ص220، پ2: "در عهد عتیق دو جنبه بارز از شخصیت خدا.... و در تاریخ آن مداخله مىکند". اینکه نگارنده پس از ذکر اوصاف متعددى از خداوند فقط دو جنبه را بارز مىشمارد و مانند گفتار قبلى بین آفریدگاربودن خداوند، حاکمبودن یا رحیمبودن و آمرزشگربودن و... جدایى قائل مىشود، جاى بررسى دارد؛ چرا که خداوند در همان حال که آفریدگار است، در همان زمان رحیم، بخشنده، آمرزشگر و غیره نیز مىباشد. این صفات از همدیگر قابل جداکردن نیستند. "خدا در سرنوشت مردم دخالت مستقیمى دارد": در این گفتار موضوع جبر یا اختیار نمىگنجد، ولى حداقل با نگاه اجمالى به آیات تورات، انسان در انتخاب خوب یا بدبودن خود کاملاً آزاد و مختار است و همین حد کفایت مىکند، تا انسان مسئول اعمال خود شناخته شده، براساس آن سنجیده شود.ص 220 پ 3: "براساس کتاب مقدس، شروع زندگى با عنوان "خداى طوفان" بوده است؛ آنگاه که عبرانیان را از وزش باد و از دست تعقیبکنندگان مصرى رهانید".وجود خدا و ایمان به او بر طبق ایمان یهودیان و براساس کتاب مقدس، از زمان آفرینش است و اینکه نگارنده شروع زندگى خدا را در میان عبرانیان از زمان خروج از مصر تصور مىکند، نیاز به بررسى بیشترى دارد؛ چرا که قبل از خروج از مصر حضرت آدم، نوح، ابراهیم، اسحق، یعقوب و... را نادیده انگاشته است.ص 220 پ آخر: "خدایى است قانونگذار که براى کمترین چیزها سختترین قانونها و کمرشکنترین آنها را وضع مىکند". قانونگذارى نیز یکى از صفات الهى است که نمىتوان با نادیدهگرفتن دیگر صفتها آن را به صورت انتزاعى بررسى کرد. وجود دین و مذهب بدون قانون نیز بىمعنى است. اما این تصور نگارنده که خدا براى کمترین چیزها سختترین قانونها را وضع مىکند، نیز جاى تأمل دارد. علت بسیارى از قوانین الهى براى ما ناشناخته بوده و امروزه نیز با پیشرفتهاى علمى، علت بعضى از آنها براى ما آشکار شده است. پس این نتیجهگیرى که فلان چیز کماهمیت است و نباید قانونى داشته باشد، منطقى نیست. اما در مورد "سختترین قانونها و کمرشکنترین آنها" باید گفت که براساس کتاب مقدس و ایمان یهودیت، چنین نیست و اگر نگارنده خداى عهد عتیق را بررسى مىکند، باید از این دیدگاه پیروى نماید که در بسیارى از آیات تورات، قوانین به نفع انسانها و نیکى به آنها (از جنبه مادى و معنوى) است و طبق ایمان یهود که در گفتارى از تلمود [رساله آووت (فصول پدران) فصل 6] بر آن تأکید مىشود، فرمانهاى الهى تنها جنبه موفقیت و کامیابى انسان را در امور مادى و معنوى دارد و به هیچ یک از فرمانهاى الهى به دید تنبیه یا مجازات نگاه نمىشود.ص 221، پ اول: "این قانون یک حکم بیرونى است و نه درونى، رابطه انسان با خدا... رابطهاى که در سایهسارِ آن، آدمى هیچگاه به احساس آرامش نمىرسد".براساس توضیح قبلى نتیجهگیرى بالا صحیح نیست و نگارنده به آیاتى نظیر (مزامیر، فصل 19:7 و 8 و 9: فرامین خداوند شایسته است و جان را شاد مىسازد....) بىتوجه بوده است و به تبع گفتار بالا، نتیجهگیرى در پاراگراف بعد نیز بىمعنى خواهد بود.ص 222، پ اول: در هر دین و آیینى افراد مؤمن و غیرمؤمن وجود دارند. نسبتدادن خطاى یک گروه از جامعه به کل و همه را با یک دیدانگاشتن اشتباه بزرگى است."
شنبه 89/1/7 |
علیرضا وصی پور
مطلب بعدی :
مقدمه و معرفی 30/07/1388