ابا ابان وزیر خارجه در راه پاریس بود که در آنجا با پرزیدنت شارل دوگل ملاقات کرد.سپس به لندن و از آنجا به واشنگتن رفت و به ترتیب با هارولد ویلسن نخست وزیر انگلستان و پرزیدنت لیندن بی جانسون رئیس جمهوری آمریکا مذاکره نمود.همه به طرزی مبهم امیدوار بودند و هیچ کس تصور نمی کرد که ناصر خواهان جنگ باشد.
-25 در 26 مه سفیر کبیر آمریکا در مصر، ریچارد نوست که فقط پنج روز زودتر از شروع قضایا وارد قاهره شده بود پیشنهاد جانسون را درباره یک راه حل صلح آمیز به ناصر تسلیم کرد ولی درقاهره استقبالی از این پیشنهاد نشد.
26 ناصر همچنان بر موضع قاطع خود علیه اسرائیل تاکید می کرد.وی در 28 مه با صدور بیانیه ای سیاسی اعلام کرد: «ما مصمم هستیم که یک حمله عمومی به اسرائیل را آغاز کنیم.این جنگ یک جنگ تمام عیار خواهد بود.هدف اساسی ما انهدام اسرائیل است.
27» وی همچنین گفت: »اگر ما موفق شدیم که وضع را به آنچه که پیش از 1956 بود بازگردانیم بدون شک خداوند به ما کمک خواهد کرد تا وضع را به صورتی که پیش از 1948 بود درآوریم.....اخیراً ما احساس کردیم که با ورود در نبردی با اسرائیل با یاری یزدان خواهیم توانست پیروز شویم.
28» کلیه قرائن موجود نشان می داد که ناصر خود را برای حمله به اسرائیل آماده کرده بود اما روسها به ناصر تأکید کرده بودند که ملایمت پیشه کند.
29» در 30 مه فعالیتهای ناصر به منتهای درجه شدت رسید.ملک حسین پادشاه اردن به قاهره رفته و یک معاهده نظامی با جمهوری متحده عرب امضأ کرد.همه شرایط برای جنگ با اسرائیل فراهم شده بود.ناصر با اقدامات خود حمله به اسرائیل را در افکار سیاستمداران و مردم این رژیم مسجل کرده بود.بیگمن بعدها در سال 1977 به سادات در اینمورد گفت: »مگر مصر نبود که نیروهای خود را در سال 1967 برای تدارک حمله به اسرائیل در سینا متمرکز کرد؟....مگر در جهان عرب فریاد نمی کردند یهودیان را به دریا بریزید؟....مگر نبود که مصر اسرائیل را محاصره کرد و می خواست آن را از لحاظ اقتصادی و سیاسی و نظامی خفه کند؟....
بنابراین حضرت ریاست جمهوری شما با ما موافق هستید که در سال 1967 مصر جنگ تهاجمی را آغاز کرد.