سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
پخش زنده حرم ها
پخش زنده حرم
کاربردی

مى‏دانید، واژه هارمجدّون تنها یک بار در انجیل آمده است؛ یعنى درست همان که در کتاب مکاشفه یوحنا باب شانزدهم، آیه 16 آمده است؛ و سپس این آیه مختصر را نقل مى‏کند:
"
و ایشان را به موضعى که آن را در عبرانى هارمجدّون مى‏خوانند، فراهم آوردند." از آن جا که این واژه در زندگى ما نقش چنین با اهمیتى دارد، امیدوارم بتوانم اشتقاق آن را پیدا کنم، من آنچه را که کلاید گفت تکرار مى‏کنم: در کتاب عهد عتیق، هیچ ذکرى از این واژه نشده است. در کتاب عهد جدید هم تنها یک مورد، یعنى در باب مکاشفه که گاهى مکاشفات، یا مکاشفه یوحناى قدیس هم گفته مى‏شود، آمده است. اما من هنوز سردرگم هستم، در حالى که در مکاشفه، از «محلى» به نام هارمجدّون صحبت مى‏کند، کلاید اصرار دارد که هارمجدّون معنى یک نبرد را مى‏رساند.
کلاید مى‏گوید: «یوحناى پیش گو کتاب مکاشفه را نوشته است؛ و چنانکه مى‏دانیم ما از همین اثر یوحنا است که بیشترین اطلاعات خودمان را از آخرین روزهایى که داریم مى‏گذرانیم، به دست مى‏آوریم. او تصویر کاملى از آخرین نبردى که باید درست در همین محل صورت بگیرد، به دست داده است. به یاد دارید که او در پیشگویى خود از این نبرد بزرگ، مى‏نویسد(5):
«
و بلدان امتها خراب شد... و هر جزیره گریخت و کوهها نایاب گشتو بعد مى‏افزاید: «خداوند همه چیز را درباره آینده مى‏داند. هیچ چیز را از او گریزى نیست. خداوند از همان آغاز مى‏داند، چه کسى به هاویه خواهد رفت و چه کسى دقیقا نخواهد رفت. هنگامى که خداوند قانون را نازل کرد، دقیقا مى‏دانست کدام انسان قادر به رعایت آن نخواهد بود
من به خودم جرات داده مى‏پرسم: «خداوند از پیش مى‏داند؟ و از پیش مقرر کرده است؟»
- «
شما باید به خاطر داشته باشید که این از پیش دانستن، تعیین کننده همه چیز نیست. اما آنچه که خداوند مى‏داند، فراتر از هر حدس و گمانى است. آنچه خداوند مى‏داند، با یقین کامل صددرصد مى‏داند؛ و او همه چیز را مى‏داند.
«
در کتاب مکاشفه، خداوند با بکار گرفتن یوحنا، توصیف کاملى از آنچه که این جنگ آخرالزمان خواهد بود، به ما مى‏دهد»
و ادامه مى‏دهد:«یک ارتش 200 میلیونى شرقى در طى یک سال به سمت غرب به حرکت درمى آید. این ارتش به حرکت درمى آید و در تغییر مکان خود پرجمعیت‏ترین ناحیه‏هاى جهان را پیش از رسیدن به رودخانه فرات، ویران خواهد ساخت
«
باب 16 مکاشفه به ما مى‏گوید که رودخانه فرات خشک خواهد شد، و این به پادشاهان مشرق زمین، مشرقیان، اجازه خواهد داد که سرزمین اسراییل را درنوردند.»(6)
-
تکرار کردم: پادشاه مشرق زمین؟ و ذهن من به سوى سرزمینهاى جهان که در مشرق رود فرات قرار دارند، به پرواز درمى آید. هیچ پادشاهى که امروز در آن ناحیه حکمروایى داشته باشد به ذهنم خطور نمى‏کند. در زمان ما، شاه ایران آخرین پادشاه مشرق رود فرات بود. امروز دیگر هیچ شاهى در آنجا نیست، اما در زمان یوحنا چنین شاهانى وجود داشتند - پس گفتم آیا این نمایانگر آن نیست که یوحنا این سخنان را درباره زمان خودش گفته است، و نه زمان ما؟
کلاید گفت:«نه، نه، شما مى‏توانید پادشاهان را به معنى رهبران یا سران دولتها بگیرید







      

آرماگدون : تدارک جنگ بزرگ 1

 اتحاد پنهانی میان اسراییل و مسیحیان دست راستی آمریکا
اشاره:
این نوشته بخشی از کتاب "تدارک جنگ بزرگ" است که در سال 1989 توسط «گریس هال سل»، نویسنده آمریکایی، به رشته تحریر در آمده است. بخش های دیگری از این کتاب نیز در فرصت های آینده بر روی وبلاگ قرار خواهد گرفت.
نبرد هارمجدّون(1)
از سال 1980، این عادت در من پیدا شده است که هر یکشنبه، برنامه «ساعت بشارت انجیل کهن» فال ول را در تلویزیون بگیرم. براى آنکه مطالب بیشترى درباره خداشناسى هار مجدون فال ول بدانم؛ و دریابم که پیروانش تا چه اندازه مانند خودش فکر مى‏کنند، در سال 1983، در گشت مسافرتى به سرپرستى او به سرزمین قدس، نام نویسى کردم. من یکى از 630 نفر مسیحى‏اى بودم، که از نیویورک به تل آویو پرواز کردیم. در آنجا ما را به گروههاى حدود 50 نفرى تقسیم کردند. به هر یک از گروهها یک اتوبوس و یک راهنماى اسراییلى اختصاص داده شده بود. ما پس از یک استراحت شبانه با اتوبوس ها یمان به راه افتادیم. حالا در این سفر کوتاه، شما هم با من همراه شوید:
براى این که به دره مجدو برویم، از تل آویو حدود 55 مایل به طرف شمال سفر ‏مىکنیم. به محلى مى‏رسیم که در 20 مایلى جنوب - جنوب شرقى حیفا، قرار دارد و فاصله آن از دریاى مدیترانه، حدود 15 مایل است پس از پیاده شدن از اتوبوس، با کلاید، یک مدیر اجرایى بازرگانى بازنشسته از مینیاپولیس، که سالهاى آخر دهه 60 سالگى خود را مى‏گذراند، همگام مى‏شوم. کلاید، فارغ التحصیل کالج است و در جنگ دوم جهانى، در ارتش آمریکا با درجه سروانى، در آفریقاى شمالى و اروپا، خدمت کرده و به خاطر فرماندهى هوشمندانه سربازانش و شجاعت شخصى اش در زیر آتش دشمن به گرفتن نشان افتخار، مفتخر شده است. قدى دارد در حدود شش پا و هیکلى مناسب، که آن را نتیجه خدمتش در ارتش مى‏داند. همسر کلاید دو سال پیش درگذشته است و به همین جهت در این سفر تنهاست. سر و وضعش تمیز و مرتب است. با شلوارى پشمى، پیراهنى سفید، کراوات مناسب و کت کشمیر؛ سرى دارد پرمو که تنها بخشى از آن خاکسترى شده است. فاصله کوتاهى تا یک تل یا پشته کوچک، پیاده طى مى‏کنیم. این تپه‏اى است مصنوعى، که از لایه‏هاى مختلف یا برجا مانده از گیاهان و جانوران و یا جامعه‏هاى باستانى کهن پوشیده شده است. کلاید توضیح مى‏دهد: «زمانى در اینجا یک شهر قدیمى کنعانى قرار داشته است» و اضافه مى‏کند که ما در لبه جنوبى فضاى بزرگ گسترده و هموار دشت اسدرالون (2) قرار داریم، که در کتاب مقدس «دره جزرال» هم گفته شده است. در زمانهاى قدیم مجدو شهر بسیار مهمى بود. این شهر در محل تقاطع دو جاده مهم استراتژیک نظامى و کاروان رو قرار داشت. کلاید، این کهنه سرباز از تاریخ دان مى‏گوید: «جاده ماریس، یعنى جاده باستانى ساحلى، که مصر را از راه مجدو، به دمشق و مشرق مربوط مى‏ساخت، از این دره مى‏گذشتمى‏گویم: «پس با این توصیف، این محل همیشه میدان جنگ بوده است؟» کلاید پاسخ مى‏دهد: «بله، برخى از تاریخ نویسان اعتقاد دارند، که در اینجا بیش از هر جاى دیگر در جهان، جنگ روى داده است. فاتحان کهن همیشه مى‏گفتند، هر فرماندهى که مجدو را داشته باشد، در برابر همه مهاجمان پایدارى مى‏کند.» «شما در صحیفه یوشع بن نون (باب 12، آیه 21)(3) مى‏خوانید که چگونه یوشع و اسراییلیان، در اینجا کنعانیان را شکست دادند. و در «کتاب داوران» باب چهارم و پنجم مى‏خوانید که دو قرن پس از آن نیروهاى اسراییلى در زیر فرماندهى دبوره و باراق، در نبردى بر سیسرا سردار کنعانیان چیره شدند.(4)» «و بعد چنانکه مى‏دانیم، شاه سلیمان این شهر را مستحکم ساخت و به مرکزى براى اسبها و ارابه هایش بدل کرد. حتى در طى سالهاى عمر من هم در اینجا نبردهاى مهمى داشته‏ایم. نزدیک به پایان نخستین جنگ جهانى، در سال 1918، ژنرال انگلیسى آلن بى، درست در همین جا در مجدّو، به پیروزى قاطعى بر ترکها دست یافتهمه عضوهاى گروه ما، به پیاده روى خود تا یک نقطه مناسب ادامه مى‏دهیم و سپس در نقطه‏اى که بر همه دره جزدال که به سوى شمال غربى تا دوردست اشراف دارد، غرق تماشا مى‏شویم. کلاید با صداى هیجان زده‏اى مى‏گوید: «و سرانجام، حالا دارم میدان آخرین نبرد بزرگ را تماشا مى‏کنم مى‏پرسم: اما آخر شما از کجا مى‏دانید که نبرد نهایى در اینجا روى خواهد داد؟ «شما همین اسم - یعنى مجدّو - را بگیرید، کلمه عبرى هار، یعنى کوه را به آن اضافه کنید. این دو کلمه به شما هارمجدّو را مى‏دهد، که ما هارمجدّون ترجمه مى‏کنیمدر حالى که او صحبت مى‏کند، من مى‏کوشم استدلال او را، با جستجوى هار یا کوه دنبال کنم؛ اما کوهى پیدا نمى‏کنم. با وجود این، چون دره روبروى خودمان را مى‏توانیم ببینم، پس نقطه مناسبى که روى آن ایستاده‏ایم، بآسانى مى‏تواند هار (کوه) تلقى بشود. اما با همه اینها، آیا هارمجدّو - که کلمه کلمه به معنى کوه مجدو است - به یک محل دلالت مى‏کند یا یک رویداد؟ کلاید، کمى با بى حوصلگى پاسخ مى‏دهد: «نه، نه، این میدان نبردى است که همه ملتها در آن درگیر مى‏شوند. این آخرین نبرد میان نیروهاى نیکى و نیکوکارى به رهبرى مسیح و نیروهاى شیطانى به رهبرى دجال خواهد بودمن، مانند میلیونها مردم دیگر، سخن کلاید را باور مى‏کنم. من همیشه چیزهایى درباره هارمجدّون شنیده بودم، اما با همه شنیدن هاى این واژه اشتقاق آن را نمى‏دانستم. پرسیدم که آیا درباره این واژه هارمجدّون مطالب زیادى خوانده‏اید؟ «







      
<      1   2   3   4