احتمالا شما هم این جمله معروف را شنیده اید که « آمریکاست که اسرائیل را زیر سلطه خود دارد یا اسرائیل است که قدرت را در آمریکا در دست دارد؟» جواب این سوال خیلی از روابط و اتفاقات بین الملل را به خوبی روشن می کند. برای همین تصمیم گرفتیم تا در مقالاتی با عنوان «لابی صهیونیست» به بررسی تاثیر لابی صهیونیست، در سیاست ها، انتخابات و بازیگری بین المللی آمریکا بپردازیم.در هر کشوری از جهان که نگاه کنی سیستم و سیاست های خاص خود را برای اداره جامعه دارد و ایالات متحده امریکا نیز ازین قاعده مستثنی نیست. اگر نگاهی به تصمیم گیری نهایی در سیاست خارجی امریکا داشته باشیم، نقش نظام رسمی که شامل قوه مجریه، مقننه و بوروکراسی نمایان می شود. اما آیا به واقع تمام تصمیمات مستقیما توسط این نظام گرفته می شود؟
عوامل غیر رسمی موثر در سیاست خارجی ایالات متحده
در جواب به سوال فوق باید بگوییم خیر، سایر عناصر غیر رسمی ای نیز وجود دارند که از طریق راهکارهایی، بر تصمیماتی که نظام رسمی یا دولتی می گیرند اثر میگذارند.این نهادهای غیر رسمی، که اغلب با عنوان گروههای ذینفوذ شناخته میشوند، بر روند تصمیم گیری تأثیر بسیاری می گذارند. پس از جنگ سرد و با تضعیف بیشتر دولت نسبت به جامعه، اهمیت گروههای ذینفوذ بیشتر شد. عده ای عقیده دارند این افزایش بسیار شدید بوده و نتایج منفی داشته است، زیرا گروههای صاحب نفوذ توان این را دارند که به افکار شکل دهند و سیاستهای خود را به جلو برند و گاهی مواقع سیاست ملی را قالب ریزی کنند، و حتی منافع خود را جایگزین منافع ملی نمایند.(1)
این خانوادههای ثروتمند و شرکتهای بزرگ؛ نهادها و دانشگاهها را از نظر مالی حمایت و کنترل میکنند و با هدایت سیاست برنامه ریزان سیاسی، در روند عمومی تصمیم گیری ایالات متحده رسماً پذیرفته شده اند. گروههای برنامه ریز سیاسی نقش عمده را در فراهم آوردن منابع مالی تحقیقات، تصمیم گیری بر مبنای آنها، کمک به مردم در راه پذیرش تصمیمات از راه رسانهها، و در نهایت تصویب آنها در کنگره به کمک لابیها و کمیتهها ایفا مینمایند.نیروهای متعددی گروههای ذینفوذ را تشکیل میدهند: انجمنهای تجاری و مالی، قومیتها، گروههای مذهبی، شرکتها و دولتهای خارجی، و مجتمع نظامی- صنعتی از این جمله اند. آنها از طریق لابیها، کالجها و دانشگاهها، اتاق های فکر (Think Tank)، کلیسا و رسانهها منافع خود را به پیش میبرند. در اینجا ما قصد داریم به لابی ها که پرنفوذ ترین گروه های غیر رسمی در نظام آمریکا هستند اشاره کنیم.
گروههای لابی
احتمالاً این واژه –یعنی لابی- به گوشتان آشنا بیاید. چرا که چندی است در کشور ما هم هر از گاهی ازین اصطلاح برای شور و مشورت های در گوشی سیاسی، اجتماعی، ورزشی و... استفاده می شود. اما در اصل، لابیها گروههای فعال سیاسی هستند که از منافع خاصی دفاع مینمایند. این واژه در دهه 1830 در آمریکا بوجود آمد. آن زمان اصطلاح لابی همراه با بار منفی بود، چرا که معمولا افرادی که با یکدیگر به لابی می کردند به دنبال سود و رشوه خواری و فساد بودند.طوری که یک مورخ در خصوص آن دوره اینگونه می نویسد: «در آن روزها واشنگتن پر بود از خانه های قمار که این مراکز با لابیست ها ارتباط داشتند. هنگامی که یک نماینده یا سناتور به بدهکاری و مشکل مالی برمی خورد، مدیران سالن های قمار او را تحت لوای خویش می گرفتند و از این طریق بود که در جهت تحقق اهداف خود سوء استفاده می نمودند و او را با قانون گذاری در جهت حمایت از آنان و به آن سمت که می خواستند سوق می دادند.»مشهورترین لابیست در آن دوره فردی به نام «سام وارد» بود که به پادشاه لابی شهرت داشت. کسی که شعار مروفی داشت: «برای راضی کردن یک شخص باید از طریق شکم وارد عمل شد.» او به همین دلیل پارتی های شبانه و مهمانی های مجللی برای اعضای کنگره و به نفع افراد مرتبط با خودش برگزار می کرد.البته این فساد صرفا فساد مالی نبود، ادوارد دبیلیو مارتین، در کتاب «پشت صحنه واشنگتن» در سال 1873 به لابی زنان اشاره می کند و آنرا اهرمی برای اغوای مردان و استفاده از عنصر شهوت برای تحقق خواسته های گروه ها معرفی می کند.این روند ادامه داشت تا اینکه کنگره فعالیت هایی تحقیقاتی برای بررسی این شرایط انجام داد و از سوءاستفاده های مالی بسیاری پرده برداری کرد. و در سال 1876 مجلس نمایندگان قطعنامه ای را به تصویب رساندند که در آن از تمامی لابیست ها برای ثبت نام در دفتر پذیرش مجلس دعوت شده بود که البته عمر کوتاهی داشت و در کنگره بعد اجرا نشد.اما نخستین بررسی جامع از طرف کنگره در خصوص لابی ها به وسیله سنا در سال 1913 انجام شد و قانون مشخص و روشن لابی توسط سناتور کنین معرفی و اعلان شد.و بعد از بالا و پایین های بسیار مقوله لابی گری در سال 1946 به صورت روشن در قانون مشخص شد و لابیست ها با معرفی کارمندان خود موظف شدند که هر فصل به دو مجلس سنا و نمایندگان گزارش ارائه دهند و مخارج و هزینه های خود را مشخص کنند.
پی نوشت:
1- Smith, Tony, (2000), "Foreign Attachments; The power of ethnic groups in the making of American foreign policy", Harvard University Press, P. 94
2- لابی صهیونیسم در ایالات متحده آمریکا، محسن اسلامی، نشر فقاهت، 1384،ص 32-39