فیلسوفان یهودى قرون وسطى،(35) نویسندگانى که عمیقا و غالبا به سنت‏ها و آموزه‏هاى حاخامى آشنا و وفادار بودند ـ شاید در واکنش به آثار و کتاب‏هاى اخلاقى براى اثبات این عقیده که متون میشنا و تلمود تأمین کننده همه نیازهاى فرد جهت رسیدن به یک نظام اخلاقى کامل است ـ دست به خلق آثار و مقالات اخلاقىِ متعددى زدند که کاملاً براساس متون میشنا و تلمود تنظیم شده بود. آنان که توصیه و فرمان حاخام‏ها را، در جهت تحقیق و جست‏وجو کردن، تنها در تورات ـ به این دلیل که هر گونه مطلبى در آن وجود دارد(36) ـ نپذیرفته بودند، اعتقاد داشتند که نیازى به مراجعه به ارسطو و فلسفه او در تدوین اخلاق، نه در شکل و نه در محتوا، نیست. به جاى آن لازم است که شخص تنها به مطالعه و تحقیق در تورات و نوشته‏هاى حاخامى پرداخته، از این طریق اصول اخلاق را تدوین کند. اخلاق حاخامى پدیده‏اى منحصرا قرون وسطایى نیست، بلکه نوشته‏ها و آثار متعدد دیگرى از این نوع و در این چارچوب تا به امروز نوشته شده و در حال نوشته شدن است. جنبش همه جانبه‏اى که در قرن گذشته آغاز گردید و در آن عناصر قابل توجهى از نوگرایى به چشم مى‏خورد و به جنبش مُوسَر(37) معروف است(38)، شاید بهترین نمونه اخلاق حاخامى قرون وسطایى در زمان حاضر باشد.نوشته‏هاى اخلاق زهدگرا به گروهى از صوفیان و پرهیزکاران یهودى، که به حاسیدهاى اشکناز(39) معروف بودند و در قرون دوازدهم و سیزدهم {میلادى} در کشور آلمان فعالیت داشتند، مربوط مى‏شود. همه این نوشته‏ها درباره مشکلات خاص و جزئى و موقعیت‏هاى حقیقى و خارجى تدوین شده‏اند و در آنها خبرى از بحث و تحقیق درباره اصول و قوانین کلى اخلاق نیست. ویژگى خاص این نوع اخلاق توجه عمیق به پرهیزگارى، اعتقاد به عناصر خرافاتى، آن‏گونه که ویژگى قوم یهود و در عین حال، مباین با یک دین ممتاز است، و تأکید بر تلاش و کوشش بیشتر در انجام رفتارهاى اخلاقى یا مذهبى است. به اعتقاد آنان، هر اندازه که شخص در انجام یک تکلیف رنج و زحمت بیشترى ببرد، شایسته ستایش بیشترى است. این اعتقاد و عقیده مشابه دیگرى که براساس آن، بر شخص پرهیزگار (یا حاسید) واجب است از شریعت آسمانى(40) که قانونى به مراتب سخت‏گیرتر و دشوارتر از قانون تورات(41) است تبعیت کند، (تبعیت از قانون تورات بر دیگران لازم است) هر چند که در آیین یهود جدید و بى‏سابقه نیست، یقینا توسط گروه حاسیدهاى اشکناز مورد تأکید مجدد واقع شد و به طور گسترده‏اى مطرح گردید. به هر حال، دعوت این مکتب اخلاقى به روى آوردن به رفتارهاى اخلاقىِ مستحب تأثیرزیادى بر تحولات بعدى یهودیت در اروپا داشت.یکى از برجسته‏ترین تحولات عقلانى در تاریخ یهودیت قرون وسطایى، پیدایش و گسترش جنبش صوفى‏گرایانه یهودى به نام "قباله" بود.(42) یکى از عقاید قباله‏اى که تأثیر مهمى بر اخلاق یهودى گذاشت، این بود که اعمال مذهبى مى‏تواند اثر عمیقى بر نفس ساختار و بناى عالم گذارد.البته این نظریه طبق مفاهیم نوعى جهان‏بینى معنادار است که تمامى مظاهر مادى و معنوى عالم را در حال تأثیرگذارى متقابل فعال و همیشگى بر یکدیگر مى‏داند. طبق این نگرش، اعتقاد به وجود نوعى رابطه علّى میان کردار آدمیان و تحولات عالم، منطقى به نظر مى‏رسد.