از عصر عتیق تا دوران جدید، همواره اسطوره‌پردازی و روایت  از اسطوره‌ها یکی از راه‌هایی بوده و هست که مردم ملل مختلف به واسطه آن داشته‌های فرهنگی و تاریخی خود را به رخ جهانیان می‌کشند و یا باز به همین واسطه، آمال و آرزوها و رویکردهای کمال گرایانه‌ی خود را طرح نموده و برای نسل‌های پس از خود به ارث می‌گذارند.

در این میان خالقان این اسطوره‌ها عموماً شاعران و داستان‌نویسان هر سرزمین می‌باشند که ایشان نیز به دلیل همان علاقه وافر مردم اسطوره دوست، به خلق اسطوره‌های مورد پسند یا مورد نیاز جامعه می‌پردازند، و به همین جهت، همیشه خالق اسطوره‌های مقبول، مورد تکریم و تعظیم مردم و حاکمیت جامعه‌ی خود بوده و هستند.امروزه نیز در دنیا، مردم و به‌خصوص صاحبان هنر، ضمن حفاظتی فطری از این ذائقه؛ دست به توسعه توان اسطوره‌پردازی زده و "هنر صنعتِ" سینما را برای یاری و خلق اسطوره‌های مورد علاقه‌ی جامعه‌ی خود به میدان آورده‌اند. البته اگر برخی از این اسطوره‌ها و اسطوره‌پردازان امروزی را در دنیای غرب و با نگاهی صحیح و برمبنای رسالت انسانیت انسان بررسی کنیم، با شمایلی مُعوّج و بی‌بنیان روبرو می‌شویم! ولی باز می‌بینیم جوامع پذیرای این اسطوره‌های ناچسب؛ به طرزی شایسته از خالقان آنها حمایت و قدردانی می‌نمایند!! از جمله این اسطوره‌های بی‌بنیان هری‌پاتر است و خالق جادوگر مزاج آن یعنی خانم "جوآن کتلین رولینگ"؛ که حتماً خود وی نیز گمان نمی‌کرد که نخستین جلد هری‌پاتر، یعنی "هری‌پاتر و سنگ جادو" آن‌گونه مورد اقبال مخاطبان و به‌خصوص صاحبان سرمایه و بوق‌های تبلیغاتی قرار بگیرد که در عرض یک سال به فروش خیره کننده 120 میلیون نسخه‌ای دست پیدا کرده و به 67 زبان دنیا ترجمه شود. این استقبال اعجاب‌انگیز باعث می‌شود تا ظرف مدت 10 سال ـ یعنی از 1997 که جلد اول این رمان منتشر گردید  تا سال 2007 میلادی ـ وی دست به نوشتن 6 جلد بعدی این رمان زده تا مجموعاً شمارگان این رمان هفت‌گانه به 468 میلیون نسخه و فروشی بالغ بر چهار و نیم میلیارد دلار برسد.و حتی در این خلال نیز تاکنون 6 فیلم سینمایی با سر و صدایی حتی بیشتر، ساخته و روانه‌ی بازار سینما گردیده؛ که الحق ساخت آنها نیز با بهترین کیفیت و استانداردهای فیلم سازی همراه بوده و مخاطبان بی‌شماری را در اقصی نقاط دنیا به سینماها کشانده و یا در پای تلویزیون‌ها میخ‌کوب کرده است. در کشور ما نیز بسیاری از مردم، خصوصاً کودکان و نوجوانان، یا این رمان‌ها را خوانده‌اند و اگر نه حتماً چندتایی از نسخه‌های سینمایی آن را دیده‌اند.آری، واقعیت این است که چه ما بپسندیم یا نه؛ جنبش هری‌پاتریست‌ها در این کشور صاحب تمدن و سرزمین اسطوره‌های انسان‌ساز هم، هواداران بسیاری پیدا کرده و مظلومیتی مضاعف را بر آثار ادبی بزرگان ما تحمیل نموده است.ولی باید اعتراف کنیم که اساس ظلم‌هایی که بر مفاخر و مشاهیر ادبی این کشور رفته را خود ما گذاشته‌ایم. از جمله این مفاخر، مأمن و مأوای بی‌نظیر اسطوره‌های این سرزمین؛ یعنی شاهنامه‌ی حکیم ابوالقاسم فردوسی می‌باشد.آن مظلومیتی که گفته شد ریشه در تاریخ دارد آنجا که می‌بینیم؛ فردوسی حاصل سی سال تلاش خود را  که مجموعه‌ای غنی از داستان‌های ملی و حماسی ایرانی است را به ناچار به دربار بی‌ذوق محمود غزنوی عرضه می‌نماید، ولی ایشان پس از مدتی تظاهر به قدرشناسی و نیز سوء‌استفاده از شاهنامه، آن اصل دور از فرهنگ خودش را نشان داد و شاهکاری را که گنجینه‌ای از اطلاعاتی فراوان در باب ادبیات عرب، شعر و ادب پارسی، تاریخ، فلسفه، کلام، حدیث و قرآن است و در قالب شصت هزار بیت نغز شکل گرفته، با پرداختی به ازای هر بیت یک درهم به حکیم هفتاد ساله ایران، تحقیر می‌کند.و حکیم که رسم بزرگ مَنِشی را خود به حد کمال در شاهنامه به تصویر کشیده، صله این سلطان فرهنگ ناشناس را به فردی حمّامی می‌بخشد و می‌رود به سوی تقدیر غربت‌زده خود، تا آنجا که حتی پس از فوت نیز پیکر حکیم مورد جفای بدخواهانش قرار می‌گیرد و به اتهام اینکه او عمر خود را به ستایش پهلوانان مجوس! گذرانده است، اجازه دفن او را در قبرستان مسلمانان ندادند و به همین دلیل بدن شاعر حماسه‌سرای ما در باغ طبران که متعلق به خود وی می‌باشد دفن گردید. حال جالب است که با وجود گذشت سالیان بسیار از این بی‌محبتی‌ها و بی‌حرمتی‌ها نسبت به این شخصیت بزرگ و اثر ارزشمندش، هنوز این بی‌توجهی ادامه دارد اما عجیب اینکه این‌بار در زیر لباسی زربافت از همایش‌های رنگارنگ و سخنرانی‌های پر مغز بی‌ثمر!! و اما دریغ از یک برنامه منسجم، علمی و هنرمندانه برای شناساندن اسطوره‌های ارزشی و درس‌آموز شاهنامه به نسل‌های نو، و صدها دریغ از ساختن یک اثر سینمایی یا تلویزیونی قابل اعتنا که لااقل برای بیننده ایرانی ـ و نه جهانی ـ قابل فهم و تحمل باشد.البته اخیراً آثاری معدود، غیرحرفه‌ای و با زبانی الکن ساخته شد که ای کاش نمی‌شد تا این سیب سرخ خوش‌عطر و خوش‌خوراک را که نخبگان ایران‌شناس جهانی به ارزش‌هایش واقفند را در ذهن مخاطب های جوان و نوجوان خود نیم خورده نمی‌کردیم! این دیوان ارجمند شعر و ادب فارسی سند ملت ماست و داستان‌های پهلوانان ایرانی شاهنامه به تک‌تک ایرانیان درس شجاعت، عفت، فداکاری، میهن‌دوستی، وفا و خداپرستی می‌آموزد.امیدواریم که هنرمندان کاربلد و خوش ذوقی پیدا شوند که گام در این مسیر عزّت‌آفرین بگذارند و به ایشان نیز پیشاپیش بشارت می‌دهیم که شاهنامه خود گویای بلندی نظر فردوسی در تسلط شگفت‌انگیز او در آرایش صحنه‌ها، گزینش کلمات، ترکیب استادانه اجزای جملات و ارائه تصویر متناسب با موضوع و صُوَر مختلف تخیل است.

خداوند هستی و هم راستی             نخواهد ز تو کژی و کاستی

هرآنجاکهروشنشود راستی              فروغ دروغ آورد کاستی

منبع :حمید رضا نیک عهد، ماهنامه امید انقلاب، شماره ??? / آذر ????

بعدالتحریر: ارزش معنوی و ادبی شاهنامه آنقدر بالاست که قیاسش با هری پاتر و امثال آن به طنز شبیه است و قصد ما نیز این نبود ولی سرنوشتی که شامل این دو شده را باید دید و مورد توجه قرار داد که چرا؟! چرا بعد از سالها انتظار باید حاصل نگاه سینمایی و سریال سازی به شاهنامه؛ مجموعه "چهل سرباز" باشد(جدای از نیات خوب سازندگان آن) با آن وضع فیلمنامه و طراحی صحنه و  بازیگردانی و ... ولی جهان غرب حتی از نداشته های خود آثاری می سازد که فرزندان سرزمین ما با  حسرت به تماشا و ستایش آنها می نشینند. حال که آثاری مانند ملک سلیمان( با آن وصفی که شنیده ایم و انشاءالله به زودی خواهیم دید) قابل ساخت هستند، می توانیم متوقع باشیم که برای شاهنامه نیز تلاشی قابل توجه و اثری قابل تماشا ساخته شود.