تهران:
نکته ی عجیب و جالبی که در حین مطالعه بر روی سبک های نقاشی مرتبط با کابالا به دست آمد، شباهت عجیب ستاره ی 9 پر بهاییان با ستاره ی 9 پر موجود در نقاشی های یک سبک کابالیستی با عنوان لولیسم (Lullism) بود که این ارتباط خود می تواند سند دیگری بر ارتباط تشکیلات پلید بهاییت با تشکیلات شیطانی فراماسونری باشد.
ستاره ی 9 پر بهاییت و کابالا!
خوانندگان عزیز وبسایت « وعده ی صادق » که مقاله ی « فراماسونری: دجال آخرالزمان » را خوانده اند، حتماً به خاطر دارند که در این مقاله، به ارتباط فرقه ی ضاله ی « بهاییت » و تشکیلات شیطانی فراماسونری اشاره گردید و در این رابطه، اسناد و مدارک متعددی ارایه گشت.اما نکته ی عجیب و جالبی که در حین مطالعه بر روی سبک های نقاشی مرتبط با کابالا به دست آمد، شباهت عجیب ستاره ی 9 پر بهاییان با ستاره ی 9 پر موجود در نقاشی های یک سبک کابالیستی با عنوان لولیسم (Lullism) بود که این ارتباط خود می تواند سند دیگری بر ارتباط تشکیلات پلید بهاییت با تشکیلات شیطانی فراماسونری باشد.
اما لولیسم چیست و چه ارتباطی با کابالا دارد؟
سبک های نقاشی دوران رنسانس در اروپا، به شدت تحت نفوذ اعتقادات و تعلیمات کابالا بوده است. یکی از چهره های تاثیر گذار بر روی نقاشی های این دوره، ریمون لول (Raymon Lull) فیلسوف اهل کاتالان و عضو گروه های مخفی بوده است.(1) تأثیر لول بر آثار دوره رنسانس به حدی بود که تعدادی از محققان وی را سلف رنسانس نامیده اند.(2)اما تعداد زیادی از محققین معتقدند که اعتقادات و آثار لول به شدت تحت تأثیر سبک های کابالیستی معاصر خود، به خصوص کابالای نشاط آور (Ecstatic Kabbalah) بوده و این فیلسوف، تعالیم کابالیستی را از دریچه ای دیگر ارایه نموده است.(3) تعلیمات لول، وارد آثار هنری شده و آثار هنری لولیستی (Lullian Art) را پدید آورد.(4)
ارتباط لولیسم (Lullism) با کابالا.
البته هدف از ارایه ی این مقاله، پرداختن به جزییات کارهای ریمون لول، هنر لولیستی (Lullian Art) و سایر سبک های رنسانس نمی باشد، بلکه هدف از آن، پرداختن به ارتباط این سبک ها با ستاره ی 9 پر بهاییان است. تعالیم لول، به صورت طلسم ها، اشکال هندسی و نقاشی های مختلفی ارایه گردید که یکی از این اشکال هندسی، آرس برویس (Ars Brevis) نام دارد که تلاش نموده است تا ابزار مورد نیاز برای تعالی و تکامل انسان را از دیدگاه لول در قالب تصاویر هندسی بیان نماید.(5) این تصویر هندسی که تعداد زیادی از محققین، آن را با درخت زندگی کابالا (سفیروت) مقایسه نموده اند،(6) به شکل ستاره ی 9 پر به نمایش در می آید: همانگونه که ملاحظه فرمودید، اصول تعالیم لولیستی، در قالب ستاره ی 9 پری به نام (Ars Brevis) به نمایش درآمده است و این تعالیم که خود منبعث از تعالیم شیطانی کابالا می باشد، راز تعالی انسان را بر 9 اصل استوار گردانیده است. این ستاره ی 9 پر، به عنوان یک طلسم شفابخش برای معتقدین به لولیسم به کار می رود. عجیب این که تعالیم ضاله ی بهاییت که ارتباط آن با تعالیم شیطانی کابالیستی و ماسونی اثبات شده و به طور مفصل در مقاله ی « فراماسونری: دجال آخرالزمان » ذکر گردیده است نیز به ستاره ی 9 پر اعتقاد داشته و آن را به عنوان یک نماد مهم مورد استفاده قرار می دهد:(7) بهاییان فلسفه ی استفاده از این ستاره را دو مسئله عنوان کرده اند:(8)1 - برابر بودن کلمه ی بهاء با عدد 9 مطابق حروف ابجد./2 - عدد 9 نشانه ی کمال می باشد./اما به نظر می رسد که علاوه بر دلایل مورد ادعای بهاییان درباره ی مقدس بودن ستاره ی 9 پر، این ستاره یکی از نمادهایی است که این جنبش شیطانی مرتبط با فراماسونری، آن را از اربابان خود اقتباس کرده است.البته این تنها سخن نویسنده ی مقاله نیست، بلکه تعدادی از محققین غربی نیز به ماسونی بودن ستاره ی 9 پر بهایی و استفاده از آن در سایر گروه های مخفی نیز صریحاً اشاره کرده اند:(9) بدین ترتیب همانگونه که ملاحظه فرمودید، علاوه بر شواهد و اسناد متعددی که درباره ی ارتباط فرقه ی ضاله ی بهاییت با فراماسونری وجود دارد، ستاره ی 9 پر بهاییان نیز شاهد دیگری بر ارتباط بهاییت با تشکیلات شیطانی فراماسونری و تعالیم فاسد کابالا می باشد. در واقع بر خلاف مظلوم نمایی اعضای این فرقه، ردپای این فرقه را می توان در بسیاری از فتنه های عالم یافت که با توجه به ارتباط قوی این فرقه با سازمان فراماسونری جهانی، دسایس این فرقه دور از ذهن نمی باشد.
ضمیمه: بعد از اتمام مقاله ی حاضر، نکته ای توجه ما را به خود جلب کرد و آن نکته، این بود که علامت مخصوص درجه ی 33 در فراماسونری (که بالاترین درجه ی لژ نیز می باشد) حاوی نماد ستاره ی 9 پر است که مطالب گفته شده در مقاله ی حاضر را تایید می نماید و نشان می دهد که ستاره ی 9 پر، مورد علاقه ی گروه های مخفی و ماسونی است و بهاییت نیز که با فراماسونری ارتباط نزدیکی دارد، از این قاعده مستثنی نمی باشد. برای بررسی بیشتر می توانید به لینک های زیر مراجعه فرمایید:
http://www.bibliotecapleyades.net/sociopolitica/codex_magica/codex_magica18.htm
http://kenraggio.com/KRPN-LuciferChaos.htm
http://www.projectavalon.net/forum/showthread.php?t=13629
ان شاء الله که خداوند متعال، فتنه ی دجال آخرالزمان و اصحابش را از بلاد مسلمین دور فرماید.
به امید ظهور منجی موعود، حضرت مهدی صاحب الزمان (عج).
منابع و مآخذ
1 -http://www.kheper.net/topics/Kabbalah/ChristianKabbalah.htm
وhttp://www.gangleri.nl/articles/51/the-occult-renaissance
2 -http://www.gangleri.nl/articles/51/the-occult-renaissance
3 -http://rapidshare.com/files/364652629/dtc.179.tif.gif.html
4 -http://www.kheper.net/topics/Kabbalah/ChristianKabbalah.htm
وhttp://www.gangleri.nl/articles/51/the-occult-renaissance
وhttp://noreah.typepad.com/tarot_arkletters/2006/05/tarot_psychocos.html
5 -http://lullianarts.net/Ars-Magna/2_1fig0.htm
وhttp://noreah.typepad.com/tarot_arkletters/2006/05/tarot_psychocos.html
وhttp://www.kheper.net/topics/Kabbalah/ChristianKabbalah.htm
6 -http://www.kheper.net/topics/Kabbalah/ChristianKabbalah.htm
7 -http://en.wikipedia.org/wiki/Bah%C3%A1%27%C3%AD_symbols
وhttp://commons.wikimedia.org/wiki/File:Baha%27i_star.png
8 -http://en.wikipedia.org/wiki/Bah%C3%A1%27%C3%AD_symbols
9 -http://www.bibliotecapleyades.net/sociopolitica/codex_magica/codex_magica26.htm
وhttp://mankindlastchance.wordpress.com/2009/02/07/the-nine-pointed-star/
در آن جشن، تائیسآن قدر به اسکندر شراب خوراند که عقل او را کاملاً زایل کرده و سپس از او خواست به انتقام معبدی که در آتن توسط خشایارشاه به آتش کشیده شد، پرس پولیس (تخت جمشید) را آتش بزند. اسکندر مشعلی را به تائیس داد و او هم پرده های حریر و جواهرنشان قصر را به آتش کشید. و پس از مدتی کوتاه، قصر یکپارچه در آتش کین و حقارت شخصیت تاییس سوخت. و اینگونه شد که امروز در دست مجسمه به ظاهر آزادی آمریکا"تائیس" همان مشعل هنوز به امید به آتش کشیدن دوباره تمدن شرق افروخته است. و اینگونه شد که یک فاحشه که گوشه ای نا چیز از تاریخ تاریک و ددمنشانه غرب را اشغال کرده نماد آزادی می شود! به راستی،چرا سازندگان فرانسوی مجسمه آزادی چنین شخصیتی را به عنوان نماد آزادی در نظر گرفتند؟ بی شک یکی از اصلی ترین دلایل آن یادآوری حمله اسکندر به شرق و استحاله فرهنگی آن است چراکه تاریخ شناسان یکی از مهمترین اقدامات اسکندر را هلنیزه کردن سرزمین های تحت تصرفش می دانند. هلنیسم در لغت به معنی تقلید از یونان و به معنی مجموعه تمدن و فرهنگ یونان و به عبارتی ساده تر یونانی ما?بی است. در این راستا اسکندر اقدام به تأسیس شهرهای جدید در راه های مهم و استراتژیک و کوچ دادن مردم از آسیا به اروپا و از اروپا به آسیا نمود. وی با این کار قصد در استحاله فرهنگی متصرفاتش داشت. نمود بارز و آشکار این مسأله را می توان در هلنیزه شدن سلسله ایرانی اشکانیان پس از براندازی سلوکیان (بازماندگان سلوکوس جانشین اسکندر )دید، اشکانیان همواره سعی در یونانی مأبی داشتند تا جایی که حتی بر سکه هایشان عنوان (یونان دوست) همراه با اسم پادشاه زمان می آمد. (14)به عبارتی دیگر مجسمه آزادی به نوعی نماد رشد غرب گرایی نیز هست. تائیس یا همان مجسمه آزادی، می تواند یادآور تمام این گذشته باشد. اکنون نیز ملل شرقی به تقلید از اروپاییان و در مقابل غربی ها نیز به این سلطه می نازند و این میراث شوم اسکندر و تائیس است. اما نکته بسیار بسیار مهمی که هرگز نباید از نظر دور گردد این است که تمدن غرب هرگاه افول نمود نتوانست دوباره در همان مکان ابتدایی ، خود را باز سازی کند و در جایی دیگر ادامه حیات داد لذا می بینیم پس از افول یونان ، رم برمی خیزد و بعد از آن غرب از اروپای میانی ، انگلستان و نهایتا امریکا سر بر می آورد ، یعنی غرب هیچگاه نتوانست در همان حوزه مکانی اولیه دوباره رشد نماید این تمدن آنقدر نقصان داشت که قدرت هضم تجاوزات و حتی تبادلات فرهنگی سالم را نیز نداشت. اما در مقابل ، تمدن کهن و با فرهنگ ایران هرگاه دچار نزول شد دوباره در همان مکان جوانه زد ، هرگز نباید فراموش کرد که نهایتا اسکندر با لباس ایرانی از این مرز پر گهر رفت ، وحشیان و متجاوزان مغول مسلمان شدند و رصد خانه و مسجد و کتابخانه ساختند و از میان سه نفر زبانشناس که قواعد زبان عربی را برای خود عرب زبانان نگاشتند دو تن از آنها ایرانی بودند واکنون نیز پس از چند هزار سال باز هم ایران است که در مقابل زیاده خواهی های وحشی گرانه غرب ایستاده است.آری تکرار این تجربه تاریخی و از سویی دیگر پیشگویی های غرب نیز همین را میگوید که منشا آن اتفاق بزرگ آخر الزمانی نیز ایران است و موعود ادیان به یاری ایرانیان است که بساط بیداد آنها را بر خواهد چید گویا غرب ناگزیر از شنیدن نام ایران در کنار ناکامی های خود است ، لذا اینگونه است که تائییس دوباره مشعل به دست رو به سوی شرق بر فراز آتلانتیس ایستاده است. اگر بخواهیم اندکی تاریخی تر به مسئله نگاه کنیم باید در نظر داشته باشیم زمانی که امپراتوری ایرانیان 127 ایالت را تحت سلطه خود ساماندهی کرده بود اوج تمدن غربیان یعنی یونان هنوز از سیستم ابتدایی دولت شهرها (نه یک امپراتوری واحد) استفاده میکرد، لذا غرب ناگریز است تا با ساختن یک اتوپیای (آرمان شهر) خیالی یعنی یونان باستان تمامی مدنیت را به خود ارجاع دهد . زمانی که سخن از منطق باشد ارسطو الگو می شود اگر از ریاضیات سخن رانده شود ارشمیدوس را نشان می دهند ، پدر علم پزشکی باید بقراط باشد و غیره و غیره تا من ایرانی هیچگاه به این فکر نکنم که چرا غرب هنوز با این همه ادعا نتوانسته حقوق بشری را که کوروش 2500 سال پیش به بهترین نحو اجرا می کرد را حتی شبیه سازی کند. اگر لازم باشد برای من و توی ایرانی فیلم 300 می سازند تا مارا از تمامی گذشته پر افتخارمان بیزار کنند تا مبادا شکوه و تمدن نیاکانیمان ما را دوباره به فکر فرهنگ سازی در جهان بی اندازد. آری این کینه ای دیرینه است از تمدن شرق و سترگ ایران زمین که در هیبت شعله های آتش در مشعل عفریته جنگ این الهه شوم پیوندی!!! (تائیس + ایسیس) خود را نشان داده است. صد البته غرب در این آتش کین می سوزد و خواهد سوخت چراکه پس از تلاش چند هزار ساله آنها برای منکوب و استحاله تمدن ایران زمین جوانه ی نو رسته ای دوباره و این بار در هیبت اسلام شیعی از دل ایران زمین رویید و این بار نیز ایرانیان بهترین را انتخاب کردند رویشی که به لطف حق به انقلاب نهایی موعود منجر خواهد شد . و چه زیبا پروردگار بزرگ در قرآن ، کتاب انسان فرمود: " و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه? و نجعلهم الوارثین"/ " و ما اراده نمودیم تا بر مستضعفین جهان منت گذارده و ایشان را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم "(15)
پی نوشت:
1. fa.wikipedia.org/wiki
2. http://www.fararu.com/vglj.oetfuqexxwvzfuusb..html
3. mouood.org/content/view/2467/3 موعود
4. در کل در مدت مهاجرت ،اسکان و گسترش اروپاییان در قاره امریکا مجموعا 212 میلیون سرخ پوست کشته شده اند
5. پیوریتانیسم گرایشی از پروتستانیسم است که خواهان باز گشت مسیحیان به ارزشهای عهدعتیق (یهود) است. تا جایی که اینان در زمان کرامول خواهان این شدند که تورات و تلمود قانون اساسی انگلستان شود.
6. برخی آن را "زن آزادی" Lady Libertyهم می نامند.
7.البته نباید این مجسمه را با مجسمه آزادی کنگره Statue of Freed اشتباه گرفت آن مجسمه که از سال 1863 تا کنون بر روی گنبد مرکزی ساختمان کاپیتال ایستادهاست توسط "توماس کرافورد" طراحی گردید و بانویی را تجسم میکند که شمشیری غلاف شده در دست راست خود دارد. در دست چپش نیز یک تاج به نشانه پیروزی، و سپر نشان رسمی آمریکا دیده میشود. کلاه خودی به سر دارد که حاوی ستاره و به شکل سر عقاب سر سفید است. وی بر روی یک کره ایستادهاست که بر روی آن عبارت E Pluribus Unum نقش بستهاست. این واژه یکی از شعارهای ملی آمریکا است که در مقاله "راز دلار" به ریشه یابی معنایی آن پرداخته ام.
8. ابلیسک از نماد های اصلی مشترک بین شیطان پرستان و فراماسونهاست که اشاره به آلت تناسلی شیطان دارد، برای کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه می توانید به مقاله عبد الله شهبازی با عنوان "فرقه های راز آمیز دماوند" رجوع فرمایید.
9. در جریان این فرافکنی عده ای نیز گفتند که بار تلدی چهره همسر خود "شارلوت" را تصویر کرده است.
10. همسر و برادر "ایسیس " یعنی "اوزیریس" توسط برادر دیگرشان "ست" به قتل رسید و پس از آن ایسیس بیوه گشت. (جهت کسب اطلاع بیشتر در این زمینه به مقاله نویسنده با عنوان "اسطوره های ماسونی مصر باستان" رجوع فرمایید).
11. توجه فرمایید که عدد هفت فقط و فقط در کنار نماد ها و نشانه های نور عدد ماسونها و یهودیان است مانند هفت ستاره ، هفت شعاع نور ،هفت عدد شمع ... و در غیر این صورت ارتباطی با آنها نداشته و حتی از اعداد مقدس مسلمانان نیز به حساب می آید.
12. در برخی منابع تاریخی از او به نام "رکسانا" یا "روشنک" نام برده اند ولیکن آنگونه که از منابع تاریخی بر می آید رکسانا و استاتیرا دو شخص متفاوت هستند و حتی عده ای رکسانا را دختر "بخش آورد " حاکم ایرانی باختر می دانند که اسکندر پیش از استاتیرا با وی ازدواج نموده است.
13. روزنامه قدس ، یک شنبه 8 خرداد ماه 1384
14. حسینی، سیدمحمد؛ "نظر دیگری درباره ی طراحی از تائیس"
15. کلام الله مجید/ سوره قصص/ آیه 5
مجسمه آزادی فقط یک تندیس ساده نبود بلکه نماد اسرار آمیزی از یک جریان مخفی و مخوف بود که سالها بعد نبض حیات سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و نظامی جهان را به دست گرفت لذا آنچه قرار است در این جستار به آن پرداخته شود ، نگاهی جدید و از زاویه ای دیگر به اسرار پشت پرده مجسمه ای است که آنرا به اصطلاح تندیس آزادی می خوانند. مجسمه آزادی یا تندیس آزادی (Statute Of Liberty) که نام رسمی آنLiberty Enlightening The World (آزادی روشنگر جهان) است در سال 1886 میلادی توسط فرانسه به ایالات متحده آمریکا هدیه داده شد .(1) در 28 اکتبر آن سال " استیفن گراور کلیولند " ریاست جمهوری وقت آمریکا ،مجسمه آزادی را در محل فعلی آن، دهانه رود هودسن (Hudson) درجزیره آزادی که تا محله منهتن شهر نیو یورک دو هزارو ششصد متر و تا شهر جرسی سیتی ایالت نیو جرسی 600 متر فاصله دارد قرار داد. این مجسمه بنا بود در سال 1876 به مناسبت یکصدمین سالگرد استقلال آمریکا به اتمام برسد ولی به علت پاره ای از مشکلات مانند حمل آن به آمریکا ، طولانی شدن جریان ساخت و... با ده سال تاخیر بر فراز آبهای آتلانتیس ایستاد این مجسمه با دست راست خود مشعلی فروزان را بالای سر خود نگه داشته و در دست چپ یک لوح سنگی را که بر روی آن با شماره های رومی نوشته شده JULY IV MDCCLXXVI که نشانگر 4 ژوئیه1776 میلادی تاریخ استقلال آمریکا است.(2) مجسمه آزادی فقط یک تندیس ساده نبود بلکه نماد اسرار آمیزی از یک جریان مخفی و مخوف بود که سالها بعد نبض حیات سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و نظامی جهان را به دست گرفت لذا آنچه قرار است در این جستار به آن پرداخته شود ، نگاهی جدید و از زاویه ای دیگر به اسرار پشت پرده مجسمه ای است که آنرا به اصطلاح تندیس آزادی می خوانند. سالها قبل تر از آن یک یهودی در یا نورد به نام کریستوفر کلمپ با مشورت با محافل یهودی اسپانیا و با توجه به اطلاعات و شواهدی که از وجود سرزمینی در آنسوی اقیانوس اطلس داشت ، با نیت پیدا کردن ارض موعود عهد عتیق ، سرزمین خالی از سکنه ای !!! را می یابد.(3) اندکی بعد این سرزمین مورد توجه پیوریتن های انگلیسی قرار می گیرد. این مسیحیان یهودی به محض ورود به امریکا آنرا ارض موعود نامیده وبومیان آن سرزمین را کنعانیان پنداشته و تاجایی که می توانند آن هارا قتل عام می کنند . (4) اولین کتابی که در امریکا به چاپ می رسد "مزامیر داوود" است ، پیوریتنها نام های عبری بر فرزندان ، خیابانها و شهر های خود می گذارند تاجایی که باید پسوند DC" " در نام شهر " Washington DC " را David Capital یعنی (پایتخت داوود) دانست.(5) نهایتا پس از مدتها جنگهای داخلی سرانجام در چهارم ژوئیه 1776 اولین کشور تمام فراماسونری جهان یعنی امریکا استقلال خود را اعلام می نماید. بیش از یک قرن پس از آن یعنی درسال 1886 میلادی فرانسه به مناسبت یکصدمین سالگرد استقلال امریکا مجسمه آزادی را در چند تکه مجزا توسط کشتی به امریکا هدیه می کند.(6) طراح اصلی این مجسمه "فردریک آگوسته بارتلدی" مجسمه ساز ماسون فرانسوی بود البته سازه درونی آن را " الکساندر ایفل" مهندس فرانسوی برج ایفل ،طراحی نمود مهندسان و طراحان دیگری نظیر " ژوزف پولیتزر " و"اوژنویوله لودوک" نیز در جریان ساخت آن نقش داشتند.(7) ویژگی مشترک تمامی این مهندسان و طراحان عضویت در لژهای فراماسونری فرانسه بود. تا جایی که به عنوان مثال بسیاری از نماد شناسان برج ایفل را یک "ابلیسک" فانتزی می دانند. (8) در ابتدا سازندگان فرانسوی آن اعلام نمودند که این مجسمه نماد "تا ئیس" معشوقه اسکندر است . اما نکته ظریفی که در این میان نادیده ماند چیز دیگری بود که بعد ها نشریه ماسون ترک آنرا فاش ساخت . و آن شباهت بسیار زیاد چهره ی این مجسمه با "ایسیس" اسطوره ی مصر باستان و الهه مورد تقدیس ماسونها بود. بعد ها فردریک بارتلدی در پاسخ به انتقاد افرادی که بیان می داشتند این مجسمه از نظر فرم صورت به "تائیس" هیچ شبا هتی ندارد ، گفت : من در طراحی این مجسمه از چهره مادر بیوه خودم الهام گرفته ام.(9) آری بارتلدی راست می گفت ولی منظورش از مادر بیوه ، "ایسیس" بود که در واقع مادر بیوه معنوی تمامی ماسونها منجمله خود او بود. (10) پس از انتقال این مجسمه به نیویورک امریکاییها با هزینه ای نزدیک به 200 هزار دلار پایه ای 46 متری از جنس گرانیت برای آن ساختند تا مجسمه را بر روی آن قرار دهند. حال که فراماسونهای فرانسوی برای امریکا سنگ تمام گذاشته بودند نا پسند می نمود اگر طراحان امریکایی دست روی دست می گذاشتند ، و البته در عمل نیز چنین نشد و در نهایت پایه گرانیتی آنها یک کپی محض از معبد کذایی سلیمان از آب در آمد ، معبدی که ماسونها برای رسیدن به نظم نوین جهانی و تشکیل حکومت ماسونی – یهودی خویش بالاخره باید آنرا بر بقایای مسجد الاقصی بنا کنند. با این تفاسیر جای تعجب هم نخواهد داشت اگر ارتفاع این ساختمان 46 متر یعنی مجموع 33+ 13 (دوعدد مورد علاقه فراماسونها) باشد و خود تندیس نیز دارای 168 پله به علاوه 1 نیم پله (مجموعاً169) باشد که بازدیدکنندگان را تا بالای برج راهنمایی کند.( 169= 13 X13)!!! بارتلدی بر روی تاج این مجسمه هفت شعاع نور قرار داد تا بیش از پیش نماد های ماسونی این تندیس ننگ و نیرنگ را آشکار سازد.عدد هفت در کنار سمبل های گونا گون نور از دیر باز ستوده مصریان باستان و یهودیان و کابالیست های مصر زده بود . همانگونه که آن را در شمعدان هفت شاخه یهود "MENORAH " ، خورشید هفت شاخه مصریان و یا هفت ستاره منقوش در آسمان معبد سلیمان دیده اید.(11) اما نکته ای که در این میان بنا بر اعتراف فرانسویان هرگز نباید فراموش نمود الگو برداری ساخت مجسمه از "تائیس " معشوقه اسکندر است. حتی اگر شباهتهای چهره ی این مجسمه با ایسیس را کنار بگذاریم چه دلیلی دارد فرانسوی ها نمادی از تائیس بسازند و آن را به امریکا هدیه دهند.مگر غربیان در تاریخ هزار خدایی یونان و رم با کمبود الهه مواجه شده بودند که از یک شخصیت نچندان موجه به نام" تاییس " مجسمه بسازند و انرا تندیس و نماد آزادی قرار دهند. آری حقیقت چیز دیگری است که لاجرم مجبوریم برای روشن شدن این گوشه از تاریخ و آشنایی با شخصیت این زن به باز خوانی گذرای حمله اسکندر به ایران زمین بپردازیم. با آنکه اسکندر یا همان الکساندر در میان غربیان قهرمانی بزرگ شناخته می شود ولیکن در میان ایرانیان به عنوان شخصیتی بدنام و ویرانگر نمود یافته است، در متون زرتشتی، از وی همواره به عنوان "گجسته"(ملعون و شوم) یاد شده و همراه ضحاک و افراسیاب از کارگزاران اهریمن به شمار آمده است. در این اثنا عده ای نیز نظر در انکار وجود شخصیت تاریخی به نام اسکندر مقدونی دارند، ولی این به معنای نادیده انگاشتن انبوهی از آثار و اسناد تاریخی و باستان شناسی و حذف تاریخ اسکندر و سلوکیان و خلا زمانی به مدت بیش از صد سال از تاریخ ایران است. اسکندر متولد مقدونیه و فرزند فیلیپ پادشاه مقدونیه بود.در آن زمان مقدونیه قسمتی از حکومت یونان بود که البته مقدونی ها در میان مردم یونان معروف به وحشی گری بودند لذا فیلیپ پدر اسکندر، برای فرزند خود معلمانی یونانی استخدام کرد تا با فرهنگ یونانیان بزرگ شود. اسکندر پس از مرگ پدر، پادشاه مقدونیه شد و پس از کشمکش ها و فراز و نشیبهایی که بیان آن در این مجال نمی گنجد برای ماجراجویی و تصاحب سرزمینهای دیگر، راه جهان گشایی و حمله به دیگر کشورها را پیش گرفت. اگر چه یونانیها او را وحشی و بربر می دانستند، ولی هنگامی که باتصاحب سرزمینهای دیگر توسط او ثروت زیادی به آتن سرازیر شد، با وی همراه شدند . بزرگ ترین و مهمترین جنگ اسکندر، نبرد با امپراتوری وسیع ، قدرتمند و متمدن هخامنشیان بود. نبرد اسکندر و پادشاه ایران، چند بار به عقب نشینی وی انجامید، اما سرانجام با تضعیف روحیه سپاهیان ایران، ورق به نفع یونانیان برگشت و اسکندر، داریوش را در منطقه "گیل گمش" شکست داد.در شب پیروزی، اسکندر و افسرانش در تخت جمشید (پرس پولیس) قصر باشکوه ایرانیان، جشن بزرگی برپا کردند. اسکندر همواره در سفرهای خود یک گروه از زنان فاحشه و رقاص و شراب ریز همراه خود می آورد تا بساط عیش و نوش و شهوت رانی خود و فرماندهان سپاهش گسترده باشد. یکی از این زنان، تائیس کنیزی اورشلیمی بود که به خاطر زیبایی به دربار اسکندر راه یافته بود. پس از آنکه اسکندر قصد ازدواج با شاهزاده اسیر ایرانی و دختر داریوش سوم"استاتیرا" را نمود (12)، حسادت تائیس او را به طرح نقشه ای اهریمنی کشاند که نهایتا صد ها سال تمدن ، فرهنگ و افتخار جهانی را به خاکستر نشاند. (13)
گوستاولوبون فرانسوى مىگوید: اگر ما بخواهیم صفات یهود را در چند کلمه خلاصه کنیم، باید بگوئیم: یهود مانند انسانهائى هستند که تازه از جنگل وارد شهر شدهاند و همیشه از صفات انسانى بىبهره بودند، چرا که همچون پستترین مردم روى زمین زندگى مىکنند.کتاب ارزشمند دنیا بازیچه یهود نوشته مرحوم آیه الله العظمی شیرازی (قدس سره) نابغه قرن در تالیف که بیش از 1160 کتاب به رشته تحریر درآورده, از چهل سال قبل تاکنون چندین مرتبه به زیر طبع آراسته گردیده و در هر نوبت مورد استقبال چشم گیر جامعه اسلامی قرار گرفته است.تاریخ ملت یهود تاریخى پرفراز و نشیب است که همواره با مکر و حیله و زر اندوزى و بهانه جوئى از پیامبران الهى همراه میباشد.امروزه نیز نام یهود با حرکت جهانى صهیونیست پیوند خورده ، حرکتى که باعث بوجود آمدن دولت غاصب و ستمگر اسرائیل شد و از ابتداى تشکیل، این دولت تا کنون دست به قتل و غارت بیگناهان زده و با قلدرى بر قسمتى از بهترین سرزمینهاى اسلامى حاکم گشته و رؤیاى حاکمیت بر جهان را از طریق زر و زور و تزویر در سر میپروراند.اعمال ضد اسلامى و انسانى آنها در طول تاریخ و از ابتداى پیدایش اسلام تا کنون برکسى پوشیده نیست ضمن اینکه آنها نیز دشمنى خود با مسلمین را پنهان نمیکنند.در کتاب دنیا بازیچه یهود مؤلف به برخى از اعتقادات و برنامه هاى ایشان اشاره نموده و خواننده میتواند در مجموع اطلاعات ذیقیمتى را در این زمینه بدست آورده، به برخى اعمال و جرائم وحشیانه آنها پى ببرد./تاریخچه یهود /یعقوب فرزند إسحاق، که او را اسرائیل (بنده خدا) مىگویند دوازده فرزند داشت که چهارمین فرزند او (یهوذا) بود.یهوذا و برادرانش با پدر خود یعقوب، در کنعان (فلسطین) سکونت داشتند و پس از واقعه مشهور حضرت یوسف که یهوذا هم در آن شرکت داشت، در سال1740 قبل از میلاد، کنعان را به عزم مصر ترک گفتند.آن روزها مصر مملکت پر جمعیّت و با ثروتى بود و هرکس بر آن حکومت مىکرد، چنان بود که بر جهان حکومت مىکند.هنگامى که برادران یوسف وارد این سرزمین شدند حضرت یوسف پادشاه آن بود، از این جهت آنها زندگى بسیار با شکوهى بهم زدند. و کمکم تعدادشان از هزار تجاوز کرده و قبائل متعددى را تشکیل دادند.این قبیلهها سالهاى درازى را در أمن و أمان بسر بردند، تا آنکه زمان (فرعون) فرا رسید و چون میان او و قبیلههاى بنى اسرائیل دشمنى هائى از گذشته بود، آنها را ذلیل کرده و به گفته قرآن (مردهایشان را کشته و زنانشان را به اسیرى برد)(1).پیش از آنکه حضرت موسى(ع) به پیامبرى مبعوث گردد، بنى اسرائیل سختترین روزهاى خود را زیر شکنجههاى طاقت فرسا و فشارهاى گوناگون فرعون بسر مىبردند.ولى چون موسى(ع) در حوالى سال1213 قبل از میلاد مبعوث شد، روحهاى پژمرده آنها را جوان کرده و به جانهاى دربند شده آزادى بخشید.امّا این پیامبر بزرگ، در برابر این خدمات از آنها چه دید و آنها چه پاداشى باو دادند؟براى مثال یکى از آن پاداشهاى ننگین را تاریخ چنین مىنویسد: شبانگاه حضرت موسى(ع) باتفاق بنى اسرائیل، مصر را مخفیانه ترک گفتند و به رود نیل رسیدند، موسى(ع) با عصاى خود آبها را فرمان داد تا اینکه در میان رود راهى نمایان شد.موسى(ع) أمر کرد تا همگى آن راه را در پیش گرفته و از نیل عبور کنند ولى آنها یک صدا گفتند: ما از دوازده قبیلهایم و هر قبیلهاى عادات و رسوم خاص خود را دارد، بایداین راه به دوازده قسمت تقسیم شود یعنى براى هریک از قبائل یک راه و یک مسیر خصوصى باشد، تا فرمانت را اجرا کنیم.موسى(ع) به دریا ندا داد: تا دوازده مسیر باز کند و به فرمان خداوند چنین شد.ولى آنها یک قدم بجلو نرفتند و عذرشان این بود:ممکن است که در میان راه ما را با یکدیگر احتیاجى افتد، پس دریا را بگو تا چون پنجرهها سوراخهائى در میان دیوارهاى آب باز کند، تا هر قبیلهاى بتواند قبائل دیگر را ببیند و با آنها گفتگو کند، و چنین شد.ولى باز هم برجاى خود ایستاده حرکت نکرده و فریاد زدند:پاهاى ما برهنه است و زمین دریا رطوبت دارد و تا امر نکنى زمین خشک شود ما از آنجا عبور نخواهیم کرد.داوند امر کرد... زمین خشک شد ولى باز هم برجاى خود ایستادند و این بار بىادبى و وقاحت را به منتهى درجه رساندند و با یکدیگر چنین گفتند:وسى ما را از شهر آواره کرده و اینک مىخواهد که در دریا نابودمان کند تا ثروت و اندوختههاى ما را بتصرّف خویش در آورد.وسى(ع) با یک دنیا دهشت، در حالیکه لبخند تلخى بر لبانش نقش بسته بود پا به رود نهاده و پیشاپیش آنها به راه افتاد.این نخستین تجربه و آزمایش تلخى بود که بنى اسرائیل به موسى(ع) نشان دادند.باز تاریخ مىنویسد: چون بنى اسرائیل، از رود نیل خارج شده و به صحراى سینا رسیدند، به موسى(ع) گفتند: ما را از آشیانه خود بیرون آورده و در صحرائى شن زار، سکونت دادى؟ این چه رفتارى است که با ما مىکنى؟ مگر ما سنگ هستیم، مگر ما احتیاج به آب و غذا نداریم؟خدا امر کرد تا از آسمان براى آنها طعام فرستاده و ابرى بر آنها سایه افکند و سنگى را امر فرمود تا به آنها آب دهد.زمانى به همین منوال گذشت تا آنکه روزى به موسى(ع) گفتند: ما طعامهاى آسمانى نمىخواهیم به خدایت بگو، همان پیاز و عدس را براى ما بفرستد زیرا ما آنها را بهتر دوست مىداریم.موسى(ع) گفت: به نزدیکترین قریهها که رسیدید: آنچه مىخواهید، خود بکارید و خداوند دیگر براى شما طعامى نخواهد فرستاد.نافرمانى آنها آنقدر زیاد شد، که خدا عذابى بر آنها نازل کرد و آن این بود که مدّت چهل سال در صحراها و بیابانها سرگردان بودند و آنها که با موسى(ع) از مصر بیرون آمدند، آرزوى شهر را بگور بردند و نوهها و نوادههایشان با یوشع بن نون سال1500 قبل از میلاد وارد شهر کنعان شدند(2).نخستین دولت یهودى هنگامى تشکیل شد که (طالوت) یا (شأوول) در بین سالهاى 1095 ـ 1055 قبل از میلاد پادشاه گشت، و پایتخت را در سال1049 قبل از میلاد به یبوس (بیتالمقدّس) تغییر داد.سلیمان فرزند داود، که پس از پدرش به مقام پادشاهى و نبوّت رسید، از بزرگترین پادشاهان آنها شناخته شد، در زمان او همه از آرامش و سعادت برخوردار بودند، مىگویند که بناى هیکل سلیمان را او ساخت و مدّت هفت سال مهندسین مصر، الجزیره و فینیقیا در آن ساختمان کار مىکردند(3).پس از مرگ سلیمان (بین سال932 قبل از میلاد) دولت آنها به دو قسمت تقسیم شد، یکى در شمال که پایتختش سامره (نابلس) بود و دیگرى در جنوب که پایتختش اورشلیم (بیتالمقدّس) بوده است(4).این دو دولت مدّت200 سال باهم جنگیدند تا آنکه (سرجون) امپراطور آشوریها 722( قبل از میلاد) بر آنها پیروز گشت و فرمان داد تا همه یهود را از آن منطقه خارج سازند(5).پس از آنکه نینوى بدست کلدانیها سقوط کرد (614 قبل از میلاد) یهود براى بهم زدن میان آنها و مصریها که بر کنعان حکومت داشتند سخت مشغول فعالیّت شدند، در اثر آن جنگ دامنهدارى میان آنها واقع شد بالاخره (نبوخذ نصر) پادشاه بابل در سال (562 قبل از میلاد) پیروز شد و براى انتقام از یهود اورشلیم را خراب کرد و هیکلها را نابود نمود و همه را دست بسته به بابل حرکت داد (586 قبل از میلاد).مدّت زیادى را در اسیرى گذراندند، تا آنکه (کورش) پادشاه ایران، آنها را که به (اُسراى بابل) مشهور بودند، نجات داده و دوباره هیکل را بنا کرد (516 قبل از میلاد)(6).در ایّام (هیلین) یهود مورد حملههاى بسیارى قرار گرفتند و آخرین آنها وقتى بود که رهبر معروف رومانى (قیطس) اورشلیم را خراب کرده، هرچه یهودى بود اسیر کرد و به (رم) فرستاد، این حادثه در سال70 میلادى واقع شد.و در سال125م (ادریانوس) امپراطور رومانى بر آنها حمله کرد اورشلیم را خراب نمود و تعداد پانصد هزار یهودى را کشته و پنجاه هزار نفر از آنها را اسیر کرد(7).در عهد (تراجان ـ 106م) تعداد زیادى از یهود مخفیانه وارد اورشلیم شده و بناى خرابکارى را گذاردند و چون (ادریانوس) پادشاه روم شد. (117 ـ 138م) اورشلیم را به تصرف در آورد و انجام دادن مراسم مذهبى را بر یهود آزاد کرد.یهود به رهبرى بارکوخیا (135م) شورش کردند، ولى پیروز نشدند، در این واقعه بیش از580 هزار یهودى بقتل رسید و آنها که جان سالم بدر بردند، شهر را ترک کرده ادریانوس مجددا اورشلیم را خراب کرده و به جاى آن شهر (ایلیا) بنا کرد(8).پس از این تاریخ، یهود خرابکارىهاى زیادى کردند و بدنبال آن چندین بار قتل عام شدند که خود مسبب همه آنها بودند(9)./صفات یهود و فشار دولتها/وستاولوبون فرانسوى مىگوید: اگر ما بخواهیم صفات یهود را در چند کلمه خلاصه کنیم، باید بگوئیم: یهود مانند انسانهائى هستند که تازه از جنگل وارد شهر شدهاند و همیشه از صفات انسانى بىبهره بودند، چرا که همچون پستترین مردم روى زمین زندگى مىکنند(10).نى اسرائیل همیشه مردمى وحشى، سفاک و بىغیرت بوده، حتّى در زمانى که خود آنها بر کشورهاى خود حکومت مىکردند، باز هم از سفاکى خود دست بر نداشتهاند، بىپروا وارد جنگ شده و چون از پاى در مىآمدند، به یک مشت خیالات غیر انسانى و بىاساس پناه مىبردند. خلاصه آنکه هیچ فرقى میان یهود و حیوانات نمىتوان گذاشت(11).برجستهترین صفات یهود، چنانچه قرآن بیان مىکند از قرار ذیل است.1 ـ قساوت و توحش:چنانچه خداوند متعال مىفرماید: (ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلکْ فَهِىَ کَالْحِجَارَةِ اَوْ أشَدُّ قَسْوَةً وَ إنَّ مِنَالحِجَارةِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الأنْهارُ وَ اِنَّ مِنْها لَما یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ اِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ)(12) پس با این معجزه بزرگ باز چنان سخت دل شدند که دلهایشان چون سنگ یا سختتر از آن شد چه آنکه از پاره سنگها نهرها بجوشد و برخى دیگر سنگها بشکافد و باز آبى از آن بیرون آید و پارهاى از ترس خدا فرود آیند (اى سنگدلان بترسید که) خدا از کردار شما غافل نیست. و در جاى دیگر مىفرماید:(فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ لَعَنّاهُمْ وَ جَعَلْنَا قُلُوبَهُم قَاسِیَةً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظّا مِمّا ذُکِّرُوا بِهِ وَلا تَزالُ تَطّلِعُ عَلى خائِنَةٍ مِنْهُمْ اِلاّ قَلیلاً مِنْهُم)(13) پس چون بنى اسرائیل پیمان شکستند آنان را لعنت کردیم ودلهایشان را سخت گردانیدیم (که موعظه در آنها اثر نکرد) کلمات خدا را از جاى خود تغییر مىدادند و از بهره آن کلمات که به آنها داده شد در (تورات) نصیب بزرگى را از دست دادند و دائم بر خیانتکارى و نادرستى آن قوم مطّلع مىشوى جز قلیلى از آنها که با ایمان و نیکوکارند.قساوت قلب و سنگدلى آنها را تاریخ در تمام اعصار و قرون خود روشن کرده است.(کاسیوس) در کتاب78 خود در فصل32 در حوادث سال117 م، مىنویسد:... مطابق همین تاریخ یهود در غرب دریاى طرابلس به رهبرى (آندریا) براى کشتن رومیها و یونانیها خروج کرده همه را از دم تیغ گذراندند، سپس خونهایشان را آشامیده، گوشتهایشان را خوردند، سرها و استخوانها را قطعه قطعه کرده و به سگها دادند.خیلى از ما را هم مجبور کردند که یکدیگر را مثل حیوانات بکشیم. تعداد آن کسانى که در این کشتار به قتل رسیدند به220000 نفر رسید.و همانند این کشتار را در مصر و قبرس به رهبرى (آرتمیون) تکرار کردند و در این کشتار هم240000 نفر به قتل رسیدند.در (سافیل) واقع در اسپانیا،138 مسیحى را به یکى از مقابر دور از شهر برده و آنها را با گلوله مجروح و سپس زنده به گور کردند، بطوریکه دستهایشان از قبر بیرون مانده و برخى از اجساد بطور کامل زیر خاک پنهان نشده بود.البته این قساوت قلب براى یهود، تازگى ندارد و حتّى در همین جنگ اخیر (1967م) مسلمانان و اسرائیل هنگامى که آنها بر بیتالمقدّس پیروز شدند، به یکى از قریههاى نزدیک شهر حمله برده و مردم بىدفاع و بىگناه از ترس به مسجد پناه بردند. ولى یهود مگر مسجد مىفهمد؟ وقتى همه مردم وارد مسجد شدند هلىکوپترها بر فراز مسجد به پرواز در آمده و دهها نفر از مردم بىگناه و بىدفاع را با مواد منفجره به خون خود آغشته نموده و آتش زدند(14).2 ـ کشتن انبیاءالله:قرآن مجید در این باره مىفرماید: (وَلَقَدْ اتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ وَقَقَّیْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ اتَیْنا عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ وَأیَّدْناهُ بِرُوح الْقُدُسِ أفَکُلَّما جائَکُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى اَنْفُسَکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَریقا کَذَّبْتُمْ وَ فَریقا تَقْتُلُونَ)(15).و ما به موسى کتاب تورات را عطا کردیم و از پى او پیغمبران را فرستادیم و عیسى(ع) پسر مریم را به ادلّه روشن، حجّتها دادیم و او را به واسطه روحالقدس اقتدار و توانائى بخشیدیم، آیا هر پیامبرى که بر خلاف هواى نفس شما اوامرى از جانب خدا آورد از امرش سرپیچى کرده از راه حسد گروهى را تکذیب مىکنید و گروهى را مىکشید؟همچنین مىفرماید: (وَاِذا قیلَ لَهُم امِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ قالوُا نُؤْمِنُ بِما اُنْزِلَ عَلَیْنا وَ یَکْفُرُونَ بِما وَرآءَهُ وَ هُوَ الحَقُّ مُصَدِّقا لِما مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ اَنْبیاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ)(16). چون به یهود گفته شد ایمان بیاورید به قرآنى که خدا براى (هدایت بشر) فرستاده، پاسخ دادند که تنها به تورات، چون به ما نازل شده ایمان مىآوریم و به غیر تورات کافر مىشوند در صورتى که قرآن حقّ است و کتاب آنها را تصدیق مىکند، بگو اى پیغمبر اگر شما در دعوى ایمان به تورات راستگو بودید به کدام حکم تورات قبل از این پیغمبران را کشتید؟و باز قرآن مىفرماید: (لَقَدْ اَخَذْنا میثاقَ بَنى اسْرائیلَ وَاَرْسَلْنا اِلَیهِمْ رُسُلا کُلَّما جآئَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى اَنْفُسُهُمْ فَریقاً کَذَّبُوا وَ فَریقاً یقتُلوُنَ)(17).ز بنى اسرائیل پیمان گرفتیم (که خدا را اطاعت کنند) و پیامبرانى بر آنها فرستادیم (که احکام خدا بیاموزند) هر رسولى آمد چون بر خلاف هواى نفس آنها گفت، گروهى را تکذیب کرده و گروهى را کشتند.عجیب آنکه کشتن پیامبران آنقدر در بین آنها معمول شده بود که صورت طبیعى به خود گرفته بود، چنانچه در روایات است که یهود مابین طلوع فجر تا طلوع آفتاب70 پیامبر را سر بریدند و سپس دکانهاى خود را باز مىکردند مثل اینکه هیچ کارى نکردهاند(18).از جمله پیامبرانى که بدست آنها به قتل رسیدند، یحیى و زکریّا(علیهماالسلام) بودند که فقط بخاطر آنکه آنها را از فحشاء و منکرات منع مىکردند مستحق قتل شدند.چنانچه مىخواستند (هارون) جانشین حضرت موسى(ع) را به قتل برسانند. و براى عیسى(ع) چوبههاى دار نصب کردند. از همه بزرگتر آنکه پیامبر اسلام(ص) را شهید کردند چنانچه در تواریخ مىنویسند: پس از فتح خیبر همسر (سلام بن مشکم) یهودى که ظاهرا اسلام آورده بود طعامى از گوشت ران گوسفند مهیّا کرده، و به خدمت رسول اکرم(ص) فرستاد، پیامبر خدا(ص) که هیچ وقت عادت نداشت غذا را تنها میل کند، (بِشر بن براء) را دعوت کرد بِشر هم دست برده و قطعهاى از آن گوشت را خورد و مقدارى از آن را جوید، یک مرتبه لقمه را از دهان انداخته، فریاد زد (به خدا قسم که این گوشت به من خبر مىدهد که مسموم است) ولى آن زهر آنقدر قوى بود، که بِشر را در همان جا به قتل رسانیده و پیامبر اکرم (ص) را پس از چند هفته شهید کرد(19).3 ـ دروغ، افتراء، تحریف:رآن مىفرماید: (وَدَّتْ طائِفَةٌ مِنْ اَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یُضِلُّونَکُمْ وَ ما یُضِلّوُنَ اِلاّ اَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرونَ)(20).گروهى از اهل کتاب انتظار و آرزوى آن دارند که شما را گمراه کنند، به آرزو نخواهند رسید و این را نمىفهمند.و مىفرماید: (یا اَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ اَنْتُمْ تَعْلَمُونَ)(21).اى اهل کتاب چرا حقّ را به باطل مشبه مىسازید تا چراغ حقّ را به باد شبهات خاموش کنید در صورتى که به حقّانیّت آن آگاهید.(مِنَ الَّذینَ هادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ یَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَیْنا وَاسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَ راعِنا لَیّا بِاَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْناً فِىالدّینِ وَلَوْ اَنَّهُمْ قالُوا سَمِعْنا وَ اَطَعنا وَاسْمَعْ وَانْظُرْنا لَکانَ خَیْرا لَهُمْ وَ اَقْوَمَ وَلکِنْ لَعَنَهُمُاللَّهُ بَکُفْرِهِمْ فَلایُؤْمِنُونَ اِلاّ قَلیلاً)(22).گروهى از یهود کلمات خدا را از جاى خود تغییر داده و مىگویند: فرمان خدا را شنیده و از آن سر مىپیچیم و (به زبان جسارت با تو خطاب مىکنند) مىگویند بشنو که کاش شنوا باشى و گویند ما را رعایت کن و گفتار شان زبان بازى و تمسخر به دین است و اگر به احترام مىگفتند که ما فرمان حقّ را شنیده و تو را اطاعت کنیم و تو سخن ما بشنو و به حال ما بنگر، آنان را نیکوتر بود و به صواب نزدیکتر. خدا آنها را چون کافر شدند لعنت کرد که به جز اندکى از آنها (لایق رحمت خدا نیستند) ایمان نمىآورند.(... مِنَالَّذینَ هادُوا سَمّاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرینَ لَمْ یَأتُوکَ یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ...)(23).و نیز اندوهگین مباش از یهودانى که جاسوسى کنند، سخنان فتنه خیز به جاى کلمات حق تو به آن قومى که از کبر نزد تو نیامدند، مىرسانند (مانند یهودان خیبر) (آنها از دشمنى و عناد به اسلام کلمات حقّ را بعد از آنکه به جاى خود مقرّر گشت) به میل خویش تغییر دهند.4 ـ مکر و خدعه:ین دو صفت دو عصاى ضخیمى است که همیشه یهود در کارهاى خود بر آنها تکیه مىکنند. مکر و خدعه در ذات هر یهودى است، در هرکجا و در هرکارى که انجام مىدهد با او همراه مىباشد.قرآن مىفرماید: (وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَاللَّهُ وَاللَّهُ خَیْرُالْمکِرینَ)(24).یهود با خدا مکر کردند، خدا هم در مقابل با آنها مکر کرد و از همه کس خدا بهتر مکر تواند کرد.(یا اَیُّهاالرَّسُول لایَحْزُنْکَ الَّذینَ یُسارِعُونَ فِىالْکُفْرِ مِنَالَّذینَ قالُوا آمَنّا بِاَفْواهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ...)(25).اى پیغمبر غمگین از آن مباش که گروهى از آنان که به زبان اظهار ایمان کنند و به دل ایمان نیاورند به راه کفر مىشتابند.5 ـ مال اندوزى و ثروت پرستى:وقتى که موسى(ع) براى آوردن الواح به کوه طور رفت و سامرى گوسالهاى از طلا و نقره براى آنها ساخت، از آن روز تا به امروز ثروت بزرگترین معبود یهود است.هر یهودى سعى مىکند مالهاى جهان را تحت اختیار خود در آورد و ازاین راه اختیار دار مردم باشد.خداوند متعال مىفرماید: (وَلَقَدْ جائَکُمْ مُوسى بِالبَیِّناتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ اَنْتُمْ ظالِمُونَ)(26).و با آن همه آیات و دلایل روشن که موسى براى شما آشکار نمود باز گوسالهپرستى اختیار کردید در غیاب او، که مردمى سخت ستمکار بودید.َ تَرى کَثیرا مِنْهُمْ یُسارِعُونَ فِىالاِثْمِ وَالْعُدْوانِ وَ اَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ماکانُوا یَعْمَلُونَ)(27).بسیارى از آنها را بنگرى که در گناه و ستمکارى و خوردن حرام مىشتابند، بسیار کار بدى را پیشه خود ساختهاند.6 ـ پیمان شکنى و نقض عهد:اگر امکان داشت تا پیمان شکنى را مجسّم کنیم... مىبایستى به یهود نگاه کرد. چه پیمانها و عهدهائى را که زیر پا نهادند و شرافت انسانیّت را لگدمال نمودند؟هنگامى که پیامبر اسلام(ص) خندق را حفر کرد و مانع عبور سپاه کفار شد، یهود (بنى قریظه) که هم پیمان رسول الله(ص) بودند یک جلسه اضطرارى تشکیل داده و با خود قرار گذاشتند، که آنها از پشت بر لشکر اسلام حمله کنند و هم از طرف دیگر کفار بر آنها حملهور شوند تا بدین وسیله اسلام را از ریشه نابود سازند، ولى سرانجام لشکر أحزاب شکست خورد و این بار نوبت این قبیله خائن رسید.پیامبر اکرم(ص) مدّت25 روز آنها را محاصره کرد، تا بالاخره تسلیم شدند.بعد از آن700 مرد سلحشور را دربند کرده خدمت پیامبر اسلام(ص) آوردند، پیامبر اکرم فرمود: هرکس را که مىخواهید انتخاب کنید تا در باره شما قضاوت کند. آنها (سعد بن معاذ) را که قبلا از همان قبیله خیانت کار بود انتخاب کردند، سعد که طبیعت آنها را مىدانست أمر کرد، تا تمام مردها را گردن زده و زنهایشان را اسیر کنند. هنگامى که پیامبر خدا(ص) قضاوت سعد را شنید، فرمود: بخدا قسم حکم تو مطابق حکم خدا بود(28).7 ـ فساد اخلاق:فساد اخلاق، یکى از وسائل شرافتمندانه پیشرفت یهود است و به قول هیتلر هر دُملى را که انسان بشکافد خواهد دید که میلیونها یهودى داخل آن مشغول فسادند(29).قرآن مجید مىفرماید: (لُعِنَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ بَنى اِسْرائیلَ على لِسانِ داوُدَ وَ عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ کانُوا لا یَتَناهَوْنَ عَنْ مُنْکَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما کانُوا یَفْعَلوُنَ)(30).کافران بنى اسرائیل به زبان داود و عیسى بن مریم مورد لعن و نفرین واقع شدند که نافرمانى حکم خدا کرده و از حکم حقّ سرکشى کردند، آنها هیچگاه از کار زشت خود (با آن همه پند و اندرز رسولان) دست بر نداشتند و آنچه مىکنند چقدر زشت و ناشایسته است.8 ـ ربا خوارى:قرآن مجید در این باره مىفرماید:(فَبِظُلْمٍ مِنَالَّذینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّباتٍ اُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدّهِمْ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ کَثیرا وَاَخْذِهِمُ الرِّبوا وَقَدْ نُهُوا عَنْهُ وَاَکْلِهِمْ اَمْوالَ النّاسِ بِالْباطِلِ وَ اَعْتَدْنا لِلْکافِرینَ مِنْهُمْ عَذابا اَلیما)(31).پس به جهت ظلمى که یهود (در باره پیامبران و عیسى(ع) و در حقّ خود) کردند و هم بدین جهت که بسیارى از مردم را از راه خدا منع نمودند، ما نعمتهاى پاکیزه خود را که بر آنان حلال بود، حرام کردیم و از این جهت که ربا مىگرفتند، در حالى که از آن نهى شده بودند، نیز از این رو که اموال مردم را به باطل (مانند رشوه و خیانت و سرقت) مىخوردند. و ما براى کافران آنها عذابى دردناک مهیّا ساختیم.این شمهاى از صفات رذیله و برجسته یهود است و شاید همین عادات و روشهاى ناپسند بوده که همیشه آنها را تحت فشار دولتها قرار مىداد و همین سبب شد که یهود را از بیشترین کشورهاى جهان اخراج کنند.در سال1290 میلادى یهود، مردم (انگلستان) را بستوه در آورد، در نتیجه (ادوارد) فرمان داد که همه آنها را از کشور انگلستان بیرون کنند و در اعلامیهاى که از طرف او منتشر شد آمده بود که: یهود باید قبل از عید قدسین از کشور انگلستان خارج شوند و چنانچه کسى از این تاریخ خارج نشود او را اعدام کرده و به دار آویزان کنند و جسدش را چهار قسمت بنمایند.در اثر این فرمان، تعداد16000 یهودى که ساکن انگلستان بودند آنجا را ترک کرده و تمام اموال آنها مصادره شد.پس از این تاریخ مدّت400 سال ورود یهود به انگلستان ممنوع بود، تا آنکه (کرمویل) در سال1657 میلادى تحت شرائطى اجازه داد که وارد کشور انگلستان شوند(32).در همین سال براى نخستین بار به یهود اجازه داده شد که اوّلین کنیسه خود را در لندن بنا کنند.و فقط در سال1674 به یهود (آمریکا) که در آن وقت یکى از مستعمرات بریتانیا بود اجازه دادند که علنا عبادت کنند. و در سال1841 اولین روزنامه یهودى در انگلستان منتشر شد.در کشور فرانسه (لویس اغسطس) یهود را از آن کشور بیرون کرد و تا مدّت20 سال از ورود آنها جلوگیرى نمود. و در عهد (فیلیپ زیبا) براى دومین بار آنها را از فرانسه بیرون کرده و تمام دارائیهاى آنها را مصادره نمود. و در سال1341 میلادى، مردم بر علیه یهود شورش کرده و هزاران یهودى را سر بریدند، این شورش چندین سال ادامه داشت، بطوریکه در سال1394 یک یهودى در کشور فرانسه وجود نداشت.در سال1492 به آنها اجازه داده شد که وارد فرانسه شوند، ولى تا اواسط قرن شانزدهم به آنها اجازه سکونت در شهر را ندادند(33).یهود چندین بار در کشور (آلمان) طرد شدند که آخرین مرتبه بدست هیتلر انجام گرفت و مدّت12 سال وحشتناکترین شکنجهها را از طرف نازیها تحمّل کردند.ما نمىدانیم هیتلر روى چه اساسى آنها را نابود کرد، ولى همین قدر مىدانیم که یهود ملتى پست و بىشرافت است و انسانیّت از دست او زخمهاى زیادى بر تن دارد و آنچه بر سرش آمده کیفر خونریزیهاى او نخواهد بود.در کشور (اسپانیا) در تاریخ31 مارس سال 1492 (فردیناند) اعلامیهاى صادر کرده و در آن از یهود خواست که تا آخر ماه یولیو این کشور را براى همیشه ترک گویند، در اثر این فرمان تعداد500000 یهودى از اسپانیا خارج شدند.همچنین از کشورهاى (شوروى سابق، لهستان، ایتالیا، روم، بلغارستان، سویس و مجارستان) یهود چندین بار طرد و اخراج شدند./منبع: yahood.net/منابع:
1 ـ سوره بقره، آیه49.
2 ـ (موقف علماء الاسلام منالیهود)، چاپ کربلا، صفحه10.
3 ـ مجله العربى چاپ کویت7، شماره 109، سال1967.
4 ـ فلسطین والضمیر الانسانى، صفحه54.
5 ـ مجله العربى شماره109 صفحه54.
6 ـ تاریخ الاسرائیلین ـ تألیف شاهین مقاریوس، چاپ المقتطف1904.
7 ـ مجله العربى109، صفحه55.
8 ـ تاریخ القدس، تألیف عارف المعارف، چاپ دارالمعارف1951.
9 ـ براى توضیح بیشتر به کتاب (خطرالیهودیة العالمیة)، تألیف عبدالله التل مراجعه شود.
10ـ (الیهود فى تاریخ الحضارات الاولى)، ترجمه عادل، قاهره1950.
11ـ همان مدرک، صفحه58.
12ـ سوره بقره، آیه74.
13ـ سوره مائده، آیه13.
14ـ این خبر در تمام رادیوها و روزنامهها و جرائد آن زمان منتشر شد.
15ـ سوره بقره، آیه87.
16ـ سوره بقره، آیه91.
17ـ سوره مائده، آیه70.
18ـ قصص الانبیاء.
19ـ موقف علماءالاسلام منالیهود، صفحه29، مکتب اسلام شماره 3، سال9، صفحه162، معروف این است که پیامبر در موقع بیمارى خود چنین مىفرماید: این بیمارى از آثار غذاى مسمومى است که آن زن یهودى پس از فتح خیبر براى من آورد. زیرا اگرچه پیامبر اولین لقمه را بیرون انداخت، ولى آن زهر با آب دهان پیامبر کمى مخلوط شد و روى دستگاههاى بدن آن حضرت اثر خود را گذارد.
20ـ سوره آل عمران، آیه69.
21ـ سوره آل عمران، آیه71.
22ـ سوره نساء، آیه46.
23ـ سوره مائده، آیه41.
24ـ سوره آل عمران، آیه54.
25ـ سوره مائده، آیه41.
26ـ سوره بقره، آیه92.
27ـ سوره مائده، آیه62.
28ـ قصص الانبیاء.
29ـ (تاریخ آلمانیا الهتلریه)، جلد1.
30ـ سوره مائده، آیه78 و79.
31ـ سوره نساء، آیه160 و161.
32ـ مجله (الآداب)، 11/1957، صفحه43.
33ـ (خَطَر الیهودیة العالمیة على الإسلام والمسیحیة)، صفحه114.
هنگامى که میلیونر مشهور آقاى (هنرى فورد) کتاب (یهود، یگانه مشکله جهان) را انتشار داد، آنقدر یهود با سلاح (ضدّ سامى) با او جنگ کردند که بالاخره مجبور شد نامهاى که خود یهود نوشته بودند بعنوان معذرت خواهى، او امضاء کند و از آنها پوزش بطلبد(12). (حاییم وایزمن) مىگوید: ما هر کجا برویم سلاح (ضدّ سامى) را با خود حمل خواهیم کرد(13). و یهود این سلاح را در آمریکا، انگلستان و فرانسه بکار برده و نتائج بسیار مفیدى را از آن بدست آورده است./این عقدهها ترکیده مىشود/همیشه عقدههاى حقارت واکنشهاى زیانآورى داشته است، ولى تاریخ واکنشى بسان واکنشهاى عقده یهود ندیده است، واکنشى که دهها جنگ را بپا کرده است و صدها میلیون انسان را بکشتن داده است.یهودیها براى جبران آن همه زجرها، محفلها و حزبهاى گوناگونى تشکیل دادند، تا بوسیله آن بتوانند انتقام آن همه فشار و سختگیریهاى مردم را از ملّتهاى ضعیف و ناتوان بگیرند.الف: اولین محفل آنها که در قرن هفدهم تأسیس شد، محفل (ماسونى) بود که پیروزىهاى زیادى را نصیب یهود کرد(1). بطوریکه در اعلامیههاى خود بیان نمودند، سه هدف اساسى را در محافل خود دنبال مىکنند.1 ـ محافظت از یهودیسم در کلّ جهان.2 ـ نابود کردن سایر ادیان جهان.3 ـ دمیدن روح کُفر و الحاد، در ملّتها(2).سرچشمه محفل از بریتانیا بود و در تمام جهان از آنجا شروع شد و به سرپرستى آن:اولین محفل آنها در پاریس در سال1732 میلادى تأسیس گردید.و اولین محفل ماسونى در جبل الطارق در سال1727م و در آلمان در سال1733م، در پرتغال در سال1735م، در هلند در سال1745م در سویس در سال1740م، در دانمارک در سال1745م، در ایتالیا در سال1763م، در بلژیک در سال1765م، در شوروى در سال1771م آغاز بکار کرده و تا سال1907م پنجاه محفل علنى تشکیل شد(3).ب: دومین واکنش آنها تأسیس سازمان (بناى برث) در تاریخ 13/10/1842م بود. این سازمان که در شعلهور کردن آتش جنگهاى جهانى اوّل و دوّم سهیم بود(4) از طرف مهاجرین یهود بوجود آمد.در عهد آیزن هاور رئیس جمهور اسبق آمریکا که خودش رئیس این سازمان بود، آقاى (فلیپ کلولزنیک) را بعنوان رئیس نمایندگان آمریکا در سازمان ملل متحد تعیین کرد.در حال حاضر این سازمان در آمریکا و کشورهاى اروپائى بطور علنى مشغول فعالیّت است(5).ج: سومین واکنش آنها، جنبش (صهیونیسم) بود.هدف این جنبش ارتجاعى و نژادى آن بود که حکومت موهوم و خیالى بنى اسرائیل را باز گرداند و بر خرابههاى مسجدالاقصى (هیکل حضرت سلیمان) را بنا کند(6).ابتداى این حرکت را مىتوان سال1816م دانست، گرچه هرتسل (1860 ـ 1904م) براى اولین بار آن را علنى کرده و خیلىها آن را از ابتکارات هرتسل دانستهاند.به عقیده صهیونیستها هر یهودى صهیونى است، ولى لازم نیست که هر صهیونى یهودى باشد، زیرا اسامى اعضاء این حرکت افراد زیادى را نام مىبرد که هیچ یک آنها یهودى نبوده است، مانند: (چرچیل، ایدن، ترومان، آیزن هاور، کندى و جانسون).چرچیل در اواخر حیات خود مىگفت: من یک صهیونى واقعى هستم و افتخار مىکنم(7).(پُرُتُکلهاى(8) حکماى یهود) از آنِ همین حرکت است. این کتاب خطرناکترین برنامههاى صهیونیها را براى سیطره بر جهان فاش مىکند(9).د: چهارمین واکنش یهود را جمله (ضدّ سامى)(10) تشکیل مىدهد، که این دروغ بزرگ سلاح بُرّنده یهود شده است.یهودیان چگونه از آن استفاده مىکنند؟!دستهاى خرابکار یهود بر همه جنگها و کشمکشهاى جهان اثر گذاشته، ولى مگر کسى مىتواند آن را فاش کند؟1 ـ هنگامى که خاندان سلطنتى (ساسون) در سال 1832( إلى) 1864 تجارت مواد مخدر را بدست گرفتند و مردم در این عمل اظهار نارضایتى کردند، یهودیان فریاد زدند (ضدّ سامى).2 ـ هنگامى که یهود دو جنگ جهانى اوّل و دوّم را برپا کردند، مردم خواستند آنها را مفتضح کنند، فریاد زدند: (ضدّ سامى).3 ـ هنگامى که دکترهاى یهودى در آمریکا میکروب سرطان را براى آزمایش به چند جوان مسیحى تزریق کردند و مردم خواستند از آن جلوگیرى کنند، فریاد زدند: (ضدّ سامى)(11).4 ـ هنگامى که میلیونر مشهور آقاى (هنرى فورد) کتاب (یهود، یگانه مشکله جهان) را انتشار داد، آنقدر یهود با سلاح (ضدّ سامى) با او جنگ کردند که بالاخره مجبور شد نامهاى که خود یهود نوشته بودند بعنوان معذرت خواهى، او امضاء کند و از آنها پوزش بطلبد(12). (حاییم وایزمن) مىگوید: ما هر کجا برویم سلاح (ضدّ سامى) را با خود حمل خواهیم کرد(13). و یهود این سلاح را در آمریکا، انگلستان و فرانسه بکار برده و نتائج بسیار مفیدى را از آن بدست آورده است./آرمانهاى غیر انسانى/یگانه آرمان یهود که صراحتا اعلام مىشود آن است که یک دولت یهودى جهانى بپا کنند، یعنى همه دنیا را تحت تصرّف خویش در آورند.این حکومت بنا به گفته خود آنها از اسرائیل سرچشمه خواهد گرفت و پس از غلبه بر (نیل تا فرات) در راه آن گامهاى بزرگترى خواهند برداشت.به عقیده آنها، اگر از (نیل تا فرات) را بدست بیاورند بقیه مناطق، خواهى نخواهى تسلیم خواهند شد، زیرا این منطقه که با منابع سرشار خود ثروتمندترین مناطق جهان را تشکیل مىدهد، گلوى دنیا محسوب مىشود و کسى که بتواند بر آن حکومت کند چنان است که بر جهان حکومت داشته است.تورات مىگوید: در آن روز به ابرام (ابراهیم) گفت: این زمین را به نسل تو خواهم داد، از نهر مصر تا نهر بزرگ فرات(14).تا آنکه خداوند تو و نسل تو باشم... همه زمینهاى غربت تو را به تو و نسل تو بر مىگردانم... زمینهاى کنعان را به ملک ابدى تو خواهم در آورد(15). یهود پروردگار ما در (حوریب) با ما سخن گفت: بس است آنچه در این کوه توقف نمودید، بروید بالاى کوه اموریین جنوب و سواحل دریا و زمینهاى کنعان و لبنان تا نهر بزرگ فرات را به تصرّف درآورید. داخل شوید و زمینهائى را که خداوند به آنها قسم یاد کرده که آنها را به ابراهیم و اسحاق و یعقوب و فرزندان آنها بدهد تملّک کنید(16).هود براى تحقّق بخشیدن به این نویدها و مژدههاى دیگرى که در (تلمود) وارد شده است در مرحله اوّل یک حکومت مخفیانه مرکب از300 یهودى را تشکیل داد و یک نفر را (وارث سلیمان و داود) بعنوان پادشاه آن انتخاب نمود.این حکومت مخفى در حقیقت صاحب مال، نفوذ و همه کاره اروپا بود(17).آقاى (ولترراتنو) یهودى در روزنامه خود در تاریخ 25/12/1909 مىنویسد: سرنوشت اروپا فقط بدست300 نفر که هریکى رفقاى دیگر خود را بخوبى مىشناسد تعیین مىگردد. این300 نفر که همه یهودى مىباشند، داراى وسائل کافى براى سرنگون ساختن رژیمهاى مخالف هستند.یهود این حکومت جهانى خود را به یک افعى بسیار بزرگى تشبیه مىکنند که از سال70م، براى نابود کردن جهان در حرکت است. دُم این افعى در فلسطین باقى خواهد ماند و سر آن به حرکت خواهد آمد، تا آنکه تمام دنیا خراب شود و در این وقت سر او از این جهانگردى ننگین خود باز گشته و در شهر بیتالمقدّس زیر پرچم یهود آرام خواهد گرفت.ولى چون این آرمان کاملاً غیر انسانى، با وجود ادیان و اخلاق، امکانپذیر نبوده است، آنها سخت مىکوشند تا از اخلاق و دین مفهومى باقى نماند.خاخام (ریچران) در یکى از سخنرانىهاى خود که بر سر قبر (سیمون بن یهوذا) در شهر براغ سال1869م، ایراد کرده و در مجله (کانت مپران) که در تاریخ 1/7/1880م، چاپ شده است، مىگوید: پدران گذشته ما هر ساله کنفرانسى بر سر این قبر تشکیل مىدادند و این وظیفه ما است که اوّل هر قرن این کنفرانس را تشکیل داده و براى سیطره بر جهان طرح و برنامهریزى بنمائیم.اکنون هیجده قرن از جنگ یهوذا تا این زمان مىگذرد، براى این که خداوند وعده داده است ابراهام قدرت پیدا مىکند بر جهان و در این مدّت یهود، اهانتها و جسارتهاى زیادى بخود دیده و چندین بار قتل عام شده، ولى آنها تسلیم نشده و اگر در دنیا پراکنده مىباشند علّتش این است که دنیا ملک آنها است.و اضافه مىکند: اینک ملّت ما گامهاى بزرگى را بسوى قله جهان برداشته و هر روز که مىگذرد بر قوّت و قدرت و نفوذ ما افزوده مىشود. ما خداوند این زمان را که عبارت از طلا است مالک هستیم، همان خداوندى که هارون آن را بصورت گوسالهاى در آورد و ما آن را پرستش کردیم و اینک بصورت خداوند تمام مردم جهان در آمده است. در آن لحظه که طلاهاى جهان بدست ما در آید وعدههاى أبراهام (ابراهیم(ع)) را عملى خواهیم کرد و بر جهان سیطره کاملى خواهیم یافت./یهود و آمریکا/آیا آمریکا در دست یهود است؟(18) این سؤال پس ازجنگ اخیر 1967م مسلمانان و اسرائیل و پس از آنکه آمریکا جانب یهود را گرفت، زیاد بر سر زبانها آمده است.ولى قبل از هر چیز خوب است خلاصهاى از کتاب (یهود یگانه مشکله جهان) را نقل کنیم.در حدود400 سال است یعنى از همان اوائل ورود (کلمبس) که یهود وارد آمریکا شدهاند و از همان روز تا بحال زحمات زیادى کشیده تا بالاخره توانستند این کشورى را که امروز بزرگترین و ثروتمندترین کشورهاى جهان محسوب مىشود تحت نفوذ خود درآورند. و با آنکه (سویفیسات) حاکم آن روز به نیویورک که یکى از مستعمرات هلند بود، اعلامیهاى صادر کرد و در آن از یهود درخواست نمود از نیویورک خارج شوند، ولى در اثر سهامهاى زیادى که یهود در شرکتهاى هلندى داشتند، مدیران آنها از (ستویفیسات) خواهش کردند که از این امر صرف نظر کند.آنچه را که این حاکم توانست انجام دهد این بود که به آنها اجازه نداد دکانهاى خود را بر سر چهار راهها و محلهاى عمومى و پرجمعیّت قرار دهند. ولى همان نیویورک، امروز بصورت محلهاى از محلّههاى یهود در آمده است. و بطور کلّى نیویورک بزرگترین مرکز یهود بشمار مىرود، زیرا همه تجارتخانهها، کارخانهها، صنایع و زمینها، ملک یهود است، هرگز به کسى اجازه نخواهند داد تجارت کند و یا ثروتى بهم رساند. بنا براین آمریکائیها نباید تعجب کنند هنگامى که خاخامهاى یهودى ادعا مىکنند که آمریکا همان میعاد گاهى است که پیامبران آنها وعده دادهاند و نیویـورک، اورشلیم آنها و سلـسله جبـال راکى کوههاى (صهیون) است(19).در ایّام (جورج واشنگتن) تعداد یهود بیش از چهار هزار نفر نبوده آنها در زمان جنگ استقلال، جانب آمریکا را گرفتند و حتّى به اهالى مستعمرات، کمکهاى زیادى کردند.ولى پنجاه سال از این تاریخ نمىگذشت، که تعداد آنها از3300000 نفر بیشتر شده، امّا امروز تعداد آنها براى هیچکس معلوم نیست و این خود یکى از سیاستهاى یهود است زیرا سرشمارى آمریکا بدست آنهاست.شما اگر تعداد فرانسوىها، آفریقائىهاى ساکن آمریکا را از دولت بپرسید، فورا به شما اطلاع خواهند داد، تعداد آسیائىها هم همه معلوم است، ولى آنچه معلوم نیست و همچنان در مخفى بودن آن کوشش بسیارى مىشود تعداد یهود است و شاید خود دولت هم آن را نداند زیرا پروندههاى راجع به این موضوع همیشه مفقود و مجهول است(20).معمولاً سینماها، تآترها، تجارت شکر، تجارت گندم، تنباکو، فولاد و پنجاه درصد از تجارت گوشت و بیش از 60? از تجارت کفش و اغلب صنایع، ادوات موسیقى و جواهرات و تمام مشروبات الکلى و صندوقهاى وام جهانى در دست یهود است(21).بطور قطع مىتوانیم بگوئیم که ملّت آمریکا راضى نبوده و نخواهد بود که یهود بازارهاى تجارتى خود را در این کشور متمرکز سازند، زیرا تاریخ چنین نشان داده که هرکشورى که یهود در آن تمرکز داشته باشد عوامل فساد در آن زیاد شده و در نتیجه کشورهاى دیگر نسبت به آن بدبین خواهند شد، چنانچه این امر نسبت به اسپانیا، آلمان و بریتانیا اتفاق افتاده است.بسیار مىشنویم که بریتانیا چنین کرده است و آلمان چنان نموده است، ولى در واقع یهود آن را انجام داده و هیچ ارتباطى به دولت بریتانیا و آلمان ندارد.امروز آمریکا بهمین درد مبتلاست و هر کارى را که یهود انجام مىدهند به نام ملّت آمریکا تمام مىشود، در صورتى که ملّت آمریکا از آن مبرّا مىباشد(22).امروز ملّت آمریکا فقط با عینکهائى که یهود بر چشم آنها نهادهاند به دنیا مىنگرد و این بدبختى دیگرى است که نصیب ما مىشود.یهود در هرگوشه و کنارى نفوذ کردهاند و حتّى کلیساهاى مسیحى در آمریکا تحت نفوذ آنهاست و در حقیقت منبرهاى کلیساها وسیلهاى از وسائل تبلیغات یهودى مىباشد.به عقیده من اگر کشیشها و کاردینالها به حرفهاى خود رسیدگى کنند، خواهند دید که 70? از حرفهاى آنها از افکار یهودى سرچشمه گرفته است(23).برنامههاى اقتصادى آمریکا فقط بدست یهود اجرا مىشود.شاید افکار عمومى مردم و سرمقالههاى روزنامههاى آمریکا، از افکار خود یهود، یهودىتر است.اگر در دنیا مکانى وجود داشته باشد که افکار یهودى را به مردم تزریق کند، همان کنیسههاى آمریکا است(24).اگر یهود در اعماق کلیساها دست یافتهاند، آیا ممکن است در دانشگاهها دست نداشته باشند؟تمام دانشگاههاى آمریکا از نفوذ یهود و افکار و عقائد آنها رنج مىبرند(25).در آمریکا دو سازمان یهودى وجود دارد یکى به نام (کهیلا نیویورک) و دیگرى به نام (کابینه یهودى آمریکا).(کهیلا) امروز به صورت یک حکومت مستقلى در آمده است، تمام قراردادهاى او قانون حساب مىشود و شاید این سازمان قویترین اتّحادیّههاى یهودى را تشکیل مىدهد.علّت هجرت کردن روزافزون یهود به نیویورک، وجود همین سازمان است. (کهیلا) نسبت به یهود حکم رُم نسبت به نصارى و مکّه نسبت به مسلمانان را دارد(26).وجود کهیلا دلیل بسیار محکمى است بر علیه کسانى که مىگویند: (یهود یک عنصر منقسم برخود و متنافرى را تشکیل مىدهد)، زیرا در این سازمان امپریالیستها و تودهئیها و خاخامهاى یهودى چون برادر بر سر یک میز نشسته و زیر پرچم (یهوذا) براى مقاصد خود نقشه ریزى مىکنند(27).هر فرد یهودى در آمریکا دست کم در یک سازمان مخفى اسم نویسى کرده است(28).کهیلا نام خود را تغییر داده و نام (کنفرانس یهودى جهانى) را براى خود نهاده است و تقریبا تمام آرمانهاى خود را به تحقّق رسانده است(29).هزاران سازمان مخفى تابع کهیلا وجود دارد.خوب است از این آقایان یهود که همیشه سعى کردهاند خود را وطن پرست قلم داد کنند، سؤال کنیم: این سازمانها براى چیست؟ و بر علیه کیست؟ و آنها چرا اینقدر تلاش مىکنند تا نیویورک را از هر عنصر مخالفى جدا سازند؟ و اگر فرض کنیم آنها وطن پرست هستند هیچ احتیاجى به سازمان نخواهند داشت(30).کهیلا درس عبرتى است که دنیا باید آن را به خوبى فرا گیرد تا از سرعت نفوذ یهود باخبر بوده و صورت جهانى که به فرمان یهود حکم مىکند در نظر بیاورد(31).حزب جمهورى آمریکا دامن گرمى براى یهود بوده است و لذا همیشه این حزب در انتخابات پیروز مىشود و در حقیقت این حزب را همان سازمان کهیلا مىچرخاند.تعیین رئیس جمهورى آمریکا جز به دستور یهود، بدستور و فرمان کس دیگرى نیست، ولى بیچاره ملّت آمریکا گمان مىکند که خود آنها رئیس جمهورى را تعیین مىکنند، چنانچه رئیس جمهور پس از انتخابات با آنها کج رفتارى کند، آنقدر در باره او دزدى کشف خواهد شد! که بالاخره یا تسلیم مىشود و یا از صحنه بیرون مىرود.هنوز یهود همان سیاست قدیمى خود را در پیش گرفته است مبنى بر این که نباید یهودى را جلو انداخت، بلکه باید بیگانگان را صورت قرار داده و یهود در پشت صحنه باشند. فایده این کار این است که آنها با سرکاربودن بیگانگان بیش از ظاهر بودن یهود مىتوانند اغراض خود را اعمال کنند، زیرا اگر یهودى رئیس باشد و علنا به اهداف یهود کمک کند، مردم او را متهم کرده و شاید از یهود متنفر شوند، در صورتى که اگر آنها همچنان زیر پرده باشند هیچگاه مورد اتهام قرار نخواهند گرفت و در این صورت هم از انتقاد، سالم مىمانند و هم خواستههاى خود را جامه عمل مىپوشانند(32).در آمریکا سازمان دیگرى وجود دارد به نام (سازمان تامانى). گرچه این سازمان در ظاهر از صحنههاى سیاسى خارج شده ولى در واقع اگر قوىتر و با نفوذتر نشده باشد ضعیفتر نشده است. سرمایه این سازمان را از تجارت جنس ظریف (زنان و دختران) و مواد مخدر تأمین مىکنند!.چندى پیش دولت آمریکا تحقیقاتى در این باره بعمل آورده و مردم بدترین نوع جنایت (یعنى تجارت جنس ظریف) را به چشمهاى خود مشاهده کردند و آنقدر رسوائى این عمل زشت، بالا بود که بسیارى از این بازرگانان بشردوست یهودى، مجبور شدند که نام و فامیلى خود را عوض کنند! و اینک بهترین و معروفترین فامیلهاى یهودى در نیویورک اسمهاى مستعار دارند(33).تآتر... و سینمادیرزمانى است که یهود مىکوشد تا هرچه وسائل تبلیغاتى است مانند تآتر و سینما را منحصرا تحت تصرف خود در آورد. و معمولاً چون تآتر تأثیر شگرفى در مغز و تفکّر افراد جامعه مىگذارد، یهود کارى کرده است که برنامه تآتر دست آنها باشد تا هیچ نمایشى بر علیه آنها اجرا نشود(34).سیطره یهود، منحصر به تآتر نیست بلکه از یک طرف تمام سینماها از مال یهود است و از طرف دیگر صاحب امتیاز آنها مىباشند و همچنین است شرکتهاى فیلم بردارى که همه یهودى مىباشند.مشکل اینجاست که هرجا یهودى باشد مشکلات و انحرافات فراوان است، هر یهودى به سهم خود مىکوشد تا اخلاق ملّتها را فاسد کند و از این راه بر مغز و روح مردم پیروز شود.این مشکل بصورت رسوائى بزرگى در تآترها و سینماهاى آمریکا به وضوح دیده مىشود(35).موسیقى... و یهودمردم از آنکه خانههایشان محل رقص و غنا و موسیقى شده است بستوه آمدهاند ولى آنها نمىدانند که موسیقى و غنا جزو احتکارات یهود است، این یهود هستند که جوانهاى ما را یک مشت افراد نادان و کماطلاع به بار آوردهاند.و همین موسیقى (جاز) که امروز درهر محفلى صورت وحشتناک خود را ظاهر مىکند یکى از اختراعات خطرناک یهود است که آن را براى فساد اخلاق جوانان ساختهاند(36).معمولاً اگر کسى در فساد هائیکه جامعه امروز را تهدید مىکند تحقیقى بعمل آورد بدون شک خواهد یافت که دست یهود در تمام آنها دخالت دارد و حتّى جنگهاى خونینى که تا به حال هزاران انسان را به کشتن داده است بدست مرموز یهود برپا شده است(37).شراب... و یهودجون فوستر فریزر در کتاب (یهودى فاتح) که در سال1916 چاپ شده است مىنویسد: تجارت ویسکى در آمریکا، منحصر به یهود است. و 80? از اعضاى کابینه بازرگانان شراب، یـهودى هستند چنانچه تجارت انـواع سیگار هم منحصر به یهود است(38).یگانه کسیکه از شراب تبلیغ مىکند یهود هستند زیرا شما هیچ نمایش، کتاب قصّه، فیلم و غیره را خالى از اسم شراب نخواهید یافت. مىدانید چرا؟ براى این که این تجارت آنها است و آن هم تبلیغات آنها(39)! آیا پس از همه این تبلیغات نمىتوان گفت که یهود به قسمتى از آرمانهاى خود رسیدهاند؟ منبع: yahood.net / منابع:/
1 ـ براى توضیح بیشتر بهمین کتاب مراجعه شود.
2 ـ (الماسونیة منشئة ملک اسرائیل)، تألیف محمّد على زعبى، بیروت1956 م.
3 ـ به دائرةالمعارف بریتانیا ماده (فرماسورى) مراجعه شود.
4 ـ (خطرالیهودیة العالمیة علىالاسلام والمسیحیة)، صفحه154.
5 ـ (الخطر المحیط بالاسلام)، صفحه203.
6 ـ (تاریخ الحرکة الصهیونیة)، تألیف دکتر آلن تایلر.
7 ـ (خطرالیهودیة العالمیة)، صفحه172.
8 ـ قراردادها.
9 ـ (خطرالیهودیة العالمیة)، صفحه150.
10 ـ سام یکى از فرزندان حضرت نوح علیهالسلام است واز اقوامى که به او منتسب هستند، مانند: اعراب و عبریها را سامى گویند.
11 ـ (خطر الیهودیة العالمیة)، صفحه 174.
12 ـ مقدمه کتاب (خطر الیهودیة العالمیة)، صفحه12.
13 ـ (خطر الیهودیة العالمیة)، صفحه 178.
14 ـ سفر پیدایش اصحاح، صفحه15.
15 ـ همان مدرک، صفحه17.
16 ـ تثنیه اصحاح اوّل.
17 ـ (الیهودیة العالمیة)، صفحه135.
18 ـ تألیف هنرى فورد میلیونر مشهور، در این کتاب بحثهائى پیرامون تاریخ یهود در آمریکا، گوشههائى از نفوذ یهود، قربانیان یا جبّاران، آیا یهود امّتى را تشکیل مىدهند؟ برنامههاى سیاسى یهود، مقدمهاى بر کتاب پروتکلها، چگونه یهود از سلطه خود استفاده مىکنند، نفوذ یهود در سیاست آمریکا، بُلشفیکها و صهیونیستها، سیطره یهود بر تآتر و سینما، شراب، قمار، فساد، مشکله بزرگ جهان، مد و جزر در سلطان مالى یهود، سیطره بر روزنامهها، دولت جامعه (یهوذا) و غیره مىباشد. یکى از کتابهاى سودمندى است که اخیرا در کشورهاى عربى انتشار یافته است. و این کتاب در سال1921 از طرف شرکت ماشین سازى مشهور (فورد) منتشر گردید و بلافاصله یهود نسخههاى آن را جمع کرده و آتش زدند. فورد پس از تألیف این کتاب آنقدر مورد انتقاد محافل آمریکائى قرار گرفت که بالاخره مجبور شد معذرت نامهاى را که روزنامهها از طرف او چاپ کرده بودند امضاء کند، هر نسخهاى از این کتاب در آمریکا800 دلار بفروش رسید!
19ـ (یهود یگانه مشکله جهان)، صفحه19.
20 ـ (یهود یگانه مشکله جهان)، صفحه58.
21 ـ همان مدرک، صفحه22.
22 ـ همان مدرک، صفحه23.
23 ـ همان مدرک، صفحه31.
24 ـ همان مدرک، صفحه33.
25ـ همان مدرک، صفحه34.
26 ـ (یهود یگانه مشکله جهان)، صفحه109.
27 ـ همان مدرک، صفحه109.
28 ـ همان مدرک صفحه110.
29 ـ همان مدرک، صفحه113.
30 ـ همان مدرک، صفحه116.
31 ـ همان مدرک، صفحه112.
32 ـ همان مدرک، صفحه132.
33 ـ همان مدرک، صفحه136.
34 ـ همان مدرک، صفحه162.
35 ـ همان مدرک، صفحه163.
36 ـ همان مدرک، صفحه184.
37 ـ همان مدرک، صفحه184.
38 ـ همان مدرک، صفحه199.
39 ـ همان مدرک، صفحه203.
این کتاب که سر و صداى زیادى در جهان آن روز بپا کرد، به هرتسل فهماند که این پیشنهاد موافقان زیادى دارد و لذا فورا به ترکیه مسافرت کرده و از سلطان عبدالحمید درخواست کرد که در مقابل دریافت مبالغ زیادى، به یهود اجازه بدهد تا وارد فلسطین شوند. ولى چون سلطان عبدالحمید، این پیشنهاد را رد نمود، هرتسل به بریتانیا متوسل شد و بالاخره بریتانیا را راضى کرد که صحراى سینا را بدهد . اسرائیل چگونه به وجود آمد؟/در اوائل این قرن، (بریتانیا) بزرگترین دولت استعمارگر را تشکیل مىداد، براى جلوگیرى از نفوذ روزافزون (آلمان) که با سرعتى چون برق سراسر دنیا را فرا مىگرفت سعى کرد تا سدّى از انسانها در برابر آلمان بسازد، در این زمینه ارتباط هائى با هریک از کشورهاى جهان مانند: هلند، بلژیک، اسپانیا، پرتقال و ایتالیا به عمل آورد و در سال1907 کنفرانسى از بزرگترین سیاستمداران این کشورها تشکیل داد.در پایان این کنفرانس که بیش از یک هفته طول کشید چنین اعلام شد: بزرگترین خطرى که ممکن است متوجه غرب شود بیرون رفتن سواحل دریاى مدیترانه از دست بریتانیا مىباشد.چون این دریا که حلقه اتصال بین شرق و غرب را تشکیل مىدهد در دست مسلمانان است و مسلمانان یک ملّت واحدى هستند و داراى زمینهاى وسیع و منابع سرشارى مىباشند و احتمال مىرود که این ملّت بزرگ یک باره بپا خواسته و از قید اسارت، خویش را آزاد کرده، لذا به کشورهاى بزرگ توصیه مىشود که این ملّت واحد را متلاشى کرده و از اتّحاد و بیدارى آنها جلوگیرى کنند و در مرحله اوّل بایـد آفریـقا را از آسیا جـدا و منفصل کرد و هرگونـه اتحادى را بین این دو قاره از بین برد(1).این نخستین عاملى بود که دولتهاى استعمارى را به فکر ایجاد یک دولت کاملاً اختلافى، آن هم در کنار دریاى مدیترانه انداخت، ولى تنها این را نمىتوان دلیل وجود اسرائیل دانست، زیرا یک عامل دیگرى هم در این امر سهیم بود و آن عامل دین بود. ریشههاى این عامل را در سه هزار سال پیش باید جستجو کرد، یهود سالى که از فلسطین خارج شدند یعنى درست، سه هزار سال پیش بر فراق فلسطین گریه و زارى کردند، (حائط مبکى) یا دیوارِ نُدبه و گریه شاهد زنده براین گفتار است، این دیوار که در شهر بیتالمقدّس است، ناظر گریه و زارىهاى زیادى بوده، که آخرین آنها، گریههاى شوقى بود که از نخست وزیر، علما و سران یهود پس از شکست مسلمانان، پاى آن شنیده شد(2).البته به قول بزرگترین تاریخ دادن عربى آقاى (فلیب حتى) در تاریخ نامى از دولت اسرائیل برده نشده است(3).ولى (بن گوریون)(4) مىگوید: لازم نیست که نام اسرائیل در تاریخ درج شده باشد، همین قدر کافى است که ما این دولت را از هزارها سال پیش در قلبهاى خود بنا کردهایم ما نام اسرائیل را از عصر یسوعا براین شهر نهادیم و در تاریخ هم اسم آن موجود است و آن بلاد (یهوذا) است.هنگامى که ما ازاین شهر بسیار کوچک خارج شدیم، آن را در اعماق قلبهایمان حمل کردیم و تا به حال نام هریک از کوهها، درّهها و شهرهاى آن را در ذهن داریم(5).در سال 117 (بارکوخیا) بنى اسرائیل را جمع کرد و آنها را براى تأسیس دولتى در فلسطین دعوت کرده ولى شکست خورد و این آرزو را به گور برد.پس از این، حرکات مسلحانه براى تأسیس دولتى در این منطقه بسیار واقع شده ولى هیچ یک پیروز نگشته، تا آن که در سال1897 در شهر بال واقع در سوئیس کنفرانسى به ریاست (تیو دور هرتسل) تشکیل شده تا اولین گامها را براى ایجاد آن دولت بردارند.هرتسل در سال1895 کتابى به نام (دولت یهود) به رشته? تحریر در آورد و در آن از یهود خواسته بود که دولتى در فلسطین یا آرژانتین تأسیس کنند(6).این کتاب که سر و صداى زیادى در جهان آن روز بپا کرد، به هرتسل فهماند که این پیشنهاد موافقان زیادى دارد و لذا فورا به ترکیه مسافرت کرده و از سلطان عبدالحمید درخواست کرد که در مقابل دریافت مبالغ زیادى، به یهود اجازه بدهد تا وارد فلسطین شوند(7). ولى چون سلطان عبدالحمید، این پیشنهاد را رد نمود، هرتسل به بریتانیا متوسل شد و بالاخره بریتانیا را راضى کرد که صحراى سینا را بدهد، چند مهندس یهودى با همکارى مهندسین انگلیسى براى کاوش به صحراى سینا رهسپار مصر شدند ولى چون زمینهاى صحراى سینا شن زار بود از آن صرف نظر کرده و براى استعمار فلسطین، نقشههاى جدیدى ریختند.درست در همین روزها بود که جنگ جهانى اوّل شروع شد (1914م) و نگرانى عجیبى، جهان و به خصوص یهود را فرا گرفته بود.این جنگ که نسبت به بریتانیا بسیار وحشتناک به نظر مىرسید، یک نوید بسیار درخشندهاى براى یهود بود و در همان وقت که رهبران انگلیسى از ترس، خواب نمىرفتند، یهود، در کمال آرامش و خوشحالى بسر مىبردند، زیرا بریتانیا سعى مىکرد آمریکا را داخل جنگ کند و از این راه جبهه خود را تقویت نماید ولى چون سیاست آمریکا بدست یهود بود، احتیاج شدیدى به آنها پیدا کرد.یهود که براى یک چنین روزى دقیقه شمارى مىکردند، فرصت را غنیمت شمرده و متعهد شدند که در مقابل آن که بریتانیا دولتى براى یهود در فلسطین تشکیل دهد، آمریکا را به هر طورى که شده داخل جنگ کنند.(جیرالدکى اسمیت) مىگوید: بدون شک یگانه کسى که توانست آمریکا را وارد جنگ کند، صهیونیست بود، نقشه این دسیسه بزرگ را در یک خانه بسیار کوچک واقع در حومه شهر لندن بدست آقاى (جیمس مالکولم) کشیده شد و سرانجام به پیروزى رسید(8).و با این عمل بزرگترین پیروزى را در درجه اوّل نصیب یهود و در درجه دوّم نصیب بریتانا کرد.(جیمس مالکولم) در خاطرات خود مىنویسد: در موضوع وارد شدن آمریکا در جنگ اوّل، من نقش مهمّى را دارا بودم و با سفرهاى متعدد خود به آمریکا، فرانسه و بقیه شهرهاى اروپائى و نشر مقالات مفصلى در مجله تایمز لندن و روزنامههاى آمریکا توانستم نظر رهبران این کشورها را به یهود جلب کنم.
و از طرف دیگر مذاکرات بسیار وسیعى با رؤساى یهود در آمریکا و رهبران سیاسى آن کشور به عمل آورده و سرانجام در بهار سال1917م آمریکا را وارد جنگ کردم(9)در این وقت آقاى (حاییم وایزمن) رهبر صهیونیستها با آقایان (روتشیلدبر، لوید جورج، وینستون چرچیل و بلفور) فشار آوردند که فورا تصویب نامهاى براى حکومت یهود در فلسطین، صادر کنند. بریتانیا هم که قبلا یک چنین وعدهاى به آنها داده بود، وزارت جنگ را موظف کرد که صورت این عهدنامه را طورى بنویسد که یهود را راضى کرده و عواطف و احساسات عرب را تحریک نکند.باز مالکولم مىنویسد: قبل از آن که پیش نویسى نوشته و عهدنامهاى مطرح شود من با مارشال (حداد پاشا) نماینده (شریف حسین) امیر حجاز ملاقات کرده و موضوع را چنین شرح دادم: مىدانید که اگر آمریکا وارد جنگ نشود براى شما و ما بسیار زیانآور تمام خواهد شد و چون رؤساى یهود و صهیونیستها حاضر شدهاند در مقابل آنکه بریتانیا تصویبنامهاى مبنى بر آن که یهود بر جزئى از فلسطین حکومت داشته باشند، آمریکا را به حومه جنگ بکشند....بنا بر این از شما خواهش مىشود که در این باره از هرگونه تحریک عواطف و احساسات مردم جلوگیرى کنید.البته من چندین بار هم با (لورنس) ملاقات کردم، او نیز موافقت خود را با این نقشه اعلام نمود. در این وقت بریتانیا از دکتر (وایزمن) که سمت رهبرى صهیونیستها را داشت خواهش کرد که تصویب نامهاى را او بنویسد.(وایزمن) تصویب نامه را از زبان بلفور وزیر امور خارجه خطاب به روچیلد یهودى چنین نوشت:عزیزم آقاى روچیلد:حکومت بریتانیا به نظر عطف به ایجاد میهن براى یهود در فلسطین مىنگرد و براى تسهیل آن منتهاى کوشش خود را مبذول خواهدداشت ولى نباید حقوق مدنى، سیاسى و دینى طوائف غیر یهودى مهدور شود، چنانچه حقوق سیاسى و پستهاى برجستهاى که یهود در بقیه بلاد در دست دارند نباید از دست آنها گرفته شود.سپس آن را به قاضى (براندیس) در واشنگتن تلگراف کرده تا موافقت (ویلسن) را بگیرد. و پس از آن که ویلسن بر آن موافقت کرد (آرثر جیمس بلفور) که وزیر خارجه بریتانیا بود، آن را به امضاء رسانده و بدست روچیلد یهودى ثروتمندترین مرد آن روز جهان داد.این عهدنامه در روز2 نوامبر1917 م، یعنى درست یکسال پیش از سقوط خلافت اسلامى و احتلال فلسطین از طرف انگلیس، به امضاء رسید. ولى مسلمانان پس از احتلال در سال1918م از آن با خبر شدند(10).در سال1920 دولت بریتانیا اعلام کرد از این به بعد حکومت نظامى فلسطین به حکومت مدنى مبدّل خواهد شد.یهود که منتظر یک چنین روزى بودند، فورا تصویب نامهاى را به امضاء سران کنفرانس حلفاء (متفقین) که در (سان ریمو) به تاریخ25 نوامبر1920 م، منعقد شده بود در آورده که در آن چنین آمده بود: باید فلسطین را در یک موقعیّت ادارى و سیاسى قرار داد که یهود براى تأسیس میهن ناسیونالیسم خود تمام آزادى را داشته باشد و حکومت انتداب، هجرت به فلسطین را تقویت بنماید و براى این موضوع توصیه مىشود که کابینهاى براى رسیدگى به امور یهود مهاجر تأسیس شود تا هم ناظر عملیات هجرت باشد و هم مهاجرین را مسکن و کار بدهد و امتیازات شرکتها را اولاً به یهود بدهند تا براى تأسیس چنین میهنى بتوانند به نحو احسن کوشش کنند.این تصویب نامه را سازمان ملل متحد که خود دست نشانده یهود بود(11)، در سال1922 تصویبب کرد و فورا بریتانیا آقاى (هربرت صموئیل) یهودى را بعنوان نماینده سامى بریتانیا به فلسطین اعزام داشت.صموئیل که مدّت پنجاه سال در فلسطین بود تعداد ششصد هزار یهودى مهاجر را در این منطقه سکونت داد و پستهاى مهم را به آنها واگذار کرد و هرچه زمین بود، با سرنیزه از عربها خریدارى کرده بدست یهود داد و امتیاز تجارت خارجى را منحصرا به یهود داد حمل سلاح را بر عربها ممنوع کرد، در صورتى که تسهیلات فراوانى براى خـریدارى اسلـحه نسبت به یـهود مبذول داشت(12).فورد مىگوید: اگر جهان مىدانست، یا به او اجازه مىدادند که مردم دنیا بدانند چگونه یهودیان زمینهاى فلسطین را از دست عربها بیرون آوردند، چنان نفرت و بىزارى نسبت به یهود در دل آنها ایجاد مىشد که هرگز از یاد نمىرفت و بدون شبهه تمام کارها با معرفى (صموئیل) نماینده بریتانیا انجام مىگرفت، ولى مگر ممکن بود کسى از این واقعهها و دزدیها و آدمکشیها صحبتى به زبان آورد؟حتّى یکى ازکارمندان دولت بریتانیا وقتى خواست به دولت خود گزارشى راجع به زمین دزدى یهود بدهد، فورا از وظیفه خود برکنار شد(13).از شروع جنگ جهانى اوّل همه فهمیدند که چه کاسهاى زیر نیمکاسه مخفى است و لذا (شریف حسین) امیر مکّه نامهاى در14/ژوئیه/1915 به رهبران بریتانیا نوشته و از آنها درخواست کرد که مرزهاى کشورهاى عربى را تعیین کنند، در این زمینه نامههائى رد و بدل شده و سرانجام بریتانیا به شریف حسین اطمینان داد که فلسطین جزو کشورهاى عربى و مرزهاى آن محفوظ خواهد بود(14).ولى آیا بریتانیا به وعده خود وفا کرد؟
آقاى عبدالله التل مىنویسد: قوانین بریتانیا در زمان انتداب، تمام درها را به روى مهاجرت یهود به فلسطین گشوده بود، بطورى که آقایان یهودى پیش از آن که از شهرهاى خود در آلمان و پولندا و آمریکا خارج شوند به آنها گذرنامه فلسطینى داده مىشد! در صورتى که عربهائى که از شرق اردن و سوریه به فلسطین آمده بودند و سالهاى درازى در آنجا سکونت داشتند اجنبى محسوب مىشدند!و از طرف دیگر تمام قواى بریتانیا براى حمایت از یهود در تحت اختیار آنها بود! و براى سرکوب و جلوگیرى از هرگونه شورشى از طرف عربها پایگاه نظامى و قدرتى در شرق اردن به وجود آورد تا آن که دولت اسرائیل بدون هیچ دغدغه و دردسرى تشکیل شود(15)!تا اینجا بریتانیا نقش خود را خوب بازى کرد و از این به بعد مىبایستى آمریکا وارد کار بشود و سرانجام اسرائیل بدست او تأسیس گردید و این افتخار بزرگ نصیب او گشت.نویسنده معروف انگلیسى (دوجلاس رید) مىنویسد: در اواخر جنگ جهانى دوّم (ترومان) رئیس جمهورى اسبق آمریکا در خواست کرد که تعداد100000 یهودى به فلسطین مهاجرت نمایند، فلسطین را بین یهود و مسلمانان تقسیم کنند، با آن که همین آقاى ترومان در سال1947 در پارلمان آمریکا اعلام کرده بود که آمریکا هرگز راضى نیست که سرنوشت ملّتى بدون رضایت آن تعیین گردد. به هر جهت هر آنچه آقاى مارشال وکیل وزارت امور خارجه خواست خطرهاى تقسیم شده را به آقاى ترومان گوشزد کند و او را از این کار منصرف سازد فایده نبخشید و پیش از آن که قواى نظامى بریتانیا از فلسطین خارج شوند یعنى در14/ مى/1948 دولت آمریکا به اسرائیل اعتراف کرد.این اعتراف حتّى نسبت به نماینده آمریکا در سازمان ملل متحد غیر منتظره و ناگهانى بود.در اثر این اعتراف ناگهانى جنگ خونینى میان عربها واسرائیل شروع شده و مارشال استعفا داد.در همین زمان سازمان ملل متحد تشکیل جلسه داد و براى رفع اختلافات اعراب و اسرائیل و پایان دادن به جنگ در آن منطقه قطع نامه? تقسیم را صادر کرد. به موجب این قطعنامه، مقرّر شد، صحراى (نقب) در اختیار یهود و (جلیل) دست عربها باشد. سازمان ملل براى اجراى این قطعنامه، آقاى (کونت برنادوت) را به فلسطین اعزام کرد و چون عربها حاضر نشدند صحراى نقب را به یهود واگذار کنند برنادوت پیشنهاد کرد، که اگر عربها راضى نیستند، نقب را به یهود بدهند، بر یهود لازم است که (جلیل) را گرفته و از نقب صرف نظر کنند، در اثر این پیشنهاد یهود آقاى برنادوت را بدون هیچگونه مقدمهاى کشتند و با آن که برنادوت نماینده سازمان ملل بود قاتل او آزاد شد و در عوض نیویورک از رئیس عصابه? (اشترن) (قاتل برنادوت) استقبال شایانى بعمل آورد. و عجیب آن که هرکس از شخصیّتهاى آمریکا با قرارداد تقسیم مخالفت مىکرد، فورا کشته مىشد و یا از منصبش برکنار مىشد، مثلاً (جیمس فرستال) که یکى از مخالفان قرارداد تقسیم بود وکیل وزارت جنگ بود اوّل او را از منصبش برکنار نمود، در اثر فشارهاى گوناگون یهود خودکشى کرد(16).این را هم به تاریخ باید اضافه کرد که سران لشکرهاى عربى در آن جنگ خیانت کردند و در عوض آن که زمینهاى فلسطین را از یهود بگیرند، زمینهاى زیادى را هم به آنها دادند و در نتیجه، جنگ به نفع یهود تمام شد. مثلاً اگر جنگ نمىشد یهود فقط بر3/5 میلیون دونم سیطره داشتند و حال آن که پس از جنگ، زمینهاى اسرائیل به (27.027.023) دونم رسید(17).و آوارگان این جنگ1000000 انسان بودند!و تمام اموال و دارائى که از مسلمانان گرفتند بیش از 95.000.000.000 ریال در سال منافع او بوده است(18)!اسرائیل پس از جنگ تعداد202 قریه را تغییر داد و بیش از200 مسجد را خراب کرد و اکثر مقابر را نبش نمود و حتّى سنگهاى روى آنها را دزدیده و به یهود فروخت(19).ناگفته نماند که پس از قیام اسرائیل نخستین کشورهائى که آن را به رسمیّت شناختند، آمریکا و انگلیس، سپس شوروى سابق و رفقاى آن بودند!و به گفته علوبه: شوروى سابق و آمریکا در هیچ موضوعى اتفاق نکردند جز در به رسمیّت شناختن اسرائیل(20)!بنا بر این اگر سؤال شود: (اسرائیل چگونه به وجود آمد)؟در جواب باید گفت: (با نیرنگ آمریکا و بریتانیا و غفلت مسلمانان و تلاش یهود)!آوارگاندر این عصر... عصر نور و خورشید، عصرى که انسان یک پا را در ماه و دیگرى را در زهره گذاشته و امید دارد که خورشید را هم در بغل بگیرد و عصرى که مشعلهاى آزادى را بر سر چهار راهها و معابر نصب کرده و به قول خود واضع (حقوق انسان) است، شاید این بزرگترین جنایتى است که تاریخ در ادوار مختلف به خود مىبیند، که یک مشت افراد بىهویت و مجهول، یک ملّت با فرهنگ را که پایههاى تمدّنش در اعماق قرون فرو رفته است از خانه و آشیانهاش آواره کند، دنیا هم با دستى مشعل آزادى را بلند نموده و با دست دیگرى از جنایات آنها (یهود) دفاع مىکند!خوب است تاریخ نویسان به اینجا که مىرسند، چند صفحه را با رنگ سیاه و غلیظى پر کنند و بگذرند، زیرا این لکه ننگ و عار هرگز پاک نخواهد شد و این جنایت، جنایت همه ما انسانهاى این عصر و زمان است.و شاید انسانهاى آینده بر ما و افکار ما لبخند بزنند و با یک دنیا دهشت بگویند: چگونه آنها بخود اجازه دادند که آن عصر را عصر نور بخوانند در صورتى که ظلمات قلبهایشان را از هر طرف سخت احاطه کرده است؟چگونه آن عصر را عصر نور گفتند و حال آن که یک میلیون انسان را آواره کردهاند و در یک صحراى بىآب و علف جاى داده و دور آنها را حصار کشیده و نام عصر و زمان خود را هم عصر نور گذاشتهاند! چنین عصرى عصر ننگ است نه عصر نور.(بلفور) که واضع اساس اسرائیل به شمار مىرفت چنین تصریح مىکرد: (نباید حقوق مدنى و سیاسى ودینى طوائف غیر یهودى مهدور شود)، امّا یهود چنین خواستند که عربها از این به بعد باید خیمههاى خود را برچیده و از همان راهى که آمده بودند به محل خود باز گردند(21). و براى این خواسته خود بیش از1000000 انسان را آواره کردند، آوارگانى که تا به امروز سرگردان بیابانها هستند و هزارها نفر آنها در اثر بىغذائى نابود شدهاند. و این براى نخستین بار در تاریخ بود که عدهاى بعنوان (آوارگان) به وجود آمدند(22).هماکنون به آمارى که مؤسسه پناهندگان بینالمللى در سال1960 تهیه نموده نظر خوانندگان عزیز را جلب مىنمائیم.عجیب آن که در مدّت4 سال یعنى از سال1948 تا سال1952 سازمان ملل متحد5 نوبت با تصویب قطعنامهاى بازگشت پناهندگان را تأیید نمود و بازگشت آنها را حقّ شرعى و قانونى دانست، ولى اسرائیل در هر5 نوبت با آن مخالفت کرد و سازمان ملل هم عملاً به وعده خود وفا نکرد.در این ماجراى اسفانگیز سازمان ملل (نیروى صلح) تشکیل نداد و همپیمانان مسلمان هم کوچکترین کمک اساسى را به اعراب نکردند بلکه دولتهاى بزرگ هم که داعیه رهبرى جهان آزاد را دارند، هیچگونه پشتیبانى را از مردم مظلوم تجاوز شده فلسطین و همچنین تودههاى زجر دیده پناهنده ننمودند.آمار نشان مىدهد که تعداد 1.120.919 نفر پناهده تا سال1960م، از مؤسسه پناهندگان بینالمللى چنین بهرهمند مىشدند(23) تغذیه42.1? .تعلیم 24.8? .امور اجتماعى 2.2? .امور بهداشتى 7.5? .محلهاى اسکان 2.2? .اینها آمار پیش از تجاوز (1967م) اسرائیل است فقط: 1.120.919 پناهنده و آواره!اى دنیا آیا مىشنوى؟ آیا تأیید مىکنى؟
و آیا وقت بیدارى هنوز نرسیده است؟!
تعداد اهل منطقه
آنهائیکه اصلاً به آنها خدمتى نمىشود
آنهائیکه فقط به آنها خدمت مىشود
آنهائیکه از همه خدمات بهرهمند مىشوند
تعداد پناهندگانیکه نام نویسى شدهاند
نام منطقه
108.778
127.786
12.708
230.048
255.542
غزه1.077.736
37.587
140.229
435.917
613.773
اردن1.636.800
14.115
17.087
105.359
136.561
لبنان4.445.957
8.604
11.577
94.501
115.043
سوریه7.269.721
72.453
181.601
865.836
1.120.919
مجموع
منبع: yahood.net/ منابع:
1 ـ (قضایانا فىالامم المتّحدة)، تألیف خیرى حماد، صفحه126.
2 ـ (الأیام الحاسمة قبل معرکة المصیر)، تألیف محمود شیت خطاب، چاپ بغداد1387 هجرى قمرى.
3 ـ (تذکرة عودة)، تألیف ناصرالدین نشاشیبى، صفحه15.
4 ـ نخست وزیر اسبق اسرائیل.
5 ـ همان مدرک، صفحه16.
6 ـ (تاریخ الحرکة الصهیونیة)، تألیف دکتر آلن تایلر.
7 ـ همان مدرک.
8 ـ (قضایانا فىالامم المتحدة)، صفحه128.
9 ـ (دراستان فىالفضیلة)، صادره لندن1953.
10 ـ (خطرالیهودیة العالمیة)، صفحه239.
11 ـ براى توضیح بیشتر به کتاب (When Prophets Speak)، تألیف لیتمان روزنتال یهودى مراجعه شود.
12 ـ (خطر الیهودیة العالمیة)، صفحه242.
13 ـ (الیهودى العالمى)، تألیف هنرى فورد، صفحه154.
14 ـ تفاصیل این نامهها در کتاب (فلسطین والضمیر الانسانى) صفحه101 درج شده است.
15 ـ (خطرالیهودیة العالمیة علىالاسلام والمسیحیة)، صفحه243.
16 ـ به کتاب (فى جهة ما جنوب السویس)، تألیف دوجلاس رید مراجعه شود.
17 ـ (خطرالیهودیة العالمیة)، صفحه307.
18 ـ تذکرة عودة، صفحه29.
19 ـ اضطهاد العرب، جامعة الدول العربیة، چاپ قاهره1955 م.
20 ـ (فلسطین والضمیر الانسانى) تألیف علوبه.
21 ـ از گفتههاى (زینکویل) یکى از رهبران عالى مقام یهود!
22 ـ مکتب اسلام، شماره 9، سال8، صفحه2.
23 ـ تذکرة عودة، صفحه32.
این را هم مىدانیم که بانیان و وارثان اصلى بیتالمقدّس پایتخت فلسطین عربها بودند، چنانچه در تمام تواریخ تصریح شده که حدود سه هزار سال پیش از میلاد (یابسى) فرعى از قبائل کنعانىهاى عرب هستند، شهر بیتالمقدّس را بنا کرده و آن را (یبوس) نام نهادند، کنعانىها آن را (اورسالم) یعنى شهر (سالم و آرامش) نامیدند و این اسم از (ملک صادق) پادشاه کنعانىها که خود بشر دوست بوده او را (ملک السلام) یعنى پادشاه آرامش مىگفتند، گرفته شده ./استدلالهاى جنگلى/چرا یهود باید در فلسطین زندگى کنند؟هرکس این سؤال را به سلیقه و منطق خود جواب مىدهد.یهود مىگویند: ما ساکنان اصلى این سرزمین هستیم و این حقّ طبیعى ماست که به وطن اصلى خود باز گردیم.ولى قبل از هرچیز از آنها باید سؤال کرد: اگر چنین است پس چرا این معنى را هیچ یک از آباء و اجداد شما درک نکردند؟ چرا این استدلال بچّهگانه و پوچ پس از قیام اسرائیل بر سر زبانها افتاد و حتّى پیش از صدور نامه سازمان ملل متحد، از آن خبرى نبود؟ چرا هنگامى که کنفرانس صهیونیستها در سال1903 تشکیل شد، اکثر قبائل یهودى عقیده داشتند که (اوگاندا) را باید میهن خود قرار دهند؟ چرا فیلسوف مشهور یهودى آقاى (لیوپنسکر) در سال1850 گفته است که یهود باید به یک شهر عقب مانده هجرت کنند و در آنجا دولتى تشکیل دهند(1)؟تازه اگر یهود از سال1290 قبل از میلاد تا سال586 قبل از میلاد یعنى فقط704 سال در آنجا سکونت داشتند آن هم در زمانى که دولت، مفهوم و معنى نداشت امّا بیش از دو هزار سال هم از آنجا مطرود بودند و اگر هر شخص عربى که از آواره شدن او چهار سال گذشته باشد (چنانچه قانون اسرائیل مىگوید): (بهیچ وجه حقّ ندارد که به وطن خود باز گردد)! پس چگونه ممکن است کسى که بیش از دو هزار سال از آنجا بیرون بوده، حقّ دارد که با سرنیزه آنجا را به تصرف خود در آورد، ساکنان و صاحبان اصلى آنجا را آواره کند؟این را هم مىدانیم که بانیان و وارثان اصلى بیتالمقدّس پایتخت فلسطین عربها بودند، چنانچه در تمام تواریخ تصریح شده که حدود سه هزار سال پیش از میلاد (یابسى) فرعى از قبائل کنعانىهاى عرب هستند، شهر بیتالمقدّس را بنا کرده و آن را (یبوس) نام نهادند، کنعانىها آن را (اورسالم) یعنى شهر (سالم و آرامش) نامیدند و این اسم از (ملک صادق) پادشاه کنعانىها که خود بشر دوست بوده او را (ملک السلام) یعنى پادشاه آرامش مىگفتند، گرفته شده ولى یهود با زبان خاص خود که (سین) را (شین) بیان مىکنند، آن را (اورشلیم) نام نهادند، رومانیها آن را (هیروسلیما) گفتند، چنانچه اسم اروپاى آن (چیرو سالم) از آن گرفته شده است.و در سال 139 (هدریان) امپراطور روم آن را (ایلیاکابیتولینا) نام نهاد و تا زمان عثمانیها به این اسم مشهور بود. ولى عثمانیها آنرا (قدس شریف) نامیدند(2).
و همچنین مىدانیم چند قبیله پراکنده و بیابانى (عبرى) در صحراهاى فلسطین آن هم براى مدّت بسیار کمى سکونت داشتند و این را اضافه مىکنم که قبائل بسیار بزرگى هم از (کلدانیها، آشوریها، کنعانیها، آرامیها، حثیها و ایرانیان) نیز در آنجا ساکن بودند، آیا این حقّ طبیعى فقط براى قبیله عبرى بوده و دیگر قبائل و نژادها از این حقّ طبیعى محروم مىباشند؟اگراین طور است پس قانون جنگل براى آنها مهم است که هرکه قدرت بیشتر دارد او حاکم مىباشد.چرا یهود باید در فلسطین زندگى کنند؟نژاد و قبائل غیر یهود معتقدند که دنیا از عقائد و افکار شیطانى و غیر انسانى یهود بایستى راحت شود. و حتّى هیتلر که عقیده داشت:یهودى در هرکجا که باشد سرانجام آن سرزمین را مبدّل به جهنّم خواهد کرد(3)، سعى مىکرد تا میهن ناسیونالیسم یهودى برقرار شود(4). و حتّى جورنج و آزولا موزلى که به عداوت یهود مشهور بودند در این مسئله با هیتلر هم عقیده مىباشند.ولى این جواب هم دست کمى از جواب قبلى ندارد، زیرا پس از قیام اسرائیل مشکل یهود با صورتى وحشتناکتر خودنمائى مىکند و دنیا از آنها اگر ناراحتتر نشدهاند، راحتى هم براى آنها ایجاد نشده.اصولاً این انتشار یهود سیاست آنها است و به قول آنها: این یک نعمتى است که خداوند به آنها ارزانى داشته تا بتوانند از همه انسانهاى آدمنما سوارى بگیرند(5)!تازه اسرائیل با زمینهاى کنونى که گرفته است فقط گنجایش 60? یهود دنیا را دارد، مگر آن که بگویند باید شرق اوسط را تخلیه کرد تا همه یهود بتواند در آن زندگى کنند.ولى کدام عقل چنین حکمى را قضاوت مىکند؟تجاوز اخیر اسرائیل این دیگر احتیاجى به برهان و دلیل ندارد که اسرائیل بقاء خود را بر تجاوز به حقوق دیگران بنا نهاده است و آنقدر پرونده تجاوزات او زیاد است که دولتهاى مجاور تقریبا به آن عادت کردهاند.براى توضیح، خوب است یکى از آن پروندهها را بخوانیم:تجاوزات اسرائیل بر مرزهاى سوریه در ماه ژانویه209 مرتبه، در ماه فوریه210 مرتبه، در ماه مارس310 مرتبه، در ماه آوریل325 مرتبه، در ماه مى 328 مرتبه، در ماه ژوان 394 مرتبه، در ماه ژولیه 284 مرتبه و بالاخره در ماه آگوست228 مرتبه، یعنى اسرائیل از اوّل ژانویه تا آخر آگوست سال1961 جمعا (2188) مرتبه به خاک سوریه تجاوز نموده است.و اگر تجاوزات بر مرزهاى اردن در همان سال را که بالغ بر (400) نوبت است به آن اضافه کنیم در یک سال جمعا (2588) تجاوز را مىتوان نام برد. یعنى در هر ماه اسرائیل بیش از215 مرتبه تجاوز کرده است(6).چرا یهود روح تجاوز دارند؟جواب آن را آقاى (فریدلندر) دکتر اسرائیلى چنین مىدهد: (یهودیسم) عنصریست که اتباع آن همیشه حس مىکنند چون شاخههاى درخت از آن کنده شدهاند و از بقیه عناصر منفصل و متمایز هستند(7).این حس دردناک که همیشه نیش آن به قلبهاى یهود فرو رفته است، یک عقده حقارتى نسبت به تمام بشر در آنها ایجاد نموده که شاید از بین رفتنى نباشد، زیرا این حس را یهود با شیر مادر به اولاد و فرزندان خود تزریق میکنند، تا بدین وسیله، آنان را بر کار و کوشش وادارند.البته این حس مخصوص آب و خاک اسرائیل نیست، بلکه در هر کجا که یهودى هست، این عقده بزرگ را هم با خود دارد، ولى چون اسرائیلىها مىتوانند به وسیله تجاوزات پى در پى آن را آرامش و تسکین دهند و آنهائى که در غیر اسرائیل زندگى مىکنند از این فیض محرومند.این تجاوزات را همیشه از یهود اسرائیل مىبینیم و حتّى یهودیهاى به اصطلاح بىدین هم این روح را ازدین خود به ارث بردهاند و به گفته خود آنها: یهودیسم قومیّت یهود است و حتّى اگر یهودى از دین خود خارج شود، باز رابطه ناسیونالیسم او را به روح یهودیسم ارتباط مىدهد (8).لویس. دى. براندیس قاضى دادگاه عالى آمریکا مىگوید: باید اعتراف کرد که ما یک قومیّتى را تشکیل مىدهیم که یهودى در هرکجا که هست به آن وابستگى دارد(9).آقاى (لیون سیمون) یهودى مىنویسد: یهودیسم نسبت به یهود ناسیونالیسم آنهاست و آن کسانى که معتقدند یهودیان مثل کاتولیک پروتستان یک طایفه دینى را تشکیل مىدهند سخت در اشتباه هستند(10).
نظرى به تجاوز اخیر اسرائیلشاید وقایع و چگونگى جنگ اخیر مسلمانان و اسرائیل هنوز بر خیلىها مخفى باشد و یا آنکه حقایق را وارونه شنیده باشند، براى توضیح این مطلب و بیان عوامل و اسباب شکست مسلمانان چند صفحهاى را با اشکهاى دردناک خود و با قلبى مملو از درد و سوز دستهائى لرزان و چهره خجلت زده بیان مىکنیم تا شاید کمى از مسئولیّتهاى بزرگ خویش را در این زمینه کاسته باشیم.در نیمه ماه مىسال1967م، مردم یکباره متوجه شدند که دولت مصر افراد زیادى از نیروهاى خود را از کانال سوئز عبور داده و در صحراى سینا متمرکز کرده است.بلافاصله مصر از سازمان ملل درخواست کرد که نیروهاى خود را از مرزهاى (مصر، اسرائیل) خارج سازد و اعلام کرد: از این به بعد کشتىهاى اسرائیل اجازه نخواهند داشت که از خلیج عقبه عبور کنند، ولى کشتیهاى سایر کشورها در موقع عبور، بازرسى خواهند شد.جمال عبدالناصر در سخنرانى که در تاریخ 23/7/1967 ایراد کرد علّت را چنین شرح داد: دولت شوروى به ما خبر داد که اسرائیل قصد دارد با یک حمله خونین سوریه را تحت تصرّف در آورد براى این حمله، اسرائیل سیزده هزار سرباز تازهنفس در مرزهاى سوریه مستقر نمود. این عمل اسرائیل، ما را برآن داشت که آمادگى خود را براى دفاع از سوریه و تأدیب اسرائیل اعلام کنیم(11).بستن خلیج عقبه به روى کشتیهاى اسرائیل از طرف کشور مصر خطر بسیار بزرگى براى آن به وجود آورد، زیرا اقتصاد اسرائیل وابسته به تجارتهائى از شرق آفریقا و آسیا است و این یگانه راه ارتباط اسرائیل با کشورهاى این منطقه مىباشد.و بالاتر از همه، این عمل امنیّت اسرائیل را تهدید مىکرد بلکه موجودیّت آن را به خطر مىانداخت و لذا ناظران سیاسى گفتند: بدون شک اسرائیل براى باز کردن خلیج عقبه از سلاح استفاده خواهد کرد(12).و با آن که اسرائیل شک داشت که مصر این اعمال را بطور جدّى انجام مىدهد، ولى او فرصت خوبى یافت تا آن که بتواند صحراى سینا که200 میل، اسرائیل را از مصر دور مىکرد بتصرف در آورد و از این راه عبور کشتیهاى خود را از کانال سوئز تأمین کند.بدون شک اگر مصر در همان ساعات اوّل به اسرائیل حمله مىکرد، اسرائیل اگر از پاى در نمىآمد، هرگز پیش، هم نمىآمد، ولى چند هفتهاى این دست و آن دست کردند تا اسرائیل توانست نیروهاى خود را با سرعتى بىنظیر از مرز سوریه به صحراى سینا بیاورد.و بالاخره به او فرصتى بدهد که به تجاوزات خود ادامه دهد.!سرانجام اسرائیل در روز 5/6/1967 با یک حمله توانست تمام هواپیماهاى جنگى مصر را که بیش از400 هواپیما بود از پاى در آورد.چرا چنین شد؟بعضى از سیاسیون معتقدند که شکست اعراب در این جنگ از یک نقشه بسیار صحیح و در عین حال دقیق سرچشمه مىگیرد و به گفته (غلوب پاشا): اگر رهبران شوروى در عمر خود یکبار از صمیم قلب خندیدند، وقتى بود که عربها شکست خوردند، زیرا شوروى مىخواست با شکست ناگهانى آنان، گام فراخترى در آفریقا و آسیا گذاشته باشد و هرگز در نظر نداشت اسرائیل شکست بخورد، زیرا در این صورت عربها آن قدر قوى مىشدند که دیگر احتیاجى به او نداشتند، در حالیکه پس از این شکست و پس از آن که آمریکا و بریتانیا جانب اسرائیل را گرفتند، کشورهاى عربى بىپروا خود را در دامن او انداختند واین بزرگترین پیروزى بود که نصیب شوروى مىشد زیرا با این نقشه شوروى توانست در مدّت120 ساعت120 سال پیش بیاید!و اضافه مىکند: به عقیده من این نقشه شوروى بر دو اساس مبتنى بود:1 ـ آن که آمریکا جانب اسرائیل را بگیرد تا آن که کشورهاى عربى هرچه بیشتر از آن دور شوند. متأسفانه بریتانیا هم در اینجا از سیاست آمریکا پیروى کرد. و این نعمت بزرگى براى شوروى بود که هرگز گمان نمىکرد.2 ـ آن که عربها را گرفتار یک شکست بسیار موحشى کند تا خود را بدون هیچ قید و شرطى تسلیم خویش سازند.این نقشه دقیق تا بحال آنطورى که شوروى مىخواسته است انجام شده ولى تفکّر بریتانیا و آمریکا آنقدر سطحى است که گمان مىکنند شوروى در این جنگ دچار اشتباه گردیده است.حتّى اگر فرض کنیم که شوروى دچاراشتباه شده است یعنى شوروى گمان مىکرده که مصر در این جنگ پیروز مىشود، باز هم کارها به نفع او تمام مىشد، زیرا در این صورت، آمریکا و بریتانیا بیشتر از اسرائیل حمایت مىکردند و در نتیجه جهان عرب و اسلام بیش از پیش از آنها دور مىشد(13).البته ما نمىتوانیم در این زمینه بطور قطعى حکم کنیم ولى آنچه با چشمهاى خود دیدهایم این بود که آمریکا، با آن بزرگى و قوّتش، خود را در اختیار اسرائیل گذاشت و براى اطمینان خاطر اسرائیل، ناوگان خود را در سواحل دریاى مدیترانه گماشت.این ناوگان که بدون تردید کمکهاى فراوانى به اسرائیل کرد چه از نظر تجسّس و چه از نظر تخریب دستگاههاى مخابراتى مصر، در تمام مدّت جنگ حالت آماده باش بخود گرفته بود تا در صورت شکست اسرائیل او را کمک کند!!دسیسهاى بزرگاسباب و عوامل شکست مسلمانان را در این جنگ مىتوان چنین خلاصه کرد:1 ـ اسلحه هوائى اسرائیل توانست اولین ضربت خود را بر هواپیماهاى مصرى که در یک خطّ واحد قرار گرفته بودند وارد سازد.و پس از آن نیروهاى زمینى و نظامیان مصر را که در صحراى سینا متمرکز بودند از پاى درآورد.2 ـ کشورهاى عربى نمىخواستند آتش جنگ را روشن کنند، یعنى آنها حتّى استعداد آن را هم نداشتند چنانچه (شمس بدران) وزیر سابق جنگ مصر به دو نفر از افسران عالى رتبه عربى که براى کشیدن نقشه حمله به اسرائیل رهسپار محل شده بودند گفته بود: شما گمان مىکنید که ما مىخواهیم جنگ کنیم؟ تمام این اعمال را از روى سیاست انجام مىدهیم، اینها اعمال سیاسى است نه جنگى(14).3 ـ هواپیماهاى مصرى آشکار بود و همه آنها در خطّ واحدى قرار گرفته بودند و این وضع کار را بر اسرائیل سهل کرد.4 ـ مصر انتظار داشت هر عملى که اسرائیل به آن قیام مىکند از طرف شرق شروع شود زیرا اسرائیل طرف شرق مصر قرار گرفته است، در صورتى که حمله اسرائیل از طرف غرب آغاز گشت، به این معنى که هواپیماهاى جنگى اسرائیل800 کیلومتر راه پیموده بودند به قول یک سخنگوى هندى: هواپیماهاى اسرائیل دراین حمله سه مرتبه بر زمین نشسته و سوختگیرى کرده بودند!این چهار عامل را مىتوان سبب زنده? شکست مصر دانست، ولى چون یگانه اعتماد سوریه و اردن هاشمى بر ناوگانهاى هوائى مصر بود، زیرا قواى اردن در برابر اسرائیل کمتر از یک جزء نسبت به دوازده جزء (12.1) به شمار مىرفت(15)و از طرف دیگر هواپیماهایى که به اردن و سوریه حمله مىکردند بیش از700 هواپیما بود و به گفته ملک حسین: اسرائیل چترى از هواپیما روى اردن زده بود بدین جهت مىتوان گفت: که شکست مصر یگانه عامل شکست سوریه و اردن شد.البته اسرائیل پیش از جنگ یک نیرنگ بزرگى به عربها زد و آن این بود که خود را چنان نشان داد که هرگز جنگ نخواهد کرد چنانچه:
الف ـ موشه دایان دو روز پیش از شروع جنگ یعنى 3/6/1967 به روزنامه نگاران گفت: فرصت آن که ما جواب دندان شکنى به مصر بدهیم از دست رفت و دولت ما پیش از آن که من عضو آن بشوم، با اعمال دیپلوماسیک مشکلهاى خود را حل مىکرد و ما باید به او فرصت بیشترى بدهیم تا آن که این مشکل را هم با اعمال دیپلوماسیک حل کند(16).ب ـ در روز بعد یعنى روز 4/6/1967 روزنامههاى جهان عکسهائى از هزاران سرباز اسرائیلى در حال شنا چاپ کرده و در زیر آنها نوشتند که سربازان اسرائیلى را در حال مرخصى مىبینید(17).بدون تردید اگر در اسرائیل هم جاسوسهائى از طرف اعراب مىبودند هر آینه به دولتهاى خویش چنین گزارش مىدادند که سربازان اسرائیلى را در حال مرخصى و سرگرم شنا وتفریح مشاهده نمودهایم!ج ـ هنگامى که کابینه وزراى اسرائیل در روز 4/6/1967 یک روز قبل از جنگ تشکیل جلسه داده و از طرحها و برنامههاى از قبل تعیین شده براى جنگ (موشه دایان) همه آنها را تصویب نمود و به دولت اسرائیل اعلام کرد که کابینه وزرا در این جلسه فقط چند طرح تجارتى را بررسى نموده و پس از این ژنرالهاى مصرى در قاهره مشغول بازى تنیس شدند(18)!اینها عوامل زنده شکست بودند، ولى عوامل دیگر که به منزله پایه و اساس بشمار مىرود، در این شکست دیده مىشود:1 ـ از روزى که اسرائیل در این منطقه از خاورمیانه بوجود آمد آرامش جاى خود را به نگرانى و گاهى هم به جنگ و خونریزى داد، ولى بىخبرى و اختلافات دولتهاى اسلامى همانطور که در آغاز به تشکیل این حکومت غاصب و متجاوز کمک نمود وسیلهاى براى توسعه قدرت و جسارت او در سالهاى بعد نیز گردید.چیزى که مایه تأسّف است این که اسرائیل از آغاز تأسیس تا به حال مدّت20 سال است مشغول تهیه اسلحه و ایجاد قشون مرکزى مىباشد، حتّى در سالهاى اوّل دبستان به بچّهها روح تجاوز و اخلال را در وجود آنها مىدمید و به آنها مىگفت که کشور ما از چهار طرف محاصره مىباشد و وظیفه ما این است که به وصیّت اجداد و پدران خود عمل کرده و نگذاریم این کشور در دست اجنبى و بیگانگان قرار بگیرد، وظیفه آنها را باین صورت تعیین مىنمایند که حفظ این کشور بدست من و تو واگذار شده است...ولى کشورهاى اسلامى به جاى تقویت بنیههاى دفاعى خود در برابر دشمن، گرفتار کشمکشهاى داخلى و خارجى خود بودند.نکته دیگرى که هم مایه تأسف و هم موجب عبرت است این است که آنها در عوض آن که به کوشند روى پاى خود بایستند روى دوستى و پشتیبانى یکى از قدرتهاى بزرگ جهانىبیش از حدّ تکیه کرده (و از قدرت خدا غافل شدهاند)(19).این دورى از خدا و نزدیکى به مخلوق یکى ازعوامل بسیار مهم شکست غیر منتظره مسلمانان را تشکیل مىداد.درست است که خداوند بدون سبب کارى را انجام نمىدهد، ولى در صورت از دست دادن کوچکترین سرباز، تقویت معنویّت لشکر، اگر مهمتر از تقویت مادیّت آن نباشد لااقل کمتر از آن نخواهد بود.یک گوینده اسرائیلى پس از جنگ گفت: ایمان به خدا بود که ما را پیروز کرد(20)... البته سرباز یهودى مىدانست براى چه جنگ مىکند ولى بیچاره مسلمانان نمىدانستند براى کى و براى چه وارد کارزار شدهاند!2 ـ اختلافات شدید مسلمانان، شاید خیلىها هنوز معتقد باشند که این جنگ بین اعراب و اسرائیل واین شکست، شکست عرب بود در صورتى که اگر جنگ، جنگ اعراب! و اسرائیل بوده، بدون تردید این شکست دامان همه مسلمانان را ننگین کرد.دلیل این مطلب، گفتار ارتجاعى (موشه دایان) است که در هنگامى که داخل (بیتالمقدّس) مىشد فریاد زد: ما امروز انتقام خیبر را از مسلمانان گرفتیم(21).خیلى از افراد که از اروپا و آمریکا آمده بودند مىگفتند که در آن مناطق همه صحبت از مسلمانان واسرائیل بیان مىکردند تا از جنگ اعراب و اسرائیل و تمام جشنها و شادیها به نام شکست اسلام و مسلمانان برگذار مىشد نه اعراب(22).بنا بر این اگر مسلمانان اختلافات داخلى و خارجى خود را کنار مىگذاشتند و برادرانه دور هم جمع مىشدند و دستهبندیهاى خود را کنار مىگذاشتند هم اکنون این همه بدبختى به بار نمىآوردند و هرگز چنین اتفاقات دردناکى رخ نمىداد!3 ـ اعتماد بیش از حدّ بر یکى از دولتهاى استعمارى بزرگ، یکى از شعراى (مغرب) خطاب به بلوک شرق مىگوید: تو تأیید کردى... ولى الفاظ روشن و طنین افکن!او هم (بلوک غرب) اسرائیل را تأیید کرد... امّا با هواپیماهاى بزرگ و بمب افکن! و چه تفاوت بزرگى بین هواپیماهاى بمب افکن و بین الفاظ طنین افکن است.هردو ناوگانهاى خود را براى هم پیمان خود به حرکت در آوردند ولى ناوگانهاى آمریکا پیش از جنگ به حرکت در آمد و براى اسرائیل منتهاى مساعدت را کرد، در صورتى که ناوگانهاى شوروى پس از جنگ، آن هم براى پشتیبانى خود نمائى مىکردند.این تجاوز چه اثرى باقى گذاشت.1 ـ نخستین اثر ننگین این جنگ براى اولین بار در تاریخ اسلام شهر بیتالمقدّس که حاوى نخستین قبله مسلمانان و محل معراج پیامبر است این بود که بدست مهاجمین تجاوز کار در معرض بىاحترامى سربازان یهود قرار گرفت.دولت غاصب اسرائیل اعلام داشته است که اداره بیتالمقدّس را براى همیشه در دست خواهد داشت و براى همین منظور علىرغم اعتراض جهانى، آن را به قسمت غصب شده قبلى ضمیمه کرد(23).و چنانچه بعضى از جرائد نقل کردند، اسرائیل مهندسین برجستهاى را از خارج طلبیده تا مسجدالاقصى را، از جاى برداشته و در جاى دیگرى نصب نمایند. و بر خرابههاى آن هیکل سلیمان را بنا کنند.2 ـ بیش از15000 اردنى، که در بین آنها تعداد زیادى کودک، زن و غیر نظامى بودند مجروح و یا مقتول شدند! و همین تعداد هم از (مصر) و (سوریه) از بین رفتند.(غلوب پاشا) مىنویسد: اغلب نظامیان اردن به وسیله بمبهاى آتش زا (ناپالم) تبدیل به خاکستر شدند.و اضافه مىکند: اینک در برابر من نامههائى است از دکترهاى دانشگاه آمریکائى که براى کمک اردنیها در بیمارستانهاى نظامى اردن مشغول فعالیتند. در یکى از آنها چنین نوشته است: تا به حال بین600 الى700 مجروح را که در بین آنها150 غیر نظامى بود معالجه کردم و200 نفر آنها از2 درجه سوختگى شکایت داشتند، ولى هرگز جراحتى که ناشى از گلوله باشد ندیدهام.و بعضى از سربازان اردنى نقل کردند که: ما در برابر خود چیزى جز آتش نمىدیدیم.چنانچه بعضى از پزشکان نقل کردند که یکى از بیمارستانهاى سیّار که350 بیمار داشته است به وسیله بمبهاى آتش زا مبدّل به خاکستر شد(24).حرکتى را که یهود در این جنگ دنبال کردند درست ما را به یاد آن نقشههائى که در قبائل وحشى در دوران جنگل براى تأمین زندگى خود در پیش مىگرفتند، مىاندازد با این تفاوت که وقتى قبائل وحشى یک باره و بدون اخطار قبلى به قبیلهاى حمله مىکردند از چوب، تیر و نیزه استفاده مىکردند و اسرائیلىها، از هواپیماها، تانکها و توپ براى پیروز شدن بر دیگران و مایملک آنها دریغ نمىنمودند و با قانون فوق هیچ گونه فرقى نداشتند.یکى از آوارگان جنگ چنین شرح مىدهد:ساعات اوّل صبح بود و تازه به کلاس درس در دبیرستان وارد شده بودم که یک باره رئیس دبیرستان اعلام نمود دبیرستان تعطیل و همه به خانههاى خود برگردید، زیرا جنگ شروع مىشود و یا شروع شده است، با وجودى که شهر ما (رامالله) از صحنه جنگ هم دوربود ناگهان آسمان سیاه شده و تعداد700 هواپیماى جنگى بر فراز شهر ظاهر شدند و با گلولههاى خود مردم بى دفاع و غیر نظامى را مورد هدف خود قرار دادند، من به چشمان خود دیدم که بچّهها زنها پیر و جوان یکى پس از دیگرى از پاى در آمده و نقش زمین مىشدند!3 ـ تعداد آوارگان این جنگ تا9 شباط67 یعنى پس از گذشت پنج ماه بعد از جنگ به243.500 نفر رسید(25)... طبق آمار هر روز بیش از1623 پناهنده از سر مرزهاى اشغال شده، بیرون مىرفتند!
و چنانچه این آمار را بایستى بر شمار آوارگان جنگ سال1948 اضافه کنیم و مىدانیم که جمعیّت آنها بالغ بر1364419 نفر بوده،... مىنویسد: در سال 1948 تقریبا یک میلیون اعراب فلسطین از شهرهاى خود رانده شدند و با آن که اسرائیلىها مىگویند رؤساى اعراب به آنها دستور داده بودند از شهرهاى خود خارج شوند، ولى نام این رؤسا هنوز معلوم نشده است و اگر فرض کنیم آنها بنا به دستور زعماى خود و با میل و رغبت خویش خارج شدند، ولى بدون تردید آنها صاحب خانه و داراى محل و تجارت زمین، املاک، ماشین و غیره بودند، پس چرا نمىگذاشتند باز گردند.در سال1940 آلمان، فرانسه را اشغال کرد و هزاران فرانسوى از شهرهاى خود فقط با لباسهائى که به تن داشتند از کشور خارج شدند، پس از جنگ کسى به آنها نگفت حقّ برگشت به شهرهاى خود را ندارند، امّا آوارگان فلسطین که در سال1948 از شهرهاى خود رانده شدند هنوز به آنها اجازه بازگشت داده نشده و مدّت19 سال است که تعداد بىشمارى از ملّت فلسطین در خیمهها و اردوهاى (آوارگان) بسر مىبرند!در قرن حاضر جنگهاى زیادى بوقوع پیوسته که در اغلب آنها ملتى مىخواسته است قدرت و عظمت خود را از ملّت دیگرى گسترش دهد، ولى گمان نکنم که تا به حال حتّى در قرنهاى گذشته یک چنین جنگى واقع شده باشد که هدفش این بوده که مردمى را از خانه و شهر خود بیرون کنند و به جاى آن ملّت دیگرى را که با صاحبان اصلى آن سرزمین هیچ شباهتى نداشته سکونت دهد.اگر بگفته یهود یک چنین کارى را (هیتلر) نسبت به یهود انجام داده باشد هیچ مجوزى را من نمىبینم که یهود حقّ داشته باشند بر گروه دیگرى بلاى آنرا وارد سازند.مقاومت جهانى بر ضدّ تجاوز اکنون چه باید کرد؟در دنیائى که هنوز قانون جنگل بر آن حکومت مىکند، در دنیائى که سازش ناجوانمردانه? شرق و غرب پنجاه هزار مسلمان بىگناه را به خاک و خون مىکشد و خانههاى مردم را ویران مىسازد و سرزمینهاى مسلمین را به اشغال یهود در مىآورد و صدها هزار نفر را از نو آواره مىکند، در دنیائى که سازمان ملل آن تحت نفوذ و سیطره دولتهاى بزرگ، از محکوم کردن متجاوزین خوددارى مىکند در چنین دنیائى وظیفه اسلامى مردم مسلمان آن است که فریب دلسوزىهاى ریاکارانه این و آن یعنى شرق و غرب را نخورده و با تمام قوا بر ضد این تجاوزگران بپا خیزند تا اراضى غصب شده ملّت مسلمان را از دست تبهکاران بینالمللى پس بگیرند(26).به امید آن روز!/
13 محرم الحرام 1388 هـ.ق/منبع: yahood.net/منابع:
1 ـ تذکرة عودة، صفحه43.
2 ـ مجله حضارة الاسلام، شماره 8، سال1387 هجرى قمرى، صفحه108.
3 ـ کفاحى، تألیف هیتلر، صفحه14.
4 ـ (فلسطین والضمیر الانسانى)، صفحه164.
5 ـ به کتاب تلمود مراجعه شود.
6 ـ تذکرة عودة، صفحه150.
7 ـ (الیهودى العالمى)، تألیف هنرى فورد، صفحه62.
8 ـ (راهنماى صهیونیسم)، صفحه5.
9 ـ صهیونیسم و یهود آمریکا.
10 ـ (درسهائى در ناسیونالیسم یهودى)، صفحه34.
11 ـ روزنامه الاهرام 24/7/1967.
12 ـ از گفتههاى محمّد حسنین هیکل، 26/5/1967.
13 ـ مجله الجمهور الجدید، چاپ بیروت ـ شباط1968.
14 ـ مجله الحوادث، چاپ بیروت، 15/9/1967 صفحه9.
15 ـ غلوب پاشا در کتاب (ازمه الشرق الاوسط)، صفحه3.
16 ـ جنگ شش روزه مصر و اسرائیل، تألیف اندولف س چرچیل وینستون س چرچیل صفحه73.
17 ـ همان مدرک، صفحه74.
18 ـ همان مدرک، صفحه75.
19 ـ مکتب اسلام، شماره 9، سال8، 1387هجرى قمرى، صفحه2.
20 ـ الایام الحاسمة قبل معرکة المصیر، تألیف سپهبد محمود شیت خطاب، چاپ بغداد1387 هجرى قمرى.
21 ـ جرائد و مجلات، رادیوهاى آن زمان.
22 ـ ذکریات المعصومین الرسول الاعظم (ص)1387 هجرى قمرى.
23 ـ مجله مکتب اسلام، شماره 9، سال8.
24 ـ مجله الجمهور الجدید، شماره711 ، سال1968، صفحه28.
25 ـ مجله حضارة الاسلام، شماره 10، سال8 ، صفحه95 ، نقل از بیانیه انجمن عالى سازمان پناهندگان بینالمللى.
26 ـ مقاله آقاى خسروشاهى در مکتب اسلام، شماره 9، سال8، صفحه71.
خداوند، در کتاب مقدّس یهود، شکل عجیب و غریبى به خود گرفته است. مثلاً مانند انسان است ، گیسو و لباس دارددوپا دارد، مانند انسان راه مىرود، از آسمان به زمین فرود آمده به هر کجا که بخواهد مىرود و جائى را براى سکونت و زندگى خویش مسکن قرار مىدهد ، آن قدر نادان است که بدون نشانه نمىتواند خانه مـؤمنان را از خانه کـفّار تشخیـص دهد و از خیلى چیزها بىخبر است ، پیمان خود را مىشکند ، از کرده خویش پشیمان مىشود ، گاهى غصه مىخورد و بر کارى که کرده است اندوهگین مىشود./ معرفى / 1 ـ حضرت ابراهیم خلیل(ع) یکى از پیامبران عظیمالشأن است مانند: حضرات نوح، موسى، عیسى و محمّد(ص) که براى تمام اهل زمین مبعوث شده و او یکى از پیامبران اولىالعزم مىباشد.2 ـ ابراهیم(ع) دو همسر به نامهاى (هاجر و ساره) داشته است اسحاق از ساره و اسماعیل از هاجر به دنیا آمده است.اسماعیل، پیامبر خدا و یکى از اجداد پیامبر اسلام(ص) است. اسحاق نیز پیامبر بوده و از او یعقوب به دنیا آمده است. یعقوب دوازده فرزند داشت که یکى از آنها (یهودا) مىباشد.3 ـ اسرائیل، مرکب از دو کلمه است (اسرا) و (ئیل) به معنى عبدالله یعنى بنده خدا و مراد از این کلمه حضرت (یعقوب)(ع) است.4 ـ حضرات موسى، عیسى و محمّد(علیهمالسلام) از نسل حضرت ابراهیم خلیل مىباشند، گرچه حضرت عیسى(ع) پدر نداشت، ولى از طرف مادر به حضرت ابراهیم(ع) مىرسد.5 ـ صهیون (zion) نام کوهى است واقع در (اورشلیم) که بر آن (هیکل سلیمان) بنا شدهاست و مسجدالاقصى و صخره نیز در آنجا است اسم این کوه در جاهاى متعدّدى از عهدین ذکر شده است(0).6 ـ یهود معاصر، که حالا در فلسطین سکونت دارند، از جهت آن که به (یهوذا) فرزند یعقوب مىرسند، یهود گفته مىشوند.و چون از فرزندان (یعقوب) مىباشند، بنى اسرائیل یعنى فرزندان (اسرائیل) نامیده مىشوند و محل سکونت آنها نزدیک به کوهى به نام (صهیون) مىباشد.
تورات و عهد عتیق
تورات یعنى تعلیم و بشارت، کتابى است آسمانى که بر پیامبر عظیمالشأن حضرت موسى(ع) نازل شده است.ولى یهود، این کتاب را تحریف کرده و خرافات و افسانههاى زیادى در آن جاى داد، به طورى که امروز به صورت یک کتاب مضحِک و عجیبى در آمده است.نویسندگان تورات اشخاص مجهولالهویه و گمنامى هستند که قرآن در باره آنها مىفرماید: (فَوَیْلٌ لِلَّذینَ یَکتُبُونَ الکِتابَ بِاَیْدیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیَشْتَروُا بِهِ ثَمَنا قَلیلاً فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمّا کَتَبَتْ اَیْدِیهِمْ وَ وَیْلٌ لَهُمْ مِمّا یَکْسِبُونَ)(1) پس واى بر کسانى که از پیش خود چیزى نوشته و به خداى متعال نسبت دهند تا به بهاى اندک و متاع ناچیز دنیا بفروشند، واى بر آنها از آن نوشتهها و آنچه از آن بدست آرند. و این آیه به خوبى بر آنها تطبیق مىکند.
الف ـ خدا در نظر یهود:
خداوند، در کتاب مقدّس یهود، شکل عجیب و غریبى به خود گرفته است. مثلاً مانند انسان است(2)، گیسو و لباس دارد(3)دوپا دارد(4)، مانند انسان راه مىرود(5)، از آسمان به زمین فرود آمده به هر کجا که بخواهد مىرود و جائى را براى سکونت و زندگى خویش مسکن قرار مىدهد(6)، آن قدر نادان است که بدون نشانه نمىتواند خانه مـؤمنان را از خانه کـفّار تشخیـص دهد(7)و از خیلى چیزها بىخبر است(8)، پیمان خود را مىشکند(9)، از کرده خویش پشیمان مىشود(10)، گاهى غصه مىخورد و بر کارى که کرده است اندوهگین مىشود(11)، با انسان کشتى مىگیرد(12)و درعین این که سه تا است، یکى است، یعنى هم یگانه است و هم سهگانه(13)، مار از او راستگوتر است زیرا مار راست مىگوید و خدا دروغ مىگوید(14)، از آسمانها به زمین آمده بین کلام مردم تفرقه مىاندازد مثل استعمار که مىگوید: (تفرقه بیانداز و حکومت کن) چون از وحدت کلام آنها مىترسد(15)، چیزى را مىگوید و باز تغییر مىدهد(16) این است، صفات خداوند در نظر یهود!ولى خداوند جهان از همه این خرافات منزّه و مبرّا است، نه جسم است و نه عوارض جسمى بر او عارض مىشود، همیشه راست مىگوید و هیچ وقت پیمان خود را نمىشکند، تمام اعمالش از روى خِرد و حکمت است، ابدا اندوهگین و محزون نمىشود، یکى است و شریک ندارد و همیشه خواهان خیر مردم است.
ب ـ پیامبران در نظر یهود:
پیامبرانِ (کتاب مقدس!) دست کم از خدایان آن ندارند مثلاً بعضى آنها:
1 ـ با زنان نامحرم زنا مىکنند، چنانچه به حضرت داود(ع) نسبت دادهاند(17).
2 ـ با دختران خود زنا مىکنند و به حضرت لوط(ع) نسبت مىدهند(18).
3 ـ مردم را فریب مىدهند و آنها را مىکشند و زنهایشان را به همسرى در مىآورند. این عمل را هم به حضرت داود(ع) نسبت مىدهند(19).
4 ـ با خداوند کشتى مىگیرند، چنانچه به حضرت یعقوب(ع) چنین نسبت مىدهند(20).
5 ـ کارهائى را که خداوند نهى کرده انجام مىدهند، چنانچه به حضرت سلیمان(ع) نسبت دادهاند(21).
6 ـ قلبهایشان به جانب بُت متمایل مىشود، چنانچه به حضرت سلیمان(ع) نسبت مىدهند(22).
7 ـ براى پرستش بُتها خانه مىسازند و این مطلب را نیز به حضرت سلیمان(ع) نسبت دادهاند(23).
8 ـ خداوند مىخواهد آنها را بکشد، چنانچه به حضرت موسى(ع) نسبت مىدهند(24).
9 ـ ستمکار هستند و به کشتار کودکان و افتادگان وگاوان و گوسفندان فرمان مىدهند(25).
10 ـ با خداوند درشتى و خشونت مىکنند، چنانچه این موارد را هم به حضرت موسى(ع) نسبت دادهاند(26).
11 ـ سالهاى متمادى بین مردم لخت و پا برهنه راه مىروند، چنانچه به اشیاى پیامبر نسبت دادهاند(27).
12 ـ به گردنهاى خویش بند و یوغ مىگذارند و این را هم به ارمیاى پیامبر نسبت مىدهند(28).
13 ـ خداوند فرمانشان مىدهد تا نان آلوده به نجاسات انسانى بخورند.
14 ـ خداوند به آنها دستور مىدهد که سر و صورت خود را بتراشند و این دو مورد را هم به حزقیال نسبت دادهاند(29).
15 ـ خداوند امرشان مىکند تا زن زنا زاده را به همسرى در آورند و گفتهاند که یوشع(ع) چنین کرده است(30).
16 ـ مردم را به پرستش بُت ترغیب کرده و خود بُت مىسازند، و مىگویند که این عمل را هم هارون(ع) انجام داده(31).
17 ـ از راه زنا متولّد شدهاند، چنانچه به یفتاح پیامبر(ع) نسبت مىدهند(32).
18 ـ شراب مىنوشند و مستى مىکنند و به حضرت نوح(ع) نسبت دادهاند(33).
19 ـ دروغگو هستند، چنانچه به پیامبر سالخورده حضرت نوح(ع) نسبت مىدهند(34).
20 ـ و یکى از صفات حضرت یعقوب(ع) را گفتهاند که نبوّت را به زور از خداوند گرفته است(35).
این است صفات پیامبران و سفراى الهى در نظر عهد عتیق!آرى یهود، این صفات زشت را به پیامبران(علیهمالسلام) نسبت داده تا میدان گناه براى آنها باز باشد و دامن خود را از هرگونه آلودگى و معصیتى پاک بنمایند، تا اینکه اگر زنا کردند، و یا شراب نوشیدند، دروغ گفتند، عهد و پیمان شکستند کس نتواند به آنها اعتراض کرده و آنها را سرزنش کند و براى گناه و معصیت آزاد بوده و تمام نسبتهاى زشت را به فرستادگان خدا یعنى پیغمبران روا دارند که اگر کسى متعرّض آنها شد، بگویند: مگر پیامبران خدا چنین نمىکردند؟! ما هم این اعمال را از آنها آموخته و انجام مىدهیم!ولى انبیاء اولى العزم(علیهم السلام) از نظر عقل و منطق از همه دروغها و افسانهها مبرّا و منزّه مىباشند، زیرا آنها معصوم بوده و هیچ عمل زشتى را انجام نمىدهند.
لازم است به چند نکته از کتاب عهد عتیق که در واقع معرّف خوبى براى یهود است توجّه فرمائید:
الف ـ بى عفّتى یهود:
ابرام یعنى (ابراهیم خلیل(ع)) به طرف جنوب کوچ کرد و در حالى که قحطى در آن سرزمین بود، به مصر رسید تا در آنجا زندگى کند زیرا که قحطى در مصر بسیار شدّت داشت و چون ابراهیم(ع) و همسرش سارا نزدیک مصر رسیدند، باو فرمان داد که در نزد اهالى مصر خود را خواهر من معرفى کن تا از این بابت براى من پیشامد ناگوارى بوجود نیاید و در امنیت کامل بسر ببرم چرا که تو بسیار خوش منظر و زیبا مىباشى، به مجرّد ورود ابرام به مصر امراى فرعون و اهالى مصر، آن زن را دیدند که بسیار خوش منظر است، آنها او را در حضور فرعون ستودند، پس وى را به خانه فرعون بردند و به ابرام احسان نمودند و به او هدایائى مانند میش، گاو، گوسفند، کنیز و شتران بخشیدند، خداوند هم فرعون و اهل خانه او را به سبب سارا (زوجه ابرام) به بلاى سخت مبتلا ساخت. فرعون ابرام را خواند گفت: این چه عملى است که نسبت به من روا داشتى؟ چرا مرا خبر ندادى که او زوجه تو است؟ چرا گفتى او خواهر من است که او را به زنا گرفتم؟ اینک زوجه خود را برداشته و برو. آن گاه فرعون فرمان داد که ابراهیم(ع) با زوجه خود و تمام اموال و دارائى که داشت حرکت کند(36).
وقتى انسان این قصّه را مىخواند، به خوبى درک مىکند که چرا دولت اسرائیل (زنا) را یک عمل قانونى و شرافتمندانه مىداند؟
شاید تصوّر کنید که پیامبر بزرگ آنها (ابرام) براى مال و ثروت دنیا چند رأس گاو و گوسفند همسر خود را بعنوان خواهر معرفى و تقدیم فرعون کرده؟!
ب ـ طمع یهود:
یهوه خداى ما، مارا در حوریب خطاب کرده و گفت: توقف شما در این کوه بس است، پس به فرمان او کوچ کرده وتوجّه آنها را به کوهستان اموریان و جمیع حوالى آن از عربه، هامون، جنوب و کناره دریا یعنى زمین کنعانیان، لبنان، تا نهر بزرگ که نهر فرات باشد جلب کرده و اجازه ورود داد، اینک زمین را پیش روى شما گذاشتیم، وظیفه شما بر این است که به این سرزمین وارد شده و این سرزمین همان زمینى است که خداوند براى پدران شما (ابرام، اسحاق و یعقوب) و همچنین براى فرزندان شما و نسل آینده در نظر گرفته است(37).
ج ـ بىرحمى و قساوت یهود:
آن قوم صدا زدند و کرناها را نواختند و چون مردم آواز کرنا را شنیدند و به آواز بلند فریاد زدند حصارهاى شهر فرو ریخته و هرکس توان داشت به شهر اریحا در آمد، مرد و زن، پیر و جوان حتّى حیوانات همه را از دم شمشیر گذراندند و شهر را به آتش کشیده و طلا و نقره و همه اسباب و اثاثیه و ظروف قیمتى را به خزانه خانه خدا بردند(38).چون به نزدیکترین شهر رسیدى، اوّل نداى صلح و صفا ده و اگر از طرف مردم جواب مثبت شنیدى و دروازهها را به روى تو و یاران تو گشودند و مالیات و جزیه پرداختند با آنها صلح و صفا برقرار کن ولى اگر با تو صلح و صفا برقرار نکرده و از دستورات تو سرپیچى کردند آن شهر را به فرمان خدایت (یهوه) محاصره کرده، زنان و مردان، اطفال را بکش و دارائى آنها را به تاراج ببر، یهوه خدایت اجازه مىدهد که به تمام شهرهائى که از تو دورند و از این امتها نباشند چنین رفتار نمائى. و باز به دستور یهوه خدایت هرآنچه را که به مالکیّت تو در آمده و از آن تو است و تا مىتوانى هیچ ذىنفس را زنده مگذار، بلکه ایشان را یعنى حتیان، اموریان، کنعانیان، فرزیان، حویان، و یئوسیان را چنانکه یهوه خدایت ترا امر فرموده است هلاک ساز(39). چنان استوار و محکم باش که مردم هر شهرى با تو جنگ کنند. کارى کن که شهر و مردمش منهدم شود(40).و خداوند ایشان را پیش اسرائیل منهزم ساخت و ایشان را در جبعون بسیار کشت و عدهاى را دنبال نمود که فرار کردند و تا عزیقه و مقیده برفت و آنها را کشت.آن روز یوشع مقیده را محاصره نمود و بنا به فرمان خدایش وارد بر آن شد و همه مردم شهر و بناها را منهدم ساخت و کسى را از آنها باقى نگذاشت، بطورى که با اریحا رفتار نمود مقیده نیز چنین کرد، یوشع و تمامى اسرائیل از مقیده به لبنه رفتند و با مردم لبنه جنگ کردند و خداوند آن را نیز با ملکش بدست اسرائیل تسلیم نمود، پس آن و همه کسانى را که در آن بودند قتل عام نمود و کسى را باقى نگذاشت و بطورى که با ملک اریحا رفتار نموده با ملک لبنه نیز رفتار کرد و یوشع با تمامى اسرائیل از لبنه به لاخیش گذشت و در مقابلش اردو زد و با اهالى آن جنگ کرد و خداوند لاخیش را بدست اسرائیل تسلیم نمود که آن را در روز دوّم تسخیر نمود و آن همه کسانى که در آن بودند، به دم شمشیر کشت، چنان که به لبنه کرده بود آنگاه هورام ملک جاذر براى اعانت لاخیش آمد و یوشع، او و قومش را شکست داد، به حدّى که کسى را براى او باقى نگذاشت و یوشع با تمامى اسرائیل از لاخیش به عجلون گذشتند و در مقابلش اردو زدند با آن جنگ کردند و در همان روز آن را گرفته و همه را از دم شمشیر گذراندند و همه کسانى را که در آن بودند در آن روز هلاک کردند، چنان که به لاخیش کرده بود و یوشع با تمامى اسرائیل از عجلون به حبرون برآمده با آن جنگ کردند و آن را با ملکش و همه شهرهایش و همه کسانى که در آن بودند بدم شمشیر زدند و موافق هر آنچه به عجلون کرده بود کسى را باقى نگذاشت، بلکه آن را با همه کسانى که در آن بودند هلاک ساخت و یوشع با تمامى اسرائیل به دبیر برگشت و با آن جنگ کرد و آنرا با ملکش و همه شهرهایش گرفت و ایشان را به دم شمشیر زدند و همه کسانى را که در آن بودند هلاک ساختند و او کسى را باقى نگذاشت و بطورى که به حبرون رفتار نموده بود به دبیر و ملکش نیز رفتار کرد چنانچه به لبنه و ملکش نیز رفتار نموده بود پس یوشع تمامى آن زمین، یعنى کوهستان و جنوب و هامون وادیهاى و جمیع ملوک آنها را زده کسى را باقى نگذاشت و هر ذى نفسى را هلاک کرده چنانچه یهوه خداى اسرائیل امر فرموده بود(41)./منبع: yahood.net/ منابع:
0 ـ مزامیر132، صموئیل دوّم، فصل پنجم.
1 ـ سوره بقره، آیه79.
2 ـ سفر پیدایش، اصحاح اوّل آیه36.
3 ـ سفر دانیال، اصحاح هفتم.
4 ـ سفر خروج، اصحاح بیست و چهارم.
5 ـ سفر پیدایش، اصحاح سوم.
6 ـ سفر خروج، اصحاح19 و مزمور132 آیه13.
7 ـ سفر خروج، اصحاح دوازدهم، آیه12.
8 ـ سفر پیدایش، اصحاح سوم.
9 ـ سموئیل اول، اصحاح دوم، آیه30.
10 ـ سموئیل اول، اصحاح15 آیه10.
11 ـ سفر پیدایش، باب ششم.
12 ـ سفر پیدایش، باب34.
13 ـ سفر پیدایش، اصحاح هیجدهم، آیه اوّل و اصحاح19 ایه اول.
14 ـ سفر پیدایش، اصحاح سوم، آیه30.
15 ـ سفر پیدایش، باب11 آیه11.
16 ـ سفر پیدایش، اصحاح ششم، آیه6.
17 ـ سموئیل دوم، اصحاح11 آیات متفرقه.
18 ـ سفر پیدایش، اصحاح 29.
19 ـ سموئیل دوم، اصحاح11.
20 ـ سفر پیدایش، اصحاح29.
21 ـ اوّل پادشاهان، اصحاح11.
22 ـ اوّل پادشاهان، اصحاح11 آیه1.
23 ـ اوّل پادشاهان، باب11.
24 ـ سفر خروج، اصحاح چهارم، آیات متفرقه.
25 ـ اعداد اصحاح31 ، آیات متفرقه.
26 ـ سفر خروج اصحاح32 ، آیه31.
27 ـ سفر اشیا، باب،20 آیه 2، (اشیا نام یکى از پیامبران بنى اسرائیل است).
28 ـ سفر ارمیا، باب27 ، آیه1.
29 ـ سفر حزقیال، اصحاح 4 و 5 ، آیات12 و1.
30 ـ سفر یوشع، اصحاح اول.
31 ـ سفر خروج، باب32.
32 ـ سفر داوران، باب11 ، آیه1.
33 ـ سفر پیدایش، اصحاح9.
34 ـ اوّل پادشاهان، اصحاح13 آیه11.
35 ـ سفر پیدایش، اصحاح32.
36 ـ سفر پیدایش، آیه9.
37 ـ سفر تثنیه، باب اوّل، آیه6.
38 ـ صحیفه یوشع، باب ششم، آیه20.
39 ـ سفر تثنیه، اصحاح بیستم، آیه1 0.
40 ـ همان مدرک، آیه20.
41 ـ صحیفه یوشع، باب دهم، آیه10.
قبلا نیز بیان شده که 9 و 11 از اعداد مقدس ماسونهاست لذا نباید تعجب کرد اگر حادثه برخورد دو هواپیما با برج های دو قلوی تجارت جهانی در روز یازده از ماه نهم اتفاق بیافتاد , و سپس 911 روز بعد از آن ، حادثه بمب گزاری در مادرید به وقوع بپیوندد . طراحان این اتفاقات از سالها پیش و بر مبنای پیشگویی های نوستراداموس کابالیست آن را طراحی نمودند تا به زور هم که شده است پیشگویی اعقاب خود را به تحقق برسانند. بی شک باید سمبولیسم و نماد گرایی را جز لاینفک جریان فراماسونری دانست جریانی که موجودیت آن بیش از هر تمدن دیگری با پاگانیسم مصر باستان گره خورده است . که قبلا در مقاله ای دیگر با عنوان "نماد های ماسونی مصر باستان" مفصل به آن پرداختم .اصولا صحبت از نماد گرایی ماسونی نه در این مجال بلکه خود فرصتی مفصل می طلبد اما آنچه قصد دارم در این جستار به آن بپردازم صرفا نماد گرایی این جریان در دلار آمریکاست که به طرز شگفت انگیزی گویا مرامنامه و مانیفست یهودی– فراماسونری آنهاست تا وسیله ای برای داد و ستد.ششم ژوئیه سال 1785کنگره آمریکا ( که در آن زمان، تنها یک مجلس بود) به اتفاق آراء دلار«« Dollar را واحد پول آن کشور قرار داد. پیش از استقلال ایالات متحده یعنی در 4 ژوئیه 1776 ، پول انگلستان (لیره) در 13 مهاجر نشین انگلیسی آمریکای شمالی رایج بود. در جریان انقلاب، آمریکائیان سکه نقره ای اسپانیا به نام «دلار» را که در مکزیک رایج بود وسیله داد و ستد قرار داده دادند و به همین دلیل نام پول ملی خود را «دلار» گذاشتند.سکه دلار نقره ای از قرن چهاردهم بیش از سه قرن به نام «تالرThaler، دالر، تلار و دلار» در اروپا رایج بود که اسپانیایی ها آن را حفظ کردند و به مستعمرات خود در قاره آمریکا منتقل ساختند.اس با خط عمودی« $» که علامت بین المللی دلار است نیز از اسپانیایی ها اقتباس شده که پول خود را با علامت P (پی) مشخص می کردند و این «P» در آمریکای شمالی به تدریج و در جریان نوشتن به شکل «$» درآمد.(1)روند گنجاندن نمادهای یهودی – ماسونی در اسکناس 1 دلاری ختم نگشت و تمامی اسکناسهای بعد از آن نیز از این امر مستثنا نبودند.اما اسکناس 1 دلاری به عنوان نخستین اسکناس و از طرفی دیگر به لحاظ تعدد نشانه های ماسونی از اهمیت ویژه ای برخوردار است که کشف رمز از آن نیات پشت پرده و مخوف طراحان نظم نوین جهانی را آشکار می سازد. پیش از پرداختن به این مسئله توضیحی اجمالی راجع به برخی اعداد مقدس ماسونها را لازم می دانم .نخستین عدد 9 است که به حلقه 9 نفره زنجیره ماسونها ، تعداد استادانی که در جستجوی حیرام رفتند ،تعداد 9 گوی درخت کابالا، تعداد ضربه های درجه استادی و...(3) اشاره دارد. دومین عدد 11 است که آن نیز به دوستون بواز و جاکین که بنا بر اعتقاد ماسونها در ابتدای معبد سلیمان قرار داشتند، عرض حمایل استاد به سانتی متر (مجموع ستارگان 5 و 6 پر)، تنها عدد دورقمی که اکر برعکس شود تغییر نمی کند و ...(4) اشاره دارد.سومین عدد 13 است که بی شک از مهمترین نشانه های تعلق فراماسونری به یهودیان و مصر باستان است که دلایلی از قبیل اتفاق موسوم به پوریم در 13 فروردین در عهد خشایار شاه ، 13 تکه از بدن اوزیریس که توسط ایسیس(خدایان مصر باستان) پیدا شد ، خیانت سیزدهمین نفر(یهودا اسکاریوتی) به حضرت مسیح (ع) و ... مد نظر است.چهارمین عدد 33 است که اشاره دارد به 33 رتبه و درجه فراماسونری ، حاصل ضرب عدد مقدس ماسونها یعنی یازده در سه مرتبه شاگردی- ابزار یاری و استادی (11* 3=33) ، سن حضرت مسیح هنگام کشته شدن(البته به نشان تمسخر مسیح توسط یهودیان) و... پس از این مقدمه نسبتا طولانی در ذیل به ترتیب به برخی از نشانه ها ی یهودی- ماسونی موجود در یک دلاری اشاره می گردد:الف : نمادهی ماسونی در روی 1 دلاری: 1- درج تصویر جرج واشنگتن به عنوان اولین رییس جمهور آمریکا که فراماسون اعظم و دارای درجه 33 در این تشکیلات بود البته بنای یاد بود وی در واشنگتن مملو از نشانه های ماسونی است.2- استفاده از 13 دایره در مهرسبز رنگ وزارت دارایی امریکا در شکل ^ مانند . البته خود شکل ^ ، نماد مردانگی در مصر باستان و در میان یبوسی ها بوده و اشاره به یکی از شرایط اصلی عضویت در لژهای فراماسونری یعنی مرد بودن دارد که تاثیر آن در درجه نظامیان کنونی (گروهبان و استوار) کاملا مشهود است. 3- استفاده از مجموع 13 برگ و میوه در سمت چپ و راست تصویر جرج واشنگتن(دایره های قرمز رنگ)4- استفاده از 33 حلقه در قسمت چپ و راست در پایین دلار (بیضی های سبز رنگ) که گویای 33 حلقه زنجیر وار رتبه های ماسونی برای رسیدن به مقام استادی اعظم یا بزرگ بازرس کل (همان فراماسون درجه 33 )است.5 – گنجاندن تصویر جغد در گوشه بالایی و سمت راست دلار به گونه ای کاملا ماهرانه و مخفیانه که به سادگی قابل رویت نیست و نیاز به بزرگنمایی بسیار زیادی دارد .(دایره ها و فلش آبی رنگ)نا گفته نماند که جغد نماد یهودی مارانوس (یهودی که برای پیش بردن اهدافش دین خود را مخفی میکند) است و به این نکته اشاره دارد که کشور ایالات متحده با چه اندیشه و مبانی فکری تاسیس گشته است البته فقط و فقط ذکر نقش یهودیان و پیوریتنهای موثر در تاسیس امریکا خود به تنهایی کتابی قطور می شود که فرصتی دیگر را می طلبد.در تصویر هوایی از کنگره آمریکا نیز به سهولت می توان تصویر جغد را در اطراف این ساختمان تشخیص داد.6- نباید از طراحی های تار عنکبوت مانند زمینه دلار به سادگی گذشت چراکه به طرز ماهرانه ای سمبل ها ونمادهای مورد احترام و تقدیس ماسونها و یهودیان را در آن خواهید یافت . به عنوان نمونه خرگوش نیم رخ که چشم چپش به سمت بیننده است دقیقا در روبروی تصویر پنهانی جغد برایتان به رنگ سفید مشخص گشته است.(لوگوی p l a y b o y که از نشانه های غیر اخلاقی و سین کاف سیین است نیز از همین نماد گرفته شده است)شایان ذکر است از دیدگاه سمبولیک برخی حیوانات مانند مار ، جغد ، خرگوش ، ققنوس(پرنده افسانه ای) و بز برای ماسونها و شیطان پرستان مقدس هستند اما از این میان جغد به سبب گردش سیصدو شصت درجه ای گردنش و نیز خرگوش به دلیل اینکه همیشه بیدار است نماد هوشیاری و تسلط گشته اند. که از دیدگاه ماسونها این خصیصه بسیار مهم می نماید و الگوی چشم جهان بین که در باره آن سخن خواهیم راند نیز گواهی بر این مدعاست.از سوی دیگر نیز اگر دقت فرمایید با فرهنگ سازی جریان فراماسونری از طریق کارتونها ، داستانها و.. خرگوش نماد با هوشی ، جغد و بز نیز نماد حکمت و دانایی گشته اند .