سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
پخش زنده حرم ها
پخش زنده حرم
کاربردی

هالیوود و واشنگتن، با وجود یک قاره فاصله، همیشه با هم ارتباط داشته اند. در نخستین سال های قرن بیستم، وقتی صحبت از مسائل آدم بزرگ ها- مثل سیاست- به میان می آمد، مقامات حکومتی همیشه از صنعت سینمای نوپا انتظار داشتند که فقط « دیده » شود و«‌صدایش » در نیاید. در سال1915 ، حکمی که از سوی دادستانی کل ایالات متحده صادر شد، حق آزادی بیان را در مورد فیلم ها،‌منکر شد. این ممنوعیت که تا سال1948 ادامه داشت توسط روسای غالبا یهودی استودیوها نیز که نمی خواستند سر و صدایی در یک جامعة اساسا ضد یهود ایجاد کنند، مورد اعتراض قرار نگرفت. در تمامی سال های دهة 1920 و1930 و در پی انقلابی کمونیستی در خارج از کشور و بحران اقتصادی در داخل، هالیوود سرش را پائین انداخته بود و مسوولانه، خدمت اش را انجام می داد. در سال1921 صاحبان کمپانی های سینمایی بیانیه ای به تصویب رساندند که بر اساس آن از پخش صفحه یا داستان هایی که طی آن مقامات دولتی، قانون گذاران، ارتش آمریکا، نیروی دریایی یا سایر مقامات دولتی، مسخره یا تحقیر می شوند، جلوگیری می شد. مثلا صحنة جمعیتی که در فیلم چرخ و فلک واشنگتن (جیمز کروز،1932) جلوی کنگره جمع شده اند و سیاستمداری را اذیت می کنند، خطرناک تشخیص داده شد و بنابراین حذف گردید. از طرف دیگر، در همان سال ها، استودیوها جلوی پخش فیلم هایی را که امکان داشت بر نتیجة انتخابات تاثیر بگذارند، می گرفتند و پذیرفتند از ترس «پائین آوردن شان و اعتبار» مقام ریاست جمهوری از بازیگران شبیه اش استفاده نکنند.وقتی در اواخر دهة 1930 فرانکین.د.روزولت (یا در واقع کاخ سفید) به این نتیجه رسید که جنگ با ژاپن و آلمان، غیر قابل اجتناب است، به کمک هالیوود نیاز داشت تا مردم «انزوا طلب» آمریکا را مجاب کند که مجبورند وارد جنگ شوند؛ به همین منظور و برای به دست آوردن دل استودیوها، در سال 1940 دیوان عالی کشور، قانون ضد « تراست» اش را که استودیوها را از داشتن سینماهای زنجیره ای شان محروم می کرد، پس گرفت. همکاری هالیوود که جلب شد، در همان سال قبل از حملة ژاپنی ها به پرل هاربر، چهل فیلم سینمایی ساخته شد که آمادگی نظامی را تبلیغ می کرد، حال آن که یک سال قبل ترش هیچ خبری از این گونه فیلم ها نبود. در واقع، تولیدات هالیوودی آن قد جنگ طلبانه شدند که مجلس سنا- که حکم ترمزی برای تندروی های کاخ سفید را دارد- تحقیقاتی را آغاز کرد تا معلوم شود آیا استودیوها عامدانه خیال دارند ملت را به سوی جنگ سوق دهند یا خیر. جنگ با «متحدین»، ناگزیر تاثیر شگرفی بر صنعت سینمای آمریکا گذاشت. البته با این تفاوت که بر خلاف اتحاد آلمان/ایتالیا/ ژاپن، پیوند بین هالیوود و واشنگتن در نهایت، به واسطة وقوع بعضی اتفاقات محکم شد. هالیوود- همان طور که در دوران جنگ جهانی اول چنین کرده بود- عملا خود را در خدمت برطرف کردن نیازهای دولت گذاشت. ستاره های سینما به فروش « اوراق قرضه» جنگ کمک می کردند و فیلم های بلند، کوتاه، آگهی، فیلم های آموزشی و خبری بی شماری ساخته شدند که همگی مردم را فرا می خواندند که خود را برای جنگی طولانی آماده سازند. روزولت علنا اعلام می کرد که نمی خواهد هیچ سانسوری بر هالیوود تحمیل شود ولی به طور محرمانه بر « اداره فیلم های سینمایی» نظارت داشت که کارش بررسی فیلمنامه ها و ارائه « توصیه » هایی به کمپانی های سینمایی بود. در سال1943 این اداره تعطیل شد ولی جای خود را به « ادارة ممیزی» داد که «‌توصیه» های آن یکی را به«دستور» تبدیل کرد. فیلم های جنگی مثل جزیره بیداری(1942) و مقصد توکیو(1943) بر تنوع فرهنگی دموکراسی آمریکایی و کارآیی « کارهای گروهی » تاکید داشت و فیلم های دیگر مثل کازابلانکا(1942) و باتان(1943) به نیاز بر ایثار و از خود گذشتگی تاکید می کردند. با این حال فیلم هایی نیز بودند که تصویری اهریمنی از دشمن ارائه می دادند: مثل سری فیلم های مستند فرانک کاپرا تحت عنوان چرا می جنگیم؟ یا فیلم های دیگری که کمپانی «وارنر» ساخت و در آنها تصویر زشتی از ژاپنی ها به بیننده منتقل می شد؛ البته هالیوود هم مسئله ای برایش نبود که فرمانبردار واشنگتن شده است. هالیوود هم به همان اندازه واشنگتن می خواست که فاشیسم مقهور شود و سینمای آمریکای زمان جنگ هم با آن تولیدات ملی- میهنی اش، نود میلیون مشتری هفتگی داشت که محصولات اش را هورت می کشیدند. کسب و کار حسابی بر وفق مراد بود. به محض اتمام جنگ جهانی دوم، « جنگ سرد» شروع شد و دوباره از هالیوود خواسته شد که میهن پرستی خود را اثبات کند؛ ولی این بار زورکی. در آغاز دهة 1950 دیوان عالی کشور سرانجام، کمپانی های سینمایی را مجبور کرد از خیر سینماهای زنجیره ای شان بگذرند و تنور « کمسیون فعالیت های ضد آمریکایی» سناتور مک کارتی- که پستوها را به دنبال کمونیست ها می گشت و به پای میز محاکمه می کشاند- به شدت داغ بود. روی هم رفته، نام 500 نویسنده، بازیگر، کارگردان و تهیه کننده در « فهرست سیاه» قرار گرفت و تازه در همین حال و فضای پارانویایی و در بحبوحة بحران اقتصادی صنعت سینما بود که دست اندرکاران هالیوودی دریافتند که یک ارباب دیگر هم دارند که باید به او پاسخگو باشند: «ارتش».







      

رواج همجنس گرایی و تاسیس انجمن های همجنس گرایان و لزبین ها، یکی دیگر از اعمال خبیثه یهودیان است که بصورت یک تجارت رایج برای یهودیان در آمده است.
در ایران زمان طاغوت، شخص شاه و ساواک . فرح از مروجین اباحی گری و شذوذ جنسی بودند،عروسی همجنس گرایان یکی از برنامه های ساواک بود، جشن هنر در شیراز و دیگر برنامه های خاندان پلید پهلوی با همکاری یهودیان و بهاییان که بحمدالله ریشه آنها توسط انقلاب اسلامی سوزانده شد و از بین رفت.هم اکنون برنامه های گسترده ای در سراسر اروپا بدین منظور در دست اجراء می باشد. موسسات غارهای ال سان جرمان در پاریس، خیمه پیکادلی و محله سوهر در لندن، بارها و کازینوهای مخصوص در نیویورک و هالیوود و سانفرانسیسکو و اماکن متعدد در مونیخ و سوئد و دانمارک و بلژیک و هلند و غیره دست اندر کار گسترش و شیوع وباه جنسی و ایدز فرهنگی در جوامع بشری می باشند.
یهودیان همچنین انجمن لختی ها و عریان ها را در فرانسه و بسیاری از کشورهای اروپا و جزایر خوش آب وهوا در آفریقا و بخصوص جزایر قمر و رئونیون دایر کرده اند و اندیشه لخت گرائی و نمایش عورات آزاد از قید هرگونه لباسی، در آمریکا و اروپا طی مجلات و نشریات گوناگون و فراوانی توسط یهودیان مورد تشویق قرار گرفته، حتی اینکه در برخی ایالات آمریکا این مساله برای کسانیکه در رستوران ها و هتل های عمومی کار می کنند،یک حق عرفی و قانونی شده است.







      

از آنجا که اقلیت یهود در همه جا حضور دارند و در هر کجا که هستند به گونه ای عمل می کنند، بنابراین در دیگر کشورها و سرزمین ها نیز تاریخ و سرگذشت فیلم وسینما چیزی مشابه آمریکا می باشد و همه با هم در درشته های شیطنت و فساد و تباهی همکاریی می کنند. در انگلستان که آنجا نیز پایتخت فیلم و سینما به حساب می اید، لرد آلفونت یهودی به تنهایی صاحب 280 باب سالن سینما می باشد و خودش به طور شخصی به نمایش فیلم ها و انتخاب آنها نظارت می کند و در میان فیلم های موجود پیوسته زشت ترین و خشن ترین ها را انتخاب می کند. نامبرده از نمایش فیلم "هیتلر" که "آلیک گی نیس" در ان بازی کرده است در موسسات خودش جلوگیری به عمل آورد در حالیکه این فیلم در اهداف صهیونیستی تهیه شده بود، نامبرده از آنجا که حملات ضد هیتلری فیلم همراه خشونت و زشتی نبوده است از نمایش آن جلوگیری نمود.

فیلم "هدیه" یک فیلم دیگری است که در انگلستان توسط روبرت گلد اسمیت تهیه شده است. در این فیلم تعدادی از سران و ثروتمندان عرب را نشان می دهد که همراه دهها تن از زنان حرمسرای خودشان با حجاب چادر و عبا به اروپا مسافرت می کنند و بعد بزرگان عرب به زنان محجبه همراه خودشان اکتفاء نکرده میلیونها فرانک برای شکار پیرزنان هر جایی پاریس خرج می کنند. در این میان اعراب فرنگ ندیده سری هم به عالم هنرپیشگان یهودی ومسیحی و فرنگی می زنند و به امکان معروفه می روند و در عین حال زنان حرمسرا را در اتاق های هتل حبس می کنند و مواظبت می کنند چشم آنها حتی به یک مرد هم نیافتد و هنگامی که یک گارسون پیر نزدیک می شود تا چای و قلیان و یا قهوه بیاورد، در های اتاق را می بندد تا گارسون پیرمرد صدای حریم آقا را نشنود و چشم حریم به قیافه گارسون نیافتد. و سرانجام هنگامی که که یک خادم اشتباه می کند و وارد غرف حرمسرا می شود،به هنگام خروج رجال عرب در را روی او می بندد و به اتهام اینکه پیرمرد قصد سوء داشته واتیان فاحشه کرده است او را به سختی کتک می زنند و یک منظره بسیار مسخره و خنده اور شروع می شود و فیلم در میان خنده هزاران تماشاچی فرنگی و صهیونیست به پایان می رسد.
در فیلم دیگری به نام فیلم "آمریکاآمریکا" زندگی آمریکاییان به نمایش گذارده شده است و سرانجام آمریکاییان متدین و دین دار برای ادای مراسم نماز به کلیسا می روند، لیکن به ناگاه جماعتی از اعراب با لباس های چفیه عقال وارد کلیسا می شوند و به ضرب و شتم نمازگزاران و قتل و کشتار آنان می پردازند و سپس به علامت پیروزی جام های شراب را سرکشیده مست می شوند و انگاه به دزدی و جنایت و آتش سوزی می پردازند.
فیلمهای بتی محمودی،فیلم گروگانها ، هتل هستریا و دهها فیلم دیگر که اخیراً در ضدیت با انقلاب اسلامی ایران ساخته شده و فیلم های کارتونی که در آن توهین به شخصیت مقام رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران شده است، همه وهمه توسط این موسسات و با همکاری هنرپیشگان در خدمت صهیونیست ها ساخته شده است.
تهیه و تالیف و چاپ و توزیع و مساله آفرینی در جریان سلمان رشدی نیز یکی دیگر از دسائس این صهیونیست ها می باشد.

نفوذ صهیونیزم در تعلیم تربیت و فرهنگ جهانی یهودیان در نهان و آشکار بطور مستقیم و غیر مستقیم در موسسات فرهنگی در سراسر جهان اعمال نفوذ کرده و حضور فیزیکی و فرهنگی دارند.
در سراسر موسسات فرهنگی آثاری از حضور صهیونیست ها مشاهده می شود، چنانکه در ایالات متحده آمریکا یهودیان بر 50% از موسسات انتشاراتی تسلط دارند، شرکت عظیم انتشاراتی "راندوم هاوس" یکی از این موسسات می باشد.
در ایالات متحده آمریکا تدرییس تاریخ یهود و چگونگی پیدایش یهود و حق سلطه ایشان بر ارض موعود یکی از موارد درسی به حساب می آید که الزاماً آمریکائیان آن را می خوانند.
در فرانسه نیز مساله حقانیت قوم یهود و مهاجرت به اورشلیم و مصائبی که بر یهودیان در جنگ جهانی دوم وارد آمد و داستان ملت برگزیده خداوند تدریس می شود.
در انگلستان نیز مساله قومیت یهود و خدمت آنان به عالم بشریت مورد تدریس قرار می گیرد، در موسسات فرهنگی و تدریس زبان انگلیسی و فرانسه در سراسر مستعمرات فرانسه و انگلیس ، عملیات یهودی و داستانهایی مبنی بر بزرگواری و برگزیدگی قوم یهود مطرح می شود که اساتید که اصولاً اندیشه های صهیونیستی دارند به شرح و بسط آنها می پردازند، و اصولاً فرهنگ اباحی گری، استهزاء به احکام اسلامی، توهین به اعراب به عناوین سمبول اسلام ، موضوعاتی است که توسط این موسسات به انواع مختلف ترویج و تبلیغ می شود . موسسات فرهنگی و تدرییس زبان انگلیسی در بسیاری از کشورهای آفریقایی، محل تدریس و تعلیم اباحی گری می باشند. فیلم هایی که برای تدریس زبان تهیه می شود طرز حضور در کلاس، قرار دادن صندلی های محصلین و محصلات در برابر یکدیگر، ضرب المثل ها و جملات دروس همه و همه در نهایت تبلیغ اباحی گری، اشاعه فساد و فحشاء و توضیح راهها و حکایات و مغامرات عشقی و جنسی است که در نهایت در راه اهداف استعمار و با همکاری صهیونیسم برنامه ریزی شده است. بورسیه های تحصیلی جهت ادامه تحصیلات در اسرائیل، که بطور گسترده ای در کشورهای مصر، مغرب، الجزایر،تونس و اخیراً در کشورهای جداشده از شوروی سابق و روش های مبتذل برای به فساد کشیدن دانشجویان آنجا در اسرائیل ، یکی دیگر از ابواب جهنمی فساد و فحشایی است که توسط صهیونیزم بر روی جوانان عرب و دیگر ملت ها گشوده است.
در کشورهای تازه به استقلال رسیده شوروی سابق، بسیاری از موسسات انتشاراتی ورشکسته و تعطیل شده در کشورهای تاجیکستان آذربایجان شوروی شوروی و ترکمنستان و دیگر کشورهای کوچگ و بزرگ توسط سرمایه داران یهودی خریداری و راه اندازی شده و قبل از آنکه دیگر کشورها به فکر تصاحب میراث شوروی بیافتند، یهودیان که حضور فیزیکی در سراسر کشورهای روسیه داشتند، بر مطبوعات این کشورها مسلط شدند.
در موضوعات تبلیغاتی و به خصوص تبلیغات تجاری، شیطنت و خباثت صهیونیستها نقش بزرگی را ایفاء کرده است.
کاغذهایی که جهت مصارف توالت ها و دستشویی ها و بسته بندی ها به کار می روددر بسیاری از موارد، شامل آیاتی از قرآن کریم و اسامی جلاله می باشند که به قصد توهین به مقدسات اسلامی تهیه و توزیع می گردد.
نصب و چاپ "لا اله الا الله" بر جلوی شورت های مردانه و زنانه از دیگر خباثت های صهیونیست به شمار می آید.
نوشتن اسامی زشت و نامگذاری کلاه و کمربند و کفش و کراوات به اسامی قبیحه و رایج ساختن این کلمات در میان مسلمانان، مانند: کلاه ...، کفش...، کره...، پنیر...، صابون...، از دیگر اعمال زشت و خبیث یهودیان به شمار می رود که بقصد رواج اباحی گری و فرهنگ عریان نمایی انجام می گیرد.
مخلوط کردن جوامع اسلامی و وارد کردن عناصر فیلیپینی هندوسیک و ایتالیایی و یونانی، در کشورهای عربی مانند کویت و امارات متحده عربی و اردن و بحرین و یمن و قطر و دیگر کشورهای اسلامی به قصد کمرنگ کردن عربیت و اسلامیت و در کشورهای عربی و به قصد تغییر بافت جامعه اسلامی از دیگر اهداف فرهنگی و اجتماعی مشترک استعمارگران و ایادی صهیونیزم جهانی می باشد که باید یک یک آنها مورد توجه قرار گرفته، برای معالجه آنها چاره ای اندیشیده شود.







      

هنر پیشگان زن یهودی نیز جایگاه ویژه ای در آمریکا دارند برخی از آنان به قرار زیرند:
الیزابت تایلور، آن بانکروفت، برباره استرایسند،شیلی دوفال، دیان کیتون، جیل کلایبرگ، کاری فیشر، ایلین براشتاین، ماری کلی لر، سوزان انسباک، دیبی رینولدز، دیان کانون، جووان وود وارد، پلابرینتسن، سالی کالیرمن، جیرالدین شابلون و دیگران.(3)
در عین حال بقیه هنرپیشگان که از تبار آمریکایی هستند از آنجا که به ناچار با شرکت های صهیونیستی کار می کنند خواه ناخواه تحت سلطه و نفوذ مالی و اداری صهیونیست ها قرار دارند که ذکر اسمی آنان به درازا می کشد.







      

مشهورترین هنرپیشگان که یهودی می باشند مانند:
میل بروکسی، وودی آلن، بوب هوپ، جری لوییس، فرانک سیناترا، بیلی وایلد، نیل سالیمون، میکی رونی، جک لمون و دهها تن دیگر از هنرپیشگان و در راس همه هنرپیشگان ، چارلی چاپلین قرار دارد که فیلم های او ضد هیتلری می باشد.
در زمینه فیلم های عشقی و عاطفی و تاریخی و جنگی، به ندرت فیلمی را می توان یافت که یکی دو هنرپیشه یهودی در آن بازی نکرده باشد، در این چنین فیلم ها یهودیان به عنوان هنرپیشه،مسئول امور فنی، سناریست، کارگردان حضور دارند،اسامی برخی از آنان به شرح زیر است:
کییرگدوگلاس،تونی کرتیس، گاری گرانت، جک نیکلسون، بی آزار، وولتر ماتی یور، پی یرت رینولدز، جین هاکمان، جیمس کان، استین هوفمان، ریچارد هاریس، ریچارد بنیامین، وودی اشتایگر، جرج روداسکوت، رویان اونیل، و دهها تن دیگر.







      

این در حالی است که نوادگان جومونگ بارها در مجامع بین المللی هم داستان با آمریکا و اسرائیل  فعالیت های صلح آمیز هسته ای ما را محکوم کرده اند ، راستش من خودم هم نمی فهمم چرا باید بازارمان را در اختیار کشوری بگذاریم که حقوق مسلم ما را قبول ندارد. البته این تنها گزاره اقتصادی - تجاری این مجموعه نیست بلکه موارد دیگری همچون نقش شرکت گوگل در القاء تبلیغات غیر مستقیم نیز در این سریال مشهود است ، آنجا که قرار است امپراطوری نو بنیاد جومونگ "گوگوری یو " نام گیرد بیننده را به یاد تبلیغات و شایعات گسترده مبنی بر تاسیس کشوری به نام گوگوریو یا گوگ لند در جزیره ای  Gشکل (لوگوی اصلی شرکت گوگل) در اقیانوس آرام از سوی مدیران گوگل می اندازد.البته شاید بگویید دچار توهم توطئه شده ام اگر بگویم حرف Gازنمادهای اصلی فراماسونری است و یا اینکه نرم افزار Google Earthهیچگاه آنگونه که پایگاه اتمی  نطنز را به وضوح مشخص کرده پایگاه اتمی دیمونای اسرائیل را به دلایل امنیتی تصویر نکرده است. نمی دانم شاید این هم از ترفندهای  اقتصادی بانو سوسانو و جومونگ باشد!البته با تمام  تلاش و زبردستی که نویسندگان و دست اندر کاران کره ای-اسرائیلی این مجموعه به خرج داده اند ، هیچ گاه نخواهند توانست  اسامی برخی شخصیت ها و کارکترهای این سریال  مانند"مگول"، " یا گاک " و" ماگاک " را که از دیدگاه ترمینولوژی یا اصطلاح شناسی همان " مغول "، " یأجوج" و " مأجوج " خودمان هستند، با پوشش فرهنگی  بپوشانند چراکه همواره در پشت این اسامی قتل و غارت ، خونریزی و توحش نهفته است .البته بد نیست بدانند که مردمان این سرزمین همان صاحبان فرهنگی  هستند که از مغول ها مسلمان ساختند و بنا بر برخی تفاسیر این ذوالقرنین یا کوروش ایرانی بود که اسلاف و اجداد آن ها یعنی یأجوج و مأجوج را از این سرزمین بیرون راند. به هر حال اگر یکی از قسمت های این سریال را از دست دادید چندان  نگران نباشید چون صدا و سیما  آنرا به زودی تحت قالب لوح فشرده پخش خواهد نمود. !!







      

فقط کافی است نقشه فرضی أرض موعود صهیونیست ها(نیل تا فرات) را قبلا دیده باشید تا آن جا که اولین بار با نقشه  چوسان قدیم که بر روی پوست ترسیم شده  مواجه می شوید ویا در پس زمینه سکانس های مختلف این سریال ستاره شش گوش و تصاویر متعدد پرچم هایی با نقش خورشید که نماد ارض موعود صهیونیست ها است مواجه می شوید و از این شباهت بی اندازه به شگفت آیید . جومونگ که گویا ماشیح (منجی قوم یهود) و قومش همان فرزندان برتر خداوندهستند ارتباطی تنگاتنگ با تورات و تلمود دارد  آنگونه که همواره مورد عنایت الهی است و حتی همچون پیامبران بنی اسرائیل(طالوت و داوود) خداوند به او روش بافت وساخت زره را آموخته وسربازانش را با تعدادی کم بر دشمنان بسیار خود از امپراطوری چینی هایا "هان"  پیروز می گرداندنقش زنان در این سریال اعم از کارکتر های مثبت و انسان را به یاد پیامبران زن سبعه- هفت گانه- یهود و یا حد اقل دیگرانی چون ریوقا ، ساره ، یائل و... می اندازدشخصیت  بانو "سوسانو" بسیار شبیه به"دبورا" نبیه یهودی است که بنا بر  فصل های 4 و 5 کتاب شوفطیم از مجموعه عهد عتیق بر سربازان سیسرا پیروز می گردد .و یا اقدامات تجاری وی "گراسیا ناسی"ز ن تاجر معروف یهودی و عامل اصلی نفوذ یهودیان در دربار عثمانی را در خاطر زنده می کند.بانو سویا (همسر جومونگ) نیز که ابتدا  به اسارت می رود ولی  پس از باز گشت به خاطر اهداف عالیه قوم همسرش از معرفی مجدد خود سرباز می زند شما را با داستان هدسه که بنا بر فیلم صهیونیستی "یک شب با پادشاه " به زور از خانه عمویش مردخای ربوده شد و به همسری خشایار شاه در آمد همراه می کنددر بررسی شخصیت های زن این سریال از هدسه که با نفوذ در دربار ایران مقدمات قتل 77000 ایرانی را فراهم کرد  بگذریم  (شرح آن  در دفتر استر از مجموعه عهد عتیق  آمده است)  به یاد "رکسلانه" یا "خرم سلطان"  یهودی می افتیم که با نفوذ در دربار سلیمان، پادشاه عثمانی  به همسری وی در آمد و با قتل ولیعهد "مصطفی " بالاخره منجر به پادشاهی سلطان  سلیم دوم و شعله ور شدن آتش فتنه جنگ های ایران و عثمانی شد.دردیالوگ های این سریال فراوان عبارات آوارگی ،اسارت ،سرزمین مادری  و تاریخی ،  کوچو غیره و غیره به چشم می خورد که همگی یا د آور فراز هایی از تورات است. جومونگ برای دفاع از خود حق دارد از سلاح های نا متعارف زمان خودش مانندشمشیر فولادی و بمب های آتش زا و... بر علیه دشمنانش استفاده کند تا جایی که بیننده این برتری تسلیحاتی را نوعی حق مسلم وی می داند که حاصل هوشمندی و تخصص کارگزاران اوست  همان گونه که باید صدها کلاهک اتمی اسرائیل را به رسمیت بشناسد.دشمن اصلی جومونگ امپراطوری چینی ها  یا همان "هان" است که سربازانش با پری که بر روی کلاه خُودهای شان دارند بی شباهت به جنگ آوران مسلمان نیستند. خوب منطقی هم به نظر می رسد باید در مقابل نفوذ روز افزون اقتصادی چینی های کمونیست در مقابل ایالات متحده که 80 در صد ثروتش در اختیار جمعیت حد اکثر 6 در صدی یهودیان است ایستاد . یکی از این راه ها قدرت گرفتن کره به عنوان متحدامریکا و اسرائیل درحیاط خلوت چین است. توجه بیش از حد این سریال به مقوله تجارت، بی شک زیبنده یهودیان زر پرست  است تا شینتویست ها و مائویست های روح گرای شرق آسیا. شاید هم  صهیونیسم نمی تواند  قبول کند پیروان مکتب کمونیسم(چین) امروز اینگونه در اقتصاد آزاد جهان جولان دهند. لابد کره هم به عنوان هم پیمان ایالات متحده  و اسرائیل با توجه بیش از حد به مقوله تجارت در این افسانه تازه ساخت(!) به دنبال ایجاد مقدمات فرهنگی جهت سرازیر کردن هر چه بیشتر تولیدات خود در کشور های هدف همچون ایران است . چرا که مناسبات  اقتصادی دوازده میلیارد دلاری بین ایران و کره و نیز داشتن مقام سوم صادرات به ایران، چشم طمع چشم بادامی های کره ای را هرچه بیشتر به سوی این مرز پر گهر جلب کرده است. 







      

شاید تاسف بار به نظر برسد که برنامه های پر محتوایی همچون "این شبها" دررسانه ملی هیچ تکراری نداشته باشند و بعضا ساعاتی از پخش تلویزیونی را به خود اختصاص دهند که همزمان در شبکه ای دیگر برنامه پربیننده ای مانند سریال رستگاران در حال پخش است و در عوض سریال جومونگ دو بار تکرار شود.بررسی تحرکات یهود در زمینه فرهنگ سازی و قلب واقعیات از طریق رسانه ، نه در این مجال که خود فرصتی بسیار  می طلبد ،اما در مقدمه  پیش از پرداختن به افسانه جومونگ به عنوان نمونه و جهت آشنایی با رویه کاری آنها ذکر چند  مورد را مفید می دانم :
عبارت "موش کثیف" که سالها در اروپا خطاب به یهودیان گفته
  می شد 
، نه با مقابله به مثل یهود ، بلکه در یک جریان فرهنگی- رسانه ای طی چند سال عملا از بین رفت. برای نمونه اکثر ما انیمیشن "میکی ماوس" که باز گو کننده ماجرا های موشی زیرک در مقابله با توطئه های دشمنانش بود را دیده ایم .بخش اول عبارت   mici mouse  که به معنای "میکی موشه" است یعنی  mici در ذهن واژه mike مخفف میکائیل که از اسامی عبرانی است را متبادر می سازد و از سویی دیگر واژه mice به معنی صورت جمع کلمه mouse،یعنی موش ها است،و در کل در دل نام این انیمیشن ارتباطی چند گانه بین موش و یهود نهفته است .این موش زیرک و دوست داشتنی آن چنان در دل های بینندگان نفوذ می کند که دیگر ترکیب موش کثیف ترکیبی نا خوشایند و نا چسب به نظر می آید.در موردی دیگر که بی شک شاهکار تاریخ انیمیشن سازی جهان است یعنی "تام و جری "، پیروز بلا منازع همیشه داستان "جری " یا کاراکتر موش است . تا جایی که  بیننده آرزو می کند کاراکتر گربه یا "تام"  نیز هر از چندگاهی پیروز شود ولی گویا قرار است این یک سرنوشت محتوم و لم یتغیر تاریخ باشد که همیشه موش پیروز خواهد بود ، موشی که در خود بار معنایی یهودی را نهفته دارد . به هر حال کودکانی که طی دو یا سه دهه پیش این انیمیشن ها را نگاه می کردند اکنون بزرگ سالانی هستند که  دیگر برایشان  عبارت موش کثیف به معنای" یهودی" مفهومی ندارد و در اروپای antisemitist  (ضد یهود) موش کثیف ترکیبی نامأنوس بوده و موش به عنوان موجودی دوست داشتنی ، زیرک و مهربان بار معنایی جدیدی یافته است اما نکته جالب این ماجرا  متولیان  محترم فرهنگی  کشور ما هستند که  اکنون اقدام به جلوگیری از پخش گسترده این انیمیشن ها کرده اند که  به نظر حقیر ، نوش دارویی پس از پوسیدن کفن نوادگان سهراب است. نمی دانم شاید بیست سال آینده هم  نگه داشتن سی دی های افسانه جومونگ جرم محسوب شود.جومونگی که همچون موسی(ع) در خانه فرعون(امپراطور) رشد و نمو می کند ، بر علیه وی می شورَد و در نهایت مردم آواره را با گذراندن از رودخانه ای پهناور (گذر موسی از رود نیل)به سرزمین خالی از سکنه ! پدرانشان یعنی چوسان قدیم (ارض موعود ) وارد می کند.چو سان در ذهن ، عبارت(جوسان)  "jew sun" یعنی خورشید یهود را متبادر می سازد و ماجرا آنجا شگفت آور می شود که خورشید در تورات نماد ارض موعود یا سرزمین مادری باشد. چوسان که ارض موعود شد ،  منجی این قوم جومونگ- نیز راهبی یهودی می شود.=jew Monk) راهب یهودی ( و پایه های ابتدایی  امپراطوری  خود را در "جولبن" (جو + لبن )می گذارد . در اکثر واژه های کلیدی این افسانه کره ای "جو" و یا چیزی شبیه آن ، که  دقیقا با همین تلفظ در زبان لاتین یهودی معنی می دهد، استفاده شده است. شایان ذکر است لازم نیست دقیقا إملاء این لغات صحیح باشد چراکه در عمل هم ممکن نیست، بلکه نویسندگان این افسانه کوشیده اند از اسامی و یا کلماتی بهره ببرند که حداکثر ممکن با اسامی و مفاهیم یهود شباهت داشته و تلفظ مشابه آنها ـ نه الزاما املاءـ اهداف صهیونیستی عناصر پشت پرده این مجموعه را در ذهن بینندگان نهادینه کند. جالب اینکه  بیشتر این عبارات اسامی خاص هستند تا در صورت ترجمه و دوبله به زبانهای دیگر تغییری نیابند. البته آنچه ذکر شد سوای موارد متعدد نمادگرایی تصویری- صهیونیستی این سریال است .

 

 







      

در ایّام پُردید و بازدید نوروز، در کنار جمعی از خویشان به تماشای قسمتی از مجموعة افسانة جومونگ نشستم. مجموعه تلویزیونی پر بینندة کره‌ای که تاکنون همه قسمتهایش از شبکة سه صدا و سیما پخش شده است. در میانة تماشا، وقتی که همة چشم‌ها خیرة زرق و برق و فراز و فرود قهرمانان نوخاستة کهن‌نمای کره‌ای بود، یکی از جوانان تحصیل کرده که برای خودش مهندسی صاحب امضاء است، با تعجّب و تحسین رو به من گفت: «چقدر تاریخ و فرهنگ کره از ما جلوتر است، شما قبول ندارید؟!»
اعجاب آن جوان، اظهار دریافتش از تماشای جومونگ و تحلیل همة آنچه که باعث بروز این دریافت و واکنش جوانی تحصیل کرده شده موضوع این یادداشت نیست، بلکه بیان وجوه مشابهت متعدّد میان ماجرای ساخته و پرداخته شدة این مجموعة پرطرفدار تلویزیونی و فرازهایی از ماجرای رفته بر بنی‌اسرائیل و مقاصد صهیونیسم در هدایت جریان‌های سیاسی جهان معاصر است.
جومونگ، بی‌آنکه خود بداند یا بخواهد، در وقت سلطه و حاکمیّت امپراتوری حیله‌گر و خون‌خوار، در کاخ وی و در کنار خانواده‌اش دوران کودکی و جوانی خود را سپری می‌سازد، درست مانند موسی(ع)، در کاخ فرعون، گویی که جومونگ فرزند امپراتور است یا موسایی در کاخ فرعون !!
زمینة‌های بالندگی و استعداد، جومونگ را در رقابتی وارد می‌سازد که در اثنای آن از کاخ بیرون می‌رود تا از رهگذر حوادث و ماجراها قادر به شناسایی موقعیّتش شود و همة آنچه که پدرانش در پی آن بودند: (آزادی از چنگال اسارت و استبداد حاکمان وقت).
همة آرزو و آرمان جومونگ معطوف رهایی قوم اسیر و دربند و مبتلای چوسان قدیم است. قومی ویژه، قوی و پر سابقه که مبتلای امپراتوران حاکم و ستمگر وقت شده است.به رغم همة تلاش و جنبش و تدبیر جومونگ در رهایی بخشی بی‌نتیجه می‌ماند.کاهنان و پیش‌گویان از پرندة بخت جومونگ و قومی پرده برمی‌دارند که در سرزمینی دوردست و جدا از همة امپراتوری‌های تبدیل به ملّتی بزرگ می‌شود. این همه جومونگ را در عزم خود جزم و مستحکم می‌سازد و تأسیس دولتی و ملّتی مستقل را برای او تبدیل به آرمانی متفاوت و بزرگ می‌کند. از همین رو او فراتر از همة منافع و موقعیّت‌ها تنها به رهایی قوم دربند چوسان قدیم می‌اندیشد.
جومونگ در آخرین تدبیر و حیله، در اوج قدرت و نظارت مستبدان با استفاده از غفلت امپراتور، قوم چوسان را برمی‌انگیزد، از کوه و دشت عبور می‌دهد تا با گذر از رودخانه‌ای پهناور به سرزمین موعود هدایت کند. سرزمینی که کاهنان و پیشگویان وعدة تبدیل شدن قوم برگزیده را به ملّتی بزرگ داده‌اند. گویا که تقدیری معیّن و وعده‌ای آسمانی گام به گام جومونگ را به پیش می‌رانند.قوم چوسان از رودخانه عبور می‌کند و تلاش سواران مسلّح امپراتور وقت برای برگرداندن آنها بی‌اثر می‌شود.
آنها با گذار از موانع به دشتی سرسبز وارد می‌شوند، در میان بارانی ریز که نوید سرزندگی و برکت و نعمت را با خود و در خود دارد.در این سرزمین بی‌قوم، قوم بی‌سرزمین چوسان پرچم ملیّت مستقل خود را برمی‌افرازد تا مقدّمه‌ای باشد برای تبدیل شدنش به یک امپراتوری فراگیر. هر بخش از جومونگ، در لابه‌لای صحنه‌های جذّاب و پر تحرّک، وجهی از حیات و زندگی قوم برگزیدة اسیر در چنگال امپراتوران و نجات‌بخش وعده داده شدة پیش‌گویان را باز می‌نماید.گویی که نویسندة فیلم‌نامه، بخش‌هایی از تورات را فرا روی خود قرار داده و با برداشتی جدید آن همه را در قالب داستانی جذّاب و شخصیّت‌هایی کره‌ای ریخته است تا با چاشنی مرامنامة صهیونیسم جهانی، همة اذهان را متوجّه و متذکّر قوم بنی‌اسرائیل و سرزمین مقدّس یهود کند. سرزمین مجعول و محرّفی که در دستان مردان سیّاس، مستبد، بی‌رحم و طغیان‌گر، تبدیل به کشوری و ملیّتی مستقل می‌شود و می‌رود تا در سیر تدریجی سایة خود را بر تمامی سرزمین‌های هم‌جوار و امپراتوری‌ها افکند. آیا این همه نشانه و مشابهت را باید اتّفاقی ساده انگاشت و از کنار آن گذشت؟
شاید این یادداشت ذهن بسیاری از جوانان علاقمند را برای کشف دقایق این مجموعه و کشف سایر مشابهت‌ها یاری دهد. کره، بی‌آنکه از تاریخ، اسطوره، حماسه و ادبیات کهن ـ چونان چین، هند، ایران و یونان ـ بهره‌ای بزرگ داشته باشد، در کنار محصولات صنعتی مصرفی بر آن است تا از مرزهای خود بیرون شود و نیک دریافته است که در عصری که قهرمانان ـ اعمّ از هنرپیشه‌ها، ورزش‌کاران ـ عهده‌دار پر کردن جای خالی اسوه‌ها و اسطوره‌ها شده‌اند، با جعل تاریخ و خلق فی البداهة قهرمانان می‌تواند برای خود فرصتی و جایگاهی بیابد، جایگاهی که کره را برای کشف بازارهای مصرف و جلب مشتری بیشتر یاری می‌دهد، امّا نباید فراموش کرد که در ساحتی دیگر، غرب و سازمان‌های مخفی و صهیونی برای مقابله با نهضت‌های دینی و اسلامی و در واکنش به احیاءگری دینی در عصر حاضر به سراغ شرق رفته‌اند. شرق دور، آموزه‌های فرهنگی نژاد زرد و همة آنچه که می‌تواند در وقت چالش فرهنگی و تمدّنی میان غرب سلطه‌جو و شرق اسلامی، جایگزین مناسبی برای جویندگان حقیقت شرق شود. رهزنی مزورانه‌ای که صورتی از شرق را در صورت تمدن و ادب دوران مدرن به جای شرق و حقیقت شرق که همانا کتب آسمانی و تعلیمات وحیانی است، قالب بزند. آنچه تاکنون از افسانة جومونگ برمی‌آید، تجدید خاستگاه یهودیّت صهیونیستی در صورتی از افسانة شرقی و کره‌ای است.







      

سیطره یهود بر شرکت هایی که فیلم های سینمایی را تهیه می کنند، یک سیطره و تسلط همه جانبه و گسترده می باشد که ذیلاً به ذکر اهم این شرکت ها اکتفا می شود.
برخی از آمارهای تایید شده نشان می دهد که بیش از 90% از مجموع افرادی که درصنعت فیلم سازی آمریکا، در تهیه و توزیع و تحریر و تصویر و صوت برداری و مونتاژ کار می کنند یهودی می باشند و بزرگترین شرکتهای اصلی فیلم سازی در تملک یهودیان و در انحصار صهیونیزم می باشد.

 این شرکت ها عبارتند از:

نام شرکت

نام مالک شرکت

نام شرکت

نام مالک شرکت

فوکس

ویلیام فوکس یهودی

گولدین

ساموئل گولدین

مترو

لویس مایر

اخوان وارنر

هارنی وارنر و برادران

پارامونت

هود کنسون

 

که منتوجات این شرکت ها از یک سو سمومات صهیونیستی و فساد اخلاقی و تباهی فرهنگی را به کشورهای مصرف کننده صادر می کنند و از سوی دیگر ثروت های باد آورده را روانه موسسات صهیونیستی می نماید.
کشورهای عربی یکی از بزرگترین مصرف کنندگان فیلم های این شرکت ها می باشند، مطالب تهیه شده در این فیلم ها بدون هیچگونه ممنوعیتی در سالن های سینمایی مصر و سوریه و اردن و هر کشور دیگری به نمایش گذارده می شود.(1)
داستان هالیوود و تاثیر آن در اشاعه فساد در سراسر عالم داستانی است که شهرت جهانی دارد. مجله "مسیحیت آزاد" شهرک هالیوود را شهر سدوم قرن حاضر خوانده و می گوید: در این شهرک سینمایی فضیلت انسانی به کلی نابود شده و فساد و تباهی و فجور و فحشاء از شرایط اولیه ورود به این مرکز سینمایی می باشد و این علل پلید است که شرافت و انسانیت و مردانگی را در نسل آمریکایی نابود کرده و این بزرگترین ابزار دست یهودیان است برای گسترش فساد در سطح عالم.
داستان اشک تمساح برای قربانیان جنگ دوم جهانی و مظاهر هیتلر یکی دیگر از داستان هایی است که دستاویز ارباب سینما شده و صهیونیست ها بالاترین بهره برداری ها را از این داستان نموده اند و هنوز آن را رها نکرده اند.(2) هنگامی که تاریخچه سینمای کمدی را در آمریکا ورق بزنید، اسامی هنر پیشگان یهودی سهم برتر و مهم تر را به خود اختصاص می دهد .







      
<      1   2   3   4   5   >>   >