دوره بعدی دوره متن‌های مقید است. در قالب این گونه متن‌ها، اولین متن مقید تمدن‌ساز "جمهور" افلاطون است که به عنوان اولین طرح استراتژیکی است که در غرب تعریف، مطالعه و بررسی شده است. جمهور افلاطون و اتوپیای مورد نظر او و همین طور یاد و تقدیری که از جزیره گمشده‌ای به نام "آتلانتیس" می‌کند، غایت همیشگی بشر غربی در 2500 سال گذشته بوده است. چند صد سال قبل از افلاطون گفته می‌شود جزیره‌ای به نام "آتلانتیس" بوده که گمشده است. از آنجا تفکری به نام تفکر "اتوپیا" شکل گرفت. آن مدینه فاضله‌ای است که بشر غربی 2500 سال منتظر است تا به وجود بیاید. لذا اگر در شیعه، "مهدویت" مسئله‌ای است که انسان به دنبال این است که در روزی کسی به عنوان امام زمان ظهور کند و بی‌مکانی و بی‌زمانی (آکرونیا) مد نظر است و شیعه جامعه آرمانی‌اش را آکرونیا می‌گیرد، یعنی عنصر زمان در آن مطرح است، انسان غربی در 2500 سال گذشته در جستجوی پیدایش جامعه‌ای بی‌مکان (اتوپیا utopia) است.نگاه‌های اتوپیاگرا و آکرونیا‌گرا دو نگاهی است که در جهان وجود دارد. وقتی می‌گوییم از زمان غیبت کبری تا امروز شیعه منتظر پیدایش آن روز است، انسان غربی هم چنین افقی دارد که به آن اتوپیاسازی و یا اتوپیاگرایی می‌گوید. هر چند امثال ارنست بلوخ (Ernst Bloch) در دیدگاه چپ به این نگاه بسیار تاختند، ولی واقعیت این است که جامعه غربی در جستجوی اتوپیاست. فیلسوفی که دستگاه فلسفی‌اش منتج به یک اتوپیا نشده باشد، فلسفه‌اش ناقص است. زمانی می‌گوییم فیلسوفی مثل هگل، کانت و قبل از اینها افلاطون، ارسطو، دکارت، اسپینوزا و هر کس دیگری دستگاه فلسفی دارد که دستگاه فلسفی‌اش منتج به الگویی برای اداره جامعه باشد و طرح استراتژیکی ارائه کرده باشد که آن را در قالب یک اتوپیا می‌شناسیم.اولین اتوپیای شناخته شده مکتوب و به عنوان اولین طرح استراتژیک، "جمهور" افلاطون است. در دانشگاه‌های علوم استراتژیک اولین طرحی را که در تاریخ طرح‌های استراتژیک مطالعه می‌کنند، جمهور افلاطون و حسرتی است که نسبت به آتلانتیس گمشده -که گفته می‌شود در دریای مدیترانه غرق شده است- وجود دارد. 2000 سال بعد شخصی به نام بیکن "آتلانتیس نو" را می‌نویسد. یک اتوپیای فرضی و خیالی با جزیره‌ای و کلبه‌ای وسط آن و ساز و کارهایی موجود در آن است. بعداً "توماس مور" کتابی تحت عنوان "اتوپیا" نوشت. افرادی مثل "جرمی بنتون" با اصالت منفعت (Utilitarianism) همین طور دیدرو و دیگران تا به امروز این الگو را بسط می‌دهند.وقتی شما می‌بینید سریالی به نام لاست تا این حد اهمیت دارد، به این دلیل است که لاست همان آتلانتیس نو، آتلانتیس گمشده افلاطون، نئو آتلانتیس بیکن، اتوپیای توماس مور و سه نفر شاخصی که در فیلم لاست می‌بینید یعنی جان لاک، جرمی بنتون و دیوید هیوم که در واقع بزرگان تفکر لیبرال هستند، می‌باشد. صرف‌نظر از کشش‌ها و کنش‌هایی که در سریال لاست دیده می‌شود، لاست همان طرح استراتژیک غرب، جزیره گمشده، آتلانتیس نو است. یعنی لاست به معنی گمشده یا گمشدگان که در این فیلم می‌بینید، چیزی نیست جز همان آتلانتیسی که افلاطون گفت، غرق شده و بشر در جستجوی یافتن آن است. بنابراین نگاه اتوپیاگرا ذات طرح‌ریزی استراتژیک است که از ایلیاد و ادیسه شروع شده و تا به امروز خود را در قالب متن‌های مقید و در دوره اخیر هم در قالب فیلم‌ها نشان داده است.پس "جمهور" افلاطون به عنوان اولین طرح استراتژیک و نگاه بیکن در آتلانتیس نو، نگاه توماس مور در اتوپیا، نگاه بنتون در منفعت‌گرایی و Utilitarianism نمونه‌های این قضیه‌اند. در ایران هم ابونصر فارابی متأثر از افلاطون و ارسطو کتاب معروف «مدینه فاضله» را می‌نویسد که در واقع در اندیشه فلسفه اسلامی یک کتاب اتوپیاست. با مطالعه این کتاب، می‌توانید مدینه فاضله با دستگاه‌ها و سیستم‌های متعدد آن را در تاریخ طرح‌های استراتژیک مورد نظر فیلسوفان اسلامی ارزیابی کنید. متن‌های مقید در دوره جدید یعنی 200، 300 سال گذشته جای خود را به رمان و داستان دادند. جامعه آرمانی هر فیلسوف خود را در قالب یک داستان یا رمان نشان می‌دهد. به ویژه فیلسوفان قرن بیستم عمدتاً رمان نویس هستند. به خصوص در حوزه اگزیستانسیالیسم فرانسوی سارتر، دوبوآ، آلبر کامو و سایرین اندیشه و آرای فلسفی یا جامعه آرمانی خود را در قالب داستان می‌نگارند. تولستوی و دیگران در روسیه و افرادی که در انگلیس و فرانسه این کار را دنبال می‌کنند، ژانر و نوعی از این حرکت را ارائه می‌کنند که طرح‌های استرتژیک‌شان در این قالب آشکار می‌شود.اوج این کار را در عصر استعمار می‌بینید. در این عصر سه رمان اصلی "آلیس در سرزمین عجایب"، "رابینسون کروزوئه" و "گالیور و جزیره گنج" رمان‌های استراتژیکی هستند که حرکت استعماری انگلیس برای تصاحب سرزمین‌های دیگر را توجیه می‌کند. در زمانی که انگلیس 114 برابر سرزمین خود خاک اشغال می‌کند، توجیه اینکه چگونه جزایر مختلف را اشغال می‌کند در این سه کتاب آمده است. مثلاً آفریقا را اشغال می‌کند یا پس از اینکه قاره آمریکا توسط کریستف کلمب کشف شد، انگلیسی‌ها بیش از اسپانیایی‌ها بر آن سیطره یافتند. وقتی استرالیا و نیوزیلند سقوط می‌کند، ده هزار جزیره در حوزه متن اقیانوس آرام یعنی مجموعه جزایر میکرونزی، کلونزی و سولومون را اشغال می‌کنند. در حقیقت سه داستان مذکور همه این اشغالگری‌ها را توجیه می‌کند. مهم‌ترینشان کتاب "رابینسون کروزوئه" است. در این کتاب توجیه می‌شود که کسی کشتی‌اش غرق می‌شود و در جزیره‌ای فرود می‌آید و افراد سیاه‌پوست ساکن جزیره را که وحشی‌اند رام می‌کند. به آنها دین می‌دهد و برای خود مسئولیت و رسالت قائل است که آنها را برگرداند.در صد سال اخیر با پیدایش سینما دامنه ادبیات و رمان شکل جدیدی به خود گرفت. در قرن بیستم این شکل جدید از حالت مکتوب به حالت تصویری در آمد. در واقع فیلسوف، جامعه شناس و استراتژیست امروز دوربین به دست می‌گیرد و تصویر جامعه‌اش را می‌سازد و شبیه‌سازی و ارائه می‌کند. نگرش اتوپیاسازی و اتوپیاگرایی در جامعه امروز آینده نه در قالب طرح‌های استراتژیک مستتر در کتاب‌ها، بلکه در قالب فیلم‌ها خود را نشان می‌دهد. در دو سه سال اخیر همیشه گفته‌ام، اگر امروز افلاطون بود به جای نوشتن کتاب "جمهور" حتماً فیلم لاست را با نظرات خود می‌ساخت. اگر بیکن، هگل، کانت، دیدرو، بنتون یا لاک بودند به جای اینکه کتابی در این حوزه بنویسند، حتماً طرح استراتژیک‌شان را در قالب فیلم یا سریال منعکس می‌کردند. دوره اخیر دوره‌ای است که بازیگر اصلی در این زمینه هالیوود است. یعنی هالیوود عنصر اصلی است. اگر بنگریم که کارکرد هالیوود در این حوزه چیست، نماد آمریکا به عنوان یک عقاب، چشمی دارد که این چشم همان آمریکا و هالیوود است. ما هالیوود را عنصر اصلی و چشم این تمدن می‌دانیم. در واقع می‌توان گفت، آمریکا غیر از هالیوود چیز دیگری نیست. اهمیت هالیوود و دستگاه تصویرسازی و فضاسازی تمدنی یک سو و همه صنعت، اقتصاد و قدرت نظامی آن کشور سوی دیگر است. بعد از ضعفی که در انگلیس پدید آمد و در جنگ جهانی دوم انگلیس فرو پاشید، فضای ابرقدرتی آمریکا فراهم شد. آمریکا تا این مرحله سه چهار دوره را طی کرد تا نقش خود را به عنوان پیش‌قراول تمدن آمریکا و تمدن امروز بشری ایفا کند.