پیرامون مسایل مختلف و طرح ایراد و اشکال یک ضرورت پژوهشى و لازمه علم آموزى است. از نظر تلمود، هیچ پرس و جویى ناصواب نیست و از طلبه انتظار مىرود حتى در خود تلمود تامل کرده، آن را زیر سوال برده و به نقد بکشد.
علاوه بر تفاوتهایى که ذکر شد، مىتوان به موارد زیر نیز اشاره کرد: 1. تلمود اورشلیمى یا فلسطینى، از مباحثى نظیر مسایل مربوط به سرزمین فلسطین، و وضعیت کشاورزى در آن مرز و بوم، به اطناب سخن مىگوید، در حالى که در تلمود بابلى از این گونه مباحثسخنى به میان نیامده است. 2. بر خلاف تلمود بابلى که پر از حکایات، داستان و افسانه است، در تلمود اورشلیم از این قبیل موارد کمتر مىتوان سراغ گرفت. 3. گذشته از ناهمگونى در سازمان دهى موضوعات و روشهاى فکرى و تحقیقى، هر دو تلمود، از نظر کیفیت تدوین نیز متفاوتاند; انشاى تلمود بابلى با احتیاط زیاد و صرف وقت صورت پذیرفته است; در حالى که شتاب در ویرایش و عدم دقت و صرف وقت لازم و کافى از مشخصات بارز تلمود فلسطینى است. 4. از لحاظ تاریخى نیز تلمود بابلى و اورشلیمى با هم تفاوت دارند; تلمود بابلى بعد از تلمود اورشلیم تدوین شد و از اینرو، در مقایسه با آن از اعتبار بیشترى برخوردار است. 5. روشهاى تحقیقى و تعلیمى تلمود بابلى با توجه به قلمرو وسیع و تحلیل عقلانى دقیق آن، نسبتبه تلمود فلسطینى، فضاى بازترى براى بسط و توسعه مباحث فکرى و عقلى فراهم آورده است. 6. و آخرین نکته این که: تا قرنها توجه جهانیان به تلمود بابلى معطوف بود و تنها در این صد ساله اخیر، علایق نهفته نسبتبه تلمود فلسطینى بیدار گشته است; اما با این همه، هنوز از تلمود فلسطینى به عنوان یک منبع درجه دوم بعد از تلمود بابلى یاد مىکنند. چهرههاى برجسته شش نسل از اموراییم :
1. نسل اول «راو» (نام اصلى: ابا اریخا) 295 متوفاى 247 م. او پایهگذار حوزه علمیه شهر «سورا» 296 بود. «سموئیل» 297 متوفاى 254 م. او مدرسه علمیه نحاردیه 298 (یا نهر دعا) را پایه گذارى کرد. این مدرسه بعدها به «پامبدیتا» 299 نقل مکان کرد.
2. نسل دوم «راوجودا» 300 متوفاى 297 م. وى بعد از «راو»، ریاست مدرسه علمیه سورا را به عهده گرفت. «راو یهودا» (ابن حزقیال) 301 متوفاى 299 م. او رئیس حوزه علمیه پامبدیتا بود.
3. نسل سوم «راوحیسدا» 302 متوفاى 309 م. رئیس حوزه علمیه سورا. «راو نحمان» (ابن یعقوب) 303 متوفاى 320 م. قلمرو فعالیت او نحاردیه (نهر دعا) بود. او از عنوان «قاضى» که ظاهرا عنوانى استبراى رهبرى غیر دینى یهودیان بابل یعنى راسالجالوت برخوردار بود. 304 «ربا »ابن نحمانى) 305 متوفاى 330 م. او مشهورترین استاد این نسل است که ریاست مدرسه علمیه پامبدیتا را بعهده داشت. او را بهخاطر تواناییهاى بسیار بالایش در مناظرات و احتجاجها، «ریشه کن کننده کوهها» 306 لقب دادند.
4. نسل چهارم «اباى» 307 متوفاى 339 م. او رئیس حوزه علمیه پامبدیتا بود. «راوا» 308 (ابن یوسف بن هاما) متوفاى 352 م. او پایهگذار حوزه علمیه «ماهوزا» 309 بود.
5. نسل پنجم «راو پاپا» 310 متوفاى 357 م. شاگرد اباى «وراوا» که رهبرى حوزه علمیه «نارش» 311 را به عهده داشت.
6. نسل ششم «راو آشى» 312 متوفاى 427 م. رئیس سرشناس و برجسته حوزه علمیه سورا، که نامش در تاریخ تنظیم و سامان دهى تلمود، مىدرخشد.
«گمارا» 288 یا تفسیر میشنا
فقیهان یهود با تلاش و جهد وافر خود، اجازه ندادند تورات در حصار تنگ کلمات باقى بماند. آنان با شرح و تفسیر، و با اجتهاد خویش نص تورات را پویا ساخته و آن را براى مسایل و نیازهاى روز جامعه یهود پاسخگو و انعطافپذیر نمودند. از این همه تلاش که در راه تفسیر تورات برداشته شد، مجموعهاى عظیم به نام «میشنا» براى نسلهاى بعدى و تا به امروز باقى مانده است. اما میشنا بسیار گسترده و در عین حال از ایجاز و اختصارى شدید در عبارات و جملات برخوردار بود; این ایجاز و اختصار مفرط و بیش از اندازه بدان خاطر بود که از برکردن آن براى حافظان آسانتر شود. از اینرو، میشنا «براى کسى که به تاریخ و سوابق زندگى یهود معرفتى نداشته باشد، به نحو عاجزکنندهاى مختصر و مبهم است». 289 این ایجاز و ابهام، عدهایى از فقیهان را بر آن داشت که به شرح و تفسیر آن روى آورند. اینان که به اموراییم 290 (شارحان) ملقب بودند، همانند شش نسل پدید آورندگان میشنا یعنى تناییم، طى شش نسل تلاش فکرى و فقهى خود، دو اثر گرانبها را به جامعه یهود تقدیم داشتند. اموراییم بابل و فلسطین، همان کارى را که تناییم آن دو دیار در قبال تورات انجام داده بودند، درباره میشنا کردهاند; یعنى اگر تناییم به شرح و تفسیر و روزآمد کردن تورات پرداختند و در نتیجه «میشنا» را به جامعه عرضه داشتند، اینان به توضیح و تبیین میشنا و اجتهاد در تعالیم آن همت گماردند، که ثمره تلاش آنها دو تفسیر یا دو «گمارا» تحت عناوین از اموراییم فلسطین و «گماراى بابلى» 292 از اموراییم بابل بود. این دو تفسیر، صرفنظر از تفاوتى که از نظر مکان کتابت و هویت تدوین کنندگان دارند، از لحاظ کمى و کیفى نیز با هم تفاوتهایى دارند، که از افتراق کمى آن دو مىتوان به اختلاف در حجم مطالب هر یک اشاره کرد; گماراى اورشلیم در مقایسه با گماراى بابلى از حجم مطالب کمترى برخوردار است و این تفاوت به حدى است که حتى نقل شده است که «تفسیر بابلى یازده برابر خود میشناست». 293 با گذشت زمان، طى حدود 150 سال، با کار جدى و جرح و تعدیلهاى سابوراییم 294 (استدلالیان) تفسیر بابلى متحول گشت و در قرن پنجم میلادى به شکل مجموعهاى به نام «تلمود بابلى» مرکب از میشنا و گماراى بابل، در آمد. در مقابل، با ادغام گماراى اورشلیم و میشنا «تلمود اورشلیمى یا فلسطینى» شکل گرفت. وجه مشترک هر دو تلمود، میشنا، و نقطه افتراق آنها گماراست. در اینجا پیش از پرداختن به معرفى اجمالى سرشناسترین اموراییم این شش نسل، که در تدوین تلمود نقش اساسى را ایفا کردهاند، تفاوتهاى تلمود بابلى و اورشلیم را مرور مىکنم.
ج) گردآورى میشنا
با گسترش فعالیت علمى حوزههاى یهود در جلیل و ظهور عالمان بزرگ و برجستهاى نظیر «ربى مایر» 269 و «ربى یهودا هناسى» 270 ، مدارس علمیه یهودى رونق یافت و در طى چند قرن، شش نسل از ربىها در همین حوزهها و مدارس علوم دینى، به شرح، تفسیر و تاویل تورات پرداختند. اینان که در زبان عبرى به تناییم 271 (آموزگاران شریعت) شهرت داشتند، حجم وسیعى از شرح و تفسیرهاى گوناگون که هنوز بهصورت شفاهى بود، فراهم آوردند. بعدها با تلاش «یهودا هناسى» حاصل تلاش این عالمان در مجموعهاى شامل تمامى شریعتشفاهى و بعضى از نظرات شخصى خود او، با نام «میشنا» 272 یا «میشناى کبیر یهودا هناسى» ظهور کرد. میشنا از ریشه عبرى «شانو» 273 به معناى «تکرار کردن» است و به تعلیمات شفاهى یعنى آنچه به وسیله تکرار کردن مىتوان فرا گرفت، اشاره مىکند. این اسم در مقابل «میقرا» 274 که به معناى قرائت متن کتاب مقدس (شریعت مکتوب) است، آورده مىشود و از اینرو، میشنا بر تمامى احکام شرعى «تورات منقول یا شفاهى» 275 که توسط فقیهان یهود طى قرنها از «اسفار خمسه» 276 یا «تورات مکتوب» 277 استخراج شدهاند، اطلاق مىشود. 278 زبانى که میشنا به آن زبان نوشته شده است «شکلى از زبان عبرى بومى است که با زبان عبرى کتاب مقدس [عهد عتیق] فرق دارد. صفت مشخص میشنا موجز بودن جملات و فقدان پیرایههاى ادبى در آن است». 279
فهرست مطالب میشنا
میشنا در شش بخش، یا به زبان عبرى شش «سدر» 280 و به ترتیب ذیل تدوین شده است: 1. زراعیم 281 (بذرها) در یازده رساله: در این بخش، از مسایل مربوط به کشاورزى، غذاها، سرزمین فلسطین و مسایل متفرقه دیگر سخن به میان آمده است. 2. موعد 282 (عیدها) در دوازده رساله: درباره روز سبت 283 (شنبه) و مناسبتها و اعیاد سال. 3. ناشیم 284 (زنان) در هفت رساله: درباره مسایل و احکام مربوط به ازدواج، طلاق، نذر و قسم. 4. نزاقین 285 (خسارت ها) در ده رساله: درباره حقوق مدنى و کیفرى، ساختار قضایى و دادگاههاى حقوقى و کیفرى و آیین دادرسى. 5. قداشیم 286 (مقدسات) در یازده رساله: درباره معبد و مراسم عبادى تقدیم قربانى. 6. طهاروث 287 (طهارت) در دوازده رساله: درباره احکام طهارت و نجاستشرعى.
ب) آغاز فعالیتحوزههاى علوم دینى یهود
بزرگان قوم یهود، بعد از انهدام معبد، براى دوران «پراکندگى» راه کارهایى را جستجو کردند. آنها تلاش کردند تا مشکلات را حل کنند و پاسخهاى مناسبى براى این سوالات اساسى بیابند. فقیهان یهود که به «ربى» یا «راو» 259 شهرت داشتهاند عهدهدار این وظیفه خطیر شدند. جمعى از آنها پاى در جاى سنهدرین گذاشته و از آن پس شرح و تفسیر تورات را به عنوان یک تکلیف شرعى پذیرا شدند و بر مسند فتوا تکیه زدند. اینان در فلسطین و در جمع اندک یهودیان باقیمانده در آن دیار و در بابل تبعیدگاه یهودیان به تدریس، تفسیر و تاویل تورات یا شریعت مکتوب پرداختند. این دوره یعنى «اواسط قرن سوم میلادى، دقیقا زمانى است که ریاست عقلانى و معنوى قوم یهود به بابل رفته و در آنجا مستقر شده است» 260 و یهودیان تبعیدى این سرزمین با بهرهگیرى از فضاى باز و آزاد سرزمین «پارس» که آن زمان تحاکمیتساسانیان زرتشتى مسلک بود، تلاش بسیار روا مىداشتند و در عین غربت و دورى از وطن به روزگارى که این قوم «قدر ببیند و بر صدر نشیند» مىاندیشیدند. جان ناس واقعه را این چنین شرح مىدهد: «در سال 69 [یا 70] م. 261 که لشکر روم اورشلیم را محاصره کرد، یکى از ربىها به نام «یوحنان بن زکاى» 262 از آنجا فرار کرده به شهر ساحلى «یبنه» 263 رفت و در آنجا یک نوع دارالتعلیم ایجاد کرد که آن را به زبان عبرى «مدراش» 264 گفتهاند. وى در صدد برآمد که در آنجا حیات ادبى قوم خود را به وسیله تنظیم و تدوین شرایع و اصول آیین موسوى بقا و ثبات بخشد. از هر طرف، شاگردان مستعد و فضلاى باذوق نزد او گرد آمدند و با جدى وافر و جهدى مستمر، به تفسیر کتب مقدس باستانى قوم و جمعآورى و تدوین اخبار و روایات اسراییلى مشغول گشتند. در آن هنگام که شوراى سنهدرین از میان رفته بود. وى شورایى دیگر از علما تشکیل داد و به ضبط و ثبت تواریخ ایام و تقویم سالیانه یهود پرداخت و سپس به تالیف و نگارش نظامات و قواعد ملتیهود شروع کرد». 265 و این آغاز راهى بس طولانى به درازاى چند قرن بود که لحظه لحظه آن پر از حوادث خوش و ناخوش است. اگر چه ریاستشورایى که «زکاى» تاسیس کرده بود، از سوى رومیان به رسمیتشناخته شد و رئیس آن لقب «بطرک» (پاتریارک) 266 گرفت، اما این حوزه «شصتسال» 267 بیشتر دوام نیاورد و کارهاى بزرگ و ناتمام او بر دوش آن دسته از «بازماندگان قلیلى افتاد که با طومارهاى اوراق و مکتوبات خود، به شهر جلیل کوچ کردند». 268
با گذشت زمان و دور شدن از عصر نزول، بسیارى از واژگان و اصطلاحات براى نسلهاى بعدى غریب، نامانوس و مشکل آفرین مىشود. از اینرو، همیشه تلاش شده است که معانى، شرح یا تفسیرى را که مخاطبان اولیه متون مقدس گفتهاند یا از طرف پیامبر یا اصحاب او نقل کردهاند، حفظ، ثبت و ضبط شود، تا در آینده به کار تفسیر و تاویل متون آید. در این راه، یهودیان که اتکایى بس عظیم به شریعت مکتوب داشتهاند، همتى بلند نشان داده و تلاش بسیار کردهاند. شریعت موسوى مانند هر آیین دیگرى به چارچوبهایى که با توسل به آنها بتوان مشکلات فهم متون را حل کرد، یا به تعبیر دیگر، به سنتى زنده و پویا که عالمان و خبرگان در هر دو شریعتشفاهى و مکتوب عهده دار انتقال آن به دیگران باشند، سخت نیازمند بود و این مهم مورد تاکید تورات نیز هست: «نزد لاویان کهنه و نزد داورى که در آن روزها باشد، رفته، مسئلت نما و ایشان تو را از فتواى قضا مخبر خواهند ساخت». 246 این ضرورت و این نوع تلقى از «شریعت» 247 مبناى فکرى و اعتقادى تدوین و تالیف مجموعهاى گردید به نام «تلمود» 248 که گذشته از جایگاه رفیع آن نزد یهودیان، در حیات معنوى این قوم نیز نقش بنیادینى ایفا کرده و مىکند. «کلمه تلمود به معناى «آموزش» از فعل ثلاثى عبرى «لمد» یعنى «یاد داد» مىآید و با واژه «تلمیذ» و مشتقات آن -که در زبان عربى رباعى هستند- ارتباط دارد». 249 تلمود کتاب بسیار بزرگى است که احادیث و احکام یهود و فتاواى فقیهان این قوم را در بر دارد. تلمود نماد عقلانیت، تفکر، اجتهاد، فقه، کلام و در یک کلمه سمبل ادبیات دینى یهود است. سخن گفتن از تلمود، سخن گفتن از تاریخ اندیشه و فرآیند رو به رشد اجتهاد یهود است. تلمود اثرى دیر پاست که ریشه در تاریخ و متن حوادث واقعه در زندگى پرمشقتیهودیان بویژه عالمان، فقیهان و حکیمان این قوم دارد. تلمود آمیزهاى است از زبان آرامى عبرى و مجموعهاى است در دو عنوان جداگانه، که خود، گواهى استبر آوارگى قوم یهود و حکایتى است از عصر «پراکندگى»، 250 حاکمیت رومیان و ظلم لشکریان روم; «تلمود بابلى» 251 و «تلمود فلسطینى» 252 نشانه جدایى، دورى و آوارگى یهودیان در سرزمین بابل و فلسطین هستند. اما به تلمود از زاویهاى دیگر نیز نگریسته و در توصیف آن چنین گفته شده است: «برخى از بیانات تلمود با ارزش، بعضى نازیبا و برخى دیگر کفر مىباشند. ولى در همان شکل به هم آمیختهاش تشکیل دهنده اثرى است فوق العاده در مورد تلاش انسان، خرد انسان و حماقت انسان». 253 در این نوشتار، در پىمعرفى اجمالى این مجموعه عظیم و بااهمیت کتابى که از آن به «وطن منقول و قابل حمل یهود» 254 تعبیر شده است هستم. در ادامه، از سیر تاریخى گردآورى و تدوین «میشنا» 255 و «تلمود»، فعالیتهاى علمى و حوزوى در این مسیر، عالمان و فقیهانى که در تدوین تلمود نقش اصلى را ایفا کردهاند و نیز از مطالب دیگرى مانند تفاوتهاى تلمود بابلى و فلسطینى، طبقه بندى مطالب تلمود، زبان، تفسیرها و چاپ و نشر این کتاب سخن خواهم گفت.