فصلهای پیش از این هم ابر داشت/بر کویرم بارشی بیصبر داشت/پیش از اینها آسمان گلپوش بود/پیش از اینها یار در آغوش بود/اینک اما عدهای آتش شدند/بعد کوچ کوهها آرش شدند/از بلند از حلق آویزها/قلبهای مانده در دهلیزها/بذرهایی ناشناس و گول و گند/از میان خاک و خون قد میکشند/بعضی از آنها که خون نوشیدهاند/ارث جنگ عشق را پوشیدهاند/عدهای حسن القضاء را دیده اند/عدهای را بنزها بلعیده اند/بزدلانی کز هراس ابتر شدند/از بسیجیها بسیجی تر شدند/ای بی جان ها! دلم را بشنوید/اندکی از حاصلم را بشنوید/توچه میدانی تگرگ و برگ را/غرق خون خویش، رقص مرگ را/تو چه میدانی که رمل و ماسه چیست/بین ابروها رد قناسه چیست/تو چه میدانی سقوط “پاوه” را/“عاصمی” را “باکری” را “کاوه” را/هیچ می دانی”مریوان” چیست؟ هان!/هیچ میدانی که “چمران” کیست؟ هان!/هیچ میدانی بسیجی سر جداست؟/هیچ میدانی “دو عیجی” در کجاست؟/این صدای بوستانی پرپر است/این زبان سرخ نسلی بی سر است/با همانهایم که در دین غش زدند/ریشه اسلام را آتش زدند/پای خندقها احد را ساختند/خون فروشی کرده خود را ساختند/زندههای کمتر از مردارها/با شما هستم، غنیمت خوارها/بذر هفتاد و دو آفت در شما/بردگان سکه! لعنت بر شما/باز دنیا کاسه خمر شماست/باز هم شیطان اولی الامر شماست/با همانهایم که بعد از آن ولی/شوکران کردند در کام علی/باز آیا استخوانی در گلوست؟/باز آیا خار در چشمان اوست؟/....... شعر : محمد حسین جعفریان