شاید بتوان در میان ساختار فیلم نماد ها یا طرز بیان هایی را دید که فیلم های دیگری را به یاد می آورد؛ فیلم هایی مثل The Matrix (در خوابیدن انسان ها در یک دستگاه و انتقال ذهن شان به موجودی دیگر)، The Last Samurai و Dances With Wolves (بودن در مقابل یک عده انسان و سپس با آن ها)، Lord of the Rings (صحنه های نبرد) و حتی پوکوهونتاس (به نقل از نشریه دنیای تصویر که دلیل این را به دلیل ندیدن فیلم نمی توانم بیان کنم) و Shrek (ظاهر هیولا مانند در برابر انسان زیبا که در نهایت ظاهر اول انتخاب می شود) که در این میان ارجاع به فیلم آخرین سامورایی را پر رنگ تر می بینم. با این همه آنچه آواتار را از این گونه فیلم ها جدا و برتر می سازد حس انسانی بارزتری ست که در آن نهفته است که آن را با تمام وجود حس می کنید، حس همذات پنداری با صدمه دیدگان جنگ. اگر در آخرین سامورایی به سامورایی ها قداستی بیش از حد داده شد و کارهایی می کردند که چندان برای انسان معمولی قابل قبول نیست (مثل رفتار بخشایشی زنی که شوهرش به دست سرباز آمریکایی کشته شده بود در قبال وی)، در اینجا با ناوی ها روبرو هستیم که خود نیز اشکالات و اشتباهاتی دارند، دچار بحث های درونی می شوند، حسادت می ورزند، انتقام جویی می کنند و در عین حال زندگی خوبی دارند.. و این، ماجرا را باورپذیرتر می سازد.Avatar با وجود آنکه به ظاهر فیلمی تخیلی ست، دارای همه جنبه های واقع گرایی نیز هست. اگر فیلم Termintor کامرون بیشتر با جنبه تخیلی ماجرا به چشم آمد و یا در تایتانیک تنها به جلوه های واقعی پرداخته شد، با تلفیق این دو اکنون به این فیلم می رسیم که ترکیبی جامع تر و از جنبه جلب مخاطب نیز موفق تر خواهد بود؛ جوان تر ها را با جلوه های ویژه اش راضی خواهد کرد و دوستداران جدی سینما را با مفاهیم عمیق خود. جنگ و نابودی انسان ها و عواقب محتوم آن – و به طور کلی موجودات- سخن اصلی فیلم است، تا تلنگری به سیاستمدارانی باشد که بدون توجه به تاریخ و عقل و دیدن جان سایر انسان ها، تنها به منافع دنیوی خود چشم دوخته اند. گریه های نی تری بالای سر پدر یا پرنده اش در این باره صدایی بسیار طبیعی، حزن آلود و به یاد ماندنی است.ترکیب عقل و عشق شاید مسئله ای باشد که با کمی تعمق در فیلم عاید ذهن شود. اگر بسیاری بر این نکته نقد می کنند که چرا یک آمریکایی باید نجات دهنده این موجودات ضعیف تر و پسرفته تر (از نظر تکنولوژی) باشد، من می گویم که اصلاً چنین مسئله ای مطرح نیست! اگر جیک سالی یک آمریکایی غوطه ور در تکنولوژی و پیشرفت های بدیع بوده، وقتی یک قهرمان می شود که از دست آوردهایش همراه با اتکا به نیروهای غیبی و باورهای معنوی ناوی ها استفاده می کند و البته نکته نهفته در این ماجرا که اکثراً از آن غفلت کرده اند این است که آن فن آوری همراه با این معنویت است که قدرت می آفریند و در حقیقت اشاره کامرون به ترکیب این دو، که به عقیده ما مسلمان ها نیز همراه شدن علم و دین باعث پیشروی جسمی و روحی ست سازگار می باشد. تاثیری که فیلم در نهایت بر انسان می گذارد، هر چه که هست خوبست! باعث می شود بازتر و بهتر نگاه کنیم و تصمیم بگیریم، بهتر از آنی که هستیم باشیم و مهمتر از همه دیگران را نیز ببینیم.. (هرچند این اثر موقت باشد!) به نظرم کامرون در چند سالی که درگیر این پروژه بزرگ بوده عمر گذرای خود را با سپردن هدیه ای بزرگ به بشریت سپری کرده است. نوع کار وی نیز چنین است، به سختی وارد پروژه ای می شود اما اگر وارد شد، تمام وقت و ذهن خود را معطوف به آن می کند، کم فیلم می سازد اما ماندگار تر از تمام فیلم های دیگر. بدین ترتیب بسیاری از نقدهای غیر منصفانه در برابر فیلم را نمی پذیرم. اشکالات فیلم: به دو مورد مطرح شده در فیلم نقد اساسی دارم: اول اینکه چرا جیک را سربازی معرفی می کند که در ونزوئلا شرکت داشته؟ آیا این به معنای تبرئه و موجه نشان دادن جنگ در ونزوئلا (و سایر کشورهای مشابه) نیست؟ وگرنه روح حساس جیک سالی در همان جا نیز متحول می شد و به دفاع از مردم کشور بیگانه می پرداخت. در کنار این، بحث منجی خارجی نیز از مسائل مهم است که در ادامه و در کنار بحث نقدهای دیگر به آن خواهم پرداخت. نقد های دیگر: کمتر کسی در ایران را دیدم که آواتار را دیده باشد و از آن به خاطر مفاهیم عمیقش تعریف کند! با مراجعه به برخی سایت ها و وبلاگ ها هم مطلبی در این مورد به چشم نمی خورد و حتی در یک مجمع اینترنتی ایرانی نوشتاری با عنوان آواتار، توهین به انسانیت (البته عنوان آن دقیق در خاطرم نیست اما با همین مضمون بود) به چشم خورد! همچنین در جلسه نقد سریال های استراتژیک که با حضور دکتر حسن عباسی برگزار شد، اشاره نسبتاً کوتاهی به فیلم شد و ایشان در این باره بیان کردند که فیلم، با موضوعی کم مایه و تکراری چند واژه را دوباره هجّی می کند: اشاره به اینکه نجات بخش نهایی، از میان خود آمریکا ئی ها - و نه شرقی ها- خواهد بود و دوم اشاره به وجود ذهنی غیر ثابت که آن را با فلسفه علمای امروز نیز همسو می دیدند. در بحث اول (که مورد اشاره یکی از دوستان خواننده وبلاگ هم بود) باید چند نکته را گویا شوم. بله، این نشان آمریکا و هر کشور دیگری ست که فیلم می سازد، و چون آمریکا بزرگترین تولید کننده فیلم دنیاست (البته ظاهراً به تازگی هندی ها گوی رقابت را در تعداد تولید ربوده اند! البته با چه کیفیتی؟) باید هم در مدح خود بگوید! مگر کشور ما در فیلم های دفاع مقدسش آن همه رشادت را نشان نمی دهد؟ البته در رشادت های سربازان ما شکی نیست، منتها بحث من در مقدار این توانایی هاست که یک تن، ده ها نفر را می کشد و زخم بر نمی دارد (و البته به وعده خداوند در قرآن به مومنان برای برتری بر 10 یا دو برابر دشمنان را اعتقاد دارم). در مورد این که تلاش آمریکا برای نشان دادن منجی نهایی از میان غربیان و به خصوص افرادی که در مناطق صهیونیست نشین ظهور می کنند (مثال عینی آن؛ ماتریکس) تلاشی نسبتاً واضح است شکی نیست و این -متاسفانه- نشان از وابستگی شدید افکار قدرتمند (قدرت در اینجا به معنای سرمایه دار) این کشورها به افکار و آراء صهیونیست ها دارد. خوشبختانه در این فیلم به مرجع صهیونیستی جیک به هیچ نحو اشاره نمی شود! و البته باید دانست که جیمز کامرون ته زمینه های صهیونیستی اش را برای خود حفظ کرده است و چندی از اسامی استفاده شده در فیلم نیز عبری هستند. و البته باز هم نمی توان بر او خرده گرفت، چرا که مسلماً ما نیز در فیلم هایمان از اسامی مثل حسن ، علی، شهروز و ... استفاده می کنیم نه اسامی انگلیسی. روزنامه ال اسرواتوره رومانو، ارگان واتیکان، نوشته است: (آواتار که سم ورتینگتون در آن ایفای نقش میکند، به نوعی روح گرایی میپردازد که به پرستش طبیعت منتهی میشود.) پیش از این رادیو ای. پی واتیکان گفته بود: (فیلم با زیرکی به همه آن شبه دکترینهایی اشاره میکند که خواهان تبدیل اکولوژی به مذهب هزاره هستند.) من به این گفته اعتقاد ندارم و فضا و گویش فیلم را در جهت تقدیس ارتباطات معنوی (به طور کلی) با سعی بر دوری از اشاره مستقیم به مذهب خاص می بینم و هدف را، برقراری ارتباط با تمام پیروان ادیان مختلف. قضیه اشاره به درخت (و اینکه ظاهراً در یکی از فرق صهیونیستی به نام کابالا همه قوای خالق را در توالی لایه های یک درخت تصویر شده [به نقل از http://smostaghaci.persianblog.ir/post/352/] ) را شخصاً موضوعی انحرافی و جزئی می بینم که به پیام اصلی فیلم لطمه نمی زند و از اهداف انسان دوستانه و معنویت گرای آن کم نمی کند و در ذهن مخاطب عام نیز با در نظر گرفتن عدم وجود شناخت از چنین قومی، اشکال مهمی وارد نمی کند.اشاره شده به "ایوا" و اینکه با اعتقادات موحدان نیز منطبق است (و خدا را شکر که به این مورد ایرادی وارد نیامده چون مصداق همان روایت شبان و چوپان است و بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه) و همچنین اینکه پیدایش جدید جیک در تن آواتارش چیزی ورا و مخالف باور موحدان است؛ این امری ست که تنها در اختیار و قدرت خداوند قرار دارد. بنده، این نظر را قبول ندارم. به نظرم ظهور جدید جیک در غالب جدیدش تنها نمادی از زندگی دوباره در دنیاست. از آنجایی این را می گویم که "ناوی" ها نیز میرا هستند و انتقال جیک به بدن جدید به مفهوم زندگی جدید او در دنیای باقی (که در اختیار خداوند است) نمی باشد.در جلسه دکتر عباسی و در سایت منتقد برجسته کشور؛ آقای مستغاثی به این مطلب اشاره می شود که "ناوی" ها نشان از جن (دکتر عباسی) یا حلقه مفقود داروین (مستغاثی) دارند. با این دو نظر موافق نیستم، چرا که کامرون برای دوری جستن از اشارات مستقیم به هر موجود مورد اشاره ما، منطقه را سیاره (یا ماهی) در فاصله ای با چندین سال نوری از زمین فرض کرده است. البته بسیاری با دیدن فیلم و آوا ها و عقاید و نوع سلوک آنان به یاد بومیان جزیره آمریکا یا سرخپوست ها می افتند که یادآوری قابل قبول تری ست و به نظر می رسد اگر کامرون قصد داشته باشد گروهی را نیز یاد آور شود، آن، سرخپوستان باشند.در http://nahadsbmu.ir/article.aspx?gidview=5098 نوشته شده که برای اولین بار در فیلم های آمریکایی واژه "شهادت" بیان شده است: خلبان زن بالگرد که علیه سیاست های "شرکت" سر به شورش برداشته و به جِیک و دیگر بومیان پاندورا پیوسته است، پیش از عملیات نهایی و حمله به فوج بالگردهای مهاجم عینا واژه ی martyrdom را به کار برده، میگوید: (منو بگو که فکر می کردم با یه نقشه ی تاکتیکی بدون شهادت می شه پیروز شد!). البته این سایت شاید این واژه را در حد این افراد نمی داند اما باید یاد آور شد که مردن در راه خداوند و احساسات خدایی همان شهادت (دیدن و گواهی دادن به وجود خدا) ست و تنها مختص فرقه و مذهب خاصی نیست و حتی برای این موضوع باید از جیمز کامرون تشکر کرد! چرا که این واژه را در معنایی برای فدا کردن خود در راه زندگی پاک دیگران بیان می دارد و لا اقل این کلمه ی ارزشی را به انحراف نکشانده است. در کنار این، چون تنها عادت بینندگان به شنیدن و تصویر این کلمه در بیانیه های القاعده و یا فیلم هایی تروریستی از طرف مسلمانان بوده (و طبعاً تصویر ذهنی ناخوشایندی از آن ترسیم شده)، کاربرد درست تر آن جای خوشحالی دارد. البته از این نظر در نگرانی فرو می رویم که راه برای استفاده بیشتر از این کلمه در فیلم های آتی گشوده شود و استفاده ای ابزاری از آن به عمل آید.شخصاً تمام نقدهای وارده بر صهیونیستی و مرتد بودن فیلم را قبول ندارم و البته دلیل این امر هم اثر فیلم است. چرا که تا اثری در کار نباشد، موثری وجود ندارد و به وجود آمدن معلول، نشان علت است و علّت بی معلولِ مورد نظر، فاقد کارایی برای علت بودن در زمینه مورد بحث است، لااقل از نظر عملی، که بعید نیست که منظور نویسنده نیز چنین باشد اما تاثیر مهمتر از نظر است. اگر در میان هزار نفر بیننده عام (که اکثریت بینندگان فیلم را تشکیل می دهند) بپرسید: آیا در فیلم آثار و رگه های صهیونیستی دیدید یا نه؟ و 900 نفر پاسخ دادند که نه! و در نتیجه چنین شک و شبهه ای بی مورد است. البته این مسئله تشکیک در هر فیلم ساخت هالیوود به جعلی، بی محتوا و صهیونیستی بودن مختص ایران و کشورهای صهیونیست ستیز دنیاست ( به یاد بیاوریم سخنانی درباره صهیونیستی بودن کارتون تام و جری از زبان استاد محترم و مورد علاقه من "حسن بلخاری قهی" را). با بحث صهیونیست ستیزی که امری درست و به جاست کاری ندارم اما باید این را احساس کرد که نحوه تعامل ما با غرب و تولیدات آن نیز اندکی افراطی، تعصب گرایانه و پیش فرض محور شده است.