تاریخچه شیعیان لبنان
علماى شیعه جبل عامل - که منطقه ‏اى کوهستانى در جنوب لبنان است و شهرهاى نبطیه، مرجعیون، بنت جبیل و روستاهاى حومه را شامل مى ‏شود – مدعى ‏اند که جامعه شیعى لبنان از تمامى جوامع دیگر مسلمان - به جز حجاز – کهن ‏تر است. آنان تأسیس جامعه شیعه جبل عامل را به ابوذر نسبت مى‏ دهند. آن چه مسلم است این است که قرن سوم هجرى ( 9میلادى) مناطق عراق، ایران، شام و شمال آفریقا و مصر، شاهد جریانى از تشیع بوده است. دورانى که دول توانمند شیعى مذهب آل بویه در ایران و عراق، فاطمی ها در مصر و شمال آفریقا و حمدانى‏ ها در موصل و حلب حکومت مى ‏کردند.
از قرن سوم هجرى جوامع شیعه در منطقه بین رود علوى در شمال و ناحیه جلیله در جنوب، معروف به جبل عامل، سکونت داشته‏ اند. شیعیان دیگرى نیز در بخش شمالى دره بقاع و همچنین در طرابلس و کسروان واقع در لبنان شمالى سکونت اختیار کردند. اما به دنبال فتح سوریه به دست صلاح‏ الدین ایوبى و فرمانروایى نخستین حکام ایوبى و بعد از ایشان سلطه ممالیک، شیعیان از منطقه شمالى لبنان بیرون رانده شدند و از این ایام به بعد، در همان مناطقى که امروزه نیز همچنان در آن ساکن‏ اند، تمرکز و اسکان یافته ‏اند. به هر حال شیعیان به عنوان یک اقلیت مذهبى در مناطق امن و مناطق اطراف که از دسترس حکمرانان مرکزى به دور بوده سکنى گزیدند. دور افتادگى جغرافیایى این ناحیه و حمایت هاى خانواده ‏هاى برجسته شیعى نه تنها سبب تداوم و استمرار یک فرهنگ شیعى در این ناحیه که هنوز پا برجاست، گردید بلکه باعث جلب و جذب شیعیان امامیه از سایر بخش هاى سوریه به این ناحیه نیز شد.
گر چه درباره علما و مدارس شیعى جبل عامل پیش از قرن دوازدهم م / ششم هـ ق چندان اطلاعات متمرکزى در دست نیست، اما بعد ها سنت نیرومند تحصیل معارف شیعى را با چهره ‏اى روشن در این ناحیه مى‏ بینیم. این سنت تحصیل معارف شیعى به رغم همه گرفتارى ‏ها همچنان در شهرها و روستاهاى این ناحیه ادامه یافت. آن چه بیش از هر چیز دیگر شایان توجه است، همانا موقعیت و نقش مؤثر علماى جبل عامل در میان سایر علماى شیعه است. به گونه‏ اى که جبل العامل بزرگترین پایگاه و مرکز عقیدتى شیعه در جنوب لبنان شد و در طول تاریخ علما و متفکرین و نویسندگان بزرگى را به اسلام و جهانیان هدیه کرده است و معروف است که در جنوب در هر دهى عالم یا مؤلّفى دیده مى‏ شد و به قرارى که در بعضى از تواریخ آمده در یک ده هشتاد مجتهد زندگى مى‏ کردند.(10)
شهید اول و ثانى نمونه‏ اى از هزاران است و با آن که این دو از برجسته ‏ترین فقهاى نه تاریخ شیعه بلکه مسلمانانند آماج حقد، کینه و تعصب جاهلى قرار گرفته، به جرم شیعه بودن به فجیع ‏ترین اشکال ممکن به شهادت رسیدند و شیخ حر عاملى از جمله علماى آن دیار است که جایگاه ویژه خود را داراست.
به طور کلى فعالیت و حیات علمى در جبل عامل به سه دوره تقسیم مى‏ شود: دوره اول آن از تأسیس مدرسه جزین توسط شهید اول آغاز مى‏شود و تا سال 1780ادامه دارد. در این سال جنگهایى که توسط جزار پاشا به وجود آمد باعث شد که آشوب و بلوا منطقه را فرا گرفته، مدارس و مباحث تعطیل گردد. این وضع همچنان ادامه داشت تا آن که بعد از جزار پاشا، سلیمان پاشا به حکومت رسید و از آن جا که شخصى دوراندیش بود، در سال 1805با زعماى انقلابیون شیعه منطقه جبل عامل و با حضور نماینده باب عالى (دربار امپراطورى عثمانى)، راغب افندى، معاهده صلحى را امضا کرد. دوره دوم حیات علمى جبل عامل از سال 1805آغاز مى‏شود و تا پایان قرن سیزدهم هجرى یعنى 1881م ادامه دارد. دوره سوم یا به عبارت دیگر دوره جدید نهضت علمى شیعه از 1882م شروع مى‏شود. در این دوره اولین مدرسه به سبک جدید در نبطیه تأسیس مى‏گردد. در سال 1892سید حسن یوسف الحسینى بعد از مراجعت از عراق مدرسه «حمیدیه» را بنا نهاد. مدرسه‏ اى که ثمره آن دهها شاعر ادیب، نویسنده و خطیب بود.
شیعیان در واقع از صحنه سیاسى به دور بودند، خصوصا در قرن 19میلادى که لبنان یک تحول سیاسى، اجتماعى و فکرى را پشت سر گذاشت. در این زمان بود که فاصله و شکاف میان شیعیان و همسایگانشان زیادتر شد. در این قرن مارونیها با فرانسه، دروزى‏ ها با بریتانیا، ارتدوکس یونانى با روسیه و سنیها با خلافت عثمانى روابط نیکو داشتند. تنها شیعیان بودند که از حمایت بیگانگان بهره ‏اى نداشتند و از هر گونه حمایت خارجى محروم بودند. فقط گاهگاهى از جانب حکام قاجاریه علاقه ‏اى نسبت به وضع آنها نشان داده مى ‏شد که آنها هم به شدت ضعیف بوده و نفوذ چندانى نداشتند.
در خود نواحى شیعه نشین نوعى دگرگونى محدود اقتصادى - اجتماعى طى نیمه دوم قرن نوزدهم میلادى پدید آمد. اصلاحات ارضى که توسط حکومت عثمانى در سال 1858آغاز شد، به رشد روزافزون گروه کوچکى به نام «اشراف» و یا به قول لبنانى‏ ها «الزعماء» کمک کرد.
این گروه توانستند مالکیت اراضى وسیعى را به دست آورند. در اواخر قرن نوزدهم طبقه زعما گسترش یافت. بدین صورت که سه یا چهار خاندان در صیدا، صور و نواحى دیگر با به دست آوردن مالکیت بر اراضى یا تبدیل شدن به کشاورزان مقتدر مالیات پرداز، خود را وارد این طبقه کردند که مى‏ توان ظهور آنان را ناشى از سیاست اراضى دولت عثمانى دانست.
تمرکز ثروت در دست زعما داراى آثار سیاسى نیز شد زیرا اعضاى آنها، نمایندگان مناطق شیعى در شوراهاى ادارى عثمانى محسوب مى‏ شدند؛ لیکن بزودى در اثر رقابتهاى داخلى نفوذ خانواده ‏هاى زعما کاهش بسیار یافت. پیدایش زعما در عین حال محدود به منطقه شیعه ‏نشین جنوب بود و ساختار جامعه شیعه در بقاع همچنان به صورت عشیره‏ اى باقى ماند.
به موازات زعما، خاندانهاى تحصیلکرده علما وجود داشتند. اینان که از طبقات مختلف جامعه بودند به واسطه تحصیلاتشان از وجهه اجتماعى قابل ملاحظه‏ اى برخوردار بودند. در رأس این طبقه دو یا سه مجتهد وجود داشت و در سلسله مراتب بعدى علما و شیوخ با تحصیلات علمى متفاوت قرار داشتند.
طبقه سوم، طبقه روستاییان و دهقانان بودند که به نحو وسیعى تابع زعما بودند و اگر چه در اواخر قرن نوزدهم که به تازگى وارد طبقه زعما شده بودند، بانى تجدید حیات ادبى و بیدارى سیاسى روزافزون گردیدند. با این حال اکثریت شیعیان به لحاظ جغرافیایى در انزوا بودند و به لحاظ سیاسى ضعیف و از نظر اقتصادى تابع حکومت خاندان هاى فئودال متخاصم باقى ماندند. شیعیان با این وضعیت با تحولات قرن بیستم رو به ‏رو شدند.(11)
این وضعیت منجر به محرومیت مضاعف شیعیان گردید. و یکى دیگر از مشکلات اساسى شیعیان - علاوه بر فئودال ‏ها که تا دهه 1960میلادى بر جامعه شیعه لبنان مسلط بود - قانون طایفه‏ اى بود. این دو معضل همانند دو لبه قیچى عمل مى ‏کرد و منشأ تمام نا بسامانى ‏هاى سیاسى، اقتصادى و اجتماعى آنان گردیده بود. امام موسى صدر با تأسیس مجلس اعلاى شیعیان در صدد تضعیف و نابودى نهاد هاى فوق برآمد و بدین وسیله به استیفاى حقوق شیعیان پرداخت.
فئودالیسم و نقش آن در زندگى شیعیان
در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادى اصلاحات ارضى توسط حکومت عثمانى انجام و منجر به پیدایش خُرده مالکانى در مناطق شیعه نشین شد. حکومت عثمانى در جنگهاى بین ‏المللى اول احتیاج به سرباز داشت و از آنجایى که سربازان از رفتن به جبهه اروپا امتناع مى ‏کردند، دولت عثمانى فرمانى صادر کرد تا شیعیان را به اجبار به سربازى ببرند، همان زمان معروف بود که هر کس به بالکان برود، دیگر بر نخواهد گشت. بعد از مدتى که حقایق بر شیعیان معلوم گردید آنها به عثمانى‏ ها فشار آوردند که چرا شیعیان بایستى به جنگ بروند و دیگران معاف شوند. حکومت عثمانى نیز موافقت کرد که هر جوانى که نمى ‏خواهد به جنگ برود 75دینار غرامت بپردازد.
شیعیان و عمدتا همان خرده مالکان - که در پى اصلاحات ارضى، مختصر زمینى به دست آورده بودند براى آن که بتوانند در واقع این خونبها را بپردازند، مجبور مى‏ شدند زمین هاى خود را بفروشند و در قبال کسانى که زمین نداشتند و بى بضاعت بودند افراد سرمایه ‏دارى بودند که با پرداخت 75دینار به دولت افراد بى بضاعت را به بیگارى مى‏ گرفتند و در صورتى که خودش نمى ‏توانست بدهى را بپردازد فرزندانش به بیگارى ملاّکین در مى ‏آمدند.
یکى از همین افراد ملاّک به نام احمد الاسعد در جواب مردم، زمانى که از وى تقاضاى تأسیس مدرسه ‏اى کردند، گفت: وقتى کامل (پسرش که بعدها رئیس پارلمان لبنان شد) درس مى‏ خواند همه شما را کفایت مى ‏کند! (12)
شهید چمران در این خصوص مى ‏گوید:
... [در لبنان] تهمت، دروغ، دزدى، نوکرى بیگانه، پول گرفتن از اجانب همه زرنگى و سیاست بازى به شمار مى‏ آید. سیاستمدارى موفق به حساب مى ‏آید که از خارج بیشتر پول بگیرد و نظر اجنبى را بیشتر جلب کند روزنامه ‏ها و مجلات لبنانى نیز از این خط مستثنى نیستند.»
بله براستى مجلات و روزنامه‏ هاى لبنان از این خط مشى مستثنى نبودند و ساواک نیز از این وسیله در راستاى تخریب وجهه امام موسى صدر و مقابله با او حداکثر استفاده را مى ‏برد و نقش عمده‏ اى در ایجاد موانع داخلى و خارجى و پخش شایعات منفى و... ایفاء مى‏ نمود :
درباره: تهیه مقاله درباره موسى صدر و چاپ آن در مجله الاخاء
«رونوشت تلگراف واصله از آقاى قدر سفیر شاهنشاه آریامهر در بیروت درباره انتشار نقاط ضعف سید موسى صدر و پى نوشت تیمسار ریاست ساواک وسیله اداره کل دوم به این اداره کل ارسال گردید. که در اجراى اوامر صادره با همکارى اداره کل دوم شرحى تهیه و در صفحه مقابل تقدیم تا در صورت تصویب پس از ترجمه آن به عربى در مجله الاخاء چاپ و تعداد لازم از مجله مذکور و یا متن تهیه شده به لبنان و دیگر کشورهاى عربى که امکان پخش آن هست فرستاده شود. ضمنا قبلا در اجراى اوامر متن دیگرى به عربى تهیه «که قبلا ملاحظه و تصویب فرموده‏ اند» به تعداد لازم به نمایندگی هاى مربوطه در حوزه خلیج فارس و کشور هاى عربى دیگر به منظور پست کردن به آدرس افراد مورد نظر تهیه و ارسال گردیده است.» اداره کل سوم [امضاى ثابتى]
شهید چمران در گوشه ‏اى دیگر از خاطرات خود و در خصوص وضعیت لبنان و شیعیان آن مى‏ گوید:
«در لبنان 72 گروه وجود دارد که شرح آنها خواهد آمد. از آنجا که لبنان کشور آزادى است و همه کشورهاى عربى دیگر مى‏ توانند در آنجا به آزادى فعالیت کنند، حزب داشته باشند، سازمان داشته باشند، اسلحه بیاورند، روزنامه داشته باشند. بنابراین لبنان محل برخورد و درگیرى قدرتهاى بین‏ المللى است. به عنوان نمونه عراق و سوریه با هم دشمن هستند سوریه و لیبى با هم هستند، سوریه و عربستان سعودى با هم دشمن هستند هر یک از این کشورها براى خود حزبى و سازمانى در لبنان دارند و به آنها پول و اسلحه مى ‏دهند. این احزاب و سازمان ‏ها در داخل لبنان به جان هم مى‏ افتند... همین احزاب چپ بر اساس کشته‏ هاى ماهانه خود از دولت متبوع خویش پول مى‏ گیرند؛ یعنى حزب بعث عراق. اگر در یک ماه دویست کشته داد، از دولت عراق 20میلیون لیره مى ‏گیرد. اگر سیصد کشته داد پول زیادتر مى ‏شود. این احزاب خدانشناس - که رهبرانش همچنان که گفتیم شیعه نیستند دین ندارند.»
نظام طایفه‏ اى
در لبنان حدود پانزده طایفه مختلف زندگى مى ‏کنند که طبق قانون طایفى که در سال 1932تحت نفوذ فرانسه نوشته شده است، به فعالیتهاى سیاسى و اجتماعى مى ‏پردازند. در لبنان سه طایفه بزرگ هستند: طایفه مسیحیان، طایفه سنى‏ ها و طایفه شیعیان. هرگاه بخواهند امتیازاتى را در لبنان تقسیم کنند بایستى بر اساس نسبتى معین باشد. این نسبت 5 براى مسیحیان، 3 براى سنى ‏ها و 2براى شیعیان است.
عده شیعیان لبنان 000/002/1عده سنى ‏ها 000/750عده مارونى ‏ها که بزرگترین طایفه مسیحیان است 000/900نفر است و مارونى ‏ها قدرت سیاسى، نظامى و اقتصادى لبنان را در دست دارند. رئیس جمهور، وزیر دفاع و جنگ و رئیس بانک مرکزى بایستى مارونى باشد. و به عنوان مثال اگر 10نماینده براى مجلس بخواهند بایستى 5 نفر مسیحى، 3 نفر سنى و 2 نفر شیعه باشند و همین طور سهمیه دانشگاه و... که هرگز همان سهم مقدر قانونى - هم به شیعیان - به واسطه آن که پایگاه و مرکزى منسجم و رهبرى قوى نداشته‏ اند - داده نشده است.(13)
مجموعه عوامل فوق باعث گردید که شیعیان لبنان به پست ‏ترین مشاغل اجتماعى رو آورده و از ابتدایى‏ ترین امکانات محروم باشند و در مقابل، مسیحیان مارونى قدرت سیاسى، نظامى و اقتصادى لبنان را در دست گیرند. فقر و بیکارى و اشتغال به کارهاى پست روحیه ‏اى براى شیعیان نگذاشته و به تدریج زمینه ساز بلایى به مراتب بدتر شده و آنها را به طور کلى دچار یأس، خود باختگى و سرخوردگى روحى کرده بود به گونه‏ اى که شیعیان از اظهار و انتساب خود به شیعه احساس ننگ، حقارت و خجلت مى ‏کردند در تمام جنوب لبنان غیر از یک نیمه مخروب مدرسه‏ اى نداشته و به طور کلى از امکانات اولیه رفاهى همچون آب، برق، مخابرات، درمانگاه، جاده خبرى نبود و زراعت در حد بسیار نا چیزى بود.(14)
شهید چمران در ترسیم وضعیت آن روز شیعیان مى ‏گوید :
«... شاید بدانید که بیروت عشرتکده خاورمیانه و شیخ نشینهاى عرب بود بیروت سوئیس خاورمیانه به شمار مى ‏رفت. 85%از فاحشه‏ هاى بیروت را، دختران شیعه جنوب لبنان تشکیل مى‏ دادند، دخترانى که از روى فقر و فلاکت به بیروت مى‏ آمدند تا کلفتى کنند...»(15)