مقایسه شیوه آیین یهود در تقلید از خداوند با شیوه‏هاى افلاطون و مسیحیت، نکته‏اى را که به آن اشاره شد، واضح‏تر مى‏کند. در تئاتتوس (176) سقراط چنین مى‏گوید: "بر ما لازم است که هر چه سریع‏تر به آسمان پرواز کنیم و در نتیجه، تا آن‏جا که ممکن است، شبیه خدا شویم. و شبیه خداشدن یعنى پاک‏گردیدن، عادل‏شدن و خردمندگشتن." در تورات از یهودیان خواسته شده است تا در همین زمین، و در نه آسمان‏ها، با انجام دستورات خداوند، خداگونه گردند. پس طبق دستور تورات کسى شبیه خداوند نمى‏شود، بلکه انسان شیوه‏هاى خدایى را دنبال مى‏کند و رفتارهاى خداگونه را تا آن‏جا که براى بشر امکان دارد، انجام مى‏دهد. در مسیحیت، ما با تفسیرى واقعى‏تر و عینى‏تر و در نتیجه، ماوراءالطبیعى‏تر از مضمون تقلید از خدا روبه‏رو مى‏شویم. در این دین، خداوند با مجسم‏نمودن خویش در کالبد جسمِ زنده و مادى بشر، نقش تقلید از بشر را ایفا مى‏کند و بدین ترتیب، تقلید از خدا از طریق واسطه و به صورت غیرمستقیم و تحت عنوان تقلید از مسیح، محقق مى‏شود؛ تقلیدى که نه با انجام‏دادن ششصد و سیزده فرمان موجود در تورات، بلکه با ابراز وفادارى و ایمان و با پیروى از رنج وعذابى که عیسى هنگام جان‏نثارى خویش براى خلق تحمل کرد، میسر مى‏شود.(17)مضمون اخلاقىِ خلق انسان به صورت خدا، دو موضوع را پدید آورده است: یکى قوانین اخلاقى خاص (نظیر این‏که "هم‏نوعت را مانند خودت دوست دار" (لاویان 19/18)؛ زیرا او نیز مانند خودِ تو به صورت خدا آفریده شده است) و دیگرى، محتواى عام و فراگیر تورات؛ چیزى که به ویژه در مورد پیامبران باستانى (نظیر اشعیا، ارمیا و حزقیل) کاملاً روشن است. این اصل هم‏چنین، شالوده بحث‏هاى حاخامى را درباره آنچه ما موضوعات اخلاقى مى‏نامیم، تشکیل مى‏دهد.