با تحقیقی در آثار ساخته شده از سال‌های دور، این واقعیت بیشتر نمایان می‌شود که سینما از بدو پیدایش تاکنون، همواره در جهت برآوردن خواسته‌های یهودیان صهیونیست‌ گام برداشته است؛ گامی در جهت تطهیر چهره یهودیان و تخریب چهره‌ ادیان دیگر به ویژه دین اسلام در نزد افکار عمومی دنیا. صهیونیست‌ها فعالیت خود در عرصه‌ سینمای هالیوود را تنها به ساخت فیلم‌هایی که بزرگسالان را مخاطب خود قرار می‌دهد، محدود نکرده‌اند؛ بلکه در عرصه تولید فیلم‌های کودکان نیز بسیار فعال ظاهر شده‌اند. کمپانی «والت دیزنی» که از مشهورترین شرکت‌های تولید فیلم و کارتون در سرتاسر دنیا به حساب می‌آید. یکی از مهم‌ترین و کارآمدترین ابزار صهیونیست‌ها در عرصه‌ سینما است. سال‌های بس طولانی بود که یهودیان در سرتاسر اروپا با عنوان «موش کثیف» شناخته و نامید می‌شدند، صهیونیسم جهانی برای پاک کردن این تفکر از اذهان دنیا با همکاری دیزنی به تولید مشهورترین شخصیت کارتونی دیزنی با عنوان «میکی ماوس» پرداخت. این شخصیت کارتونی که به سرعت در قلب تمامی کودکان و نوجوانان جای باز کرد، قصه موشی شجاع بود که یک تنه در برابر تمامی ناملایمات جامعه ایستادگی کرده و با پشتکار و شجاعت خود از هر امتحانی سربلند بیرون می‌آمد. پس از پخش این کارتون در بیش از یک دهه، موش دیگر موجود کثیف و تنفر انگیزی در نزد کودکان و نوجوانان اروپایی و امریکا نبود، بلکه به یک موجود دوست داشتنی و قابل ترحم تبدیل شد؛ به همین دلیل اصلاح «موش کثیف» در اندک زمانی بار منفی خود را از دست داد. کارتون «تام و جری» سال‌ها بعد در ادامه القای همین باور تهیه و تولید شد. اما در عرصه‌ ساخت فیلم برای مخاطبان بزرگسال، صهیونیست ‌ها از شیوه‌ها و راه‌های متعددی استفاده کردند. مظلوم نمایی از قوم یهود از شیوه‌های مهمی بود که صهیونیست ‌ها به آن توجه خاصی داشتند. تولید روز افزون آثاری که از قتل‌ عام یهودیان در طول جنگ جهانی دوم توسط آلمان‌های نازی سخن می‌گفت ‌(Holocaust) در اندک زمانی، افکار عمومی، جهان را به نفع خود برانگیخت و مردم را در برابر حقانیت خود قانع ساخت. در این قبیل آثار، یهودیان انسان‌های بیگناهی تصویر شده‌اند که بیرحمانه مورد جنایتکارانه‌ترین رفتارها از سوی نظامیان آلمانی در طول سال‌های جنگ جهانی دوم قرار گرفته اند. ساخت چنین آثاری به دلیل تاثیر گذاری‌هایش پس از گذشت بین از نیم قرن هم‌ چنان ادامه دارد. فیلم «فهرست شیندلر» ساخته «استیون اسپیلبرگ» یهودی، که به دلیل انتصابش به لابی صهیونیسم، موفقیت‌های چشمگیری را در سینمای هالیوود به دست آورده، از جمله آثاری است که در دهه 1990 م. ساخته و برنده بیش از هفت جایزه اسکار شد. اعتقاد به ظهور منجی الاهی و رها ساختن آنان از تمامی رنج‌ها و بدبختی‌هایی که کشورهای قدرتمند و ستمگر بر آنان تحمیل کرده‌اند، عامل مهمی در میان مسلمانان و به ویژه شیعیان است که همواره آنان را امیدوار به آینده و آماده برای مقابله با دشمنان نگاه داشته است. این آرمان سبب شده است تا صهیونیست های قدرت ‌طلب و افزون خواهد برای نابودی آن که همواره خطری جدی برای دستیابی به اهداف شومشان محسوب می‌شود، به راه‌های مختلف از جمله با استفاده از صنعت قدرتمند سینما به تخریب و لوث کردن آن بپردازند. ساخت فیلم معروف «نوستر آداموس» اثر «اورسن ولز» یهودی، بازیگر و کارگردان مشهور امریکایی در راستای این هدف صورت گرفت. سازنده اثر یاد شده با استناد به پیشگویی‌های نوستر آداموس «مهدویت» را به گونه‌ای به تصویر می‌کشند که ارمغانی جز تخریب، دلهره و نابودی را برای دنیا به ارمغان نخواهد آورد. فیلم چهار پر(Four Feathers) محصول سال 2001 امریکا، آخرین ساخته‌ای بود که با تخریب باور «مهدویت»، به جنگ اعتقادات مذهبی مسلمانان رفتند. خشن، بی‌فرهنگ، عقب مانده، خرافه پرست و بدوی نشان دادن اعراب و مسلمانان از دیگر ترفندهای این دشمنی هزار چهره برای ارضای حس افزون طلبی‌اش است. ساخت فیلم‌هایی چون: «جن‌گیر»، «طالع نحس»، «لورنس عربستان»، «شب‌های عربی»، «دلتافورس»، «محاصره» و هزاران هزار فیلم دیگر در پی‌القای این تفکر نحس گام برداشته است که مسلمانان انسان‌های خرافی و عقب مانده‌ای هستند که باید از سوی کشورهای مترقی و فرهیخته‌ای همچون امریکا مورد حمایت قرار گیرند و در غیر این صورت، چیزی جز فقر و فلاکت عایدشان نخواهد شد! و این بدبختی نه تنها دامان خودشان، بلکه موجبات دردسر برای کشورهای مترقی را نیز ایجاد خواهد کرد. شیوه بالا در کنار ساخت آثاری که منجیان واقعی کره زمین را امریکائیان و صهیونیست ‌های خوش قلب نمایش می‌دهد، اجزای پازلی است که در صورت قرار گرفتن در کنار یکدیگر،‌ جمله «دنیا در تسخیر یهود » را شکل می‌دهند. فیلم‌های «روز استقلال»، «مریخی‌ها حمله می‌کنند»، «آرماگدون»، «جنگ ‌ستارگان‌» و «ماتریکس» از جمله آثار مشهور سینمایی هالیوود است که ساخت آن‌ها در سال‌های اخیر روند رو به رشد و سریعی به خودگرفته است. نگاهی اجمالی بر تاریخ سینمایی جهان گواه این حقیقت است که سینما بیش از هر هنری ابزاری ایدئولوژیک است و اگر با تمهیدات ویژه هنری، علمی تعکیس نشان داده می‌شود، دال بر صورت ظاهری نیست و چه بسا در برهه‌ای خلاف انتظار و منافع سازندگان آن جلوه کند. در نهایت ایجاد زمینه می‌تواند محصولی در آینده داشته باشد. ایدئولوژی‌های افراطی قرن بیستم در کنار دیگر فعالیت‌های تبلیغاتی از سینما، بیشترین بهره دلخواه را برده‌اند. اگر از این حیث رقابت‌ها و تکنیک‌‌ها غنی‌تر شده‌اند، از عوارض ایدئولوژیک بوده است، نه صرفا هنر برای هنر. سینمای هالیوود با مالکیت یهودیان از آمیزش منافع استعمار امریکا و ایجاد فضای مثبت برای تغییر نگرش‌ها به ویژه مسیحی‌ها به مظلومیت دروغین یهودیان شکل گرفت و در رشته‌های مختلف فیلم‌سازی ادامه یافت. سربازان امریکایی در همه فیلم‌ها سربازان آزادی جنگ‌های اول و دوم جهانی بودند. یهودیان انسان‌های قابل ترحم و آواره‌ جلوه داده می‌شدند و همیشه نیز ملت‌ها نیازمند رهبری امریکاییان بودند. این محورهای اصلی در سینمای دیگر کشورها نیز به صور سنتی اعمال می‌شد ساخته‌های سینمایی آیزنشتاین و پودوفکین انگیزه‌های ایدئولوژیک و تهییج کننده انقلاب اکتبر شوروی را به پیش می‌برند و فیلم‌سازانی چون رنی ریفنشتال با فیلم‌های بازی‌های المپیک و ... نازیسم هیتلری را به جسم و جان طرفداران فاشیسم تزریق می‌کردند.