ج. اخلاق قرون وسطایى
نوشتههاى این دوره را تیشبى و دَن به چهار دسته تقسیم کردهاند: فلسفى، حاخامى، زهدگرایانه و قبالایى. از نظر ادبى، مىبینیم که اخلاق در این دوره در متون فلسفى و عرفانى، مواعظ و خطابهها، وصیتها و نامهها، قصهها و حکایات، متون شعرى، تفاسیر کتاب مقدس، میشنا و رسالههاى مربوط به رفتارهاى اخلاقى، آموزش داده شده است.با نگاهى به اولین دسته از گروههاى چهارگانه کتابهاى اخلاقى یهودیت در قرون وسطى، یعنى نوشتههاى فلسفى، به نظر مىرسد که موضوع اصلى و شالوده اساسى مباحث اخلاقى در میان فیلسوفان یهودى آن دوران، در پیرامون ذات و ماهیت خداوند بوده است. بدینسان که به عقیده آنان، میزانِ اهمیت قائل شدن افراد نسبت به رفتارهاى اخلاقى، بستگى به میزان ارزشگذارى آنان بر ماهیت و ذات انسانى دارد.(30) و از آنجا که در آیین یهود، عقیده بر این است که انسان بر صورت الهى خلق شده است، کیفیت قضاوت و ارزیابىما از ذات انسان به مقدار زیادى بسته به نحوه قضاوت ما نسبت به ذات الهى است؛ اگر خداوند را ذاتا فعّال دانستیم، بر ما لازم است که تکامل و سعادت خویش را در فعالیت و رفتار خود بیابیم و از این رو، علم اخلاق در این جهت داراى نقش و سهم مهمى مىگردد؛ از طرف دیگر، اگر در نظر ما خداوند ذاتا فکور و اندیشمند باشد، تکامل و سعادت ما تنها در گرو تأمل و تعمق است و بنابراین، علم اخلاق نقش کم اهمیتترى در زندگى ما خواهد داشت و تنها، وسیلهاى مقدماتى در جهت رسیدن به تکامل عقلانى و فکرى شمرده خواهد شد. این موضوع در آثار مهمترین فیلسوف یهودى این دوران، موسى بن میمون،(31) مورد توجه ویژه قرار گرفته است. او در یکى از کتابهاى نسبتا مشهور خویش تحت عنوان اصول خصلتهاى شخصیتى،(32) گونهاى نسبتا اصلاح شده از نظریه ارسطو را که به "نظریه اعتدال"(33) مشهور است، مطرح و آن را مظهر آموزههاى اخلاقى یهودیت قلمداد مىکند. ولى چنین به نظر مىرسد که او در کتاب فلسفى خویش، دلالة الحائرین،(34) تفسیرى کاملاً عقلانى و فکرى از یهودیت ارائه مىدهد و تکامل اخلاقى (و به دنبال آن، تکامل هلاخایى) را تا حد مقدمهاى ضرورى جهت دستیابى به تکامل فکرى پایین آورده، کم اهمیت جلوه مىدهد. هر چند که در اواخر کتابش، جهتگیرى اخلاقى و عملى یهودیت را مورد تأکید قرر داده، مىگوید: پس از اینکه تشخص به بالاترین حد تکامل فکرى قابل دستیابىرسید، صحیحترین و کاملترین تکامل او در گرو تقلید کردن از محبت، عدالت و نیکوکارى خداوند قرار دارد. ممکن است گفته شود که منظور ابن میمونِ فیلسوف در دعوت کردن به تقلید از خداوند، بیشتر جنبه عقلانى و ماوراى طبیعى دارد و از ما مىخواهد که با تعمق و تفکر ماوراى طبیعى به این مطلوب دست یابیم. ولى توجه به حاخام بودن وى این احتمال را رد مىکند. زیرا خود او بارها بر تأثیر گذارى عملى این تقلید بر زندگى افراد در درون جامعه، اصرار ورزیده است.
شنبه 89/1/7 |
علیرضا وصی پور
مطلب بعدی :
مقدمه و معرفی 30/07/1388