امام موسى صدر در نگاهى دیگر
آن چه که تا کنون گفته شد در خصوص مسائل و نقش وى در جامعه لبنان و از لحاظ اجتماعى در عرصه سیاست بود ولى او فقیهى داراى سبک و روشن بین بود که در عرصههاى فکر و اندیشه گوى سبقت را از دیگران ربوده بود. شهید سید محمدباقر صدر مىگفت : «اگر پسرعموى من آقا موسى به سنت حوزه پاى بند و در نجف باقى مىماند مرجع وحید و على الاطلاق شیعه مى شد».(34 )
امام صدر که مجتهدى مسلم و دین شناسى متبحّر و داراى نبوغى ذاتى بود، رسالت خود را چیز دیگرى مى دانست. او با دخالت دو عنصر زمان و مکان در اجتهاد، به آسیب شناسى دینى پرداخت و با عرضه اسلامى ناب، روحى تازه در کالبد مادى زده و لائیک لبنان دمید و به آن حیاتى معنوى بخشید. به گونه اى که جرج جرداق و سلیمان کتانى مکررا گفتند : «اگر روحانیون مسلمان اسلام را همانند امام صدر عرضه مى کردند اثرى از مسیحیت و سایر ادیان باقى نمى ماند».(35 )
وى پیوسته مى گفت : «دین براى بهبود زندگى مردم است و امّا سراى آخرت نتیجه قطعى زندگى شرافتمندانه این دنیاست». (36 )
امام موسى صدر همانند مصلحان بزرگ اسلامى اولین مشکل اسلام را تفرقه تشخیص داد و در صدد رفع این نقیصه برآمد و در اولین اقدام ضمن شرکت در کنفرانس هاى جهانى و ایراد سخنرانى و مصاحبه با مجلات اروپایى به تبیین نظریات صحیح اعتقادى شیعه در اصول و فروع پرداخت و دست مودّت و وحدت به سوى برادران اهل تسنّن دراز کرد و در نامه اى تاریخى به شیخ حسن خالد نظریات خود را پیرامون وحدت اسلامى بیان کرد:
برادر ارجمندم آقاى شیخ حسن خالد مفتى محترم جمهورى لبنان
درود و برکات خداوند بر شما باد. در این ایام سخت و جانفرسا که جامعه اسلامى پراکنده و ناتوان شده. کشاکش این حوادث ناگوارى که مناطق اسلامى را در برگرفته و در این طوفان خطرناک که امروز آینده ما را تهدید مى کند، بیش از هر وقت، لزوم یک اتحاد و همبستگى عمیق احساس مى شود. اتحادى که پراکندگى را از میان بردارد. تفرقهها را براندازد. کوششها را در یک راه متراکم کند. هدفها را به یک جهت سوق دهد ؛ تا آنجا که خوشبینى و اعتماد به نفس در سراسر مناطق اسلامى به وجود آید و به جاى توجه به غرب، متوجه خود شویم و رسالت تاریخى خود را در سازمان دادن به حوادث، و هدایت مسیر تاریخ انجام دهیم. فشرده شدن صفوف مسلمین چیزى نیست که تنها پیامبر اکرم آن را سفارش کرده باشد؛ بلکه ضرورت زندگى و عقل نیز آن را به ما توصیه مى کند و موضوعى است که هستى و بقاى ما به آن بستگى دارد. مقصود من از وحدت کلمه مسلمین آن نیست که آن را کورکورانه تکرار کنیم بلکه منظورم آن است که وحدت، به تمام معناى کلمه در تمامى تعقلات و اندیشه هاى ما جا گیرد و برنامه اعمال و کوشش هاى ما گردد. من، در اولین ملاقاتم با شما یادآور شدم که اتحاد کلمه مسلمین باید عملا تحقق یابد و بایستى افکار مسلمانان جهان در یک کانون متحد المرکز گرد آید. بنیان استوار اسلام، بنیانى پابرجا و واحد است. و از هم گسسته و بدون انسجام نیست. خلق مسلمان، توده، شکل یافته اى است که داراى یک قبله، یک کتاب یک مبدأ و یک معاد و یک هدف و یک اعتقاد مى باشد. خلق مسلمان حتى در جزئیات مسائل نیز با یکدیگر اختلاف عمیقى ندارند. اتحاد در مسائل جزئى، چیزى است که دانشمندان اسلامى از دیر زمان پیرامون آن اندیشیده اند :
دانشمند و فقیه بزرگوار شیخ «ابا جعفر محمد بن حسن طوسى» کتاب «خلاف» را در حدود هزار سال پیش به نگارش درآورد و تمامى مسایل مورد اختلاف دو فرقه شیعه و سنى را بیان داشت و روشن ساخت که دیگر مسائل مورد اتفاق است و همچنین علامه حلى «حسن بن یوسف بن مطهر» روش شیخ طوسى را در کتابى موسوم به «تذکره» تعقیب کرد و کتابى شامل مسائل فقهى اسلامى پدید آورد. و این خود نوعى وحدت فقهى اسلامى را مى رساند و پیروان هر فرقه، با حفظ شخصیت خود مى توانند به مسائل مورد نیاز خود رجوع کنند. در قرن حاضر هم از دیرباز گروهى از فضلا و دانشمندان بزرگ اسلامى فکر ایجاد «همبستگى مذاهب اسلامى» را تأیید و تعقیب مى کنند که از آن جمله باید استاد مغفور، شیخالازهر یعنى «شیخ عبدالمجید سلیم» و استاد مغفور «شیخ محمد شلتوت» و استاد فقید «شیخ محمد محمد مدنى» و بزرگان و دانشمندان شیعه در لبنان و ایران و عراق ؛ چون مرحوم «سید عبدالحسین شرفالدین» و دیگران را نام برد و اخیرا هم استاد حوزه علمیه نجف اشرف «سید محمد تقى حکیم» کتابى در فقه مذاهب پیرامون اصول عامه بین فقه مذاهب مقارن تألیف کرده است. این کوششها از هم اکنون به نتیجه رسیده و فتاوى فقهاى اسلام نشان مى دهد که ما به خواست خداوند متعال به سوى یک همبستگى حقیقى پیش مى رویم. وجه اشتراک ما نه تنها در فقه و عقاید است ؛ بلکه از جهات دیگر نیز با یکدیگر اتفاق نظر داریم و مى توانیم در جبهه هاى متعددى یکسان فکر کرده و نتیجتا پشت و پناه یکدیگر باشیم. ما در مناطقى که مى توانستیم، یعنى نفوذ داشتیم، دست به ایجاد تفاهم و اتحاد زده ایم و شیعیان در یک جبهه با همکارى برادران سنى مذهب، بر ضد اسرائیل مشغول پیکار مى باشند. جهاتى که میان ما و شما مشترک (است) بسیار است و از آن جمله مى توانم موارد زیر را بشمارم :
1- اتحاد در هدفهاى شرعى مانند اتحاد در شعائر دینى، اتحاد در اعیاد، اتحاد در مراسم دینى، اتحاد در مرام و اتحاد در نماز و اذان و مسجد و محراب و منبر، اتحاد در وعظ و خطابه. ما مى توانیم یک روز را اول ماه اعلام کنیم و در نتیجه اعیاد ما با اعیاد شما یکسان مىشود و صفوف ما و شما فشرده تر مى گردد.
2- اتحاد در هدفهاى اجتماعى یعنى در کوشش هاى اجتماعى مشترک باشیم. به کمک یکدیگر براى رفع مشکلات اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى و بهداشتى اقدام کنیم. چه بهتر از این که مؤسسات ما در خدمت شما باشد و مؤسسات شما به ما کمک کنند چه بهتر که براى بهبود وضع فقیران و بیچارگان همه با هم اقدام کنیم. این چیزى است که دو دشمن هم مى توانند در آن با یکدیگر همکارى کنند. پس چرا ما دو گروه مسلمان با یکدیگر همکارى نکنیم؟
3- اتحاد در حفظ مرزهاى کشورهاى اسلامى ؛ که به طور مسلم همه ما در حفظ و حراست از سرزمین خودمان داراى احساسات همسانى هستیم و از قبل یک نوع فکر مى کنیم و چه بهتر که در ظاهر نیز در یک صف باشیم و اختلافات ظاهرى را از میان براندازیم. اکنون که آزادى سرزمین اشغال شده فلسطین هدف همه مسلمانان است چه بهتر که همگى هماهنگ شویم و صفوف خود را متشکل و متحد سازیم.
این را نیز باید بگویم که مهم تر از هر چیز این است که فعلا که سرزمین لبنان از طرف اسرائیل مورد حمله قرار گرفته است، لازم است همگى به صفوف مقاومت فلسطین ملحق شویم و مبارزه علیه اسرائیل را تقویت کنیم. ضرورى است که در سطح وسیعتر، با همه کشورهاى عربى متحد شویم. در پیکار بر ضد اسرائیل با آنان همکارى و همفکرى کنیم. مرجع تمام این امور این است که به حفاظت اراضى جنوب که کلید فتح لبنان و آغاز غلبه بر کشورهاى عربى است همت گماریم و آن را در رأس تمام مسائل سیاسى روز قرار دهیم. لازم است که جنوب را تقویت کنیم و ریشه سرطانى اسرائیل را ریشه کن سازیم. لزوم شروع به این کارها نزد همه مسلم است لیکن آن چه مشکل است تشخیص راهحل صحیح و طریق اقدام مؤثر است که باید به یکدیگر همکارى نموده و راه حل منطقى و عقلى را پیدا کنیم. آن چه من به حضور شما تقدیم داشتم پیشنهادى خیرخواهانه است که البته خود جنابعالى در چگونگى تحقق آن مى اندیشید و هرگونه مصلحت بدانید عمل مى کنید.من امید دارم که هر چه زودتر با همکارى جنابعالى مجلسى با شرکت بزرگان قوم در محل «مجلس عالى اسلامى» تشکیل دهیم و براى وصول به این هدفها برنامه اى طرح کنیم. توفیقات شما را از خداوند متعال خواستارم
سید موسى صدر
اول اکتبر (تشرینالاول) 1969
« حضور محترم جناب آقاى موسى صدر ریاست عالیه مجلس شیعیان لبنان»
درود و برکات خداوند بر شما نامه مورخه اول اکتبر 1969شما رسید. آن چه پیرامون اتحاد کلمه مسلمین به طور عموم و آن چه در خاتمه پیرامون همکارى فرقه هاى اسلامى در کشور لبنان نوشته بودید بررسى شد. امید است ما نیز بتوانیم در یگانگى کلمه مسلمین و در امر اتحاد فعالیت هاى مسلمین اقداماتى بنماییم.
تشکیل مجلس اعلاى اسلامى شیعیان حقیقتا عمل مفیدى بوده است که به همت آن جناب و با همکارى شیعیان پدید آمده است. فعلا این خود قدمى بزرگ در راه همکارى بین فرقه هاى اسلامى است. آرزومندم هدفهاى مقدس شما روزى جامه عمل پوشد. از خداوند مى خواهیم که همه را به سوى رضایت خود هدایت فرماید.» هفتم شعبان 1389
مفتى جمهورى لبنان - حسن خالد(37 )
او توانست دیگر بزرگان جهان عرب و اندیشمندان اهل سنت را با خود همراه کند و با آنان ارتباطى تنگاتنگ برقرار سازد. برجستگانى چون محیى الدین حسن، شیخ شفیق یموت، شیخ محمد سلیم جلال الدین و شیخ احمد الزین در داخل لبنان و بزرگانى همچون شیخ محمد الغزالى، شیخ محمد ابوزهره، شیخ محمد عبد الرحمن بیصار شیخ حبیب المتساوى و دکتر محمد محمد الفحام در خارج از لبنان از دوستان و متحدین او به شمار مى رفتند.
امام موسى با حضور در کنفرانسهاى اسلامى جهان عرب مانند کنفرانس هاى سالانه «الفکر الاسلامى» در الجزایر و «مجمع البحوث الاسلامیه» در مصر، شیعه را در سطح جهانى مطرح کرد؛ به گونه اى که روزنامه هاى الجزایر از سال 1352به او لقب «نجمالمؤتمر» دادند و دکتر محمد محمد الفحام رئیس وقت دانشگاه الازهر او را در زمره کسانى دانست که قرآن کریم در وصفشان فرموده : «و زاده بسطة فى العلم و الجسم» و عبد الناصر بعد از ملاقات با امام صدر در فروردین سال 1349شمسى در حاشیه پنجمین اجلاس «مجمع البحوث الاسلامیه» مکررا به علماى اهل سنت لبنان مى گفت : «کاش الازهر رئیسى چون آقاى موسى صدر داشت».( 38 )
امام موسى صدر همچنین در اقدامى ابتکارى و منحصر به فرد از بدو ورود به صور با مسیحیان به گونه اى برخورد کرد که شیفته وى گشتند. و مطران یوسف الخورى از همان ابتدا همراه و همگام وى شد. و با همه امکانات از طرح هاى امام موسى صدر استقبال کرد که نمونه بارز آن جمعیت خیریه بر و احسان بود. این حسن سلوک و رفتار امام موسى باعث گردید که خرد و کلان از عالم و عامى دل به او بسپرند. فواد شهاب گفت : «اگر مسیحیان چنین شخصیتى مى داشتند او را به مقام قدّیسى مى رساندند این را باید با تمام وسایل و امکانات یارى نمود». (39 )
سخنرانى هاى وى در دیرها و کلیساها از سال دوم ورود به لبنان شروع شد؛ از دیرالمخلص در جنوب لبنان تا کلیساى کبوشیه در بیروت و از کبوشیه تا کلیساى مار مارون در شمال لبنان همه و همه به صورت مراکزى فعال و پویا براى معرفى اسلام راستین درآمدند و او به هر کجا پا مى گذاشت درها به سویش باز مى شد و با خود عالمى از نور و معنویت به ارمغان مى برد و فضا را حال و هوایى دیگر مى بخشید که برخى از بزرگان مى گفتند : روحانیتى که آقاى صدر با یک ساعت وعظ در دیرهاى ما مى ریزد، بیش از روحانیتى است که خود ما طى 6سال در این دیرها به وجود مى آوریم.
در سال 1346وقتى با پاپ ملاقات کرد زمان دیدار از 15دقیقه به 120دقیقه افزایش یافت؛ همانند ملاقات او با جمال عبدالناصر که در آن جا نیز زمان پیش بینى شده 15دقیقه بود که به درخواست جمال عبدالناصر به بیش از دو ساعت افزایش یافت. این اولین دیدار امام صدر از واتیکان نبود در سال 1342نیز همزمان با جشنهاى انتخاب پاپ جدید با پاپ ملاقات داشت. و در ضمن ملاقات پاپ از وى در خصوص جریانات ایران سؤال مى کند امام موسى صدر پاسخى در خور و قابل درک مى دهد: آیت اللَّه خویى در همان وقت اهمیت آن را بدین شرح گوشزد نمود: «آزادى امام خمینى از زندان، بیش از هر چیز مرهون این سفر آقاى صدر بوده است».(40)
سخنرانى امام صدر در سال 1353در کلیساى کبوشیه بیروت یکى از وقایع تاریخى است. در این مراسم که تمامى بزرگان مسیحیت از سرتاسر لبنان شرکت داشتند از امام صدر در بالاترین سطوح سیاسى و مذهبى طایفه مسیحى تقدیر به عمل آمد. پیش از سخنان امام صدر، شارل حلو رئیس جمهور پیشین لبنان، چند دقیقه اى در وصف ایشان سخن گفته، اداى احترام نمود. بعد از آن امام صدر پشت تریبون قرار گرفت. سخنان ایشان پیرامون گفتگو و تعایش ادیان، حرکت المحرومین و ضرورت مقابله با تجاوزات اسرائیل بود. آن طورى که خبرنگار روزنامه النهار گزارش کرده است، در تمامى مدت سخنرانى نفسها در سینه حبس شده بود. حاضرین با حالتى عاشقانه به سخنان امام گوش فرا مى دادند! بعد از اتمام سخنرانى، و به دنبال دعوت اسقف اعظم از امام صدر براى ورود به سالن پذیرایى، ناگهان حاضرین هجوم آوردند! همه سعى داشتند خود را به امام برسانند تا با ایشان دست داده و مصافحه کنند.(41)
براى درک عظمت این رخداد بایستى بگوییم درست همانند آن است که یک مسیحى براى مسلمانان خطبه نماز جمعه بخواند. و امام موسى صدر این چنین با درک روشن خود از اسلام در تمامى جوامع راه باز نمود و به معرفى اسلام ناب و تشیع پرداخت.
امام موسى صدر یار امام خمینى و ملجأ مبارزان در طول مبارزات حضرت امام خمینى (ره)بود. امام موسى صدر به عنوان پشتوانه اى قوى و مبلغى رسا در خارج از مرزها به فعالیت پرداخت و در کمال ظرافت به سازماندهى و تربیت انقلابیون همت گماشت و متقابلا «امام خمینى» نیز همواره او را در کنف حمایت با کفایت خود نگه داشت و از هر گونه مساعدت و معاضدت و تأیید دریغ نفرمودند. اگر چه این رابطه به واسطه شرایط سخت آن روزگار همواره دور از انظار نا محرمان قرار داشت و همین مسئله زمینه ساز بسیارى از شایعات و اتهامات گردید و دستگاه نیز از این مطلب کمال بهره بردارى را مى کرد ولى خیلى زود خورشید حقیقت از پس ابرهاى تیره بیرون آمد. سند زیر که نامه اى است از حضرت امام (ره) به امام موسى صدر، میزان علاقه حضرت امام و همچنین قدر و منزلت و اهمیت امام موسى صدر نزد امام (ره) را بخوبى مى نمایاند:
خدمت جناب مستطاب سید الاعلام و حجة الاسلام آقاى صدر دامت برکاته
بسمه تعالى
به عرض عالى مى رساند مرقوم محترم که تتمه مرقوم دیگر بود واصل ولى اصل مرقوم نرسیده از سلامت جنابعالى و مجاهدت شما در راه حقوق شیعه و کوتاه کردن دست ستمکاران متشکر شدم. امید است خداوند تعالى امثال جنابعالى را براى ما حفظ فرماید و ترقیات روزافزون نصیب فرماید که قواى جوانى را در راه واهب العطایا صرف فرمایید و سرمایه هاى نافده را مبدل به سرمایه باقى نمایید.
آنچه پیش ماست از شئون طبیعت از دست خواهیم داد و بُرد با آنهاست که زایل را فداى لایزال نمودند و به نعمتهاى لایزال نایل شدند. «قیل ارجعوا ورائکم فالتمسوا نورا». گویا «وراء» همین عالم طبیعت است که در آن مى شود تحصیل نورانیت کرد و با رفتن از اینجا رجوع محال و تحصیل ممتنع است. از خداوند تعالى توفیق براى طبقه جوان که نور فطرت - مثل ما پیرها - در آنها خاموش نشده، خواهانم و از جنابعالى امید دعاى خیر دارم براى عاقبت؛ که این چند نفسى که باقى مانده صرف لا یعنى نشود؛ مثل آنچه گذشته است. در جواب مرقومات شریفه بعضى مطالب را به آقاى.... گفته ام که تذکر دهند.
و السلام علیکم و رحمةاللَّه
روح اللَّه خمینى
رابطه حضرت امام خمینى و امام موسى صدر بهترین و گویا ترین گواه بر ادعاى فوق است. سید حسین موسوى (ابوهشام) عضو بخش تشکیلات حرکت امل در زمان امام صدر و رهبر امل اسلامى و عضو شوراى رهبرى حزب اللَّه مى گوید:
«... وقتى امام خمینى در ترکیه یا عراق بودند مرتبا نمایندگانى بین ایشان و امام موسى صدر در رفت و آمد بودند.»
و شیخ ادیب حیدر عضو دفتر فرهنگى حرکت امل در زمان امام موسى صدر و از رهبران کنونى مقاومت مومنه مى گوید :
«ایشان امام خمینى را رهبرى جهانى مى دانست. رهبرى که همه باید براى پیوستن به او آماده شوند این مباحث با صداى خود امام بر روى نوارهاى کاست ضبط شدند...»
در خصوص نامه رابطه او با امام (ره) علاوه بر مطالب فوق اسنادى نیز موجود است که در اینجا به دو نمونه آن اکتفا مى کنیم :
موضوع : موسى صدر نماینده شیعیان در بیروت«موسى صدر که نماینده شیعیان در بیروت است عصر روز چهارشنبه 8/1/47به منزل آیت اللَّه خمینى... و تا غروب با یکدیگر به طور خصوصى مذاکراتى نموده اند.
هر گونه اخبار مکتسبه دیگر متعاقبا منعکس خواهد شد. شبرنگ»
روابط بین موسى صدر و امام خمینى با دانشجویان آلمانى
«به قرار اطلاع روابطى بین موسى صدر در بیروت و خمینى در عراق با دانشجویان آلمانى موجود است که دامنه آن به بیروت کشانده مى شود علیهذا به یکى از منابع دستور داده شد تا در انجمن هاى آنها شرکت کرده و اطلاعات بیشترى کسب و منعکس نماید.»
وى همواره به یاد و عشق امام و انقلاب دلسوزانه، به یاران خود روشنایى و طلوع فجر را نوید مى داد.
استاد ابوهشام مى گوید:
«... امام موسى در انتظار فجر پیروزى انقلاب بود. لحظه به لحظه تحولات ایران را دنبال مى کرد و مرتبا به ما سفارش مى کرد که تحولات ایران را دنبال کنید و همواره مى گفت :... شتاب حرکت، روز به روز بیشتر شده، نهایتا به پیروزى انقلاب منجر خواهد شد».
امام صدر که مردم لبنان او را به حق امام خود مى دانستند، در هنگام یاد کردن از امام خمینى با ظرافت خاصى مى گفتند :
«... ایشان دائما از امام خمینى (ره) با عنوان الامام الاکبر یاد مى کردند و همواره مى گفتند او انقلابى را رهبرى مى کند که چهره منطقه را دگرگون خواهد کرد. و امام خمینى (ره) نیز همواره و در طول مبارزات امام موسى صدر در جبهه داخلى لبنان مؤید و پشتوانه معنوى و مادى او بود و از هر گونه تأیید و حمایت دریغ نفرمود تا آنجا که او را فرزند خود مى دانست و در پاسخ به این سؤال که بر فرض پیروزى، آیا کسى را دارید که در رأس حکومت آینده ایران قرار دهید؟ امام هم به سادگى جواب داده بود آرى رفیق خودت آقا موسى».(42 )
این اولین و آخرین تصریح امام خمینى (ره) نبود، حضرت امام در همان اوان پیروزى انقلاب که همگان از لحاظ سیاسى بر ضرورت ارتباط با کشورهاى به اصطلاح انقلابى تأکید و اصرار داشتند و در آن حال و هوایى که دولت هاى استکبارى با انقلاب از در مخالفت برآمده بودند و على رغم اصرار و اهمیتى که مسئولین سیاسى وقت براى روابط با لیبى قائل بودند از پذیرفتن معمر قذافى خوددارى کرده، فرمودند: «او هنوز مسئله آقا موسى را حل نکرده است چگونه او را بپذیرم»(43)
امام موسى صدر در اوان انقلاب که بیش از هر زمان نیازمند شناسایى به جهانیان و دولتمردان و حکام کشورهاى منطقه و جهان بود با مصاحبه، نوشتن مقاله و طى دیدارهایى که با سران داشت به ایفاى این نقش ارزشمند و حیاتى پرداخت و از هر گونه مساعدتى در این زمینه دریغ نفرمود. وى در طى دیدارى با امیر عبداللَّه گفت:
«.. در ایران انقلابى در شرف وقوع است. این انقلاب را مرجعى رهبرى مى کند که نامش آیت اللَّه خمینى است. این انقلاب اسلامى است. نه طایفى است و نه قومى. نه شیعى است و نه ایرانى. انقلابى است اسلامى که براى مسلمین جهان خیر و برکت به همراه دارد. پیروزى این انقلاب قریب الوقوع است و زمان زیادى نخواهد برد! از هم اکنون به شما سفارش مى کنم و بر شماست که با آن رابطه اى سازنده و حسنه داشته باشید. فریب دسیسه هاى آمریکا را نخورید و در دام اختلافات واقع نشوید!»(44 )
و در مقاله اى در روزنامه فرانسوى لوموند در مورخه 23/1/1978 م(1356 ش) تحت عنوان «نداى پیامبران»، به معرفى انقلاب اسلامى پرداخت و در مقابل امواج کوبنده دستگاه تبلیغاتى شاه مقبور ایستادگى نمود.(45 )
امام خمینى که بر نقش حیاتى امام موسى صدر به خوبى واقف بود و خلأ وجودى او را در عرصه انقلاب حس مى کرد در جریان اشغال سفارت آمریکا در تهران بى درنگ پیشنهاد غسان توینى شخصیت برجسته مسیحى لبنان مبنى بر معاوضه گروگانها با امام صدر را پذیرفت (46) و به هنگام عزیمت حجت الاسلام سید کاظم خوانسارى اولین سفیر جمهورى اسلامى ایران به لیبى به وى تأکید نمود :
«هر وقت در مورد آقا موسى خبرى به دست آوردید، مرا بلافاصله و بدون واسطه در جریان قرار دهید! در این مورد با هیچ کس دیگر صحبت نکنید! حتى با احمد»!(47 )
و البته امام از همان زمانى که خبر ناپدید شدن امام موسى صدر به جهان مخابره گردید بلافاصله به یاسر عرفات و حافظ اسد پیغام فرستاد و از آنان درخواست پیگیرى کار امام موسى صدر را کرد.(48 )
ارتباط امام صدر با بستگان نزدیک حضرت امام خمینى (ره) نیز شاهدى گویا از رابطه این پدر و فرزند است. حجت الاسلام سید ابوذر عاملى معاون شهید دکتر چمران در بخش تشکیلات حرکت امل و مؤسسه صنعتى جبل عامل و از فضلاى امروز حوزه مى گوید :
«... مکررا خانواده حضرت امام، از جمله آقایان سید مصطفى و سید احمد خمینى بارها به لبنان آمدند و میهمان امام موسى صدر بودند...»
امام صدر مورد اعتماد صد در صد حضرت امام بودند به گونه اى که برگه هاى سفید مهمور و امضا شده خود را در اختیار ایشان قرار داده و افرادى که وجوهات را به ایشان مى سپردند با رسید و امضا خود حضرت امام گواهى مى نمودند. و این نشان دهنده نهایت اعتماد امام خمینى به امام موسى صدر بود.(49)
علاوه بر نقش عظیم و سرنوشت ساز امام موسى صدر در حمایت از انقلابیون لبنانى و فلسطینى و موضع گیریهاى سرسختانه ایشان در مقابل اسرائیل و دستجات چپى و تحرکات انحرافى آنان در الفتح، وى ملجأ و پناه مبارزان ایرانى و انقلابیون و محورى جهت سازماندهى و حمایت از آنان به شمار مى رفت
استاد ابوهشام در این خصوص مى گوید:
«امام موسى پناهگاه آنها (مبارزین ایرانى) بود که انقلاب اسلامى در خارج ایران از آن تنفس مى کرد همه مبارزین خارج کشور با امام موسى ارتباط داشتند... اینها مرتبا در مجلس اعلاى اسلامى شیعه پیش امام موسى صدر بودند از ایشان سؤال مى کردند.
راهنمایى و کمک مى گرفتند. از امکانات ایشان در دمشق استفاده مى کردند و کلا در سوریه و لبنان تحت حمایت ایشان بودند...»(50)
ساواک نیز بر این مطلب واقف بود ولى توان مقابله با آن را نداشت و همیشه این اقدامات امام صدر همچون خارى در چشم و استخوانى در گلوى آنان بود و او مظلوم وار در قبال کارهاى نکرده مورد سؤال و اتهام قرار مى گرفت و آماج تیرهاى زهرآگین تهمت بود:
موضوع : جلال الدین فارسى و نفرى
«1- مقامات سازمان امنیت لبنان اخیرا دو نفر ایرانى را به اسامى جلال الدین فارسى، ساکن محله شیاح و حفظاله [صفتاله] نفرى ساکن بیروت بازداشت و از منزل آنها نقشه ها و بیانیه و جزوه هایى علیه رژیم شاه ایران و نقشه هایى متضمن پاسگاههاى پلیس و مراکز حساس در پایتخت ایران به دست آوردند.
2- بازداشت شدگان اعتراف کردند که در عراق بوده اند دولت عراق آنها را از لحاظ مالى کمک و نیز نقشه هایى به آنها داده که بتوانند از آن طریق خود را به ایران برسانند. این دو نفر همچنین نیت خود را دایر بر قصد ترور بعضى از شخصیتهاى ایرانى اعتراف نمودند.
3- آنچه موجب حیرت است دخالت امام موسى صدر رهبر شیعیان لبنان به نفع این دو نفر و وساطت نزد مقامات لبنانى براى آزادى آنها مى باشد. لذا بنا به خواهش صدر بازجویى از آنها پایان یافت و مسئله سرهم بندى گردید و قرار شد به هر جا که خود بخواهند تبعید گردند و آنها لندن را انتخاب و به آنجا اعزام شدند.»
«شیخ نفرى از عوامل خرابکار شیعه و طرفدار خمینى با کمک مالى سید موسى صدر منزلى اجاره نموده و آن را مقر فعالیتهاى ضدایرانى خود قرار داده است. نامبرده اعلامیه هایى که توسط خمینى تهیه و نسخه اى از آن از عراق به بیروت آورده مى شود در این منزل تکثیر و توزیع مى کند به طورى که اطلاع دارند شیخ نفرى که جزو افراد تفنگدار سید موسى صدر (گروه ایمان) است در حادثه انفجار اردوگاه چریکهاى شیعه سید موسى صدر که منجر به قتل نود نفر چریک شیعه شد به شدت مجروح و مدتى در بیمارستان بسترى بود. سید موسى صدر پس از کشته شدن این عده و آشکار شدن راز اردوگاه تعلیمات خرابکارى شیعه در یک مصاحبه مطبوعاتى تأکید کرد که چریکهاى ایرانى براى خرابکارى در ایران تربیت نمى کند البته تاکنون سید موسى صدر دست به چنین خیانتى نزده ولى با فرصت طلبى که در این شخص وجود دارد معلوم نیست در آینده چنین کارى را انجام ندهد»
استاد ابو یحیى عضو بخش تشکیلات و مسئول امور نظامى و حرکت امل در زمان امام صدر و رهبر فعلى مقاومت مومنه مى گوید :
«... امام تمام نیازها و ما یحتاج مبارزاتى آنان (مبارزین ایرانى) را تأمین مى کرد. براى آنها فضایى امن جهت فعالیت و تحرک فراهم نمود. براى بسیارى از آنها اجازه اقامت، خروج و سفر گرفت. یعنى هر آن چه که براى ادامه مبارزه بدان نیاز داشتند برایشان فراهم مى کرد». (51)
ساواک نیز بعضا به این نوع حمایتها پى مى برد.
درباره : ارسال نامه به آدرس محمد هاشمى
اخیرا دو نامه که رونوشت آن پیوست است توسط برادر شیخ حسن عطایى طلبه متوارى از تهران میدان شوش کوى گمرک مدرسه صادقیه به عنوان محمد هاشمى رسیده که به پدرش بدهد.
یکى از نامه ها مربوط به شیخ حسن عطایى است که با نام مستعار محسن داورى از لبنان نامه هاى خود را براى برادرانش مى فرستد و بعد برادرانش نامه را در جوف پاکتى گذاشته و به آدرس محمد هاشمى ارسال مى دارند چون آن اداره کل طى نامه شماره 031197/321 مورخه 4/9/43 از این ساواک اطلاعات مکتسبه بعدى در مورد نشانى دقیق شیخ حسن عطایى استعلام نموده بود علیهذا آدرس این شخص به این شرح (لبنان صور بواسطلى سماحته العلامه حجة الاسلام و المسلمین السید موسى صدر) اعلام مى گردد.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت استان اصفهان. تقوى
«مستخرجه از نامه شخصى به نام مصطفى مقیم بیروت به صادق قطب زاده مقیم پاریس 26/6/50
هفته پیش عده زیادى از مقلدین مبارزان انقلابى ما در داخل توسط سازمان امنیت دستگیر شدند اسلحه و مواد منفجره نیز داشته اند. این خبر آنقدر کشنده و ناراحت کننده بود که پس از تصمیم دوستان من شخصا به بیروت آمدم و حدود سه یا چهار ساعت سعى کردم با شما یا بنى صدر یا صادق طباطبایى تماس بگیرم. هیچکدام نشد. بالاخره با دکتر تقى زاده تماس گرفتیم. او نبود. ولى احمد آنجا بود. این عده از گروه ما و مذهبى هستند اگر چیزى براى من رسیده مى توانى با پست به آدرس آقاى موسى صدر با خودم بفرستى»
او در راستاى این هدف مقدس از همه چیز خود مایه گذاشت و لحظه اى هم در آن درنگ نکرد و سینه خود را بزرگوارانه آماج همه حملات قرار داد تا بلکه بتواند از ریخته شدن خون بى گناهان به ظاهر گناهکار جلوگیرى نماید و در همین رابطه على رغم میل باطنى خود و بنا بر اصرار بزرگان براى آزادى زندانیان سیاسى حتى با شاه دیدار نمود.
حجة الاسلام هاشمى رفسنجانى در این باره مى گویند :
«... آقاى صدر به ایران آمدند و رفقاى ما در بیرون زندان از ایشان خواستند تا با شاه ملاقات کند و مشکل من را حل نماید. حالا این که ایشان نتیجه گرفت یا نه، من دقیقا یادم نیست در اسناد مربوط به من ممکن است اشاره اى به این مسئله شده باشد. آن زمان در آن نقطه حاد، ما انقلابیون داخل ایران بودیم و بدمان نمى آمد که ایشان ملاقاتى کند. به هر حال من این را مى دانم که ما از ایشان خواسته بودیم، یعنى دوستان من در بیرون زندان از ایشان خواسته بودند تا قضیه را مطرح کند. (52 )
سه شنبه 90/7/12 |
علیرضا وصی پور
مطلب بعدی :
مقدمه و معرفی 30/07/1388
